امیر طاهرى – در سالهاى ١٩۶٠ میلادى پس از دوران اشغال ایران از سوى متفقین در گیرودار جنگ دوم جهانى، بحران آذربایجان، پیامدهاى ملى شدن صنعت نفت و دیگر مسائل منطقهاى، مسئولان و گردانندگان امور سعى کردند تلاشهایى براى یافتن راهى کوتاهتر و درواقع میانبُر با هدف ایجاد تغییر و تحول اساسى در ایران و بهبود اوضاع اقتصادى کشور در پیش بگیرند. ضمن آنکه درآمد حاصل از فروش نفت نیز اگرچه قدرى کُند، اما ثابت بود و به دولت امکان مىداد سرمایه بیشترى براى بازسازى مملکت در اختیار داشته باشد.
در آن روزها شخصیتها و چهرههایى ماهر و کارآمد در عرصه دیپلماسى، سیاست، دیوانسالارى و همچنین ارتش آموزش دیده در ایران حضور داشتند اما آنچه کمبودش کاملا احساس مىشد، جاى خالى مدیران با تجربه و ماهر براى اجراى طرحهاى بزرگ و بلندپروازانه در کوتاهمدت بود.
در شروع بازسازى کشور، شمارى از جوانان تحصیل کرده که غالبا در آمریکا درس خوانده و تجربه کار و فعالیت در تشکیلات موسوم به «اصل چهار» را داشتند، پا به میدان گذاشتند و با ورود به کارزار خدمت، مسئولیتهایى براى نوسازى ایران به عهده گرفتند.
سازمان «اصل چهار» در دوران ریاست جمهورى هرى اس. ترومن براى امور آبادانى و بهبود سطح زندگى مردم در کشورهاى متحد واشنگتن از جمله ایران در جنگ جهانى دوم به وجود آمده بود که در اروپا با نام «طرح مارشال» در حال اجرا بود.
زندهیاد عبدالرضا انصارى که در پاریس درگذشت نیز از چهرههاى شاخص آن نسل از جوانان تحصیلکرده و آیندهنگر ایران بود که فرهنگ سنتى گذشتگان خویش را با مهارتها و مدیریت مدرن زمان خود پیوند مى زد. بنابراین طبیعى بود که مهندس انصارى خیلى زود موقعیت و جایگاه خود را، به عنوان یکى از مدیران انگشتشمار و ستاره نخبگان تکنوکرات با افکار و آرزوهای بزرگ که مورد توجه محمدرضا شاه فقید قرار داشتند تثبیت نماید.
در آن ایام تکنوکراتها که نقش مهمى در مسائل اجتماعى و اقتصادى ایران ایفا مىکردند، این امکان براى آنها فراهم بود تا به عنوان مدیر جوان بتوانند در دورهاى کوتاه پس از تجربه در پست مهمى، آن را ترک گفته و مسئولیت حساس دیگرى را به عهده بگیرند.
عبدالرضا انصارى هم از مقام ریاست سازمان آب و برق خوزستان به معاونت وزارت دارایى برگزیده شد. سپس معاون وزیر کار شد و بعد از آن نیز به عنوان وزیر کشور به هیئت دولت پیوست.
من شادروان انصارى را نخستین بار زمانى ملاقات کردم که محمدرضا شاه او را مامور کرده بود تحولات جدید اقتصادى را از منطقه محل تولد من، استان خوزستان آغاز کند و از آنجا که انگار خدایان یا سرنوشت قرار بود جرأت و جسارت انصارى را محک بزند، او اولین ماموریت خود را هنگامى که سیل مهیبى در خوزستان جارى شده و بیشتر نقاط استان را فرا گرفته بود، با شهامت، عزم راسخ و از خودگذشتگى ستودنى انجام داد. او به اتفاق همکاران و عوامل اجرایى، موفق به مهار هجوم هولناک سیل شدند بطوری که این بلاى طبیعى هیچگونه تلفاتى به همراه نداشت.
چندى بعد شعار «مرد جوان به جنوب برو» که در ابتدا به شوخى مىمانست، به یک واقعیت تبدیل شد و سیل جویندگان کار از سراسر ایران براى اشتغال در صنایع در حال توسعه نفت، کشاورزى و طرح عظیم تولید برق از طریق مولدهاى آبى که تا آن زمان بجز آمریکا و اروپا در جاى دیگرى از دنیا وجود نداشت، براى رفتن به خوزستان بار سفر بستند.
این تحول بزرگ در خوزستان، سرزمینى پر آب درکشورى وسیع و نسبتا خشک و داراى چهار فصل مانند ایران که استعداد و زمینه فراوانى براى توسعه کشاورزى و صنعت دارد، بسیار جالب و مفید بود.
