دکستر وان زیل (وبسایت کامرا) – در چند ماه گذشته کالج اوبرلین هدف بحث و جدل پیرامون یکی از استادان آن، محمدجعفر محلاتی دیپلمات سابق جمهوری اسلامی ایران بوده است. او متهم به لاپوشانی قتل عام در ایران در دهه ۱۳۶۰ است؛ یعنی زمانی که در مقام دیپلمات نماینده جمهوری اسلامی خدمت میکرده. مخالفین بر این باورند که اتهام نقش داشتن او در لاپوشانی این جنایت، او را برای سمت استادی کالج اوبرلین نامناسب میکند. او همچنین متهم است که در جریان یک سخنرانی در سال ۱۳۶۸ خواستار نابودی اسرائیل شده و در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱ به بحثهای ضدبهائی پرداخته است.
اما هیئت مدیرۀ کالج اوبرلین در کنار محلاتی ایستادهاند و به حمایت خود از وی ادامه میدهند. با اینکه در هفتههای اخیر موضوع محلاتی مسکوت گذشته شده، اما موضوع به این آسانی حل نمیشود، زیرا اطلاعاتی که محلاتی به هیئت مدیرۀ این کالج ارائه کرده دو مشکل اساسی دارد.
اول اینکه او در مورد نقش خود در لاپوشانی قتل عام سال ۱۳۶۷ دو داستان ضد و نقیض تعریف کرده است. محلاتی ابتدا ادعا کرده که از این قتل عام بیخبر بوده و سپس اظهار کرده که وقتی در سازمان ملل وقوع چنین کشتاری را انکار میکرده، فقط وظیفهاش را انجام میداده است.
این استاد دانشگاه در پاسخ به این اتهام که در سال۱۳۶۷ در سازمان ملل متحد گفتههایی بر ضد اسرائیل مطرح کرده نیز اعلام کرده که در حال حاضر از راه حل تشکیل دو کشور مستقل حمایت میکند.
در پاسخ به اتهام مستدل و مستند مواضع ضد بهائی او در سازمان ملل در سالهای ۱۳۶۰ و ۱۳۶۱، محلاتی ادعا کرده که خانوادهی او عاملی برای برقراری تساهل مذهبی در ایران بوده و از یهودیان و بهائیان در برابر سرکوب و ظلم در آن کشور محافظت میکرده است.
اما واقعیت این است که پدربزرگ محمدجعفر محلاتی قبل از مرگش در سال ۱۳۶۰ نقش مهمی در سرکوب بهائیان ایران ایفا کرده است. سوابق حاکی از آن است که پدربزرگ محلاتی، آیتالله بهاءالدین محلاتی، که استاد آیتالله روحالله خمینی بوده، در زمینهی خشونت علیه بهائیان در اواخر دهه ۱۳۵۰ اظهارات مبهمی داشته و کار چندانی برای جلوگیری از خشونت اوباش علیه بهائیان انجام نداده است.
به نظر میآید پدربزرگ محمدجعفر محلاتی که مرجع مذهبی مهمی در استان فارس بوده، بیشتر تلاش میکرده تا از آبروی انقلابِ در حال وقوع محافظت کند تا اینکه جلوی سرکوب و کشتار بهائیان را بگیرد. این ارزیابی، با توجه به نقش آیتالله بهاءالدین محلاتی در محروم کردن بهائیان ایران از امرار معاش در سال ۱۳۶۰، حالت جدیتری به خود میگیرد. آیتالله محلاتی با صدور فتوایی اعلام کرد که دولت ایران نباید به کارمندان بهائی حقوق بدهد. از این حکم برای توجیه اخراج بهائیان از مشاغل و حتی محرومیت از دریافت مستمری استفاده شد.
از آن بدتر وجود شهادت فعالان بهائی است که طبق آن آیتالله بهاءالدین محلاتی در تخریب یکی از اماکن مقدس مهم بهائیان در شیراز نقش داشته و این بنا را «خانه بدعت» نامیده است. اینها اقدامات کسی نیست که علاقمند به محفاظت از بهائیان در ایران باشد. اینها رفتار شخصی است که قصد نابودی این دیانت را دارد.
