شاهزاده رضا پهلوی در کنفرانس «محافظهکاری ملّی» موسوم به «NatCon» که روز چهارشنبه ۱۰ ژوئیه (۲۰ تیرماه) در واشنگتن برگزار شد، با اشاره به جنبش مقاومت مدنی مردم ایران در برابر جمهوری اسلامی عنوان کرد، «ایران امروز با الهام از تاریخ کهن و تمدن بزرگ ما، در جریان یک تجدید حیات ملّی، یک بیداری ملّی، یک نوزایی ملّی است.»
وی در این نشست که شماری از چهرههای سیاسی آمریکایی و ایرانی در آن حضور داشتند گفت، حکومت جمهوری اسلامی منشاء ظهور «اسلام رادیکال» در سراسر جهان است و مشکلی که در ایران آغاز شده، باید در ایران پایان یابد.
ولیعهد ایران همچنین در باره چشمانداز آینده کشور در فردای پس از سرنگونی جمهوری اسلامی گفت: «ایران بار دیگر به مرکز صلح و ثبات در خاورمیانه» و «مرکز رونق و رفاه منطقه و مکانی امن برای سرمایهگذاری خارجی» و به متحد آمریکا و شریک نزدیک کشورهای عربی و اسرائیل تبدیل خواهد شد و پیمان ابراهیم به پیمان کوروش گسترش خواهد یافت.
بخشی از سخنرانی وی در این کنفرانس به اشتباهات سیاسی و تصمیمگیریهای غرب در برخورد با مسائل خاورمیانه میانه مربوط بود از جمله روی کار آمدن تروریستهای طالبان در همسایه شرقی ایران. او گفت: «در افغانستان، زمانی که ۷۰ درصد از پارلمان قبیلهای کشور پساطالبانی خواستار احیای پادشاهی مشروطه ظاهرشاه بودند، زیرا مردم او را حتا در سنین بالا نیز نماد و سرچشمهی وحدت ملّی میدانستند، دولت آمریکا این خواست ملّی و این حق حاکمیت آنها را رد کرد و یک ساختار غیراصیل غربی را بر جامعهای با سنتها، هنجارها و ابزارهای حکومتی ویژهی خود تحمیل کرد. نتیجهاش فساد، هرج و مرج و فروپاشی دولت بود. این یک خطای ویرانگر بود که پیامد آن را امروز میبینیم.»
او همچنین با متهم کردن جمهوری اسلامی به تلاش خشونتآمیز برای برپا گردن یک «خلافت جهانی» افزود، «شریک جرم اصلی آیتاللهها» در مسیر دستیابی به این هدف، «ضعف سیاسی آمریکا درباره ماهیت واقعی رژیم ایران» و «احساس گناه و ترس اروپاییها» در ارتباط با «اسلامهراسی» بوده است.
متن کامل سخنرانی شاهزاده رضا پهلوی به این شرح است:
خانمها و آقایان، صبح بخیر،
تمدن غرب و به ویژه ایالات متحده در معرض خطر است. من این را می گویم زیرا این دقیقاً همان چیزی است که ۴۵ سال پیش برای کشور من رخ داد. میتوان گفت ایران محل آزمایشی بود برای آنچه پدر فقیدم اتحاد نامقدس سرخ و سیاه– مارکسیسم رادیکال و اسلامگرایی رادیکال مینامید. این دو ایدئولوژی نه برای ساختن، بلکه برای تخریب بهم نزدیک شدند. درواقع برای از بین بردن مفهوم ایران. همانطور که خود آیتالله خمینی در بازگشت به ایران گفت: «وطنپرستان برای ما فایدهای ندارند. ما مسلمان میخواهیم. اسلام با ملیگرایی مخالف است؛ ملیگرایی یعنی ما ملت و ملیت میخواهیم نه اسلام».
او به سرعت ایدئولوژی خود را عملی کرد. مجلس شورای ملی ما شد مجلس شورای اسلامی. ارتش متعارف و ملی ما به نفع سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به حاشیه رفت. نماد شیروخورشید که قرنها پرچم ملی ما را آراسته بود با الله اکبر جایگزین شد.
