Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۶۵ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪165‬‬
                                                                                                                                                                                                      ‫جمعه ‪ 25‬تا پنجشنبه‪ 31‬خردادماه ‪1397‬خورشیدی‬

‫شده است ‪ ...‬مصاحبۀ مختصری با‬           ‫دکتر صدیقی از تشکیل دولت منصرف شد و‬                                                                                                                            ‫سه‌شنبه‪ ،‬چهارشنبه‪ ،‬پنجشنبه‪،‬‬
‫آقای یگانگی برای روزنامه اطلاعات‬               ‫دکتر بختیار به میدان آمد‬                                                                                                                                         ‫‪ 7 ،6 ،5‬دی ‪1357‬‬
‫که قرار است روز شنبه راه بیندازند‬
‫کردم و اشاره به پیام آقای دکتر‬         ‫دکتر سنجابی به دست و پا افتاده و خودش را به آقای خمینی چسبانده‪،‬‬                                                                                                ‫(‪ 28 ،27 ،26‬دسامبر ‪)1978‬‬
‫بختیار به این که بعد از کودتای ‪28‬‬                    ‫نه او کسی را قبول دارد و نه کسی او را‪.‬‬                                                                                                           ‫‪ ...‬با تمام تلا ‌شهای عبدالله انتظام‬
‫مرداد ‪ 32‬دول ‌تها غیر ملی بودند!‬                                                                                                                                                                      ‫و خود من که از اعتصاب کارکنان‬
‫اعتراض کردم ولی گفتم چون رویۀ‬                                                   ‫یادداش ‌تهای‬                           ‫بخش الحاقی کتاب «بر بال بحران» که ایرج امینی درباره زندگی سیاسی و‬              ‫لولۀ نفت در آبادان جلوگیری شود‪،‬‬
‫من این است که باید به هر دولتی که‬                                                 ‫خصوصی‬                                ‫خاطرات پدرش‪ ،‬شادروان دکتر علی امینی نوشته است (بخ ‌شهایی از آن را‬              ‫زندگی مردم در تهران و شهرهای‬
‫این روزها روی کار م ‌یآید و م ‌یخواهد‬                                                                                  ‫در چند شماره اخیر کیهان خواندید) به یادداش ‌تهای خصوصی دکتر امینی‬              ‫شمالی ایران از حیث سوخت‪ ،‬به‬
‫کاری در جهت خواس ‌تهای مردم‬                                                    ‫دکتر امینی از‬                                                                                                          ‫خصوص با این فصل سرما‪ ،‬به جایی‬
‫انجام دهد کمک کرد‪ ،‬من هم همان‬                                                  ‫روزهای بحران‬                                                          ‫در ما ‌ههای طوفانی سال ‪ 1357‬اختصاص دارد‪.‬‬         ‫نرسید‪ .‬حتی آقای آی ‌تالله طالقانی‬
‫رویه‌ای که گفته‌ام دنبال می‌کنم‪.‬‬                                                                                       ‫در آن زمان‪ ،‬دکتر امینی با هدف آرام کردن اوضاع و رسیدن به توافق سیاسی‬           ‫هم اظهارات انتظام را در رادیو که‬
‫آقای پورشریعتی‪ ،‬رئیس آژانس‬                                                            ‫(‪)4‬‬                              ‫میان شاه و گرو ‌ههای مخالف ـ به ویژه رهبران جبهه ملی ـ فعالانه م ‌یکوشید و با‬  ‫ذخیرۀ نفتی تا چند روز دیگر بیش‬
‫پارس‪ ،‬آمد و او هم از عدم هماهنگی‬                                                                                       ‫آن که نام خودش در همه حال برای تصدی مقام نخس ‌توزیری بر سر زبا ‌نها بود‪،‬‬       ‫نیست‪ ،‬با شک تلقی نمود‪ .‬شرحی‬
