Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۴۵ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪145‬‬
                                                                                                                                                                      ‫جمعه ‪‌ 29‬د ‌یماه تا پنجشنبه‪ 5‬بهم ‌نماه ‪1396‬خورشیدی‬

                                          ‫خود بر جای گذاشت که بنا بر شرایط‬          ‫داریوشهمایونروزنام ‌هنگاریبرجسته‪،‬‬          ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)53‬‬
                                          ‫موجود در خاورمیانه‪ ،‬بسیاری از آنها‬        ‫نظری ‌هپردازی جستجوگر و نوجو‪ ،‬و‬
                                          ‫همچنان معتبرند و گویی همین امروز‬          ‫سیاستمداری مل ‌یگرا و میه ‌ندوست‬                                                  ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1234‬‬
                                          ‫نگاشته شده‌اند‪ .‬مقالات قدیم ‌یوی‬          ‫بود که بر نقش موثر ایران در مناسبات‬
     ‫داریوش همایون‬                        ‫در ده ‌ههای سی تا پنجاه خورشیدی‬                                                              ‫احمد احـرار‬                                       ‫اجاره داد‪»...‬‬       ‫مسیری که «اسکار فون نیدرمایر»‬
                                          ‫همچنین بازتاب مستند موقعیت‬                     ‫منطق ‌های و جهانی آگاهی داشت‪.‬‬                                                ‫کحا ‌لزاده در یادداشتهای خود‬           ‫در بازگشت از سفر ناموفق خود‬
‫(‪۵‬مهر‪،۱۳۰۷‬تهران‪۸-‬بهمن‪،۱۳۸۹‬ژنو)‬            ‫سیاسی و اجتماعی ایران هستند‪.‬‬              ‫وی سال‌های طولانی در روزنامه‌های‬           ‫به سوی غرب م ‌یرفت ملحق شویم‬           ‫ب ‌هتفصیل شرح م ‌یدهد که چگونه‬         ‫به افغانستان پیمود و ماجراهایی‬
                                          ‫از همین رو ما به بازنشر گلچینی از‬         ‫معتبر ایران قلم زد و از بنیانگذاران‬        ‫زیرا صلاح نبود که ما دو تن از آن‬       ‫خطر شناخته شدن و گرفتار آمدن‬           ‫که در خاک ایران بر او گذشت به‬
                                          ‫آثار داریوش همایون می‌پردازیم که‬          ‫اصلی روزنامه‌ی «آیندگان» بود‬               ‫مسیر خطرناک به تنهایی عبور‬             ‫به چنگ روسها‪ ،‬وادارشان کرد از‬          ‫سرگذشت «لورنس عربستان» و‬
                                          ‫در سال‌های تبعید پس از انقلاب ‪۵۷‬‬          ‫که صفح ‌ه‌ای نوین در تاریخچه‌ی‬             ‫کنیم‪ .‬پس از چند ساعت‪ ،‬کاروان‬           ‫دربند به پس‌قلعه بکوچند و در‬           ‫داستا ‌نهای «ایندیانا جونز» شبیه‬
                                          ‫با کیهان لندن نیز همکاری نزدیک‬            ‫روزنامه‌نگاری ایران گشود‪.‬همایون‬            ‫نسبتاً بزرگی رسید و در خارج ده‬         ‫آنجا «حاجی‌عمو» سرما خورد و‬            ‫است‪ .‬کحال‌زاده چگونگی انتقال‬
