کوروش گلنام – پیش از پرداختن به موضوع، یادآور میشود که نگارنده امیدواراست روزی جهانیان شاهد صلح و دوستی میان یهودیان و فلسطینیان شوند تا بهانه از دست تندروان مذهبی و غیرمذهبی که کارشان دشمنی و نفرتپراکنی علیه اسراییل و یهودیان و هواداری و پشتیبانی غلوآمیز از فلسطینیها در نقش «دایههای دلسوزتر از مادر» است، گرفته شده و این آتشبیاران معرکه، میدان سیاستبازی و یا بهتر بگویم، شعبدهبازی خود را از دست بدهند.
یک طنز سوئدی میگوید: فاصله زبان از مغز تنها چند سانتیمتر است ولی هستند سیاستمدارانی که وقتی سخن میگویند به نظر میرسد فاصله زبان و مغزشان چندین کیلومتر است!
و این همان حکایت درایت و کاردانی «رهبر معظم» و حکومت اسلامی ایران در سیاست داخلی و خارجی است. ندانمکاریها و بیکفایتیهای «رهبر معظم» و دیگر مفتخوران و مفتگویان حاکم میرود که ایران را درگیر جنگی کند که پایانش برای کسی روشن نیست. دشمنی کور با اسراییل و کوبیدن بر طبل جنگطلبانه نابودی اسراییل، تنها یک رویای کودکانه است!
روشن نیست چرا دشمنان اسراییل و یهودیان، اندک زحمتی به خود نمیدهند که به دنبال سرچشمههای دشمنی کور با یهودیان باشند. کسانی که میاندیشند این تنها نازیستها و فاشیستها در جنگ دوم جهانی بودند که دست به یهودآزاری و یهودکشی زده و فاجعه «هولوکاست» را به وجود آوردند و «یهودستیزی» از این زمان آغاز شده است، سخت در اشتباهند. یهودیان که در تاریخی پُر نشیب و فراز از سرزمین مادری خود «اورشلیم» رانده شدهاند، در سرگشتگی در کشورهای گوناگون، بار دربدریها، رنجها و ستمهای زیادی را بر دوش کشیدهاند.
ماجرا چگونه آغاز شده است؟
نزدیک به دو سال پیش، نگارنده در معرفی کتابِ «دروغی که هر گز نخواهد مرد» که در باره ریشه یک داستانسرایی و دروغپردازیِ بزرگِ تاریخی در باره کتابی به نام «پروتکل مشایخ یهود» است مقاله ای نوشتم. براساس این دروغ گویا یهودیان برنامه تسخیر جهان را دارند.
شوربختانه بیشتر برخوردها و یهودیستیزیها، بر پایه همین داستان ساختگی است. بر مبنای این داستان دروغین، هدف نهایی یهودیان تسلط بر همه جهان است و اینک این یهودیان هستند که رسانههای گروهی جهان از آن میان روزنامههای مهم جهان و تلویزیونها، بانکها، شرکتهای بزرگ و… را در اختیار داشته و همه جا دست آنها در کار بوده و در حقیقت اقتصاد و سیاست جهانی را میچرخانند و بر همه چیز اندک اندک پنجه انداخته تا جهان را به کلی در کنترل خود درآورند.
گروهی این باور یهودیان که در تورات از آنها به نام قوم بر گزیده یاد شده، که تنها بار و ریشه دینی و تبلیغی دارد، را به چماقی مبدل ساختهاند تا همه جا به عنوان سند سیاستهایِ نهانی یهودیان برای تسلط، به هر شیوه شدنی، بر جهان است، بر سر آنان بکوبند. آنان توجه ندارند که حتا در قرآن نیز در چندین آیه بر امر برگزیدگی یهودیان تاکید شده است. برای نمونه سوره بقره آیه ۴۷ که چنین میگوید: «ای فرزندان اسرائیل، [از] نعمتی که من بر شما ارزانی کردم یاد کنید و من شما را به جهانیان برتری دادم.»
امروزه شماری زیادی از خود اسراییلیها بهرهوری نژادپرستانه از این امر را نادرست میدانند و آن را رد میکنند. شمار زیادی از یهودیان از دیدِ خود آن را تنها مأموریتی بر دوش یهودیان برای گسترش دین خدا میدانند نه چیزی بیش از این.
ما و سیاستهای ویرانگر حکومت اسلامی
همانگونه که از بدی و زشتیها میگوییم از نیکی و خوبیها نیز باید یاد کنیم. نگارنده هیچگاه با سیاستهای «اصلاحطلبان حکومتی» همراه نبوده، با آن مخالف بوده، و این حکومت را اصلاحپذیر ندانسته و بارها در این باره نوشته و نیازی به بازگویی نمیبینم.
