تحریم‌های اقتصادی رفتار حکومت‌ها را تغییر می‌دهد یا ملت‌ها را؟

یکشنبه ۱۳ مهر ۱۴۰۴ برابر با ۰۵ اکتبر ۲۰۲۵


سید عرفان نوربخش – تحریم‌های اقتصادی مدت‌هاست که به عنوان ابزاری از سوی قدرت‌های بزرگ و سازمان‌های بین‌المللی برای تحت فشار قرار دادن حکومت‌‌هایی به کار می‌رود که تهدیدی برای امنیت و نظم جهانی تلقی می‌شوند. طرفداران تحریم استدلال می‌کنند که این ابزار برای تغییر سیاست‌های چنین رژیم‌هایی یا مهار کردن نفوذ بی‌ثبات‌کننده آنها ضروری است. یکی از نمونه‌های پر استناد، مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی است. در دهه ۱۹۸۰ بسیاری از کشورها و سازمان‌ها  از جمله سازمان ملل، ایالات متحده و جامعه اروپایی مجموعه‌ای گسترده از تحریم‌ها علیه آفریقای جنوبی اعمال کردند. این تحریم‌ها شامل محدودیت‌های تجاری، تحریم نفتی، ممنوعیت سرمایه‌گذاری جدید و تحریم‌های فرهنگی و ورزشی بود. همراه با مقاومت داخلی و فشار جهانی، این اقدامات نقش مهمی در فروپاشی نظام آپارتاید و آغاز اصلاحات در اوایل دهه ۱۹۹۰ ایفا کردند. این تجربه معمولاً به عنوان یکی از معدود نمونه‌های موفقیت‌آمیز تحریم‌ها در ایجاد تغییرات سیاسی و اجتماعی عمیق معرفی می‌شود.

اما در برابر این موفقیت معدود، نمونه‌های بسیار بیشتری وجود دارد که در آنها تحریم‌ها نتوانستند رفتار حکومت‌ها را تغییر دهند و حتی به تقویت رژیم‌های اقتدارگرا انجامیدند. درواقع، اگرچه تحریم‌ها اغلب به اهداف سیاسی خود نمی‌رسند، تأثیرات مخربی بر جامعه، به‌ ویژه بر طبقه متوسط، می‌گذارند؛ همان گروهی که می‌توانست موتور محرک تغییرات دموکراتیک باشد.

طبقه متوسط و ثبات اقتدارگرایان

طبقه متوسط پویا معمولاً ستون فقرات دموکراتیزاسیون تلقی می‌شود. شهروندان مستقل از نظر اقتصادی خواهان مشارکت بیشتر و پاسخگویی حکومت هستند. اما برای حکومت‌های اقتدارگرا، چنین استقلالی تهدید به شمار می‌آید. دیکتاتورها معمولاً می‌کوشند جامعه‌ای وابسته به دولت بسازند نه دولتی که وابسته به مردم باشد. تحریم‌های اقتصادی، با ایجاد تورم مزمن و تضعیف کسب‌ و کارهای خصوصی، طبقه متوسط را از میان می‌برند و بطور ناخواسته قدرت اقتدارگرایان را تثبیت می‌کنند.

تجربه کشورهایی که مدت طولانی تحت تحریم بوده‌اند این روند را نشان می‌دهد. در کوبا، دهه‌ها تحریم باعث انزوای کشور، نابودی طبقه متوسط و تثبیت حکومت کمونیستی شد. در عراق دهه ۱۹۹۰، تحریم‌های سختگیرانه طبقه متوسط را نابود کرد و رژیم صدام حسین را تقویت نمود؛ تا جایی که تنها یک جنگ خارجی توانست او را سرنگون کند. حتی پس از سقوط رژیم، عراق نتوانست به یک دموکراسی پایدار تبدیل شود، چرا که بنیان اجتماعی لازم برای آن از بین رفته بود.

مورد پیچیده ایران

ایران نمونه‌ای پیچیده‌تر است. تحریم‌های بین‌المللی به‌ ویژه از سوی سازمان ملل، تهران را تحت فشار قرار داد تا در سال ۲۰۱۵ توافق برجام را امضا کند و موقتاً برنامه هسته‌ای خود را محدود سازد. اما خروج دولت ترامپ از توافق و بازگرداندن تحریم‌ها، این موفقیت شکننده را از میان برد. برای بسیاری از نیروهای جمهوری اسلامی، این تجربه ثابت کرد که هدف نهایی غرب تغییر رژیم است، نه تغییر رفتار، و به همین دلیل بر مقاومت خود افزودند.

تحریم‌ها در ایران همچنین به شکل‌گیری شبکه‌های الیگارشی منجر شد که از قاچاق و دور زدن تحریم‌ها سود بردند و به منافعی وابسته شدند که ادامه تحریم‌ها را برایشان سودآور می‌کرد. در عین حال، طبقه متوسط ایران  که در زمان دولت خاتمی جان تازه‌ای گرفته بود، به شدت تضعیف شد و بسیاری از خانواده‌ها به زیر خط فقر سقوط کردند. این فرسایش، نیروی اجتماعی لازم برای اصلاحات دموکراتیک را از میان برد.

