مادر پژمان قلیپور از کشتهشدگان اعتراضات آبانماه ۱۳۹۸ شامگاه دیروز پنجشنبه ۳۰ اردیبهشتماه ۱۴۰۰ در حمایت از کمپین #رأی_بیرأی در کلاب هاوس حضور پیدا کرد و بار دیگر دادخواه خون فرزند ۱۸سالهاش و حمایت رسانهها برای رساندن صدای دادخواهیاش شد.
مادران دادخواه و خانوادههای کشتهشدگان در ۴۲ سال حکومت جمهوری اسلامی، در مخالفت و مقابله با گروه موازی که برای تبلیغات ریاست جمهوری علی لاریجانی رئیس سابق سه دوره مجلس شورای اسلامی و از مقامات قدیمی رژیم و معتمد علی خامنهای در کلاب هاوس تشکیل شده بود، مخالفت خود را با انتخابات اعلام کردند و از مردم خواستند تا در انتخابات ۲۸ خردادماه شرکت نکنند.
این جمع در تأیید کمپین #رأی_بی_رأی تشکیل شد که توسط مسیح علینژاد راهاندازی شده است.
محبوبه رمضانی مادر پژمان قلیپور جوان ۱۸ سالهای که ۲۶ آبانماه ۹۸ در کرج هنگامی که برای خریدن کت و شلوار عروسی برادرش به خیابان رفته بود، با شلیک پنج گلوله کشته شد، نیز در جمع حضور داشت.
بچهام را در شمال دفن کردند تا هم از او دور باشم و هم از مزارش!
این مادر سوگوار در پاسخ به مسیح علینژاد فعال حقوق بشر در اینباره که آیا رسانههایی که اخبار کاندیداهای ریاست جمهوری را پوشش خبری میدهند، پیگیر دادخواهی خانوادههای آبان بودهاند یا نه، گفت: «اصلا! ما کسی را ندیدیم. درد ما این است که کسی را در وطن خودمان در کنار خودمان به عنوان دادخواه ندیدیم. تا به عنوان یک مادر پشتم گرم شود و بتوانم بگویم در مملکت خودم که بچهام را به قول شما، به قول شما «اشرار» کشتهاند، دنبال من هستند، حواسشان به من هست که دادخواهی کنم. یکسال و هشت ماه است که دارم فریاد میزنم، میگویم بچه مرا چه کسی کشته است؟ من قاتل را میخواهم، به من نشان دهید که قاتل بچه من کیست.»
محبوبه رمضانی با اشاره به فشارها و وحشتآفرینی علیه خانواده کشتهشدگان آبانماه میگوید: «یک ماه مانده به سالگرد بچههای آبان، دوره افتادهاند که در خانههایشان تا ببینند داستان اینها چیست. دو روز مانده به سالگرد بچههای آبان، جایی که میخواستم برای بچهام سال بگیرم، پرچم زدند به دلیل کرونا، اینجا نمیشود مراسم گرفت!»
او اضافه کرد: «مگر تو نمیگویی ما نکشتیم، «اشرار» کشتند؟ پس چرا از گرفتن مراسم بچههای آبان جلوگیری میکنی؟ چرا وقتی من ساکن کرج هستم، پیکر فرزندم را باید شمال دفن کنند؟! هم از بچهام دور باشم، هم از مزار بچهام!»
مادر پژمان قلیپور از نصب دوربین مداربسته بر آرامگاه پسرش در شمال کشور خبر داد و گفت: چرا بطور مستقیم یک دوربین میگذارید بالای سنگ مزار بچهی من؟ تا ببینید چه کسی میآید و چه کسی میرود؟ اینقدر بدبخت هستید که از سنگ مزار بچهی من هم میترسید؟! برای دوربین هزینه میکنید؟ بینوا! بیچاره! این هزینه را خرج آنهایی کن که تا ناف در سطل زباله دنبال غذا میگردند. دنبال چه چیز بچههای آبان میگردید؟ از چی بچههای آبان میترسید؟ از سنگ مزار بچههای آبان میترسید یا از مادران موسفید و پدران خمیده بچههای آبان میترسید؟»
این مادر دادخواه میگوید: «چه گفتم؟ گفتم دادخواهم. خب، حق من است! مادرم! بچهام کشته شده! جوان ۱۸ سالهام را کشتهاید. چرا باید سکوت کنم؟ چرا باید خفه شوم؟ چرا نباید حرف بزنم؟ چرا نباید فریاد بزنم؟ چرا نباید خشمگین باشم؟ جوان ۱۸سالهام را کشتید! عروسی پسر بزرگم بود، شما عروسی مرا عزا کردید. من تا قیام قیامت همهتان را نفرین میکنم. اگر خدایی وجود دارد؛ میگفتند مادر آه بکشد، عرش خدا میلرزد؛ من الان درگیرم با خود خدا که هیچ عرشی نداشته که بلرزد! ما مادرها ۱۸ ماه است که داریم ناله میزنیم. من دو تا بچه داشتم هیچکدام را نتوانستم داماد کنم.»
