Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۶۷ (دوره جديد
P. 5

‫صفحه ‪ 5‬ـ ‪ Page 5‬ـ شماره ‪167‬‬
‫جمعه ‪ 29‬ژوئن تا پنجشنبه ‪ 5‬ژوئیه ‪2018‬‬

‫«آوای تبعید» با نواهای نویسندگان نسل دوم‬                                                                            ‫متاتئاتر در «هنری پنجم» از لارنس اولیویه‬

                                       ‫ایرانی در برو ‌نمرز‬                                                                                                                                        ‫رضا پرچ ‌یزاده ‪«-‬هنری پنجم»‬
                                                                                                                                                                                                  ‫یکی از نمایشنام ‌ههای تاریخی‬
‫«در کنار ساحل» از شهرام کریمی‬                                                ‫نزدیک به یک سال و نیم پیش‬              ‫م ‌یکند‪ ،‬و ما در پشت صحنه دستیار‬        ‫لرد چمبرلین»‪ ،‬در آن برنامه اجرا‬       ‫مشهور و محبوب ویلیام شکسپیر‬
                                                                             ‫فصلنامه‌ی «آوای تبعید» فعالیت‬          ‫اسقف را م ‌یبینیم که در حالی که‬         ‫م ‌یکرد‪ .‬این یعنی اینکه اولیویه قرار‬  ‫است‪ .‬این نمایشنامه داستان هنری‬
‫با پدیده‌ها برخورد م ‌یکند و واکنش‬     ‫مجموعه‌ای پرمحتوا برای آغاز‬           ‫خود را در گستره‌ی ادبیات و‬             ‫لباس م ‌یپوشد مشغول نوشیدن آبجو‬         ‫نیست نمایش را در سال ‪ ۱۹۴۴‬در‬          ‫پنجم‪ ،‬مقتدرترین پادشاه انگلستان‬
‫نشان م ‌یدهد که البته باید از منطق‬     ‫در «بخش ویژه»ی این شماره‪،‬‬             ‫فرهنگ در برو ‌نمرز آغاز کرد‪ .‬اکنون‬     ‫از یک لیوان بزرگ است‪ ،‬و اسقف به‬         ‫دوران معاصر خودش اجرا کند‪ ،‬بلکه‬       ‫در اوایل قرن پانزدهم– اواخر قرون‬
‫قابل قبولی برخوردار باشد‪ .‬او برای‬      ‫برای نخستین بار شش نویسنده‌ی‬          ‫شماره‌ی ششم این نشریه که نه‬            ‫زور لیوان را از دست او درم ‌یآورد و‬     ‫در سال ‪ ،۱۶۰۰‬یعنی هنگامی که‬           ‫وسطا– را روایت م ‌یکند که با زنده‬
‫اینکه علت این کن ‌شها و واکن ‌شها‬      ‫ایرانی‌تبار که در کشورهای آلمان‪،‬‬      ‫تنها در دنیای مجازی بلکه به‌ شکل‬       ‫او را به آماده شدن تشر م ‌یزند‪ .‬در‬      ‫شکسپیر نمایشنامه را نوشته و برای‬      ‫کردن ادعاهای انگلیس در باب‬
‫روشن شود و مونا هم شخصیتی‬              ‫فرانسه و سوئد زندگی م ‌یکنند‪‌،‬‬        ‫کتاب نیز منتشر می‌شود‪ ،‬پیش‬             ‫پایان این صحنه‪ ،‬بعد از اینکه هنری‬       ‫اولین بار اجرا کرده‪ .‬یعنی قرار است‬    ‫تعلق فرانسه به پادشاهی انگلستان‪،‬‬
‫باورپذیرجلوه کند‪ ،‬در طول رمان‬          ‫معرفی شده‌ و آثارشان که اغلب‬          ‫روی ما است‪ ‌.‬بیش از بیست و پنج‬         ‫سفیران گستاخ فرانسه را نهیب زده و‬       ‫اولین اجرای نمایشنام ‌هی هنری‬         ‫به فرانسه لشکر کشید و در برابر‬
