در سلسله گفتگوهای دیگری از رادیو اسراییل با امیر طاهری، منشه امیر با این روزنامهنگار به بررسی صهیونیسم به مثابه جنبش ملیگرایی یهودیان میپردازد.
این گفتگوی رادیویی روز پنجشنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۵، هشتم سپتامبر ۲۰۱۶ پخش شد.
منشه امیر: آقای امیر طاهری، با درود به شما. در گفتگوهای ۱۲گانه پیشین در مورد سیاستهای ایران در قبال اسرائیل، مطالبی را به طور فشرده و اشارهوار در باره صیونیسم یا صهیونیسم که جنبش ملیگرایی قوم یهود هست، مطرح کردید. من در آغاز بخش جدیدی از مصاحبه با شما، مایل هستم که ابتدا به نتیجهگیری در باره مطالب مطروحه پیشین بپردازم.
یهودیان از روزی که از اسرائیل باستانی آواره شدند، به اسارت بابل رفتند و آنگاه توسط رومیها در سرزمینهای اروپایی پراکنده شدند؛ بعد اسپانیا آنها را از خاک خود راند و رانده شدگان در سرزمینهای شمال آفریقا و ترکیه و نقاط دیگر اسکان یافتند. در اواسط قرن نوزدهم، با توجه به جنبشهای ناسیونالیستی که در اروپا در حال شکل گرفتن بود، یهودیانی نیز به این صرافت افتادند که بعد از دو هزار سال پراکندگی اجدادشان در سرزمینهای مختلف، بخواهند کشوری برای یهودیان ایجاد کنند و به سرزمین باستانی اسرائیل بازگردند. این ملیگرایان یهودی تاکید داشتند که شکیبایی اجدادشان و نیایشهای دیرینه آنها کارساز نبوده است؛ میگفتند که باید سرنوشت خود را در دست خویش بگیریم. در این بحبوحه بحثها بود که دانشمندانی در میان یهودیان اروپایی کتابهایی در باره ضرورت «صهیونیسم سیاسی» نوشته و راهکارهای عملی برای بازگشت یهودیان از سرزمینهای پراکندگی را مطرح کردند. به ویژه تئودور زئب هرتزل روزنامهنگار یهودی اتریشی کتابهایی را در این باره نوشت؛ جریان محاکمه «آلفرد درایفوس» در ماجرای مشهور به «ژاکوز» («من متهم میکنم») با همراهی امیل زولا در پاریس پیش آمد که شما نیز در گفت و گوی قبلی به آن اشاره کردید. همزمان در آلمان جریان دیگری از فعالیتهای یهودیان دیده میشد که موشه مندلسون یکی از پیشگامان آن بود و مدعی بود که اگر یهودیان خود را در جامعه آلمانی مستحیل کنند؛ لباس و رفتار و کرداری درست مانند آلمانیها داشته باشند، آن زمان مسئله یهودستیزی و مخالفت با صهیونیسم از بین خواهد رفت. ولی چنین نشد و کوتاه مدتی پس از موشه مندلسون، دیدیم که آلمان هیتلری به وجود آمد که مرتکب جنایاتی شد که همگان دیدند.
یکی از کتابهایی که اساس یهودستیزی قرار گرفت، کتابی بود که در روسیه تزاری انتشار یافت، با نام «پروتکل مشایخ صهیون» که با پوگرومها، کشتار یهودیان در روسیه، مقارن بود. این کتاب دستمایه هیتلر نیز شد، و شوربختانه جمهوری اسلامیایران نیز به آن در طول دههها استناد کرده و هنوز آن را منتشر و توزیع میکند. دیدگاه شما را در باره این موضوع میشنویم.
امیر طاهری: ابتدا به این موضوع اشاره کنم که مسئله صیونیسم یا صهیونیسم و بازگشت یهودیان به سرزمین تاریخیشان از همان آغاز وجود داشت. من خود قسمتی از «زایینامه» از «ارمیای نبی» را چهل سال پیش برای مجله «آشنا» در تهران ترجمه کرده بودم؛ در آن «ارمیای نبی» میگوید: «امروز دختران اورشلیم گریه میکنند؛ اما ما به تو امیدوار هستیم که به سرزمین خود بازگردیم…». لذا، بسیار پیشتر از جریانهای ناسیونالیستی اروپایی این آرزو وجود داشته است. در زمینه تلاش یهودیان برای «همرنگ جماعت شدن» و حل شدن در جوامع اطراف خود نیز باید گفت که یهودیان تلاشهای بسیاری کردند که بیشتر آن در آلمان بود. شاعر آلمانی که از حکومت هیتلر گریخت و به آمریکا رفت، گفته بود در آمریکا تنها آلمانیهایی که دلشان برای آلمان تنگ میشد، یهودیان بودند. بنا بر این، یهودیان این حسن نیت را نیز نشان دادند اما با رفتارهای طردکننده از سوی جامعه کلی روبرو میشدند.