مجبوبه رمضانی با بیان اینکه «آقای خبرنگار، آقای روزنامهنگار، هر کس که هستی صدای مرا بشنو» اضافه کرد: «من در این مملکت دو تا بچه با بدبختی بزرگ کردم، با حقوق کارگری بزرگ کردم. با زحمت و آبروداری بزرگ کردم. با سیلی صورتم را سرخ نگه داشتم، نگذاشتم حتا مادر خودم بفهمد که شرایط مالیام چطور است. دو تا بچه مثل دسته گُل بزرگ کردم. تمام دغدغهام این بود که بچههایم سالم در این مملکت بزرگ شوند.»
او ادامه داد: «من آدم سیاسی نبودم، نمیدانستم رئیس جمهور چه کسی است. دنبال سیاست نبودم. تمام دغدغهام چهاردیوار زندگیام بود که بچههایم سالم بزرگ شوند، همین و بس. من بچهام را سالم بزرگ کردم و تحویل جامعه دادم، جامعه با من چه کرد؟ این حکومت با بچه من چکار کرد؟ جوان سالم مرا چکار کرد؟ اگر معتاد بود، الواط، دزد بود، خمار بود، اگر نصف روز خمار بود، نصف روز نشئه بود، خوب بود؟ بچه سالم مرا چکار کردند؟ قبرستان خواباندند. زیر خروارها خاک!»
این مادر دادخواه شرکتکننده در کارزار #رأی_بی_رأی اظهار داشت: «باید الان قاب عکس دستم بگیرم، راه بیافتم در قبرستانها دنبال قبرهای بچههای آبان بگردم. چون از سنگ بچهام دورم. نه بچهام را دارم نه سنگ مزار بچهام را. چون به من گفتند باید او را ببری و در شهرستان خاک کنی. نمیدانم چه کسی باید صدای ما را بشنود. کجا باید فریاد بزنیم؟ چه کسی باید به داد ما برسد؟ کدام حقوق بشری؟ کدام سازمان مللی؟ من وقتی حریف مملکت خودم نمیشوم، وقتی فریاد میزنم به داد من برسید، کسی به داد من نمیرسد، میگویم قاتل بچه مرا نشان بدهید، نشان نمیدهند، باید کجا فریاد بزنم؟»
شما یک پژمان و نوید و محسن و ابراهیم را نکشتید! خانوادههای آنها را کشتید!
محبوبه رمضانی درباره فشار حکومت برای ساکت کردن خانوادههای کشتهشدگان و تهدید خودش توسط مأموران نیز میگوید: «جز اینکه ما هر جا حرف زدیم، چهار تا هشتگ زدیم، ما را خواستند و تهدید کردند. پیغام فرستادند که میبریمت جایی که اصلا نفهمی کجا بردنت. ببر! تو فکر میکنی فقط پژمان را کشتی؟ شما یک خانواده را کشتید و نابود کردید. شما فکر میکنید فقط نوید را کشتید؟ شما خانواده نوید را کشتید. چند نفر را ما نام ببریم؟ محسن با یک بچه ۲ ساله، ابراهیم با دو تا بچه؟ اشرارتان یک نفر، دو نفر نکشت! ما دلمان پر از درد و غصه است و پر از فریاد و خشم و نفرت است. ما صدامان به هیچ جا نمیرسد، هیچکس برای ما هیچ کاری نکرده. من هیچی نمیخواهم آقا، قاتل بچهام را نشانم بدهید. من قاتل بچهام را میخواهم.»