‫و تمرکز در دستگاه‌های دولت‪ ،‬از‬                                                                                         ‫شخص ًا به تشکیل دولت ائتلاف ملی به ریاست یکی از مل ‌یگرایان عقیده داشت‪.‬‬        ‫به ایشان نوشت ‌هاند که خود دولت‬
‫بالا گرفته تا پایین‪ ،‬گله م ‌یکرد‪ .‬او‬                                                                                   ‫دکترامینی‪،‬دیدارهاوفعالی ‌تهایخودرادرآنچندماههبهطورروزانهیادداشت‬                ‫این بساط را راه انداخته که مردم‬
‫را تشویق کردم چند روزی صبر‬                                                                                             ‫کرده است و این یادداش ‌تها مرجع و سند معتبری برای علاقمندان به تحقیق و‬         ‫را در مضیقه قرار دهد و کارگران‬
‫کند تا دولت بختیار تشکیل شود‪.‬‬                                                                                          ‫بررسی وقایع منجر به خروج شاه از کشور و به قدرت رسیدن خمینی محسوب‬               ‫و کارمندان شرکت نفت را مسؤول‬
‫خانم ‪ Kenize Marad‬نماینده‬                                                                                              ‫م ‌یشود‪ .‬یادداش ‌تهای خصوصی دکتر امینی را در چند شماره خواهید خواند‪.‬‬           ‫قرار دهد و حال این که انتظام و قبل‬
‫‪ Nouvel Observateur‬ساعت‬                                                                                                                                                                               ‫از او هم شرکت نفت‪ ،‬نه به صورت‬
‫‪ 10‬آمد و مصاحبه‌ای با او کردم‪.‬‬         ‫مهندس بازرگان در جنوب برای تأمین‬        ‫پست سفارت ایران در مسکو در نظر‬          ‫که شاه رفته است! گفتم این طور‬        ‫آمریکا از اول وقت‪ ،‬یعنی در حدود‬           ‫رسمی ولی به طور خصوصی گفته‬
‫جریان مصاحب ‌هاش را با دکتر سنجابی‬     ‫احتیاجات سوخت داخلی مشغول است‬           ‫گرفته شده است ساعت ‪ 6‬به اتفاق‬           ‫نیست‪ .‬اصرار داشت منبع موثق است‬       ‫‪ 3‬الی ‪ 4‬بعد از نیمه شب تهران‪ ،‬به‬          ‫بود و رئیس دولت هم اعلام خطر‬
‫نقل کرد که باز ایشان تغییر موضع‬        ‫و امید م ‌یرود که این کار حل شود‪،‬‬       ‫آقای دکتر شجاعی آمدند و سه ربع‬          ‫و محرمانه‪ .‬برای این که ببینم دکتر‬    ‫اقوامشان تلفن کرد‌هاند و این خبر‬          ‫کرده بود که اگر اعتصابات جنوب‬
‫داده و با سلطنت موافقت نموده و‬         ‫چون ص ‌فهای طویل مردم برای نفت‬           ‫بودند‪ .‬مسائل مختلف مطرح شد ‪...‬‬         ‫اردلان سر کارش هست یا نه تلفنی‬                                                 ‫ادامه پیدا کند مردم دچار مضیقه‬
‫قانون اساسی را محترم م ‌یشمارد!‬        ‫و بنزین در جلوی ایستگا‌ههای بنزین‬       ‫اول شب آقای پولادی با اضطراب‬            ‫به دربار کردم و بود و خبر تاز‌های‬          ‫دهن به دهن نقل م ‌یشود ‪...‬‬          ‫خواهند شد؛ ولی توجه نشد و‬
‫خود خانم موراد از این تناق ‌ضگوی ‌یها‬                                          ‫و نگرانی از کشتار در قزوین و مشهد‬       ‫نداشت‪ 3 .‬بعد از ظهر خواستم بعد‬       ‫امروز از طرف آقای آی ‌تالله خمینی‬         ‫از روز چهارشنبه به تدریج مواد‬
                                                 ‫و نفت جگرخراش است ‪...‬‬         ‫خبر داد و تقاضا م ‌یکرد که به مراجع‬     ‫از مذاکرۀ تلفنی با خود اعل ‌یحضرت‬    ‫به مناسبت سالگرد اغتشاشات که‬              ‫سوختی کم شد و صف مردم که‬
               ‫تعجب کرده بود ‪...‬‬       ‫شاه با این کیفیت و به توصیۀ‬             ‫بالا اطلاع دهم‪ .‬خواستم با زاهدی‬         ‫صبحت کنم‪ .‬چون در دسترس نبودند‬        ‫عدۀ زیادی تا حال کشته شد‌هاند روز‬         ‫چندین روز است برای خرید نفت‬
‫دکتر بختیار تلفن کرده بود‪ .‬منزلش‬       ‫اطرافیان کم عقل‪ ،‬خودش را در وضع‬         ‫(اردشیر) صحبت کنم‪ ،‬نبود‪ .‬با خود‬         ‫میسر نشد‪ .‬خود اعل ‌یحضرت ساعت‪5‬‬       ‫عزای ملی اعلام شده است و اطلاع‬            ‫در مقابل پم ‌پهای بنزین ایستاد‌هاند‬
