زن‌ستیزی در میان روشنفکران ایرانی؛ برابری حقوقی شرط دموکراسی و توسعه

- زنان مفهوم دیگری از قدرت دارند در مقابل آنچه که مردان آنرا قدرت می‌نامند. برای توجیه این دو تعبیر کافیست نگاهی بیاندازیم به نقش زن و مرد در خانواده. قدرت مرد خود را در تحکّم و تصمیم‌گیری برای افراد خانواده نشان می‌دهد در حالی که قدرت زن در میزان خدمت به اعضای خانواده و تأمین رفاه و آسایش آنان خلاصه می‌شود. حال چنانچه این برداشت از قدرت یعنی خدمت بجای تحکم و ریاست وارد اجتماع گردد می‌تواند بسیاری از جدل‌ها و مشکلات اقتصادی و سیاسی را ملایم‌تر سازد.

دوشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۲ برابر با ۰۳ آپریل ۲۰۲۳


فرح دوستدار – حقوق و موقعیت زنان در سنت و در متون دینی اسلامی مشخص است. نقش اصلی زن در بارآوری و ارضای خواسته‌های مردان خلاصه می‌شود. بهشت موعودی که زیر پای مادران وعده داده شده برای بسیاری از زنان در این جهان جهنمی‌ بیش نبوده و نیست. این ظلم و تبعیض قرن‌ها از سوی مردان در تمامی‌ طبقات اجتماعی طبیعی انگاشته شده و پذیرفته بود. امروزه با وجود آنکه موقعیت فرهنگی و اجتماعی زنان دچار تحولات بسیاری گشته است، پیوسته در تفکر  پیدا و پنهان نه تنها مردان سنت‌گرا بلکه برخی از روشنفکران ایرانی نیز  رگه‌‎هایی از زن‌ستیزی مشاهده می‌شود و خود را در نوشته‌ها و گفتگوهای رسانه‌ای آنان بروز می‌دهد.

اظهارات تحقیرآمیز در مورد زنان فعال سیاسی و رسانه‌ای و بی‌کفایت دانستن آنان به وسیله روشنفکران اکثرا در لفافه و با کنایه اظهار می‌شود. بطور نمونه استقبال سیاستمداران غربی از فعالان زن ایرانی «سان سوچی‌سازی» قلمداد شده و حضور آنان را در مبارزات سیاسی دوشادوش مردان در شأن برخی از شخصیت‌های سیاسی نمی‌دانند. حال آنکه تجربه و آمار و ارقام نشان می‌دهد که در یک قرن گذشته برابری ارزش و حقوق زنان نه تنها شرط اساسی برقراری دموکراسی در کشورها بوده بلکه شراکت آنان در تمامی‌ سطوح جامعه موجب تعادل فرهنگی و عامل مهم توسعه و پیشرفت اقتصادی و سیاسی محسوب می‌گردد. جنبش «زن- زندگی- آزادی» نشان داد که گروه کثیری از نسل جوان مردان ایرانی با تبعیض‌های سنتی وداع کرده است. در عین حال واکنش‌‌های برخی روشنفکران و حساسیت آنان به زنانه قلمداد کردن این جنبش نشان داد که این نقص فرهنگی ریشه‌های عمیقی دارد. از این رو باید همزمان با تلاش‌ها جهت رفع استبداد و برقراری دموکراسی در ایران با تعصبات و تبعیض‌های دیرینه سنتی نیز به نحوی جدی و روشمند مبارزه نمود.

«آزادی» و «برابری» دو اصل مهم جهت برقراری دموکراسی و ساختن جامعه‌ای باز و پیشرفته است. برخورداری از حقوق و امکانات برابر حق هر شهروندیست  بدون توجه به جنسیت و باورهای او. همزمان با گسترش جنبش‌های لیبرالیسم یا آزادیخواهی و حرکت‌های سوسیالیستی که خواستار عدالت اجتماعی بود جنبش‌های آزادیخواهی زنان نیز قوت گرفت. فراتر از رفع تبعیض و اجرای عدالت نسبت به نیمی‌ از شهروندان یک جامعه شراکت زنان در فعالیت‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی یکی از عوامل مهم توسعه اقتصادی و سیاسی جوامع و برقراری صلح و آرامش در جهان است. برای دستیابی به برابری حقوقی و به رسمیت شناختن نقش زنان در اجتماع سه استرتژی یا راهبرد را باید یکی پس از دیگری در جامعه تحقق بخشید:

۱- توافق جمعی در زمینه یک سلسله ارزش‌های اخلاقی و الگوهای رفتاری
۲- ایجاد آگاهی و تحول عمیق فکری نه تنها در بین زنان بلکه بیش از آن در میان مردان جهت به رسمیت شناختن نقش زن در اجتماع
۳- توانمند‌سازی زنان در زمینه‌ سوادآموزی و تحصیلات و ایجاد امکانات جهت بهره‌برداری از این توانمندی‌ها در فعالیت‌های  فرهنگی- اقتصادی – سیاسی

در جوامع شرقی مانند ایران در طول قرن گذشته زنان در مرحله سوم این تکامل یعنی در عرصه سوادآموزی و تحصیلات به پیشرفت‌های چشمگیری نائل شدند در حالی که ارزش‌های اخلاقی و باورهای مردان در مورد نقش زنان که در مرحله نخست می‌بایست تحول یابد همچنان در حالت سنتی باقی ماند و در تفکر بسیاری از مردان دگرگونی قابل توحهی ایجاد نگردید. از اینرو جنبش آزادیخواهی زنان ایران تا امروز با موانع  جدی روبروست حال آنکه بدون گذر از مراحل اول و دوم نمی‌توان به برابری کامل در جامعه‌ای دموکراتیک و عدالت‌پرور امیدوار بود.