                                          ‫داشت‪ .‬مقالاتی که در این ستون‬              ‫مهارت روزنامه‌نگاری و تسلط خود‬             ‫توقف کرد که دارای شصت الاغ و‬           ‫تب کرد و به بستر بیماری افتاد در‬       ‫نیدرمایر از تهران به شمیران و‬
                                          ‫م ‌یخوانید‪ ،‬از آرشیو کیهان لندن‬           ‫بر زبان فارسی را با ایده‌های سیاسی‬         ‫شتر بود‪ .‬ما آماده بودیم که هرچه‬        ‫حالی که رساندنش به بیمارستان‬           ‫اختفای او را در یکی از باغهای‬
                                                                                    ‫خویش در هم آمیخت و از دهه‌ی ‪۳۰‬‬             ‫زودتر حرکت کنیم اما چون از‬             ‫یا بردن پزشک به بالینش خالی از‬         ‫د ر بند چنین شر ح می‌د هد ‪:‬‬
                                                             ‫انتخاب شده‌اند‪.‬‬        ‫خورشیدی به این سو‪ ،‬نوشته‌هایی از‬           ‫وجود تعدادی راهزن در آن حوالی‬          ‫خطر نبود‪ .‬با مشورت «زومر» کاردار‬       ‫«چهار ساعت بعد از نیمه‌شب‬
                                                                                                                               ‫خبر داده بودند کاروانیان حاضر‬          ‫سفارت آلمان طبیب قابل اعتمادی‬          ‫جمعه‪ ،‬به‌اتفاق نیدرمایر با لباس‬
‫آنها تنها آزادی ما را ندارند‬                                                                                                   ‫به حرکت نبودند‪ .‬پس از ساعاتی‬           ‫را بالای سر بیمار م ‌یبرند‪ .‬طبیب‬       ‫جدیدی که برای او تهیه کرده‬
                                                                                                                               ‫انتظار‪ ،‬در نیمه‌شب من و نورالله‬        ‫م ‌یگوید احتمال دارد این عوارض‬         ‫بودم و یک خورجین کوچک‬
‫کیهان لندن شماره ‪ 13 - 1331‬آبا ‌نماه ‪1389‬‬                                                                                      ‫میرزا تصمیم به حرکت گرفتیم‪.‬‬            ‫مقدمۀ حصبه باشد و اگر بیمار در‬         ‫حاوی لباسهای یدکی خودم‪ ،‬به‬
                                                                                                                               ‫گروهی از کاروانیان نیز با ما همراه‬     ‫هوای آزاد بماند حتماً تلف خواهد‬        ‫کوچه نظامیه و سپس به خیابان‬
‫و کره شمالی و زیمبابوه به زندان‬           ‫جنبش اگر در ایران نباشند بیش از‬           ‫نسل کنونی ایران پس از یک سده و‬             ‫شدند‪ .‬حقیقت این بود که من‬              ‫شد‪ .‬حاج عمو را لحا ‌فپیچ کرده‬          ‫چراغ برق وارد شدیم‪ .‬در چهارراه‬
‫انداخت ‌هاند و احکام زندانی تاز‌های‬       ‫آنچه هستند چه م ‌یتوانند بکنند؟‬           ‫بیشتر آزمون و خطا‪ ،‬در همه جبه ‌هها‬         ‫به دزد و راهزن فکر نمی‌کردم‪.‬‬           ‫به‌زحمت از کوه و کمر گذرانده‬           ‫فعلی خیابان سیروس‪ ،‬محلی بود که‬
‫برای کسانی هم اکنون در زندا ‌نها‬          ‫نبودن در ایران آن چنان مزیتی نیست‬         ‫به مسأله اساسی فرهنگی و سیاسی‬              ‫در طول مسافرت در خاک ایران‪،‬‬            ‫به دربند م ‌یرسانند و در اتاقی که‬      ‫الاغهایی با پالان و توشکچۀ مخمل‬