‫را گرفتم‪ .‬تشکر از تأیید من م ‌یکرد‬     ‫بدی قرار داده و می‌دهد‪ .‬چون در‬          ‫اعلی‌حضرت تلفنی صحبت کردم‪.‬‬              ‫تلفن کردند و مدتی راجع به وضع و‬      ‫پیدا کردم در کاخ دادگستری آقایان‬          ‫طولان ‌یتر شده است‪ .‬برای بنزین هم‬
‫و تقاضا داشت آقای سیداحمد آقای‬         ‫مشهد و قزوین و امروز در کرمانشاه در‬     ‫جواب دادند در مشهد نظام ‌یها در‬         ‫به خصوص مشهد صحبت شد‪ .‬سوء‬            ‫وکلا سخنرانی برپا کرد‌هاند و شاید‬
‫صدر حاج سیدجوادی را حاضر کنم‬           ‫اثر حمل ‌هور شدن مردم به افراد نظامی و‬                                                                               ‫عده دیگری هم به آ ‌نها بپیوندند و‬                             ‫همین طور‪.‬‬
‫که وزارت دادگستری را قبول کند‪.‬‬                                                                                                                                                                        ‫بالاخره نان هم دارد تنگ م ‌یشود‬
‫م ‌یدانستم که نخواهد کرد‪ .‬م ‌عذلک‬      ‫دکتر شاپور بختیار‬                                                               ‫عبدالله انتظام‬                                                                 ‫و از روز پنجشنبه به هر نفر یک‬
‫تلفن کردم‪ .‬محظوراتش را گفت‪ .‬به‬                                                                                                                                                                        ‫قرص نان م ‌یفروشند‪ .‬آقای دکتر‬
‫ایشان «دکتر بختیار» جواب دادم که‬       ‫کشته شدن عد‌‌های از مأموران شناخته‬      ‫اثر کشته شدن چند نفر نظامی به‬           ‫اثر خبر مسافرت را به ایشان گفتم‪.‬‬                 ‫تظاهراتی راه بیفتد ‪...‬‬        ‫غلامحسین صدیقی هم در کار‬
‫صدر قبول نم ‌یکند و بد نیست آقای‬       ‫شدۀ ساواک و گروهبان‌ها‪ ،‬کشتار‬           ‫طرز فجیع عصبانی شد‌هاند و خشونت‬         ‫خودش هم م ‌یدانست و عد‌های از‬        ‫دکتر شاپور بختیار که از طرف‬               ‫تشکیل دولت متزلزل است‪ .‬حق هم‬
‫یحیی صادق وزیری را در نظر بگیرد‪.‬‬       ‫زیادی از طرف نظامیان که عصبانی‬          ‫به خرج داد‌هاند‪ .‬گفتم به هر حال‬         ‫افسران ارتش پیش ایشان رفته بودند‬     ‫اعلی‌حضرت برای تشکیل دولت‬                 ‫دارد چون از روز س ‌هشنبه تظاهرات‬
‫قرار شد اگر ایشان آماده هستند به‬       ‫شد‌هاند انجام گردیده؛ به طوری که‬        ‫کار درستی نیست و به جای خوبی‬            ‫و اظهار نگرانی کرده بودند‪ .‬در مشهد‬   ‫غیرنظامی معین شده است مشغول‬               ‫دانشجویان در خیابا ‌نهای تهران به‬
‫او تلفن کند‪ .‬اول وقت به دکتر اعتبار‬    ‫آقای فلسفی واعظ اوایل شب به من‬          ‫نخواهد رسید‪ .‬جواب دادند دستور‬           ‫زد و خوردهای شدیدی شده و عدۀ‬         ‫مطالعه در تعیین افراد دولت است‪.‬‬           ‫شدت ادامه دارد و قطعاً کشت ‌ههایی‬
‫که گویا در کار ساختن دولت بختیار‬       ‫تلفن م ‌یکرد که در قزوین در همین‬        ‫م ‌یدهم‪ .‬رادیو ساعت ‪ 8‬چند پیشامد‬        ‫زیادی کشته شد‌هاند‪ .‬گفته م ‌یشود‬     ‫تا چه اندازه موفقیت داشته باشد‬            ‫به جای گذاشته است‪ .‬چهارشنبه‬
‫دس ‌تاندرکار است تلفن کردم‪ .‬گفت‬        ‫ساعت کشتار عجیبی است‪ .‬ناچار به‬          ‫را در مشهد گزارش داد که در صورت‬         ‫که خانۀ آقای آیت‌الله شیرازی را‬      ‫معلوم نیست و به هر حال تردید‬              ‫عصر اعل ‌یحضرت تلفن کردند که‬
‫در مذاکرات دیشب شاه و بختیار‬           ‫آقای ارتشبد اویسی تلفن کردم و گفت‬       ‫صحت واقعاً وحش ‌یگری بوده؛ ولی‬          ‫به توپ بسته‌اند‪ ،‬ولی خوشبختانه‬       ‫است که بتواند توفیق حاصل کند‪.‬‬             ‫چه بکنم و بهت آقای صدیقی چقدر‬
‫به توافق رسید‌هاند‪ ،‬ولی جزییات را‬      ‫که دستور داد‌هام این کار را موقوف‬       ‫باید مسببین را گرفت و مجازات کرد‪.‬‬       ‫خودش را از منزل بیرون برده بودند‪.‬‬    ‫روی هم رفته ابهام زیادی در وضع‬            ‫طول خواهد کشید؟ پیشنهاد کردم‬