مرحله اول

مبنای توافق اخلاقی و ایجاد الگوهای رفتاری در جوامع آزاد و  دموکراتیک کنونی اعلامیه جهانی حقوق بشر است که به عنوان معتبرترین سند شناخته شده حقوق تمامی‌ انسان‌های کره خاکی را مد نظر دارد. این اعلامیه در آغاز بر کرامت انسانی تکیه می‌کند و این واقعیت که انسان‌ها بطور آزاد به دنیا می‌آیند و باید از امکانات و حقوق برابر برخوردار باشند. باور به کرامت انسان‌،  لزوم رفع تبعیض و برابر قرار دادن انسان‌ها در مقابل قانون در وحله اول مسئله‌ای اخلاقیست و باید در وجدان انسان‌ها نهادینه شود. تنها بر این مبنا می‌توان بدون توجه به تفاوت‌های جنسیتی، قومی، دینی و غیره  قوانین عادلانه را تدوین نموده و در مورد یک سلسله از الگوهای رفتاری به توافق رسید.

مرحله دوم

تحول فکری مردان و باور به لزوم شراکت زنان در تمامی‌ زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی شرط اساسی جهت برابری حقوقیست. تجربه نشان می‌دهد که عقب‌ماندگی زنان در جوامع به علت عدم دسترسی آنان به آموزش و پرورش بوده و چنانچه تربیت و امکانات برای دختران و پسران مساوی باشد بسیاری از تفاوت‌ها و تبعیض‌های جنسیتی از بین خواهد رفت.

دموکراسی در خانواده آغاز می‌شود.  اعضای یک خانواده دموکراتیک هریک دارای حقوق و مسئولیت‌های مشخصی هستند. رئیس و مرئوسی مطرح نیست. تصمیم‌گیری‌ها بر مبنای مشورت و همکاری و احترام به نظرات دیگری و رعایت حقوق یکدیگر است. تجربه دموکراسی‌های ناموفق جهان مانند افغانستان نشان می‌دهد که دو دلیل اصلی موجب این شکست گردیده: فساد زمامداران و آماده نبودن مردم آن سرزمین برای قبول ارزش‌های دموکراتیک. اولین شرط برقراری یک دموکراسی باور و تعهد وجدانی به اصل برابری ارزش و کرامت انسان‌هاست و سپس فراهم ساختن امکانات آموزش و پرورش برای تمامی‌ شهروندان بدون توجه به تفاوت‌های جنسیتی، قومی‌ و دینی. در ممالکی مانند افغانستان که مردان  در بسیاری از نقاط آن پیوسته بر این باورند که دختران نیازی به رفتن به مدرسه و دانشگاه را ندارند و یا به بهانه فقر «کودک‌همسری» را به دختربچه‌ها روا می‌دارند چگونه می‌توان توقع داشت که دموکراسی برقرار شود؟

در کشوری نظیر ایران با وجود درصد بالای شراکت دختران در تحصیلات دانشگاهی از آنجا که مرحله اول و دوم این تحول یعنی باور به آزادی و برابری به عنوان ارزش‌های اخلاقی و تعهد وجدانی مردان ایرانی جهت تحقق بخشیدن به آن ارزش‌ها طی نشده نمی‌توان توقع داشت نهال دموکراسی نشو و نما یابد.

مرحله سوم

در جامعه‌ای که ارزش‌های دموکراتیک نهادینه شده توانمندسازی زنان در دستور کار قرار می‌گیرد و نتیجه آن دو برابر شدن شتاب توسعه و پیشرفت خواهد بود.  این رویه دقیقا مخالف آن روشی است که جمهوری اسلامی در پیش گرفته یعنی ساکت کردن دختران و زنان و وادار ساختن آنان به تمکین در برابر مردان، در خانه ماندن و باروری. جای شگفتی نیست که چنین فرهنگ واپسگرایی نه تنها قادر به پیشرفت نیست بلکه محکوم به فناست.

