ایران و آمریکا در یک حلقه قابل انفجاری بسر میبرند. مناسبات این دو کشور هرگز بهاندازه امروز پر تنش نبوده است؛ تنش بین دو کشور بر سر نفت، استقلال و نفوذ استراتژیک به سالهای دهه ۱۹۵۰ باز میگردد. وبسایت رادیو آلمان به مناسبت چهلمین سال اشغال سفارت آمریکا در تهران توسط گروهی به نام «دانشجویان پیرو خط امام» و حمایت رهبر انقلاب اسلامی از آن که به قطع رابطه سیاسی دو کشور انجامید، مناسبات ایران و آمریکا را از زمان ملی شدن صنعت نفت ایران تا امروز زیر ذره بین گذاشته است. متن این گزارش را در ادامه میخوانید.
فضای تهران در بامداد روز ۴ نوامبر سال ۱۹۷۹ تحریکآمیز بود. هنوز سه روز از وقتی که رهبر انقلاب روحالله خمینی هوادارانش را به تحرک درآورده بود نمیگذشت. حرکتی که باید یکبار دیگر به همه دنیا نشان میداد که ایران در پی موفقیت انقلاب، سرانجام با یک جمهوری اسلامی، پادشاه این کشور را برای همیشه برکنار کرده است. پادشاهی که از دید این روحانی فرتوت، یک «رعیت بیاختیار» واشنگتن بود و ظرف یک سال پیش از آن فرمان تیراندازی به سوی صدها تظاهرکننده را در خیابانها صادر کرده بود.
چندصد دانشجوی انقلابی در برابر سفارت آمریکا فریاد «مرگ بر آمریکا» سر میدادند که چند ده تن از آنها در نیمروز به زور از دیوارها بالا رفتند و به داخل ساختمان ریختند. آنها ۶۶ شهروند آمریکایی را به اسارت گرفتند که ۵۲ تن از آنها در میان هراس تمام جهان غرب باید بیش از یک سال در گروگان حکومت اسلامی ایران باقی میماندند زیرا آنطور که صادق طباطبائی شخص مورد اعتماد خمینی و مشاور دولت توضیح داد، نمایندگی دیپلماتیک واشنگتن در تهران، «لانه جاسوسی» بود: «از آنجا که ثابت شده است که این آدمها در سفارت آمریکا بعد از انقلاب در بسیاری از ناآرامیهای کشور سهم داشتهاند و حتی این ناآرامیها را طراحی کردهاند، بحق به این نتیجه میرسیم که آنجا یک مرکز دیپلماتیک واقعی نیست، بلکه یک مرکز جاسوسی است».
https://kayhan.london/1398/08/13/%d8%a7%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%87%db%8c%d9%85-%d8%a7%d8%b5%d8%ba%d8%b1%d8%b2%d8%a7%d8%af%d9%87-%d8%a7%d8%b2-%d8%a7%d8%b4%d8%ba%d8%a7%d9%84-%d8%b3%d9%81%d8%a7%d8%b1%d8%aa-%d8%a2%d9%85%d8%b1%db%8c
اشغال سفارت آمریکا در تهران یک هشدار بینالمللی بود زیرا حتی در دوران جنگ جهانی دوم هم پیش نیامده بود که یک نمایندگی سیاسی مورد هجوم قرار گرفته و کسانی که در آنجا کار میکنند از سوی کشور میزبان مورد تعرض واقع شده و به گروگان گرفته شوند. صاحبان قدرت در ایران میخواستند آشکارا به جهانیان نشان دهند که در کشور آنها با پیروزی انقلاب در ۱۱ فوریه ۱۹۷۹ چیزی مهمتر از یک انتقال قدرت معمولی اتفاق افتاده است. از دید آنها، عصر جدیدی آغاز شده بود زیرا برای نخستین بار در تاریخ، یک جمهوری اسلامی تحت رهبری روحانیت شیعی، ایجاد شده که در همهپرسی اول آوریل بیش از ۹۰ درصد از مردم به آن رأی داده بودند. به این دلیل خمینی این امکان را به وجود آورد که سفارت آمریکا اشغال شود.
