الاهه بقراط – جمهوری اسلامی نه یک ضرورت و روند لازم در حرکت جامعهی ایران به سوی آینده بلکه یک سانحه و گسست عمیق تاریخی، فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی و روانی است که عناصر مختلف داخلی و خارجی در وقوع آن نقش بازی کردهاند. خود جمهوری اسلامی و عملکردش عینیترین و مهمترین سند و مدرک در اثبات این گسست است.
هفته گذشته ۲۳ ژوئن ۲۰۲۰ فائزه هاشمی رفسنجانی دختر علیاکبر هاشمی رفسنجانی از بنیانگذاران و نخستین زمامداران جمهوری اسلامی در یک سمینار اینترنتی با عنوان «جنبش زنان ایران» شرکت کرد. میزبان این سمینار دانشگاه استنفورد آمریکا بود و عباس میلانی استاد و مدیر دپارتمان ایرانشناسی این دانشگاه پرسشهایی را با فائزه رفسنجانی مطرح کرد. ۲۶۵ تن در این سمینار مجازی شرکت داشتند و در پایان، پرسشهای حاضران مطرح شد.
فائزه رفسنجانی در پاسخ به این پرسش که چطور توانسته بدون مشکل با گروه ایرانشناسی دانشگاه استفورد صحبت کند گفت:
«اولا تا جایی که به من گفته شده، گروه ایرانشناسی گروه مستقلی است، بنابراین فکر نمیکنم مشکلی برای صحبت کردن وجود داشته باشد. حالا ممکن است یکسری انگ به ما بچسبانند ولی باید ببینیم چه پیش میآید. اعتقاد دارم که باید حرف زد و این فرهنگ را گسترش داد که افراد بتوانند راحت حرف خود را بیان کنند و دچار ترس و ریاکاری نباشند. در غیر اینصورت ما همه مسئولیم در اتفاقاتی که میافتد. البته خب، هزینهاش را هم میدهیم، من از زمانیکه نماینده مجلس شدم تا الان دارم هزینه حرفهایی که میزنم را میدهم.»
فائزه رفسنجانی همچنین گفته که «استاد اخراجی» نیز هست. عباس میلانی میزبان وی نیز تایید کرد که این دپارتمان مستقل است و «خانم رفسنجانی شش ماه هم زندان بوده!»
البته اگر هر فردی از سران و یا بدنهی نظام به منتقد و مخالف تبدیل شود بسیار خوب و مبارک است. اما اگر هدف از «انتقاد» و «مخالفت»، حفظ همین نظام با عناوین مختلف مانند اصلاح و اعتدال و تحول و عدالتخواهی و غیره باشد، آنوقت موضوع فرق میکند. در پس این نوع «انتقاد» و «مخالفت» حتی اگر افرادی از خودیها با امکاناتی که در اختیار همه زندانیان نیست، زندانی هم شده باشند، چیزی جز حفظ منافع خود و خودی نهفته نیست. نتیجهاش میشود تعمیق گسستی که از ۱۳۵۷ با انقلاب اسلامی آغاز شد و همچنان ادامه دارد.
در این میان مجموعهی «جنبش زنان ایران» نیز از گسستهایی که جمهوری اسلامی به جامعه تحمیل کرده، در امان نمانده است. جنبشی که معلوم نیست فائزه رفسنجانی به آن چه خدمت عملی کرده؛ آیا مانند کشف حجاب منشاء تصویب قانونی به سود زنان شده و آنها را از قید و بندهایی رها ساخته؟! آیا مانند حق رأی زنان و قانون حمایت از خانواده پیش از انقلاب، راهی به روی تضمین حقوق سیاسی و مدنی زنان گشوده؟! در سمینار مجازی دانشگاه استنفورد نیز چیزی از خدمات وی روشن نمیشود.
نخستین گسست: حقوق سیاسی- اجتماعی زنان
فائزه رفسنجانی درباره مهمترین حقی که از زنان در جمهوری اسلامی ضایع شده گفت:
«حقوق ضایع شده از زنان زیاد است در زمینههای عرفی، قانونی، فرهنگی، مدیریتی و غیره. اما از نظر من اگر دو مسئله حل شود به بخشهای دیگر کمک میکند، یکی تبعیضی است که در قانون ما وجود دارد و بعد از انقلاب متاسفانه بازگشت و دیگری سقفهای شیشهای که مانع از رشد زنان میشود تا بتوانند رشد کنند و ارتقا پیدا کنند، سمتهای سیاسی بگیرند و در تصمیمگیریها و سیاستگذاریها مشارکت جدی داشته باشند، نه مشارکت فرمایشی. رسیدن به اینها هم به این راحتیها نیست. ما الان ۳۰-۴۰ سال است که بعد از انقلاب داریم تلاش میکنیم، در بخش ورزش بانوان و اندکی در بخش مدیریت پیشرفت داشتیم اما در زمینه تبعیض قدمها خیلی کُند و به سختی پیش رفته. حالا بگذریم از مردم عادی، یکی از مشکلات خود اصلاحطلبان هستند و من معتقدم خیلی از آنها حتی به برابری حقوق زنان و مردان و مدیریت زنان بطور گسترده اعتقادی ندارند. آنها خودشان مانع هستند و موضوعهای زنان برایشان در اولویت نیست و تلاش نمیکنند.»
فائزه رفسنجانی اگرچه خوشبختانه زیر پا گذاشتن حقوق زنان «بعد از انقلاب» را تأیید میکند، اما حقوق و جنبش زنان را عمدتا از زمانی میبیند که جمهوری اسلامی به قدرت رسید! او با این نگاه مُهر تأیید بر نخستین گسست در جنبش زنان میزند چرا که حقوق زنان پیش از جمهوری اسلامی، بسی بیش از آنچه وی در این نظام میخواهد، تأمین و تضمین شده بود. زنان نه تنها در تمامی رشتهها میتوانستند تحصیل کنند بلکه به تمامی مشاغل از جمله قضاوت و وکالت و وزارت و سفارت و… راه داشتند؛ مهمتر از همه اینکه تاج سلطنت بر سر یک زن قرار گرفت تا بر امثال خمینی پادشاهی کند! حال آنکه در جمهوری اسلامی سالهاست بر روی یک کلمه در قانون اساسی بحث میکنند که «رجل» فقط مرد است (که هست!) یا زن هم میتواند باشد!
البته در صورت نیاز و برای «مشارکت پرشور و فعال»، مثلا در انتخابات استصوابی ۱۴۰۰، یک زن خودی هم میتواند «رجل» باشد تا برای تکمیل نمایش، افتخار نامزدی ریاست جمهوری اسلامی را بیابد بدون آنکه تضمینی برای بیرون آمدنش از صندوق رأی وجود داشته باشد!
گسستی وحشتناک! از تخت پادشاهی و کرسیهای وزارت و وکالت و سفارت و قضاوت تا چانه زدن برای پذیرفته شدن به عنوان «رجل»! این تفاوت، جایگاه حقوق سیاسی- اجتماعی زن را در دو ساختار و نگاه متفاوت نشان میدهد.
https://kayhan.london/1397/07/21/%d8%aa%d8%a7%d8%ac%db%8c-%da%a9%d9%87-%d8%a8%d8%b1-%d8%b3%d8%b1-%d8%b2%d9%86%d8%a7%d9%86-%d8%a7%db%8c%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d9%82%d8%b1%d8%a7%d8%b1-%da%af%d8%b1%d9%81%d8%aa
دومین گسست: حقوق مدنی زنان
فائزه رفسنجانی در پاسخ به این پرسش که با توجه به اتفاقاتی مثل قتل رومینا اشرفی توسط پدرش و افزایش «قتلهای ناموسی» آیا امیدی هست که در نظام فعلی مشکلات حل شود، میگوید:
«خودم را یک فمینیست اسلامی میدانم چون اعتقاد ندارم اسلام واقعی با موضوعات حقوق بشری مغایرت دارد. حالا هر کس میتواند بگوید اسلام واقعی را او میداند. یکی از مواردی که در قرآن خیلی صریح بین زن و مرد تبعیض وجود دارد، ارث است. اما تازه همین مورد را هم پدر و مادر اختیار دارند تا ارث را برابر تقسیم کنند. یعنی اینها چیزی نیست که قابل تغییر نباشد. در بعضی موارد هم ممکن است ظاهر موضوع این باشد که در قرآن به مرد اختیارات ویژه و قدرت ویژه داده است، این هم در داستانهای خاص است و عمومیت در همه شرایط ندارد. یک موقعیتی پیش آمده و یک آیهای برایش تفسیر شده و اینها همه قابل تفسیر است. این برمیگردد به مجتهدین ما. ما مجتهد داریم و در ضمن منابعی برای دین اسلام تعریف شده که مهمترینش عقل است و براساس شرایط زمان و مکان، مصلحت جامعه و شهروندان است، مجتهد کاملا اختیار دارد که براساس شرایط روز، اگر فرضا صراحتی هم در آیات قرآن وجود دارد بر اساس شرایط روز، تغییرش دهد. مجمع تشخیص مصلحت هم برای همین ایجاد شد که قانونی که تصویب میشود و شورای نگهبان تشخیص میدهد که مغایر دین اسلام است، مجمع تشخیص آن را براساس مصلحت زمانه تغییر دهد. بنابر این ما محدودیت کامل و مطلق را نداریم. البته ما بسیاری آیات قرآن داریم که از برابری زنان و مردان است که در کنار هم زن و مرد را آفریدیم تا به اعتدال برسند. ولی میبینید که تفکر خیلی از اسلامیهای تندرو این نیست و زن را کمتر از مرد میدانند. ما اسلام واقعی را نداریم و با اسلام خیلی فاصله داریم. بیشتر نام اسلام است و سوء استفاده از اسلام. آنهم برای دراختیار گرفتن باورهای عموم جامعه، چون ما بیشتر یک جامعه سنتی و مذهبی هستیم.»
وی سپس ادامه میدهد:
«۵۸ کشور مسلمان در دنیا داریم و هر کدام برداشت خودشان را از اسلام دارند. اسلام طالبانی، آمریکایی، مالزیایی و جمهوری اسلامی داریم که اسلام یک چیز مطلقی نیست و برمیگردد به برداشتها. در جمهوری اسلامی متاسفانه از یک دورهای به بعد برداشتها افراطی عمل شد و یکجایی گفتم که یک طوری داریم به داعش تنه میزنیم. ما در هیچ کجای قرآن نداریم پدر از قصاص قتل فرزندش معاف است. اینها در روایاتی میآید که اصلا معلوم نیست که معتبر باشند. روایت نمیتواند برخلاف نص قرآن باشد. اینها بیشتر ناشی از تفسیرهای مردانه از قرآن است و مردسالارانه است. مجتهدین همه مرد هستند و تفسیرهای خودشان را میکنند. متاسفانه ما زنان در این زمینه فعال نبودیم، رساله ندادیم و این حوزه را دادهایم به مردان. از آن هم چنین چیزهایی بیرون میآید. این اسلام نیست!»
راستش برای کسی اهمیتی ندارد که فائزه رفسنجانی «فمینیست اسلامی» و یا طرفدار هر مفهوم بیپایه و مندرآوردی دیگر است! در عمل نیز اینکه او یا هر کس دیگری از جمله من و شما طرفدار چه هستیم و یا خود را چه مینامیم و چه میدانیم، هیچ نقشی بازی نمیکند. آنچه نقش بازی میکند این واقعیت است که نظام حاکم بر ایران یک «جمهوری اسلامی» است! این نظام دارای یک نظام حقوقی بر پایهی یک قانون اساسی است که از شریعت اسلام و فرقه شیعهی جعفری اثنی عشری گرفته شده و همه قوانین و مقررات کشور بر اساس آن تنظیم و تصویب میشوند.
همه این مجموعه و این روند، موضوعات سیاسی هستند و نه مذهبی! چهل و یک سال است «اسلام» به این دلیل مورد مباحثه قرار میگیرد که وارد حکومت شده و سیاست و قانون تعیین میکند!
