Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۴۹ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 149
جمعه 27بهم نماه تا پنجشنبه3اسفندماه 1396خورشیدی
بودند که من کامل ًا به منبع قدرت خاطراتی از از تهران اطلاع دادند که والاحضرت
و ناچار به اخبار سیاسی از همه دکتر احمدعلی بهرامی: شاهدخت شمس پهلوی به اتفاق
بیشتر نزدیک هستم .در واقع غیر از آقای پهلبد وزیر فرهنگ و هنر و
ش بهایی که در سفارت میهمانی برپا «در جست و جوی هیأتی از روزنامهنگاران و دوستان
بود ،اغلب در جلساتی با والاحضرت به مغرب تشریف م یآورند .با ژنرال
مولای عبدالله و نخس توزیر و ژنرال عدالت و انسانیت» مولای حفیظ رئیس دفتر مخصوص
او فقیر و رئیس ستاد ارتش و وزیر تشریفات و پسر عموی اعلیحضرت
خارجه و وزیر اطلاعات دورههایی ( 1و )2 ملک حسن دوم ملاقات کرده و
داشتیم که در بعضی از آنها تا پسی ترتیب پذیرایی و مسافر تهای داخلی
از شب پوکر بازی م یکردیم و در واقع =مأموریت در مراکش و شرفیابی به حضور اعلیحضرت را
من مثل عضو دولت مراکش شده =پیامسلطانحسندومبهمحمدرضاشاهدربارهفلسطین دادم .ضمناً نامهای به والاحضرت
بودم و راجع به همه مطالب مذاکره شاهدخت نوشته و اطلاعات لازم را
=مسافرت والاحضرت شمس پهلوی درباره چگونگی مسافرت و آوردن و
م یکردیم. = 350هزاردلارکمکمالیپادشاهایرانبهیاسرعرفات مبادله هدایا و نوع زندگانی در مراکش
این نفوذ به اندازهای بود که سفیر را به اطلاع رسانیده و مخصوصاً تأکید
آمریکا به نام مستر تاسکا از من وقت خاطرات دکتر احمد علی بهرامی ،وزیر و سفیر و دولتمرد دوران پیش از کردم که سگ همراه نیاورند .مطلب
ملاقات م یخواست و تقاضا م یکرد انقلاب در کتابی با عنوان «در جست و جوی انسانیت و عدالت» به کوشش عطا مهم دیگر این بود که در میهمان یها
دفعۀ آینده اگر موقعیت داشت راجع و در شهرستا نهای مختلف رجال و
به هواپیمایی آمریکا با اعلیحضرت آیتی در تهران چاپ شده است. صاحبان خانه ،سر میز غذا با دست
ملک حسن صحبت کنید و قس بخشی از این خاطرات به دوران سفارت دکتر بهرامی در مراکش مربوط بهترین گوش تها را جدا کرده و در
علیهذا .من هم با همه رفتار بسیار بشقاب میهمان میگذارند و باید
خوب داشته و همیشه رموز آداب را م یشود که برای مطالعه شما برگزید هایم. حتماً میل فرمایند والا به صاحب
رعایت م یکردم .ک مکم به زندگانی در
رباط عادت کرده بودم و با اخباری که و متن آن این بود که مبلغ 350هزار والاحضرت را گرفته و به داخل هواپیما پاسخ اظهار کردم ،البته! فرمودند :این تشکیل دهم .هر روز به رئیس دفتر خانه توهین تلقی م یشود.
از منابع دست اول بدست م یآوردم دلار به حساب من ریخته شده است. بردم .معظم لها خیلی با محبت از من امر مستلزم این است که مسافرتی به ایشان آقای انصاری سفارش م یکردم در پاسخ ،نظرات مرا تأیید کرده و
و به تهران میفرستادم احساس بنابراین پاسخ اعلیحضرت مثبت تشکر کردند و فرمودند که در تهران که هدایا را حاضر کنند و لیست و فرموده بودند به هر نحو ممکن اقدام
میکردم که اعلیحضرت همایونی بود و من میتوانستم مراتب را به همشیره من ناهید بهرامی را که با تهران بنمائید. آدرس گیرندگان و حتی چند سطری شود که با دست غذایی در بشقاب
هم ارزش کار مرا دانسته و احساس اعلیحضرت ملک حسن اعلام نمایم. ایشان آشنایی داشت بیشتر ملاقات مطلب از این قرار است :وضع فعلی که باید نوشته شود به ایشان داده بودم
کرده بودند .گاهی هم به شهرهای حال موضوع مهم برای من این خواهند کرد .بالاخره آقای پهلبد هم فلسطین در مقابل اسرائیل به صورت ولی به قدری اهمال شد که شب آخر ایشان گذارده نشود.