در خصوص «مشایخ صهیون» که جزوهای بود و نمیتوان نام آن را یک کتاب نهاد، مطالبی با انگیزههای سیاسی بود که حداکثر در سال ۱۹۰۳ میلادی به وسیله «اوخرانا» سازمان امنیت تزاری جعل شده بود. روسیه در آن زمان با «پوگرومها» روبرو بود. «پوگروم» در روسی یعنی «رد» اما در عمل به صورت هجوم و حمله به یهودیان و محل زندگی و کار آنها، از مزارع گرفته تا کارگاههایشان، انجام میشد. بدترین نوع «پوگرومها» در «کیشینیاو» رخ داد که امروزه پایتخت جمهوری مولداوی یا مولدووا محسوب میشود. البته این تئوری نیز وجود دارد که یک ایتالیایی این مطالب را جعل کرده بود که آن را به «اوخرانا» فروخت. در این زمینه «امبرتو اکو» نویسنده ایتالیایی یک رمان با نام «گورستان پراگ» نوشت و منتشر کرد، که نوعی داستان تخیلی- حقیقی در مورد نحوه جعل مطالب «مشایخ صهیون» است. زیرا کل جعلیات «مشایخ صهیون» مدعی است که کسی شبانه در قبرستان پراگ خود را پنهان کرده، و به ادعای او، به سخنان «حکمای صهیون» که در آنجا گرد آمدهاند، گوش میدهد و از حرفهای آنها «یادداشتبرداری» میکند که چگونه «در حال برنامهریزی یک توطئه بزرگ برای تسلط بر جهان» هستند.
این سند یا جزوه جعلی سرنوشت بسیار جالبی داشته و مورد استفاده بسیاری بوده است؛ در سال ۱۹۲۰ «فورد» سرمایهدار آمریکایی که مخترع خودروهای «فورد» بود، بسیار به آن علاقمند شد و پانصد هزار نسخه آن به زبان انگلیسی را، که به خواسته خود او نیز به انگلیسی ترجمه شده بود، در سراسر آمریکا به رایگان توزیع کردند. «فورد» صاحب روزنامهای نیز به نام «دیر بورن ایندیپندنت» Dearborn Independent بود که در آن نیز مطالب «مشایخ صهیون» به صورت سلسلهوار چاپ میشد تا به زعم خود، به افکار عمومی توضیح دهد که بله، یهودیان برای کل دنیا نقشه و طرح دارند و میخواهند جهان و از جمله ایالات متحده آمریکا را در دست خود بگیرند. اما شماری از بازرگانان و ناشران یهودی علیه آقای «فورد» به دادگاه شکایت کردند و او به اتهام افترا مورد تعقیب و محاکمه قرار گرفت. «فورد» بازنده شد و پوزشخواهی کرد و غرامت پرداخت، و در نتیجه هم ناچار شد که آرزوی رییس جمهوری شدن آمریکا را که مدتها در سر داشت، به کناری بگذارد.
در سال ۱۹۲۱ میلادی، روزنامه تایمز لندن که قبلاً هم با جنجال زیاد اخبار انتشار این کتابک را چاپ کرده بود، بعد از بررسیهای زیاد به این نتیجه رسید که سخن از مطالبی جعلی است و این نتیجهگیری را منتشر کرد و تاکید نمود که صرفاً دستمایهای برای تبلیغ بوده است.
اما هر انسانی که مطالب «مشایخ صهیون» را بخواند، چه بخشی از آن و چه به طور کامل، و چه به هر زبان و از جمله مطالب انتشار یافته در این رابطه به زبان فارسی را، به خوبی درک میکند که سخن از تبلیغات و افترا زدن است. بگویم که این مطالب در زمانی به فارسی ترجمه شد که ایران با آلمان نازی روابط خوبی داشت. البته ترجمه آن ناقص و نارسا است که منتشر شد.
منتهی، این کتابک مونتاژی از مطالبی از نویسندههای مختلف است. برای مثال، از الکساندر دوما نویسنده مشهور داستانهایی مانند «سه تفنگدار» گرفته تا «منتسکیو» که مطالبی مانند «نامههای پارسی» و «قوانین» را نگاشته بود، و یا از مطالبی از «ماکیاولی» بنیانگذار مکتب «ماکیاولیسم» («سیاست جدید» و «دنیای نو») سرهمبندی شده است؛ رد پای مطالب و اثرهای دیگران از جمله «هوراس» شاعر قدیمیلاتینی، «بوژن سور» نویسنده فرانسوی که «شبهای مخوف پاریس» را نوشته بود؛ «هکتور مالو» که کتاب «بی خانمان» را نوشته بود، در تهیه «مشایخ صهیون» سرهمبندی شده است.