همین خواست و توضیحاتی که فائزه رفسنجانی درباره تفسیر و تعبیر اعتقادات خود میدهد، به خودی خود بیانگر این است که مشکلاتی در تطبیق ایمان و عقیدهی وی با جوامع امروز وجود دارد! اگر فائزه رفسنجانی و امثال او میخواهند در دین و مذهب خود تحولی به وجود بیاورند که با جهان امروز همخوانی پیدا کند، کسی مانع آنها نیست! موضوع اصلا اختلاف بر سر تفسیرهای مختلف و یا میزان قابلیت تطابق اسلام با جهان امروز نیست! تمام موضوع بر سر این است که چه آن اسلامی که فائزه رفسنجانی قبولش دارد و چه آن اسلامی که وی قبولش ندارد، هیچکدام جایشان در حکومت و در قدرت سیاسی نیست!
دین عقیده شخصی و متعلق به حوزهی خصوصی است؛ دین در حیطهی اخلاق و مسائل معنویست و نه در حیطهی مدیریت سیاسی و اقتصادی کشورها!
برخلاف ادعای فائزه رفسنجانی در همین پرسش و پاسخ، دین یک موضوع عقلانی نیست بلکه «باور» و یک موضوع ایمانیست! عقل در دین و ایمان به بنبست میرسد درست همانگونه که دین و ایمان در عقل به دیوار محکم استدلال میخورند!
یک فرد میتواند عقل و دین خود را، مسائل دنیوی و اُخروی خود را، در دو جایگاه مختلف در ذهنیت و زندگی خود حفظ کند. اما وقتی این دین از عرصه خصوصی به عرصه عمومی وارد میشود و میخواهد برای دیگران امر به معروف و نهی از منکر، از جمله از نوع «رحمانی»، بکند، به همان دکانی تبدیل میشود که جمهوری اسلامی باز کرده!
آنچه برخی زمامداران جمهوری اسلامی از جمله علیاکبر هاشمی رفسنجانی، پدر فائزه، در سیاست به کار میبست، «عقل» و «عقلگرایی» و یا به تعبیر وی «پراگماتیسم» نبود! بلکه حسابگریهای حیلهگرانه و حتی توطئههای خونین برای حفظ دکان و منافع خود بود و بعد که قدرت دکانداران رقیب بیشتر شد، دکان وی را که با بهره بردن از «سفره انقلاب» سهنبش هم شده بود، تخته کردند!
فائزه رفسنجانی درباره تلاش دختران و زنان ایران برای دست یافتن به حقوق خود میگوید:
«خوشبختانه دختران و زنان ایرانی مسیرشان را خوب پیدا کردند ، یکی اینکه اول حقشان را میدانند و دوم اینکه ابزار بیانش را پیدا کردند. فضای مجازی به رشد بیان خواستههای زنان خیلی کمک کرده و این خواستهها خیلی وسیع در سراسر جهان مطرح میشود. سوم اینکه، به شجاعت رسیدند و حاضرند مایه بدهند برای حقی که میطلبند. چهارم، به میدان آمدهاند و حاضرند هزینهاش را بپردازند. کوتاه بیا نیستند. اینها چیزهای باارزشی است که شاید موضوعهای کوچکی باشد ولی همهشان مهم است. مثلا برای ورود به استادیومها پشت در ایستادهاند و زندان رفتند و به هر حال توانستند توجه جهان را به خودشان جلب کنند و فدراسیون جهانی فوتبال هم وارد عمل شد. به نظر میرسد در این راه، تاکیدات بینالمللی بیاثر نیست. به نظرم سازمانهای بینالمللی موثرتر از دولتها و حکومتها هستند ولی در روحیه دختران معتقدم که تاکیدات ترامپ یا هر حاکم دیگری مهم است و تقویت میکند این خواستهها را و آنها احساس قدرت بیشتری میکنند. معنیاش این نیست که اینها وابسته به آمریکا هستند یا جاسوس هستند، چون متاسفانه از این اتهامات خیلی میزنند. ولی حمایتهای بیرونی حرکتهای داخلی را تقویت میکند و فکر میکنم خوب است و ادامه پیدا کند خیلی هم خوب است.»
چه کسی در دفاع از حقوق زنان و دختران میتواند با این سخنان مخالف باشد و یا ایرادی به فائزه رفسنجانی بگیرد؟! ولی اینهمه چه ربطی به عقاید مذهبی و یا به «فمینیست اسلامی» بودن او دارد؟! اصلا این حرفها چه ربطی به اسلام دارد جز اینکه برخی مسلمانان از جمله مراجع و ملایان مرتجع بر اساس عقاید اسلامی خود با این سخنان و این تلاشها و حقوق مدنی زنان مخالف هستند؟!
سومین گسست: آزادی فردی و اجتماعی زنان
فائزه رفسنجانی سپس در رابطه با حجاب اجباری میگوید:
«من با حجاب اجباری مخالف هستم، البته حجاب من، حجاب سنتی است. دین من هم دین سنتی است. یعنی نرفتم تحقیق کنم که مسلمان باشم یا نباشم. چون در یک خانواده سنتی بودم، همینطور سنتی بار آمدم، شاید اگر در یک خانواده مسیحی به دنیا میآمدم، مسیحی بودم. مشکلی هم با آن ندارم و قبولش دارم. دوم اینکه با حجاب اجباری مخالفم با اینکه خودم حجابم را دارم. فکر میکنم همانطور که رضاشاه اشتباه کرد که کشف حجاب کرد، به همان شدت ما اشتباه کردیم که حجاب را اجباری کردیم.»
در اینجا فائزه رفسنجانی مانند بسیاری از مذهبیون و چپها، بزرگترین گسستی را که جمهوری اسلامی در آزادی زنان، یعنی پوشش اختیاری، به وجود آورده، یا نمیبیند یا تحریف میکند و یا نسبت به آن ناآگاه است.
بدون آزادی زنان با کشف حجاب توسط رضاشاه و به پشتوانهی قانون و قدرت دولتی که عزم و ارادهی راسخ برای پیشرفت و رشد کشور و جامعه داشت، امکان نداشت بتوان حقوق مدنی و سیاسی و اجتماعی زنان را تأمین کرد! کدام کشور را میشناسید که زنانش با چادر و چاقچور قجری وزیر و وکیل و سفیر و استاد و قاضی شده باشند و حق انتخاب کردن و انتخاب شدن تا عالیترین نهادهای دولتی را یافته باشند؟! کدام کشور را میشناسید که تاج پادشاهی بر چادر و چاقچور سیاه نهاده باشد؟!
کشف حجاب به پشتوانهی قدرت دولتی توانست راه را بر فشار ملایان مرتجع و پدرسالاران سنتی که فائزه رفسنجانی مدعی مخالفت با آنهاست، ببندد! همان ارتجاعی که زنان ایران سالهاست از آن کشف حجاب را طلب میکنند و جز سرکوب نمیبینند!
قانون و حکومت رضاشاه اما به عنوان حامی زنان و مردان پیشرویی که در اقلیت و خواستار آزادی زن ایرانی از قید و بند چادر و چاقچور بودند در برابر ارتجاع و مردسالاری ایستادند. بر اساس همین ایستادگی بود که وقتی سالها بعد در اسفند ۵۷ یکی از همان مردان مرتجع در شمایل رهبر انقلاب اسلامی و بنیانگذار جمهوری اسلامی زمزمهی حجاب را آغاز کرد، زنان با نخستین اعتراض مدنی علیه رژیم به میدان آمده و فریاد زدند: ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم! همان اعتراض بود که باعث شد خمینی ماستهایش را کیسه کند و حیلهگرانه منتظر بماند تا سه سال بعد وقتی شرایط با جنگ و سرکوب و اعدام و تیرباران آماده شد، حجاب را اجباری کند!
تا هزار سال دیگر هم کشف حجاب به عنوان نماد آزادی زنان بر تارک دستاوردهای حقوقی جنبش زنان و خدمات پهلوی میدرخشد. دستاوردی که جمهوری اسلامی قادر نیست آن را به جامعه بازگرداند.
وقوع جمهوری اسلامی و غش کردن حتی بخشی از زنان غیرمذهبی در آغوش آن به خودی خود ثابت میکند که کشف حجاب و در پیش گرفتن راه پوشش اختیاری برای زنان میبایست با پشتیبانی حکومت و فشار قانون اجرا میشد. همچنین تمامی فشارها و سرکوب و خشونتی که علیه زنان در قوانین جمهوری اسلامی تضمین حقوقی یافته ثابت میکند که ۸۵ سال پیش «باید» با قدرت دولتی و اهرم قانون از حقوق زنان از جمله کشف حجاب در برابر ملایان مرتجع و خانوادههای سنتی و جامعه عقبماندهی قجری محافظت میشد.
https://kayhan.london/1394/10/17/%da%a9%d8%b4%d9%81-%d8%ad%d8%ac%d8%a7%d8%a8-%db%8c%da%a9-%d8%a7%d8%b5%d9%84%d8%a7%d8%ad-%d8%a7%d9%86%d9%82%d9%84%d8%a7%d8%a8%db%8c-%d9%85%d9%87%d8%b1%d9%90-%d8%b1%d8%ae%d8%b4%d8%a7%d9%86-%d8%b1
فائزه رفسنجانی در پاسخ به این پرسش که چرا پیشتر علیه حجاب اجباری صحبت نکردید، میگوید:
«وقتی انقلاب شد و حجاب اجباری شد [حجاب تقریبا سه سال پس از انقلاب و اوایل دهه شصت اجباری شد] یک دختر ۱۶ ساله بودم یعنی در این بحثها و تفکرات نبودم. سالهایی هم که درگیر ورزش بانوان بودم ضمن اینکه در آن زمان مطالباتی از این دست وجود نداشت که توجه را جلب کند، فکر کند که باید با این قضیه مخالفت کند یا جامعه چیز دیگری میخواهد. این مسائل اخیرا خیلی مطرح شده و به نظرم آن موقع که وارد سیاست شدم و روزنامه زن را منتشر کردیم، اگر اشتباه نکنم به این مسائل و حجاب زنان پرداختیم و با حجاب اجباری مخالفت میکردیم، البته دقیق به خاطر ندارم. بنابراین از زمانی که عقلم رسید شروع کردم به مخالفت کردن. آن موقع که حجاب اجباری شد، یادم است که تظاهراتی هم انجام شد ولی آن موقع من در این مایهها نبودم که راجع به آن حرف بزنم یا فکر کنم. ما در اسلام هم حجاب اجباری نداریم که حکومت دینی زنان را مجبور کند که حجاب داشته باشند. حتی خیلی از علما هم با این قضیه مخالفت کردند.»
با اینهمه به نظر میرسد او هنوز هم به اهمیت پوشش زنان و رابطهی آن با پیشرفت جامعه به ویژه در خاورمیانه و کشورهایی مانند ایران پی نبرده است. از همین رو در پاسخ به اینکه آیا حجاب مانع پیشرفت میشود، میگوید:
«اگر حجاب را فقط چادر بدانیم، بالاخره شاید خیلی کارها را نشود با چادر انجام داد. ولی حجاب فقط چادر نیست. چادر یکی از انواع حجاب است. ما ۵۸ کشور مسلمان داریم، اینهمه مسلمان در دنیا داریم و انواع و اقسام حجابها را میبینیم، بنابراین در کل من حجاب را مانع پیشرفت نمیبینم. برای خود من حجاب مانع نبوده و باعث پیشرفت بود!»
کدام پیشرفت؟! گاهی طرح یک پرسش مناسبتر از دهها پاسخ است!
چهارمین گسست: امنیت و برابری زنان
فائزه رفسنجانی آنگاه درباره این موضوع که اگر زنان و مردان برابرند چرا فقط زنان حجاب دارند، میگوید:
«ما یک برابری حقوق داریم و یکسری تفاوتهای فیزیکی داریم. فکر نمیکنم اگر کسی یک زن را بدون حجاب یا با لباس کمتر ببیند، همان حسی را داشته باشد که یک مرد را! یعنی مردها بدن زیبا، تحریککننده یا هوسانگیزی ندارند! [واقعا ندارند؟!] اما زنها دارند! [واقعا دارند؟!] و بنابراین تفاوتهایی وجود دارد. شاید اگر بدن یک مرد برهنه را ببینید خیلی صحنه جالبی هم نباشد [؟!] فیزیک زنها و جذابیتی که دارند با مردان متفاوت است [؟!] من این را جزو تضییع حقوق یا نابرابری حقوق نمیدانم. هرچند در اسلام به مردان توصیه شده که لباس مناسب بپوشند. مانند اینکه بگوییم چرا فقط زنها حامله میشوند و مردان نمیشوند؟» [؟!]