دیگر م یرفتم یا در ویلای محمدیه به بود که این پول بدست یاسر عرفات فعلی نم یتواند ادامه داشته باشد .صلح مجبور شدم خودم در هتل به اتفاق روز معهود به فرودگاه رفته و به
اتفاق برادرم شاپور میهمان والاحضرت و سران الفتح برسد و زیاد خاطر جمع سوار شدند و هواپیما پرواز کرد. جهانی در خطر است و بالاخره یک ایشان هدایا را بست هبندی کنم که خیلی اتفاق یکی از وزراء و رؤسای تشریفات
مولای عبدالله بودیم .شهر فاس خیلی نبودم که وسط راه حیف و میل نشود، حالا من مانده بودم با یک مأموریت دولت فلسطینی باید تشکیل شده طول کشید و در حدود نزدیک نصف دربار از هیأت استقبال کردیم .غیر از
نظر مرا جلب کرد .مثل اینکه مهد بعد از چند بار مذاکره قرار شد یکی از مهم و فکر دربارۀ اینکه برای چه مطلبی و اسرائیل مناطقی را که در جنگ شب بالاخره توانستیم هدایا را ارسال جناب آقای پهلبد اشخاص دیگری را
تمدن اسلامی آفریقا بوده است .در رجال مراکشی که در آن موقع در لبنان تقاضای اجازه مسافرت به تهران را اشغال کرده پس بدهد .فکر کنیم که کنیم .هدایا تعدادی کاسه بشقاب و این که م یشناختم عبارت بودند از آقای
بازار بسیار بزرگی که ب یشباهت به سفیر بود و از دوستان نزدیک عرفات یک شرکت بسیار بزرگی تشکیل شده نوع چیزها بود که آقای پهلبد با علاقه علینقی ،سعید انصاری رئیس دفتر
تهران و اصفهان نبود اجناس زیادی محسوب م یشد به رباط آمده و ترتیب بنمایم. و شاهنشاه ایران و من مقداری از سهام زیاد در کارگاههای هنری وزارتخانه ایشان که بعدها در رم به سفارت
وجود داشت و کتابخان هها و مدارس بالاخره چند مطلب اداری و سیاسی آن را م یخواهیم تهیه کنیم .به نظر من رسید و خانم ایران علاء دختر مرحوم
کار را با من بدهد. را بهانه کرده و تقاضای مسافرت چند اعلیحضرت محمدرضا شاه اگر مثل من درست کرده بودند.
رونق زیادی داشت. وجوه درسه قسط از طریق ایشان روزه را کردم .البته بلافاصله پاسخ مقداری از سهام را تهیه کنند ،یعنی ولی متأسفانه به علت تأخیر ،هدایا جناب آقای حسین علاء.
تقریباً به کارمندان سفارت کاری ارسال گردید و هر بار رسید آن به مثبت واصل گردید و من بلیت گرفته شروع به کمک مالی به یاسر عرفات زمانی به گیرندگان رسید که دیگر آنها در هتل هیلتون بهترین اتاقها
نداشتم یعنی جز امور اداری داخلی امضای عرفات یا سران درجه یک الفتح و به تهران حرکت کردم .هیچیک بکنیم منافع بیشماری را در آینده در وقتی برای تشکر و دادن هدیه نداشتند. را برای ایشان تخصیص داده بودند.
