محمد علوی – رای دادن یکی از راههای اعمال نظر عمومیاست. در رای هر کس، نقش آگاهی، احساس و نیاز توامان وجود دارد. در بخش آگاهی و نیز احساس نقش سازمانهای علمی و مدنی و سیاسی وابسته به شرایط محیطی و وابستگی فرد و دانش وی است. از تاثیرگذارترین شرایط محیطی میتوان به میزان آزادیهای گفتار و رفتار سیاسی اشاره کرد.
طرح مسئله در شرایط کنونی انتخابات اسفند ۹۴ ایران
در شرایط کشور ما دو گروه متمایز در میان مردم ایران وجود دارد:
• گروه اندکی از مردم به نظرات گروههای سیاسی نگاه میکنند دلیل اصلی آن نبود آزادی گفتار بخصوص گفتار سیاسی که پیش زمینه آزادی در رفتار سیاسی است.
• گروه کثیری که میتوانند تاثیر قاطع بر نتایج آرا بگذارند دنبال خواستههای مقطعی و اغلب شخصی هستند و به قولی مطالبهمحورند. سخن گروههای سیاسی و حتی اصلاحطلبان تاثیر چندانی بر این گروه در همه شرایط ندارد.
یکی از دلایل بارز صحت این گفتار، رایی است که به احمدی نژاد داده شد. درست است که تقلب صورت گرفت ولی باز احمدی نژاد رای خالص قابل ملاحظهای داشت و بیشتر این رای را از طرح مطالبات پوپولیستی مردم به دست آورد.
اگر مردم خاتمیرا انتخاب کردند، این خاتمیبود که دنبالهروی بخش کوچکی از خواست مردم بود نه مردم دنبالهروی خاتمی. در آن شرایط مردم خاتمیرا انتخاب کردند که خواستههای آنها را دنبال کند. خاتمی نه خواستهها را برای مردم تعریف کرد و نه سعی در ارتقای این خواستهها داشت.
اکنون دیرگاهی است که خواستههای مردم بسیار از دوران خاتمی فراتر رفته است.
تا اینجا مشخص شد که در شرایط جمهوری اسلامی، نظرات گروههای سیاسی صرفاً مواضع آنان را بیان میکند و اثر قاطعی بر روند رایدهی اکثر مردم ندارد.
اما نگاهی اجمالی بر شرایط کنونی انتخابات نشان میدهد که:
۱) فعالیت احزاب و گروههای سیاسی بسیار زیادی ممنوع است و حتی نمیتوانند اعلام کاندیدای مستقل نه کاندیدای حزبی نمایند.
این مسئله باید در هر انتخابات با صدای رسایی در صحنه بینالمللی اعلام گردد.
۲) تمام کاندیداهای اصلاح طلبان اسمی رد صلاحیت شدهاند.
کاندیدایی که توانایی اعتراض ندارد که اصلاحطلب محسوب نمیشود و اصلاحطلب اسمی به معنی اینکه قبل از اینکه دنبالهرو مردم باشد، دنبالهرو نظام است.
۳) تعداد اندکی از بخش بسیار ملایم به اصطلاح اصلاحطلبان نه حتی اصلاحطلبان اسمی تایید صلاحیت شدهاند.
اینان با یک تشر خامنهای خاموش میشوند.
۴) گستاخی به آزادی به حدی بزرگ بود که حتی مطهری نیز ابتدا رد صلاحیت شد.
۵) اکثریت قریب به اتفاق حامیان رئیس جمهوری رد صلاحیت شدهاند، به گونهای که حتی نیمی از کاندیداها را در اختیار ندارد.
این خندهدار و فکاهی است.
بحث و نتیجهگیری
از آنچه آمد مشخص میگردد که انتخابات مطلوب گروههای سیاسی و حتی رئیس جمهور کشور محسوب نمیگردد.این انتخابات در واقع یک کودتای رسمی علیه رئیس جمهور قانونی کشور است.با این وجود عدهای معتقدند رای سلبی بدهند تا اثبات گردد که گروه خامنهای در میان مردم طرفدار ندارد.
این امر در نظر اول سادهلوحی سیاسی و افتادن در دام خامنهای است و کمک بی جنجال به پیروزی کودتای رسمی وی است.
بسیار معلوم است که خامنهای رای ندارد. نیازی به اثبات نیست. حتی سازمانهای جهانی و دولتهای غربی نیز این را میدانند و به دلایلی خود را به نادانی میزنند.اگر خامنهای رای داشت، رد صلاحیتی به این گستردگی نمیکرد.انتخابات سالهای گذشته نشان داده است که مردم از جمهوری اسلامی متنفرند.