باید گفت، استفاده از مطالب این نویسندههایی که در این کتابک سرهمبندی شده است، زمانی بوده که آنها همگی در سطح بینالمللی، یا دست کم در سطح اروپایی، به خوبی شناخته شده نبودند و به زعم تهیه کنندگان «مشایخ صهیون» میشد که از مطالب آنها استفاده کرد تا آن را به عنوان یک «سند واقعی» ارائه کنند.
هیتلر از این به اصطلاح «سند» یا کتابک استفاده بسیاری کرد. یک موسسه مطالعات یهودشناسی نیز در دوران نازیها در برلین ایجاد شد که «آلفرد روزنبرگ» تئوریسین اصلی حزب نازی در زمینه «برتری نژادی» و نویسنده کتاب معروف «اسطوره قرن بیستم» تصمیم گرفته بود که یهودستیزی را به عنوان یک رشته «علمی» ترویج کند. از دید او میبایست یهودستیزی علمیباشد که افراد در آن تز دکترا بنویسند و دانشآموخته این رشته تا حد دکترا بشوند. یکی از مبانی تحقیقاتی این موسسه همین جعلیات «مشایخ صهیون» بود.
بعد از جنگ جهانی دوم، اعراب «وارث» این دیدگاه و مطالب شدند و چندین بار آن را به عربی ترجمه کردند. نخستین بار به دستور سعودیها یک نویسنده لبنانی برگردان آن را به عربی انجام داد. بعد از آن، مصریها در زمان جمال عبدالناصر ترجمه دیگری از آن را ارائه کردند. در دهه هفتاد میلادی (در قرن بیستم، دهه ۱۳۵۰ خورشیدی) من به هر کشور عربی که سفر میکردم، در کنار هدایایی که به مهمانها میدادند، مانند خرما، این کتاب نیز بخشی از هدایا بود. داشتن «شیوخ صهیون» جزو اسطوره ضدیت با یهودیت محسوب میشد. فراموش نباید کرد که این کتابک از آسمان نیفتاده و عصارهای از دو هزار سال یهودستیزی در اروپا است؛ اروپایی که با رسمیشدن مسیحیت به عنوان دین امپراتوری رم، بنای یهودستیزی را نیز گذاشت. اولین «دشمن» برای این امپراتوری یهودیان بودند که عیسی را به عنوان پیامبر قبول نکرده بودند. «دشمن دوم» نیز از نظر آنها آتنیها بودند و لذا، آنها حق خود میدانستند که به هر دو «دشمن» حمله کنند، و این، کاری بود که انجام دادند.
منشه امیر: خلاصهای از مطالب جعلی این کتاب را در مورد «مسلط شدن یهودیان بر جهان» و «شیوه تحقق این تسلط» بیان بفرمایید.
امیر طاهری: با شیوههای توطئه؛ با ایجاد مترو در شهرهای بزرگ که اگر لازم شد این شهرها را منفجر کنند، ببینید مغز بیمار آنها را که میگفتند یهودیان هم میخواهند بر این شهرها مسلط شوند و هم اینکه میخواهند آنها را از بین ببرند! با کنترل نهادهای مالی از جمله بانکها، و نیز از راهکار گرفتن پستهای مهم و حساس. این جعلیات سر و ته درست و حسابی ندارد؛ اما به عنوان یک داستان رمان برای خواندن میتوان آن را مطالعه کرد نه بیشتر.
خود داستان نیز به وسیله مردی به نام «هرمان گودشه» که در دستگاه پلیسی روسیه تزاری کار میکرد، طراحی اولیه شد چون او یک رماننویس شکست خورده بود که در نگارش رمان ناکام شده بود و برای همین، پیگیر این شبهرمان خیالی شد و همان گونه که پیشتر اشاره کردم، «امبرتو اکو» در کتاب «گورستان پراگ» به خوبی در این باره توضیح داده که چگونه این تصور شکل گرفت که نوادههای ۱۲ «سبط» یهودی (و گم شدگان آنها که رد پایشان نیز پیدا شده است) در صدد به انقیاد کشیدن دنیا هستند.
به نوشته جعلیات مندرج در این کتاب، پاریس مرکز و مقر این ستاد جهانی تسلط بر دنیا است اما شعبههای آن در شهرهای دیگر نیز وجود دارد!
