یوسف مصدقی – با انتصاب جان بولتون به سِمَت مشاور امنیت ملی ریاست جمهوری ایالات متحده، پس از چهار دهه، شانسی بزرگ و تاریخی برای اپوزیسیون جمهوری اسلامی پیش آمده است تا همسو با دشمنان خارجی جمهوری اسلامی، حلقهی براندازی این حکومت جنایتکار را کامل کند. در این چهار دههی اخیر، دولت ایالات متحده هیچگاه چنین یکدست و منسجم علیه تمامیت رژیم اسلامی آراسته نشده بود. جان بولتون، مایک پمپئو و نیکی هیلی افرادی سازشناپذیر و مصمم هستند که تفاهمی عمیق با دشمنانِ قدرتمندِ منطقهایِ ملایانِ ایران دارند. با حضور این افراد در هستهی اصلی سیاستگذاری خارجی ایالات متحده، هماهنگی میان عربستان سعودی، اسرائیل، امارات عربی متحده و حتی جمهوری آذربایجان در جبههی مقابل جمهوری اسلامی روز به روز بیشتر خواهد شد و این دولتها در کنارِ هم و زیر نظارتِ ایالات متحده عرصه را بر جمهوری اسلامی و عُمال منطقهایاش تنگتر از همیشه خواهند کرد.
از دیگرسو، مجموعهی بحرانهای داخلیِ حکومت اسلامی به منتهای درجه رسیده و تمامیت نظام اسلامی به واسطهی فسادِ عمیق و فقدان مدیریت، روی لبهی پرتگاه ایستاده است. برای نخستین بار در چهل سالِ اخیر، طیفِ متنوعی از نارضایتی و خشمِ عمومی همزمان، روز به روز در اَشکال تازه و پیشبینیناپذیر ظهور کرده و ارکان پوسیده و فاسد حکومت را میلرزانند.
بحرانهای پیشِ روی حکومت جمهوری اسلامی متنوع، عظیم و علاجناپذیر شدهاند. لشکر جوانان و میانسالانِ بیکار و بیآینده، خِیلِ کارگرانِ گرسنهی بیحقوق، زنان آزادیخواهِ تحقیرشده، مالباختگانِ غارتشدهی صندوقهای اعتباری، دراویشِ سرکوبشده و جان به لبرسیده، کشاورزانِ ناامید و خسته از بحرانِ بیآبی، شهرهای خفهشده از هجومِ ریزگردها، قومیتهای مجروح از تبعیضهای فزاینده، اقلیتهای دینی متهم به جاسوسی و بیدینانِ ترسان از فتوای قتل و ارتداد، همگی در مرحلهی نهایی تحمل و طاقت خود بسر میبرند و به زودی واکنشهایی تند و احتمالا خشونتآمیز علیه جلادان و سرکوبگران نشان خواهند داد.
با این اوصاف، برای براندازیِ این حکومتِ واپسگرا، به قول اهلِ منطق: مقتضی موجود و مانع مفقود است.
در این شرایط اما وظیفهی اپوزیسیون و هوادارانِ براندازیِ جمهوری اسلامی در خارج از ایران چیست؟
از چشماندازِ صاحبِ این صفحهکلید، مؤثرترین فعالیتِ براندازان در ماههای آتی، نه برگزاری جلسات دورهمی و لفاظیهای بیانتها برای کسب قدرت و تقسیم غنایم در حکومت آیندهی ایران و نه برگزاریِ تظاهرات و تجمع علیه یا لَه دیگر گروههاست. در چند ماه آینده، مهمترین وظیفهی اپوزیسیون، بیش از هر چیز، خنثی نمودنِ فعالیتهای لابیها و هواداران جمهوری اسلامی در خارج از کشور بخصوص در کانادا و بریتانیاست.
خوشبختانه در ایالات متحده، مزدوران جمهوری اسلامی در موقعیتی اسفبار و بسیار ضعیف قرار دارند و هر گونه فعالیت مشکوک از ناحیهی آنها با واکنش شدید دولت ترامپ روبرو خواهد شد. به همین دلیل پول و امکاناتِ غارتشده از مردم ایران به تورنتو، ونکوور و لندن منتقل شدهاند تا برای بقای نظام هزینه شوند. نسل دوم دزدان حکومتی- که نگارندهی این سطور آنها را به واسطهی نانِ «حرام»ی که از سفرهی پدرانِشان خوردهاند، «حراملقمه» مینامد- در تشکیلات صوریِ به ظاهر مردمنهادِ هواخواهِ جمهوری اسلامی جمع شدهاند و به نام مبارزه با تحریم و حمایت از مردمِ ایران، مشغول لابیگری به نفع جنایتکاران حاکم بر ایران هستند.