روشن است که در هر جنبشی از جمله در جنبش زنان وقتی از «برابری» صحبت میشود منظور «برابری فیزیکی» نیست! نه فقط بین زنان و مردان بلکه بین خود زنان و خود مردان و بین پیر و جوان و کودک از یک جنس هم فیزیک آنها متفاوت است! این موضوع آنقدر واضح است که نیاز به بحث و حضور در «استنفورد» ندارد! تمام مسئله بر سر برابری حقوقی زنان و مردان، برابری حقوقی انسانها، است!
در «حجاب اختیاری» نیز زنانی که فکر میکنند آن را «به اختیار» استفاده میکنند، درواقع «به اختیار» به نگاه مذکّر جامعهی مردسالار به بیولوژی و سر و موی خود تن میدهند!
گذشته از بار و مُهر سیاسی- عقیدتی حجاب اسلامی که هر زنی با حمل آن فریاد میزند: «توجه! توجه! این یک زن مسلمان است!»، یک محجبه قبول میکند که مو و بدناش را بطور کامل بپوشاند ولی پدرش، برادرش، همسرش و یا پسرش این کار را نکند! چرا؟! چون مو و بدن زن، همانطور که فائزه رفسنجانی در مقایسه با «فیزیک» زن و مرد میگوید، «تحریککننده» و «هوسانگیز» است؟! ولی مو و بدن مردان «تحریککننده» و «هوسانگیز» نیست؟! آیا این یک نگاه «سکسیت» و جنسیتزده نیست؟! آیا اگر زنان مسلمان سرشان را از ته بتراشند آنوقت دیگر لازم نیست روسری و حجاب بگذارند؟!
پرسش و مثال درباره «تحریککننده» و «هوسانگیز» بودن یا نبودن بدن زنان و مردان زیاد است و این نگاه که در موضوع حجاب هربار به آن «اختیار»ی بر میگردد که ریشه در ایمان مذهبی و قبول تبعیض به عنوان بخشی از آن ایمان دارد، توضیحی برای آنها ندارد.
واقعیت این است که موضوع بر سر «مو» و «روسری» نیست بلکه بر سر «سر» و «توسری» است! فائزه رفسنجانی و هزاران هزار زن مسلمان میخواهند به این توسری تن بدهند و نام آن را «اختیار» بگذارند؟ میل خودشان است! دموکراسی و حقوق بشر این حق را نیز به آنها میدهد. ولی مردان و مذهب مردسالاری که این توسری را به اسم «اختیار» به آنها قالب میکند مجاز نیستند و حق ندارند آن را به زنان دیگر تحمیل بکنند.
کشف حجاب توسط رضاشاه علیه این زنان و مردان و فرهنگ مردسالار و به سود زنان و مردانی مانند نسل ما بود که از مواهب آن برخوردار شدیم. قانون و نظام حقوقی در آن دوران از آزادیهای فردی و اجتماعی و امنیت ما در برابر «فداییان اسلام» و ملایان مرتجع و شریعتشان که همان زمان نیز در قوانین مدنی و کیفری حضور داشتند دفاع میکرد. کشف حجاب از حق ما زنان در برابر سانحهی «جمهوری اسلامی» پیش از آنکه به وقوع بپیوندند جانانه دفاع میکرد! چطور میشود این گسست فجیع را ندید؟!
https://kayhan.london/1397/09/14/%d9%86%d9%88%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%84%da%98%db%8c-%d8%af%d9%88%d8%b1%d8%a7%d9%86-%d8%af%d8%b1%d8%ae%d8%b4%d8%a7%d9%86-%d9%be%d9%87%d9%84%d9%88%db%8c%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%d8%9b-%d9%be%d9%84%db%8c-%d8%a8
پنجمین گسست: نقش «بابا» و ملت
طبیعی است که فائزه رفسنجانی مانند هر دختر/ فرزند دیگری پدرش را دوست داشته باشد. او درباره اینکه پدرش معمار قانون اساسی جمهوری اسلامی بود نقش وی را کمرنگ و مسئولیت وی را بین دیگران پخش میکند و میگوید:
«اول انقلاب خوشبختانه همه انقلابیون در کنار هم همه کارها را انجام می دادند و مثل الان نبود که یک عدهای را طرد کنند. همه انقلابیون با هم بودند و یکسری روحانیون، ملی -مذهبیها و افراد مختلف پیشنویس قانون اساسی را نوشتند که با چیزی که تصویب شد متفاوت بود. اگر خاطرات ابراهیم یزدی را بخوانید، آنجا نوشته که آقای هاشمی [رفسنجانی] مخالف بودند که قانون اساسی برای تصویب به مجلس خبرگان برود و میگفت که به رای مردم گذاشته شود. ندهید دست ۷۲ تا آخوند که معلوم نیست چه بلایی سرش بیاورند و دیگر دست شما نیست و خرابش میکنند. اما به توصیه بابا عمل نشد و بسیاری از تغییراتی که میبینید در همان مجلس خبرگان انجام شد ولی به هر حال بابا در آن مجموعه بود اما اینکه معمار تغییرات بود، نه چنین چیزی نیست. ولی به هر حال، بابا این سیاست را داشت که اگر بماند میتواند مملکت را به سمت اصلاح و اهداف انقلاب ببرد، برابریها و آزادیها [؟! انقلاب اسلامی برای «برابری» و «آزادی» بود؟!] ولی به هر حال متاسفانه اتفاق نیافتاد. البته معتقدم در دوران ریاست جمهوری ایشان رفتیم به سمت اصلاح ولی نتوانست دوام بیاورد و از یک جایی مسیر منحرف شد. ولی به هر حال من همیشه این بحثها را با بابا داشتم. برای پایاننامه فوقلیسانس حقوق بینالملل بر روی تبعیض حقوق زنان در شهادت، دیه، حضانت، تابعیت و ریاست جمهوری کار کردم و با بابا هم مصاحبه کردم. ایشان با همه اینها موافق بود و معتقد بود که در اسلام چنین تبعیضی نداریم و اینها تفسیر از اسلام است. خوشبختانه بابا افکار خوبی داشت ولی همه چیز دست او نبود. به ظاهر همهکاره انقلاب بود.
شما اخبار ایران را دنبال میکنید و مدتی است به فسادها، قتلها و اموال ناحق میپردازند، حالا نمیدانم ظاهری است یا واقعی اما هیچی نه از ما و نه از بابا در دست است. نه در فساد بودیم، نه در اموالی که به ناحق گرفته باشند بودیم یا سوء استفادهای کرده باشیم از قدرت، رشوه، اختلاس، هیچی از ما در نیامده است. چون مطمئن باشید در شرایطی که الان داریم اگر چیزی وجود داشت، پدر ما را در آورده بودند و دادگاههای عجیب و غریب برایمان تشکیل میدادند. بنابراین بسیاری از این چیزها شایعه است. مثلا یادم است پیشنهاد شده بود که رئیس قوه قضاییه شوند ولی میگفت که هیچوقت نتوانستم این چیزها را قبول کنم و اصلا با روحیات ایشان نمیخواند یا این قتلهایی هم که میگویند نیست هیچکدام! یعنی خوشبختانه ما به این قضیه افتخار میکنیم که اسم ایشان نیست. خدا را شکر خطاهایی که نام برده شد، نه ما در آن بودیم و نه بابا!»
درباره این ادعاها فقط میتوان گفت «دست ما کوتاه و خرما بر نخیل»! چه ادعاهای فائزه رفسنجانی و چه رد این ادعاها به اسناد و مدارکی فراتر از «کتابهای خاطرات» (خاطرات را میشود ساخت!) و گفتگوهایی مانند همین سمینار استنفورد نیاز دارد. این اسناد و مدارک سرانجام روزی در اختیار جامعه ایران قرار خواهد گرفت همانگونه که در مورد تمامی رژیمهای مشابه چنین شد.
اما اینکه نام «بابا» دستکم در چند پرونده تروریستی از جمله در رأی دادگاه میکونوس به دلیل قتل فجیع مخالفان جمهوری اسلامی مطرح و او در کنار «بابا»های دیگر مانند علی خامنهای و علی فلاحیان و علیاکبر ولایتی به عنوان یکی از آمران این ترور خونین معرفی شده، چیزی نیست که بتوان از آن گذشت و به آن «افتخار» کرد!
ششمین گسست: خشونت قانونی علیه زنان
فائزه رفسنجانی درباره «لایحه خشونت علیه زنان» توضیح میدهد:
«این لایحه در دوران معاونت خانم ملاوردی به قوه قضاییهی آقای [صادق] لاریجانی فرستاده شد ولی در دوره معاونت خانم ابتکار و با حضور نمایندگان زن مجلس [شورای اسلامی] تلاش شد که به تصویب برسد. این لایحه اما وقتی بازگشت با لایحه اولیه تفاوتهای فاحش و خطرناکی داشت. مثلا بحث حجاب را پیش کشیده بود، اگر زنی حجاب را رعایت نکند، هر بلایی که سر بیاید، حقاش است. یا زنانی که حجاب را رعایت نمیکنند در قانون مجرم هستند. یا لایحه بجای حمایت از حقوق زنان شد لایحه حفظ کرامت زنان؛ حالا یک نفر بیاید کرامت را تعریف کند. درواقع این لایحه هیچ ربطی به لایحه قبلی نداشت. لذا ترجیح داده شد که دست نگه دارند، چون به عمر مجلس قبل هم نمیرسید. الان بعد از اتفاقی که برای رومینا افتاد ریاست جمهوری کمیسیونی را مشخص کرده که این لایحه را دوباره اصلاح کنند و آن را به مجلس بفرستند، حالا معلوم نیست با این مجلس و این کمیسیونی که دولت دارد که شنیدم خود دبیرش هم که خیلی مدافع حقوق زنان نیست و بیشتر خودش ضدزن است، و اینکه در این کمیسیون یک زن هم بیشتر نیست، چه لایحهای در بیاید، خدا میداند! با وضعیت کنونی کشور هم که اصولگرایان همه بخشها را گرفتهاند و بیشتر هم خواهند گرفت، فکر میکنم اگر روی این لایحه کار نشود شاید بهتر باشد. حتی مادهای دارد این لایحه که قانون مجازات را اصلاح نکرده بود که پدر به قصاص برسد، بلکه برعکس مادر و همسر را هم کنارش گذاشته بود که اگر فرزند را بکشند شامل قصاص نمیشوند! این قانون کافی نیست و با شرایط فعلی اگر هم بیاید اوضاع خیلی خرابتر خواهد شد.»
اصلا به فرض محال بهترین لایحهی دنیا در مجلس شورای اسلامی تصویب شود و به فرض محال به تأیید شورای نگهبان هم برسد! آیا واقعا فائزه رفسنجانی فکر میکند بهترین قانون جهان درباره خشونت علیه زنان در نظامی که خشونت فیزیکی و روانی در آن بطور قانونی در حقوق جزا و مدنی علیه زنان اجرا میشود، قابل پیاده شدن است؟! خشونتی که زن و مرد نمیشناسد! واقعا چه کسانی خام این سخنان میشوند و در رسانههای فارسیزبان به تبلیغ آنچه میپردازند که جمهوری اسلامی آنها را زیر پا گذاشته! و حالا به چه دلیل باید به تأمین آنچه بپردازد که بر اساس ایدئولوژی راهنمای خود آنها را لغو و فسخ و قوانین خشن خودش را جایگزین آنها کرده است؟!
