چرا «تحولخواهان» و «پادشاهی‌خواهان» هنوز به نقطه مشترک برای «براندازی» جمهوری اسلامی نرسیده‌اند؟

- خواست اصلی شاهزاده رضا پهلوی، شنیدن صدای ملت و انعکاس آن به جوامع جهانی و دولت‌ها و کسب حمایت حداکثری به خاطر اقدامات داخلی رژیم، فشار حداکثری به رژیم به خاطر اقدامات منطقه‌ای و بین‌المللی، تغییر شرایط از طریق تغییر رژیم، براندازی یا انقلاب، مدیریت و رهبری دوران گذار برای تدوین قانون اساسی مترقی و شایسته ملت و در نهایت برگزاری همه‌پرسی برای انتخاب شیوه جدید حکومت توسط ملت و احترام به این انتخاب است.
- تحولخواهان که اکثراً جداشده‌های اصلاح‌طلبان، مذهبیون روشنفکرمآب متفاوت از حاکمان مستقر یا فعالین مدنی و فرهنگی آسیب‌دیده از رژیم هستند، ریشه‌های جمهوریخواهی دارند. با واکاوی کلیِ اظهارات و اقدامات فعالین مطرح این طیف نیز به این نتیجه می‌رسیم که این طیف به صورت پیش‌فرض در ارتباط با ماهیت اصلاح‌ناپذیر رژیم حاکم با پادشاهی‌خواهان مشترک شده‌اند و فرض بر این است که انتظار ندارند که شاید این شیوه از حکومت دیگر مورد پسند ملت باشد. به همین دلیل به صورت هماهنگ و یکپارچه سعی در ارائه این تصویر دارند که طیف دیگر قصد دارد با در دست داشتن رهبری دوره گذار، ایران را به پیش از جمهوریتی برگرداند که اینها سال‌ها برایش تلاش و مبارزه کرده‌اند!

شنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۳ برابر با ۱۲ اکتبر ۲۰۲۴


یک شهروند ایرانی – در پی تمامی فعل و انفعالات صورت گرفته طی سه دهه‌ی ابتدایی رژیم جمهوری اسلامی و تغییرات تدریجی نگاه مردم با افزایش آگاهی و شناخت از جایگاه و قدرت اجتماعی خود، و پس از گذر از آنچه «اصلاح‌طلبی» نامیده می‌شد که نتایجی همسو با آن آگاهی و شناخت مورد اشاره نداشت، اصل نظام و شیوه حکمرانی رژیم هدف اعتراضات و خواست عموم ملت برای تغییر قرار گرفته و «اصلاح‌ناپذیری» رژیم بر اکثریت مردم ثابت شده است.

تظاهرات ایرانیان در لندن / ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۳

از روزهای ابتدایی روی کار آمدن جمهوری اسلامی از سوی مشروطه‌خواهان و پادشاهی‌خواهان با دلایل اعتقاد به قانون اساسی مشروطه، احساس خسران از تخریب، انهدام و ربوده شدن مسیر توسعه‌ای که توسط محمدرضا شاه پهلوی در حال طی شدن بود، همواره به نخواستن «جمهوری اسلامی» اشاره و اعتراض می‌شد و در این راه مبارزات خود را آغاز کرده و در ادامه اصل اصلاح‌ناپذیری حکومت مستقر مکرراً اعلام شد. پس همواره سعی در آگاهی و همراهی جامعه را با خود داشته‌اند تا از طریق یک «انقلاب ملی» به نتیجه دلخواه براندازی برسند.

از سوی دیگر، تحولخواهان از جایی پای در این عرصه گذاشتند که تلاش‌های بسیاری از آنها در راه اصلاح‌طلبی بی‌نتیجه ماند و بر این باور شدند که می‌بایست از این نظام عبور کرد، اما تا آنجا که ممکن است باید عموم جامعه را از طریق آشنایی و درگیر کردن در شیوه‌های مبارزات مدنی خشونت‌پرهیز، ساماندهی شوراها و تشکل‌ها، اعتقاد به تکثرگرایی‌های قومی موجود در ایران و از این قبیل اقدامات، به تدریج به خروجی براندازی رساند.

حال، چیزی که در نتیجه تلاش‌های این دو طیف دیده می‌شود، عدم همگرایی و تفاهم برای هدف «براندازی» است؛ چرا؟

اولین و مهمترین دلیل از نظر نگارنده، نادیده گرفتن ملت یا مردم است که طی تمام این سال‌ها بزرگترین آسیب‌ها را از رژیم حاکم دیده‌؛ اما احساس و اقدامات دو طیف نسبت به هم صرفاً از منظر «سهم‌خواهی» در ارتباط با در دست داشتن قدرت پس از براندازی است.