شکست عملیات نجات گروگانها
از آنجا که مذاکرات بینتیجه ماند، جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا تنها یک راه در برابر خود مییافت. روز ۲۴ آوریل ۱۹۸۰ یک عملیات آزادسازی نظامی را آغاز کرد که بعدا مجبور شد به نتایج دردناک آن اعتراف کند: «بعد از آنکه تیم به فرمان من در حال عقبنشینی بود، دو هلیکوپتر پس از بنزین زدن در کویر ایران روی زمین به یکدیگر برخورد کردند. عملیات جنگی وجود نداشت، اما متاسفانه هشت عضو تیم جان باختند. با این همه ما تسلیم نخواهیم شد».
شکست عملیات نجات از محبوبیت کارتر به شدت کاست و در نوامبر سال ۱۹۸۰ بجای او رونالد ریگان به کاخ سفید راه یافت. اما در همان روزی که او ماموریت خود را آغاز کرد، کارتر یکبار دیگر در پرتو نورافکنها قرار گرفت، زیرا روز ۲۰ ژانویه سال ۱۹۸۱ رئیس جمهور پیشین توانست از هممیهنان آزادشدهی خود در فرانکفورت استقبال کند آنهم بعد از دقیقا ۴۴۴ روز گروگان بودن در چنگ جمهوری اسلامی. جیمی کارتر گفت: «من میخواهم به صراحت بگویم که دولت ایران و همه کسانی که مسئولیت این گروگانگیری را به عهده دارند، به خاطر این رفتاری که با هممیهنان ما کردند، برای همیشه لعنت خواهند شد».
تنشی که به دهه ۵۰ میلادی باز میگردد
وقایع ۴ نوامبر ۱۹۷۹، تهران و واشنگتن را تا به امروز به دشمنان تلخ یکدیگر تبدیل کرده است. اما ریشههای حال و هوای ضدآمریکایی که دقیقا چهل سال پیش در اشغال سفارت این کشور تخلیه شد، به حدود سه دهه پیش از آن باز میگردد، زیرا ایالات متحده آمریکا از سالهای دهه ۵۰ در امور داخلی ایران مداخله و از این طریق به خواست مردم ایران بی توجهی میکرد. این به ویژه در مورد سقوط نخست وزیر محمد مصدق انجام شد و این موضوع با پرسش بسیار شناخته شدهای مرتبط بوده است: «چه کسی از نفت سود میبرد؟»
در پایان دهه ۴۰ در استان جنوب غربی ایران خوزستان میدانهای نفتی کشور یکی پس از دیگری مورد بهرهبرداری قرار میگرفتند. «طلای سیاه» را که در سراسر جهان همواره به یکی از مهمترین انرژیهای فسیلی تبدیل میشد، ایرانیها و بریتانیاییها بطور مشترک استخراج میکردند. اما رابطه عادلانهای بین آنها وجود نداشت زیرا تقریبا همه سودی که از استخراج نفت سال به سال افزایش مییافت، به بریتانیای کبیر منتقل میشد. به همین دلیل در سال ۱۹۵۰ ایران صحنه نخستین اعتراضها بود. هنگامیکه بریتانیاییها به این اعتراضها اعتنایی نکردند، تهران صنعت نفت خود را در ماه مارس سال ۱۹۵۱ ملی اعلام کرد. اقدامی که برای لندن یک ضربه سخت به شمار میرفت.
شخصیت کلیدی در ایران نخست وزیر محمد مصدق، نخستوزیر وقت بود. درواقع انگلیسیها در آغاز فکر میکردند میتوانند روحیه ایرانیها را با پول تغییر بدهند، اما مذاکرات شکست خورد و آنها مجبور شدند ایران را ترک کنند زیرا مصدق سرسختی کرد: «انگلیسیها میخواهند با چند میلیون پوند مذاکرات مربوط به ملی کردن نفت را پشت سر هم عقب بیاندازند. آنها نمیدانند و من مطمئن هستم که هر یک از ما همه هست و نیست خود را برای نجات سرزمین پدری خود فدا خواهد کرد».
تحریم بینالمللی و خرابی اوضاع
ملی کردن نفت [که پیش از روی کار آمدن محمد مصدق از حمایت کامل محمدرضاشاه پهلوی برخوردار بود/ توضیح کیهان لندن] با پشتیبانی شدید مردم ایران روبرو شد. بریتانیاییها درواقع تبلیغ میکردند که تحریمهای بینالمللی صادرات نفت ایران موفق بوده است، اما هورست شارفنبرگر برای شبکه اول تلویزیون دولتی آلمان از تهران چنین گزارش میداد: «برای ایرانیها ملی کردن نفت به معنای تلاش در راه استقلال ملی است. آنها میگویند ما پول بیشتر نمیخواهیم، ما استقلالمان را میخواهیم. این چیزیست که امروز هر ایرانی فارغ از دیدگاه سیاسی خود به هر بیگانهای اطمینان میدهد».