کسی برای من نمیتوانست کاری بدست من رسید .خیالم راحت شد و در از کارمندان سفارت به هیچ وجه از از این اهمال خیلی ناراضی بودم .برای آقای بالافرج یکی از بزرگترین رجال
انجام دهد .با چند نفر از بانوان موقع مقتضی سوابق را به دربار دادم و علت اصلی مسافرت من با خبر نبود. برخواهد داشت. خداحافظی و ملاقات با اعلیحضرت مراکش میهمانی ترتیب داده بود و
مراکشی نیز دوستی داشتم که هر در تهران هم با دربار یا نخس توزیر و توضیحاتمفصلیازلحاظجغرافیایی من هم چند شب بعد آقای بالافرج
یک از آنها را گاهی دعوت کرده و و یکی از شوهر خواهرهای پادشاه و
یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین ()1929 - 2004 سلطان حسن دوم پادشاه پیشین مراکش عدهای از رجال را به شام دعوت کردم
مذاکره م یکردیم !... و چند مسافرت هم به شهرهای فاس
ضمناً بعضی از دوستان من مانند خیال م یکنم اینک در بایگانی محرمانه وزیر امور خارجه صحبتی از مأموریت و سیاسی دادند که راستش را بخواهید ملک حسن دوم عصر همان روز قبل و طنجه و غیره انجام شد .در شهر
جناب آقای مشیری و جناب آقای دربار یا وزارت امور خارجه م یتوان به خود نکردم. من زیاد از این مسائل سر در نم یآوردم از بست هبندی و غیره شرفیاب شدیم. فاس ،استاندار ضیافت شامی ترتیب
دکتر تعلیمی یک بار به طور خصوصی داد و با انگشتان خویش قسم تهای
به مراکش آمدند .مادرم نیز دوبار آن دسترسی داشت. فقط با سفیر مراکش چند ساعتی از و به گوش دادن اکتفا م یکردم. عصرانه صرف شد و والاحضرت و خوش مزه گوشت داغ گوسفند را جدا
به مراکش تشریف آوردند و برای در هر حال مناسبات با فلسطین یها مسائل سیاسی مهم و روابط دو کشور قول دادم که راجع به این موضوع من از همه همراهان دیگر نزدی کتر کرده و در بشقاب والاحضرت گذاشت.
من دیدار معظ ملها موهبت بزرگی از طریق من شروع شد و حتی قرار صحبت کردم .درک کردم که او هم با هیچ کس صحبتی نکنم و وسایل به اعلیحضرت نشسته بودیم و وزیر والاحضرت به قدری مظلومانه به من
بود .همچنین مرحوم دکتر صدر و بود خود یاسر عرفات به تهران برود. مطلع نیست و خوشحال شدم که واقعاً مسافرت را به صورتی که دلیل باطنی آن امور خارجه آقای دکتر لاراکی که مرد نگاه کردند که دلم سوخت ولی به
همشیره دیگرم مرحوم ناهید بهرامی و ولی بعد از چند ماه در جراید مصاحبه اعلیحضرت ملک حسن مطلب را فقط را حتی دولت خودم نداند فراهم نمایم. فو قالعاده خو شرو و با محبتی بود نیز ایشان اشاره کردم که تشکر کرده و
خواهرزادهام دکتر بهمن صدر به اتفاق مفصل اعلیحضرت همایونی را دیدم که به من فرمودهاند .تقاضای شرفیابی کرده بعد از مذاکرات بلافاصله به هتل حضور داشت .بعد از نیم ساعت که میل بفرمایند ،البته با اکراه زیاد همین
خواهرزاده مرحوم حسنعلی منصور و به عرفات حملات شدیدی کرده بودند. و در وقت معین نزد اعلیحضرت رفتم. هیلتون در رباط رفتم ،والاحضرت با شرفیابی خاتمه یافت و اعلیحضرت
سولانژ ،همسر برادرم به اتفاق ستاره از طرف دیگر فلسطین یها برای دریافت کمی ناراحتی از من پرسیدند ،پس شما نهایت محبت را به همگی نموده و کار را کردند.