هیچ انسانِ عاقلی، در کراهت و فاجعهبار بودنِ جنگ و خونریزی شکی ندارد اما هواداری از جمهوری اسلامی به بهانهی جلوگیری از جنگ یا تحریم، چیزی نیست جز حمایت از استمرار وضع موجود که آفاتِ تدریجی آن دستِ کمی از جنگ ندارد. چنین فعالیتهایی باید با واکنش شدید و قاطع براندازان مواجه شوند. در همین رابطه، باید هزینهی هواداری از جنایتکارانِ جمهوری اسلامی را چنان بالا بُرد که امکان هر گونه تحرکی از مزدورانِ رژیم در خارج از کشور، سلب شود. این جماعت، باید حس کنند که تمام حرکات، اعمال و فعالیتهای مالی و اجتماعیشان از ناحیهی اپوزیسیون رصد میشود. از این طریق، هر گونه ژستِ استمرارطلبانه به هر بهانهای، برای مبلغان آن پر هزینه و خطرناک خواهد شد.
دیگر وظیفهی اپوزیسیون، اعلامِ مکررِ این موضوع است که حکومتِ غاصبِ جمهوری اسلامی، حُکمِ متجاوزِ خانگی را دارد که به هیچ روی نباید به بهانهی حفظ آبرو و اموال خانواده در قبالِ جنایاتش سکوت کرد. هر گونه ترساندن مردم به بهانهی احتمالِ «سوریهای شدنِ» ایران یا اشکِ تمساح ریختن برای قربانیانِ فرضیِ تحریمهای آتی، نشان از استمرارطلبیِ گویندهی چنین سخنانی دارد. وظیفهی اپوزیسیون، پرهزینهکردنِ چنین ادعاهایی برای مُرَوّجین آنهاست.
ماندگاریِ جمهوری اسلامی برخلاف ادعاهای مسخرهی هواخواهانش، نه ناشی از قدرت و مدیریت درست حکومت بلکه بیشتر نتیجهی بیعملی و تردیدِ رهبرانِ این چهار دههی ایالات متحده بوده است. باید توجه داشت که هر تحول اساسی در جوامع بشری هزینهای دارد که چه بخواهیم و چه نخواهیم، مجبور به پرداخت آن خواهیم شد. از طرف دیگر، هیچ آیندهی روشنی با وجود جمهوری اسلامی و هوادارانش برای ایران قابلِ تصور نیست. عزمِ تیم جدیدِ ترامپ برای تغییر رژیم و استفاده از زور علیه حکومت ملایان، به علاوهی بحرانهای اساسی و جاری در عمق جامعه، باعث شده که جمهوری اسلامی برای اولین بار در تاریخش، هیچ شانسی برای بقا نداشته باشد. تمام راههای گریز در حال بسته شدن است و موشها به سرعت در حال گریختن از کشتی شکستهی نظام هستند.
دفترِ ایامِ کابوسِ جمهوری اسلامی به صفحهی آخر رسیده است. تصمیمسازانِ اصلی این پایانبندی، برخلاف شعارهای باسمهایِ توهمزدگانِ چپنما و سودجویان خارجنشینِ هواخواهِ جمهوری اسلامی، نه «امت همیشه در صحنهی ایران» و نه «امام غایب» هستند. موازنهی قوا در ایالات متحده به سمتی پیش میرود که بر این کابوس مُهر پایان بزند.
شک نیست که امسال آبستن تحولات و تغییراتی اساسی برای ایرانِ ماست و باید تلاش کنیم تا این تغییرات با پشتیبانی از اعتراضات برحق مردم و فعالیتهای مدنی گروههای مختلف اجتماعی به ظهور برسند. اگر جنگی نیز درگیرد و خونی در ادامهی سرکوب مردم ریخته شود، مسببان آن زمامداران جمهوری اسلامی هستند و نه شهروندان ایران و یا اهالیِ کشوری دیگر. اگر با این رژیم برای ایران آیندهای متصور میبود، چهل سال فرصت برای رسیدن به آن وجود داشت. اما ورشکستگی همهجانبه و نارضایتیها و اعتراضات فراگیر نشان میدهند که برای نجات ایران میبایست تمامیتِ جمهوری اسلامی را پشت سر گذاشت.