‫صادر م ‌یکنند؟ نسل کنونی ایران پس‬         ‫که به رخ م ‌یکشند و جایگزی ‌نسازی‬         ‫خود حمل ‌هور شده است و اولویت را به‬        ‫چه وقتی عازم افغانستان بودم و‬          ‫داشتند جای م ‌یدهند و به مراقبتش‬       ‫و رکاب و دهنه را برای رفتن به‬
‫از یک سده و بیشتر‪ ،‬آزمون و خطا‪،‬‬           ‫در این مرحله اگر به فرض به جائی هم‬        ‫آزادی و حقوق بشر داده است تا بقیه‬          ‫چه در مراجعت‪ ،‬چندین بار اتفاق‬          ‫م ‌یپردازند‪« :‬حال حاجی عمو چند‬         ‫قلهک و زرگنده و تجریش و دربند‬
‫در همه جبه ‌هها به مسأله اساسی‬            ‫برسدبهانحرافوتک ‌هتکهشدنجنبش‬              ‫هم همراهش بیایند‪ ،‬آن وقت ما داریم‬          ‫افتاد که از وجود راهزنان در راه‬        ‫روز ناراحت‌کننده بود و اصلا به‬         ‫به اجاره م ‌یدادند‪ .‬با دو رأس که‬
‫فرهنگی و سیاسی خود حمل ‌هور شده‬           ‫کمک خواهد کرد‪ .‬من اصلا بختی‬               ‫جبه ‌ههای دروغین خود را م ‌یگشائیم‬         ‫خبر دادند ولی اثری از آنان ظاهر‬        ‫تکلم قادر نبود‪ .‬مرض او ب ‌هحدی مرا‬     ‫کرایۀ هر یک به نرخ آن روز یک‬
‫است و اولویت را به آزادی و حقوق‬           ‫برای مدعیان نم ‌یبینم و سازند‌هترین‬       ‫پیچیدگی روزافزون «وضعیت»‬                   ‫نشد‪ .‬ما جلوتر از دیگران م ‌یرفتیم‪.‬‬     ‫ناراحت داشت که هر وقت به فکر‬           ‫تومان کمتر بود‪ ،‬از جادۀ فرعی‬
‫بشر داده است تا بقیه هم همرا‌‌هش‬          ‫رویکرد همان پشتیبانی است؛ خدمت‬            ‫ایران گاه سرگردان ‌یآور م ‌یشود‪ .‬دیگر‬      ‫پس از دو ساعت راهپیمایی‪ ،‬به‬            ‫این م ‌یافتادم که اگر مریض بمیرد‬       ‫شمیران که از عشر ‌تآباد م ‌یگذشت‬
‫بیایند‪ .‬آن وقت ما داریم جبه ‌ههای‬         ‫به مبارزه است؛ بقی ‌هاش را یک توده‬        ‫نم ‌یتوان یک خط استدلال را تا همه‬          ‫کاروانسرا خراب ‌های ب ‌هنام کاروانسرا‬  ‫برای کفن و دفن او چه گرفتاری‬           ‫به سوی شمیران به راه افتادیم‪.‬‬
‫دروغین خود را م ‌یگشائیم‪ .‬رهبران‬          ‫درس خوانده چند ده میلیونی پیش‬             ‫جا برد؛ یک رویکرد را در هر موقعیتی‬         ‫سنگی رسیدیم‪ .‬در حالی که از کنار‬        ‫عظیمی خواهیم داشت‪ ،‬در کمال‬             ‫گذشتن از قلهک و زرگنده و دیدن‬
‫ب ‌یشمار جنبش سبز از سیاستگران‬            ‫خواهد برد‪ .‬جنبش سبز کی منتظر‬              ‫حفظ کرد‪ .‬مانند تا همین اواخر نیست‬          ‫دیوارهای آن م ‌یگذشتیم چند تن‬          ‫عجز و نیاز از خداوند رهایی خود‬         ‫غلامان هندی سفارت انگلیس و‬
‫و روشنفکران و اندیشه‌مندان و‬              ‫رهبری مانده است؟ از توانائی رژیم در‬       ‫که با منظر‌های سر و کار م ‌یداشتیم‬         ‫با اسلحه در مقابل ما ظاهر شدند‬         ‫را از این بند و گرفتاری خواستار‬        ‫قزاقان روسی سفارت روس ترس و‬
‫روزنام ‌هنگاران و کوشندگان کارگری و‬       ‫خفه کردن جنبش نیز‪ ،‬حتی در صورت‬            ‫که برای بسیاری ب ‌هروشنی سیاه در‬           ‫و با فریاد برگرد‪ ،‬برگرد مجبورمان‬       ‫بودم تا این که روز هفتم و هشتم‬         ‫وحشتی در دل من انداخته بود ولی‬
