ترانه جوانبخت – همه ما زندگیمان را بر اساس امیدهای خود میسازیم. بعضی از ما این امیدها را با تلاش تبدیل به واقعیت میکنیم اما بعضی دیگر فقط به امید وعدههای دیگران هستیم. دسته دوم از ما چون امید چندانی به بهتر شدن اوضاع نداریم بیشتر به فکر شباهت دادن افکار غیرمشابه برای نتیجه گرفتن درباره وعدههای واهی هستیم که از طرف عدهای دیگر از دوران کودکی شنیدهایم.
اینکه ما به امید آینده بهتر برای کشورمان باشیم، به امید دیدن روزی که همه ایرانیان بتوانند در ایران آزاد و آباد زندگی کنند به معنی وعده دادن به یکدیگر نیست. ما نمیتوانیم قول و وعده به همدیگر در این مورد بدهیم. دلیلاش مشخص است: نجات ایران بستگی به همت جمعیت میلیونی ایرانیان دارد و یک نفر یا یک گروه و حتی بخشی از جمعیت کشور نمیتواند این آینده را بدون مشارکت همه شهروندان عهدهدار شود. این به این معنی است که وعدهای در کار نیست که شخصی یا اشخاص معدودی بتوانند به تنهایی مملکت ما را که به دلیل افکار و رفتارهای نادرست دچار معضلهای فراوان شده نجات دهند یا اینکه از خودمان وعده آمدن یک نجاتدهنده بدهیم که همه مشکلات را حل کند چون آینده ایران به اتحاد همه ایرانیان چه مردم ما در داخل و چه شهروندان ایرانی در خارج کشور- البته بجز کسانی که در کشتار و غارت مردم دست داشتهاند- بستگی دارد.
وقتی افراد به یکدیگر وعدههای واهی میدهند خودشان تلاشی در هیچ زمینهای نمیکنند. اگر کسی توانایی یادگیری حوزههای گوناگون و نوآوری و خدمت به بشریت و روشنگری برای همنوعانش را دارد در همین زمینههایی که تواناییهایش را دارد تلاش میکند. کسانی که تواناییهای دیگر دارند در زمینههای دیگر تلاش میکنند. بنابراین امیدوار بودن به آینده بهتر برای ایران و ایرانیان به معنی قول و وعده واهی دادن نیست. ما نمیتوانیم ناامیدانه به هم بگوییم که چون کشور ما در این چهل و پنج سال توسط جانیان و غارتگران اداره شده مانند قرون وسطا در اروپا قرنها طول خواهد کشید که از این فاجعه نجات پیدا کند. این یعنی ناامیدی که برخلاف عقل است چون عاقلانه این است که ما همیشه به آینده امیدوار باشیم.
واقعیت این است که در همه این سالها یک عده وعده آمدن یک موعود و نجاتدهنده را به مردم در ایران دادهاند اما خودشان روز به روز وضع مردم را بدتر و بدتر کردهاند. پیام این افراد به مردم این بوده که ما وضع شما را با کشتار و غارت روز به روز بدتر میکنیم اما به شما وعده یک نجاتدهنده را میدهیم که شما به انتظار آمدن او برای بهتر شدن اوضاع بمانید!
در حالی که ما با همت همه شهروندان میتوانیم ابتدا با تغییر افکار مردم که باعث عقبماندگی کشور و مصیبتها شده به آنها کمک کنیم اما وعده دادن و در نظر گرفتن یک عده یا عدهای خاص برای آینده ایران بدون مشارکت همگان کار درستی نیست و البته انجامپذیر هم نیست چون به مجبور کردن مردم به پذیرفتن نظرات یک عده معدود میانجامد و به تکرار دیکتاتوری ختم میشود.
سه مرحله واکنش نسبت به هشدارهای عقلانی داریم:
در مرحله اول قبل از اینکه نتایج منفی بگیریم از مشکل دوری میکنیم.
در مرحله دوم نتایج منفی میگیریم سپس از مشکل دوری می کنیم.
اما در مرحله سوم اگر نتایج منفی بگیریم و باز هم از مشکل دوری نکنیم یعنی عقل را کاملا کنار گذاشتهایم.