هفتمین گسست: امروز! درّهای عمیق بین دیروز و فردا
سالهاست که هر گفتگویی با وابستگان نظام به مقولهی «تغییر» ختم میشود. در این سمینار هم که معلوم نیست در این شرایط چرا دانشگاه استنفورد به یاد فائزه رفسنجانی افتاده، این موضوع مطرح میشود که آیا در بستر کنونی تغییر امکانپذیر است؟ فائزه رفسنجانی میگوید:
«تغییر محسوسی امکانپذیر نیست. در این دو دوره ریاست جمهوری [حجتالاسلام حسن روحانی] در نظر بگیریم از سال ۹۲ به این طرف که مجلس شورای اسلامی، ریاست جمهوری و شورای شهر در دست اصلاحطلبان بود، تغییر محسوسی رخ نداد. یکی به این دلیل که اصولگرایان مواضع خودشان را جدیتر کردند، انتخابات غیرمردمی را زیاد کردند و موانع زیادی را برای اجرا به وجود آوردند. دوم اینکه اصلاحطلبان که آمدند یادشان رفت که مردم برای چه به آنها رای دادند. دلیل اینکه این دوره حضور مردم در انتخابات کمرنگ شد این بود که از اصلاحطلبان ناراحت بودند. اصولگرایان که همیشه مشکلات داشتند و امید هم به اصلاحطلبان قطع شد. در وقایع سال ۹۶ و ۹۸ [منظور تظاهرات سراسری پاییز و دی ۹۶ و اعتراضات به خاک و خون کشیده شدهی آبان ۹۸ است] بیانیههایی که اصلاحطلبان دادند با واقعیتهای جامعه هماهنگ نبود و به سمت حاکمیت غش کردند و طرف مردم را نگرفتند. این باعث شد که ارتباط مردم با اصلاح طلبان دچار خدشه شود و مردم بگویند برای چه رای بدهیم. من خودم رای ندادم؛ گفتم به چه کسی رای بدهم، چکار میخواهند بکنند. تنها امید این است که یک نفر رئیس جمهور شود که عاقلانه عمل کند و صدای جامعه باشد و کاری کند!»
باید که در اینجا وقتی صحبت از «تنها امید» میشود، سخنان اخیر علی خامنهای در روز شنبه هفتم تیرماه ۹۹ در نشست مسئولان قضایی را یادآوری کرد که ضمن دفاع از «اصلاح» و «تحول» نظام با اشاره به تلاشهای بیوقفهی دشمنان برای «خنثی کردن هر حرکت اصلاحی و تحولی در نظام» گفت «تنها راه مؤثر برای مقابله با همهی عوامل و عناصر ضد تحول، منفعل نشدن، استقامت، توکل بر خدا و ادامهی شجاعانهی مسیر تحول» است!»
علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی حتی خواست که «تحولخواهی» مسئولان دستگاه قضا به بدنه و همه کارکنان این دستگاه تعمیم پیدا کند و اضافه کرد «مردمی بودن» از دیگر ضروریات ایجاد «تحول» است!
بیهوده نیست که میگویند شاهنامه آخرش خوش است! با سخن پایانی فائزه رفسنجانی در سمینار «دانشگاه استنفورد»، دلیل ظهور دوبارهی وی تا اندازهای روشن میشود: «تنها امید این است که یک نفر رئیس جمهور شود که عاقلانه عمل کند و صدای جامعه باشد و کاری کند!»
به نظر میرسد خانواده نظام خود را برای یک سال بعد و انتخابات استصوابی ریاست جمهوری ۱۴۰۰ آماده میکند! عَلَم کردن «حجاب اجباری» و مخالفت با آن را نیز با توجه به زمینههایی که برای آن آماده شده، میتوان در همین چارچوب ارزیابی کرد.
از این گسست خسته و بیزاریم!
راستش، از این بازیهای تکراری خسته شدهایم! به غیر از آن هفت هشت میلیونی که بنا به اعتراف منابع خود جمهوری اسلامی طرفدار و نانخور رژیم هستند و در انتخابات اسفند ۹۸ ثابت شد از این مقدار نیز کمتر هستند، همه نسلهای ایران از هفت ساله تا هفتاد هشتاد نود ساله از شماها و نظام اسلامیتان خسته شدهایم! از شما و از «بابا»ها و از برادران و همه فک و فامیل شماها که به اسم اصلاحطلب و اصولگرا و حزباللهی و اعتدالگرا و عدالتخواه و تحولخواه و… در همه جا هستید، خسته و بیزار شدهایم!
چهار دهه تمامی منابع یکی از مهمترین کشورهای منطقه و جهان را در اختیار داشتید و از آن جز ویرانی در اقتصاد و فرهنگ و سیاست و جامعه و اخلاق و روان، باقی نگذاشتید! آیا چهل و یک سال برای اینکه ثابت کند شما و همفکرانتان، نظامتان، جمهوری اسلامیتان، نمیتوانید کشور را اداره کنید، کافی نیست؟!
دیگر بس است! این گسست عمیق بین دیروز و فردای ایران، با آواری از ویرانی، تنها با بسته شدن پرانتز سیاه جمهوری اسلامی و سپردنش به تاریخ، ترمیم میشود. باید از دیروز، از سال ۱۳۵۷ به فردا، به سال ۱۴۰۰، پلی زد! پلی که نسلهای جوان را به آینده امیدوار و متصل کند و به آنها این امکان را بدهد که انسانهای کارشناس و شایسته و خدمتگزار را برای ادارهی کشور انتخاب کنند.
موضوع بر سر این نیست که «بابا»ی فائزه برای بچههایش پدر خوبی بوده! مانند خمینی و خلخالی و خامنهای و همهی جنایتکاران فاشیسم و کمونیسم که برای بچههای خود پدران و مادران خوبی بودهاند. موضوع بر سر این است که این افراد چه نقشی در سرنوشت دیگران، سرنوشت بابا و مامانهای دیگر و دختران و پسران دیگران بازی کردهاند!
آیا روزی کسی از فرزندان زمامداران جنایتکار جمهوری اسلامی پیدا میشود که مانند فرزندان و نوادگان نازیها، نه به عنوان فرزند «بابا» بلکه به عنوان فرزند کسی که با خیانت و جنایت سرنوشت دیگران را رقم زده، احساس شرمندگی کند و از مردم پوزش بخواهد؟!
جمهوری اسلامی یک سانحه است و سرنوشت ما نیست! ایران امروز بیش از هر زمان دیگر به پشت سر گذاشتن این گسست نیاز دارد.
تفاوت نگاه و جایگاهی که از آن به جهان و به شهروندان و به زنان نگریسته میشود را در دو عکسی که در این نوشته آمده نیز میتوان دید. این فقط حکایت ظاهر نیست! باطن و دیدگاه است که در ظاهر نیز بازتاب مییابد. آیا مقایسهی این دو عکس، خیلی ساده، گسست عمیقی را که در اینجا شرح بخشی از آن رفت به نمایش نمیگذارد؟
کسی از آینده خبر ندارد. شاید تنها، و البته سترگترین، نقش پهلویها این بوده که هر سه نسل دیوار مقاومت در برابر تحجر و ارتجاع (از جمله تحجر و ارتجاع جامعه) و سکوی پرش به سوی آینده باشند. ولی شاید هنوز تاریخ نقش بیشتری برای آنها در نظر گرفته باشد. این را آینده نشان خواهد داد.
اما اکنون، این کدام ذهنیت است که برای بررسی مسائل و مشکلات ایران، به ویژه «جنبش زنان ایران»، از عاملان این گسست و وابستگان نظامی که حقوق زن و مرد را زیر پا له کرده و جنبش زنان را با سرکوب به سکوت تحمیلی واداشته، برای گفتگو دعوت میکند؟!
از این سمینار چقدر بر اطلاعات و دانایی و آگاهی مخاطبان از جمله درباره «جنبش زنان ایران» افزوده شد جز اینکه یکسری رسانههای فارسیزبان طبق معمول بر سر «مخالفت فائزه رفسنجانی با حجاب اجباری» هیاهوی تکراری به راه انداختند؟! امثال فائزه رفسنجانی که بند نافشان به جمهوری اسلامی بسته است و «تنها امید»ش «این است که یک نفر رئیس جمهور شود که عاقلانه عمل کند و صدای جامعه باشد و کاری کند!» چه حرفی برای گفتن به نسل زنان پهلوی و نسلهای بعدی مانند «دختران خیابان انقلاب» دارند؟!
هیچ! هیچ! هیچ! هر صدایی که از «نظام گسست» بیاید، هر نامی که داشته باشد (اصلاح، اعتدال، عدالت، تحول و…) پژواک همان «هیچ» معروف آخوند مرتجعی است که این گسست را رهبری و در ایران مستقر کرد. ایران و ایرانیان برای رسیدن به آینده چارهای جز غلبه بر این گسست ندارند.
یکی از چپگرایان شیعه اثنی عشری ولایت معاش برون مرزی به نام باقر قلیایی در نقدی بر نقد خانم بقراط که در سایت گویا منتشر شده با سفسطه پردازی و جفنگ پراکنی مخنص نمایندگان برون مرزی مقام اوزما ادعا کرده که بین نظامهای حکومتی قبل و بعد از انقلاب گسستی وجود ندارد زیرا تغییرات کمی هستند و نه کیفی، با این استدلال که فقط تعداد اعدامها و سرکوبها و روشهای استبدادی بیشتر شده است و این نظام با آن نظام تفاوت ماهوی ندارد در نتیجه گسست وجود ندارد و باید از اینگونه سمینارها بین پایوران اصلاح طلب و اپوزیسیون !!!! استقبال کرد!!!!
چون سایت گویا بخش کامنت ندارد، در اینجا صرفا به این نکته بسنده می کنم که ولایت معاشان و استمرار طلبان و اپوزیسیون نماهای برون مرزی تجسم عینی وقاحت و دیاثت و رذالت و بی شرفی و شارلاتانیسم و یاوه سرایی هستند. حاج آقایان حسین شریعتمداری، حجاریان، عباس عبدی، صادق زیبا کلام، جوادی حصار،خاتمی، عارف و غیره باید نزد اینگونه دیاثتمداران برونمرزی لنگ بیاندازند!!!
باشد که ولایت معاش نامبرده این نظر را بخواند.
لطفا روش پیشنهاد بدهید برای مردم که چه کنند مشکل حل شود. علمی و بررسی شده. مشکل زن و مرد و غیره همه با حل این مشکل کلیدی حل خواهند شد. راه حل مبارزه به مردم بدهید نه انشا نویسی بی حاصل.
چه خبره؟ زیر مقاله طرف کامنت گذاشته خودش دو صفحه است. رعایت کنید. کسی چنان متن بلندی را اصلا نمی خواند. خیالتان راحت. کم گوی و گزیده گوی چون در. می دونم مبحث زیاده و جای دیگه ای برای آزادی بیان تقریبا نیست. ولی کمی رعایت کنید لطفا. ممنون.
ای کاش هیچ وقت در ایران انقلاب نمی شد
شلختگی یا درایت حضور زن؟
حضور زن با هزار موانع راه و چاه میشود که انگشت اتهام را نمیتوان به زبان کل گفت “مرد”
همه ی مردان بیماری تعصب مذهبی و زن ستیزی ندارند.
و همه ی زنان هم خواهان حضور نیستند چون بیمار تعصب و زن ستیزی رجاله ها هستند.
همین کافی است که آمار بیش از صد میلیارد دلار فروش چادر حجاب که سهم اصلی این پول به باند های شیعه و مافیایی در سوریه و لبنان میرسید.
خمینی خود دستور داد امتیاز اقتصادی بافت, دوخت و فروش چادر به محافلی سپرده شود که آن زمان یعنی ابتدای شورش ۵۷ دست سوری ها باشد.
صحبت از میلیارد ها دلار است.
قیمت هر چادر در سال های ابتدای انقلاب ۵۰ تومان بوده است, بعد با سه کیفیت سه قیمت ارزان, گران و نازل یعنی ۵۰ – ۱۰۰ – ۱۵۰ تومان.
و حجاب با سخنرانی مسعود رجوی “یا رو سری یا تو سری” در دستور کار آخوند ها قرار گرفت و به مرور یک سال اجباری شد.
از ۳۰ میلیون جمیعت کشور حساب کنید دست کم ۱۰ میلیون چادر ضرب در ۵۰ تومان که این پول زیادی بود آن زمان, ارزش ریال بالا بوده است.