جبهه متحد سرخ و سیاه
این جبهه متحد مارکسیستها و اسلامگرایان میهن مرا فتح کرد اما هرگز به تسلط بر ایران بسنده نکرد، زیرا این دو ایدئولوژی به مفهوم ملت، یا حتی کمتر از آن، به مرزهای ملی اعتقادی ندارند. درواقع جمهوری اسلامی ایران خود را مدافع یا محدود به «ملت» یا «ملت ایران» نمیداند، بلکه به «امت» [واحده] یا «برادری اسلامی» [اخوانالمسلمین] معتقد است.
این توسعهطلبی بسیار فراتر از خاورمیانه رفته است. هر روز عکسها و تصاویری ترسناک از پیامدهایی میبینیم که توسعهطلبی این رژیم برای اروپا و غرب به ارمغان آورده است. از فتح دانشگاههایی که زمانی رشک جهانیان بودند، تا حمایت از هستههای تروریستی در اروپا، تلاش برای نابودی اسرائیل و گسترش رد پای جنایتکارانه آن به آمریکای لاتین. اینهمه تصادفی نیست بلکه استراتژی سیاسی جمهوری اسلامی است.
متأسفانه این موضوع از سوی بسیاری از رسانههای جریان اصلی و همراهیکنندگانی که در این میان به عنوان تحلیلگر در این رسانهها مسلط شدهاند، اغلب نادیده گرفته شده است. همین هفته هم شاهد هستیم که ستون پنجم رژیم اسلامی با پلیدی در رسانهها سر درآورده تا شما را متقاعد کند که رئیس جمهوری اسلامی جدید یک اصلاح طلب است! اما او به دنبال اصلاح نیست! او کسی نیست جز یک وفادار و نوکر این رژیم و طرفدار ایدئولوژی رادیکال و سلطهجویانهای که همین هفته با صراحت به رهبر حزبالله لبنان نوشت و تعهد رژیم را به نیابتیهایش و تروریسم آنها تکرار کرد.
به راستی ظهور اسلام رادیکال در سراسر جهان را میتوان پیامد مستقیم موفقیت انقلاب اسلامی در ایران و استقرار این رژیم اشغالگر و ضدایرانی دانست که مورد حمایت یک اقلیت قرار دارد و با خشونت و سرکوب پابرجاست. مشکلی که از ایران شروع شد باید در ایران تمام شود. اما این ایده را با جنگ بین ایران و غرب و یا فراخوان به این جنگ اشتباه نگیرید. هیچکدام از این دو نیست.
این درگیری بین دولت-ملتها نیست، بلکه جنگ یک ایدئولوژی رادیکال و بینالمللی با همه ملتها، از ملت ایران گرفته تا ملت شماست.
درواقع این ملت بزرگ و تاریخی ایران بود که اولین قربانی این اتحاد نامقدس و جمهوری اسلامی ناشی از آن شد. ۴۵ سال است که ایران اسیر است و هممیهنانم به گروگان گرفته شدهاند. آنها نه توسط تحریمهای آمریکا یا سیاستهای غرب، بلکه گروگان اسلامگرایی افراطی شدهاند. اما در حقیقت نخبگان سیاسی غرب شریک جرم بودهاند؛ آنها نه تنها در گروگان گرفتن هممیهنانم، بلکه در جنایت علیه شهروندان و ملتهای خود شما شریک جرم بودهاند. شریک جرم اصلی آیتاللهها در لشکرکشی خشونتآمیزشان برای استقرار یک خلافت جهانی، ضعف و سادهلوحی سیاسی آمریکا در شناخت ماهیت واقعی این رژیم و احساس گناه و ترس اروپاییها از «اسلامهراسی» بوده است.
شما مجبور نیستید به تنهایی با این ایدئولوژی مسموم و مرگبار مبارزه کنید، اما باید آگاهی داشته باشید که این ایدئولوژی در حال جنگ علیه شماست!