با وجود مخالفت با اصلاحطلبان حکومتی ولی باید از زیبا کلام و چند مورد گامهای مثبت و درستی که با هوشمندی و شجاعت برداشت یاد کرد. او برای نخستین بار در حکومت اسلامی، به روشنی پرسش درستی را به میان آورد و در مناظرهای پرسید: «چه کسی به ما مأموریت داده است که اسراییل را نابود کنیم؟ آیا سازمان ملل به ما مأموریت داده است؟ آیا مردم این را از ما خواستهاند؟ و…» او همچنین مخالفت خود با گفتن مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسراییل و یا بی احترامی به پرچم ملی این کشورها را با آتش زدن و لگد کوب کردن این پرچمها نیز اعلام داشت و با شجاعت سخنش را نیز به عمل تبدیل کرد و از پا نهادن بر پرچم این کشورها خودداری کرد. باید این کار نیک، درست و بهنگام او را ستود اگر چه به رفتار گذشتهاش در هواداری از رفسنجانی و کارگزاران و سپس اصلاحطلبان حکومتی انتقاد نمود.
سپاهیان و بسیجیانی که دنبالهرو مشتی آخوند بیکاره، دزد، مفتخور و مفتگو و در رأسش «رهبر معظمِ» قلابی شدهاند، باید در جستجویِ پاسخ چند پرسش باشند و به آینده خود و خانوادههایشان بیاندیشند و بیش از این در دام این شیادان گرفتار نباشند:
الف ـ هنگامی که فلسطینیها خود با اسراییلیها نشست و برخاست و رابطه دارند (پیش از این در نوشتههایی به رابطه محمود عباس، که رهبری بیشترین بخش فلسطینیها در سازمان الفتح را بر عهده دارد، با اسراییلیها بارها اشاره شده است)، به چه جهت ما «کاسه از آش داغتر» شدهایم؟
ب ـ درگیری میان اسراییل و فلسطین میباید به دست خود آنها و البته با پشتیبانی همه نیروهای آزادیخواه و صلحجوی جهان، پایان بپذیرد. این دو همسایه با گذشتهِ تاریخی درازمدت، سرانجام میباید در صلح و آرامش در کنار هم زندگی کنند. چرا آخوندهای حاکم سرمایههای مادی و معنوی ما را در راهی بیهوده خرج میکنند؟
پ ـ اسراییل به عنوانِ یک کشور عضوِ رسمی سازمانِ ملل شناخته شده است. چگونه حکومت ایران نیز که عضو سازمان ملل است به خود اجازه میدهد که فریادِ نابودی یک عضو دیگر را سر دهد؟
ث ـ سپاهیان، بسیجیان و حزبالله در ایران باید از خود بپرسند به چه انگیزه و دلیلی ما باید در سوریه، یمن، لبنان، که هیچ مرز مشترکی با آنها نداریم و خطری نیز از سوی آنها ما را تهدید نمیکند دخالت کنیم و سرمایههای مادی و معنوی خود را بر باد دهیم؟ چرا فرزندان خامنهای و دیگر گُندهگوهایِ «نظامِ مقدس» خود در صف مقدم قرار ندارند که کشته شده تا به بهشتی که وعده میدهند، بروند؟ نباید تا این اندازه سادهدل بود و پیش از این فریب آخوندهای ریاکار را خورد و برای «هیچ» خود را به کشتن داد. سپاهیان، بسیجیان، نیروهای نظامی و انتظامی و… همه فرزندان ایران هستند. شماری از آنها وسیله آخوندها، چنان شستشوی مغزی داده شدهاند که مانند دشمن در برابر هممیهنان خود، که چنین گرفتار ناکارآمدیها و نابخردیهای حکومت شدهاند، قرار گرفته و با سنگدلی به زدن، کشتن و دریدن آنان پرداختهاند و یا برای نمونه با رفتن به سوریه آلوده و شریک جنایتهایِ وحشتناک بشار اسد، پوتین و خامنهای شده و گاه نیز جان خود را مفت از دست دادهاند. چرا به آینده خود و خانوادهایشان نمیاندیشند؟ وعده «بهشت» این آخوندها جز کاسبکاریِ ریاکارانه چیز دیگری نیست. این چه شهادت و بهشتی است که فرزندان و نوههای «رهبر معظم» و دیگر آخوندهای مفتخور و هذیانگو، از آن دوری میکنند؟
اسراییل و داشتن ارتباط با آن
من بر این باور هستم که اسراییل برعکس روسیهِ حیلهگر و حریص و چینِ سوداگر و سودجو، میتواند مهمترین و بهترین متحد ما در منطقه باشد. یهودیان نه تنها دشمنی با مردم ایران ندارند که به سبب پیشینه تاریخی که از رهایی گذشتگان خود از بندِ و زندان بابلیان وسیله کوروش پادشاه هخامنشی دارند، همواره به نیکی از ایرانیان یاد کرده و نسبت به ما بسیار بیشتر از عربها احساس نزدیکی و دوستی دارند. از آن گذشته از رابطه با اسراییل ما میتوانیم از دانش، پیشرفتهای علمیو تکنیکی شگفتآور این کشور کوچک ولی توانمند بهرههای زیادی ببریم.