برادرزادهام که به قصد کمک به من در وجوه بیشتر فشار میآوردند .یعنی در آنجا پیام را عرض کردم. کجا بودید؟ گفتم اعلیحضرت فرمودند حتی والاحضرت را تا دم در مشایعت ضمناً در یکی از مسافرتهای
تهیه وسایل میهمانی یا دکوراسیون چنین تصور م یکردند که این کمک در بادی امر اعیلحضرت احساس نزد ایشان بمانم و وزیر خارجه مراکش نمودند رو به من کرده و فرمودند آقای داخلی در بیرون هواپیما دیدم
این لطف را کرده بودند به مراکش لااقل به 5میلیون دلار بالغ خواهد بود. ناراحتی کرده و فرمودند :آنچه شما شما را به هتل بدرقه کرد .آقای پهلبد سفیر ممکن است خواهش کنم شما والاحضرت کیف نسبتاً بزرگی را در
آمدند .بنابراین ،این دیدارها روحیه بر ا ی من علت تغییر عقید ه م یگویید ب یمعنی نیست ولی ضمناً با ناراحتی گفتند خوب پس مسافرت چند دقیقه تشریف داشته باشید .البته دست دارند و شال گردن ابریشمی از
اعلیحضرت هیچوقت روشن نشد و انجام آن شبیه به آن است که من ما به مغرب چیز مهمی نبوده زیرا اطاعت کردم ولی گفتم باید والاحضرت آن آویزان است .معلوم شد یکی از
مرا بیش از پیش تقویت م یکرد. همین امر موجب گردید که دشمنی کاردی را از پشت سر به ملک حسین اعلیحضرت ملک حسن مطالب مهم را به هتل برسانم .وزیر امور خارجه س گهای کوچک خود را همراه آورده
روابط با تهران نسبتاً خوب بود. فلسطینیها را با فامیل سلطنتی بزنم که هیچ شایسته دوستی ما نیست. را با شما در میان گذاشتهاند و ما مغرب را مخاطب قرار داده و فرمودند و در آن جای داده بودند و شال گردن
فقط گاهی بعضی دستورات غیرقابل برانگیزد و عدهای از جوانان را به سمت تا آنجا که عقلم م یرسید توضیحات نم یدانیم چه گزارشی به اعلیحضرت شما همراه هیأت به هتل بروید .ولی برای این بود که سر کیف تا حدی باز
اجرا صادر م یشد که با وجود مأمور خود کشیده و به آنها راههای انقلاب و بیشتری دادم که مقصود حفظ صلح بدهیم .گفتم اعلیحضرت ملک حسن والاحضرت از این امر آگاه نبودند و باشد و سگ محبوب ایشان بتوانند
سازمان امنیت آنها را اجرا نم یکردم. آد مکشی و هرج و مرج را بیاموزند .ولی راجع به مسافرت والاحضرت و هیأت من هم وقت خداحافظی با ایشان را
از جمله روزی تلگرافی رسید که تا اعلیحضرت ملک حسن روابط دوستانه جهانی و عدالت است. هیچ مطلبی به من نفرمودهاند و کارهای تنفس کند.
دستور ثانوی از لحاظ حفظ امنیت خود را با یاسر عرفات ادامه داد و من فرمودند :بسیار خوب بروید ،من دیگری داشتند که با من به مذاکره پیدا نکردم. در طنجه ،در هتل بسیار خوبی که
در سفارت بسته باشد و هیچ ایرانی شاهد بودم که سالی چند بار رئیس تصمیم خواهم گرفت و به شما اطلاع پرداختند .برای اینکه خیال شما راحت مذاکره درباره تشکیل دولت باغ آن پر از گ لهای زیبا بود اقامت
الفتح به مراکش م یآمد .امروز اسرائیل خواهم داد .ضمناً عرض کردم که باشد من هیچ گزارشی درباره مسافرت کردیم و یک بانوی محترمه قدیمی و
را راه ندهید. و الفتح مشغول مذاکره هستند و اگر هیچیک از مقامات ایران از موضوع والاحضرت و شما به رباط به اعلیحضرت فلسطین مسن از فامیل اعلیحضرت حسن دوم
هر چه فکر کردم دیدم این کار اتفاق خاصی نیفتد شاید در سا لهای یا به دولت نخواهم داد تا اینکه به بعد از رفتن همه ،در سالن پذیرایی به دیدن آمدند و بعد از یک ربع ساعت
از من بر نم یآید و هیچ اتفاقی هم آینده به توافق برسند و بالاخره مردم اطلاعی ندارند. سلامتی خودتان در مراجعت گزارش قصر فقط اعلیحضرت ملک حسن و گفتند :مثل اینکه من شما را ناراحت
نمیتوانست بیافتد زیرا هموطنان فلسطین کشوری پیدا خواهند کرد. معظم له فرمودند :این فکر ،یک من باقی مانده و نشسته و مشغول
همه دوستان من محسوب م یشدند و بنابراین م یتوان گفت که اعلیحضرت فکری نیست که اعراب کرده باشند، مسافرت را با پادشاه در میان نهید. کردهام و برنام ههای دیگری دارید.