‫نم ‌یدانست‪ .‬با انتظام در تماس هستم‬                                             ‫نه این که انتقام از مردم گرفته شود ‪...‬‬  ‫روایت م ‌یکنند چند نفر از افسران‬                                               ‫ایشان را احضار نمایید و جریان‬
‫و خبر دادند که آقای خمینی دستور‬         ‫کنند‪ .‬درست یا نادرست نم ‌یدانم ‪...‬‬     ‫پیامی از طرف شاپور بختیار در‬            ‫یا درج ‌هداران پلیس را مردم اعدام‬                       ‫کشور است ‪...‬‬           ‫را از خود او سؤال کنید‪ .‬قرار شد‬
‫داده است که برای این که مردم در‬                                                ‫رادیو خوانده شد که سوگند به پدرش‬        ‫کرد‌هاند و خلاصه مردم بر شهر مسلط‬    ‫ساعت شش و نیم آقای محمد‬                   ‫پنجشنبه ایشان شرفیاب شوند‪.‬‬
‫مضیقۀ زندگی واقع نشوند‪ ،‬کارگران‬             ‫پنجشنبه‪ 14 ،‬دی ‪1357‬‬                ‫و به دکتر مصدق‪ ،‬رهبر عالی‌قدر‬           ‫هستند و آثاری از حکومت نیست‪.‬‬         ‫درخشش که مد ‌تها بود ایشان با‬             ‫انتظام و من هم آماده هستیم که‬
‫و کشاورزان به کار مشغول شوند‪.‬‬                       ‫(‪ 4‬ژانویۀ ‪)1979‬‬            ‫ایران‪ ،‬خورده بود‪ .‬با حساسیت شاه‬         ‫ارتشبد ازهاری استعفا کرده و پذیرفته‬  ‫من سرسنگین بودند آمد و از گذشته‬
‫مژدۀ خوبی است و شاید به این شکل‬                                                ‫نسبت به اسم دکتر مصدق فکر‬               ‫شده است‪ .‬شاپور بختیار دست به کار‬     ‫صحبت شد و گل ‌همندی ب ‌یخودی‬                    ‫اگر احتیاج به ما بود برویم‪.‬‬
                                       ‫‪ ...‬خوشبختانه آقای عبدالله انتظام‬       ‫کردم که زمانه چه م ‌یکند که ایشان‬                                            ‫داشت که بالاخره به قول خودش‬               ‫عد‌های از دوستان دانشگاهی که‬
      ‫اعتصابات خاتمه داده شود ‪...‬‬      ‫خبر داد که لولۀ انتقال نفت به تهران‪،‬‬    ‫باید نخس ‌توزیری انتخاب کند که او‬                     ‫تشکیل دولت است‪.‬‬        ‫گفت که گذشت‪ .‬در اطراف لزوم ایجاد‬          ‫قرار بود پنجشنبه ساعت ‪ 8‬صبح‬
‫آقای حاج صادق قمی پسر آقای‬             ‫با مذاکرات آقای مهندس بازرگان و‬         ‫تمام حکوم ‌تهای بعد از مصدق را‬                                               ‫جبه ‌های برای مواجه شدن با مشکلات‬         ‫به دیدار دکتر صدیقی بروند‪ ،‬تلفن‬
‫قمی که در مشهد است تلفن کرد و‬          ‫همراهان ایشان به کار افتاده و نفت تا‬    ‫فاقد وجهه بداند و شخص شاه که در‬                 ‫دوشنبه ‪ 11‬دی ‪1357‬‬            ‫آتی کشور صحبت شد و قرار شد‬                ‫کردند که خانم ایشان گفت از شهر‬
‫نظر من را در خصوص دکتر بختیار‬          ‫اراک رسیده و شاید روز جمعه یا شنبه‬      ‫این مدت آ ‌نها را انتخاب کرده تحمل‬                   ‫(‪ 1‬ژانویۀ ‪)1979‬‬         ‫مطالعاتی انجام شده و به تشکیل‬             ‫بیرون رفته‌اند‪ .‬معلوم شد ایشان‬
‫استفسار کرد که به سؤال پدرش‬            ‫به تهران برسد‪ .‬صبح اول وقت در دنبال‬     ‫کند‪ .‬واقعاً سرنوشت چه م ‌یکند و چرا‬                                                                                    ‫خسته شده است و انصراف از‬
                                       ‫تلفن دیشب آقای شبستری‌زاده در‬           ‫عبرت برای هیچ کس نم ‌یشود‪ .‬به هر‬        ‫‪ ...‬آقای دکتر منتصری از فرودگاه‬         ‫چنین جبه ‌های مبادرت کنیم ‪...‬‬          ‫تشکیل دولت حاصل کرده ‪ ...‬انتظام‬
                    ‫جواب بدهد‪.‬‬         ‫مورد جلوگیری از ورود کامیون حامل‬        ‫حال باید انتظار داشت چه وقایعی در‬       ‫تلفن کرد که در انتظار طیاره ارفرانس‬                                            ‫تلفن کرد که صدیقی انصراف حاصل‬
‫گفتم در خصوص مسلمان بودن‬               ‫خواربار و دارو به قزوین با آقای ارتشبد‬  ‫پیش است و به کجا خواهد انجامید‪.‬‬         ‫هستند که باید در کویت بنزی ‌نگیری‬           ‫یکشنبه ‪ 10‬دی ‪1357‬‬                  ‫کرده است‪ .‬نراقی (احسان) هم تلفن‬