منشه امیر: آیا این کتاب با «پوگرومها» در روسیه ارتباطی داشته است؟ یعنی روسیه تزاری این کتاب را برای «توجیه» ستمهای صورت گرفته در چارچوب «پوگرومها» منتشر کرد؟ یا «پوگرومها» نتیجه این کتاب بود؟ و روسیه تزاری میخواست که در سراسر جهان با یهودیان مبارزه کند؟
امیر طاهری: تصور من این است که روسیه تزاری نمیخواست در سراسر دنیا با یهودیان مقابله کند. اما میخواست با حضور و اسکان یهودیان در نقاطی که به تسلط روسیه در میآمد این مقابله را انجام دهد. مانند لهستان، لیتوانی و اوکراین. اما با پوزش از شما این را نیز بگویم که یهودیان نیز آدمهایی هستند که به آسانی زیر بار حرف زور نمیروند و ایستادگی میکنند.
منشه امیر: در زبان ادبی به گستاخی و مقاومت سرسختانه یهودی میگویند «سخت قفا»…
امیر طاهری: این خوی هرچه که نام بگیرد، مهم نیست، اما زیر بار دیکتاتوری نمیروند. اصولاً مشهور است که یهودیان در میان خود به آسانی کسی را به عنوان رییس قبول ندارند چه برسد به اینکه کسی بخواهد از بیرون به آنها چیزی را تحمیل کند. به هر روی، در رژیم تزاری، که تزار مانند خدا جلوهگر میشد، برای روسها بسیار سخت بود که با فرهنگی روبرو شده بودند (و من عامدانه نمیگویم با دین یهود، بلکه میگویم فرهنگ یهود) که آن را درک نمیکردند. اصولاً انسان از هر چه که آن را نمیفهمد، هراس دارد. لذا، در تدارک دیدن و عملی کردن این «پوگرومها» («رعدها») ابتدا طبقات پایین جامعه روسیه آن را با مشارکت فعالانه محقق میکردند و بعد، نیروی حکومتی وابسته به سنت پترزبورگ نیز به کار آنها میآمد و به یاری گرفته میشد. به این معنا، که من نماد حکومت شما (مردم عوام) هستم و دارم «دشمن» شما را سرکوب میکنم.
نباید فراموش کرد که اصولاً در آن دوره، بازار برای داستانهای ماجراجویانه، توطئهآمیز، دسیسهای، کارهای پلیسی و پشت پرده و دیدن «کاسهای در زیر هر نیم کاسه» به شدت گرم بود و این مطالب بازارگرمیخوبی داشت. برای مثال، «دومای پدر» (یعنی الکساندر دوما) رماننویس فوقالعاده پولسازی به حساب میآمد. داستان «جوزف بالسامو» را که او نوشته بود، شاید در آن دوره، پرفروشترین و پولسازترین کتاب در اروپا بود. اصولاً روسها همیشه به فرانسه علاقمند بودند و فکر میکردند که فرهنگ از فرانسه سرچشمه میگیرد. برای همین بود که زمانی که داستان «گردنبند الماس ملکه» به روسی ترجمه شده بود و مورد تقلید بسیاری هم قرار گرفت، در محافل روسیه تزاری سر و صدا کرد. کتاب دیگری نیز مورد بحث زیاد بود و آن، نوشته «فرانسوا بورلا» بود که در اواخر قرن نوزدهم (شاید ۱۸۹۰ میلادی) به نام «یهودیان معاصر ما» بود. در این کتاب، نویسنده شخصیتی را خلق کرده که نام «لویت» را بر او نهاده است. این «لویت» در این داستان معتقد است که «یهودیان باید پادشاه جهان باشند». میدانیم که یک خاخام یهودی به نام «رتکلیف» نیز هست که در به اصطلاح ماجرای «شیوخ صهیون» نام او مطرح است که ظاهراً این دیدگاه را «تایید» میکند. در هر حال، کل این ماجراها میبایستی این ذهنیت را القاء کند که اینها صرفاً تصورات نیست، بلکه پایه و اساسی از حقیقت نیز دارد! در «حکمای صهیون» یک نطق غرای خیالی از قول این به اصطلاح خاخام نیز نقل میشود که آن نیز برای این است که نشان دهد این سخنرانی واقعی است و در مطبوعات وقت نیز منتشر شده است. لذا، کل سرهمبندیها و جعلیات برای القای «درستی» این تصور است که یهودیان برنامه واقعی برای «تسلط بر دنیا» را در دست دارند.
منشه امیر: پرسشهایی در این باره که چه عواملی باعث شد که داستاننویسی، تخیلات و جعلیات را برای بدنام کردن یهودیان مطرح کردند، و چگونه مردم عاقل دنیا، و نه تنها عوام، میتوانستند این مطالب پوچ را باور کنند به گونهای که تا امروز نیز افراد، سازمانها، و حتی دولتها، حکومتها و کشورهایی «پروتکل مشایخ صهیون» را چراغ راه خود کرده و به آن دامن میزنند ولی در واقع با این ابزارها ملت خود را سرکوب میکنند، مقولههایی است که در این چارچوب قابل بررسی است. اما این مطالب را در گفتگوی بعدی با شما در میان خواهم نهاد.