بیانات ضد بهائی محلاتی در سازمان ملل در اوایل دهه ۱۳۶۰ با نگرش خصمانه پدربزرگش نسبت به بهائیان در ایران نه تنها منافاتی نداشت، بلکه با آن همسو بوده است. این نظریه که خانواده محلاتی دوستدار بهائیان ایران بودند غیرقابل دفاع است.
تاریخچه
محمدجعفر محلاتی که در حال حاضر استاد کرسی دای نانسی شروم در مطالعات خاورمیانه و شمال آفریقا در کالج اوبرلینِ اوهایو است، متهم است در دوران نمایندگیاش در سازمان ملل متحد قتل عام بهائیان و مخالفان سیاسی در سال ۱۳۶۷ به دست رژیم جمهوری اسلامی را مخفی کرده. این اتهام اصلی محلاتی است.
این اتهام از سوی خانوادههای قربانیان در نامهها، بیانیهها و اعتراضهای متعددی به مدیران دانشگاه اوبرلین ابلاغ شده است. پاییز گذشته، معترضان در مقابل این کالج تجمع کردند و خواستار اخراج او شدند. مدیریت کالج اما همچنان محلاتی را در لیست حقوقی خود نگه داشته و این با توجه به نقش پدربزرگ او در اخراج بهائیانِ ایران در سال ۱۳۶۰ از مشاغل، غیرمنصفانه به نظر میآید.
دفاع محلاتی
محلاتی در دفاع از خود دو توضیح عمده ارائه کرده است. زمانی که این اتهامات برای اولین بار مطرح شد، او اظهار داشت از قتلهایی که در کشورش اتفاق افتاده اطلاعی نداشته، زیرا در آن زمان در سازمان ملل متحد در نیویورک کار میکرده است.
محلاتی در مهرماه ۱۳۹۹ اعلام کرد: «بطور قاطع هرگونه اطلاع و در نتیجه مسئولیت در مورد اعدامهای دستجمعی در ایران در زمان خدمت در سازمان ملل را انکار میکنم».
در آبان ماه ۱۴۰۰، پس از ماهها بررسی، محلاتی با استناد به مصونیت دیپلماتیک سعی کرد انکار واقعیت در سازمان ملل متحد را لاپوشانی کند. او در نامهای به تاریخ ۱۴ آبان ۱۴۰۰ به یکی از مدیران کالج اوبرلین نوشت: «من فقط وظیفهام را انجام میدادم و بیانیههای رسمی ایران را به سازمان ملل ابلاغ میکردم.» در مجموع، او در مورد انکار قتل عام از «من بیخبر بودم» به «من فقط وظیفهام را انجام میدادم» تغییر موضع داد. تناقض بین این دو بیانیه- و تشابه ناخوشایند آنها با انکارهای مشابه در مقاطع دیگر تاریخ معاصر- آشکار است، اما معلوم نیست چگونه محلاتی هنوز سمت خود را در اوبرلین حفظ کرده است.
ماهیت رژیمی که محلاتی نمایندهی آن بود
حتی اگر کسی بگوید هیچ تناقضی بین «من بیخبر بودم» و «من فقط وظیفهام را انجام میدادم» وجود ندارد، این سؤال که محلاتی در مقام یک دیپلمات ایرانی در سازمان ملل، از کشتار جمعی مخالفان سیاسی در سال ۱۳۶۷ در زندانهای سراسر کشور در حین خدمت چه اطلاعی داشته پرسشی است بیهوده. ماهیت رژیمی که محلاتی در دهه ۱۳۶۰ در برابر نهادهای سازمان ملل متحد نماینده آن بود تقریباً برای همه شناخته شده است. جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا با اقلیتهای مذهبی و مخالفین سیاسی با وحشیگری فراوان برخورد میکرد.
مطالعه دقیق تاریخ ایران، برای مثال آنچه فریدون وهمن، استاد بازنشسته و محقق مطالعات ایران در دانشگاه کپنهاگ، در کتاب خود به نام «۱۷۵ سال آزار: تاریخ بابیان و بهائیان ایران» (انتشارات وانورد، ۲۰۱۹) آورده، کاملاً روشن میکند که جمهوری اسلامی ایران از لحظه به دست گرفتن قدرت در سال ۱۳۵۷ قصد نابودی جامعه بهائی را داشته است.