پشت چنین پروژه یک اتفاق دیگر هم افتاد – دوباره انحصاری کردن تجارت لباس و وسائل آرایش که معمولان سهم کسانی میشود که جزیی از باند خود حکومت باشند.
این یعنی به مرور در دوران به حساب اصلاحات برند های غربی را وارد میکنند اما در کانال واردات و صادرات رقابت آزاد وجود ندارد, امتیاز آن انحصاری است.
پس حجاب قبل از هر چیزی چشم به پول داشته است.
بازار لباس دوران پهلوی آزاد بوده و تولیدات داخلی با تولیدات خارجی رقابت میکردند که این خوب است, چونکه رقابت با جهان کیفیت تولید داخلی را بالا میبرد.
کفش ملی ایران را به خاطر دارید؟
گیشه های نمایش کفش ملی ایران به بازار فرانسه و ایتالیا راه یافته بود.
این یعنی اقتصاد و بازار علمی و رقابتی دوران پهلوی ادامه داشت شاید امروز ایران به تنهایی یکی از تولید کنندگان انبوه بوده است.
کماکان ایران تاریخ نساجی, بافت و تولید انبوه پوشش داشته که دوران اضمحلال قاجار به خاطر استیلای آخوند ها در قدرت مهم ترین بازار خودش را که هند بود از دست داد.
و امتیاز تودیع ابریشم از کف رفت.
تولید ابریشم در ایران برای فرش ایرانی هم بوده است که کاملا از بین رفته است.
نمونه فرش های ابریشمی تولید ایران موجود است, عنوان آن هم ساتنگ (ساتان) از مرغوب ترین که چینی ها را خجول می کرد!
در گیلان, مازندران, آذربایجان تولید ابریشم زنان ایرانی را وارد تجارت و بازار کرده بود, زنانی ثروتمند و اما دشمنی آخوند ها و همدستی با بیگانگان به این حضور زنان.
همدستی حکومت جمهوری اسلامی با جهان عرب مثل سوریه و لبنان چیزه تازه ای نیست, در اضمحلال قاجار هم امتیازات داخلی ایران را فروخته بودند به بیگانگان و متن اسلام هم برای حراست این گونه غارت بوده است.
فرش ایرانی از خون انگشتان زنان ایرانی میچکید و عمده ی امتیاز آن دست مشتی رجاله و حبیب آخوند!
نهضت آزادی و بخشن محافل مصدقی تردد خانواده هایی بوده است که فیلشان یاد دوران انحصاری قاجار را کرده بود.
مهندس مهدی بازرگان که نام واقعیش تجارت زاده تبریزی است از خانواده های مافیا مذهبی انحصار فرش آذربایجان بوده است. پس دشمنی این شارلاتان های رجاله زاده ها با تغییرات دوران پهلوی مقاصد اقتصادی داشت.
میبینید که حضور زنان بدون مد نظر داشتن اقتصاد و مدل اقتصاد یک حرف خنده دار است.
حضور زنان با یک حکومت باند سالار, تمامیت خواه و انحصار طلب ۱۰۰ سال دیگر زن ایرانی را تازه به موقعیتی میرساند که زنان سعودی بدان رسیده اند.
پوسیدگی در چادر و آشپز خانه ی منزل که آنجا هم هیچ امنیتی ندارد.
زنانی مثل فائزه میخواهند شیخه حسینه ی بنگلادش بشوند.
کاخی که زندان بیش نیست در لجنزار فقر و فلاکت رجاله های زن ستیز!
این ویدئو به نظر میاد رسمی نیست.
اسم خانوم “دانشجو؟” رعنا فرحان است.
باید روشن شود که ایشان کیست؟
ویدئو بسیار ناشیانه ادیت شده است.
که بخش های بریده از پشت سر و گردن خانوم مصاحبه گر که در پشت سر لوگو ی دانشگاه را نسب کرده است.
مراکز آموزش آن هم سطح دانشگاه چنین کنفرانس های آماتور ندارند .
امکانات کنفرانس ها با تکنولوژی اینی نیست که اینجا میبینیم!
فائزه نمیتواند یک ویدئو کنفرانس را با دور زدن از اجازه ی دانشگاهی یا مرکزی پژوهشی برای خودش “پابلیسیتی” سوژه کند.
باید تحقیق کرد که این مصاحبه رسمی بود یا نه؟
حکومتی ها گاهی به نام فرهنگ یا پژوهش با عوامل خود پیام گرفته و ارتباط بر قرار میکنند.
برای همین رسمیت این ویدئو کنفرانس باید از جانب دانشگاه و چرایی این مصاحبه ها به تایید گردانندگان خود دانشگاه باشد.
دانشگاه های آزاد ایران که موسس این مدل دانشگاه ها پدر فائزه بوده, چنان گند زد که با این همه به حساب فارغ التحصیل هیچ اثری بر جامعه ایران نگذشته است که هیچ حتی به دلیل مافیایی بودن این دانشگاه ها و مدیرانی که سیکل اسلامی هم نداشتند اما صندلی ها را با سند جعلی استاد اشغال کرده بودند که فاجعه این رشته از فساد در نظام آموزشی جمهوری اسلامی را از زبان خود خامنه ای بشنوید: نظام آموزشی ایران پوسیده است!
حجاریان هم در آخرین مقاله ی خود خیر کرونا را بر شمرده که دست بسیاری از بیمارستان ها با دکتر های قلابی رو شده است. مهران مدیری را همین باند های مافیایی رفسنجانی ها چزونده بودند چونکه موضوع فساد و بحران حضور کسانی بدون مدرک تحصیلی یا مدرک تحصیلی جعلی در بیمارستان ها و کلینیک ها را میخوست با زبان طنز سریال کند.
بیش از ده ها هزار مقاله کپی شده و ترجمه شده از مقاله های آرشیو دانشگاه های غربی مدارک تحصیلی ایرانیان را پس گرفتند و به همین اندازه مقاله های کپی شدی ایرانیان از داخل در رسانه های علمی حذف شده است.
این هم فاجعه ای دیگر که به سیستم آموزشی ایران و دانشجویان ایرانی ضربه میزند.
دکتر های جعلی و افشا گری ها رسوایی را تا مجلس جمهوری اسلامی کشانده بود, این دکتر های جعلی از دم یک چیز مشترک داشتند = مدرکشان از دانشگاه های پدر فازه رفسنجانی بوده است.
رفسنجانی برای اینکه ارکان اداره ها را به باند دکتر های جعلی تحصیل کرده ی دانشگاه هایی که خود او صاحب امتیاز مالی آن بوده است بسپارد در مجمع تشخیص مصلحت فریاد میزند, که کار را باید به کردن و متخصص سپرد!
دیگر نمیتوان میز های کار را به ریش و گذار کرد.
تعدادی در خور توجه از ریشو ها را پاکسازی میکنند که خود این اتفاق بوده که به دو خرداد منجر میشود. یعنی معترضین دو خرداد نه برای حق ملت بلکه برای آویزان شدن خود به سفره نظام زور زدند و ره به جایی هم نبردند.
محافل سینمایی در ایتالیا یک اخطار به حکومت میدهند که دست از “کیارستمی آزاری بردارید” و گر نه با چهار تا فیلم حکومت شما را سرنگون خواهیم کرد.
ماجرا چه بود:
شباهت جوان طلبه افغان تبار در فیلم طعم گیلاس به رفسنجانی.
که در دیالوگ فیلم کاراکتر اصلی به طلبه جوان میگوید:
این در تخصص شما نیست, پس احتیاجی نیست مشکل خود را برای شما توضیح بدهم.
شما برای مشکلات روانی تحصیل ندارید.
این قسمت دیالوگ فیلم فاصله ی چندانی و جیغ و داد رفسجانی ندارد که میخواست مدیران تربیت شده ی مافیایی باند خودش را از دانشگاه های خودش به اداره ها وارد کند.
گفته شد که مخاطب کیارستمی خود رفسنجانی است.
که چه تحصیلی در باب کارهایی دارد که وارد آن شده است؟
مرگ کیارستمی در هاله ای از ابهام است
پسر او گزارش های چرایی این مرگ را تایید نکرده است.
***
در بلبشوی دو خردادی و کش و قوس سر سفره ی نفت دامنه ی فساد را به خارج کشاندند.
خود فائزه گفته در انگلیس به تحصیل مشغول بوده, اما هم پیاله های پدر ایشان کم نیستند که یک سفر چند ماهه به انگلیسی کرده برگشتند ایران با دکترای جعلی!
فائزه به نظر میاد خوب از دانشگاه های مافیایی آزاد پول شویی باباش تجربه آموخته است.
این ویدئو را باید سراسر تحقیق کرد و جلوی گسترش فساد این خاندان را باید گرفت چونکه حیثیت و اعتباری برای ایرانیان, آن دسته تحصیل کردگان ایرانی باقی نگذاشتند.
این ویدئو هم جزیی از جعل کاری های مدل جمهوری اسلامی است که استاد این شارلاتان دم خروس کسی نبود جز همین پدر قاتل گور به گور شده ی فائزه.
حواسمان باشد که این خانواده فاسد کسانی بودند که زمانی با خانواده ماهاتیر محمد مالزی ارتباط های مافیایی با درون کادر کمونیستی چین و کره شمالی ایجاد کرده بودند که زمان جنگ با خرید سلاح پول های سرشار به کیسه انباشتند.
اکنون باند بیت رهبری از تحرکات اینها پی برده و ارتباطات اینها را به نفع باند خامنه ای چرخاندند که رفسنجانی ها و عوامل مافیایی این باند به تکاپو افتادند که این دزدی در کیسه را هر طوری شده حفظ کنند که دزد از دزد میدزدد و خدا هم خندش میگیرد!
شرکت ماهان که مال این خانواده است در لیست تحریم قرار گرفت, همین فائزه وحشت کرد.
چند روز بعد چنان ترتیبی از بیئت با خامنه ای در کرمان در تشییع جنازه ی تروریست قاسم سلیمانی به نمایش گذشته بودند که خود خامنه ای شوکه شده بود.
روز بعد فائزه ویدئو منتشر میکند که:
آقای خامنه ای مشکلات کشور چنان است و جز شما کسی نمیتواند این مشکلات را حل کند!
گفته ی ایشان را ۵ بار بخوانید تا خوب متوجه بشوید که فائزه برای پول چهار دست و پا و آن هم علنی سیگنال میده که من هم در بست کنیز تو هستم خامنه ای!
در ایران سفره تنگ شده و دعوا بین دزدان شدت پیدا کرد.
خانواده رفسنجانی باید در دادگاه ملی و تیم حقیقت یابی ۲۰ سال تمام تحقیق و زیر نظر باشند که اموال ملت را در سراسر جهان اینجا و آنجا پنهان کرده اند برای روز مبادا کشف و پیدا شده و به ملت برگردد, یا حد اقل ثبت و ضبط شود که آیندگان بدانند فساد آخوندی یعنی چه. شرکت هیدرو نروژی به دام دادگاه نروژ و رسوایی رسانه ها که چرا برای یک معامله با پسر رفسنجانی قبل هر چیز ۵ میلیون دلار به حسابی در لندن منتقل شده است؟
این درست زمانی است که برادر فائزه در نروژ است و خود فائزه در لندن!
کسی که در لندن پول را دریافت کرده با خانواده رفسنجانی مرتبط بوده است.
این ماجرا معروف است به رسوایی شرکت هیدرو.
دادگاه نروژ چند مدیر هیدرو را در جا از کار بیکار کرد!
اما در این شرایط کنونی تنها کاری که از ما بر میآید نظارت کردن دقیق رفت و آمد های اینان به خارج, بویژه غرب و همینجا – این ویدئو و سابقه ی خانوادگی خانوم (دانشجو؟) رعنا فرحان باید روشن شود. چونکه این حق زنان ایرانی است که بپرسد و بداند – کیست و با چه نیتی امور زنان ایرانی را میخواهد تحقیق یا پژوهش کند؟!