بیداری ملی یک پروژه ایرانی است
من اما خبر خوبی برای شما دارم و آن اینکه ارتشی علیه این ایدئولوژی زهرآگین و این اتحاد نامقدس بپا خاسته است. این ارتش، مردم ایران، ملت متحد ایران، است. من امروز با پیامی از این ارتش بپاخاسته، این ملت در اسارت… و شهروندانی که به گروگان گرفته شدهاند، نزد شما آمدهام.
جمهوری اسلامی ممکن است ایران را اشغال کرده باشد اما هرگز نتوانسته عشق ایرانیان به میهنشان را غصب کند. امروز ایران با الهام از تاریخ کهن و تمدن بزرگ ما در کشاکش دردناک یک تجدید حیات ملی، یک بیداری ملی، یک نوزایی ملی قرار دارد.
ایرانیان مردمانی مغرور، قوی و با تاریخی پرافتخار و کهن هستند و حاضر نیستند آن را به این اتحاد نامقدس ببازند. چنانکه هممیهنانم در خیابانها یا در آرامگاه کوروش بزرگ شعار میدهند: «میجنگیم، میمیریم، ایران را پس میگیریم!»
اما کسانی هستند که در مقابل مردم ایران ایستادهاند. منافع جهانی وجود دارد که ترجیح میدهد رژیم اسلامی ایران در قدرت بماند. آنها پول زیادی به دست میآورند، امتیازات و سود زیادی میبرند و یا شاید همینطور برایشان خیلی راحتتر است. من این را میدانم زیرا مردان قدرتمند، مردان ثروتمند، مردانی که ارتباطات خوبی دارند به من میگویند بهتر است به مبارزه پایان دهم، از تلاش دست بکشم زیرا آنها برنامههای بزرگتر و جهانی در دست دارند! برخی میخواهند رژیم را برای همیشه حفظ کنند و برخی میخواهند کشور را به آتش بکشند تا از انفجار اجتنابناپذیر آن، دولتهای [کشورهای] کوچکی بسازند که بتوانند نقش خیرخواه و ارباب و خدا را برای آنها ایفا کنند. اما من چنین چیزی را نمیپذیرم و تسلیم نمیشوم، زیرا هممیهنانم شایستهی بهتر از اینها هستند.
شاهزاده رضا پهلوی در کنفرانس «محافظهکاری ملی» در واشنگتن درباره وضعیت امروز مردم ایران گفته است: «ایران امروز با الهام از تاریخ کهن و تمدن بزرگمان، در جریان یک تجدید حیات ملی، یک بیداری ملی، یک رنسانس ملی است. ایرانیان مردمی مفتخر، نیرومند با تاریخی پرافتخار هستند و و حاضر… pic.twitter.com/MGuXJwAcGf
— اتاق خبر منوتو (@ManotoNews) July 10, 2024
اما اشتباه نکنید. این بیداری ملی یک پروژه ایرانی است و نه چیزی که در واشنگتن، لندن، برلین یا پاریس میبایست تهیه [و به خورد مردم داده] شود.
مردم ایران شما را شریک خود میخواهند
پس چرا امروز اینجا با شما هستم؟ من اینجا با پیامی از سوی هممیهنانم، از سوی ملت ایران حضور یافتهام. دوستان من، مردم ایران دوست دارند شما را در ایالات متحده به عنوان شریک ببینند.
پیام آنها این است که آنها به دنبال اتحاد دست و پاگیر نیستند بلکه به دنبال اتحاد بر اساس ارزشهای مشترک و منافع مشترک هستند؛ اتحادی که در خدمت منافع واقعی ملی ایران و منافع شما باشد. درواقع، ایران یکی از معدود مسائل سیاست خارجی [آمریکا] است که ایالات متحده میتواند در ارتباط با آن، منافع خود را با ارزشهای خویش نیز هماهنگ کند.