گفتنى است که اختصاص بودجه قابل توجهى از سوى دولت موجب تشویق سرمایهگذاران داخلى و خارجى براى مشارکت در این طرح شد. ضمن آنکه جوانان تحصیلکرده و با استعداد را نیز به سوى خود جذب کرد. آقای انصاری جوان نیز با ظاهر متین و موجه ریاست آنچه به «معجزه خوزستان» معروف شد را بر عهده گرفت.
دیوید لیلینتال مجرى طرح Tennessee Valley (درّه تنسى) در آمریکا در اوایل اجراى برنامه بزرگ آبیارى کارون به خوزستان رفت و بعد از مشاهده پیشرفتهاى قابل توجه در این منطقه از ایران و اطلاع از طرحهاى بزرگى که در خوزستان در دست اجرا بود، عبدالرضا انصارى را مدیرى تراز اول و کارآمد توصیف نمود.
آلفرد فرندلى سردبیر نشریه واشنگتن پست نیز که به خوزستان سفر کرده بود، انصارى را مدیرى نمونه ، کاردان و مطلع خواند که فرهنگ عمیق خود را با دانش پیشرفتهترین فنون مدیریت ترکیب میکرد. موفقیت در جنوب، عبدالرضا انصاری را در مسیر مسئولیتپذیری بیشتر در سطح ملی قرار داد.
عبدالرضا انصارى در مقام وزیر کشور، یکى از چهار وزارتخانه مهم دولت، نیز نشان داد تنها یک مدیر اجرایى توانا و برجسته نیست بلکه مىتواند سیاستمدارى آگاه و برخوردار از مهارتهاى مورد نیاز سمت جدید خود نیز باشد.
او با اصلاحات رادیکال براى تغییر قانون انتخابات که به روحانیون، مالکان محلى و دیگر افراد سرشناس در منطقه امکان اعمال نفوذ و دخالت در راىگیرى را مىداد بسیار تلاش کرد.
از ویژگىهاى جالب توجه عبدالرضا انصارى به گفته همکارانش، اصرار وى براى دیدن همه چیز از نزدیک بود. او اولین وزیر کشور در ایران بود که شخصا به تمام استانها حتى سیستان و بلوچستان سرکشى کرد.
عبدالرضا انصارى در دورانى که وزیر کشور بود از نوعى کلاهبردارى تاریخى در ایران پرده برداشت: دعوت از مشاورانى که عملأ وجود خارجى نداشتند. این مشاوران ظاهرا نسخههایى را با عبارات و واژههاى پر طمطراق و پیچیدهی علمى بر مبناى خیالپردازىهاى خود توصیه مى کردند که اصلا وجود خارجى نداشتند و به این ترتیب عدهاى سالها از این طریق دست به سوء استفاده مالى و دلالى مىزدند.
از دیگر تلاشهاى قابل تحسین شادروان انصارى در مقام وزیر کشور، رسیدن به نوعى راهکار و برنامهریزى متحول با همکارى مهندس صفى اصفیا مدیرعامل وقت سازمان برنامه و بودجه بود که ایران نوین براى جهش به جلو به شدت به آن نیاز داشت. این اقدام تاریخى، بازبینى مهم و اثرگذارى را در فلسفه توسعه ملى در ایران پایهگذارى کرد.
عبدالرضا انصارى نماینده تفکرى بود که با درهم آمیخـتن تفاوتهاى منطقهاى و قومى با توجه به پیشینه تاریخى آنها سعى داشت نمایى از توسعه سراسرى در کشور به وجود آورد. بطوری که همه از آن سود ببرند و عقیده داشت براى رسیدن به این مقصود، طرحها و برنامههایى لازم است.
آن روزها شمارى از دوستان و حتى مخالفان انصارى، رسیدن او به مقام نخست وزیرى را کاملا ممکن مى دانستند زیرا وى تنها کسى بود که در میان همنسلان خود تجربیات فراوان و سودمندى به عنوان مدیر طرح، استاندار، معاون وزیر و مقام وزارت و سابقه همکارى با گروههاى سیاسى و مسئولان حزبى را نیز درکارنامهاش داشت. اما به دلیل فراهم نبودن مجموعهاى از عوامل لازم براى رسیدن به مقامات بالاتر، از جمله فقدان طبیعـت خشن در محیط کار، عملا از دور خارج شد.