داشتن گروه آماده از مردم عادی ایران ممکن است. اسپری فلفل و چماق کفایت می کند. اصل نوع اعتراض مدنی است. درندگی هم چاره کار نیست. فقط کسانی که بتوانند چند ساعتی بیشتر وقت نیروی سرکوب را بگیرند. ورزش کردن و بدن آماده داشتن و کمی مجهز بودن مثل همه انقلاب ها. توان درمان خانگی. همان یوگا که شاه انجام داد. البته باید واضح تر به مردم بگوید که این برای آمادگی جسمانی شما خوب است. ما به سمتی که مسلمانان توده ای و قجری که شالوده همین شرایط هستند را به شکل رادیکال تر وارد عرصه کند نمی کنیم. اعتباری ندارند و اعتباری به آن ها نمی بخشیم. آخوند و مزاحمین فلسفه فکری یکسانی دارند. مزاحمین حتی رادیکال تر هستند. ما درنده نیستیم شرمنده. از خود دفاع می کنیم. ایرانی به صلح و ثبات نیاز دارد. آن هم به وقتش. الان باید کمی بیشتر فشار آورد. همین. اصل دفاع از خود به هر طریق هم که عادی است و طبیعی.
مشکل اصلی ما درحال حاضر ایران مربوط به گذشته نیست که مصدق چه گفت ویا محمد رضا شاه چه کردوچگونه آخوند خمینی به مقام امامت رسید.موضوع ما امروز وفرداست وسرنگونی این رژیم آدمکش، دروغگو، فاسد وبی کفایت است .در گذشته همگی اشتباه کردیم کمتر یا بیشتر، ولی موضوع ما در حال حاضر درس تاریخ نیست،بلکه چگونه این رژیم آخوندی را از هستی ساقط کرد.
موضوع ما موضوع امروز وفرداست وسرنگونی این رژیم آدمکش دروغگو فاسد وبی کفایت است.در گذشته همگی اشتباه کردیم کمتر یا بیشتر ولی موضوع ما در حال حاضر درس تاریخ نیست بلکه چگونه این رژیم آخوندی را از هستی ساقط کرد.
سقوط رژیم باید از داخل ایران صورت بگیرد امید به کشورهای خارجی امیدی پوچ و باطل است.ما در ماه ابان گذشته هزران کشته دادیم ولی در اثرنبودن یک رهبری استراتژیکی این اعتراضات اثر چندان مفیدی نداشت. اگر کشته میدهیم باید نفری یا نفراتی از نیروهای پلید بسیج واوباشان سپاه رابا خود به دیار فنا ببریم.ازمهلکه نباید گریخت بلکه هدف باید خلع سلاح آنها و استفاده آن بر ضد این انگل ها باشد. اگر درمیان گله گرگ ها هستیم نمیتوانیم نقش یک گوسفند را بازی کنیم. ماهم مثل آنها باید از تمام دوز وکلکهای خودشان استفاده کنیم و با همان در نده خویی پاسخ دهیم.
رهبری چنین جنبشی باید به دست شخصی شناخته شده و با نفوذ در سوشال میدیا مثل رضاپهلوی باشد وسازمان های دیگر مثل مجاهدین بایستی مردم را برای مبازات خیابانی اشنا و آماده و حمایت کنند.
از هند جگرخوار تا….ملای آدمخوار!
…
از این لخت خون رنگها شد پدید
چنو چشم کس اندر ایران ندید
از آن روز گلزار ما خار گشت
زهر سو گزندی نمودار گشت
از آن روز شد واژگون بخت زن
سیه چادر افکند و شد شوم تن
از آنروز هم مرد درویش شد
سبک مایه و سست اندیش شد
جوانمردی و رادی از یاد داد
زنام آوران نام بر باد داد
عرب وار دریوزی آعاز کرد
بکشور ز دوزخ دری باز کرد
به بیغوله شد ذکر هوهو گرفت
چو جغدی بویرانها خو گرفت!
هنر خوار گشت خرد خیره شد
زبون گشت دانش، منش تیره شد
بلرزید دشت و بتوفید کوه
ز بیداد تازی شد ایران ستوه
نیامد بجز کینه و دشمنی
زتازی که بد پیک اهریمنی!
چو یک چند سالی یر آمد چنین
خوشی روی بر تافت ز ایران زمین
شده مرز ویران و مردم پریش
بحکم قضا و قدر داده خویش
غنوده چو کرمی در این لاشه دان
بامید غلمان و حور جنان !
شنیدی زن و خواسته دشمن اند؟
فرستاده ء زشت اهریمن اند ؟
ندانم که پاداش روز پسین
چگونه بود در بهشت برین
همی دانم ایران ز تن پروران
بیاد آورد دوزخ تازیان !!
هلا ای جوانمرد گردن فراز
بیا ننگ دیرینه را چاره ساز
پرستاری خاک ایران تراست
هم این سرزمین بخششی از خداست!
جنگ ایرانیت و اسلامیت ادامه دار…
پاینده بماند ایران …
درود بر الهه بقراط
نوشته من ظاهرا کمی گنگ است. نخست وزیر غیرقانونی بود نه برکناری اش. مصدق زوری و غیرقانونی نخست وزیر بود. به درستی برکنار شد و طبق قانون اساسی بود کار محمدرضا شاه. ضمنا کودتا از پایین به بالا است نه برعکس. در کل این موضوع قیام ملی شاه و ملت نیازمند بحث جداگانه و مفصل مخصوص به خود است.
منصف نیستید .اگر میبودید جای تعجب بود.مرگ با عزت به از زندگی با ذلت .
۱- در ۳۲ کودتایی نشده. نخست وزیر غیرقانونی و زوری برکنار شد اما قصد ماندن در قدرت به صورت غیر دموکراتیک و با انحلال مجلس داشت. رسانه های الیگارش بین الملل هر چه گفتند بنا نیست ما تکرار کنیم.
۲- مشکل فرهنگی در همه کشورها هست اما از فقر به دریوزگی نمی افتند. همین کشورهای شیخکی هزار برابر مشکل فرهنگی بیشتر دارند. یا اروپای شرقی. یا نژاد پرستان اروپای مرکزی و غربی. مشکل فرهنگی ایرانیان مخصوصا در بخش جنسی قابل انکار نیست و ریشه تمام مشکلات است. اما همین کشور زمان همان محمدرضا شاه آباد و زیبا بود. با صد برابر مشکلات فرهنگی بیشتر از امروز. مشکلات فرهنگی را بدون ابزار آموزش و رسانه نمی توان حل کرد و ۳۲ سال همفکران همین فاطی کماندو دعت شده از استنفورد این امکانات را در اختیار داشتند.
۳- این که صادراتی بچپانند به اسم پراگرسیو و افزودن به تنوع و فلان کلک های قدیمی است. صرفا جهت حفظ وضع موجود. راه حل ساده و مشخص است. اعتصاب و تظاهرات. جرقه اعتراض همیشه هست. باید گروهی متشکل باشد و آن را تبدیل به تظاهراتی کوچک و قوی و پایدار کند و افزوده شدن بقیه مردم تا تعداد مردم به نیروی چماق زن و سرکوب زور بشود. با ولش کن ولش کن هم ممکن نیست. بیش از این نیاز است. شاه هم باید دستورات قاطع تری بدهد. عدم دخالت در امور مال زمانی است که ایشان دریای نور روی سرش بدرخشد نه امروز. الماس نادری امروز روی سر ایشان و ایرانیان نیست. باید بفهمند.
مقاله خانم بقراط مستدل و جالب بود. اما اشکال من در این است که این آقای میلانی به چه دلیل از خانم هاشمی که نه مقام علمی دارد و نه در عرصه سیاست از افراد صاحب نظر است و تنها رابطه اش با سیاست در ایران این است که دختر یکی از پست فطرت ترین اخوند های ایران بوده دعوت کرده ؟. آیا میلانی ریگی در کفش دارد؟
من به خانم بقراط انتقاد دارم” اینکه شما یک مخالف دخالت دین و مذهب در حاکمیت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هستید ایرادی بهش وارد نیست و خیلیها اگه این اعتقاد رو قبلا نداشتند هم حالا دارند” الان اکثریت مردم مبتلا به بلیه ای هستند که لزوم درمان ان نیاز به علم و اگاهی همه جانبه ای داره که عملکرد اینده برای راه رفع این بلا به اون علم و اگاهی نیاز مبرم داره” اگر مردم در ابراز عقیده دینی و مذهبی خودشون تجدید نظر کنند و بقول شما دین و اعتقادات دینی خودشون رو یک امر شخصی بدونند و بین زندگی زمینی و اسمانی خودشون فاصله رو رعایت کنند یه ملت مثل ملت ایران در راه پیشرفت یه قدم برنداشته بلکه یک جهش بسیار بلند کرده اما ایا اینکار شدنیه؟ گیریم یک روزی به نقطه ای خواهیم رسید که چنین اتفاقی بیفته اما بنظر من این در اینده بسیار دوری اتفاق خواهد افتاد و قدم اول اون همین نظام تحمیلیه که مثل بختک رو ما افتاده و نفسمون رو تنگ کرده! ریشه این وضعیت فعلی” این حکومت که خیلیها فکر میکنند از کودتای امریکائی سال ۳۲ شروع شده و اگر اون اتفاق نمی افتاد اینها هم الان نبودند نیست ” حکومت فعلی ریشه در زمانهای خیلی دورتر داره ” یعنی صفویه! بهر جهت نمیخوام این موضوع تاریخی رو اینجا پررنگ کنم ” منظورم اینه که با مشکل باید همونجوری برخورد کرد که وجود داره نه اونجوری که ما دلمون میخواد ببینیم ! حرفهای فایزه رفسنجانی حرفهائی نیست که بشه صد در صد تائیدش کرد زیرا با اعتقادات ما منطبق نیست اما در وضعیت فعلی که هر تلاشی از جانب هر کس در راه کنار زدن استبداد و بنفع مردم ولو به اندازه سر سوزنی غنیمت است و این از نظر تنگی من نیست که چرا خروار خروار طلب نمیکنم بلکه مبارزه در ایران بسیار مشکل شده و هر روز مشکلتر و حتی بعضی وقتها غیر ممکن! همین حرفها اگر از دهان ادم ناشناخته ای مثل من خارج شود سزایم مرگ است” دختر هاشمی رفسنجانی را نمیتوانند انطور که دلشان میخواهد بچلانند زیرا در معرض دید عموم مردم جهان است و حاکمیت بر خلاف ادعاهای ماست و خیاری که بیشتر مصرف داخلی دارد از افکار عمومی جهان وحشت دارد” خود همین فایزه خانم را برای حرفهائی خیلی کمتر از این به زندان انداخت و وقتی پرده شرم بین حاکمیت و این خانم دریده شد ایشان هم رو در بایستی را کنار گذاشته و به اساس جمهوریت و اسلامیت نظام حمله میکند” کاری که در خارج از مرزهای ایران بسیار اسان و در داخل ایران کار شجاعانه ایست ! شاید شما بفرمائید که منظورتان تخطئه نقاط قوت این مصاحبه نبوده و تنها میخواستید رویکرد مضر اسلامی ایشان را که در نهایت خواستار اسلام اما نوع دیگر ان است را بچالش بکشید و من عقیده ام این است که فرض بفرمائید ما همین فردا صبح که از خواب بیدار شدیم بهمان بگویند جمهوری اسلامی بای بای کرد و رفت بر ای همیشه ” و منتظر گسترش افکاری نو مثل افکار خانم بقراط هستیم ” با مذهبیها چکار میکنید؟ ایا با رفتن جمهوری اسلامی دین و مذهب قرار است نیست و نابود شود؟ شخصی مثل اقای میلانی کار بسیار درستی انجام داد که با فایزه مصاحبه کرد” ایشان دختر یکی از بنیانگزاران این انقلاب منحوس است و این مصاحبه تراز نامه افکار عمومی ملت و شاخص برایند حکومتی است که میخواست سیاست را اخلاقی کند اما هم سیاست را به گند کشید و هم اخلاق را! من میگویم اجازه ندهیم که عصبانیت انصاف ما را برباید.
خانم بقراط ممنون. چون همیشه تفسیر شما عالیست، مذهب باید شخصی باشد و به دور از حکومت و قوانین کشوری. سال ۱۳۷۶ قبل از انتخابات در نماز جوری حرف زد که معنی آن حمایت از خاتمی بود که رأی آورد. یک سال قبل بود که در یک برنامه تلویزیونی گفته شد که ایشان به ناطق نوری رأی داده بودند (و البته خطر حمله آمریکا به ایران رفع شد و به همان افغانستان و بعد عراق ختم شد).
