یوسف مصدقی- موج خشونت در اماکن عمومی شهرهای ایران، در چند ماه اخیر با شتابی روزافزون بالا گرفته و هر روز، به مدد شبکههای اجتماعی، صحنهها و مظاهر این خشونت افسارگسیخته در فضای مجازی بازنشر میشود. همزمان با این شتاب روزافزون، گسترهی جغرافیاییِ خشونتها هم روز به روز وسیعتر شده و از ایستگاههای مترو در پایتخت تا کف خیابان در شهر کوچک خُمام در استان گیلان، گسترش یافته است. با توجه به ضرباهنگ تصاعدی این خشونتها، بعید نیست که به زودی شاهد ارتقاء این ماجرا از زد و خوردهای پراکنده به بحرانی فراگیر در بطن جامعه شویم. این بحران البته ریشه در نزاعی قدیمی میان دو بخش مهم از جامعه ایران دارد.
الف) دو طرف یک نزاع قدیمی
در وضعیت فعلی، با نگاهی کلی به شواهد ضبطشده، روشن میشود که یک طرفِ این خشونتها، بخش عُرفیشده و ناراضی جامعهی ایران است. هرچند این بخش از جامعه برای دهههای متمادی زیر فشار سرکوب بوده اما طی این دوران طولانی سرکوب، هر روز بر میزان جمعیت و دامنهی مطالباتش افزوده شده و در حال حاضر توان نمایش قدرت در عرصهی عمومی را یافته است. طرف دیگر دعوا، بخش مذهبی در حال فرسایش و رو به زوال جامعه است که ارزشهای مهاجم و تمامیتخواه آن از سوی بخش عرفیشدهی اجتماع با چالشهای مستمر و جدی روبرو گشته و همزمان به خاطر وابستگیاش به قدرت سرکوبگر حاکم، با بحران شدید مشروعیت دست به گریبان شده است. اکنون، پر رنگترین رویارویی میان این دو گروه، در مسئله حجاب اجباری رخ نموده است.
ب) حجاب اجباری، از حاشیه به متن نزاع
شک نیست که اجباری شدن تدریجی اما خشن حجاب در سالهای نخست پس از انقلاب بهمن ۵۷، داغ ننگی بر جبین فرهنگ ایران گذاشت. موضوع حجاب اجباری و ایستادگی در برابر آن، هر چند از همان سرآغاز حکومت اسلامی، محل نزاع دو طیف مورد اشاره بود اما تا همین چند سال اخیر، هیچگاه نقشی تعیینکننده در تحولات کشور نداشت. شوربختانه، بیشینهی باشندگان ایران در سالهای نخست پس از انقلاب ۵۷، یا در همراهی با حکومت یا با سکوت خود در برابر اجبار زنان به پوشیدن حجاب، نه تنها حق طبیعی و بشری نیمی از جامعه را پایمال کردند بلکه آسیبی هولناک به اعتماد به نفس و کرامت آیندگان و نسلهای پس از خود زدند.
از آنجا که متولدین دههی شصت خورشیدی و پس از آن، آزادیهای اجتماعی و رواداریهای فرهنگی دوران پهلوی را درک نکرده بودند، امکان مقایسه شرایط آنها با گذشتهی فناشدهی ایران و فهم درست و دقیق تبعیض رواشده بر خود را نداشتند. شرایط جنگی و سرکوبهای سیاسی هولناک در داخل کشور هم بهانه به دست نیروهای درگیر در سیاست داده بود تا مسئله حجاب اجباری و فقدان آزادیهای اجتماعی را موضوعی فرعی و بیاهمیت جلوه دهند و از پرداختن به آن شانه خالی کنند. از این منظر، نسلهای برآمده پس از انقلاب، قربانی شرایطی شدند که پدران و مادرانشان با پذیرش حجاب اجباری و گردن نهادن بر دیگر قوانین ناانسانی و آزادیستیز تبهکاران شیعهگرای حاکم، پیشاپیش به آنان تحمیل کرده بودند.
پ) حجاب اجباری: روانپریشی جمعی و فقدان رواداری
این قربانی شدن، دو آسیب متفاوت و مکمل داشت. آسیب نخست و روشنتر، این بود که دهها کرور از باشندگان کشور تاریخی و محترم ما، از حقوق بشری و جهانشمول خود محروم شدند و زیر بار سرکوب، برای گریز از نابودی، به زندگی دوگانه، چندچهرگی و ریاکاری مزمن روی آوردند. این زندگی دوگانه به مرور به روانپریشی و سرگشتگی جمعی منجر شد که تا همین امروز در رفتار نسلهای پس از انقلاب قابل رهگیری است.
آسیب دوم، عدم درک رواداری فرهنگی و فقدان همدلی نسبت به «دیگری» در بیشینهی جمعیتِ نسلهای برآمده از دوران پس از اجباری شدن حجاب در ایران است. شیعهگرایان حاکم که تاریخی طولانی از ریاکاری و فقدان رواداری دارند، سالها به مدد حجاب اجباری، به تعمیق این دو آسیب در بطن جامعه ایران کمر بستند و از این رهگذر، شرایط اجتماعی ایران را به سمت قطبیشدن پیش بردهاند.