به خاطر تحریمهای بینالمللی، نفت ایران و اوضاع اقتصادی کشور هر روز بدتر میشد، با این همه مصدق توانست موقعیت خود را حفظ کند. وضعیت با انتخاب آیزنهاور به ریاست جمهوری آمریکا در آستانه سال ۱۹۵۳ تغییر کرد. در حالی کههاری ترومن تا آن زمان خویشتندارانه رفتار کرده و حتی به بریتانیاییها توصیه میکرد ملی شدن نفت ایران را بپذیرند، دولت جدید آمریکا سرنگونی مصدق را در چشمانداز خود قرار داد زیرا واشنگتن از یکسو خطر پوستن ایران به بلوک سوسیالیستی را میدید و از سوی دیگر مایل بود میراث بریتانیاییها را در خلیج فارس به چنگ آورد.
و چنین بود که سیا در ماه مارس سال ۱۹۵۳ با ژنرال فضل الله زاهدی تماس برقرار کرد. او باید ارتش وفادار به شاه را برای یک کودتا آماده میکرد. همزمان دفتر سیا در تهران اقدامات خود را برای خریدن تعداد زیادی از نمایندگان مجلس شورای ملی آغاز کرد. امروز، پروفسور گونتر مایر کارشناس خاورمیانه از دانشگاه ماینز آلمان میگوید: «از روز ۱۹ اوت ما یک سلطه نظامی داشتیم که در دوران بعد از شاه استفاده کرد تا سلطه او را با پشتیبانی آمریکائیها در شکل و نوعی مطلق گسترش دهد. ۱۹۵۳ حضور نظامی ایالات متحده آمریکا آغاز و ایران با پشتیبانی بیش از ۳ هزار مشاور نظامی آمریکایی به مهمترین قدرت نظامی منطقه تبدیل شد».
گرمای کوتاه در سال ۱۹۹۷
۴۶ سال گذشت تا جزئیات «عملیات آژاکس»– آنطور که در محافل داخلی آمریکا از کودتا علیه محمد مصدق نام برده میشود- به وضوح توضیح داده شود. برای نخستین بار در ماه مارس سال ۲۰۰۰ مادلین آلبرایت وزیرخارجه وقت آمریکا مشارکت ایالات متحده آمریکا در کودتا را تایید کرد و یک ماه بعد نیویورک تایمز اسنادی را انتشار داد که در آنها نقش کلیدی سیا تشریح میشد.
در این میان دوران انجماد روابط میان دو کشور در نتیجه اشغال سفارت طولانی شد بود. درواقع واشنگتن در پایان سال ۱۹۸۶ تحت ریاست جمهوری دونالد ریگان توانسته بود گروگانهای آمریکایی را در لبنان آزاد کند و به تهران اسلحه بفروشد، اما همزمان ایالات متحده آمریکا تصمیم به تحریم کالاهای وارداتی از ایران گرفت و هنگامی که خمینی در سال ۱۹۸۹ فتوای قتل سلمان رشدی را به خاطر کتاب «آیههای شیطانی« صادر کرد، جمهوری اسلامی با عنوان «حکومت شرور» نامگذاری شد.
گرمای کوتاه مدت در سال ۱۹۹۷ زمانی احساس شد که محمد خاتمی به عنوان رئیس جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد. این اصلاحطلب از به کار بستن عبارت «آمریکا شیطان بزرگ» خودداری کرد و در برابر سازمان ملل متحد از گفتگوی فرهنگها سخن گفت. حتی اگر افکار عمومی جهانی باور نکرده باشد، ایران و آمریکا بار دیگر بطور مستقیم با یکدیگر مذاکره کردند، اما بدون موفقیتی روشن.
در دوران جورج دبلیو بوش جبهه میان دو کشور بار دیگر سخت شد زیرا رئیس جمهور آمریکا در سخنرانی مربوط به تشریح موقعیت ملت در ژانویه سال ۲۰۰۲ از ایران همراه با عراق و کره شمالی به عنوان «محور شرارت» نام برد: «این کشورها و متحدان تروریست آنها محور شرارت هستند».