در حالی که دیکتاتور تلاش میکند هر روز با شعار «مرگ بر آمریکا» به شستشوی مغزی جوانان ایران بپردازد، هممیهنان من به خیابان میروند و میگویند «مرگ بر جمهوری اسلامی!» و «دشمن ما همینجاست، دروغ میگن آمریکاست!» وقتی رژیم پرچمهای آمریکا را روی زمین پهن میکند تا لگدمال شود، هممیهنان من از پا گذاشتن روی آن امتناع میکنند و آن را دور میزنند و یا از روی آن میپرند. و این یک پدیده جدید نیست. ایرانیان تنها مردمی در خاورمیانه هستند که در ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به خیابانها ریختند تا با شما سوگواری کنند و در کنار شما بایستند.
آنها همچنان میبایست شاهد کشته شدن هممیهنان خود و نیز هممیهنان شما در درگیریهای بیهدفی باشند که جمهوری اسلامی در خاورمیانه به راه انداخته است. آنها راه حلی را به شما پیشنهاد میکنند تا خود را از این درگیریها رها کنید، دوباره توازن را به منطقه برگردانید و مسائل خاورمیانه را با یک راهکار خاورمیانهای حل کنید. زیرا در حالی که جمهوری اسلامی تلاش میکند تا خلافت رادیکال خود را به سراسر منطقه گسترش دهد، هممیهنان من این سلطهجویی را محکوم میکنند و با فریاد «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» به آن پاسخ میدهند.
آنها خسته شدهاند از اینکه کشورشان که زمانی جایگاهی درخشان داشت، بطور افراطی اداره شود. آنها دولتی میخواهند که به فکر مردم خودش باشد و خون و ثروت آنها را هزینهی دخالت در جنگهای خارجی مانند سوریه، عراق، لبنان و یا یمن نکند. آنها میخواهند ایران همانطور که از بیش از دو هزار سال پیش داشتهایم، دوباره یک دولت-ملت باشد.
اینهمه چگونه میتواند اتفاق بیفتد؟ دوستان، ما مداخله شما را نمیخواهیم. ما به دنبال دریافت صدقه از شما نیستیم.
من اینجا نیامدم که از شما برای رها شدن از شرّ جمهوری اسلامی اجازه بگیرم و همچنین نیامدم که از شما بخواهم این کار را برای ما انجام دهید.
ایران واقعی، ایران کهن و ایرانی که به زودی آزاد خواهد شد، به دنبال حمایت قیممآبانهی شما نیست، بلکه به دنبال مشارکت شماست. به دنبال کمک مالی شما نیست، بلکه به دنبال دوستی شماست زیرا منافع ما به منحصر به فردترین شکل همسو هستند.
ایران بار دیگر لنگر صلح و ثبات و رونق و امنیت در منطقه خواهد شد
به این ترتیب دوستان من، برخلاف تهدید فزایندهی اتحاد نامقدس سرخ و سیاه، مشارکت با ملت ایران به چه شکل میتواند باشد؟ این مشارکت به چه شکل خواهد بود وقتی حاکمیت بر ملت کهن ما به حاکم واقعی آن یعنی مردم ایران بازگردانده شود؟
ایران بار دیگر لنگر صلح و ثبات در خاورمیانه خواهد بود، تا شما در نهایت بتوانید پسران و دختران خود [سربازان آمریکا] را از سرزمینهای دور به خانه بیاورید، آنهم با کرامت.
ایران بار دیگر مرکز رونق و رفاه و بندرگاه امنی برای سرمایهگذاری خارجی در منطقه خواهد بود و نه دریافت کمکهای خارجی!
ایران بار دیگر متحد ایالات متحده و شریک نزدیک هم اسرائیل و هم کشورهای عربی خواهد بود و شاهد تبدیل پیمان ابراهیم به پیمان کوروش خواهد بود.
ایران بار دیگر موتور پیشرفت و مدافع آزادی و عدالت خواهد بود و نه گسترش دهنده تروریسم و شرّ.
شما متوجه هستید که من عبارت «بار دیگر» را به کار میبرم زیرا هیچکدام از اینها جدید نیستند. این نوع روابطی است که دو ملت ما قبلا داشتند، به ویژه تحت رهبری پدر من و رئیس جمهور نیکسون.