به نظر می رسد جناب مصطفی شما احتمالا از همان طیفی باشید که موضوع را زیاد جدی نمی گیرید یا خودتان درگیری فکری و روانی با نظام آخوندی و مزدورانش در خارج از ایران نداشته اید. اصل حرف افشای دست های است که برای رژیم ایران در خارج از کشور در حال ماله کشی هستند. دوست عزیز تا اکنون اصلاحات جوابی برای پاسخگویی به مطالبات مردم نبوده است که برعکس جیب آنها را نیز بیشتر خالی کرده است.
اگر شما آلترناتیو جدیدی دارید بفرمایید ما هم استقبال می کنیم.
اولا دودمان ایرانیان چهل سال است که به دست آخوندها و پاسدارانشان به باد رفته است. ثانیا مدعیان سوریه ای شدن ایران باید دلیل بیاورند چون از نظر منطق هم شاهد و دلیل با مدعی است نه با منکر. ثالثا حرف این مقاله تا آنجا که فهمیدم تایید جنگ نیست بلکه رسوا کردن دزدان جمهوری اسلامی در خارج است.
۳-کل مقاله عینا مشابه برخورد اپوزیسیون زمان سال ۵۷ است. شاه باید برود به هر قیمتی و هرکه به هر شکل در لزوم یا شیوه این تغییر تشکیک کند مزدور شاه است. فقط کلمه اخوند جای شاه را گرفته است
۲_هیچ توجیهی که نشان دهد خطر سوریه ای شدن ایران ر ا تهدید نمیکند ارائه نشده. در واقع صورت مسئله پاک شده است. هر کسی هم که ابراز نگرانی کند تهدید به انگ مزدوری اخوندها شده است
۱-نویسنده مقاله میگوید اگر کسی به ایران حمله کرد و دودمان ایرانیان را به باد داد مقصر اخوندها هستند.اولا صرف خیانت و جنایت اخوندها ابدا توجیه منطقی برای این برداشت نیست وثانیا در صورت جنگ و ویرانی مملکت حالا فقط مقصر اخوندها، ایا مردم خسارتی از کسی میتوانند بگیرند؟ ایا مردم المتن از نازیها خسارت گرفتند؟
به نظر می رسد این واژه #حرام_لقمه بسیار بار معنایی و ارزشی پیدا کرده است. طرفداران رژیم و ذوب شدگان در ولایت ملاها، چنان به ستوه آمده اند که در تویئت های خودشان به فحاشی و توهین بر علیه صفحه کلید پرداخته اند. پوریا آسترکی نوشته است: – ایرانی هستی؟ + بلی – مخالف جنگ و تحریم هستی؟ + بلی – تو یک حرام لقمهای __________ چقدر مکالمه فوق آشناست و چقدر در همین توییتر بابتش فحش خوردیم. بلی اینها همان بازوهای هستند که باید قطع شوند.
https://twitter.com/pooriast/status/978625949792129024
یک پیشنهاد کارساز که در صورت توجه به ان می تواند تاثیرات زیادی داشته باشد ، این است که یک سایت اینترنتی با فرمت مناسب ایجاد گردد و در ان لابیستهای جمهوری اسلامی با تصویر و اقدامات و گروههایی که با انها در ارتباط هستند معرفی شوند تا رسوا شوند.
چفدر زشت است که چاره بیعرضگی خود را در روی کار آمدن جنگ سالار مزدبگیر گروه تروریستی مجاهدین بیینیم.خاک پای همین ملاهای مرتجع ودیکتاتور شرف دارد به آزادی که قرار است بوسیله امثال جان بولتون بدست آید
عاشقی گر زین سر و گر ز ان سر است عاقبت ما را بدان سر رهبر است
هر چه گویم عشق را شرح و بیان چون به عشق آیم خجل گردم از آن
گر چه تفسیر زبان روشنگر است لیک عشق بیزبان روشنتر است
چون قلم اندر نوشتن میشتافت چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رو متاب
روسیه و یکی از رسانه های تحت کنترل ان تلگرا م در اثر ضربه سنگینی که از غرب خورده (چون انتظار نداشت ترامپ و رفیقش مرکل هم به صورت او سیلی بزنند ) حزب توده و فدایی را راه انداخته همان پرو ژه برچسب زنی ، بازی با تاریخ و ترور شخصیت ها را که در زمان مصدق و شاه و بازرگان و بنی صدر و امیر انتظام و اشغال سفارت امریکا با قدرت ادامه میداد بار دیگر فعال کند همراه با سرازیر کردن مخلوط توده ای – روسی – پوتنیستی تا مردم را دچار سرگیجه کند و خسته نموده و بعد در یک کودتا که در برنامه انها برای ( ترامپ بولتون – مجاهدین) است همه را غافلگیر کند .
