گزارش مرکز آمار ایران نشان از اشتغالزایی خالص ۲۶۲ هزار و ۷۱۶ نفر در زمستان گذشته میدهد؛ در همین حال شمار زیادی از شاغلان نیز به دلیل مشکلات بنگاههای اقتصادی اخراج و بیکار شدهاند. در این میان بخش کشاورزی با وضعیتی هشدارآمیز روبرو شده بطوریکه در هر دو دقیقه یک روستایی کشاورزی را رها میکند.
سهم بخش کشاورزی از اشتغال کشور به عنوان یکی از بخشهای مهم در رشد اقتصادی همواره کوچکتر شده اما آخرین گزارشهای مرکز آمار ایران نشان میدهد که اشتغال در بخش کشاورزی اساسا دچار رکود شده و خروج نیروهای متخصص از بخش کشاورزی ایران به مرز هشدار رسیده است.
بر اساس آمارها طی یکسال اخیر بطور متوسط روزانه حدود ۶۵۹ نفر از کشاورزان روستایی، کار کشاورزی را رها کردهاند. به بیان دیگر، تقریبا هر دو دقیقه یک کشاورز روستایی از این بخش خارج شده است.
آمارها نشان میدهد سهم بخش کشاورزی از بازار کار طی پنج سال اخیر حدود ۳ درصد کاهش یافته و کشاورزان به بخشهای صنعتی و خدماتی روی آوردهاند. بررسی روند وضعیت اشتغال در بخش کشاورزی طی زمستان پنج سال اخیر نشان میدهد، سهم اشتغال بخش کشاورزی از بازار کار از ۱۶ درصد در زمستان ۱۳۹۷ به حدود ۱۳ درصد در زمستان ۱۴۰۱ رسیده است. این سهم در ۱۸ سال پیش ۲۰/۸ درصد بود.
تحلیلگران معتقدند مواردی چون نبود تکنولوژی و تجهیزات پیشرفته، بحران آب، سیاستهای نادرست جمهوری اسلامی در قیمتگذاری دستوری محصولات کشاورزی و مصوبات یک شبه درباره صادرات و واردات محصولات، و همچنین رکود تورمی از جمله دلایل وضعیت موجود در بخش کشاورزی بوده است.
آمارهای ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران از ریزش ۱۰ برابری نیروی کار کشاورز بخش روستایی در برابر بخش شهری حکایت دارد. بر این اساس، طی پنج سال اخیر بطور میانگین سالانه ۱۲۳ هزار کشاورز روستایی، کشاورزی را رها کردهاند و تعداد شاغلان کشاورز روستایی از ۲ میلیون و ۸۱۸ هزار نفر در زمستان ۱۳۹۷ به ۲ میلیون و ۲۰۲ هزار نفر در زمستان ۱۴۰۱ رسیده است.
کیهان لندن تیرماه ۱۴۰۱ در گزارشی به رشد منفی در بخش کشاورزی ایران پرداخته از تهدید جدی امنیت غذایی ایران خبر داده بود. آمارهای رسمی اقتصادی نشان میداد رشد اقتصادی بخش کشاورزی در سال ۱۴۰۰ به منفی ۳/۷ درصد رسیده بود؛ در حالی که رشد اقتصادی بخش کشاورزی در سال ۹۹ رشد مثبت ۳/۵ درصدی داشته است. مقایسه این دو رقم نشان میدهد که رشد اقتصادی بخش کشاورزی طی یک سال بیش از هفت درصد سقوط کرده است.
رشد اقتصادی منفی در بخش کشاورزی؛ تهدید جدی برای امنیت غذایی در ایران
همزمان مرکز آمار ایران در گزارش دیگری پیشبینی کرده که سطح کاشت محصولات سالانه در سال زراعی ۱۴۰۱-۱۴۰۰ نسبت به سال قبل ۴/۶ درصد کاهش یابد.
مرکز آمار ایران با بیان اینکه ۵۶ درصد از زمینهای زراعی ایران به کشت گندم اختصاص یافته، افزوده که سطح کاشت گندم در سال زراعی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ به ۶/۶ میلیون هکتار با مقدار تولید ۱۰/۴ میلیون تن رسیده و پیشبینی میشود در سال زراعی ۱۴۰۱-۱۴۰۰سطح کاشت گندم به ۶/۵ میلیون هکتار برسد، یعنی ۱۰۰ هزار هکتار کمتر از پارسال!
نگاهی به شیوه حمایت دولت از گندمکاران داخلی با توجه به اینکه این محصول قوت غالب و کالای غذایی استراتژیک به شمار میرود، نشان میدهد جمهوری اسلامی در کنار نداشتن چشمانداز توسعه، حتی در حمایت کوتاهمدت از کشاورزان نیز ناتوان است.
برای نمونه با وجود کاهش سطح زیر کشت گندم طی سالهای گذشته، دولت قیمت خرید تضمینی گندم را برای هر کیلو ۱۵ هزار تومان اعلام کرده در حالیکه قیمت گندم وارداتی برای هر کیلوگرم دستکم ۳۰ هزار تومان هزینه دارد!
علی بهادری جهرمی سخنگوی دولت درباره قیمت خرید تضمینی گندم گفته که «دولت علاوه بر مبلغ ۱۱ هزار و پانصد تومان قیمت گندم، هزار و پانصد تومان برای بخشی از هزینههای کود و بذر و ۲ هزار تومان نیز جایزه تحویل گندم برای کشاورزان عزیز تصویب کرد.»