موضوع زنان و اساس خانواده مهم است چون اساس فکر و جامعه از آنجا می آید. زن تو سری خور بعید است فرزندان آزاداندیش تربیت کند. مگر فرزندان به جهل آن زن پی ببرند. ملامتی نیست بابت پوشش این موضوع. اما چند نکته:
۱- هر فرد مهم هست و فردگرایی باید اساس کار باشد. پس زنی که ناموس است و استقلال فکری ندارد و مردمی که مالک داشته باشند توان دموکراسی ندارند. این نقش مهم انقلاب سفید شاه در آینده ملت ایران است. هر چیزی که این مورد را زیر پا بگذارد عملا دموکراسی را قبول ندارد. دموکراسی دیکتاتوری اکثریت نیست.
۲- رسیدن به آزادی ایران و نداشتن قردادهایی مثل این مورد چینی منوط با داشتن سیستم دموکراتیک و مردم محور است با مردمی فردگرا، دارای استقلال فکر و دارای آموزش و درک حداقلی مناسب که با داشتن ابزار رسانه ممکن است. حداقل باید طرف بفهمد که مالک دیگری نیست. هر فرد احترام انسانی خود را دارد ولو مخالف باشد. کمی حتی باید عمیق تر دید. رسانه ای که پولش را الیگارش بدهد به معنی آزادی مطبوعات نیست. با پول فراوان یک گروه خاص می تواند رسانه داشته باشد. باید منابع مالی رسانه ها، سابقه اعضای آن و خبرنگارانش دقیق بررسی شود. حتی اگر تغییر کرده اند باید سیر داشته باشد دلیل داشته باشد. معصومه قمی یک شبه شده غیر استمرار طلب. یک زن بدون کوچکترین سواد آکادمیک ناگهان از این شبکه به آن شبکه. باید عاقل بود. حتی به نظر من باید دقت کرد شوهر آن زن (یا دیگر خبرنهاران) یا زن مردان خبرنهار چه تفکری دارند.
۳- اقداماتی نظیر عکس انداختن و پروموت کردن معصومه قمی ها، عدم اقدام جدی و صرفا بیانیه دادن و پروموت کردن کسانی که که در ستاد کروبی و دفتر تحکیم وحدت بوده اند به محبوبیت شاهزاده در دراز مدت ضربه خواهد زد. موضوعات بسیار ساده ای را حل نکردن معضل را بیشتر می کند. خوب تظاهرات چگونه پیروز می شود. عده ای شروع می کنند، تعداد بیشتر می شود و در نهایت اشباع سیستم سرکوب. برای تعداد بیشتر شدن خیلی واضح است که در شروع کار باید بتوان مقاومت شدیدی کرد و این کار از عهده افراد عادی بر نمی آید. باید متشکل باشند و اصطلاحا زورشان بچربد. برای نمونه ( می دانم نمونه بدی است) در همین تظاهرات سیاه پوستان، ابتدا عده ای سفید پوست اما متشکل و مشخصا این کاره و با ابزار کافی شروع کردند. تعداد که بیشتر شد دیدیم اکثرا سیاه پوستان مانده بودند و اساسا تعداد آن سفیدپوستان متشکل به حدی نبود که تظاهرات سنگین راه بیندازد. آن ها چون مجهز و توانمند بودند توانستند زمان ایجاد کنند برای آمدن بیشتر مردم. به رسانه هم نیاز است برای پوشش و آگاهی رسانی. خود ایرانیان باید پول می گذاشتند و می ساختند اما با شبکه های اجتماعی مردم این ضعف را برطرف کردند. شاهزاده با نافرمانی مدنی عملا جلوی داشتن آن گروه اولیه و موثر را گرفته اند. مردم ایران برای پادشاهی ایشان می جنگند. ایشان هم باید کمی دقت کند تا جایگاهش نزد ملت را داشته باشد. خانم بقراط لطفا انتقاد ساده من را به نظر ایشان برسانید. امیدوارم به ایشان دسترسی ساده تری داشته باشید. به امید آزادی ایران و نداشتن قراردادهای ننگین با چین یا هر کشور دیگر.
کامنت گذار جفری یا جعفری مردم داخل ایران از این رژیم و به ویژه این حجاب مسخره نفرت دارند . امثال تو با ادبیات سخیف آخوندی و آخوندزدگی که با توهین به بانوانی که این حجاب کثیف و مایه شرمساری و تحقیر زن را غیر برهنگی ( لختی ) مینامید سبب نگهداری و برپائی این رژیم تبهکار و خونریز و دزد هستید از طرف کدام مردم داخل صحبت میکنی ؟ شبی به زیر پل سید خندان و اتوبان امام علی خود برو و خیل زنان بیچاره و ناچار خود فروش شده در رژیمت را ببین که چگونه با پوشش همان چادر که رژیم ابله آنرا به زنان تحمیل کرده به کار مشغول هستند و البته ان زنان که به سبب فقر تحمیل شده توسط این رژیم به آنها مجبور به این کار هستند هزاران بار شرف دارند بر خمینی و خامنه ای و سایر آخوندهای دزد و مفت خور حرف فروش که آدم هایی !! مانند تو را به جامعه تحویل میدهند , آدم هائی که رها یافتگان از این ننگ چادر و چاقچور را برهنه ( لختی ) مینامند .
مشکل الان شما که تو غربت دربه در هستید و ما اینور در به در.همین حجاب یا تاج به قول شما هست.?
خانم بقراط، بسیار ممنون، متاسفانه هنوز هم روشنفکران و تحصیلکردها از دین زدگى ناخوداگاه رنج میبرند و به رشد جامعه اسیب مىزنند یا شبهات زیادى ایجاد میکنند. واقعا در این صد دقیقه چه نتیجه اى گرفتیم؟ ایا ما هنوز مانند بازرگان در قران دنیال ایرودینامیک میگردیم؟ ایا وظیفه نخبگان پل زدن بین دین و دانش هست ؟ ما تنها ملت باستانى مسخ شده در فرهنگ دینى اى هستیم که ریشه در فرهنگ باستانى اش /ایرانى ندارد و انهم در قرن بیست ویک .
دین جز ء امور شخصى است و نباید با حقوق مدنى ، بشرى و امور کشورى به هیچ عنوانى ربط داد!! هر انسانى در تکامل شخصى مى تواند عقایدى را پذیرا باشد. در هر جامعه یک اقلیت مذهبى شدید و چپ و راست افراطى وجود دارد که شاید یک در صد جامعه باشند و در بعضى کشورها اینها مریضهاى روانى اند. در کشور ما اینها قدرت را بدست گرفتند به هر دلیلى. ایا ایرانى در غرب باید به اینها تریبون دانشگاه بدهد ؟ ایا چون احمد خمینى را حکومت اسلامى به قتل رساند به قهرمان ملى تبدیل میشود ؟ اینها دعواها ى قاتلان ، دزدان و فاسدان است و با ما ایرانى کارى نیست. دموکراسى و فر هنگ گفتگو را به دین تبدیل نکنیم و به هر شخصى از خانواده جنایتکار و فاسد امکان مطرح شدن ندهیم . با سپاس
پایوران خلافت شیعه ( اصولگرا، اصلاح طلب، کند رو، تندرو، معتدل، فمینیست اسلامی، روشنفکر، بازاری، تحصیلکرده، تکنوکرات، فاشیست اسلامی، آقازاده، صیغه زاده، بزرگ، کوچک و غیره) در اتحادی نامقدس با اینتلیجنسیا و الیت برون مرزی ( چپگرایان، اسلامیستها، ملیون، ملی-مذهبی ها، مبلغان تشیع اثنی عشری،یهود ستیزان ) همواره در تلاش هستند تا به نسبت فضا و تحولات سیاسی، ماشین پروپاگاندای رژیم را فعال نگهدارند.
این دو گروه درون و برون مرز در دیاثت منشی، ولایت معاشی، شالاتانیسم، اراجیف پراکنی، یاوه سرایی، فساد، ارتجاع و تبهکاری ، علی رغم تفاوتهای ظاهری، اشتراکات فراوانی با هم دارند.
این کامنت گزار علی رغم تبلیغات گسترده در فضای مجازی برای این سمینار، بدلیل آلرژی مزمن و حاد به دو گروه یاد شده ، از آن چشم پوشی کرد، اما لازم بود تا انسانی شجاع، اندیشمند و خردمند همچون خانم الاهه بقراط آن را مورد نقد کوبنده قرار دهد.
صرف نظر از خزعبلات حاجیه خانم فائزه، باید مشخص شود حاج آقایان کربلایی عباس و مشدی محسن از جان مردم فلکزده ایران چه می خواهند. این دو اخوی به همراه همشیره اشان، در دوران کودکی و نوجوانی در نظام سابق تا خرخره از رانت نفتی بهره مند بودند و بعد از انقلاب شکوهمندشان، هم از آخور خلافت شیعه خورده و می خورند و هم از توبره دموکراتهای آمریکا.
باید نقش آنان در لابی گری و دلالی و تبلیغ برای خلافت شیعه بصورت موذیانه و شاید نامحسوس وهمچنین تلاش آنان در برکشیدن نمایندگان مقام اوزما و صادراتی های جنبش سبز و بوقهای تبلیغاتی ( حاج آقا اکبر گنجی و آخوند کدیور و سایر آقازاده ها و سبزها و اصلاح طلبان) در محافل آکادمیک آمریکا مشخص گردد.
واقعا دیگر بس است، شما دیاثت پیشگان باید بازنشسته شوید و از حقوق بشر وآزادی در ینگه دنیا و فرنگ لذت ببرید و در عشرتکده ها و خلوتگاه های شهوتناک, به خود ارضایی و معاشقه شیعی- روشنفکری با یکدیگر بپردازید اما فیلمهای پورنوگرافیک از محافل خصوصی خود را در فضای مجازی منتشر نکنید که :
عرض خود می بری و زحمت ما می داری!!!
شگفت انگیزاست پرسیدن از «مهمان دعوت شده» که : « چطور توانسته بدون مشکل با گروه ایرانشناسی دانشگاه استفورد صحبت کند» ، بجای اینکه نخست خود دعوت کنندگان به این پرسش پاسخ بدهند که آن «دانشگاه» بچه عنوان این خانم را برای بحث وگفتگو دعوت نموده است ؛ وی نه مقام دانشگاهی دارد ونه هرگزدرایران مقام ومسئولیت «دولتی» داشته است. عقاید ایشان دربارهٔ «اسلام» بعنوان «دین» وامروز بعنوان «حکومت» هرچه باشد در حد «عقاید شخصی» است ؛ مسلمان بودنش را تصادفی (بدنیا آمدن درفامیل مسلمان) میداند ، درمورد احکام شرعی مندرج درقران عقیده دارد که آیه های «شیطانی» آنرا (که حکم به اعمال ضد انسانی میدهد) باید نادیده گرفت ونظامی مطابق با احکام «اسلام واقعی» برقرار نمود.
لابد اسلام واقعی مورد نظرش همان بوده که پدرش آنرا بمردم ایران هدیه آورد ؛ خرافاتی بنام اسلام شیعی اثنی عشری جعفری!
نخبگان ایرانی جماعت یا از اینور بام یا از اونور بام میفتند.تا سواد و مطالعه مردم بالا نره همینه برادر.تغییر نیاز به مغز اگاه داره.به زور نمیشه اصلاح کرد.
نوشته خانم بقراط کاملا یکطرفه آست
معلوم نیست از طرف کدام مردم حرف می زنند
اگر منظور مردم داخل ایران باشد
با همه کاستی ها و گرفتاری ها
همچنان مجموعه حاضر در قاب سمت چپ را
به لختی های وابسته و از خود راضی در قاب سمت راست
ترجیح می دهند
خواستههای پرستاران دانشکده علوم پزشکی مشهددر مقابل دادگستری شهر
محمد شریفیمقدم، دبیرکل خانه پرستارگفت:«جبران کمبود کادر پرستاری و افزایش فشار کار در روزهای مقابله با کرونا، رفع تبعیض بین گروههای پزشکی با پرستاری، رفع تبعیض میان نیروهای ستادی با بالینی، بهروز کردن کارانهها و برقراری فوقالعاده ویژه از جمله مهمترین مشکلات شغلی پرستاران مرتبط با دانشگاه علوم پزشکی مشهد است.»