‫و احترام به دین تردیدی نیست و از‬       ‫اویسی صحبت کردم‪ .‬ایشان وعده دادند‬                                               ‫کند چون در فرودگاه مهرآباد بنزین‬               ‫(‪ 31‬دسامبر ‪)1978‬‬                ‫کرد که صدیقی هم موضوع شورای‬
‫او حمایت کنند؛ کما این که آقایان‬       ‫که دستور لازم خواهند داد‪ .‬در حدود‬             ‫س ‌هشنبه‪ 12 ،‬دی ‪1357‬‬              ‫نیست و کارکنان فرودگاه هم در حال‬                                               ‫سلطنت را طرح کرده و قرار است‬
‫آیات قم همچنین خواهند کرد‪ .‬گفت‬         ‫ساعت ده و نیم آقای فلسفی واعظ‬                        ‫(‪ 2‬ژانویۀ ‪)1979‬‬                                                 ‫‪ ...‬کار نفت و خاتمۀ اعتصاب جنوب‪،‬‬          ‫اعل ‌یحضرت در این باب فکر کنند‬
‫با آقای شریعتمداری تماس گرفته و‬        ‫تلفن کردند که چند کامیون حامل‬                                                                  ‫اعتصاب هستند ‪...‬‬      ‫با رفتن مهندس بازرگان و هیأتی که‬
‫ایشان هم نفی نکرد‌هاند‪ .‬به هر حال‬      ‫مواد غذایی و غیره برای اهالی قزوین‬      ‫‪ ...‬گزارش دادند دکتر سنجابی در‬          ‫تظاهرات به گفتۀ رادیوی رسمی‬          ‫از طرف آقای آی ‌تالله خمینی تعیین‬                      ‫و تصمیمی بگیرند‪.‬‬
‫امید م ‌یرود آرامشی در افکار به وجود‬   ‫آماده است‪ ،‬ولی نم ‌یدانستند ژاندارمری‬   ‫بیمارستان امیراعلم سخنرانی م ‌یکند‪.‬‬     ‫در نقاط مختلف دوام دارد و از قرار‬    ‫شد‌هاند‪ ،‬هنوز تمام نشده است‪ .‬خبر‬
‫آید و تا انداز‌های دکتر بختیار توفیق‬   ‫جلوگیری خواهد کرد یا نه‪ .‬از آجودان‬      ‫این مرد پیر هم به دست و پا افتاده و‬     ‫معلوم آقای خمینی اعلامیۀ جدیدی‬       ‫مسافرت اعل ‌یحضرت در مردم‪ ،‬به‬                      ‫جمعه ‪ 8‬دی ‪1357‬‬
                                       ‫اویسی سؤال کردم که دستوری داده‬          ‫خودش را به آقای خمینی چسبانده‬           ‫داده است که نخس ‌توزیر منصوب‬         ‫خصوص ارتش‪ ،‬سوء اثر داشته و‬                        ‫(‪ 29‬دسامبر ‪)1978‬‬
                       ‫پیدا کند‪.‬‬       ‫شد یا خیر‪ .‬جواب مثبت داد‪ .‬به آقای‬       ‫و نه کسی را قبول دارد و نه کسی‬          ‫شاه قابل قبول نیست و اگر ایشان‪،‬‬      ‫تلف ‌نهای مکرر کرد‌هاند و استعلام‬         ‫‪ 10 ...‬صبح به کاخ نیاوران رفتم‪.‬‬
                                       ‫فلسفی تلفن کردم‪ .‬قر‌هباغی به ریاست‬      ‫او را‪ .‬به هر حال تلاش م ‌یکند‪ .‬آقای‬     ‫یعنی شاه‪ ،‬نرود من خودم شخصی‬          ‫م ‌یکنند‪ .‬خانم عضدی «توران تاج‬            ‫آقای انتظام هم در انتظار بود‪ .‬آقای‬
       ‫جمعه‪ 15 ،‬دی ‪1357‬‬                ‫ستاد ارتش به جای ازهاری تعیین‬                                                   ‫را برای این سمت معرفی م ‌یکنم‬        ‫همسر یدالله عضدی» از شاهرود تلفن‬          ‫اردشیر زاهدی بعداً آمد ولی با ما‬
           ‫(‪ 5‬ژانویۀ ‪)1979‬‬                                                                                             ‫‪ ...‬آقای میرفندرسکی که اخیراً برای‬   ‫م ‌یکرد که از لندن به او اطلاع داد‌هاند‬   ‫پیش اعل ‌یحضرت نیامد‪ .‬ساعت ‪11‬‬
                                                                                                                                                                                                      ‫انتظام و من به دفتر اعل ‌یحضرت‬
‫امروز و فردا جلسه‌ای مرکب از‬                                                                                                                                                                          ‫رفتیم‪ .‬فوق العاده ناراحت و در مورد‬
‫سران چهار کشور آمریکا‪ ،‬فرانسه‪،‬‬                                                                                                                                                                        ‫نفت نگران بود‪ .‬مدتی صحبت شد‪.‬‬