مادر پژمان قلیپور ۱۸ ساله در شرح چگونگی کشتهشدن فرزندش که تمام حاضران در این گروه کلاب هاوس را به گریه انداخت، گفت: «قلب من سوراخ شده. شبی که به من خبر دادند گفتند سر پژمان شکسته، در کل مسیر توی این فکر بودم که من الان بروم بیمارستان خدا کند پشت سر پژمان شکسته باشد که عروسی پسر بزرگم جلوی سرش شکسته نباشد؛ که زخم باشد و بچهام خجالت بکشد از سر شکسته؛ تمام مسیر به این فکر میکردم. من ثانیهای به این فکر نمیکردم که بچهام اتفاقی برایش افتاده. پدر پژمان، پژمان را در کاور دید و ما اینقدر دنبال این نبودیم که اتفاقی برای بچهمان افتاده؛ مرا نشاند و گفت بنشین، بگذار دکترها به بچه برسند. پژمان دارد درد میکشد. چون پژمان دو چشم و دهانش باز بود وقتی جان از تناش پر کشید. وقتی مرا نشاند و برگشت توی اتاق دید زیپ کاور را کشیدهاند بالا و پژمان تمام! پنج روز مانده بود به عروسی پسر بزرگم. من اینها را کجا بگویم؟ سر کی فریاد بزنم؟ کجا ناله بزنم؟ کی به داد من میرسد؟ میگویند قوی باش! خب، من قوی! ولی وقتی یادم میافتد که پسرم را در چه وضعیتی دیدم من مادر میتوانم قوی باشم؟!»
این مادر دادخواه در پاسخ به پرسش مسیح علینژاد درباره خواستههایش از مردم و خبرنگاران گفت: «کمک کنید تا دادخواهی کنم. انتقام بچهام را بگیرم. در مسیر دادخواهی بچهام، پیروز شوم. من به پژمان قول دادم تا ثانیهای که نفس میکشم، صدایش باشم. صدای ما مادرها باشید، ما مادرها هیچی از شما نمیخواهیم. ما فقط میخواهیم بدانیم قاتل بچههایمان کیست. من از آن بیوجدان، از آن بیشرف فقط یک سوال دارم، آیا وقتی که داشتی بچه مرا میزدی به چشمهایش نگاه کردی؟ چشمات به صورت بچه من افتاد؟ دلت برای جوانیاش نسوخت؟ یک لحظه پیش خودت فکر نکردی شاید این بچه مادر داشته باشد؟ خانواده منتظرش باشند. من آن آدم را میخواهم. بگذارید من میخواهم قاتل بچهام را ببینم.»
ما خانوادههای آبان از قشر کارگریم
محبوبه رمضانی درباره خانوادههای کشتهشدگان آبانماه گفت: «ما خانوادههای آبان قشر کارگر بودیم که با زحمت و آبرو زندگی کردیم، فقط میخواستیم سالم بچه تحویل جامعه بدهیم. همه هم بچههای سالم تحویل جامعه دادیم ولی چه کردند با بچههای ما؟ که امروز بنشینم بگویم پژمان! کاش بد بودی، معتاد، دزد بودی و خوب نبودی. اگر بودی شاید میماندی… همه بچههای آبان، همه سالم، همه درسخوانده، همه موفق بودند. چرا اینها را زدید؟ اینها برای شما خطر داشتند؟ جوان ۱۸ ساله چه خطری داشت که با پنج گلوله کشتیدش؟ یک دانه هم میزدید موفق بودید!»
او با اشاره به «انتخابات» ریاست جمهوری اسلامی خردادماه امسال نیز گفت: «الان من چه باید بخواهم از اینها؟ که بعدی میآید درست میکند؟! ۸ سال پیش، احمدینژاد بود و کشت، بعد این یکی آمد و کشت. قبلاش یکی دیگر بود در کوی دانشگاه کشت! بعدش این یکی آمد و کشت. چه کسی؟ چه کسی میخواهد بیاید؟ واقعا چه کسی میخواهد بیاید؟ که دوباره آنها هم یکسری بچه دیگر را بکشند؟ یکسری مادر دیگر دوباره قاب عکس به دست بگیرند؟!»
این مادر داغدار و شجاع گفت: «نمیخواهم دوباره مادر دیگری را قاب عکس به دست ببینم. مادر مصطفی کریمبیگی قاب عکس بچهاش دستش بود و آمد دیدن من؛ گفت ۱۰ سال پیش این اتفاق برای من افتاده، مادر پژمان. من نمیخواهم ۴ سال دیگر قاب عکس پسرم را دستم بگیرم، بروم خانه کسی بگویم ببین من هم چند سال پیش این اتفاق برایم افتاد!»