عالی بود درود بر شما. مشکل اصلی اپوزیسون واقعی در خارج نداشتن سرمایه هنگفت مادی مانند اصلاح طلبان می باشد. البته حملات همه روزه مصدقیون(هم راستا با بیت رفسنجانی) و چپ ها به شاهزاده رضا پهلوی در گویا نیوز هم سبب نفاق و تفرقه شده است.
بعنوان طرفدار یک رزیم پادشاهی پارلمانی با شاهزاده رضا پهلوی میدانم که خیلی از همفکران من هیچ مشکلی با یک سیستم چند حزبی ندارن. سبز، مجاهد، سوسیالیست، لیبرال و …در دمکراسیهای غربی هم معمولا هیچ حزبی اکثریت مطلق را نمی اورد.پس از انتخابات با هم مذاکره میکنند و با هم کار میکنند. بیایید همه به نظر و دستاوردهای هم احترام بگذاریم ، قبل و بعد از سقوط ج ا. بهخاطر این با زنده بگور کاملا موافقم. اتحاد ما یا حداقل تحمل متقابل زهر کشنده دیگر برای ملاها و تروریستهاس سپاه است.
پاینده ایران.
تلاش اصلی باید مبارزه به لابی های باشد که ماله جمهوری اسلامی ایران را بر دست گرفته اند و از هیچ تلاشی برای استمرار و بقای حکومت ملایان دریغ نمی کنند.
نویسنده در سطور خود به نکاتی دقیق اشاره کرده است که می توان از آن به بهترین شکل برای به خاک نشاندن مزدوران استفاده کرد.
ما که در ایران و میان ملاها و اخوندها و حکومتیان زندگی میکنیم متوجه میشویم که عوامل حکومت خمینی – خامنه ای چقدر از اتحاد اپوزیسیون با یکدیگر الخصوص مجاهدین و پادشاهی هراس و نگرانی دارند .
واقعا این مطلب حقیقت دارد .
انهایی که ادعای فعال بودن علیه ج ا در خارج هستند بیش از این شعار ندهند. شناسایی کنید و ضربه بزنید بهر شکل چون اینها دشمنان واقعی ایران و بازوی اصلی جنایتکاران ج ا. هستند.
با خواندن این مقاله امیدوار شدم. مدت نسبتا طولانی است که سایت های رسمی شاهزاده رضا پهلوی و سازمان مجاهدین را که دو ستون اصلی اپوزسیون هستند را می بینم. هیچکدام به هم لجن پراکنی نمی کنند و خیلی حرفه ای عمل می کنند. ولی عده ای با اسامی ایرانی تحت عنوان طرفداری از یکی به دیگری لجن پرت می کنند. این نشان می دهد که سر نخ این ها جای دیگری هست. مراقب باشیم.
به چند مورد ذکر شده تاکید و پیشنهادی نیز با اجازه به ان اضافه میکنم .
– مجموعه بحرانهای داخلی حکومت اسلامی به منتهای درجه خود رسیده است .
– ماندگاری جمهوری اسلامی نتیجه بی عملی و تردید رهبران این چهار دهه ایالات متحده بوده است .
چند مورد شرایط امروز را در ایران بوجود اورده است :
– حضور اقای ترامپ
– ابر بحرانهای اقتصادی
– نسل جوان معروف به دهه هفتاد و هشتاد در کشور
– ظلم و غارت ملاها در طی این چهل سال و…….
تفرقه و عدم انسجام و اتحاد بین اپوزیسیون خارج از کشور به نظر بسیاری ،بزرگترین درد و ناراحتی مردم داخل کشور میباشد .