یوسف مصدقی – این روزها، قریب به نه سال پس از جنبش سبز، معترضین به خیابانها بازگشتهاند و چالشی جدید برای ادارهکنندگان «شرکتِ سهامیِ جمهوری اسلامی» رقم زدهاند. فارغ از اینکه نتیجهی اعتراضات اخیر چه شود، فصل مشترک تمامی این اعتراضات، حضورِ گستردهی معترضین در خیابانهاست. انگار بدون حضورِ خیابانی معترضین، امید به هیچ تغییر ملموسی در وضع نکبتبارِ موجود، نیست.
در طول تاریخ یکی از طبیعیترین رفتارهای انسان به عنوانِ حیوانی اجتماعی، علاقه به نهادسازی و پیوستن به گروههای هویتساز از قبیل اصناف، احزاب سیاسی، کلوبهای سرگرمی و هواداری از تیمهای ورزشی و… است. این تمایل به کسب هویت از بودن در کنارِ «دیگری»، پیوندی قدرتمند با «مکان» دارد. به همین دلیل سازمانهای صنفی، احزاب سیاسی و باشگاههای ورزشی برای مدیریت و سازماندهی هواداران و اعضای خود، ساختمان و دفاتر هماهنگی دارند و از طریق پیوند با یک یا چند «مکانِ» خاص، هویتشان را شکل میدهند.
در جامعهی استبدادزدهی ایران، نیروهای سرکوب و جنایتکاران حکومتی هم از این قاعده مستثنی نیستند. این جماعت از طریق پیوند با مکانهای خاص از قبیلِ بازداشتگاهها، زندانهای مخوف، پایگاههای بسیج در مساجد و… کسب هویت میکنند.
در سالهای اخیر، با ظهور و گسترش فضای مجازی، پیوندِ هویتِ جمعی با «مکان» شکل تازهای به خود گرفته است. فضای مجازی جایگزینِ مکانِ واقعی شده و افراد با عضویت در شبکههای اجتماعی و دنبال کردنِ افراد و گروههای متنوع، هویت خود را در فضای مجازی بازتعریف میکنند. این فضای مجازی اما نمیتواند جایگزین مکانِ واقعی شود. کاربران فضای مجازی گاهی از آنچه مشغولشان میکند دلزده شده و تلاش میکنند به مکانهای واقعی برگردند. وقتی کسی از پیوستن به هیچ یک از گروههای هویتیِ مستقر در فضای مجازی طَرفی نبندد و نیازهایش ارضا نشود، به خیابان پناه میآورد.
خیابان، فضایی خالی است میان بناهای ساخته شده به دست ساکنان یک شهر. فضایی عمومی که مرزِ میان حریمِ افراد و نهادهای کنترلکنندهی جامعه را تعیین میکند. خیابانها، رگهای پیکر شهرها و مسیر انتقالِ مواد حیاتی برای استمرارِ زندگی در آنها هستند. شهرها به واسطه خیابانها نشانیپذیر میشوند. بدون نامِ خیابانها، یافتنِ «آدمها» و «جاها» در شهر ناممکن است.
با این حال، خیابان، هر چند که وحدتبخش است اما هویتبخش نیست. وقتی اعتراضی در خیابان پدیدار میشود، همه جور معترض با هر خواسته و مطالبهای در کنار هم قرار میگیرند و برای چند صباحی احساسِ یگانگی میکنند؛ دشمنِ مشترک، معترضین حاضر در خیابان را همراه میکند اما همدل نمیکند. آنچه باعث همدلیِ جمعِ معترض میشود، درکِ قدرتِ «با هم بودن» است.
تودهی مردمِ حاضر در خیابان، حاملِ قدرتی خام و قابل تبدیل به خشونت هستند. چه دوست داشته باشیم و چه منتقد باشیم، خشونت نتیجهی محتومِ بیشترِ اعتراضات خیابانی است. این امرِ محتوم، شمشیری دو لبه است که یک روی آن همواره به سوی کسی است که آن را به دست دارد.
اما باید در نظر داشت که خشونتِ محتومِ اعتراضاتِ خیابانی گاهی به تکاملی فراتر از انتظار میرسد. در این فرآیندِ تکاملی، قدرتِ خامِ داخلِ خیابان از «وحدتِ خیابانی» به «هویتِ جمعی» ارتقاء مییابد. همانطور که در بالا اشاره شد، هویت، ارتباطِ محکمی با «مکان» دارد. جمعیتی که در خیابان به وحدت رسیده در مرحلهای از اعتراض، هویتاش را با اِشغال و مصادرهی مکانهای عمومی و حکومتی کسب میکند.
تَرکِ فضای مجازی و آمدن به خیابان، نیمی از مسیر تغییر را روشن کرده است. اگر بنا به تغییری بنیادین باشد، نیمهی دیگر مسیر، هویتبخشی به قدرتِ خیابان از طریق تسخیر اماکنی خواهد بود که قدرتِ حاکم از آنها برای تحکیمِ سرکوبِ آزادی مردم استفاده میکند.
روزهای آینده روشن خواهد کرد که آیا قدرتِ خامِ خیابان در این مسیر خواهد افتاد یا نه.
سیاست و ساختار دولت در چهارچوبهایی میتواند به دمکراسی ختم شود که آحاد مردم بتوانند در نوع تشکیل حکومت، فارغ از هرگونه تبعیض طبقاتی سهم متشرکی داشته باشند. حال در حکومتهای مستبد و جوامع استبدادزده چنین نگرشی به واسطه قدرت حاکم در سیاستهای رفتاری و اجتماعی امکانپذیر نیست.