جوکهایی که به طور گسترده برای قدردانی از پادشاه فقید ایران پخش شده و صدا و سیمای جمهوری اسلامی را وادار کرده است که سریالهایی با هزینه بسیار بسازد، نشانگر درستی این گفتار است که جمهوری اسلامی پایگاه مردمی خود را به صورت گسترده از دست داده است.
غلطهای آشکاری که در این سریالها گفته شده موجب آن شده است که افرادی از درون نظام به آن اشاره نمودهاند. یعنی این غلطها دروغگویی است. دروغ خلاف باور است. یعنی باور نظام به خود نیز از بین رفته است. همه این موارد نشان میدهد که جمهوری اسلامیپایگاه مردمی ندارد و خود خامنهای هم آن را باور دارد. این بدان معنی است که نیازی به اثبات آن وجود ندارد. در این حالت رای دادن به معنی شک کردن به همه این مستندات و دلایل و کافی ندانستن آنهاست. چیزی که به نظر من یکی از اهداف خامنهای است. بازی از نو!
آشکار است که خامنهای هیچگاه زیر بار رایی که نظام وی را با چالش روبرو کند نخواهد رفت و آن را هر جایی که باشد مهندسی خواهد کرد و یا با یک فتوا، و بخوان: دستور، ساقط خواهد کرد. هزینه آن هم همین قدر است که رد صلاحیت کرد.
نظام جمهوری اسلامی چنین در قانون اساسی تعریف شده و هر جایی با چالشی رو برو گردد با تصویب قوانین محدود کنندهتر آن را برطرف میسازد.
به قولی سرش دست خامنهای است. البته تلاش برای دعوت به رای دادن، مشروعیت گروههای سیاسی را از بین میبرد. شاید گفته شود که مردم تا حدودی رای خواهند داد.
اما گروهها و متفکرین سیاسی دنبالهرو مردم نیستند. آنها باید به مردم درس بدهند و به بهتر شدن رفتار مردم کمک کنند بخصوص در چنین شرایطی است که کار دشوار سیاسی در فضای دیکتاتوری اندکی آسانتر میشود.
رفتار دولتهای غربی هم ناشی از شرایط زمانی و منطقه است. غرب علاقهای به تسریع در شکست جمهوری اسلامی در شرایط فعلی ندارد و با همه آشنایی با رفتار سیاسی نظام به آن بی توجهی نشان میدهد.
البته تلاش دولتهای غرب در این شرایط تا حدی موجه است و به همین جهت رویکرد غرب پشتیبانی از اختلافات بسیار اندک درون حکومت ایران است.
این امر نباید گروههای سیاسی اپوزیسیون را دچار اشتباه سازد. گروههای سیاسی اپوزیسیون باید در شرایط فعلی افشاگری گسترده انجام داده و با دولتمردان و سیاستمداران غربی بحث کنند، آنها را به چالش بکشند و لابیگری کنند. این یکی از کارهای سیاسی ممکن است. باید با پشتکار، سمج و با برنامه و منطق بود. یادمان نرود که مردم دنیای غرب و قوانین حقوق بشر حامی و پشتیبان مهمی برای ما است.
بنا براین کار سیاسی مهم در شرایط فعلی عبارتست از:
تبیین و توضیح وضعیت واقعی انتخابات و افشاگری اهداف آن در میان مردم ایران و مردم و سازمانها و افراد سیاسی و دولتمردان کشورهای دموکراتیک.
تلاش برای گذار آرام از جمهوری اسلامی خوب است. اما این بستگی بسیاری به رفتار نظام جمهوری اسلامیدارد. روشی که نظام جمهوری اسلامی در پیش گرفته به معنی ادامه رفتار تا پرتگاه سقوط است. تسلیم این رفتار شدن به معنی پذیرش حرکت به سوی پرتگاه سقوط است. وظیفه اپوزیسیون در مقابل مسئولین نظام آگاه ساختن آنان به نتایج این رفتار است. دنبالهروی از خامنهای به معنی تقویت باور خامنهای به راه انتخابی خویش است. یعنی کمک به طی راه به سوی پرتگاه سقوط. یعنی شکست خونینی که بسیاری از زیرساختهای باقیمانده را نابود خواهد ساخت و آینده پس از شکست را با چالشی عظیم روبرو خواهد کرد.
دولتهای غربی به خوبی با این پدیده آشنا هستند و از این رو رفتاری تاخیراندازنده در شرایط فعلی منطقه با پدیده شکست نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران دارند.
لس آنجلس
اسفند ۹۴