قبل از اینکه محلاتی نماینده جمهوری اسلامی ایران شود، سیاستهای ضد بهائی عنصر اصلی استراتژی حکومت جمهوری اسلامی بود. محلاتی با پذیرش سمت خود به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل متحد در اوایل دهه ۱۳۶۰ موافقت کرد نماینده رژیمی باشد که قبلاً جنایات متعددی علیه بهائیان مرتکب شده بود.
همانطور که وهمن بازگو میکند، قانونگذاران کوشیدند قوانینی وضع کنند تا حمایت قانون اساسی از حقوق بهائیان در ایران را رد کنند. رهبران بهائی ربوده شدند، تحت دادگاههای غیرقانونی مجازات شدند، شکنجه شدند و به اتهامات واهی جاسوسی برای ایالات متحده و اسرائیل اعدام شدند. این محاکمهها از رادیو و تلویزیون پخش و اعدام آنها در روزنامهها اعلام میشد.
محلاتی ماهیت رژیمی را که در سازمان ملل نمایندگی میکرد میدانست. رژیم ماهیت خود را در روزنامهها و خیابانهای کشور به نمایش میگذاشت. این تصور که محلاتی از جنایتهای رژیمی که نماینده آن بود اطلاعی نداشته غیرقابل دفاع است، برای همین هم او موضع خود را به «من فقط وظیفهام را انجام میدادم» تغییر داده است.
این عکس بریدهای از روزنامه اطلاعات ۱۳ مهر ۱۳۶۰ است. چهار تصویر متعلق به مردانی هستند که برای حفظ اموال خود و اجتناب از مورد ظلم قرار گرفتن، اعتقاد خود به بهائیت را انکار کردند. به همین منظور با دادن آگهی به روزنامه اعلام کردهاند: «هیچ ارتباطی با سازمان صهیونیستی بهائی چه در ایران و چه در خارج از کشور ندارند و بدین وسیله با انزجار کامل از فرقه ضاله بهائیت، اعتقاد کامل خود را به مبانی مقدس اسلام و تشیع اعلام میکنند.»
ماهیت ظالمانه جمهوری اسلامی ایران در صفحات روزنامههای کشور نیز خودنمایی میکند.
پدربزرگ محلاتی بهائیان را سرکوب میکرد
محمدجعفر محلاتی برای برائت از جنایات رژیمی که نماینده آن بود، و همچنین برای انکار اظهارات خود در مورد بهائیان در سازمان ملل، خود را فرزند خانوادهای معرفی کرده که با جدیت از حقوق بهائیان در ایران حمایت میکند. در نامهای خطاب به هیئت مدیره اوبرلین که پیشتر به آن اشاره شد، محلاتی از پدرش آیتالله محلاتی یاد کرده تا خانواده خود را بخشی از سنگری در برابر ظلم و ستم بر اقلیتهای مذهبی و قومی در ایران نشان دهد. محلاتی در بخشی از نامهی خود نوشته است:
«هنگامی که پدرم آیتالله محلاتی در سال ۱۳۷۹ در شیراز درگذشت، رئیس جامعه یهودیان شیراز در مراسم تشییع جنازه ایشان شرکت کرد و بزرگترین تاج گل را آورد و در ابراز تسلیت صمیمانهای اظهار کرد: «تنها شما پدرتان را از دست ندادهاید، ایشان پدر ما هم بود و در غمتان شریک هستیم.» این گفته ایشان نه تنها به پشتیبانی پدرم از جامعه یهودیان شیراز در جریان انقلاب ایران اشاره دارد، بلکه به سابقه خانوادگی بنده در این زمینه در قرن ۱۹ و ۲۰، از زمانی که رهبری مذهبی شیراز را به دست گرفتند نیز اشاره میکند. همچنین جامعه بهائی باید به خاطر داشته باشد این آیتالله محلاتی در شیراز بود که جان خود را به خطر انداخت تا در اوایل انقلاب از آنها در برابر اوباش روستای سعدی شیراز محافظت کند.»
