Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۵۴ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪154‬‬
                                                                                                                                                                                   ‫جمعه ‪ 10‬تا پنجشنبه‪ 16‬فروردی ‌نماه ‪1397‬خورشیدی‬

                                       ‫خود بر جای گذاشت که بنا بر شرایط‬        ‫داریوشهمایونروزنام ‌هنگاریبرجسته‪،‬‬         ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)62‬‬
                                       ‫موجود در خاورمیانه‪ ،‬بسیاری از آنها‬      ‫نظری ‌هپردازی جستجوگر و نوجو‪ ،‬و‬
                                       ‫همچنان معتبرند و گویی همین امروز‬        ‫سیاستمداری مل ‌یگرا و میه ‌ندوست‬                        ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1243‬‬
                                       ‫نگاشته شده‌اند‪ .‬مقالات قدیم ‌یوی‬        ‫بود که بر نقش موثر ایران در مناسبات‬
     ‫داریوش همایون‬                     ‫در ده ‌ههای سی تا پنجاه خورشیدی‬                                                           ‫احمد احـرار‬                                       ‫روز ششم آوریل ‪ 1917‬آمریکا رسماً وارد جنگ شد‬
                                       ‫همچنین بازتاب مستند موقعیت‬                   ‫منطق ‌های و جهانی آگاهی داشت‪.‬‬                                                                  ‫و یک سال و شش ماه بعد‪ ،‬در نوامبر ‪ 1918‬جنگ اول‬
‫(‪۵‬مهر‪،۱۳۰۷‬تهران‪۸-‬بهمن‪،۱۳۸۹‬ژنو)‬         ‫سیاسی و اجتماعی ایران هستند‪.‬‬            ‫وی سال‌های طولانی در روزنامه‌های‬          ‫آن موانع را از سر راه برداشته که در آینده مانعی برای‬
                                       ‫از همین رو ما به بازنشر گلچینی از‬       ‫معتبر ایران قلم زد و از بنیانگذاران‬       ‫اظهار صمیمیت و دوستی فیمابین دموکراسی روس و‬                     ‫جهانی با شکست آلمان و متحدانش پایان گرفت‪.‬‬
                                       ‫آثار داریوش همایون می‌پردازیم که‬        ‫اصلی روزنامه‌ی «آیندگان» بود‬                                                                        ‫در این فاصله‪ ،‬ایران روزگاری قرین تیر‌هروزی و ب ‌یثباتی‬
                                       ‫در سال‌های تبعید پس از انقلاب ‪۵۷‬‬        ‫که صفح ‌ه‌ای نوین در تاریخچه‌ی‬                                              ‫ایران باقی نماند‪.‬‬       ‫را گذراند‪ .‬دولتهای ک ‌مدوام یکی بعد از دیگری روی کار‬
                                       ‫با کیهان لندن نیز همکاری نزدیک‬          ‫روزنامه‌نگاری ایران گشود‪.‬همایون‬           ‫راجع به حرکت انقلابی در ایران‪ ،‬این شعبه که نماینده‬        ‫م ‌یآمدند و در برخورد با انواع دشواریها‪ ،‬از پای می افتادند‪.‬‬
                                       ‫داشت‪ .‬مقالاتی که در این ستون‬            ‫مهارت روزنامه‌نگاری و تسلط خود‬            ‫اردوی روس در کنگره قفقاز است اعتمادی قوی دارد از‬          ‫علاءالسلطنه که در نیمۀ خرداد ‪ 1296‬زمام امور را‬
                                       ‫م ‌یخوانید‪ ،‬از آرشیو کیهان لندن‬         ‫بر زبان فارسی را با اید‌ههای سیاسی‬        ‫وقتی که ملت روس از شکنجه رژیم سابق نجات یافته‬             ‫ب ‌هدست گرفته بود در اواخر آبا ‌نماه همان سال‪ ،‬جای‬
                                                                               ‫خویش در هم آمیخت و از دهه‌ی ‪۳۰‬‬            ‫و بنای صمیمیت را نسبت به ملت ایران اظهار و مرعی‬           ‫خود را به عی ‌نالدوله سپرد‪ .‬کابینۀ عی ‌نالدوله عمرش به‬
                                                           ‫انتخاب شده‌اند‪.‬‬     ‫خورشیدی به این سو‪ ،‬نوشته‌هایی از‬          ‫داشته یقین دارد که در قلب دموکراسی ایران هم اثرات‬         ‫دو ماه نکشید‪ .‬در دی ماه مستوف ‌یالممالک کابینۀ جدید‬