توانمندسازی زنان تنها به ورود آنان به مدارس و دانشگاه‌ها خلاصه نمی‌شود. باید به آنان امکان داده شود تا توانمندی‌های خود را جهت ساختن جامعه‌ای سالم و در مسیر  توسعه اقتصادی و سیاسی کشور به کار گیرند. حداقل در چهار مورد می‌توان به اهمیت نقش زنان در توسعه و پیشرفت جامعه اشاره نمود:

مورد اول

از آنجا که زنان نیمی‌ از جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند فعال شدن و شراکت دوش به دوش آنان با مردان نیروی مولد و خلاق جامعه را دو برابر می‌سازد. با توجه به اینکه حیطه اصلی فعالیت زنان تا کنون پرورش و نگهداری فرزندان و تأمین رفاه و آسایش افراد خانواده و خدمت به آنان بوده ورود آنها به عرصه‌های علمی‌ و اقتصادی و سیاسی نظریه‌های انساندوستانه و معطوف به حفظ جان و رعایت دیگران را وارد این عرصه‌ها می‌سازد.

مورد دوم

تحصیل و افزایش معلومات و توانمندی‌های زنان تأثیر مستقیم در بهداشت خانواده، در کنترل باروری و بطور کلی در اداره امور و مسائل اقتصادی خانواده خواهد داشت. سازمان ملل متحد هر پنج سال یکبار گزارشی در زمینه نقش زنان در توسعه کشورها منتشر می‌کند. این گزارش‌ها که در اینترنت قابل دسترسی است نشان می‌دهد که رابطه مستقیمی‌ بین پیشرفت در مسیر برابری حقوق زنان با مردان و منحنی توسعه موجود است. توانمند‌سازی زنان خصوصا در کشورهای در حال توسعه رابطه مستقیم دارد با سرعت پیشرفت‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در آن کشور.

مورد سوم

طبق آمار جنائی کشورها، زنان خیلی کمتر از مردان تمایل به خشونت و زد و خورد و جنگ‌افروزی دارند. یک مادر به سختی می‌تواند فرزندانی را که با خون جگر پرورش داده به صحنه جنگ روانه سازد. رویه ملایم زنانه در اقتصاد و مدیریت آنان نیز مؤثر است. بطور نمونه در بحران مالی سال‌های ۲۰۰۸-۲۰۰۷ که منجر به رکود اقتصادی در جهان گردید تعداد ورشکستگی شرکت‌هایی که زنان در رأس مدیریت آن و یا در هیئت مدیره آن بودند کمتر از شرکت‌هایی بود که به وسیله مردان اداره می‌شد. علت آنرا محققان چنین عنوان می‌کنند که زنان تمایل کمتری به ریسک و ماجراجوئی دارند و در تصمیمات‌شان علاوه بر نفع و ضرر اقتصادی مسائل دیگری مانند رفاه و منافع کارکنان و ایجاد جوّ مناسب در محیط کار و همکاری را نیز در مد نظر دارند.

آمار سالانه بازار سهام نیز نشان می‌دهد که زنان در خرید و فروش سهام کمتر ضرر می‌کنند. دلیل آن چنین عنوان می‌شود که زنان در معاملات حالت تهاجمی‌ کمتری دارند و با تفکر و تعمق بیشتری خرید و فروش می‌کنند و تمایل کمتری به ریسک دارند.

در دوران بحران کرونا بر طبق آمار کشورهایی که زنان در رأس حکومت آنها قرار داشتند در مهار کردن این بیماری همه‌گیر موفق‌تر بودند. آمار این کشورها در اینترنت قابل دسترسی است. یکی از دلایل آن خصوصیت زنانه این سیاستمداران بود که حفظ جان انسان‌ها را بالاتر از منافع اقتصادی قرار می‌دهند.

مورد چهارم

زنان مفهوم دیگری از قدرت دارند در مقابل آنچه که مردان آنرا قدرت می‌نامند. برای توجیه این دو تعبیر کافیست نگاهی بیاندازیم به نقش زن و مرد در خانواده. قدرت مرد خود را در تحکّم و تصمیم‌گیری برای افراد خانواده نشان می‌دهد در حالی که قدرت زن در میزان خدمت به اعضای خانواده و تأمین رفاه و آسایش آنان خلاصه می‌شود. حال چنانچه این برداشت از قدرت یعنی خدمت بجای تحکم و ریاست وارد اجتماع گردد می‌تواند بسیاری از جدل‌ها و مشکلات اقتصادی و سیاسی را ملایم‌تر سازد.

نتیجه‌گیری

برابری حقوق زنان با مردان  فراتر از رفع تبعیض‌های جنسیتی، لازمه‌ی بنای جامعه‌ای مدرن و دموکراتیک است. تا زمانی که رگه‌هایی از زن‌ستیزی در میان مردان ایرانی و خصوصا روشنفکران و فعالان سیاسی موجود است، جامعه ایرانی رشد و آمادگی کامل برای تحقق یک دموکراسی را نخواهد داشت. رسمیت دادن به نقش زنان نمادی از مفهوم آزادی و برابری در دموکراسی است. هنگامی‌ که مردان ایرانی به لزوم شراکت زنان در تمامی‌ سطوح فعالیت‌های اجتماعی باور یابند جامعه ایران از دالان‌های تاریک تعصبات به سوی افق‌های روشن توسعه و پیشرفت قدم خواهد نهاد.


♦← انتشار مطالب دریافتی در «دیدگاه» و «تریبون آزاد» به معنی همکاری با کیهان لندن نیست.

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۱۲ / معدل امتیاز: ۳٫۸

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=316335