تعداد کمی از ایرانیان چهل و پنج سال پیش دوراندیش بودند و در همان مرحله اول مشکلات ایران را قبل از شروع کشتارها و غارتها دیدند اما تعداد زیادی از ایرانیان در مراحل دوم و سوم ماندند. بطور مشخص تعداد کمی از ایرانیان ذهنیت داعشوار* نداشتند و این ذهنیت را از ابتدا نمیپسندیدند اما تعداد بسیاری از این ذهنیت استقبال کردند و فقط پس از دیدن نتایج منفی یعنی کشتارها و غارتها به اسم خدا و دین به این نتیجه رسیدند که پسندیدن زندگی داعشوار کشور را دچار مصیبتها و مخاطرات بسیار کرده است.
دسته سوم از ایرانیها حتی پس از دیدن این وضعیت بغرنج و تاسفبار هنوز به این ذهنیت داعشوار چسبیدهاند که این افراد یا منافع شخصی از برقرار بودن این وضعیت دارند و یا در جهل مرکب هستند.
تغییر دادن افکار افرادی از دسته سوم که منافع شخصی از نابود شدن ایران دارند یعنی فقط به فکر کشتار و چپاول مردم هستند ممکن نیست اما تغییر دادن ذهنیت آن عده از دسته سوم که در جهل مرکب هستند با صبر و روشنگری ممکن است. آنهایی که چشم بصیرت دارند و میدانند که افکار و رفتارهای غیرانسانی با رنگ و لعاب دین چه عواقب شومی برای مردم کشورمان داشته است- همانطور که تاریخ نشان داده که چهارده قرن پیش همنوعان ما قربانی کشتارها و غارتها به اسم خدا و دین شدند- وظیفه دارند با نوشتن و گفتن مردم را از این جهل شوم نجات دهند. سرنوشت آندسته را که در جرم و جنایت به کشتار و غارت مردم مشغول هستند، مردم در آینده تعیین خواهند کرد. البته اگر ما هم خودمان را با شکنجه و یا کشتار آنها آلوده کنیم فرقی با آنان نخواهیم داشت.**
به آینده ایران امیدوار بمانیم چون کشور ما تهاجمهای فرهنگی بسیاری را از سر گذرانده و ما ایرانیان با تکیه بر فرهنگ و تاریخ کشورمان قرنها باعث شکوفایی و پیشرفت در حوزههای مختلف فکری و خدمت به بشریت بودهایم.***
*دکتر ترانه جوانبخت دانشآموخته چند رشته علوم انسانی و علوم تجربی، پژوهشگر و نویسنده ساکن کانادا است.
* در مقالهام با عنوان «شباهتها و تفاتهای داعشیان» به این موارد با شرح و تفضیل بیشتری پرداختهام.
** خشونت و مقابله به مثل یعنی شکنجه و کشتار کسانی که این جنایتها را در حق ایرانیان و مردم دیگر کشورها کردهاند وضعیت ایران را بهتر از وضعیت فعلی آن نخواهد کرد. بهترین راه روشنگری در خانوادههای متعصب در ایران برای پیوستن آنها به مردم است. همه جانیان در یک سطح فکری نیستند و بسیاری از آنها نخواهند توانست مادران و پدران و دیگر اعضای خانوادههایشان را سرکوب کنند. وقتی افرادی از خود خانوادهها در مقابل فرزندان جنایتکارشان ایستادگی کنند، ریزش برای سرنگونی این حکومت جهل و جنون و جنایت نتیجه مطلوب ایرانیان را خواهد داد.
*** ما ایرانیها طبق انسانیت حمله تروریستی حماس به غیرنظامیان بیگناه اسراییل را باید محکوم کنیم و البته آندسته از اسراییلیها که به کشتار مردم غیرنظامی فلسطین دست زدهاند هم مانند حماس در جنایت رفتار کردهاند. اتحاد ما باید برای نجات کشورمان ایران باشد چون کشور ما به دلیل افکار و رفتارهای نادرست زمامداران فعلی که دههها در وضعیت جنگی کشورهای دیگر دخالت کردهاند و بنزین بر آتش آنها ریختهاند و نیز اقداماتشان در ایران محیط زیست کشور را با کشتار و غارت مردم و واگذاری بخشهایی از کشور به روسیه و چین در خطر نابودی قرار داده است.