رفتار من همیشه با همه دوستانه بوده ملک حسن از سا لها قبل پی شبینی حتماً مسأله مهم دیگری در زیر آن روز بعد برای بدرقه به فرودگاه رفتیم. مذاکره شدیم. والاحضرت بلافاصله گفتند :بله ،ما
است ،یا اینکه دستور م یرسید که هر درستی کرده و با خریدن چند سهم به خوابیده است .شاید تصور م ینمودند در پای هواپیما آقای پهلبد سرگرم اعلیحضرت فرمودند :آقای سفیر ،آیا امشب شام را در بیرون هتل صرف
کس به جای خلیج فارس کلمۀ خلیج قول خودش مملکت خود را از آشوب صحبت با چند نفر مراکشی بود و ممکن است از شما خواهش کنم که میکنیم و بانوی محترمه از جای
عربی را استعمال کرد یا نوشت فوراً او که آمریکای یها هم موافقت دارند. مأموران هواپیمایی که پروازشان تأخیر به عنوان نماینده فو قالعاده من حامل برخاسته و خداحافظی کرد .نه تنها
را در دادگستری تعقیب کنید .این کار نجات داده است. به رباط مراجعت کردم .در واقع داشت مرتباً به من اشاره م یکردند پیامی برای اعلیحضرت همایونی باشید. هیچ تعارفی به ایشان نشد بلکه هیچ
غیرممکن بود و به کلی وجهه ایران را نفوذ من در مراکش روز به روز زیادتر نتیجهای بدست نیاورده بودم و ولی آقای پهلبد با وجود حضور من این پیام در شرایط سیاسی امروز به کس هم قصد مشایعت ایشان را نکرد.
از بین م یبرد .این است که با مطالعات م یشد .همه سفرای خارجی درک کرده همه چیز گنگ بود .نمیدانستم به مشغول صحبت بود .این بود که بازوی قدری مهم است که میل ندارم دولت تعجب کردم که همراهان چطور این
سریع و زیاد جزوهای به زبان فرانسه اعلیحضرت ملک حسن چه جوابی من و یا دولت ایران از آن مطلع شوند آداب معمولی را به جای نیاوردند .این
تهیه کرده و آن را فتوکپی کردم .در بدهم! ولی بعد از دو هفته نام های از و هیچ سابق های از آن باقی بماند .در بود که خودم بانو را مشایعت کرده
این رساله از شروع تاریخ نام خلیج بانک سویس در ژنو به رباط ارسال شد و حتی در اتومبیل سوارش کرده و
فارسی و شهاد ت عدهای از مورخان احترامات لازم را به جای آوردم که
خارجی و مخصوصاً عربی را درج کرده
و نقش ههای قدیمی را اضافه کرده و خیلی ممنون و سپاسگزار شد.
نتیجه کامل ًا منطقی گرفته بودم که روی هم رفته والاحضرت بانویی
بسیار موقر و ساده و دوس تداشتنی
نام این خلیج ،خلیج فارس است. بود .به من تأکید کرده بودند که اهل
چو ن بعضی ا ز ا حز ا ب و نطق و صحبت نیستند و در هر مورد
روزنام هنوی سها هم در مراکش که من به جای ایشان چند کلم های بیان
مخالف با دولت پادشاهی خودشان میکردم .میفرمودند برای نطق و
بودند یا آزادی بیشتر م یخواستند خطابه و این تشریفات خواهر من
همیشه نام خلیج عربی را استعمال والاحضرت اشرف این کارها را بلد
میکردند .من به جای تعقیب در است و من اصل ًا علاقهای به این
دادگستری با نام های مؤدبانه و منطقی
و ارسال یک نسخه از رساله به کارها ندارم.
آنها م یفهماندم که اشتباه کردهاند. آقای پهلبد ناراحت و ناراضی
چندین نسخه هم به تهران فرستادم بود از اینکه برنام ههای خاصی برای
که اگر تصویب میکنید به تمام ایشان ترتیب داده نشده است و باید
سفارتخان ههای ایران ارسال نمایند همیشه در معیت والاحضرت باشند
و حتی با زبان ب یزبانی گله خود را
و به همین ترتیب هم عمل کردند. ابراز م یداشتند .ولی کاری از دست
ادامه در صفحه 17 من ساخته نبود و نم یتوانستم برای
ایشان مسافرت و ملاقا تهای جداگانه