قتل جنایتکارانه مهسا امینی در روز ۲۵ شهریورماه سال گذشته و در پی آن، آغاز اعتراضات زیر و رو کننده مردمی، چونان انقلابی بزرگ یک نقطه عطف تاریخی در مبارزات مردم ایران برای آزادی و برابری و رهائی از ستم و استبداد بود.
خیزشی که با قتل ژینا جای جای کشور را فراگرفت، در عین حال که بطور برگشت ناپذیری موقعیت حکومت را در برابر اعتراضات مردمی و نیروهای اجتماعیِ خواهان تغییرات بنیادین به شدت تضعیف کرد، سرفصل نوینی را نیز در مبارزات آزادیخواهانه و برابریطلبانه مردم ایران گشود و سیمای آیندهی یک جامعه مدرن و مرفه و آزاد را، آنطور که مردم ایران میخواهند و شایسته آن هستند در مقابل چشم جهانیان به نمایش گذاشت.
این خیزش یک واقعه مهم و سپری شده در سیر تحولات سیاسی کشور نیست، بلکه خیزشی رو به سوی انقلابی بزرگ است که در فراز و فرودهایش و به رغم سرکوب بیوقفهی حکومت، به پیشروی خود ادامه داده و علاوه بر به استیصال کشاندن حکومت در بازگرداندن جامعه به شرایط قبل از شهریور پارسال، با ایجاد تکانهایی شدید در کل صحنه تحولات سیاسی کشور، زمینههای مادی لازم را برای شکلدهی به آلترناتیوی از پایین و متناظر با خواستهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه زنان، جوانان، کارگران و عموم مردم ستمدیده ایران رشد داد.
قیام «زن زندگی آزادی» در عین حال که خود بر متن جنبشهای بزرگ و مدرن اجتماعی و پیشاپیش همهی آنها جنبش زنان سر بر آورد تاثیری عمیق بر رشد آگاهی و پیشروی سیاسی همهی این جنبشها گذاشت و جنبشهای اجتماعی پیشرو– جنبش کارگری، معلمان، بازنشستگان، زنان و دانشجویان و جوانان و…، را یک گام بزرگ در جهت تاثیرگذاری بر معادلات سیاسی کشور به پیش راند و تا به همینجا سد محکمی را در برابر انواع سناریوها برای شکلدهی به قدرت سیاسی از بالای سر مردم ایران ایجاد کرد.
و اما در اینسو و تا آنجا که به حکومت برمیگردد، این حکومت دیگر قادر به اداره هیچ وجهی از زندگی اقتصادی سیاسی و اجتماعی فرهنگی یک جامعه نود میلیون نفری نیست. این حکومت علاوه بر خوی آزادیستیزی و استبداد و زنستیزی افراطی، یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان را به چنان زمین سوختهای تبدیل کرده است که فقر و فلاکت، افسردگی و خودکشی و نومیدی، کار کودکان، زبالهگردی، گرسنگی و سوء تغذیه در ابعادی دهها میلیون نفری، جرم و جنایت و هزار و یک ناهنجاری اجتماعی ناشی از ناامنی مفرط اقتصادی به سیمای اصلی آن تبدیل شده است.
اقتصاد کشور در گرداب مهلکی از بحرانهای پایانناپذیر و دائما تشدید شوندهی اقتصادی عملا فرو پاشیده و میلیونها جوان بیکار در جستجوی کورسویی از خوشبختی و بقا با به مخاطره انداختن جان خود آواره کشورهای مختلف جهان شدهاند. حقوق میلیونها کارگر و معلم و کارمند و بازنشسته و هر مزدبگیر زحمتکشی چندین برابر زیر خط فقر و سبد هزینه معیشتی است که خود نهادهای دستساز حکومتی اعلام میکنند. صندوقهای بازنشستگی معلمان، کارگران و اموال مردم در مؤسسات مالی توسط عوامل و مزدوران حکومتی به یغما رفته است. صنایع و کشاورزی و محیط زیست کشور نابود شدهاند و در یک کلام هر آنچه که مربوط به دوام و بقا زندگی اجتماعی یک جامعهی سرشار از ثروت و امکانات خیره کننده است در حال سوختن و نابودی است.
مردم فرمان تغییرات بنیادین را در کشور با قیام «زن زندگی آزادی» صادر کردهاند. آنان حق دارند به خیابانها بیایند و حکومت موجود را نخواهند، اعتراض و نخواستن یک حکومت، بدیهیترین حق مردم است.
دستپاچگی حکومت در گسترش دامنه سرکوب و دستیازی به جنایتکارانهترین و رذیلانهترین اشکال برخورد با مردم معترض، زنان و جوانان، زندانیان سیاسی و خانوادههای جانباختگان قیام «زن زندگی آزادی» در روزهای نزدیک به سالروز آغاز قیام، چیزی جز نمایش استیصال و درماندگی حکومتی مستبد و قرون وسطایی در برابر مردمی به پا خاسته و مدرن و آزادیخواه نیست.
توفان بزرگ تغییرات بنیادین در کشور به رغم هر درجه از فریب و رذالت و سرکوبگری حکومت در راه است و در این بین طبقه کارگر ایران در تدوام جنبش «زن زندگی آزادی» و مصاف تعیینکنندهای که برای پایان دادن به وضعیت ضدانسانی موجود و شکلدهی به آینده کشور در جریان است، دوشادوش زنان و جوانان رزمنده و انقلابی، پرچمدار برپایی جامعهای آزاد و برابر و شاد و مرفه خواهد بود.
زنده باد جنبش «زن زندگی آزادی»
زنده باد آزادی و برابری
اتحادیه آزاد کارگران ایران
بیستم شهریورماه ۱۴۰۲