ت) حجاب اجباری، معرف ذات جمهوری اسلامی است
طی چند سال اخیر که مبارزه با حجاب اجباری نقشی پررنگ و اساسی در تقابل میان مردم و حکومت پیدا کرده، برخی از گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی، نسبت به اهمیت این موضوع در فرآیند براندازی جمهوری اسلامی، شک کردهاند. این بزرگواران حتی تا بدانجا پیش رفتهاند که مبارزه با حجاب اجباری را انحرافی و مشکوک دانستهاند. این بخش از اپوزیسیون، گاهی به تلویح و زمانی به تصریح، اعلام کرده است که اگر موجودیت جمهوری اسلامی به خطر بیفتد، سردمداران این حکومت، به آنی از پافشاری بر اِعمال حجاب اجباری بر زنان عقبنشینی خواهند کرد و از این راه، بقای حکومت اسلامی را برای مدتها تضمین خواهند نمود. به گمان نگارنده، چنین فرضی نادرست است و ریشه در عدم شناخت ماهیت جمهوری اسلامی دارد.
حکومت جمهوری اسلامی، در واقع فرقهای موعودگرا و آخرالزمانی است که برای هدفی فراتر از ادارهی یک جامعهی نرمال، شکل گرفته است. تبهکاران ارشد این فرقه، باور دارند که بنا به خواست «الله» و قضا و قَدَر الهی بر کشور ایران ظفر یافتهاند تا از قدرت و منابعی که از این راه به چنگ میآورند، مقدمات ظهور منجی عالم بشریت یعنی امام غایب را فراهم کنند.
طی چهار دههای که از انقلاب اسلامی میگذرد، بسیاری از باورمندان به پندار «مهدویت»، خواه ناخواه به زمرهی پیادهنظام فرقهی تبهکار پیوستهاند تا در فراهم آوردن مقدمات ظهور مهدی موعود مشارکت کنند. بیشترِ این پیادهنظام، شیعیانی پایبند به اجرای شریعت هستند و باور دارند که جز با اجرای سفت و سخت احکام شرعی، امکان تشکیل جامعه اسلامیِ آمادهی ظهور، وجود ندارد. این پیادهنظام که قویترین بخش نیروی سرکوب وابسته به فرقهی تبهکار را تشکیل میدهد، حجاب اجباری را موضوعی ناموسی و غیرقابل مذاکره میداند که عدول از آن به معنی از دست رفتن اسلامیتِ جامعهای است که باید مقدمات ظهور مهدی موعود در آن فراهم شود.
ث) حجاب اجباری و رهیافتِ «ارشادی»
رهیافت فرقهی تبهکار برای زمینهسازیِ ظهور منجی، رهیافتی «ارشادی» است. این کلمه که در رویّهی سیاسی تبهکاران شیعهی حاکم بر ایران، معنایی فراتر از مصدر «ارشاد» در زبان عربی یافته، حکایت از این دارد که اگر مخاطب با زبان خوش و «قولِ لَیّن» هدایت نشود و ارزشهای سرکوبگر را نپذیرد، باید به زور در مسیر «هدایت» قرار داده شود. دامنهی نفوذ این رهیافت «ارشادی» به جامعه ایران، از همان زمان اجباری شدن حجاب آغاز شد و با آلودن واژهی ارجمند «فرهنگ» در عنوان وزارتخانهای که وظیفهی سانسور و سرکوب هنر و اندیشه را بر عهده داشت و دارد، ادامه یافت (عبارت «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی» مجموعهای شگفت از تناقضات را شامل میشود که پرداختن به آنها در مجال این مقاله نیست و جستاری جداگانه میطلبد).
ارشاد جامعه و مقید کردن فرهنگ، وظیفهی هر روزه مؤمنان به باورهای شیعی در حکومت فرقهی تبهکار است. فروعات هفتم و هشتم مذهب شیعه یعنی «امر به معروف» و «نهی از منکر» ذیل رهیافت ارشادی حکومت اسلامی است که مجال بروز اجتماعی پیدا میکنند. موضوع حجاب، مهمترین و بارزترین عرصه برای عرض اندام «آمران به معروف» و «ناهیان از منکر» در جامعه ایران است. درست به همین علت است که حجاب اجباری تبدیل به اصلی اساسی و عدول ناپذیر در رویّهی ارشادی حکومت اسلامی شده است.