‫سازمان دهندگان جامعه مدنی ایران‬           ‫بی سر شدن آن‪ ،‬نم ‌یباید مطمئن بود‪.‬‬        ‫برابر سفید بود‪ .‬سامانه ‪ site‬تلاش در‬        ‫کردند به سایر همراهان که از عقب‬        ‫رفته رفته حالش ب ‌هبهبود گرائید‪.‬‬       ‫بدون اتفاقی سوء‪ ،‬از این دو دربند‬
‫کمتر از بیرونیان به اهمیت حیاتی‬           ‫در یک سو توده بیدار شد‌های است‬            ‫تاز‌هترین پرس ‌شهائی که طرح کرده‬           ‫م ‌یآمدند بپیوندیم‪ .‬در آنجا صدای‬       ‫دکتر عنایت‌الله خان مرتباً سر‬          ‫خطرناک عبور کردیم‪ .‬یک بار نیز‬
‫کوتاه کردن دست مذهب از حکومت‬              ‫که هر چه هم م ‌یگیرند و م ‌یکشند‬          ‫به پار‌های از سایه روش ‌نهای سیاست‬         ‫شلیک گلوله برخاست و افراد مسلح‬         ‫ش ‌بها بیمار خود را عیادت م ‌یکرد‪.‬‬     ‫طبق سنت آن زمان وسط راه پیاده‬
‫و حکومت از مذهب آگاه نیستند‪.‬‬              ‫از پا نم ‌یایستد و سرامدانی که روز‬        ‫کنونی ایران پرداخته است‪ .‬در آنچه‬           ‫دیگری از دو طرف سردرآوردند‬             ‫اظهارات او برای من تسکین خاطر‬          ‫شدیم و نان و پنیر و کره خوردیم‪.‬‬
‫ولی مبارزه برای آنان تفنن نیست و‬          ‫به روز پابرجاتر م ‌یشوند؛ و در سوی‬        ‫در زیر م ‌یآید پرس ‌شها را در ضمن‬
‫هزین ‌ههایشبهبرپائینشس ‌تهامحدود‬          ‫دیگر مقاماتی که هیچ تکی ‌هگاهی جز‬         ‫پاس ‌خهائی که ب ‌هنظرم م ‌یرسد آورد‌هام‪.‬‬   ‫و دریافتیم که در محاصره دزدان‬          ‫تصرف همدان توسط قوای روس‬               ‫من پیوسته نیدرمایر را حاجی عمو‬
‫نمی‌شود‪ .‬آنها در جامعه‌ای عمیقاً‬          ‫سرنیزه ندارند و در نبردی نابرابر با دنیا‬  ‫جنبش سبز یکی از این سایه‬                   ‫مسلح قرار گرفته‌ایم‪ .‬در تاریکی‬         ‫بود‪ .‬روز نهم و دهم غذاهای مقوی‬         ‫خطاب م ‌یکردم‪ .‬ایشان هم در این‬
‫مذهبی برای مدرنیته‪ ،‬برای دمکراسی‬                                                    ‫روش ‌نهاست‪ .‬تا هنگامی که صفوف‬              ‫شب‪ ،‬داد و فغان کاروانیان با صدای‬       ‫به حاجی عمو داد‪ .‬از آن پس او‬           ‫لباس جدید کاملا به شکل حاجی‬
‫لیبرال کار م ‌یکنند و از برانگیختن‬                              ‫درافتاد‌هاند‪.‬‬       ‫تظاهرکنندگاندرهرفرصتخیابا ‌نها‬             ‫گلوله و فریاد خش ‌مآمیز راهزنان در‬     ‫ب ‌هحدی اشتها داشت که من اغلب‬          ‫آقاهای ایرانی شده بود و گاهگاه‬
‫بیهودۀ احساسات مذهبی م ‌یپرهیزند‪.‬‬                     ‫***‬                           ‫را پر م ‌یکرد نه هر روز از شکست آن دم‬      ‫هم می‌آمیخت‪ ،‬چهارپایان چنان‬            ‫به او م ‌یگفتم شما باید مراقب باشید‬    ‫شانه را از جیب خود بیرون آورده‬
‫عرفیگرائی آنان ــ هوشمندانه ــ‬            ‫جنبش سبز بی‌تردید فضای‬                    ‫م ‌یزدند‪ ،‬نه به اندیشه جایگزین سازی‬        ‫به‌هم ریختند که دیگر شناختن‬            ‫از شدت پرخوری ناخوش نشوید‪»...‬‬          ‫ریش قرمز و حنائی خود را شانه‬
‫بخشی از یک برنامه سیاسی پردامنه‬           ‫همکاری را در بیرون بهبود داده‬             ‫م ‌یافتادند‪ .‬امروز زندا ‌نهای سر ریز‬       ‫دوست از دشمن ممکن نبود‪ .‬ما‬             ‫پس از چهل و چند روز‪ ،‬سرانجام‬           ‫م ‌یکرد و پیاپی صلوات م ‌یفرستاد‬