محبوبه رمضانی با اشاره به برخی حمایتها که از سوی لابیگران و مالهکشان جمهوری اسلامی برای رأیگیری ۱۴۰۰ در خارج کشور انجام میشود گفت: «تو که برای اینها یقه پاره میکنی، چرا خارج از کشوری؟ چرا نمیآیی ایران کنار ما زندگی کنی؟ تو که با تاجزاده و امثال این آقا موافقی، چرا نمیآیی؟ چرا رفتی آنسر دنیا؟ چرا بچههایتان آنجا هستند؟ مگر نمیگویی این آقا خوب است؟ باشه، ما هم تایید میکنیم، خوب است! پس چرا نمیآیی اینجا کنار ما زندگی کنی با آن آقا؟ چرا رفتی آن طرف دنیا، زبان ما شدی؟ تو غلط میکنی بجای ما حرف میزنی. تو بیخود میکنی بجای ما حرف میزنی. آن احمقی که میرود آنسر دنیا توی صف میایستد، تو غلط میکنی، میروی برای زندگی ماها تصمیم میگیری! ما داریم اینجا زندگی میکنیم. اگر به نظر تو عالیست چرا تو آنسر دنیایی؟ بیا پیش ما زندگی کن و اینجا هم رای بده! ما اینقدر که افراد خارج از کشور برای رأیگیری ما را عذاب میدهند… اینطرف که رای میدهند ناراحتمان نمیکنند!»
او اضافه کرد: «تویی که آنسر دنیا فکر خوشگذرانی هستند، بیخود میکنی برای من داخل ایران تصمیم میگیری. بیا توی گود! تو آنجایی و برای من و امثال من تصمیم میگیری که چه کسی اینجا باشد؟ بعد یقه پاره میکنی برای آقای فلان و بیسار؟ اگر این آقا قرار بود اصلاح کند تا حالا کرده بود! اگر قرار بود این حکومت اصلاح شود تا حالا شده بود. چند نفر دیگر؟ چند هزار نفر دیگر، چند هزار جوان دیگر قبرستان بخوابند این حکومت اصلاح میشود؟ یک عدد به ما بدهند. ولی کو؟ درد خانوادههای آبان این است. اینجور افراد دارند جگر خانوادههای آبان را میسوزانند. شما حق ندارید برای زندگی نابود شده ما تصمیم بگیرید!»
گفتنی است این روزها هشتگ #چرا_بر_نمیگردی_ایران نیز علیه مدافعان و وابستگان جمهوری اسلامی که در خارج کشور و عمدتا در کشورهای آزاد و مرفه اروپایی و آمریکا زندگی میکنند ولی مردم را به شرکت در نمایش رأیگیری رژیم فرا میخوانند بسیار مورد استفاده کاربران قرار میگیرد.
ببینید این اسلام و این اسلامیون برقدرت روی حتا هیتلر و استالین و پوپوت و حتا امام علی را هم سفید کردذه اند. امام علی که پایه گذار «راه حل نهائی» ست و رهبر م خ ن ث انقلاب هم در سایتش پیشنهاد می کند که اسرائیل را باید با «راه حل نهائی» نابود کرد هم با همه ی قساوتش هزار یهودی بنی قریضه را که گردن می زند در همان جا در یک گودال می اندازد و آنها را نمی برد در مثلا قم دفن کند. اما حکومت ضد بشری اسلام ناب پژمان و پژمانها را می برد در یک شهر دیگر دفن میکند.
https://www.youtube.com/watch?v=uaEhnBXvQdc
بهنود خاک بر سرت. تو آدمی؟ پیرمرد تو برای درآوردن ِ پول رنگ ِ سرت با خون ِ جوونای مملکت ت کفش ِ یه مشت تروریست و قاتل ِ حاکم بر ایران و واکس میزنی و برق میندازی.
ساندی اکسپرس روز ۲خرداد در مطلبی درباره سیرک نمایش انتخابات نوشت:
در ایران فضای متفاوتی نسبت به ۴سال پیش وجود دارد. کاسه صبر مردم لبریز شده است. روزهایی که میشد بین اصلاحطلبان و اصولگرایان تفاوت قائل شد? مدتهاست گذشته است.
هیچ تفاوتی بین ابراهیم رئیسی، عامل قتلعام ۳۰۰۰۰ زندانی سیاسی در سال۱۹۸۸ و علی لاریجانی، تروریست و معمار سانسور و سرکوب، یا سایر نامزدها وجود ندارد.»
