Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۵۰ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 150
جمعه 4تا پنجشنبه10اسفندماه 1396خورشیدی
متخصصین نفتی نیز اعزام نخواهند خاطراتی از مسافرت سرکار علیه
شد. دکتر احمدعلی بهرامی:
از تمام مسافرتهایی که انجام
ا علیحضر ت خیلی خو شحا ل «در جست و جوی گرفت مسافرت سرکار علیه مادر
شدند .در این چند روزی که عدالت و انسانیت» شهبانوی ایران جالبتر بود .به
من تهران بودم صدام حسین یا محض اطلاع از این تصمیم نامه
یک ژنرال دیگر به رباط رفته و ()3 مفصلی به معظم لها نوشته و
درباره اختلاف ایران و عراق درباره آنچه مربوط به تشریفات مسافرت
کشت یرانی در شط العرب نظر خودرا =بر اثر اهمال از سوی مقامات ایرانی مادر شهبانوی و یادبود و غیره بود شرح دادم.
عنوان نموده و توافق با ملک حسن ایران و همراهان در فرودگاه معطل مانده بودند مثل ًا تأکید کردم که دیگر قالی و
را اخذ نموده بود .من در تهران به قالیچه نیاورند و پیشنهاد کردم که
اعلیحضرت همایونی عرض کرده = ملک حسن :وقتی ایران به الجزایر کمک نظامی بدهد از جواهرات فیروزه ایران استفاده
بودم آیا مایل هستید که من نظر تقریب ًا تمام اسرار نظامی ما مکشوف خواهد گردید شود .با دربار و مقامات مراکش نیز
موافق و مساعد اعلیحضرت ملک مذاکرات خود را انجام داده و محل
حسن را بگیرم .ایشان رئیس تنها خاطرات دکتر احمد علی بهرامی ،وزیر و سفیر و دولتمرد دوران پیش از اقامت را تعیین کردیم .چندینبار
دولت عربی خواهند بود که با نظر انقلاب در کتابی با عنوان «در جست و جوی انسانیت و عدالت» به کوشش عطا به وسیله تلگراف از تهران روز
ایران موافقت خواهند کرد .منظور ورود و نام شرکت هواپیمایی را
اعلیحضرت این بود که ممالک دنیا آیتی در تهران چاپ شده است. سؤال کردم .هیچ پاسخی نمیآمد
تصدیق کنند که کشتیرانی در شط بخشی از این خاطرات به دوران سفارت دکتر بهرامی در مراکش مربوط و معلوم نبود در چه ساعتی وارد
العرب باید بموجب موازین حقوق میشوند .دهها تلگراف فرستادم
بینالمللی حل و فصل شود و اصول م یشود که برای مطالعه شما برگزید هایم. زیرا دربار مراکش نمیدانست چه
سنتهای بینالمللی در نظر گرفته روز و ساعتی باید تشریفات در
شود (گویا منظور خط تالوگ بود). نظامی بود .زیرا سفارت الجزایر ایران با عراق و مسأله خلیج نمودند و هدایای زیادی رد و بدل فردای آن به محمدیه رفتم که فرودگاه انجام شود .بالاخره جواب
اینست که بعد از اعلام عدم کمک م یدانست که دولت ایران یک هیئت فارس شد و هیئت مسافران به سلامتی سایر برنامهها و بازدیدها را اجرا کنیم. تلگراف به امضای آقای خوانساری
ایران به الجزایر به اعلیحضرت ملک نظامی برای چند سال به مراکش اعزام با هواپیما به سمت پاریس رهسپار به سرکار علیه عرض کردم من این رسید که فقط روز ورود را تعیین
حسن عرض کردم بنده هم خواهشی از آنجای یکه اعلیحضرت همایونی شدند .بعداً که موضوع را دنبال کردم موضوع را مسکوت نمیگذارم و به میکرد .مجدداً تلگرافات زیادی
