تکان شدید در عربستان سعودی (نیویورکر)

چهارشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۴ برابر با ۲۷ مه ۲۰۱۵


در ماه ژانویه گذشته سلمان بن عبدالعزیز بر تخت سلطنت عربستان سعودی جلوس کرد و پسر خود محمد بن سلمان را به سمت وزیر دفاع منصوب نمود.

اوباما در کنفرانس کمپ دیوید به جای پادشاه عربستان که نیامد، از محمد بن نایف ولیعهد آن کشور استقبال می کند
اوباما در کنفرانس کمپ دیوید به جای پادشاه عربستان که نیامد، از محمد بن نایف ولیعهد آن کشور استقبال می کند

وزیر که ۳۴ ساله است و در رشتۀ حقوق از دانشگاه ابن سعود لیسانس گرفته، در اواخر ماه مارس بمباران یمن، کشور هم‌مرز خود را آغاز کرد تا حوثی‌های شیعی مذهب آن کشور را که حاکم بر یمن شده بودند از میان بردارد. عربستان سعودی حوثی‌ها را عامل ایران می‌داند.

ملک سلمان شخصاً بر عملیات نیروی هوایی خود که مجهز به هواپیماهای  پیشرفتۀ آمریکایی است نظارت دارد. به‌ قرار گزارش «سازمان دیده‌بان حقوق بشر» این هواپیماها مجهز به بمب‌های خوشه‌ای هستند که استفاده از آن طبق مقررات بین‌المللی مجاز نیست. از آغاز این حملات هوایی به رهبری عربستان سعودی، صدها تن از غیرنظامیان یمنی در مدارس، منازل و اردوگاه پناهندگان یمن به‌ قتل رسیده‌اند. این در حالیست که هم‌زمان با حملۀ این هواپیماهای سعودی و متفقانش، حوثی‌ها به پیشرفت‌های تازه‌ای نائل شده‌اند.

جنگ ملک‌سلمان جنگی نامبارک در دوران جدید خاندان ابن سعود است. عربستان سعودی از سال ۱۹۷۵ چنین تکان سیاسی را به خود ندیده و احساس نکرده است. در ۱۹۷۵ یکی از افراد خانوادۀ سعودی که از درس خواندن گریزان شده و به مصرف ال.اس.دی. روی آورده بود، عموی خود ملک فیصل را به ‌قتل رسانید. ملک فیصل پادشاهی بود که اقتصاد کشورش را صورتی تازه بخشید. پس از ضربۀ قتل او، تاج و تخت کشور نصیب نابرادران فیصل شد که مرتب به سلطنت رسیدند و کشور را با احتیاط بیشتر اداره کردند. روشن نیست که چگونه ممکن است سلطنت هرگز به نسل جوان‌تری منتقل نشود. ملک سلیمان که ۷۹ سال دارد با نوعی جسارت و بی‌باکی بلافاصله پس از جلوس، برادرزادۀ خود محمدبن نایف را به عنوان ولیعهد انتخاب کرد و پسر خود بن سلمان را به‌عنوان نایب ولیعهد تعیین نمود. این برنامه، سلاله بن‌سلمان را که به‌نام شوویری‌ـ خانواده مادرش ـ معروف هستند، قدرتمند کرد.

این شاهزادگان جدید در حالی به ‌قدرت رسیدند که یک بیگانگی غیرعادی بین عربستان سعودی و آمریکا به ‌وجود آمده است. هفتۀ گذشته ملک سلمان در آخرین لحظه اعلام کرد که در کنفرانس سران کشورهای عرب در کمپ ‌دیوید شرکت نمی‌کند  و برادرزاده و فرزندش را به‌جای خود اعزام داشت.

این حالت قهرآمیز نوعی اخطار شدید به ‌شمار ‌آمده و در عین حال نشانه آن است که تا چه حد مذاکره با ایران دربارۀ برنامۀ هسته‌ای این کشور، ملک سلمان را نگران کرده است.

ایران و عربستان سعودی مدتی است که بر سر رهبری و نفوذ منطقه‌ای، گاه پیدا و زمانی پنهان، ولی همیشه با شدت و حدَت فراوان با یکدیگر اصطکاک دارند.

اگر اوباما موفق به گشودن گره فعالیت‌های اتمی ایران شود و آن را سد کند، این کشور از بند تحریم‌های اقتصادی رهایی خواهد یافت و به خزانۀ خالی ایران رونقی خواهد بخشید و در نتیجه اقدامات منطقه‌ای آن توسعه خواهد یافت. کُنش انقلابی شیعۀ ایرانی با معتقدات سنی افراطی عربستان سعودی کاملا با یکدیگر در تضاد قرار دارند. ایران از طریق متحدان شیعی خود از جمله حزب‌الله لبنان و شیعیان عراق قدرت خود را در خاورمیانه گسترش می‌دهد. عربستان سعودی  خود را یک رقیب حیاتی  می‌داند که در مقابل ایران حامی و حافظ کشورهای سنی منطقه و رزم‌جویان سنی در عراق و سوریه است. خانوادۀ سلطنتی سعودی معامله ایران و آمریکا را به ‌قول شاهزاده ترکی الفیصل وزیر اطلاعات سابق عربستان سعودی نوعی «محوری‌ــ تاریخی» به سود ایران تلقی می‌کند. اما اوباما رییس جمهوری آمریکا چنین استدلال می‌کند که توافق با ایران، عربستان سعودی را به مخاطره نخواهد انداخت بلکه برعکس با جلوگیری از تدارک سلاح اتمی، مانع ایجاد مسابقۀ تسلیحاتی در منطقه خواهد شد. هدف آمریکا از تشکیل کنفرانس کمپ‌ دیوید آن بود که به این استدلال قدرت و مقبولیت بیشتری بخشد.

