در گذشته پیدا کردن دوست پسر و یا دوست دختر کار خیلی پپچیدهای نبود. مشروبات الکلی هم برای کم کردن خجالت و احتمالا در آوردن لباس زیر کفایت میکرد و فردای روز مشروبخوری دیدارهای عاشقانه شروع میشد تا این که از هم خسته میشدید یا این که شما و یا دوست پسرتان از کس دیگری که فکر میکرد بهتر از شماست خوشش میآمد و شما هم راه جدایی را در پیش میگرفتید.
و بعد در یک سن مشخص از زندگیتان شما تصمیم میگرفتید که بالاخره یک رابطه پایدار داشته باشید حالا یا به این دلیل که او را دوست داشتید و یا تصمیم به تشکیل خانواده گرفته بودید و قصد داشتید ازدواج کنید و در این نقطه از زندگیتان بود که فکر میکردید که دیگر این رابطه برایتان خسته کننده نخواهد بود حتی بعد از هم صحبتی وسکس باز هم همه چیز ادامه ادامه پیدا میکرد و شما احساس میکردید که برای حفظ یک رابطه و یک عشق واقعی با هم هستید.
سپس اینترنت از راه رسید بعلاوه اپلیکیشنهای مختلف در تلفنهای همراه که همه چیز را سختتر کرد به این دلیل که ناگهان شکل انتخابها تغییر کرد و دستتان برای انتخاب بازتر شد. در ابتدا این به نظر عالی میرسید که فکر کنید میتوانید از میان هزاران فرصت اینترنتی و برنامههای گروهی که در مهمانیها، بارها و مجالس رقص و… در سراسر دنیا به وجود میآمد زوج مورد نظرتان را پیدا کنید و همیشه فکر کنید که به طور یقین یک نفر آن بیرون هست که کاملا مناسب شماست. اما از این نظر اتفاقا همه چیز سختتر شد چرا که یافتن زوج به این روش باعث شد که مردم بیشتر نگران شوند و کمتر احساس پایداری در رابطه کنند زیرا آنها همیشه باید نگران این موضوع باشند که همیشه یک نفربهتر از شما وجود دارد که ممکن است شما را کنار بزند و جایگزین شما در رابطه شود که به آن تناقض در انتخاب گفته میشود.
سم وولستون با بیان این نکات قصد دارد به یک برنامه تلویزیونی به نام «ازدواج در یک نگاه» انتقاد کند که قسمت اول آن از کانال ۴ شبکه تلویزیونی انگلیس پخش شد و بسیار مورد استقبال بینندگان قرار گرفت. در این برنامه افرادی که متخصصان و روانشناسان برنامه انتخاب کردهاند با یک بار دیدن همدیر ازدواج میکنند و بعد از عروسی به ماه عسل میروند و سپس ۵ هفته با هم زندگی میکنند تا تصمیم بگیرند که می خواهند با هم بمانند و یا طلاق بگیرند.
او در گاردین راجع به این برنامه مینویسد، در ابتدا این ازدواج در مقایسه با ارتباطات وسیع در شبکههای اجتماعی به نظر عالی میرسد چون شمار زیادی از زوجها یک زوج عالی و عشق واقعی را میسازند و نگرانیها با این روش از شما و همسرتان دور میشود به این دلیل که ازدواج زیر نظر متخصص صورت میگیرد. در این برنامه ۱۵۰۰ نفر درخواست شرکت دادهاند و شما با کسی ازدواج میکنید که برای شخص شما انتخاب شده ولی برای اولین بار است که او را میبینید. اگر شما به روش قدیمی اعتقاد داشته باشید که کسی را که میخواهید با او ازدواج کنید باید قبل از ازدواج تا حدودی بشناسید، این روش ممکن است کمی دیوانگی به نظر برسد.
در واقع این ازدواج نمونهای از یک ازدواج هماهنگ شده قرن بیست و یکمی است که دیگران برای شما ترتیب داده اند و زوج مخصوص شما را از طریق روشهای علمی انتخاب کردهاند، ولی من واقعا دوست دارم که قوانین علمی در این مورد یک کمی بیشتر توضیح دهند. به طور مثال تستی شبیه تست دکتر مارک کلوسون روانشناس چگونه به این گونه ازدواجها جواب خواهد داد؟ این تست شامل ۳۰۰ پرسش است که برای دادن اطلاعاتی پیچیده درباره شخصیتهای افراد گوناگون طراحی شده است. من میفهمم که دکتر «جو کوکر» در این برنامه تلویزیونی چطور به تاریخچه احساسی متقاضیان نگاه میکند. و همین طور دکتر «اندرو ایروینگ» جامعهشناس، اعمال و رفتار مردم را برای شناختن در پایان هر هفته ضبط میکند و زوج ها را از روی کارهای یکسانی که شبیه به هم انجام میدهند جفت میکند. اما همه اینها به نظر علمی نمیرسد. اینجا انگار آدمها را در یک لوله آزمایشگاهی قرار داده میشوند و به آنها گفته میشود که چهره متقارن، معادل یک ژن خوب است. اما یک توضیح کوچک هم بهتر است به آن اضافه کنند و آن روش تطبیقی دی ان ای است.
حالا باید ببینیم که آیا این روش علمی خوب است؟ حتی اگر از نظر علمی دو زوجی که در این برنامه به هم پیوند داده شدهاند رابطهشان عالی پیش برود باز هم در جایی و زمانی ممکن است کسی مثلا بوی بدن همسرش را دوست نداشته باشد و یا همسرش فکر کند که زنش یک کم مزاحم و غیر قابل تحمل است. اینجاست که باید پرسید پس روشهای علمی چطور عمل خواهند کرد.
نویسنده گاردین نتیجه میگیرد: من واقعا دلم میخواهد بفهمم که سرنوشت ارتباط شخصیتهای شرکت کننده در این برنامه تلویزیونی به کجا میکشد چون به نظرم اعتقاد به این که انها بهترین زوجهای مناسب برای هم هستند اصلا علمی نیست.