                                          ‫است و گرو‌ههای کوچکی از چپ و‬              ‫شده از پار‌های بهترین زنان و مردان ما‬      ‫می‌خواستیم با استفاده از این‬           ‫موجباتی فراهم شد که «حاجی‬              ‫و دعا می‌خواند‪ .‬از پشت دیوار‬
         ‫است نه موتور یا پرچم آن‪.‬‬         ‫راست و جمهوریخواه و سلطنت طلب‬             ‫جای خیابان را گرفته است و رویاروئی‬         ‫وضعیت راه فراری پیدا کنیم اما چند‬      ‫عمو» را روانۀ سفر کنند‪ .‬یک افسر‬        ‫سفارت آلمان و سفارت عثمانی‬
‫موضوع اصلی که م ‌یباید در بیرون‬           ‫و ناسیونالیست ایرانی و عضو کنگره‬          ‫بسیج و توده تظاهر کنندگان جای‬              ‫تن از کاروانیان به قصد ترساندن‬         ‫ژاندارم ـ نورالله میرزا دولتشاهی ـ که‬  ‫گذشتیم و به تجریش رسیدیم‪ .‬در‬
‫روشن شود و از بس بدیهی است‬                ‫ملی ‌تهای ایران را به همکاری با‬           ‫خود را به رویاروئی فزاینده بخ ‌شهائی‬       ‫دزدان‪ ،‬اقدام به تیراندازی کردند‬        ‫پس از انحلال تشکیلات ژاندارمری‬         ‫آنجا الاغهای ما را عوض کردند و به‬
‫کسانی نم ‌یبینند این است که آن‬            ‫یکدیگر برانگیخته است‪ .‬ولی گذشته‬           ‫از دستگاه حکومتی داده است‪ .‬مسلم‬            ‫و همین باعث شد گروه بیشتری از‬          ‫بیکار مانده بود‪ ،‬با وی همسفر شد‪.‬‬       ‫طرف دربند روان شدیم‪ .‬هرچند ماه‬
‫چند ده میلیون حقیقتاً نیازی به‬            ‫از اینکه در این زمینه تا کنون به چیز‬      ‫است که درام زندان هیجان خیابان را‬          ‫دزدان که در پشت تپ ‌هها پنهان شده‬      ‫دنبالۀ داستان را از زبان نیدرمایر‪ ،‬به‬  ‫مبارک رمضان بود ولی دکانها تک‬
‫رهبری بیرون ندارند‪ .‬آن اندازه آگاهی‬       ‫قابلی برنخورد‌هایم‪ ،‬هر بهم رسیدنی‬         ‫ندارد و جهتگیری میان بسیج و تظاهر‬          ‫بودند بیرون آمده به کاروان هجوم‬        ‫شرحی که در کتاب خاطرات خود‬             ‫تک باز بود‪ .‬من برای اجرای نقش ‌های‬
‫یافت ‌هاند که بدانند دارند چه م ‌یکنند؛‬   ‫موفقیت سیاسی نیست‪ .‬اگر کسانی‬                                                         ‫آورند‪ .‬این بار آنها به روی کاروانیان‬   ‫(در برابر دروازه‌های هندوستان)‬         ‫که دیشب کشیده بودم یکسر به‬
‫نه از ما کمتر به عرفیگرائی باور دارند‬     ‫بر سر فدرالیسم به هم برسند و در‬                 ‫کنندگان بسیار آسانتر م ‌یبود‪.‬‬        ‫آتش گشودند و گلول ‌هباران آغاز شد‪.‬‬                                            ‫اتفاق حاجی عمو به در باغ سردار‬
‫نه ارزش آزادی را کمتر از ما م ‌یدانند‪.‬‬    ‫سکولاریسم توقف کنند چه جای‬                ‫تلاش م ‌یپرسد چگونه م ‌یتوان با‬            ‫هنگامۀ غریبی بود‪ .‬در این موقع‪،‬‬                ‫نوشته است‪ ،‬نقل م ‌یکنیم‪:‬‬        ‫کل آجودانباشی‪ ،‬که یکی از باغات‬
‫نشانه‌اش نخستین ماه‌های جنبش‬              ‫شادی است؟ از همه بدتر این تشنگی‬           ‫رژیمی ضدیت وجودی داشت و از‬                 ‫من هم نورالله میرزا را گم کردم و‬       ‫«در زمان توقف من در تهران‪،‬‬             ‫سرسبز و معروف دربند بود‪ ،‬رفتیم‬
‫سبز و آن همه خردمندی و دورنگری‬            ‫رهبری جنبش سبز است که هیچ‬                 ‫کسانی که از دل همین نظام بیرون‬             ‫در صدد فرار برآمدم اما تنی چند‬         ‫قوای عثمانی همدان را به‌تصرف‬           ‫و آقای عزیزالله خان پسر کوچک‬
