رضا مقصدی- چهره بیارا وُ بیا با توام!
دست مَنِه بر دل ما با توام!
باز تویی در همه جا بی منی،
باز منم در همه جا با توام.
خنده زنان، رقص کنان آمدم
خنده بزن! رُخ بنما با توام!
خط نزدم خاطرهی خوب را
خوبترین خاطرهها! با توام!
آه… چه گویم که چرا بی منی
آه… چه دانم؟ که چرا با توام.
باغِ مرا نام وُ نشانی نبود
پیشِ گل، انگشتنما با توام.
ای نفَست در نفَسم ریخته
درهمه جا مثل هوا با توام.
از غمِ پیوسته، رها کن مرا
کیست نداند که رها با توام.
آب به هر آتشِ جانم بریز
خیز وُ درین خانه، در آ با توام!
برگِ مرا سبزتر از پیش کن
رنگ بزن عاطفه را با توام!
عشق!
مرا تا به کجا میبری؟
تا به کجا؟ تا به کجا؟ با توام؟