                                                                                                                         ‫انعکاس این صمیمیت هویدا خواهد شد و نیز این اردوی‬          ‫را تشکیل داد‪ .‬او نیز در اردیبهش ‌تماه ‪ 1297‬کنار‌هگیری‬
   ‫از همرائی تا همه باهم‬                                                                                                 ‫انقلابی اعتماد دارد که دموکراسی با تمیز و با معرفت ایران‬
                                                                                                                         ‫ب ‌هطوری جدیت و سعی خواهد نمود نسبت به اردوی روس‬                         ‫کرد و صمصا ‌مالسلطنه رئی ‌سالوزرا شد‪.‬‬
‫کیهان لندن شماره ‪ 31 - 1102‬فروردی ‌نماه ‪1385‬‬                                                                             ‫که موقتاً و برحسب اجبار سیاسی و پی ‌شآمدهای جنگ‬           ‫در تیرماه ‪ 1297‬تظاهرات وسیعی علیه کابینۀ‬
                                                                                                                         ‫بی ‌نالمللی به خاک بیطرف ایران آمده است که هیچ قو‌های‬     ‫صمصا ‌مالسلطنه صورت گرفت و در مردادماه‪ ،‬احمدشاه‬
‫به نام جنگيدن با رژيم اسلامی‌در‬        ‫پيکار می‌کنيم و در چنان طرحی‬            ‫زمانی بود‪ ،‬تا همين نزديک ‌یها‪ ،‬که‬         ‫قادر به وارد آوردن خسارتی بر وی نباشد‪ .‬رئیس ارکان‬         ‫قاجار با صدور فرمانی صمصام‌السلطنه را معزول و‬
‫کنار کسانی قرار گيرند که هيچ وجه‬       ‫اداره جامعه با موهبت الهی يا از درون‬    ‫همرای شدن افرادی از گراي ‌شهای‬                                                                      ‫وثو ‌قالدوله را به ریاست دولت منصوب کرد در حالی که‬
‫اشتراکی با آنان ندارند و در فردای‬      ‫مسجد و خانقاه يا به نام پرولتاريا جائی‬  ‫گوناگون به تصور نم ‌یگنجيد‪ .‬اکنون‬                                 ‫حرب ـ ژنرال مابورینشکی»‪.‬‬          ‫صمصا ‌مالسلطنه همچنان خود را رئی ‌سالوزرا م ‌یدانست‪.‬‬
‫پيروزی (که با افرادی همه دنبال‬         ‫ندارد‪ .‬نمايندگان چنان روحي ‌هها و‬       ‫در چرخشی که ناگهانی م ‌ینمايد‪،‬‬            ‫همزمان با عقب‌نشینی قوای عثمانی از ایران‪،‬‬                 ‫در دولت وثوق الدوله بود که سفارت فرانسه در تهران با‬
‫پيش انداختن خود‪ ،‬و روحيه‌هائی‬          ‫طرز تفک ‌رهائی حق دارند مبارزه خود‬      ‫ولی مانند همه امور ناگهانی تهي ‌ههای‬      ‫نظا ‌مالسلطنه و اعضای دولت موقت و گروهی از افراد مؤثر‬     ‫انتشار بیانی ‌های پایان جنگ جهانی و شرایط تسلیم آلمان‬
‫آماده تن در دادن به هرچه برای‬          ‫را بکنند ولی م ‌یبايد دنبال رسيدن‬       ‫فراوان در آن رفته است‪ ،‬از هر جا‬           ‫مهاجرین نیز به قلمرو عثمانی پناهنده شدند‪ .‬سرکردگان‬
‫سود شخصی‪ ،‬هيچ احتمالش نيست)‬            ‫به همرائی ‪ consensus‬و سپس‬               ‫فراخوان است که همه با هم گرد آيند‬         ‫جنبش مهاجرت که نظا ‌مالسلطنه آنها را به منزل خود‬                                               ‫را اعلام کرد‪.‬‬
‫بايد به جنگ آنها برخيزند‪ .‬فردای‬        ‫همکاری با افراد و گرو‌ههائی بود که از‬   ‫و همکاری کنند‪ .‬حتا «پاريا ‌»های به‬        ‫دعوت کرده بود از شنیدن خبرها حیر ‌تزده شدند‪ .‬آنها‬         ‫نخستین آثار درماندگی متحدین (آلمان ـ اتریش ـ‬
‫ايران را م ‌یبايد با همرائی‪ ،‬و رقابت‪،‬‬  ‫خود توانائی دگرگونی و اصلاح نشان‬        ‫حق سياست و جامعه ايران‪ ،‬مجاهدين‬           ‫ب ‌هتصور این که با تجهیز قوای ملی و تقویت نیروهای‬         ‫عثمانی) با سقوط کو ‌تالعماره و ورود نیروهای انگلیس به‬
‫ساخت نه نبرد مرگ و زندگی بر سر‬         ‫داده اند و در نتيجه م ‌یتوانند کمترينه‬  ‫خلق‪ ،‬نيز به عنوان بخشی از يک‬              ‫عثمانی‪ ،‬در فصل بهار قزوین و تهران نیز مانند کرمانشاه‬