محلاتی همچنین افزود: «برای کسانی که با تاریخ شیراز آشنا هستند، تلاشهای خانواده محلاتی برای حفاظت از اقلیتهای مذهبی این شهر در تاریخ ایران مدرن نمونه است.»
در اینجا محمدجعفر محلاتی از موقعیت خود به عنوان فرزند یک خانواده مذهبی قدرتمند در استان فارسِ ایران، به مرکزیت شیراز، استفاده میکند. خانه باب بنیانگذار دیانت بهائی در شیراز است. این عبادتگاه در ۱۰ شهریور ۱۳۵۸، در جریان انقلاب در ایران که آیتالله روحالله خمینی رهبر آن بود، نابود و بجای آن یک مسجد برای شیعیان ساخته شد.
پدربزرگ محمدجعفرمحلاتی، آیتالله بهاءالدین محلاتی، در زمان تخریب این مکان مقدس بهائی رهبر مذهبی شیراز بود. وی در مرداد ۱۳۶۰ درگذشت.
تخریب زیارتگاه بهائیان
شواهدی وجود دارد که نشان میدهد تخریب زیارتگاه بهائیان در شیراز با تایید پدربزرگ محمدجعفر محلاتی انجام شده است. گزارشی که در سال ۱۳۹۰ توسط مرکز اسناد حقوق بشر ایران تهیه شده است (دیانتی انکار شده: آزار و شکنجه بهائیان در ایران) گفتگوی یکی از بهائیان را با آیتالله بهاءالدین محلاتی در تلاش برای جلوگیری از نابودی زیارتگاه بازگو میکند.
بر فراز ویرانههای خانه باب در شیراز مسجد ساختند!
در این گزارش آمده است:
[آیتالله بهاءالدین محلاتی] همه جزئیات را می دانست و میگفت: «بله، آن خانه بدعت است. ۱۳۰ سال است که این بوده و حالا باید تخریب شود.» من پاسخ دادم: آجر و چوب خانه که نمیتواند بدعت باشد. علاوه بر این، مردم بیگناهی که در این خیابان یا خانههای اطراف زندگی میکنند چه گناهی دارند که باید مدام تهدید به تخریب خانههایشان شوند؟» پاسخ او این بود: «اینها یا باید مسلمان شوند و یا ممکن است برایشان اتفاقی بیفتد». من جواب دادم: «آقای محلاتی! جناب! عدل اسلامی این است؟ پس اصول بشردوستانه اسلام چه؟» پاسخ او این بود: «آنها برای یهودیان و مسیحیان است. اما این افراد (بهائیان) یا باید مسلمان شوند یا اگر خانههایشان خراب شود مشکلی پیش نمیآید. آن خانه بدعت (خانه باب) نیز باید ویران شود». وقتی صحبت به اینجا رسید، فکر کردیم ادامه دادن فایدهای ندارد… با این درک که آیتالله محلاتی یکی از طراحان اصلی تخریب خانه باب است آنجا را ترک کردیم.»
این شهادت روایت محمدجعفر محلاتی را مبنی بر اینکه خانواده وی از حقوق بهائیان شیراز حمایت میکردند، به شدت تضعیف میکند چرا که پدربزرگ خودش متهم به تایید تخریب زیارتگاه بهائیان در سال ۱۳۵۷ است.
مثل روز روشن است که محلاتی با کالج اوبرلین صادق نیست.
اگر شواهدی وجود داشته باشد که پدر محمدجعفر محلاتی، که طبق ادعای او مدافع اقلیتهای مذهبی بوده، به بدرفتاری با بهائیان اعتراض داشته، محلاتی باید آن را ارائه کند. اشاره به این موضوع بدون ارائه سند، یعنی کاری که او در نامه خود به اوبرلین کرده، بیفایده است.
اسناد مربوط به آیتالله بهاءالدین محلاتی
سوابق تاریخی نشان میدهد که در اواخر دهه ۱۳۵۰، بهاءالدین محلاتی بیانیههای مبهمی در محکومیت خشونت علیه اقلیتهای مذهبی صادر کرده ، اما پس از وقوع انقلاب اسلامی سرکوب بهائیان را مشروعیت بخشیده است.