‫آلمان غربی و انگلستان در جزیرۀ‬                                                                                                                                                                        ‫مذاکرات با شاپور بختیار را گفت و‬
‫گوادلوپ در دریای کارائیب تشکیل‬                                                                                                                                                                        ‫به قول خودش بعد از عذر خواستن‬
‫می‌شود که یکی از مسائل مورد‬                                                                                                                                                                           ‫آقای دکتر صدیقی انتخاب دیگری‬
‫بحث وضع خاورمیانه‪ ،‬من جمله‬                                                                                                                                                                            ‫باقی نم ‌یماند‪ .‬اشار‌های به من کرد‬
                                                                                                                                                                                                      ‫که او هم قبول نم ‌یکند! با این که‬
                    ‫ایران است ‪...‬‬                                                                                                                                                                     ‫امید به توفیق شاپور بختیار ندارم‬
‫با آقای صادق وزیری برای قبول‬                                                                                                                                                                          ‫گفتم امتحانی است‪ .‬شاید توفیق‬
‫وزارت دادگستری صحبت کردم‪ ،‬ولی‬                                                                                                                                                                         ‫حاصل کند‪ .‬ساعت ‪ 12‬سفیر آمریکا‬
‫تردید داشت‪ .‬قرار شد با دوستان دیگر‬                                                                                                                                                                    ‫باید م ‌یآمد‪ .‬از انتظام و من خواستند‬
                                                                                                                                                                                                      ‫که بمانیم تا ببینیم نتیجه مذاکرات‬
  ‫مشورت کند و بعد جواب بدهد ‪...‬‬                                                                                                                                                                       ‫ایشان چه خواهد بود‪ .‬مجدداً پیش‬
‫ساعت چهار و نیم بعد از ظهر‬                                                                                                                                                                            ‫ایشان رفتیم و تا ساعت یک و نیم‬
‫آقای خداداد فرمانفرماییان آمد‪.‬‬                                                                                                                                                                        ‫بعد از ظهر مذاکراتی کردیم و‬
‫آقای صادق وزیری هم تلفن کرد‬                                                                                                                                                                           ‫موضوع شورای سلطنت را دوباره‬
‫که قبولی خودش را به شاپور بختیار‬                                                                                                                                                                      ‫با ایشان طرح کردم‪ .‬ولی از قرار‬