به نظرم کسی که برای انتخابات ۱۴۰۰ تبلیغ کند (چه در داخل چه در خارج) باید فراموش کند که انسان است. بله او حیوان است و این یک توهین نیست واقعیت آنها است و به نظرم به جای طرفداران رژیم،باید به حیوان بر بخورد
«ما دلمان پر از درد و غصه است و پر از فریاد و خشم و نفرت است. ما صدامان به هیچ جا نمیرسد» – محبوبه رمضانی، مادر #پژمان_قلیپور از #مادران_دادخواه #آبان_٩٨
پژواک خروش و خشم شما قارهها و اقیانوسها را درنوردید.
من صدای شما را در ساحل اقیانوس آرام شنیدم.
صدای شما به آن ور دنیا رسید!
https://twitter.com/NoToIslamicRep/status/1395975526980882442
خاک بر سر شما مزدوران کثیف
به زودی می آییم قبرهای تان را در لندن آماده کنید
در برابر پژمان و مادرش باید همگی از شرم بی غیرتی بمیریم .ملتی که اینطور از ترس سکوت می کند شایسته همین زندگی است.
حضرات اقایان نگهدار و بهنود گوش هاتونو وا کنید شما و امثال شما و بشنوید صدای مادر های داغ دار را:
“تو بیخود میکنی بجای ما حرف میزنی. آن احمقی که میرود آنسر دنیا توی صف میایستد، تو غلط میکنی، میروی برای زندگی ماها تصمیم میگیری. ما داریم اینجا زندگی میکنیم. اگر به نظر تو عالیست چرا تو آنسر دنیایی؟ بیا پیش ما زندگی کن و اینجا هم رای بده. ما اینقدر که افراد خارج از کشور برای رأیگیری ما را عذاب میدهند… اینطرف که رای میدهند ناراحتمان نمیکنند!»
١. درس اول اصلاح طلبی با خ… مالی و چاپلوسی فرق داره!
٢. … دوم بی شرمی و بی حیایی هم حد و مرزی داره!
٣. … سوم سیاست پدر و مادر هم میتونه داشته باشد!
۴. …چهارم مردم گرائی داریم و عوام فریبی، انتخاب با شماست!
۵. … خدا بهتون عقل سالم بده!
۶. …اگر بی خدا هستید برین مخ تونو عوض کنید!
.
واقعیت تلخ این است که نقش اکثریت قریب به اتفاق آمریکاییان واروپاییان ایرانی تبار ( بغیر از اقلیتی ناچیز) در استمرار و توانمند سازی جور و جهل وجنایت و نکبت و فلاکت و کثافت و عفونت و تبهکاری و رذالت و شرارت خلافت شیعه بسیار قابل توجه است.
اگر فرض کنیم که در درون مرز حداکثر ۱ درصد جمعیت طرفدار رژیم و ۹۹ درصد مخالف هستند، در برون مرز چه بسا این نسبت بر عکس باشد!!!
کافی است نگاهی بیاندازیم به مبارزات ۶۲ ساله آمریکاییان کوبایی تبار شرافتمند بر ضد رژیم کاسترو در مقایسه با روسپیان سیاسی و قوادان ایدئولوژیک و دیاثتمداران و ولایت معاشان ونیروهای نیابتی ایرانی تبار!!!!