دارم و آن اینست که اعلیحضرت نموده و مشغول کار هستند. در جلسات اولین کنفرانس اسلامی برادرم شاپور محرمانه به من گفت وسیله تلگراف از دربار و وزارت خارجه مخابره کردم و جواب آمد با همان
برای حل اختلافات ایران و عراق روزی ،به مناسبتی که یادم نیست با رئیس جمهوری الجزایر آشنایی که آقای خوانساری پرونده مسافرت توضیح خواهم خواست و مقصر را پیدا طیارهای که ساعت 8بعد از ظهر
اجرای اصول سنتهای بینالمللی اعلیحضرت ملک حسن با من مذاکراتی کافی پیدا کرده بودند .الجزایر از ایران خواهم کرد .سرکار علیه فرمودند: به رباط میرسد .این پاسخ کافی
را اعلام فرمایند .فرمودند :بسیار باز هم کامل ًا محرمانه انجام دادند و آقای بهرامی ،من همان چند ساعت نبود بنابراین با تمام شرکتهای
خوب ،در آینده هر وقت موقعیتی پرسیدند :آیا م یتوانی با پادشاه صحبت محمدرضا شاه پهلوی و سلطان حسن پادشاه مراکش دیشب شما را به خوبی شناختهام هواپیمایی تماس گرفتم و معلوم
پیش آمد همین کار را خواهم کرد. کرده و به ایشان ثابت کنی که کمک ولی اگر شما چنین تلگرافی بکنید شد که فقط در آن روز ساعت 8
عرض کردم موقع مناسب است، نظامی به الجزایر برای مغرب گران بسیار به ضرر آقای خوانساری تمام یک هواپیمای ایرفرانس از پاریس
فرمودند چطور؟ گفتم کدام موقع تمام خواهد شد ،زیرا وضع ما با آنها خواهد شد زیرا ایشان مسئول تهیه به رباط میآید و بنابراین به همین
بهتر از اعلام اینکه اعلیحضرت، کامل ًا روشن نیست و از طرف دیگر لابد این مسافرت بودهاند و ما میل داریم ترتیب مقامات مراکشی را مطلع
سفیر پادشاه ایران را امروز در قصر هیئت نظامی ایران در مغرب از جزئیات همیشه به ایشان کمک کنیم .ولی
ایفران پذیرفته و راجع به اختلافات وضع ما آگاهی یافت هاند و وقتی ایران به من راضی نشده و همان روز با ذکر کردم.
ایران با عراق نظر خود را دال بر الجزایر کمک نظامی بدهد تقریباً تمام تمام مدارک و شمارههای تلگرافها روز معهود فرا رسید و من بعد از
احترام سنتهای بینالمللی اعلام اسرار نظامی ما مکشوف خواهد گردید. نامهای تهیه کردم و جریان را شرح ظهر در دفتر کارم مرتباً به ساعت
فرمایند .فرمودند :بسیار خوب، باز هم مأموریت وحشتناکی برای من دادم و نوشتم که یقیناً به سرکار علیه نگاه میکردم که لااقل یک ساعت
اعلامیه را تهیه نموده و به رئیس بوجود آمده بود که برای انجام آن باید برخورده است و به علاوه مقامات قبل به فرودگاه بروم .ساعت 5بعد
دفتر مخصوص آقای دریس اسلاوی به بهان ههای مختلف به تهران بروم و مراکشی را ناراحت کرده است .باید از ظهر تلفن صدا کرد .یکی از بانوان
در رباط دیکته کنید که فوراً به من اصل موضوع را منحصراً با اعلیحضرت روشن شود که چرا به تلگرافات همراه سرکار علیه که همسر یکی
در میان نهم .بهمین ترتیب عمل کردم سفارت جوابی داده نشده است. از تیمساران بود با اعتراض گفتند
اطلاع دهد. و در تهران بحضور اعلیحضرت رسیده منتهی برای اینکه حرف سرکار علیه ما یک ساعت است که به رباط