با اینکه برخورد بوش در برابر تهران سرسختانه به نظر میرسید اما هنگامی که در دسامبر سال ۲۰۰۳ زمینلرزهای در جنوب شرقی ایران شهر بم را ویران کرد و ۳۰ هزار تن قربانی گرفت، برای نخستین بار در طول ربع قرن یک هیئت نمایندگی رسمی واشنگتن اجازه یافت به ایران سفر کند. یک عضو این هیئت در بازگشت به آمریکا گفت: «همکاری فوقالعاده بود. وقتی در کرمان به زمین نشستیم، با استقبال مقامات رسمی دولت روبرو شدیم، آنها یک ترمینال فرودگاه را برای گذراندن شب در اختیارمان گذاشتند که عالی بود. ما با چند وزیر دیدار کردیم که آماده همکاری بودند. هروقت کمک به شکل اتومبیل یا امکانات نقل و انتقال لازم داشتیم دریافت کردیم. یک مناسبات کاری عالی».
برنامه اتمی مخفیانه
نزدیکی میان واشنگتن که چنین جنبههای انسانی عمیقی یافته بود، اپیزودی کوتاه بیش نبود زیرا از سال ۲۰۰۲ آشکار شد که تهران دو مرکز هستهای ایجاد کرده است: یک مرکز غنیسازی اورانیوم در نظنز و یک تاسیسات آب سنگین در اراک. یعنی جمهوری اسلامی میرفت تا راه دسترسی به فنآوری تولید سلاح هستهای را هموار کند.
وضعیت هنگامی نگران کننده شد که در اواخر تابستان سال ۲۰۰۳ آژانس بینالمللی انرژی اتمی ردّ پای اورانیوم غنی شده را در نطنز یافت. بعد گفته شد که ایران ۱۸ سال تمام برنامههای هستهای خود را مخفی میکرده است.
هنگامی که جورج دبلیو بوش تهدید به حمله نظامی کرد، احمدی نژاد رئیس جمهور وقت حکومت ایران مدعی شد که ایران به عنوان امضاکننده پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای حق استفاده صلحآمیز از تکنولوژی هستهای را دارد و از همین حق استفاده کرده است: «ما فقط از حق خودمان در چارچوب پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای استفاده میکنیم. نه بیشتر و نه کمتر».
از آنجا که با تلاش ایالات متحده آمریکا ایران در صحنه بینالمللی از دسترسی به تجهیزات، اطلاعات و امکانات گسترش برنامه هستهای خود محروم شده بود، ملاها فنآوری هستهای را از راههای مخفیانه و درواقع از طریق عبدالقادر خان پدر بمب هستهای پاکستان کسب کردند. عبدالقادر خان سالها در مرکز تحقیقات هستهای «آلملو» در هلند کار کرده بود.
در حالی که رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنهای، در ماه اوت سال ۲۰۰۵ فتوا داده بود که تولید و مالکیت و استفاده از سلاحهای اتمی حرام است، ولی احمدی نژاد در آستانه سال ۲۰۰۶ دستور داد مهر و موم کنترل آژانس بینالمللی انرژی اتمی در نطنز را از میان بردارند و اندکی بعد اعلام کرد که ایران برای نخستین بار به صورت مستقل چرخه سوخت هستهای را به کار انداخته است.
کارشناسان ایرانی موفق شده بودند با استفاده از ۱۶۴ سانتریفیوژ اورانیوم را تا ۶/۳ درصد غنیسازی کنند. این برای تولید انرژی کافی است، اما با تولید سلاح هستهای فاصلهای بسیار دارد، اما احمدی نژاد بلافاصله برای تبلیغات سیاسی اعلام کرد که ایران به باشگاه قدرتهای هستهای وارد شده است: «حالا هیچکس نمیتواند تصور کند که میتواند ملت ایران را تهدید کند. من در اینجا بطور رسمی اعلام میکنم که ملت ایران یک ابرقدرت واقعی است».
رنج مردم به خاطر تحریمهای اتمی
برنامه اتمی جمهوری اسلامی ایران در پاییز سال ۲۰۰۹ به سطح کیفی جدیدی رسید. در آن زمان روشن شد که تهران بدون اطلاعرسانی به آژانس بینالمللی انرژِی اتمی یک مرکز غنیسازی زیرزمینی دیگر در فردو در نزدیکی قم ایجاد کرده است. علاوه بر این ایران در میانه سال ۲۰۱۲ توانست برای نخستین بار اورانیوم را تا ۲۰ درصد غنیسازی کند. از دید کارشناسان این کار نشان میداد که ایران سختترین قدمهای فنی و شیمیایی را در راه دسترسی به اورانیوم قابل استفاده در تولید سلاح هستهای با غنای بالا برداشته است.