باید از خود پرسید که تا کنون چه آسیبی از اسراییل بر ما وارد شده است؟ چرا حکومتِ اسلامی تا این اندازه بر طبل دشمنی با آمریکا و اسراییل میکوبد ولی در برابر روسیه که آسیبهای فراوانی به ما رسانده و هیچگاه قابل اعتماد نبوده و نیست و یا چینی که به مرکز تولید کالاهای بُنجُل، قاچاق خطرناکترین مواد شیمیایی و… در جهان مبدل شده است و آسیبهای سنگینی بر اقتصاد و کشاورزی ایران وارد نموده، دوست و همراه باشیم؟
همه دشمنی با آمریکا و همپیمانان آن به ویژه اسراییل، به «کودتایِ ۲۸ مرداد» و پشتیبانی از حکومت شاه باز میگردد. این روند تا کی باید دنبال شود؟ این کودتا مهمتر بوده است یا تاخت و تاز روسیه در سالیانی دراز در ایران و تحمیل دو قرارداد ترکمانچای و گلستان به ایرانِ سست و گرفتار در دوره قاجار و جدا کردن یک پنجم از خاک آن روز ایران و پیوند زدن آن به روسیه؟!
چرا ژاپنیها را سرمشق قرار نمیدهیم؟ آیا ما بیش از ژاپنیها از آمریکایی که با دو بمب اتمی دو شهر بزرگ ژاپن را ویران و نابود کرد، آسیب دیدهایم؟ آنها به جای انتقامجویی با تکیه بر کاردانی، برنامهریزی درست، هوش و پشتکاری مثالزدنی امروز به یکی از مهمترین قطبهای اقتصادی جهان مبدل شده، در همه جهان از احترامی ویژه بر خوردارشده و بهترین رابطه را با آمریکا دارند و ما همچنان گرفتار در پیچ و تاب ۲۸ مرداد!
ویژگیهای اسراییل
۱ ـ نخستین ویژگی برجسته اسراییل این است که برعکس ایرانِ آخوندزده، دمُکراسی در آن بر قرار و استوار و قانونمداری در آن مثالزدنی است. شما اندک کشوری را میتوانید بیابید که در آن بالاترین مقامهای کشور یعنی رئیس جمهور و نخست وزیر آن بدون اندک گذشت و تنها برابر آن چه در قانون آمده است، به سبب بزهکاری، به شکلی علنی محاکمه و زندانی شده باشند. یک آن بپنداریم که قوه قضاییه خامنهای را محاکمه کند! میبینیم که احمد نژاد که زیر سایهِ «رهبر معظم» آسیبهای شکنندهای به کشور وارد نمود و میلیاردها دلار درآمد ایران را به باد داد و پروندههای گوناگون دارد، نه تنها محاکمه نمیشود که به شکلی مضحک میخواهد نقش رهبر اپوزیسیون را نیز بازی کند. یا همین داستانِ شرمآور و ننگین قاتلی به نام قاضی مرتضوی!