روسیه: تحریم‌ها و جنگ اوکراین

روسیه نمونه دیگری است که در آن تحریم‌ها نتیجه معکوس داشتند. پس از الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴، غرب تحریم‌هایی را اعمال کرد و مسکو را از گروه G8 اخراج نمود. اما این اقدامات نتوانستند مانع اقدامات بعدی کرملین شوند که در نهایت به تهاجم تمام‌عیار به اوکراین در سال ۲۰۲۲ انجامید.

بجای متوقف کردن ماشین جنگی روسیه، تحریم‌ها موجب تورم و فشار بر طبقه متوسط شهری شدند، به‌ ویژه جوانان متخصص و متخصصان فناوری که پس از اعلام بسیج عمومی در سال ۲۰۲۲ کشور را ترک کردند. در همان حال، کرملین صادرات انرژی خود را از اروپا به چین و هند منتقل کرد (با ارائه تخفیف‌های گزاف) و از این طریق درآمدهای خود را حفظ نمود. با سرکوب مخالفان، جذب نیرو از میان اقشار فقیرتر شده بر اثر تورم، و بهره‌برداری از مشکلات اقتصادی، دولت روسیه توانست جنگ خود را ادامه دهد. بار دیگر، تحریم‌ها بجای تضعیف رژیم، جامعه را آسیب‌پذیرتر کردند.

پیامدهای روانی و اجتماعی تحریم‌ها

فراتر از مشکلات مادی، تحریم‌های طولانی آثار روانی عمیقی بر جوامع برجای می‌گذارند. مردمی که تحت فشار اقتصادی مداوم زندگی می‌کنند، سرخورده، پرخاشگر و صرفاً درگیر بقا می‌شوند. در چنین شرایطی، ارزش‌های جمعی، حفاظت، محیط زیست و حتی آرمان‌های دموکراتیک در برابر نیازهای فوری زندگی رنگ می‌بازند.

ایران نمونه روشنی از این پدیده است. تخریب محیط‌ زیست اغلب به سوء مدیریت دولت نسبت داده می‌شود، اما مردم عادی نیز در شرایط ناامیدی و تورم، منابع طبیعی را برای بقای کوتاه‌مدت مورد بهره‌برداری قرار داده‌اند (از بین رفتن بخش بزرگی از مناطق جنگلی مازندران بر اثر فروش آنها توسط صاحبان محلی برای ساخت و ساز و از بین رفتن جنگل‌های بلوط زاگرس توسط مردم محلی برای سوزاندن یا فروش از این دست نمونه‌هاست). به همین ترتیب، انتظار برخی گروه‌ها برای خیزش عمومی ایرانیان در هنگام تهاجم اسرائیل به نقاطی در ایران، واقعیت فرسودگی نیروهای پیشرو و فقر جامعه را نادیده گرفت. تجربه تاریخی نشان داده که قیام‌های ناشی از گرسنگی به ندرت به حکومت‌های دموکراتیک منجر می‌شوند.

درس‌هایی ازاپوزیسیون روسی

جالب آنکه بسیاری از مخالفان پوتین  در تبعید، برخلاف برخی گروه‌های ایرانی، با تحریم‌های گسترده مخالف بوده‌اند؛ زیرا آنها دریافته‌اند که چنین تحریم‌هایی در نهایت بیش از آنکه حکومت را تضعیف کند، مردم عادی را تحت فشار قرار می‌دهد. این گروه‌ها بجای آن، خواستار تحریم‌های هدفمند علیه نخبگان حاکم و پرهیز از منزوی کردن مردم عادی  مثلاً با محدود کردن سفر یا آموزش شده‌اند. در مقابل، بخشی از مخالفان ایرانی در تبعید همچنان از تحریم‌های گسترده حمایت کرده‌اند، گاه بدون توجه کافی به توان واقعی جامعه  بشدت فقیر شده برای مقاومت یا ایجاد تغییر.

نتیجه‌گیری

شواهد نشان می‌دهد که اگرچه تحریم‌ها گاهی می‌توانند به تغییر سیاسی منجر شوند، این موارد بیشتر استثنا هستند تا قاعده. در اکثر موارد، تحریم‌ها طبقه متوسط را نابود می‌کنند، بنیان‌های اجتماعی دموکراسی را تضعیف می‌سازند و اقتدارگرایان را در قدرت ریشه‌دارتر می‌کنند. در دنیای امروز که بازارهای جایگزین به‌ راحتی در دسترس است، تحریم‌ها بیش از پیش قابل دور زدن شده‌اند و اثر کمتری دارند.

حتی اگر تحریم‌ها علیه حکومت‌هایی مانند جمهوری اسلامی در ایران بطور معجزه‌آسا لغو شوند، بهبود اقتصادی فوری نخواهد بود. سال‌ها فشار ، جامعه را همچون سربازانی که پس از جنگ طولانی از اختلالات روانی  رنج می‌برند، زخمی و فرسوده کرده است. هرچه فشار اقتصادی بر مردم ایران طولانی‌تر شود، احتمال دستیابی به شکوفایی، ارزش‌های دموکراتیک و آینده‌ای روشن برای کشوری که سال‌ها در آتش بحران سوخته، محیط زیست آن و بنیادهای ایجاد تغییرات دموکراتیک از بین رفته کمتر خواهد بود.

*سید عرفان نوربخش کارشناس مسائل روسیه و اوراسیا

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۶ / معدل امتیاز: ۴٫۵

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=388302