من چند دهه بعد این موضوع را از وی پرسیدم که آیا از این بابت رنجیدهخاطر و دلگیر است؟ او پاسخ داد: «بله، زیرا احساس میکنم نتوانستم تمام تلاش خود برای ایران عزیزم را انجام دهم. خیر، زیرا من شانس خدمت در یک زمینهی جدید و مهیج را یافتم. این زمینهی جدید و هیجانانگیز اداره خدمات اجتماعی بود که شاهدخت اشرف از آن حمایت میکرد. وظیفه اصلی این سازمان فراهم کردن شبکهی ایمنی برای قشرهای آسیبپذیر جامعه ایران و پر کردن خلاءهای موجود در پوشش آموزشی، رفاهی و بهداشتی بود که توسط دولت ارائه میشد. این سازمان نقش مهمی در مبارزات سوادآموزی گستردهای داشت که باعث موفقیت ایران در کسب مدال طلای یونسکو شد.
در همین زمینه بود که آقای انصاری پروژه انتشار روزنامه برای تازه سوادآموزان را تصویب کرد. روزنامه «روز نو» توسط مؤسسه کیهان چاپ و توزیع میشد و به میلیونها ایرانی نوسواد کمک میکرد تا از این طریق آگاه شوند و به گفتگوهای ملی بپیوندند.
پس از به دست گرفتن قدرت توسط آخوندها، عبدالرضا انصاری نیز در میان اولین مقامات سابق ایرانی بود که با همتبعیدیها ارتباط برقرار کرده و گفتگوی بعد چه باید کرد را آغاز نمود. اوایل سال ۱۹۸۱ گفتگویی درباره امکان راهاندازی یک روزنامه فارسیزبان در پاریس داشتیم. اما به دلایل سیاسی و تدارکاتی، تصمیم دیگری گرفتیم. ما به این نتیجه رسیدیم که جامعه ایران هنوز در حال تجربهی پسلرزههای زلزله سیاسی است و از آن رنج میبرد و نمیتواند در چنین شرایطی به صورت هوشیارانه به روایات جایگزین بیاندیشد. از نظر تدارکاتی نیز در آن دوران پیش از اینترنت، صرف نظر از اینکه پیام ما چقدر جذاب باشد، داشتن مخاطبان گسترده در داخل ایران ناممکن به نظر میرسید. با این حال انصاری عقب ننشست و یک تبعید تحمیلی را به خدمت لذتبخش تبدیل کرد. وی به ایرانیانى که ناچار به ترک وطن شده بودند خدمات اجتماعى ارائه مىداد و در مورد دریافت اجازه اقامت و استفاده از کمکهاى مادى و معنوى براى ایرانیان مهاجر و پناهنده پیشگام بود. درواقع آقای انصاری برای بسیاری از ایرانیانی که مجبور به ترک میهن خود شده بودند به یک سازمان خدمات اجتماعی یکنفره تبدیل شد.
یکى از سفیران سابق ضمن ستایش از انساندوستى انصارى گفته است: «عبدالرضا اکنون نظیر همان خدماتى را که در ایران به مردم ارائه مىداد، در سطح محدودترى در خارج در اختیار هموطنان نیازمند قرار مىدهد.»
دقیقا همان روشى که او و نسل دولتمردان، سیاستمداران و تکنوکراتهاى همدوران وى در سطح وسیعى در ایران عرضه مىکردند. بیتردید آنها میتوانستند خدمات بیشتری برای وطن خود انجام دهند اما راه آنها در سرنوشتی شوم و خیانتآمیز سد شد.
*منبع: کیهان لایف
*نویسنده: امیر طاهری
*ترجمه و تنظیم از کیهان لندن
روحشان شاد باد، مرحوم انصاری جواهری بودند در دریای بیکران خدمت به مام وطن و ایرانیان در داخل و خارج از کشور که همواره میدرخشیدند.
روحش جاودانه شاد باد.
روانشان شاد باعث سرافرازی ایران و ایرانیان بوده اند ایکاش این ملت بیشتر با این بزرگان آشنا میشدند تا بدانند چه کسانی بطور واقعی خدمت کردند
دل آدم آتش میگیره که چگونه خاک بر چشم ریختیم و چه انسانهای لایق و فرهیخته ای را از دست دادیم. راه این مردان پررهرو باد.
با تاسف فراوان از درگذشت آقای انصاری و تسلیت برای بانو انصاری.اینکه صدای آقای انصاری در مصاحبه ضعیف است!
یادش گرامی. یکی از بزرگ مردان ایران که با عشق به این سرای کهن کار و زندگی کرد!
درود بر شاهنشاه آریامهر که عاشقان ایران را قدر می شناخت!
روح و روان همه خدمتگزاران واقعی به سرزمین و ملت ایران ٬٬
همچون جناب عبدالرضا انصاری ٬٬ شاد .
یادشان و کارنامه اعمال انها – زنده و جاوید – تاریخ ایرانزمین باد .