بگویم که از سر دوستی ست که فریاد می زنم. من هم دانشجو هستم و هم در یک دبستان پولی که نام احمقانه غیر انتفاعی بر آن گذاشته اند هفته ای چند ساعت درس می دهم و هم شوفر تاکسی غیر مجاز هستم. چرا که پدر و مادرم پیر و بازنشسته و فرهنگی هستند و حقوقشان خرج خرید نان خالی هم نمی دهد. و اما میخواهم من هم در عزای پژمان و پژمانها و پویا ها و نوید ها فریاد بزنم شاید که با فریادم جانم هم بدر رود و آرام بگیرم. شاید آقای رضا پهلوی باید از استدلالات این زن بهره ببرد. چنانکه همه ی ایران از آن بهرمند است. من میخواهم بگویم که راننده چند آقازاده در خیابان فرشته شمیران هستم. این آقا زاده ها که من و برادرم را به هم پاس میدهند، اکثرا فرزندان بساز بفروشها و بازاریهای و کارچاق کن ها وکلای مجلس، ملایان و مداحان و نزدیکان رژیم هستند همگی مقیم لندن و کالفرنیا و دانمارک و هلند و فنلاند و پاریس هستند. گاهی خواهری در هلند است و برادری در فنلاند و… در هر حال اینان از ترس با اتومبیلهای آخرین سیستمشان به فرودگاه نمی روند و از حمالی بنده و گاهی برادرم استفاده می کنند. اینان همگیشان از ما بهترون هستند. یعنی هم طرفدار این حکومت ضد بشری هستند، چرا که غارتگران این سرزمینند که هر کدامشان به اندازه ده نسلشان دزدیده اند و هم لباسها و ساعتهای بسیار گران قیمت دارند و هم بنده باید نوکریشان را بکنم وقتی از راه می رسند چندین چمدان دارند و وقتی می روند چندین دیگر. اینان هم ابربدکارانند هم ابرغارتگران و ابردزدان و ابر بیشرفانند. من از مردمی که همیشه در خواب و رخوت و بیهوشی هستند میخواهم تا بیدار شوند فقط این فقیران بیایند تا فرودگاه خمینی ملعون و ببینند این آقا ها و آقا زاده ها را. من حتا از آنهائی که درستکارند و از این حکومت دفاع می کنند طرفداری می کنند درخواست میکنم تا بروند به فرودگاه و حتا در این ماتم کرونا ببینند این آقاها و آقا زاده ها را که چگونه در حال غارتند. ای مردم شما را به ایران قسم بیدار شوید. این حزب الهی های انگلیسی و آمریکائی و اروپائی را شناسائی کنید. هر کس ملایان و مداحان محله ی خودش را زیر نظر داشته باشد تا ببیند که همشان با همان آمریکا و انگلیسی و غربی که مرگ برشان می گویند رفت و آمد دارند خانه و کاشانه و مستقلات دارند. ای ایران به لرزه در آ ! آقای رضا پهلوی باید به میدان درآئی.
اونایی که تو خارج هستن و بدشون میاد از این رژیم اون بی سرو پاهای طرفدار رژیم رو نباید راحت بذارن. من زبونم مو درآورد از بس با اینایی که رای میدن و فقط غر میزنن بحث کردم.
هر روز این جمله که “کاوه آینده ایران یک زن ست” را بیشتر و بیشتر به واقعیت نزدیک می بینم:
بانو محبوبه رمضانی مادر پژمان قلیپور ۱۸ ساله با اشاره به برخی حمایتها که از سوی لابیگران و مالهکشان جمهوری اسلامی برای رأیگیری ۱۴۰۰ در خارج کشور انجام میشود گفت: «تو که برای اینها یقه پاره میکنی، چرا خارج از کشوری؟ چرا نمیآیی ایران کنار ما زندگی کنی؟ تو که با تاجزاده و امثال این آقا موافقی، چرا نمیآیی؟ چرا رفتی آنسر دنیا؟ چرا بچههایتان آنجا هستند؟ مگر نمیگویی این آقا خوب است؟ باشه، ما هم تایید میکنیم، خوب است! پس چرا نمیآیی اینجا کنار ما زندگی کنی با آن آقا؟ چرا رفتی آن طرف دنیا، زبان ما شدی؟ تو غلط میکنی بجای ما حرف میزنی. تو بیخود میکنی بجای ما حرف میزنی. آن احمقی که میرود آنسر دنیا توی صف میایستد، تو غلط میکنی، میروی برای زندگی ماها تصمیم میگیری! ما داریم اینجا زندگی میکنیم. اگر به نظر تو عالیست چرا تو آنسر دنیایی؟ بیا پیش ما زندگی کن و اینجا هم رای بده! ما اینقدر که افراد خارج از کشور برای رأیگیری ما را عذاب میدهند… اینطرف که رای میدهند ناراحتمان نمیکنند!»
اینهائی که مثل فرخ نگهدار و ملیحه محمدی ها و اشکوری ها و سروش ها عطا مهاجهرانی ها و کدیور ها و تریتا پارسی ها و اکبر گنجی ها و ،، ،، کارمندان منفور بی بی سی – و اخوند اینترنشنال – ،، ،، و صدای امریکا – و محسن مخملبافها و جنبش سبزی های دوران طلایی امام متعفن ،، و و و و
همه این ارزال و مداحان جمهوری اخوندی اشغالگران ایران ،،
مواجب بگیر پنهانی پالرمویی و ماموران رژیم در خارج از کشور هستند ،، که از پول خون هزاران هزارا ،،
فرزندان کورش کبیر و ازادی خواهان ایرانی ،، ،، ماهیانه تغذیه میکنند ..