‫غنائم‪ ،‬يا برنام ‌ههای سياسی که عملا‬                                            ‫گروهبندی بزرگ پيشنهاد م ‌یشوند‪.‬‬           ‫و همدان مفتوح خواهد شد در رؤیاهایی ب ‌هسر م ‌یبردند‬                            ‫بغداد‪ ،‬در جبهۀ شرق ظاهر شد‪.‬‬
                                                      ‫اعتمادی برانگيزند‪.‬‬                                                 ‫که با آگاهی از حقایق اوضاع‪ ،‬ناگهان تبدیل به کابوس شد‪.‬‬     ‫هنگامی که قشون انگلیس تعرض خود را در خاک‬
                                                                                                                                                                                   ‫بین‌النهرین آغاز کرد و «کوت‌العماره» را به‌تصرف‬
                                                                                                                                                                                   ‫درآورد‪ ،‬سرفرماندهی قوای عثمانی‪ ،‬از ژنرال علی احسان‬

                                                                                                                         ‫وثو ‌قالدوله‬  ‫علاءالسلطنه‬                                 ‫صمصا ‌مالسلطنه‬

‫هيج اشتراکی جز مخالفت با حکومت‬         ‫«همه با هم» شعاری است که بجای‬           ‫منطق فراخوان رخنه ناپذير م ‌ینمايد‪:‬‬       ‫علاوه بر این‪ ،‬چون عثمان ‌یها اعلام کرده بودند فقط‬         ‫خواست قوای تحت فرمان خود را فوراً از ایران به سمت‬
                   ‫کنونی ندارند‪.‬‬       ‫«يا من يا ديگری» عنوان م ‌یشود که‬       ‫ما همه يک دشمن داريم و تا آن وقت‬          ‫به کسانی اجازۀ عبور از مرز خواهند داد که اجاز‌‌هنامه‬      ‫بغداد حرکت دهد‪ .‬علی احسان در حالی که برای تخلیه‬
                                       ‫تا کنون با ما بوده است‪ .‬چنين شعاری‬      ‫جای پيش کشيدن اختلافات نيست‪.‬‬              ‫مخصوص ب ‌هامضای شخص نظا ‌مالسلطنه داشته باشند‬             ‫خاک ایران آماده م ‌یشد‪ ،‬حکومت موقتی را که ب ‌هریاست‬
‫هر چه هم در سودمندی اتحاد‬              ‫در ظاهر آزاد منشانه ترين و آسان‬         ‫نيکخواهانی برای آنکه قوت بيشتری‬           ‫و به نظا ‌مالسلطنه نیز گفته بودند هرچه کمتر‪ ،‬بهتر‪،‬‬        ‫نظام‌السلطنه در کرمانشاه مستقر بود از ماوقع آگاه‬
‫و ائتلاف بگويند چاره‌ای بهتر از‬        ‫ترين م ‌ینمايد ولی در عمل به مشکل‬       ‫به فراخوان خود بدهند توافق بر چند‬         ‫سختگیری در صدور روادید بر خشم مهاجرین افزود‪ .‬این‬          ‫ساخت‪ ،‬سپس با تاکتیکی ماهرانه‪ ،‬ب ‌همنظور آن که از‬
‫رسيدن به يک همرائی ميان مهم‬            ‫اعتماد بر م ‌یخورد‪ ،‬و يا اصلا به جائی‬   ‫اصل کلی‪ ،‬مانند دمکراسی و حقوق‬             ‫خشم را میرزاده عشقی‪ ،‬شاعر جوان انقلابی (و چندی بعد‬        ‫تعاقب روسها در امان بماند و سربازان و سلاحهای خود را‬
‫ترين نمايندگان راست و چپ‬               ‫نم ‌یرسد و يا اگر به جائی هم رسيد‬       ‫بشر را هم زمينه مثبت‪ ،‬به اصطلاح‬           ‫مدیر روزنامه «قرن بیستم») در رنجنام ‌های منعکس کرد‪:‬‬       ‫سالم به آن سوی مرز برساند‪ ،‬اقدام به عق ‌بنشینی کرد‪.‬‬
‫ترقيخواه ايران ( که اکنون دمکراسی‬      ‫نامرادی و پشيمانی از آن م ‌یزايد‪ .‬ما‬    ‫ايجابی‪ ،‬چنان همکاری پيشنهاد‬                                                                         ‫فرماندهان قشون روس وقتی از ماجرا آگاه شدند که‬
‫را نيز کشف م ‌یکنند) نيست‪ .‬فاجعه‬                                                                                                   ‫اخطار شد که گشته ز هر سو خطر پدید‬               ‫همدان بکلی تخلیه شده و سپاه عثمانی از گردنه بیدسرخ‬