‫و خویشتنداری که از سوی تود‌ههای‬           ‫نقشی در آن نداشت ‌هاند و از هر فرصت‬       ‫آمد‌هاند چنین دفاع ب ‌یباکان ‌های کرد‪.‬‬     ‫از راهزنان با چماق به جانم افتادند‬     ‫درآورد و به قزوین نزدیک شد‪.‬‬            ‫سردار کل را که از دبیرستان ایران‬
‫میلیونی در هر سطح اجتماعی نشان‬            ‫بهره م ‌یگیرند که سرانش را بکوبند‪ .‬ما‬     ‫اما اگر زمانی برای ب ‌یباکی باشد اکنون‬     ‫که بر اثر اصابت یک ضربه چماق‬           ‫نظامیان روس و انگلیس و انبوهی‬          ‫و آلمان با من دوست بود طلبیدیم‪.‬‬
‫داده شد‪ .‬آنها تنها آزادی ما را ندارند‪.‬‬    ‫لازم نیست در ایران باشیم تا واکنش‬         ‫است‪ .‬ما راه دراز پرمخاطر‌های (برای‬         ‫به سرم‪ ،‬بر زمین افتادم و از هوش‬        ‫از ارامنه که نگران انتقامجویی ترکها‬    ‫او آمد و وقتی من و حاجی عمو را‬
‫دمکراسی لیبرال جنبش سبز‬                   ‫کوشندگان جنبش سبز را در برابر‬             ‫مردم در درون) در پیش داریم و از‬            ‫رفتم‪ .‬وقتی به هوش آمدم که افراد‬        ‫بودند‪ ،‬تهران را ترک گفتند و ژنرال‬      ‫با هم دید فوراً به درون باغ برد و‬
‫چیزی برای بیشتر خواستن نم ‌یگذارد‬         ‫این «بیهودگی» مبارزات سردرگم و‬            ‫مراحل بسیار‪ ،‬هر کدام در هنگام و‬            ‫و چهارپایان دور هم م ‌یچرخیدند و‬       ‫باراتف به سفارت روسیه در تهران‬         ‫در یکی از چادرها جای داد و به‬
‫زیرا فرد را ب ‌هعنوان خودش دارای‬          ‫کوشش نومیدوار برای جانشین کردن‬            ‫جای خود‪ ،‬م ‌یباید بگذریم و دستمان‬          ‫دزدان همچنان به تیراندازی مشغول‬        ‫اطلاع داد که مجبور است قزوین را‬        ‫احوالپرسی پرداخت‪ .‬من فوراً حاج‬
‫حقوق برابر با هر فرد دیگر م ‌یداند‪.‬‬           ‫خود با جنبش سبز حس کنیم‪.‬‬              ‫نیز درگزینشهمراهانگشادهنیست؛‬               ‫بودند‪ .‬برای این که لگدمال ستوران‬       ‫تخلیه و ب ‌هسوی گیلان عق ‌بنشینی‬       ‫عمو را به ایشان معرفی کردم و‬
‫فدرالیس ‌تهای مل ‌تساز که کمر به‬          ‫دو عنصر این موفقیت سیاسی یکی‬              ‫گذشته از آنکه جلو همراهی هیچ کس‬            ‫نشوم کوشیدم در بین شترها جای‬                                                  ‫گفتم از مشهد آمد‌هاند و چون هوای‬
‫تقسیم«ایننقشه»بست ‌هاندفردانسانی‬          ‫فدرالیسم است که برای ایران ب ‌همعنی‬       ‫را نم ‌یتوانیم بگیریم‪ .‬میهن خود را‬         ‫امنی برای خود پیدا کنم ولی بار‬                                   ‫کند‪.‬‬         ‫تهران بسیار گرم بود برای چند‬
‫را تنها ب ‌هعنوان جزئی از یک ملیت یا‬      ‫تجزیه خواهد بود‪ ،‬از همان نخستین‬           ‫بر لبه پرتگاه نزدیکتر از آن م ‌ییابیم‬      ‫دیگر از هوش رفتم و به زمین افتادم‪.‬‬     ‫وضع مزاجی من طوری بود که‬               ‫روز به ییلاق آمد‌هایم‪ .‬شما لطفی‬
‫ملت ب ‌همعنی گویندۀ یک زبان معین‪،‬‬         ‫گام ــ هر چه هم بر تمامیت ارضی‬            ‫که پروای منز‌هطلبی داشته باشیم‪.‬‬            ‫بعد‪ ،‬دزدان به جم ‌عآوری اسباب و‬        ‫می‌توانستم به سفر ادامه دهم‪.‬‬           ‫بفرمائید که یکی از گماشتگان‬