‫گفته است‪ .‬پنج و نیم بعد از ظهر‬                                                                                                                                                                        ‫اگر شاپور بختیار توفیق پیدا کند‬
‫آقای بهروز افشار آمد‪ .‬افشار که با‬                                                                                                                                                                     ‫و دولتی تشکیل دهد‪ ،‬بعداً ممکن‬
‫بختیار در مورد احتمال شرکتش در‬                                                                                                                                                                        ‫است چنین فکری برای ایشان پیدا‬
‫دولت صحبت کرده بود خو ‌شبین‬
‫نبود و ترکیب دولت را که از افراد‬                                                                                                                                                                                              ‫شود ‪...‬‬
‫کوچک هستند برای مشکلات روز‬
‫ضعیف م ‌یدید‪ .‬من هم همین اعتقاد‬                                                                                                                                                                                 ‫شنبه ‪ 9‬دی ‪1357‬‬
‫را دارم‪ ،‬ولی فعل ًا ببینیم چه پیش‬                                                                                                                                                                              ‫(‪ 30‬دسامبر ‪)1978‬‬
‫می‌آید‪ .‬قرار است شنبه دولت را‬                                                                                                                                                                         ‫‪ ...‬شایعات زیادی در شهر راجع‬
‫معرفی کند‪ .‬اخبار لندن را گوش‬                                                                                                                                                                          ‫به رفتن شاه به آمریکاست‪ .‬ظاهراً‬
‫کردم‪ .‬موضوع رفتن شاه در جراید‬                                                                                                                                                                         ‫روز جمعه ملکه مادر به اتفاق‬
‫انگلستان و آمریکا مطرح است و‬                                                                                                                                                                          ‫فرزندان شاه به آمریکا رفت ‌هاند و‬
‫به نظر م ‌یرسد که پشتیبانی صریح‬                                                                                                                                                                       ‫رادیو تلویزیون آمریکا در نشر این‬
‫آمریکا از شخص شاه ک ‌متر خواهد‬                                                                                                                                                                        ‫خبر توهم به وجود آورده است که‬
‫شد و به این شکل رفتن ایشان قطعی‬                                                                                                                                                                       ‫شاه هم در آن هواپیما بوده است‪ .‬به‬
‫است‪ .‬به چه صورت‪ ،‬فردا ساعت سه‬                                                                                                                                                                         ‫هر حال دانشجویان و ایرانیان مقیم‬
‫و نیم که به گفتۀ آقای انتظام باید به‬
‫کاخ نیاوران برویم روشن خواهد شد‪.‬‬

‫«دنباله دارد»‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18