تکمله
از چشمانداز صاحب این صفحهکلید، موضوع حجاب اجباری، شاهرگ جهانبینیِ «ارشادیِ» فرقهی تبهکار حاکم بر ایران است. هر گونه کوتاه آمدن از این موضوع، آسیبی جبرانناپذیر به اعتقادات و اعتماد به نفس پیادهنظام مؤمن به فرقهی تبهکار میزند. اعضای ارشد این فرقه، نیک میدانند که بدون داشتن حمایت مؤمنین چماقدار طرفدار حجاب، امکان کنترل جامعهی ناراضی و رو به شورش ایران را نخواهند داشت و از این رو، به هیچ عنوان در برابر معترضین به حجاب اجباری کوتاه نخواهند آمد.
حذف کامل و بیقید و شرط حجاب اجباری، قطع شاهرگ حیاتی «ارشاد» حکومتی است و در نهایت موجب نابودی فرقهی تبهکار اشغالگر ایران خواهد شد.
تضاد تمدنی در تمدن اسلام بسیار جالب است .محمد مکه در مقابل محمد مدینه .اسلام مکه در مقابل اسلام مدینه .لا اکراه فی دین در مکه در مقابل خشونت آیات سوره ی توبه در مدینه .ما ایرانیان هزار و چهارصد سال است کبوتر دو برج شده ایم .نمی دانیم خدا ،خدای مهربان و پیامبر، پیامبر بخشنده و صبور مکه است یا خدا خدای وحشت آفرین همچون هیتلر و استالین آسمانی شده است که تنها برده های جدید می خواهد و پیامبرش از کشتن و زنبارگی سیر نمی شود.اسلام مدینه کابوس هر انسانی است که اندکی وجدان دارد.داعش و طالبان و سخنان و کردار خونخوارانه ی خمینی و خامنه ای میوه ی های باغ اسلام مدینه است.
اسلام در مدینه النبی ، یک ایدئولوژی ضدانسانی و غیر قابل کنترل بود .مدینه شبیه یک شهر جنگ زده بود که یک روز یهودیانشن کشته و آواره می شدند و زنانشان به بردگی جنسی برده می شدند ، روز دیگر برای راهزنی و دزدیدن زنان کاروان های تجاری مشرکانمردان شهر بسیج می شدند .مسلمانان شهر هم هر روز با ازدواج تازه ای از پیامبر یا رابطه ی جنسی اش با زن پسرخوانده ، یا کنیزک یکی از زنانش روبرو می شدند .همینطور در خیابان ها یک روز صحنه ی سنگسار یک زن بود یا قطع عضو یک دزد یا یک مخالف .اسلام مدینه همان داعش و طالبان و زندان های و بازداشتگاه های خمینی و خامنه ای است .چاره چیست ؟ یا اسلام را دور انداخت یا شجاعانه بخش مدینه اش را تعطیل اعلام کرد.
دوستان دقت بفرماییدبه ظاهر از طریق مواجب بگیران ساندیس خور و یا از طریق خشک مغزان کم سواد دایم جامعه رو در التهاب و تعارض با اجزای خود قرار میدهند
و همین قشریون تهی مغز در مجلس طویله رهبری سن ازدواج دختران معصوم این آب و خاک رو به ۱۳-۱۲ سال تقلیل دادهاند تا در عمل برای ارضای نفس کثیف شان در حمایت قانون و در مورد دیگران با چوب و چماق و تحقیر و پلیس و گشت ارشاد سرکوب زنان رو ادامه بدهند.
ادامه،
حریم حجاب، جایگزینی اسلامی برای حریم معابد باستانی است و به زن مسلمان به دیده کالای جنسی نگریسته می شود که ضمنا باید از حریم معبد و محرابش محافظت کند تا مرد مسلمان مرتکب گناه نشود. این فرهنگ غیر انسانی و چندش آور، فراتر از اجبار و الزام قانونی است. ضمن اینکه نوع اختیاری آن کریه تر و بدتر است.
آقای مصدقی نکات عمده را بخوبی تشریح کردند.
در کشورهای جهان اسلام که عموما زن ستیز و فالو سنتریک phallocentric هستند، حجاب ( چه اجباری و چه اختیاری) ، سنگواره ایی چلوسیده و اسلامیزه شده از مفهوم باستانی فحشای مقدس sacred prostitution در تمدنهای میان رودان است. پادشاهان وکاهنان آن منطقه برای استثمار و استحمار زنان ، افزایش قدرت و ثروت خود و حفظ ساختار جامعه شدیدا طبقاتی،آنان را از حقوق انسانی تهی کرده و به بهره کشی جنسی آنان به عنوان کالاهای حکومتی و دینی،در معابد و شراین ها، مشروعیت مقدس دادند.
حجاب یعنی ٬ لباس زندان ٬ ذلت و خواری زنان اسیر جامعه مفلوک حکومت مارکسیست اسلامی . کجایند ۱۴ معصومی که ادعا میکنند حمایت داخلی ازادی خواهان را با خود دارند ٬ لااقل یک فرا خوان بدهند و حداقل از جمعیت ۱۰ ملیونی تهران هزار نفر را به خیابان بیاورند . حتما از ترس کلاشینکف زیبا کلام و مخملباف داخلی و خارجی میترسند .