‫دارای حقوق م ‌یدانند که خودی و غیر‬        ‫تأکید کنند‪ .‬این تأکیدها روی کاغذ‬          ‫انقلابیان سینه چاک پیشین را در‬             ‫اثاثه و مال و منال کاروانیان مشغول‬     ‫مقصد من‪ ،‬همدان و رسیدن به‬              ‫باغچ ‌های کوچک به مدت ی ‌کماهۀ‬
‫خودی کردن جامعه شهروندی و درهم‬            ‫است؛ فدرالیسم روی هر کیلومتر مربع‬         ‫بیرون م ‌یبینیم که عبرت گرفت ‌هاند‬         ‫شدند‪ .‬دستهای افراد را بستند و آنان‬     ‫مرکز قوای عثمانی بود‪ .‬روز هفدهم‬        ‫توقف ما کرایه کند‪ .‬او اصرار کرد‬
                                          ‫بخ ‌شهای بزرگی از ایران و با دست‬          ‫و اصلاح شد‌هاند و فکر م ‌یکنیم در‬          ‫را روی هم ریختند‪ .‬بالاخره دو تن‬        ‫اوت ‪ 1916‬میلادی ب ‌هاتفاق یکی‬          ‫در یکی از همین چادرها بمانید‪،‬‬
    ‫شکستن بنیاد حقوق بشر است‪.‬‬             ‫اندازی کشو‌رهای همسایه جنگیده‬             ‫درون نیز چنین عبر ‌تها و بهبودها‬           ‫از دزدان به سراغ من آمدند و چون‬        ‫از افسران سابق ژاندارمری به‌نام‬        ‫نپذیرفتیم‪ .‬باری‪ ،‬من با عزیزالله‬
‫آنها مانند معمول با دنبال کردن‬                                                      ‫امکان داشته است و احتمالا بیش از‬           ‫مرا در حال نزاری یافتند که قادر‬        ‫شاهزاده روح‌الله میرزا‪ ،‬که حاضر‬        ‫خان افشار که نجی ‌بزاد‌های عزیز و‬
‫خواست‌های بیشترینه (حد اکثر)‬                                   ‫خواهد شد‪.‬‬            ‫بسیاری در بیرون‪ .‬پشتیبانی ما از نا‌مها‬     ‫به حرکت نبودم‪ ،‬به حالم ترحم‬            ‫شده بود مرا تا همدان همراهی کند‪،‬‬       ‫محترم بود و حاجی عمو به تکیۀ‬
‫خود رسیدن به راه ح ‌لهای بهینه‬            ‫دوم سکولاریسم است که شاید‬                 ‫نیست؛ از مای ‌های است که از خود در‬         ‫آوردند‪ .‬بی آن که دست و پایم را‬         ‫از دروازۀ جنوب غربی تهران خارج‬         ‫دربند آمدیم و او مرا به آقا سید‬
‫‪( optimum‬از جمله خواس ‌تهای‬               ‫بیست سال پیش ارزش تأکید‬                   ‫مبارزه م ‌یگذارند‪ .‬چگونه م ‌یتوانیم‬        ‫ببندند کشا ‌نکشان مرا بردند و کنار‬     ‫شدیم و تصور م ‌یکردیم بعد از دو‬        ‫محمد عطار معرفی کرد و او باغچۀ‬
‫بهینه خودشان) را ناممکن م ‌یسازند‪.‬‬        ‫می‌داشت‪ .‬امروز ما برای نخستین‬             ‫بابت گذشت ‌هها از کسانی که قربانی‬                                                 ‫یا سه روز به پیشقراولان سپاه ترک‬       ‫کوچک متعلق به خود را با قالی و‬
‫این یک موضوع دیگر است که‬                  ‫بار به یک همرائی بر سر دمکراسی و‬          ‫داد‌هاند و م ‌یدهند طلبکاری کنیم؟‬                      ‫سایرین انداختند‪»...‬‬        ‫خواهیم رسید ولی این بار هم بخت‬         ‫رختخواب به ماهی ‪ 30‬تومان به ما‬
‫سیاسیکاران ما نم ‌یتوانند بپذیرند‪ :‬در‬     ‫حقوق بشر رسید‌هایم که عرفیگرائی را‬        ‫آیا می‌توان کسانی را که در برابر‬           ‫« ادامه دارد»‬
‫یک دمکراسی هیچ کس به بیشترینه‬             ‫نیز در بر م ‌یگیرد‪ .‬بیش از صد سال‬         ‫خامن ‌ها ‌یها و احمد ‌ینژادها ایستاد‌هاند‬                                                             ‫یاری نکرد‪.‬‬