اوباما مایل بود که علناَ عربستان سعودی را مورد انتقاد قرار دهد. کاری که هیچ یک از رؤسای جمهوری آمریکا تا کنون انجام نداده‌اند. در ماه آوریل وی به توماس فریدمان از روزنامه تایمز به صراحت اظهار داشت که  «عربستان سعودی و همسایگانش باید قبول کنند که بزرگ‌ترین تهدیدی که ممکن است مجبور به مقابله با آن شوند اشغال به وسیلۀ ایران نیست. این تهدید و خطر از عدم رضایت مردم در کشورهای خود آنان است». وی در این مصاحبه فهرستی از آشوب‌های احتمالی در منطقه را ارائه داد: «مردمی  که در بعضی از مناطق کشور بیگانه به ‌حساب می‌آیند، جوانانی که مشاغلی کمتر از قابلیت خود دارند و یک ایدئولوژی [نیهیلیسم] که ویرانگر و ضد همه چیز است».

این بیانات در مقایسه با خودداری رییس‌ جمهوری‌های پیش از اوباما در زمینه انتقاد از عربستان سعودی کاملا تازگی دارد و انعکاسی از نظر اوباما در این زمینه است که کشورهای مزبور با عدم اقدام در طریق اصلاح پردامنۀ تعلیم و تربیت و سیاست از «بهار عرب» نتیجۀ معکوس گرفتند. خانواده‌های سلطنتی از طغیان سال ۲۰۱۱ کشورهای عرب، فقط تلخ‌کامی خود را نگاه داشتند. این کشورها نمی‌توانند به عمق این مطلب پی ببرند که چرا اوباما به ایرانیان اجازه و آزادی داد که به رژیم بشار اسد کمک کنند و برای او نقطۀ اتکایی باشند و چرا رئیس جمهوری آمریکا هنگامی که جنگ داخلی به‌ صورت یک فاجعه انسانی در آمد که در آن تمام فرقه‌های مذهبی رنج برده و صدمه می‌بینند، و در این میان سنیان رنج‌کشیده‌ترین زخم‌خوردگان این جنگ هستند، هم‌چنان به ‌صورت نظاره‌گر بر ‌جای ماند. اوباما حق دارد که سعودیان را تحت فشار قرار دهد که شرکت سیاسی مردم را در ادارۀ امور مملکت افزایش دهند و متوجه باشند که ایدئولوژی آنان در داخل قلمرو سلطنتی و خارج از آن رادیکالیسم ناسازگاری در داخل کشور و خارج از آن به ‌وجود می‌آورد.

با تمام این احوال، پیش‌بینی سقوط خانوادۀ سعودی، نوعی بی‌خبری و جنون‌آمیز است. جمعیت جوان این کشور اگرچه در رشته الاهیات بیش از  حد تحصیل کرده ولی در رشته‌های مورد نیاز اقتصاد امروز به اندازۀ کافی اطلاع ندارد و وارد نیست. در عین حال نسبت به اخبار بین‌المللی و حتی تبلیغات حکومت اسلامی گوشی شنوا دارند و اگر تحولی و انقلابی هم باشد از همین جهات است. با این حال، خانوادۀ سلطنتی لااقل در مورد پیروان مذهبی متعصب خود دست و دل‌باز است.

بر اساس آمار سازمان ملل متحد، عربستان سعودی از نظر توسعۀ اقتصادی بین کشورهای دنیا در ردیف سی و چهارم قرار دارد و با ۷۰۰ میلیارد دلاری که ذخیره دارد می‌تواند جوانان را آرام کند، اشتغال ایجاد کرده و حتی به آنها کمک نقدی کند.

روابط آمریکا و عربستان سعودی، رابطه دوستانه بین دو دولت است بدون آنکه بین دو ملت آن تفاهمی وجود داشته باشد. بانکداران  وال استریت مرتب به ریاض پرواز می‌‌کنند تا با ارائۀ خدمات خود پولی به ‌دست آورند و شرکت‌های بزرگ اسلحه‌سازی آمریکا از نگرانی عربستان سعودی نسبت به ایران کمال استفاده را می‌برند و به این کشور هواپیما، موشک، رادار و دیگر تسلیحات نظامی می‌فروشند.

در ماه اکتبر گذشته دولت آمریکا اعلام کرد که یک قرارداد برای تحویل موشک به مبلغ یک میلیارد و هفتصد و پنجاه میلیون دلار با عربستان سعودی امضا کرده است. در عین حال، نمایندگان اوباما با مقامات ایرانی محرمانه مذاکره می‌کنند تا دربارۀ برنامۀ هسته‌ای ایران به توافقی برسند. به همین دلیل رؤسای کارخانجات اسلحه‌سازی آمریکا از اقدامات آمریکا در این زمینه ناراضی هستند.

زمامداران جوان عربستان سعودی نیز درست مانند سال‌خوردگان آن تمایلی به دموکراسی ندارند و به همان راهی می‌روند که پیشینیان آنان طی کرده‌اند. آنچه مورد نظر آنان است تحکیم تضمین آمریکا دربارۀ امنیت رژیم خود و کشورشان است و از همین رو وجود پایگاه‌های آمریکا در منطقه  را تا میزان معینی قبول دارند. در حال حاضر، اتحاد بین آمریکا و عربستان سعودی به شکل یک پیمان خالی از اعتماد، شریک جرم متقابل و سراسر خشم و آزردگی در آمده است.

—————————————————————-

نویسنده: استیو کل

منبع: نیویورکر؛ ۲۵ ماه مه ۲۰۱۵

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۰ / معدل امتیاز: ۰

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=13716