به موازات افزایش سال به سال تعداد سانتریفیوژها، مشکلات اقتصادی و اجتماعی نیز در ایران بزرگتر شد زیرا تهران که بارها قطعنامههای سازمان ملل متحد در ارتباط با برنامه هستهای خود را نقض کرده بود، با تحریم گسترده بینالمللی روبرو شد. این تحریمها بر جمهوری اسلامی چنان تاثیر عمیقی گذاشته که ملاها سرانجام به مذاکره بر سر برنامه اتمی خود تن دادند و حسن روحانی رئیس جمهوری اسلامی خطاب به مردم ایران گفت: «آنهایی که در کشور انتظار دارند که ما به رغم تیم توانای خود برای مذاکره با گروه ۱+۵ گفتگو نکنیم، ظاهرا از وضع ملت بیخبرند».
مذاکره میان ایران و ۵ کشور صاحب حق وتوی شورای امنیت و آلمان چندین سال طول کشید. سرانجام روز ۱۴ ژوییه ۲۰۱۵ نتیجهای حاصل شد که مورد توافق دو طرف بود و باراک اوباما رئیس جمهوری آمریکا اعلام کرد که گسترش سلاحهای اتمیدر خاورمیانه بالاخره متوقف و هر نوع دسترسی ایران به بمب اتمی برای همیشه غیرممکن شده است».
بدترین معامله از نظر ترامپ
ایران در چارچوب توافق هستهای متعهد شد ۱۹ هزار سانتریفیوژ خود را به یک سوم کاهش دهد، دست کم ۱۵ سال اورانیوم را بیش از ۶۷/ ۳ درصد غنیسازی نکند و رآکتور آب سنگین خود را در اراک برچیند. در مقابل، جامعه جهانی پذیرفت که قدم به قدم تحریمهای اقتصادی علیه جمهوری اسلامی را کاهش دهد. آرامش ناشی از این توافق اما مدت چندانی به درازا نکشید زیرا دونالد ترامپ روز ۸ مه سال ۲۰۱۸ خروج یکجانبه ایالات متحده آمریکا از برجام را اعلام کرد.
در پی خروج آمریکا از توافق هستهای، ایران تهدید که اگر اتحادیه اروپا تعهدات خود را عملی نکند، به غنیسازی اورانیوم در سطحی بالاتر از سطح توافق شده ادامه خواهد داد. همزمان دولت اعلام کرد که قدمهای دیگری نیز برخواهد داشت.
https://kayhan.london/1398/08/13/%d8%aa%d8%ad%d8%b1%db%8c%d9%85-%db%b9-%d9%86%d9%81%d8%b1-%d8%a7%d8%b2-%d9%86%d8%b2%d8%af%db%8c%da%a9%d8%a7%d9%86-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%ae%d8%a7%d9%85%d9%86%d9%87%e2%80%8c%e2%80%8c%d8%a7%db%8c-%d8%af
برای رئیس جمهور فعلی آمریکا توافق قبلی آمریکا با جمهوری اسلامی در دوران اوباما «بدترین معامله همه دورانها»ست. به گفته او این توافق به صورت پایدار مانع دسترسی جمهوری اسلامی به بمب اتمی نخواهد شد. ایالات متحده آمریکا بارها تحریمهای شدیدی را علیه ایران اعمال کرده که کشورهای طرف معامله با ایران را نیز در بر میگیرند. ایران، به این امید که شرکای اروپایی در برابر واشنگتن بایستند و توافق هستهای را نجات بدهند، به مدت یک سال جز اعتراضات لفظی هیچ کاری نکرد.
اما روز ۸ مه ۲۰۱۹ یعنی درست یک سال پس از خروج واشنگتن، تهران اعلام کرد که صبرش به پایان رسیده و برخلاف همه شرطهای توافق هستهای، بار دیگر میزان غنیسازی و ذخیره اورانیوم غنی شده را بالا میبرد. از سوی دیگر در تنگه هرمز اتفاقات متعددی افتاد؛ چند کشتی تجاری احتمالا از سوی تهران مورد حمله قرار گرفتند و نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران یک هواپیمای بدون خلبان آمریکایی را سرنگون کردند.