در آن زمان، ایران به دنبال برقراری صلح و روابط سازنده بر اساس منافع متقابل با همه ملتها بود. ما با آمریکا و متحدان اروپایی آن دوست بودیم. اما همچنین با داشتن روابط پایدار و صمیمانه با اتحاد جماهیر شوروی و چین، یک سیاست خارجی متوازن را حفظ میکردیم. ما هم با هند و هم با پاکستان همکاری کردیم و هم با اسرائیل و هم با کشورهای عرب حوزه خلیج فارس رابطه داشتیم. ایران، حافظ صلح در خاورمیانه بود و ما میتوانیم دوباره به تحقق این موضوع کمک کنیم. اما چه چیزی در این میان کم است؟
فرضهای نادرست و سادهلوحی روشنفکرانه در سیاست آمریکا
آنچه تا کنون مانع از این امر شده، عمدتاً سیاست آمریکا در قبال ایران بوده که با ضعف و سادهلوحی روشنفکرانه بر اساس این فرض نادرست قرار داشت که میتوان رفتار کسانی را که به چنین ایدئولوژی رادیکالی معتقدند تغییر داد. اما این یک درگیری بین دولت-ملتها نیست، بلکه علیه ایدئولوژی رادیکال و مخربی است که نمیتوان با آن مذاکره کرد. نمیتوان برای این ایدئولوژی با منطق استدلال کرد. این یک رژیم غیرقابل تغییر است. هیچ «معاملهی بهتری» با آنها وجود ندارد. این رژیمی است که باید از بین برود، و این دقیقاً همان چیزی است که هممیهنان من برای دست یافتن به آن در حال مبارزه هستند.
شاید برخی از این یادآوریها شما را خسته کند. میدانم. ممکن است اینطور باشد. برخی مباحث مشابه در دهههای گذشته، رهبری سیاسی شما را به مسیر اشتباه سوق داده است. در افغانستان، زمانی که ۷۰ درصد از پارلمان قبیلهای کشور پساطالبانی خواستار احیای پادشاهی مشروطه ظاهرشاه بودند، زیرا مردم او را حتا در سنین بالا نیز نماد و سرچشمهی وحدت ملّی میدانستند، دولت آمریکا این خواست ملّی و این حق حاکمیت آنها را رد کرد و یک ساختار ناهمساز غربی را بر جامعهای با سنتها، هنجارها و ابزارهای حکومتی ویژهی خود تحمیل کرد. نتیجهاش فساد، هرج و مرج و فروپاشی دولت بود. این یک خطای ویرانگر بود که پیامد آن را امروز میبینیم.
اینهمه نه امنیت برای آمریکا به همراه داشت و نه در دفاع از ارزشهای شما موفق بود. امروز بار دیگر حملات تروریستی از قندهار به راه افتاده و زنان بار دیگر در کابل به بردگی گرفته میشوند. زیرا اگرچه اهداف آمریکا ممکن است با نیت خوب بوده باشد، اما ناتوانی در گوش دادن به صحبت افغانها، آن کشور را به سوی جهنم سوق داد که راهاش با همان نیتهای خوب هموار شده بود.
In Afghanistan, when 70% of the country’s post-Taliban tribal parliament wanted to restore the constitutional monarchy of Zahir Shah because his people saw him, even in his old age, as a symbol of national unity, the American administration denied this national claim and… pic.twitter.com/HTHDzJM5kM
— National Conservatism (@NatConTalk) July 10, 2024
تنها چند سال بعد در عراق، غرور و جهل نخبگان سیاسی واشنگتن، منافع ملی و حاکمیت عراق را تحت سلطه منافع کوتولههای فکری و فرقهای قرار داد که نه تنها نتوانست کشور را متحد کند، بلکه آن را بیشتر دچار انشقاق کرد. شهروندان عراق مجبور شدند پیش از آنکه خود را به عنوان شهروندان برابرحقوق ملت عراق ببینند، به عنوان اعضای فلان فرقهی مذهبی و گروههای قومی یا قبیلهای تعریف کنند! و فراموش نکنیم که همه اینها با نیروی نظامی اتفاق افتاد.
