قرن بیستم را قرن پیشرفتهای عجیب و غریب و رویدادهای شگفتانگیز توصیف میکردند تا زمانی که هنوز در آن قرن بسر میبردیم. به راستی نیز چنین بود. گویی جهان قرنها روند آرام و یکنواختی را طی میکرد و به ناگاه در قرن بیستم دچار تحولاتی شد که جهان را اساسا دگرگون کرد.
بیتردید بیسیم و تلفن و سپس رادیو و تلویزیون که نیاکان تکنولوژی ارتباطات کنونی به شمار میروند، در همهی آن تغییرات نقش داشتند. اما گمان نمیرود کسی حتی در اوایل قرن بیست و یکم تصوری را از رشد این تکنولوژی میداشت که امروز به یک واقعیت بدیهی و در مواردی پیش پا افتاده تبدیل شده است. واقعیتی که در آن نوزادان با اسباببازیهای الکترونیک، تلویزیونهای هوشمند، «اسمارت فون»، «ای بوک» و «اینترنت» در اشکال مختلف آن بزرگ میشوند.
چنین تغییرات بنیادینی در زیست و پیرامون انسان سبب تغییرات تصورناپذیر در همهی عرصهها خواهد شد که آن را نسلهای بعدی تجربه خواهند کرد. اما آنچه هنوز به امروز مربوط میشود، لزوم آموزش چگونه با این ابزار کنار آمدن است. نه از نظر فنی که آموختناش کار هر کسی است. بلکه از نظر هشیاری در برابر همه آن چیزهایی که روزانه با آن بمباران میشویم. اگر روزی رادیو و تلویزیونی وجود داشت و مطبوعاتی که اگر به آنها سر نمیزدیم، چیزی هم از آنها در نمییافتیم، امروز اما چه بخواهیم و چه نخواهیم علاوه بر تمامی نهادها و دم و دستگاههای فعال در همه عرصهها، هر شهروند و هر فرد نیز یک منبع خبری و انتشاراتی به شمار میرود! هر کسی از سوی حلقه دوستان و همکاران و آشنایان و خانوادهی خویش نیز مرتب در حال دریافت خبر و گزارشهای دیداری و شنیداری است!
پدیدهای است عجیب و مدرن و چه بسا پسامدرن، اما هم مثبت و هم منفی. و از آنجا که زندگی ما امروز بدون «رسانه» تصورناپذیر است، پس باید اهمیت لازم را نیز به آن داد و تنها به «مصرفکننده»ی آن تبدیل نشد بلکه به آموزش آن پرداخت و به عنوان یک درس مهم به مواد آموزشی دبستان افزود و با استفاده از دانش و تجربه کارشناسان هر سال دانشآموزان را با جنبههای مختلف و دامنهی گسترده «رسانه» آشنا کرد تا از کودکی با فضیلت تشخیص «دوغ از دوشاب» آشنا شوند.
البته چنین توصیهای به زمامدارانی مانند آنان که بر ایران حاکم هستند، به دلایلی که بر همگان روشن است، بیهوده است. اما تا زمانی که «رسانه» به عنوان یک ماده آموزشی مانند ادبیات و هندسه و جبر و تاریخ و جغرافیا و…، که اتفاقا انتزاعیتر هستند تا واقعیت ملموس و روزانهی «رسانه»، جدی گرفته شود، میبایست از روشنگری درباره آن دست برنداشت: آنچه مانند سایه، رسانه را از همان زمان که فقط «بیسیم» بود، دنبال میکند، هیولای تحریف و دروغ است!