یاد آور شوم که هم اکنون نیز نخست وزیر اسراییل نتانیاهو و همچنین همسرش تنها به سبب گرفتن هدیهای که میزانش در برابر دزدیها و اختلاسهای میلیاردی در اُم القُرای اسلامی حتا چند ریال هم حساب نمیشود، بارها مورد بازجویی قرار گرفتهاند. اینجا بخش کوتاهی از مقالهی یک ژورنالیست سوئدی به نام توربیون یِرلِروپ Torbjörn Jerlerup در وبسایتی «بی اُرِیژینال» Be Original را میآورم که در بخشی از آن دمُکراسی در کشورهای گوناگون از آن میان در اسراییل را بررسی کرده و آن را در بیشترین زمینهها حتا از آمریکا پیشرفتهتر ارزیابی نموده است: «بیشتر فلسطینیها در اسراییل (یعنی دارندگان تابعیت اسراییل) از امتیازهای فراوانتری از همگنان خود در دیگر کشورهای همسایه و خاورمیانه بر خوردارند. حق رأی، آزادی بیان، حق نمایندگی در پارلمان، برخورداری از آزادی جنسی و حق برابر بین زن و مرد. بر این موردها باید تاکید کرد زیرا افسانههای زیادی در باره [وضع] اسراییل منتشر میکنند.»
۲ ـ شاهد دیگر بر این مدعا آزادی فعالیتهای سیاسی و ترکیب پارلمان اسراییل (کنست) است که حتا نمایندگان مخالف دولت اسراییل و هواداران دو کشور برا ی دو ملت یهود و فلسطین در آن حضور فعال دارند. در این کشور کوچک برعکس همه کشورهای منطقه، حزبهای سیاسی گوناگونی (نزدیک به سی حزب) آزادانه فعالیت میکنند؛ از اسراییلیهای راستگرا و ارتُدوکس گرفته تا اسراییلیهای چپگرا و یا هوادار تشکیل کشور فلسطین. حزبی اگر تنها ۱۰۰ عضو نیز داشته باشد میتواند برای گزینش در پارلمان کاندیدا معرفی کند. نگاهی بیندازیم به چگونگی گروهبندی نمایندگان حزبهای گوناگون ( سال ۲۰۱۵) در پارلمان اسراییل که ۱۲۰ نماینده دارد:
دولت کنونی با پیوند شش حزب: لیکود ۳۰ تماینده؛ کولان ۱۰ نماینده؛ خانه یهود ۸ نماینده؛ شاس ۷ نماینده؛ حزب توراه ۶ نماینده؛ اسراییل بئیتِنو ۶ نماینده و در مجموع با ۶۱ نماینده، تشکیل شده است*. اپوزیسیون با ۵۹ نماینده از حزبهای: اتحاد صهیونیست (ائتلافی از حزب کار، حزب لیبرال هاتنواه و یک نماینده از حزب سبز) دارای ۲۴ نماینده؛ حزب لیست مشترک با ۱۳ نماینده؛ حزب چپ سوسیالیستهاداش با ۵ نماینده؛ حزب عربیِ «لیست اتحاد عربی» با ۳ نماینده؛ یک حزب عربی دیگر به نام «بالاد» یا «بلد» با ۳ نماینده، حزب ناسیونالیست عرب «تاآَل» با ۲ نماینده؛ حزب یاش آتید با ۱۱ نماینده و سر آخر حزب مرتس از ترکیبِ سه حزب «راتز، ماپام و شینوئی» با ۵ نماینده.**
بیان همین اندک در باره اسراییل، بدون گفتن از پیشرفتهای شگفتآورش در دانشِ روز، تکنیک، صنعت و نوآوریها که این کشور را در این زمینهها در ردههای نخست جهان قرار داده است، باید بسنده باشد.
پرسشِ آخِر
به راستی ما از دشمنی با اسراییل و در برابر دخالت و همراهی با کشورهای عقبافتادهای چون عراق، سوریه، لبنان و یمن که بویی از قانونمداری، نظم و ترتیب و دمُکراسی و آزادی نبردهاند، چه بهرهای میتوانیم ببریم؟ حتا ترکیه با وجود پیشرفتها، اکنون با داشتن رهبری چون اردوغانِ تندرو و مستبد در همان راه تیره و تاری گام نهاده است که آخوندها، ایران را در آن گرفتار کردهاند. همسایگان ما در جنوب و شرق نیز که سخنی برای گفتن نداشته و گرفتارِ چنان گرههایِ کور قومی و دینی هستند که بازکردنشان دههها به درازا خواهد کشید. جوانان ما برای آینده ایرانِ آزاد، حتما از گذشتگان خود بهتر اندیشیده و برنامهریزی خواهند کرد.
* نام این حزبها به ترتیب:
Likud, Kulan, Yudish Hem, Shas, Torahpartiet, Yisrael Beiteinu
** نام این حزبها به ترتیب:
Sionistunionen, Gemensam lista, Hadash, Förenade arablista, Balad, Yesh Atid, Meretz
برای این دادهها از ویکیپدیا به زبان سوئدی بهره گرفته شده است.