                                          ‫آشنائی و تجربه و به هر کور‌هراه و‬         ‫و یا به زندان افتاد‌هاند یا هر روز ممکن‬                                           ‫شب اول در رباط‌کریم توقف‬
    ‫خواس ‌تهای خود نخواهد رسید‪.‬‬           ‫کژراه ‌های رفتن سرانجام دارد ما را در‬     ‫است بیفتند کنار گذاشت و دل به‬                                                     ‫کردیم تا به یکی از کاروا ‌نهایی که‬
‫ایستادگی بر این مواضع و پروا‬              ‫مسیر درست مدرنیته م ‌یاندازد‪ .‬آن‬          ‫کسانی خوش کرد که در ده پانزده‬
‫نداشتن از حملات کسانی که در‬               ‫توده تعیین کننده که برای جابجائی‬          ‫هزار کیلومتری سخنانی گاه خطرناک‬
‫همه زندگی از سوراخ یک زیج به‬              ‫فرهنگی لازم است‪ ،‬در جامعه ما پیدا‬         ‫و عموماً ناق ‌صتر از آن زنان و مردان‬
‫قضایا نگریست ‌هاند لازم است و مبارزه‬      ‫شده است‪ .‬اکنون اگر در بیرون ایران‪،‬‬
‫را ضعیف نخواهد کرد‪ .‬هیچ امری از‬           ‫که م ‌یباید پیشتاز روشنگری ایرانی‬                    ‫در خط آتش م ‌یگویند؟‬
‫پابرجائی بر اصول زیان ندیده است‪.‬‬          ‫باشد به ملاحظات تاکتیکی و برای‬            ‫موسوی و کروبی اکنون سخنگویان‬
‫اشخاص ممکن است چندگاهی زیان‬               ‫بهر‌هبرداری از احساسات ضد آخوندی‬          ‫اصلی جنبش سبز هستند و هر لحظه‬
‫ببینند ولی برد نهائی با آنهاست زیرا‬       ‫همه تأکید را بر عرفیگرائی بگذاریم به‬      ‫ممکن است دستگیر شوند یا به هر‬
‫امری که برا ‌یشان اهمیت دارد پیش‬          ‫انحراف خواهیم افتاد‪ .‬سکولاریسم‬            ‫علت از میدان بیرون بروند‪ .‬این پرسش‬
‫خواهد افتاد‪ .‬خودشان نیز بسیار‬             ‫را در برابر طرح کلی مدرنیته و بیان‬        ‫می‌تواند پیش آید که آيا عاقلانه‬
‫م ‌یشود که به گفتار انگلیس ‌یها خنده‬      ‫سیاسی آن‪ ،‬دمکراسی لیبرال‪ ،‬نهادن‪،‬‬          ‫نيست که چيزی برای روز «مبادا»‬
‫آخر را خواهند داشت‪ .‬در برابر هر‬           ‫همه به آن پرداختن و از عناصر مهم‬          ‫داشته باشيم و آن را پيش از آن که‬
‫انحراف از اصول از سوی هر کس‬               ‫دیگر بی‌خبر ماندن حتی از نظر‬              ‫مردم نااميد شوند جايگزين کنيم؟‬
‫باشد م ‌یباید ایستاد‪ .‬این رفتار ب ‌هویژه‬  ‫سیاستبازی ِصرف نیز ورشکسته است‪.‬‬           ‫اگر موسوی و کروبی را بگیرند‬
‫درفضایسیاستماکهازفرص ‌تطلبی‬               ‫همین بس که ببینیم مردم در ایران‬           ‫ناچار سخنگویان دیگری خواهند بود‪.‬‬
‫و سست عنصری انباشته است اهمیت‬             ‫برای چه شعارهائی کشته و زندانی و‬          ‫(بگذریم از آنکه دستگیری‪ ،‬آنان را‬
‫حیاتی دارد‪ .‬ما م ‌یباید با گذاشتن‬         ‫شکنجهم ‌یشوند؟آیااسانل‌وهاوباق ‌یها‬       ‫بالاتر خواهد برد)‪ .‬ولی این جنبش‬
‫سرمشق‌های عملی به پاک کردن‬                ‫و زیدآباد ‌یها و نسرین ستود‌هها را‬        ‫برگرد شخصی ‌تها نیست و رهبران‬
‫«این هواهای عفن وین آ ‌بهای ناگوار»‬       ‫برای دفاع از نظام سکولار مثلا سوریه‬       ‫بسیار دارد‪ .‬بعد هم جایگزینان سران‬

                     ‫کمک کنیم‪.‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17