بلافاصله سوار اتومبیل شده و به و مراتب را عنوان نمودم .فرمودند: را نیز گوش کرده باشم نام گیرنده رسیدهایم و هیچ کس از سفارت
رباط رفته و آقای دریس اسلاوی را عجیب است چرا ملک حسن اینطور تلگراف یعنی نام آقای خوانساری یا از مقامات مراکشی اینجا نیستند
ملاقات و متن اعلامیه را که در راه به فکر م یکند .اگر من کمک نکنم ممالک را ننوشته و به ذکر مقام محترم و در یک اتاق ایستاده یا نشسته
زبان فرانسه تهیه کرده بودم به ایشان کمونیست کمک خواهند کرد و این معاونت وزارت امور خارجه تلگراف منتظر حوادث هستیم .چون در
دادم .ایشان به اعلیحضرت ملک بیشتر به ضرر مراکش خواهد بود .در پای تلفن جای بحث و صحبت
حسن تلفن کرده و متن را خواندند. هر حال عرایض مرا تصویب فرمودند را ارسال کردم. نبود ،گفتم فوراً به فرودگاه خواهم
اعلیحضرت آن را تصویب کردند و و من با خوشحالی زیاد تهران را ترک برنامه دید و بازدیدها کامل ًا آمد .با عجله به فرودگاه رسیده و
فقط اضافه کردند که اختلافات باید به کرده و به رباط رفتم که خبر خوب را به خوبی اجرا شد و در همه جا به سالن کوچکی که مدعوین در
موجب سن تهای بی نالمللی و روابط والاحضرت مولای عبداله در خدمت آنجا بودند رفته و خود را به سرکار
حسن همجواری ،حل و فصل شود. به اعلیحضرت ملک حسن بدهم. سرکار علیه بودند ،گویا اعلیحضرت علیه که تا به حال ایشان را ندیده
فردای آن روز اعلامیه در جراید معظ مله در آن تاریخ به شهر ایفران بودم معرفی کردم .همراه ایشان ده
منتشر شد و در واقع کاری را که صدام فرودگاه رباط دوازده نفر بانوان رجال و دوستان
حسین در طول اقامت خود در مغرب رفته بودند .من هم در تنها هتل این ایشان حضور داشتند و آقای صدری
انجام داده بود از بین رفت و همه شهر اتاقی رزرو کرده فوراً به ایفران تقاضای همکاری و کمک نموده بود. را به دقت خوانده و تمام اوراق آن را ملک حسن نیز از این اتفاق که استاندار فارس و بانوی ایشان که از
سفرای خارجی در این باره تعجب رفتم و از طریق مقامات درباری که تقاضاهای الجزایر اولاً مربوط به اعزام آتش زدند که اثری از این اهمال و معظملها مدتی در فرودگاه معطل قوم و خویشهای فامیل دیبا بودند
زیادی کردند .من هم متن اعلامیه در همین تنها هتل این شهر اقامت تعداد زیادی متخصص امور نفتی تقصیر باقی نماند .حال چرا ایشان که شده بودند ناراحت شده و تقریباً نیز جزو مسافران بودند .مراتب را
ملک حسن را به صورت غیر رمز به داشتند تقاضای شرفیابی کردم .این بود ،قرار شده بود که در حدود 80 همیشه مسلط به مسائل اداری بودند سفارت را مقصر پنداشته بودند .بعد به سرکار علیه شرح دادم و گفتم
تهران مخابره کردم .ناگفته نماند که کار در حدود یک هفته طول کشید و متخصص برای مطالعه این امور و تهیه به تلگرافهای ما جواب نداده و مرا از مسافرت به اغلب شهرهای مراکش مراکشیها تقصیری ندارند ،اگر
مرحوم هویدا و جناب اردشیر زاهدی بالاخره مرا پذیرفتند .مژده موفقی تآمیز نظامنام ههای مختلف و تصمی مگیری بسیار ناراحت کرده بودند با خداست، قرار شد که مادر شهبانو به دیدار قصوری شده متوجه مقامات ایرانی