دومین عامل، عدم توانایی طرفین طیف از «درک توأمان» اینکه ملت ایران، هم عاشق وطن یکپارچه با تمامی دستاوردهای فرهنگی ـ تاریخی ملی خود و هم به خاطر همزیستی اجتماعی- فرهنگی میان‌قومی، انتظار پذیرفته شدن نیازهای حقوقی اولیه‌ی مرتبط و سلب‌شده را دارند و این درک، نیازمند «گفتگو»ی همه‌جانبه است که به دلیل «عدم اعتماد» طرفین برگرفته از عامل اول، تا کنون به نتیجه نرسیده است.

در نتیجه‌ی این دو عامل، تحولخواهان مشکل بینایی و شنوایی نیز پیدا کرده‌اند، فریاد و تصویر ملت زخم‌خورده و به خروش‌آمده در خیابان‌ها را به سختی می‌شنوند یا به روی خود نمی‌آورند و برخی مشروطه‌خواهان هم مشکل عدم دیگرخواهی دارند. پس بجای نشانه‌گیری قلب رژیم، پای پیشروی یکدیگر را هدف گرفته و گاهی ناامید‌کننده‌ترین صحنه‌ها را ساخته‌اند که تنها منتج به تداوم رژیم و ویرانی بیشتر ایران و صاحبان اصلی آن شده است.

اما آنچه هر یک از دو طیف برای رفع مشکلات خود، به ویژه طی دو سال اخیر و بعد از خیزش ملی ۱۴۰۱ یا خیزش مهسا (ژینا) امینی به کار گرفته‌اند چگونه بوده و چه نتایجی داشته است؟

مشروطه‌خواهان یا پادشاهی‌خواهان از روز اول نماینده خود را داشته، از وی حمایت کرده، طوری که امروز به بالاترین میزان محبوبیت نسبت به ۴۵ سال پیش رسیده است، شاهزاده رضا پهلوی. با واکاویِ کلی اظهارات و اقدامات وی به این نتیجه می‌رسیم که او در تمامی بزنگاه‌ها، حوادث و بحران‌های شکل گرفته در ایران تحت اشغال جمهوری اسلامی از منظر میهن‌دوستی خود همواره سعی کرده همسو با خواست و نظر مردم پیش برود، حتی گاه برخلاف انتظار و اصول طیف هوادارانش (مثل جنبش سبز)، یا بیان اینکه برخلاف نقش محوله تاریخی، گفته است که خود از لحاظ سیاسی فردی جمهوریخواه است. اما خواست اصلی شاهزاده چیست؟

بطور خلاصه، شنیدن صدای ملت و انعکاس آن به جوامع جهانی و دولت‌ها و کسب حمایت حداکثری به خاطر اقدامات داخلی رژیم، فشار حداکثری به رژیم به خاطر اقدامات منطقه‌ای و بین‌المللی، تغییر شرایط از طریق تغییر رژیم، براندازی یا انقلاب، مدیریت و رهبری دوران گذار برای تدوین قانون اساسی مترقی و شایسته ملت و در نهایت برگزاری همه‌پرسی برای انتخاب شیوه جدید حکومت توسط ملت و احترام به این انتخاب.

در مقابل، تحولخواهان که اکثراً جداشده‌های اصلاح‌طلبان، مذهبیون روشنفکرمآب متفاوت از حاکمان مستقر یا فعالین مدنی و فرهنگی آسیب‌دیده از رژیم هستند، ریشه‌های جمهوریخواهی دارند. با واکاوی کلیِ اظهارات و اقدامات فعالین مطرح این طیف به این نتیجه می‌رسیم که این طیف به صورت پیش‌فرض در ارتباط با ماهیت اصلاح‌ناپذیر رژیم حاکم با پادشاهی‌خواهان مشترک شده‌اند و فرض بر این است که انتظار ندارند که شاید این شیوه از حکومت دیگر مورد پسند ملت باشد. به همین دلیل به صورت هماهنگ و یکپارچه سعی در ارائه این تصویر دارند که طیف دیگر قصد دارد با در دست داشتن رهبری دوره گذار، ایران را به پیش از جمهوریتی برگرداند که اینها سال‌ها برایش تلاش و مبارزه کرده‌اند!

این تصویری است که من امروز به عنوان یک شهروند ایرانی مهاجر که تا چند سال پیش تحت لوای رژیم زیست سیاسی- اجتماعی داشته‌ام می‌بینم و خطر ویرانی ایران و وطن‌مان را بیش از هر زمان دیگری احساس می‌کنم.

آیا طرفین می‌توانند «تعارض» را کنار گذاشته و «تخالف» خود را در معرض «انتخاب ملت» بگذارند تا بتوانند به هدف مشترک‌شان برسند و برسیم؟

شما چگونه می‌بینید؟

 

برای امتیاز دادن به این مطلب لطفا روی ستاره‌ها کلیک کنید.

توجه: وقتی با ماوس روی ستاره‌ها حرکت می‌کنید، یک ستاره زرد یعنی یک امتیاز و پنج ستاره زرد یعنی پنج امتیاز!

تعداد آرا: ۶ / معدل امتیاز: ۴٫۸

کسی تا به حال به این مطلب امتیاز نداده! شما اولین نفر باشید

لینک کوتاه شده این نوشته:
https://kayhan.london/?p=360695