                                       ‫هر چه بگوئيم‪ ،‬گرو‌ههائی با يکديگر‬                              ‫م ‌یکنند‪.‬‬                 ‫ج ّد کن که جان خویش ز یک سو ب ‌هدر بری‬
‫جمهوری اسلام ‌یرا شکاف پر نشدنی‬        ‫همکاری نخواهند کرد زيرا تجربه‬           ‫پيش کشيدن موانعی که بر سر‬                                                                                                              ‫عبور کرده بود‪.‬‬
‫چپ و راست ترقيخواه فرا آورد‪.‬‬           ‫شان با ه ‌مچنين اجازه ای نم ‌یدهد‪.‬‬      ‫چنين ترتيباتی هست به اندازه کافی‬                       ‫تنها نظام سلطنه را این اجازت است‬             ‫بدین سان‪ ،‬قشون روس هم ب ‌هآرامی وارد همدان شد و‬
‫حسينيه و مهديه پس از آنکه نير‌وهای‬     ‫در روابط انسانی عمده اعتماد است‬         ‫شخص را منفی باف و اشکال تراش‬                              ‫با چند تن ز هیأت ملی و کشوری‬              ‫اعلامی ‌های بدین شرح ب ‌هامضای «ژنرال مابورینشکی» در‬
‫تجدد يکديگر را فرسودند به قدرت‬         ‫و اعتماد تنها با رديف کردن عبارات‬       ‫جلوه می‌دهد‪ .‬اکنون اگر کسانی‬                              ‫تا آن که بر ممالک ترکیه رو کنند‬
                                       ‫بدست نم ‌یآيد و م ‌یبايد در عمل ثابت‬    ‫نه تنها آن موانع را بشناسند بلکه‬                                                                                                     ‫شهر انتشار یافت‪:‬‬
                        ‫رسيدند‪.‬‬        ‫شود‪ .‬شعار درس ‌تتر و دمکراتي ‌کتر‪،‬‬      ‫لازم بدانند درباره شان چه م ‌یتوان‬                  ‫لیک این اجازه نیست همی بهر دیگری‬
‫فدا شدن تجدد در کشاکش‬                  ‫«هم من هم ديگری» است که جا‬              ‫گفت؟ ولی در وضعی که ايران است‬                        ‫این زشت ماجرا چو به من نیز شد بیان‬                              ‫میرزاده عشقی‬
‫قدرت‪ ،‬ضعف عمده دونسل جامعه‬             ‫را برای همکاری در عين گزينش‬             ‫و با تجربه ای که خود ما کرده ايم و‬                                                                  ‫«حس ‌بالحکم فرمانده کل اردوی به ّیه روس اعزامی‬
‫سياسی ايران بوده است که از کم‬          ‫باز م ‌یگذارد‪ :‬همکاری کسانی که نه‬       ‫در جاهائی مانند عراق م ‌یبينيم‪ ،‬همه‬                    ‫گشتم ز فرط انده و افسوس‪ ،‬بستری‬               ‫خط ایران‪ ،‬قراردادی که در کنگره قشون قفقاز راجع به‬
‫و کاست ‌یهای اخلاقی و فرهنگی که‬        ‫تنها در اصول م ‌یتوانند همرای شوند‬      ‫چيز بستگی به اين دارد که از کجا‬                             ‫کردم هزار ناله‪ ،‬کشیدم هزار آه‬           ‫اساس اتحاد بین قشون روس و اهالی ایران داده شده اعلان‬
‫اشاره شد بر م ‌یخاست‪ .‬امروز گشاده‬      ‫ــ با حفظ مواضع خودشان ــ بلکه به‬       ‫آغاز کنيم‪ .‬اين تجرب ‌هها به ما م ‌یآموزد‬                                                            ‫م ‌یگردد شعبه نظامی در کنگره قفقاز قطعیات (قطعنامه)‬
‫ترين ذه ‌نها اين را در م ‌یيابند و‬     ‫کمترينه اعتماد در ميان خود رسيده‬        ‫که هميشه بدتری هست‪ ،‬و پيش از‬                            ‫نفرین به بخت کردم و بخت مق ّدری‬             ‫خود را ب ‌هطریق ذیل اعلان م ‌یکند‪ :‬اردوی انقلابی روس‬
‫جامعه ايران و جامعه بين المللی‬         ‫اند‪ .‬اين مرحله تازه مبارزه ماست‪ .‬اگر‬    ‫پايان دادن به يک موقعيت بد م ‌یبايد‬                          ‫ما را گذاشتند رفیقان نیم ‌هراه‬         ‫با یک دنیا افتخاری که در به دست آوردن آزادی حالیه‬
‫به صد زبان چنان همرائی را طلب‬          ‫پيشروترين عناصر مخالف جمهوری‬            ‫آنچه که م ‌یتوان برای بدتر نشدنش‬                                                                    ‫دارد مشغول به تشکیل دادن یک دولت دموکراسی است‬
‫می‌کند‪ .‬سود شخصی و گروهی‬               ‫اسلام ‌یبه چنين همکاری برسند نه‬         ‫انجام داد؛ از همه مهم تر دوری‬                          ‫این گونه در مخافت و گشتند اسپری‬              ‫که بکلی برضد رفتار و سیاست دولت سابق‪ ،‬به هیچ وجه‬