در مقابل این خواستهها، پرستاران خسته و فداکار از نیروهای سرکوبگر باتوم و شوک الکتریکی و بازداشت دریافت کردند!!.
قبل از برگزاری تجمع، مراجع امنیتی و قضایی هیچ گونه هشداری هم به پرستاران نداده بودند. در مجموع بنا به گزارشهای رسمی، دستکم ۱۰ نفر از پرستاران بازداشت شدند!!.
در حکومت جهل و فساد و دروغ٬ ملای خود کشی شده اش که در سرکوب مردم کارنامه سیاهی بر جا گذاشته بود فقط در یک فقره رشوه٬ نیم میلیون یورو را بجیب زده بود!! .
این در حالیستکه که مردم از ناچاری بفروش کلیه و نوزاد پرداخته و در قبرستانها و پشت بامها میخوابند !
خانم رفسنجانی کپی برابر اصل پدرش می باشد. طوری از فعالیت های خودش در پوشش کل زنان جامعه صحبت میکند که انگار جمهوری اسلامی بعد از سلسله قاجار آمده و خیلی کارهای عالی در مملکت شده و فقط چند مساله کوچک در مورد زنان هست که انشالله با رئیس جمهور یا مرجع تقلید شدن زنان رفع می شود.
این چهل سال چه اعتماد به نفسی به اینها داده که چنین گستاخ شده اند. آیا با تریبون دادن به اینها از استنفورد و مجامع علمی سبب نمی شوند اعتبار کسب کنند؟
با امدن ف رفسنجانى به صحنه میتوان رابطه ازادى هـاى یواشکى را با این پررژه بهـتر فهـمید ??
جای بسی تعجب که آقای میلانی این آخوندزاده را در مرکز این مصاحبه که باید سیرک خوانده شود میگذارد.
خانم بقراط عزیز یک سوال اساسی را فراموش نکنیم: اگر انقلاب نشده بود و ایران شاهنشاهی راه پهلوی را ادامه میداد، امثال فائزه رفسنجانی،، پدرش، خامنه ای، خلخالی، بنی صدر، رئیسی، ملا حسن فریدون. و صدها تن دیگر از این قماش کجا بودند؟
در مورد ملا علی خامنهای میدانیم که روزه خوان ۵ ریالی در مشهد میمانده و باز هم کار چاق کن زوار عراقی.،
رفسنجانی پسته فروش میشده و فائزه خانم هم احتمالا زن یک آخوند بیکاره دیگر میشده،
ملا فریدون معروف به روحانی در دهش سعی میکرده ساکنین بشقاب پرنده هایی که مدام میدیده مسلمان کند،
خلخالی به دلیل اعدام گربه ها در تیمارستان بسر میبرده،
رئیسی و لاریجانیها صدها آخوند دیگر دعاگوی شاه میشدند و برای جیره و مواجب از آستان قدس له له میزدند و
احمدی نژاد، بله احمدی نژاد به شغل شریف لبم فروش دورهگردش ادامه میداد…
به قول قیصر امین پور شاعری که ارتباط نزدیک با همین اصلاح طلبان (ماله کشان و ریاکاران ) داشت : ناگهان چه زود دیر می شود .این فرزندان ِ بابا هاشمی و باقی باباهای خون ریز و آدمکش و تروریست از بابا قاسم بگیرید تا بابا سعید( شهید سعید امامی اسلامی ) همگی نان در خون ملت زدند و در دهان فرزندان و نوه ها گذاشته اند .بالاخره یک لقمه نون و خونی بود که صرف شد .البته بعضی از این بچه ها زرنگ بودند و مستقیم از استات اویل یه لقمه ۴۰ میلیون دلار رشوه گرفتند .
خلاصه این باباجون های آدمکش همگی یا مردند یا راهی گور هستند و سفره در حا جمع شدن هست .حالا نوبت پاسخ گویی است .مردم ایران خوب شیرفهم شدند اسلام چه بود و تروریسم اسلامی و شیعی چیست .فرزندان تروریست های شیعه هم برای مردم ایران ارزشی ندارند .اسلام هم چه از نوع تروریستی اش و چه از نوع ریاکارانه (رحمانی )اش ، جای چندانی در زندگی ایرانیان امروز ندارد .برای ما داستان های زنبارگی و تجاوز به یک دختر ۹ ساله هیچ تقدسی نداشته و ندارد .جهاد (تروریسم ) ، قصاص و وحشی گری و احکام ظالمانه ، کشتار مخالفان (سوره ی مشعشمع توبه) هیچ تقدسی ندارد .همه ی این احکام اسلامی با تمام تعالیم اسلامی به درد خود این آدمکش زاده ها می خورد .
آری ، فائزه جان هاشمی ، دیگر دیر شده .برای نسل ما حرف هایی که در جامع آدمیت زده می شد ، مشروطه ، دوران ِ خوش و موفق پهلوی ، خردگرایی و علم ، ایمان مسیحی و زرتشتی و بهایی و عرفان خیلی بیشتر ارزش دارد تا احکام جماع و بولی که پدر بی سواد تو را به جایگاه آدمکشی و برده داری رساند و موجود بی کفایتی چون تو را با خون و گوشت میلیون ها انسان بی گناه ، بار آورد و فربه کرد .
مدارک تحصیلی ات و فمینیسم اسلامی ات را بگذار در کوزه ی برادرت و میلیون ها دلار رشوه و دزدی را بخور .
دیگر برای این بازی ها و دغل کاری ها دیر شده .فاضلاب تاریخ در انتظار کفتار جماران و یارانش هست .ما هم از حکومت دجالی-ضحاکی تان عبور کرده ایم و هم از اسلامتان .
فائزه جان ، تا فرصت هست مدارکت را جمع و جور کن و به کمک ملیجک نظام ؛ دلقک وطن فروشان ؛ ظریف اموالتان را پولشویی کن و با نام جعلی فرار کن .آنجا می توانی بی سر و صدا ، اموال دزدی و پول خون و جان مردم ایران را بخوری و فرزندانت را بار بیاوری و پروار کنی .شاید یک روز یکی از نوه هایت جرات کرد و از ملت ایران عذرخواهی کرد اما تا نسل ها نکبت و نفرین در خانواده هایتان باقی خواهد ماند .ایدون باد ، ایدون ترج باد.
سرکار خانم بقراط ، مسئلتن !
انعکاس نظرات دختر هاشمی رفسن جانی جنایتکار که عامل بسیاری از بدبختی های مردم گرفتار ایران میباشند و نقد ان ، میتواند از نظر عده ای خوب و از نظر عده ای دیگر بد و ناراحت کننده باشد .
انها میگویند این روش همان خواسته جریان جورج سوروش ، مورد حمایت کلیسای روم است !
فردا هم با پسر و دختر خلخالی و لاجوردی و صدها جنایتکار حاکم بر کشور هم مصاحبه و نظرات انها را منعکس نمایید ؟!!
اما سوال و مسئله :
چرا هیچگاه با سرکار خانم مریم رجوی ، مبارز پای کار بر علیه ملاها گفتگو و مصاحبه ای از طرف ان دانشگاه ها صورت نمیگیرد ؟
اگر بخواهیم تعداد انگشت شمار از مبارزین واقعی و مهم بر علیه آخوندها را بر شماریم در راس انها ایشان قرار دارند .چگونه است که بیشتر مخالفین و مدعیان ، سعی در سانسور و حذف و بی توجه ای به این مورد مهم دارند ؟
ایا ایشان خود حاضر به گفتگو نیست و یا عامدانه و از روی برنامه امثال ایشان همیشه بایکوت و بی توجه ای میشود ؟
آیا امکان گفتگوی شهبانو فرح پهلوی و سرکار خانم مهندس رجوی که هر دو از مخالفین سرسخت حکومت اسلامی میباشند و هر دوی انها هم در پاریس زندگی میکنند ، امکان پذیر است ؟
چرا قدمی برای اتحاد و همبستگی اینچنینی برداشته نمیشود ؟
رفسنجانی با غارت و جنایات بزرگ در جق مردم ایران ثروت افسانه ای برای خود و خانواده به دست اورد و این فائزه خانم با همین ثروت زندگی شاهانه کرده حالا برای ما ازادیخواه شده و از نظر وی تمام جمهوری اسلامی جنایت کار است بجز پدر
ایشان در حالیکه رفسنجانی یکی از اصلی ترین سردمداران و طراخان این رژیم است. زهی خیال باطل
کاپیتولاسیون چینی
با درود بر روزنامه اینترنتی کیهان لندن ! چند روزی است که بسیار کوشیدم سر از مفاد حقوقی این قرار داد ننگین بین خامنه ای و سپاه از یکطرف و دولت نو استعماری چین آگاه شوم ولی دریغ از هر گونه اطلاعات ارزشمند جز یکسری کلی گویی و مسائل مبهم چیزی عاید افکار عمومی و پژوهشگران نخواهد شد ! ولی با شناختی که از ماهیت این رژیم غیر ایرانی و استعمار ساخته پیداست و با شناختی که از ماهیت حریص و مفت یابی چینی دارم و با تحلیل همین حرفهای کلی و ناقص متوجه اموری شدم که متاسفانه بخاطر پرداختن به ابعاد مختلف و بسیار زیاد نفوذ گام به گام ولی عمیق چینیها در ایران از دیدها پنهان مانده و آنهم بخاطردوربینی و آینده نگری چینیها میباشد که در قسمتهای محرمانه حقوقی این قرار داد دقیقا و با جزئیات مفاد قانون کاپیتولاسیون را بترتیب لازم و دور اندیشانه ای بند به بند و تبصره به تبصره به رشته تحریر در آورده اند ،در گزارشها آمده که چینیها در مرحله اول قرار است ۵۰۰۰ هزار نفر فقط نیروی حفاظتی و بنوعی نگهبانی ( ولی در عمل نظامی ) مسلح به عنوان نگهبانی از تاسیسات و محافظت از کادر اداری و مهندسی در ایران و در نقاطی که خود تشخیص میدهند آورده و مستقر نمایند ! البته این در واقع اول کار است و برای اینکه جامعه دچار شوک نشود بطور قطره چکانی بقول خودشان اشاره ای گذرا به آن کرده اند و در کنار این ده ها هزار کارگر و مهندس وکادر اداری و…. بدون شک وجود ده ها هزار چینی در آینده ای نزدیک در ایران تبعات و مشکلاتی را ایجاد خواهد کرد ! حال تصور کنید بقول خمینی اگر یک آشپز چینی و یا یکی از این پنج هزار مسلحی که نیروی امنیتی آنها هستند به هر دلیلی یک ایرانی را بقتل برسانند و یا مجروح کنند و به هر دلیلی کار به دعوا و کلانتری بکشد و یا فرضا به حقوق کسی تجاوز کنند و…. دولت و محاکم قضایی حق توقیف و رسیدگی حقوقی و تشکیل دادگاه و…. را بکل ندارند بلکه برای این امور دفتر ویژه ای در قرارداد محرمانه پیش بینی گردیده که فرد چینی تحویل دفتر ویژه چینی میگردد و ادامه رسیدگی به جرم در پکن به همراه متهم رسیدگی خواهد شد و دادگاه چینی حکم خواهد داد که مجازات چه خواهد بود و…. این همان نکته بسیار مهم و پنهانی در این بخش محرمانه میباشد که آقای ظریف مدعی امیر کبیر بودن و مصدق بودن و… با هوچی گری و دادن آدرسهای غلط سعی در گمراهی ایرانیان دارد . وظیفه هر ایرانی واقعی افشای عمومی این موضوع کاپیتو لاسیون چینی میباشد چه بصورت فردی و چه بصورت درج در جراید و آگاهی رسانی در تمام سطوح . اگر فقط بر روی همین موضوع همه یکصدا شوند رژیم و ارباب چینی مجبور به عقب نشینی از این قرارداد ننگین خواهند شد .