یکی به پاکستان و دیگری به ترکیه مأموریت خود را به ایشان دادم و درباره سیاست تجارت نفت به الجزایر است زیرا ساعت ورود را ساعت
رفته و این توافق را از طرف آن دو حتی از طرف خودم اضافه کردم که و یا اینکه دلیل آن واضح است. اعلیحضرت و فامیل ایشان بروند. 8تعیین کرده و اسم شرکت
دولت بدست آورده بودند .ولی توافق اعزام شود. اعلیحضرت ملک حسن نهایت هواپیمایی را هم ندادهاند .مقامات
اعلیحضرت ملک حسن بعنوان یک تقاضای دیگر آنها تقاضای کمک کمک نظامی به الجزایر ـ روابط محبت و احترام را به سرکارعلیه مراکشی از ساعت 8استقبال رسمی
پادشاه عربی و رئیس مذهب اثر خواهند نمود .نیم ساعتی گذشت
یکی از بانوان کمی فضول با وجود
دیگری داشت. توضیحات من در گوش سرکار علیه
فردای آن روز تمام سفرای مطلبی گفتند و معظملها به من
کشورهای عربی گرد هم آمده و فرمودند :آقای بهرامی پس ما سوار
نزد وزیر خارجه رفته و به این امر هواپیمای دیگری شده و مراجعت
اعتراض کرده بودند .وزیر امور خارجه میکنیم .گویا اولین بار بود که من
آقای اسمیرس رئیس تشریفات را از نزاکت دست کشیده و با صدای
به سفارت فرستاده و از من گلگی بلند گفتم :نخیر تشریف نخواهید
فراوانی کردند که شبیه به مؤاخذه برد زیرا موضوع مناسبات دو کشور
بود .هر سفیری باید از طریق وزیر
خارجه کشور اقداماتی را که لازم در میان است.
م یداند انجام دهد .سفیر ایران هر کم کم میهمانداران مراکشی
کاری دلش م یخواهد م یکند و این به فرودگاه آمده و قالیهای قرمز
را پهن کرده و چند نفر از وزراء
درست نیست. و رئیس کل تشریفات هم سر و
من هم جواب دادم کامل ًا صحیح کلهاشان پیدا شد .چند دقیقه بعد
است ولی وقتی پادشاه محبوب شما والاحضرت مولای عبداله برادر ملک
گاهی امر م یکنند که من خدمتشان حسن دوم نیز به سالن وارد شدند و
بروم و موضوعاتی را عنوان م یفرمایند مراسم معرفی به عمل آمد و همگی
که انجام دهم تقصیری از من سر سوار اتومبیلها شده به موجب
نم یزند .شما خودتان باید این امور تشریفاتی که قبل ًا تعیین شده بود
و روابط را بنحوی که صلاح است برای اقامت و صرف شام به قصر
مولای عبداله در شهر محمدیه که
تنظیم فرمائید. نزدیک رباط است حرکت کردیم.
مطلب تا همین جا درز گرفته شد بعد از جابجا شدن همه دور هم
و سفرای کشورهای عربی انگشت به در سالن گرد هم آمدیم .هوای
دهان مانده بودند .ولی هیچ پاسخ یا خوبی بود و درختها و گلها جلوه
عک سالعملی از تهران واصل نشد و مخصوصی داشتند .سرکار علیه کم
فقط در یکی از روزنام هها به آن اشاره کم متوجه شدند که روابط مولای
شده بود و آن موقع دریافتم که فقط عبداله با من مثل دو دوست قدیمی
تلگرا فهای رمز خیلی سری به اطلاع و صمیمی است که بازوی یکدیگر
اعلیحضرت همایونی م یرسد و سایر را گرفته و به هم فقط تو را به جای
تلگرا فها در تهران به بایگانی م یرود شما استعمال میکنیم .شب بسیار
اینهم خود رسمی بود و درسی هم
خوبی گذشت.
برای آینده است!
ادامه دارد