آوازِ بیآغاز را آرام مینوشیم
با، مزهی آهنگِ ناپیدا.
هر سینه از آیینه، لبریزست.
زهرِ هراسِ سنگ، در هر چشم.
در جانِ ما هر واژه، رنگِ ارغوان دارد-
وقتی، دلِ ما را کسی با نام میخوانَد.
ناشادِ بیرنگیم-
آنجا که دل، خالی ز آهنگست.
با «نیمهی دیگر»
پیمانه در پیمانه، سرمستانه میرقصیم.
میلادِ موزونِ چمن، زیباست.
پایانِ پرواز پرستو، تلخ.
در روبرو، هر آرزو خوشبو.
ای وای… هنگامی که یک پیمانه، میافتد.
در جستجوی ناکجا، بار دگر، پیمانه میگیریم–
از دستِ مستِ ساقیِ گلرنگ.
هستی، جوابِ نابِ ناکامیست.
رنگِ سوالِ تازه دارد مرگ.