در چنین شرایطی مدیریت ناکارآمد و عدم چشمانداز بلند مدت مسئولان نسبت به تأمین امنیت غذایی و افزایش ذخائز استراتژیک کشور میتواند مردم ایران را با یک بحران جدی برای دسترسی آسان به غذا روبرو کند.
وضعیت اشتغال در دیگر بخشهای کشور نیز نشان از بیکاری گسترده جمعیت در سن کار، به ویژه جوانان دانشآموخته، دارد.
گزارش مرکز آمار ایران خبر از اشتغالزایی خالص ۲۶۲ هزار و ۷۱۶ نفر در زمستان گذشته میدهد. این در حالیست که ابراهیم رئیسی وعده ایجاد سالانه یک میلیون فرصت شغلی را داده بود و اکنون آمار رسمی اشتغالزایی نشان میدهد حدود یک چهارم وعده دولت تحقق یافته است. در آنسو بخش زیادی از نیروی شاغل نیز به دلیل مشکلات اقتصادی در واحدهای تولیدی، صنعتی، کشاورزی و خدماتی اخراج و بیکار شدهاند.
آن عده از جمعیت کشور که از سوی مرکز آمار ایران جزو جمعیت شاغل شمارش شدهاند نیز اشتغال تماموقت و دائمی نداشتهاند. بر اساس گزارش مرکز آمار ایران ۹/۵ درصد از جمعیت ۱۵ سال به بالا دارای اشتغال ناقص بوده و کمتر از ۴۴ ساعت در هفته کار کردهاند. این امر دلایل اقتصادی مختلفی داشته است؛ مانند فصل غیر کاری، رکود کاری و پیدا نکردن کاری با ساعت بیشتر.
همچنین ۳۵/۶ درصد از شاغلان ۱۵ ساله و بیشتر، ۴۹ ساعت و بیشتر در هفته کار کردهاند. همچنین بر اساس این گزارش نسبت جمعیت شاغل به جمعیت در سن کار در زمستان ۱۴۰۱ نسبت به زمستان ۱۴۰۰ تغییری نکرده و ۳۶/۶ درصد باقی ماندهاست.
نسبت جمعیت شاغل به جمعیت در سن کار در زمستان ۱۴۰۱ و ۱۴۰۰ تغییری نکرده و همچنان ۳۶/۶ درصد باقی مانده است. در واقع همزمان با افزایش جمعیت در سن کار، اشتغال نیز ۲۶۲ هزار نفر افزایش یافته و آمار شاغلان از حدود ۲۳ میلیون و ۱۷۴ هزار نفر به حدود ۲۳ میلیون و ۴۳۶ هزار نفر رسیده است.
آمار بیکاران در زمستان ۱۴۰۱ به ۲ میلیون و ۵۲۶ هزار نفر رسیده که در مدت مشابه در سال ۱۴۰۰ حدود ۲میلیون و ۴۰۹ هزار نفر بوده است. بر این اساس آمار بیکاران ۱۱۷ هزار نفر افزایش یافته است. نرخ بیکاری نیز از ۹/۴ درصد در زمستان ۱۴۰۰ به ۹/۷ درصد در زمستان ۱۴۰۱ رسیده است.
دادههای مرکز آمار ایران نشان میدهد نرخ مشارکت اقتصادی در زمستان سال قبل برابر با ۴۰/۵ درصد بوده که کمترین سطح را در سال گذشته داشته و بیانگر شیب نزولی در سال گذشته بوده است.
یکی از مهمترین دلایل کاهش نرخ مشارکت اقتصادی ناامید شدن افراد جویای کار از پیدا کردن شغل است. از سوی دیگر به دلیل درآمدهای ناچیز و کاهش شدید ارزش واقعی درآمدها در پی کاهش ارزش پول ملی و تورم، بسیاری از شاغلان در رستههای مختلف شغلی به دنبال مهاجرت کاری به دیگر کشورها هستند.
تقاضای بالا برای مهاجرت کاری به دیگر کشورها سبب داغ شدن بازار دلالی به اسم مشاوره و خدمات کاریابی در دیگر کشورها تبدیل شده است. «استخدام کارگر با جای خواب در ترکیه و عراق»، «شرایط مهاجرت کشاورزان به کانادا»، «استخدام آرایشگر و صندوقدار در امارات» و… اینها بخشی از آگهیهای شغلی است که در کانالهای تلگرامی، صفحات اینستاگرامی و حتی تراکتهای کاغذی به وفور به چشم میآیند.
در شرایطی که سالها پیش مهاجرت بیشتر اقشار نخبه را در بر میگرفت اما حالا موج گستردهای از تقاضای مهاجرت در میان پزشکان، پرستاران، ورزشکاران، هنرمندان، نویسندگان، استادان، معلمان، مهندسان، کارگران، نقاشان و استادکاران ساختمان، نانوایان و حتی کشاورزان به وجود آمده است.
بهرام صلواتی مدیر «رصدخانه مهاجرت ایران» معتقد است که «این فراز مهاجرتی بیسابقه است و در چند دهه گذشته، حتی بعد از انقلاب بیسابقه بوده» و «ایران وارد مرحله مهاجرت «تودهوار» شده است.»