ترامپ رئیس جمهور آمریکا که پیشتر نیروهای جنگی بیشتری را به خلیج فارس انتقال داده بود، در آخرین لحظه جلوی یک عملیات تلافیجویانه علیه جمهوری اسلامی را گرفت و به این ترتیب از تشدید تنش جلوگیری به عمل آورد.
امکان درگیری نظامی
باری، مناسبات میان دو کشور هرگز به اندازه امروز متشنج نبوده است. نه تنها آمریکا، بلکه آلمان، بریتانیا و فرانسه هم حدس میزنند که حمله هواپیماهای بدون خلبان به میدانهای نفتی بزرگ عربستان سعودی در ماه سپتامبر امسال کار جمهوری اسلامی بوده است. بسیاری از ناظران اروپایی نگرانند که چهل سال پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، ایران و آمریکا وارد یک درگیری نظامی شوند.
اما سورانه شروتر مدیر مرکز تحقیقاتی «اسلام جهانشمول» در دانشگاه فرانکفورت احتمال این تنش را کم میبیند. او میگوید: «تا حالا یک توازن متزلزل وجود داشته است. من در نهایت تصور میکنم این توازن باقی بماند زیرا آمریکاییها اقدامی نخواهند کرد و زمامداران ایران هم میکوشند وضعیت به همینگونه باقی بماند».
*منبع: دویچلند فونک
*نویسنده: اولریش پیک
*ترجمه و تنظیم: جواد طالعی
آلمانیها و دیگر کشورهای اروپائی دست ازسردکترمصدق بیچاره وکودتای بی فرجامش درسال ۱۹۵۳ برنمیدارند۰ اینها به پشتوانهٔ تبلیغات خصمانهٔ دستگاه های دروغ پراکنی حزب توده ومصدقی های انتقام جوعلیه شاه وخانوادهٔ پهلوی که کودتای مصدق نخست وزیر وقت و در پی آن قیام ملی علیه مصدق برای حفاظت ازقانون اساسی کشور را «کودتای ۲۸ مرداد» نامیده وآنرا ساخت آمریکا قلمداد کرده بودند وسیله ای برای بیرون کردن رقیب بزرگ خود آمریکا ازبازار ایران نمودند. این ترفند اروپائیان در فتنهٔ خمینی جواب داد و آمریکا ، رقیب بازرگانی اروپائیان ، از بازار ایران ، بزرگترین وثروتمندترین بازارخاور میانه بکلی حذف شد. ازآن زمان باین طرف در رسانه های اروپائی تاریخ ایران ازسال ۱۹۵۳ شروع میشود ودرروابط ایران با ایالات متحده ازکمک قاطعانهٔ آمریکا برای بیرون کردن ارتش اشغالگر اتحاد جماهیرشوروی از خطهٔ آذرآبادگان که به پیروزی ۲۱ آذر و پیروزی شاه ومردم میهن پرست آن سرزمین تاریخی ایران انجامید مطلبی دیده نمیشود.
-رحیم صفوی مشاور عالی نیروهای مسلح خامنه ای، گفت: «باور نکنید که ابوبکر البغدادی کشته شده است چرا که نه سازمان ملل نه مقامات آمریکایی این مسئله را پذیرفتهاند و آن را دروغ بزرگ ترامپ میدانند!!».
وی تظاهرات مردم عراق و لبنان را «فتنه» نامید که پایه اصلی آن «آمریکا و اسرائیل» است و سرانجام برای تظاهرات مردم عراق و لبنان، «شکست» را پیش بینی کرد!!.
وی قدرت برتر اقتصادی امروز را چین! و قدرت برتر نظامی را روسیه دانست! و «فرهنگ و تمدن نوین اسلامی» را طی ۵۰ سال آینده به رهبری خامنه ای پیش بینی کرد که بر تمدن غرب «پیروز» خواهد شد!!.
– ترکیه که پیشتر دو هواپیمای حامل تجهیزات ضدشورش به عراق هدیه داده بود امروز به درخواست دولت عراق از تجمع همبستگی عراقیها در استانبول با معترضین هموطنشان جلوگیری کرد!.
در پی درخواست بغداد مقامات ترکیه مجوزی را که پیشتر صادر کرده بودند، لغو کردند. قرار بود این تظاهرات بامداد چهارشنبه در استانبول برگزار شود!.