آنجا که جانِ شیفتهی پویا–
در جستجوی شادی وُ آزادیست
هم عشق، هم ترانه، شکوفاست.
هِی… های… عاشقان!
در این سکوتِ سردِ زمستانی–
آوازِ آتشینِ شما زیباست.
زیباست هر درخت.
وقتی که دستتان
از شادیِ زُلالترین آبها نوشت.
وقتی که رازتان-
آواز را برابرِ آیینهها گرفت.
اما
تلخست روزگار.
وقتی که مادرانِ سیهپوش–
همدوشِ دلشکستهترین ماه گشتهاند.
سختست روزگار
وقتی که مادرانِ سیهپوش–
آغوشِ غمگنانهترین آه گشتهاند.
اما
در ما ستارهای
مهمانِ مهربانِ غزلهای گندمست.
اما
در ما سپیدهای
خُنیاگرِ خجستهی طغیانِ مردمست.