این اشتباه نباید در ایران تکرار شود! راه سوم را در پیش بگیرید
بگذارید روشن و آشکار بگویم. این اشتباه نباید در ایران تکرار شود و من حامی و مدافع آن عده معدود افراطی که ممکن است از آن دفاع کنند، چه ایرانی و چه آمریکایی، نخواهم بود.
اما راه دیگری برای مشارکت بین دو ملّت بزرگ ایران و آمریکا وجود دارد. راهی که مماشات با اسلامگرایان افراطی را که ایران را به گروگان گرفتهاند و جنگشان را به سمت شما، درست همینجا در خاک آمریکا گسترش میدهند، رد میکند. راهی که جنگ و تحمیل ساختارهای ناهمساز غربی را بر ملتی مغرور و کهن رد میکند. این راه جدید، این راه سوم، نیازمند فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی و حمایت حداکثری از مردم ایران است.
ایرانیها به دنبال دریافت صدقه نیستند. آنها نمیخواهند که شما رژیم را برای آنها تغییر دهید. آنها در خیابانهای شهرهای سراسر ایران برای حق زندگی، آزادی، تلاش برای خوشبختی و برای پس گرفتن ارزشمندترین میراث خود–یعنی ملتشان، مبارزه میکنند. چیزی که آنها میخواهند این است که شما قاتلان و گروگانگیرهای آنها را با ارسال میلیاردها دلار گستاختر نکنید و بجای اینکه با قدرت برای تحقق صلح تلاش کنید، با ضعف و مماشات خود، هرج و مرج ایجاد نکنید.
دوستان من، شما نبردی در برابر خود دارید. اما این نبرد شما با ملت ایران نیست. نبرد شما با ایدئولوژی رادیکال جمهوری اسلامی و مدافعان آن در واشنگتن است. ولی شما در این مبارزه تنها نیستید زیرا این همان مبارزهای است که ایرانیان هر روز در خیابانهای کشورم پیش میبرند. هممیهنان من در نبرد بین جمهوری اسلامی و ایران مصمم هستند به ندای تاریخ گوش فرا داده و برای پس گرفتن سرزمینشان مبارزه کنند. من نیز چنین کردهام. و امیدوارم شما هم به ما بپیوندید. همانطور که ادموند بِرک [تئوریسین، سیاستمدار و فیلسوف سیاسی انگلیسی- ایرلندی دوران روشنگری/ قرن هجدهم که به عنوان «پدر معنوی محافظهکاری» شناخته میشود] گفته است: «وقتی بدها یکی میشوند، خوبها نیز باید یکی شوند؛ وگرنه یک به یک سقوط خواهند کرد.»
بودن در جمع شما تنها چند روز پس از جشن استقلال آمریکا [۴ ژوئیه] تصادف خوشایندیست زیرا حدود ۲۵۰ سال پیش وقتی توماس جفرسون اعلامیه استقلال را مینوشت، آن را با الهام از ارزشهای کوروش بزرگ پادشاه ایران تدوین کرد. ایرانیان هرگز این پیوند را فراموش نکردهاند و امروز که نه برای ساختن بلکه برای رهایی ملت خود میجنگند، از مبارزه شما برای آزادی و عشق به میهن الهام گرفتهاند. هر دو ملت بزرگ ما در این پیوند خاص مشترکاند.
تمدنهای بزرگ و ملتهای واقعی، هرگز تحت سلطه باقی نمیمانند. و ما ایرانیها کشورمان را پس خواهیم گرفت. و زمانی که این امکان در حال تبدیل شدن به واقعیت است، شما نیز در این مبارزه با ما باشید- نه به عنوان حامیان ما، بلکه به عنوان شرکای ما. نه به عنوان سرمایهگذاران ما، بلکه به عنوان دوستان ما؛ زیرا نبرد ما یکیست.
سپاسگزارم.