این اطلاعات در آرشیو «خانه اسناد بهائیستیزی در ایران» موجود است. اسناد متعددی که در اصل به زبان فارسی نوشته شده و به انگلیسی ترجمه شدهاند نشان می دهند که جد محمدجعفر محلاتی، آیتالله بهاءالدین محلاتی، در اواخر دهه ۱۳۵۰ در بیانیههای عمومی شورش علیه اقلیتها را محکوم کرده است.
قبل از بهمن ۱۳۵۷
بر اساس این آرشیو، آیتالله بهاءالدین محلاتی در ۲۷ آذر ۱۳۵۷ بیانیه ای صادر کرد که بخشی از آن به شرح زیر است:
«باطلاع عموم اقلیتهای مذهبی و سایر فرقهها میرساند که مسلمانها به اطاعت از اوامرالهی هیچگونه قصد سوئی نسبت به مال و جان آنها نداشته و بدینوسیله از هرگونه ایذاء و آزاری که به شما وارد آید ابراز تنفر و انزجار شدید مینمایند. بموجب مدارک صحیحه هرگونه آسیبی به آنها از جانب مسلمانها نبوده و طبق شواهد عینی مأمورین در جلوگیری از این حوادث مسامحه و حتی تحریک مینمایند و این مطلب مورد اتفاق همه مراجع تقلید میباشد.»
این بیانیه که اعلام میکند مسلمانان هرگز به اقلیتهای مذهبی حمله نمیکنند، سه روز پس از صدور بیانیهای توسط رهبران بهائی صادر شد که در آن از غارت، آتشسوزی، آدمربایی و تغییر مذهب اجباری در شیراز (زادگاه محلاتی) و تهران صحبت میکرد. این بیانیه گزارش میدهد که این اقدامات پس از چندین هفته تهدید و با تحریک صورت گرفته است. طبق این بیانیه: «در شیراز ۶۰ خانه غارت شده است».
توجه به این نکته ضروریست که به گفته فریدون وهمن، خشونتی که در بالا شرح داده شد، از دید روحانیون تحریک پلیس مخفی ایران «به قصد ایجاد شکاف بین جناحهای سکولار و مذهبی انقلاب» بوده است که باعث شده آنان «حمله به منازل و معیشت بهائیان را غیرقانونی» اعلام کنند. به عبارت دیگر، این حرکت روحانیون موضعی در برابر خشونت ضد بهائی نبوده، بلکه پاسخ به خشونتی بوده که اعتبار انقلابی را، که در نهایت ایران را به حکومت دینی تبدیل کرد، تضعیف میکرده است.
بعد از بهمن ۱۳۵۷
بر اساس سند دیگری که در آرشیو وبسایت «خانه اسناد بهائیستیزی در ایران» منتشر شده است، آیتالله بهاءالدین محلاتی بیانیه دیگری در محکومیت خشونت اوباش در ۲۲ دی ماه ۱۳۵۷ صادر کرد. این سند در بخشی از آن به شرح زیر است: «هرگونه اقدام به تخریب و آتشسوزی و انتقام فردی و تعرض به مال و جان هر فرد در هر موقعیت و مقامی که باشد حتی اقلیتهای مذهبی و فِرَق غیرمسلمان در شرایط فعلی حرام و برخلاف رضای خداوند و زیان بخش نهضت اسلامی است از هرگونه اقدامی از این قبیل و نابودی اموال عمومی خودداری کنید.»
به عبارت «در زمان حاضر ممنوع است» توجه کنید. این جمله این امکان را فراهم میکند که در مقطعی در آینده، خشونت علیه اقلیتهای مذهبی و فرقههای غیرمسلمان پذیرفته و مجاز اعلام شود. به گفته وهمن، «بدیهی است که شرایط میتواند تغییر کند و این ممنوعیت یک امر اصولی نبوده است».
به هر حال آیتالله بهاءالدین محلاتی در همان روزی این بیانیه را صادر کرد که رهبران بهائیها بیانیهای صادر کردند که در بخشی از آن اعلام شده بود:
«در ماه دسامبر، گروههای سازمانیافته به بهائیان و داراییهایشان در شیراز و اطراف آن حمله کردند. در نتیجه این حملات بیش از ۳۰۰ خانه یا سوخته یا ویران و حدود ۲۰۰ خانه غارت شد. در این حوادث ۱۵ بهائی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و دو نفر کشته شدند.»