‫روشنرايانه ‪ enlightened‬نير‌وهای‬        ‫تنها پيکار با رژيم به سامانی خواهد‬      ‫جستن از عناصری است که نشان داده‬                            ‫سوی کدام خاک توانم پناه برد؟‬             ‫قصدی در تصرف خاک دیگری ندارد‪ .‬چون شخصاً در‬
‫مدرنيته‪ ،‬نيرو‌های آزادی و ترقی‪،‬‬        ‫رسيد بلکه سلامت آينده سياست‬             ‫اند در هيچ طرح سالم ‌ینم ‌یگنجند‪.‬‬                                                                   ‫عرصۀ استقلال تمام مل ‌تهای عالم است لهذا دوست ندارد‬
‫نيز در همرائی برای مبارزه رهائی و‬      ‫ايران نيز به مقدار زياد حاصل خواهد‬      ‫به زبان ديگر اولويت ما دشمنی با‬                     ‫پشت کدام سنگ توان گشت سنگری؟‬                    ‫در امور داخلی هیچ مملکتی مداخله نماید و این است که‬
‫باز سازی ايران است‪( .‬سود شخصی‬          ‫شد‪ .‬همکاری برای اصلاح نظام‬              ‫جمهوری اسلامی ‌نيست؛ ساختن‬                            ‫بیچاره من‪ ،‬فلکزده من‪ ،‬شوربخت من‬               ‫ب ‌ههی ‌چوجه مانع برای اساس تشکیلات ایران نخواهد بود‬
‫روشنرايانه به معنی توانائی ديدن‬        ‫سياسی وجامعه ای که مساله اصلی‬           ‫جامعه و نظام ‌یاست که از خشونت‬                          ‫سرگشتۀ حوادث این دهر سرسری‬                  ‫و بلکه بالعکس از روی صمیمیت اظهار م ‌یدارد که کلیه‬
‫بيش از نوک بينی است‪ ).‬مشکل‬             ‫اش بی اصولی و فرصت طلبی و‬               ‫و استبداد و واپسماندگی آزاد باشد‪.‬‬                                                                   ‫موانعی که اثرات پلیتیک حکومت سابقه بود که منجر به‬
‫آن است که چنان سود شخصی و‬              ‫سست عنصری و نا آگاهی است به‬             ‫از ميان برداشتن رژيم بدين ترتيب‬                   ‫این حکم داد کیست که جمعی هم ‌یکنند‬                ‫ب ‌یاعتمادی و دشمنی فیمابین روس و ایران شده بود‪،‬‬
‫گروهی در اين بافتار ‪ context‬دست‬        ‫مراتب بر مسابقه برای سرهم کردن‬                                                              ‫بر دوست پشت‪ ،‬جانب دشمن مجاوری؟‬
                                       ‫شوراهای رهبری و گرد آوردن هر که‬          ‫شرط اولويت است نه خود اولويت‪.‬‬
                     ‫بالا را ندارد‪.‬‬    ‫در دسترس بود تفاوت دارد‪ .‬از مبارزان‬     ‫جمهوری اسلامی‌دشمن بزرگ‬                                  ‫آه مرا نم ‌ینگری‪ ،‬کوری ای سپهر؟‬
‫در سياست نيز که پس از جنگ‬              ‫جدی نم ‌یتوان انتظار داشت حتی‬           ‫ايران است ولی همه نيرو‌های‬                             ‫نفرین من نم ‌یشنوی‪ ،‬ای فلک کری؟‬
‫بزرگ ترين مجاهده بشری است‬                                                      ‫واپسماندگی و استبداد‪ ،‬به درجات‬
‫مردمان م ‌یتوانند به آسانی از سود‬                                              ‫و در زمان‌های گوناگون دشمنان‬                                 ‫مدح نظام سلطنه‪ ،‬فرمانده قوا‬
                                                                               ‫ايران اند‪ ،‬هر چند بد ترين مبارزه را‬                       ‫البته بهتر است ز افسرد ‌هخاطری‬
   ‫شخصی روشنرايانه خود بگذرند‪.‬‬                                                 ‫نيز با جمهوری اسلام ‌یبکنند‪ .‬نبرد‬                        ‫از ترس جان خویش به فرمانده قوا‬
                                                                               ‫ما با افراد و نا ‌مها نيست‪ ،‬با روحي ‌هها‬                   ‫ناچار گوید این سخنان در ‌یوری‬
                                                                               ‫و طرز تفکر‌هاست‪ ،‬در جمهوری‬                                ‫ای مظهر کمال و مقامات سنجری‬
