محمدرضا حسینی – مسابقهی «ضدامپریالیستی» سران حکومت اسلامی پس از طی کردن مرحله شعارهای «مرگ بر…» و سپس فحاشیها و تهدیدها، کم کم وارد مرحله هذیانگویی میشود.
خامنهای در نماز جمعه (۲۷ دیماه) با موضعگیری تند و عصبیتی بینظیر، آنهم در شرایطی که اقتصادی ورشکسته، مردمی به شدت ناراضی، جامعهای ملتهب و حکومتی در سراشیب سقوط دارد، هم مردم را تهدید میکند و هم کشورهای دیگر را.
حسن روحانی نیز که بین دو صندلیِ سستپایه نشسته است، جهان را تهدید به انتشار کُرونا میکند. او با اشاره به اینکه «تهران و پاریس و لندن و واشنگتن فاصله چندانی ندارند» میگوید «هر سیاست کوتهبینانه و خصمانهای که بخواهد موجب تضعیف نظام پزشکی و محدویت منابع مالی در مدیریت بحران در ایران شود، تاثیر مستقیم بر روند مبارزه با همهگیری کُرونا در سایر کشورها خواهد داشت.»
این اولین بار نیست که او و دیگر مسئولین حکومت اسلامی، جهان را تهدید میکنند: یکبار به سرازیر کردن مواد مخدر به جهان و بار دیگر به ورود غیرقابل کنترل میلیونها مهاجر به اروپا… تهدید به خروج از انپیتی، تهدید به خروج از برجام، تهدید به بستن تنگه هرمز، تهدید به آتش کشیدن منطقه، تهدید به…
اینها ثابت کردهاند که درک مدیریتیشان فقط در حد تهدیدهای جامعه بینالملل و سرکوب و کشتار در داخل ایران است و مغزهای بیمارشان قابلیت فهم واقعیتهای روز را نداشته و نخواهد داشت.
حرفهای خامنهای نیز هیچگاه بدون تهدید و شعارهای «مرگ بر…» نبوده است اما سخن مسخرهاش در مورد کمک اجنه به دشمنان، گذشته از آنکه باعث پوزخند ملت ایران شد، آنهم در این شرایط سخت و بیلبخند، برای ما روشن میسازد که گویا خامنهای در حال از دست دادن مشاعر و حالت و تفکر عادی است. و به همین دلیل طرفدارانش در فضای مجازی اقدام به پخش اخبار مربوط به وجود «خامنهای بدلی» میکنند تا خرابکاریهای خامنهای را به بدلی که وجود ندارد نسبت دهند.
نکته مهمتر، اعتراف غیرمستقیم اوست به ضعف حکومت اسلامی و قدرتمندی «دشمن» و البته که این قدرتمندی را صرفا به دلیل حمایتهای جن و انس از دشمن میداند. اینها زمانی ادعا میکردند که آمریکا در حال نابودی است و حکومت اسلامی میرود تا به ابرقدرت جدیدی در منطقه تبدیل شود. ولی گویا اجنه به کمک دشمن آمده تا مسیر تاریخ را عوض کرده و در مقابل ابرقدرتی حکومت اسلامی بایستند
اصل قضیه اما، ضمن اعتراف به ضعف و ورشکستگی حکومت اسلامی، لاپوشانی ضعفهای آن در بینش و در مدیریتِ ناداشته است. طبق معمول، دشمن، یعنی آمریکا، ویروس منحوسی را وارد کشور کرده تا به این وسیله حکومت اسلامی را سرنگون کند! و جالب است که در همان حال به همان دشمن، التماس میکنند که مقداری کوتاه آمده، تحریمها را برداشته تا حکومت بتواند نفسی تازه کند.
البته این گیجی و ضعف مشاعر فقط مختص به خامنهای نیست. حسن روحانی و دیگر مسئولین حکومت اسلامی نیز دچار این بیماری شدهاند و صحبتهای عجیب و به شدت ضد و نقیض آنها بیش از هر چیز نشان از بهم ریختن سیستمی دارد که در حال احتضار و مرگ است.
به راستی کسانی که چنین میاندیشند و بجز «مرگ بر…» چیزی نمیدانند غیر از نفرت و کینه چه چیزی را نمایندگی میکنند؟ نفرت پنهان در آنها و تصویر کاذبی که از خود دارند باعث شده که خود را به عنوان قهرمان و تجسم عینی مبارزه با امپریالیسم دیده و دون کیشوتوار در نبرد دائمی با خوابهای پریشان خویش باشند. و احتمالا در رویاهایشان نیز نام خود را بر صفحات تاریخ به عنوان مبارزان آشتیناپذیر با استکبار جهانی میبینند.
بیشک، مهمترین علت مواضع تند و خصمانه آنها، اول تفکر ارتجاعی خودشان و سپس سیستم عقبمانده و ناکارآمدیست که نمایندگیاش میکنند.
شخصیتهای متوهم و نگران آنها ، مانند همه دیکتاتورها، در تلاش شبانه روزی خود با استفاده از سرکوب و فریب از یکسو در جهت مخفی کردن ضعفهایی که خود به خوبی بر آنها آگاه هستند و از سوی دیگر برای غلبه بر اضطراب و ترس از سقوط، با تشکیل حلقهای از همفکران، در صدد ایجاد حصاری امن برای خود میکوشند.
تمام برنامه آنها خلاصه میشود در ساختن غولی از خود و ایجاد ترس و وحشت از دشمن فرضی.
بینش ایدئولوژیکی که جهان و روابط آن را فقط در ستیز خدا و شیطان میبیند به آنها اجازه درک پیچیدگیهای روابط بینالملل را نمیدهد. برای آنها سادهترین کار چسبیدن به همان درک ساده و ابتدایی سیاه و سفید است. برای آنها مهمترین مسئله، طی کردن مسیر اسلام و بهشت است و اصلا برایشان کمترین اهمیتی ندارد که با این نوع بینش، مملکت را با چه سرعتی به سوی پرتگاه و ویرانی میبرند.
خوشبختانه جهانی که چهار دهه از بیتدبیری چنین حکومتی سود برده اینک، ناگزیر، به ناتوانی در حکومت کردن ملاها پی برده و خود را برای پذیرش ایرانِ بدون حکومت اسلامی آماده میکند.