عدم پرداخت حقوق به بهائیان
اسناد دیگری نیز توسط آرشیو «خانه اسناد بهائیستیزی در ایران» منتشر شده که جزئیات دست داشتن آیتالله بهاءالدین محلاتی در سرکوب بهائیان را بلافاصله پس از انقلاب نشان میدهد.
دو سند به اخراج و پیگرد قانونی بهائیان در وزارت آموزش و پرورش استان فارس به مرکزیت شیراز میپردازد.
اولین مورد از این اسناد، گزارشی است که در روزنامه جمهوری اسلامی، روزنامه رسمی کشور، منتشر شده است. در ۹ تیر ۱۳۵۹، در این گزارش آمده است که «چهل و چهار نفر به دلیل اعتقاد به ایدئولوژی بهائی از کار برکنار شدند». همچنین آمده است که پس از اعتراض مردم مبنی بر نداشتن دلیل قانونی برای این اخراجها، «آیتالله دستغیب، آیتالله ربانی و آیتالله محلاتی […] اعلام کردند که پرداختی از بیتالمال مسلمین به این افراد غیرقانونی است و هرکس از این دستور تخلف کند، قانون را زیر پا گذاشته است.»
بر اساس آرشیو بهائیان، روزنامه کیهانِ تهران در همان تاریخ (۹ تیر ۱۳۵۹) از اخراج بهائیان از مشاغل دولتی خبر داد. این مقاله گزارش می دهد که این پاکسازی در وزارت آموزش و پرورش استان فارس انجام شده است. یکی از مقامات اعلام کرد: «فرایند پاکسازی انجام شد».
با این عبارت «فرآیند پاکسازی» ما شاهد اخراج انسانها از جایگاه و شغل خود در جامعه بودهایم.
همین مقاله جزئیات نامهای به آیتالله بهاءالدین محلاتی را منتشر میکند که در آن سؤال شده آیا بهائیان مستمری خود را همچنان دریافت میکنند یا نه. در بخشی از این نامه آمده است: « خواهشمند است صریحاً بیان فرمائید که برای پرداخت حقوق به اینگونه افراد شرعاً مجوزی وجود دارد یا خیر؟» پاسخ آیتالله توسط آرشیو بهائیان مستند شده است، علاوه بر این در یکی از اسناد منتشر شده در تاریخ ۱۴ شهریور ۱۳۵۹، ماشینسازی اراک، شرکتی واقع در ایران، نامهای به یکی از کارمندان بهائی خود ارسال کرده است که در بخشی از آن چنین آمده است:
«چون از سوی آقایان عظام ربانی شیرازی دستغیب و محلاتی پرداخت بیتالمال به بهائیان حرام اعلام شده و کسانی که از این دستور سر باز زنند خاطی محسوب میشوند خواهشمند است در اسرع وقت به کارخانه مراجعت و نسبت به تحویل و تحول ابواب جمعی و تسویه حساب خود با شرکت اقدام فرمائید.» این سند به وضوح نشان میدهد که کارمند مورد نظر در اثر حکم صادره از پدربزرگ محمدجعفر محلاتی، که سال بعد فوت کرد، در معرض مصادره اموال قرار گرفته است.
نتیجه
البته که محمدجعفر محلاتی را نباید به خاطر اقدامات پدربزرگش مقصر دانست، اما داستانی که او برای اوبرلین گفته تصور نادرستی را در مورد نقش خانوادهاش به عنوان حامی و حافظ بهائیان در شیراز به دست میدهد. با بررسیهای دقیق، ماهیت غیرواقعی بیانیه خودخواهانه محمدجعفر محلاتی مبنی بر اینکه «تلاش خانواده محلاتی برای حفاظت از اقلیتهای مذهبی در تاریخ ایران مدرن نمونه است» مشخص میشود.
*منبع: وبسایت کامرا
*نویسنده: دکستر ون زیل
*ترجمه و تنظیم: لادن بازرگان