                                                                               ‫اسلام ‌یو بيرون از آن‪ .‬نم ‌یتوان به‬                        ‫وی مرکز صفات و خیالات نادری‬
                                                                               ‫نام رهانيدن ايران از چنگال حزب‬                            ‫گرچه ظفر نیافتی‪ ،‬اما مظ ّهر است‬
                                                                               ‫اللهی و بسيجی با مجاهدی که روی‬
                                                                               ‫حزب اللهی و بسيجی را از هم اکنون‬                               ‫در جبهۀ بلند تو نور مظفری‬
                                                                               ‫سفيد کرده است‪ ،‬يا با سازما ‌نهای‬                      ‫امروز اگر غروب کنی از وطن‪ ،‬چه غم‬
                                                                               ‫قومی‌که در پايان راه به تجزيه‬                          ‫فردا کنی طلوع و به چنگش درآوری‬
                                                                               ‫ايران می‌انديشند دست همکاری‬                    ‫من خامشم‪ ،‬تو خویش بیندیش‪ ،‬این نکوست‬
                                                                               ‫داد؛ و نم ‌یتوان از استبداد آخوندی‬
                                                                               ‫به استبدا ‌دهای راست و چپ ديگر‬                          ‫این گونه مردمی بگذاری و بگذری؟‬
                                                                               ‫پناه برد‪ .‬مصلحت گرائی صرف برای‬                       ‫هر یک به یک طریق ز سر باز کرد ‌های‬
                                                                               ‫کارزاری که درگير آنيم بس نيست‬                       ‫این نیست لایق تو که بر هر سر افسری‬
                                                                               ‫زيرا ما برای درانداختن طرح نوی‬                       ‫باری‪ ،‬در این میانه یکی من به خدمتت‬
                                                                                                                                      ‫گردیده دور‪ ،‬گشت ‌هام از غ ّصه بستری‬

                                                                                                                                        ‫من بر فراز دوش تو باری گران نیم‬
                                                                                                                                        ‫آن به مرا چو مردم دیگر نه بنگری‬
                                                                                                                                   ‫من هم به هرکجا که خودت م ‌یروی ببر‬
                                                                                                                                     ‫خواهی نپیچی ار‪ ،‬سر از آیین رهبری‬
                                                                                                                                       ‫آن به که حرف آخر خود را بگویمت‬
                                                                                                                                       ‫شاید اثر کند به تو این حرف آخری‬
                                                                                                                                   ‫من تاز ‌هشاعرم سخن این سان سرود ‌هام‬
                                                                                                                                      ‫وای ار که کهن ‌هکار شوم در سخنوری‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17