‫خصوصیاتی پیدا کرده که من فاقد‬          ‫کار اول آنهاست‪ ،‬مورد نقد و بررسی‬      ‫شاعر‪ ،‬نویسنده‪ ،‬منتقد و هنرمند با‬       ‫کشورشان را به جنگ تهدید کرده‪،‬‬           ‫پنجم را ببینیم‪ .‬این آغاز خودش ما‬      ‫نیروهای ب ‌یشمار فرانسوی (‪ ۵‬به ‪۱‬‬
‫آنها هستم‪ .‬مثلا من سعی نم ‌یکنم‬        ‫قرار گرفت ‌ه است‪ .‬شیدا بازیار‪ ،‬با‬     ‫این شمار‌ه همکاری داشته‌اند و آثار‬     ‫هم ‌هی هنرپیش ‌هها به هم تعظیم‬           ‫را دو مرحله در زمان جابجا م ‌یکند‪.‬‬   ‫به نفع فرانسه) و با وجود موقعیت‬
‫مسائل ناگوار را به دست فراموشی‬         ‫رمان «تهران ش ‌بها آرام است»‪ ،‬نوا‬     ‫خود را در قالب شعر‪ ،‬داستان‪ ،‬نقد‬        ‫م ‌یکنند و تماشاچیان هم آنها را‬         ‫بعد پوستر از روی لنز کنار م ‌یرود‬     ‫نظامی برتر فرانسو ‌یها‪ ،‬آنها را در‬
‫بسپارم؛ مونا ولی برای اینکه‬            ‫ابراهیمی با کتاب «شانزده واژه» و‬      ‫و بررسی ادبیات‪ ،‬همچنین تاریخ و‬         ‫تشویق م ‌یکنند‪ ،‬انگار نه انگار که تا‬    ‫و یک نمای دور (‪ )long shot‬از‬          ‫نبرد «آژی ‌نکور» (‪ )Agincourt‬در‬
‫شخصیتی قابل قبول بشود‪ ،‬این‬             ‫مهرنوش زائری اصفهانی با رمان «سی‬      ‫اسلام‌شناسی ارائه داد‌هاند‪ .‬روی جلد‬    ‫همین چند لحظه پیش حرف تهدید‬             ‫ماکت لندن اواخر عهد ملکه الیزابت‬      ‫‪ ۲۵‬اکتبر ‪ ۱۴۱۵‬شکست سنگینی داد‬
                                       ‫و سه پل و یک چا ‌یخانه» از آلمان‪،‬‬     ‫شمار‌ه‌ی ششم‪ ‌،‬کار شهرام کریمی‪،‬‬        ‫و توپ و تشر بود‪ .‬وقتی که هنری و‬         ‫مشخص م ‌یشود‪ .‬دوربین در امتداد‬        ‫و حداقل برای مدتی ادعاهای انگلیس‬
        ‫ویژگی را پیدا کرده است‪».‬‬       ‫نگار جوادی با کار «شر ‌قزدوده» و‬      ‫هنرمند ساکن آلمان است‪ .‬در‬              ‫اسقف به پشت صحنه م ‌یروند‪ ،‬باز‬          ‫رود تمز به سمت چپ حرکت م ‌یکند‬
                                       ‫مریم مجیدی با رمان «مارکس و‬           ‫صفحات داخلی فصلنامه‌ نیز بیش از‬        ‫از میان در باز آنها را م ‌یبینیم که‬     ‫تا به نمایشخان ‌هی گلوب برسد‪ ،‬و بعد‬     ‫در قبال فرانسه را به کرسی نشاند‪.‬‬
‫از دیگر موضو ‌عهایی که در «بخش‬         ‫عروسک» از فرانسه‪ ،‬همچنین گلناز‬        ‫سی اثر از این هنرمند پرکار به چاپ‬      ‫با خوشحالی دست م ‌یدهند و از‬            ‫از آنکه کمی روی آن بازی کرد‪ ،‬زوم‬      ‫این نمایشنام ‌هی میهنی بارها در‬
‫ویژه» این فصلنامه گنجانده شده‪‌،‬‬        ‫هاشم‌زاده با کتاب «این ما بودیم»‬                                                                                     ‫م ‌یکند و به داخل م ‌یرود‪ .‬داخل‬       ‫طول تاریخ به اقتباس درآمده‪ ،‬اما‬
‫بررسی تاریخ معاصر انتشار آثار‬          ‫از سوئد از جمله‌ی این قل ‌مب ‌هدستان‬                       ‫رسیده است‪.‬‬           ‫اجرا ‌یشان ابراز رضایت م ‌یکنند‪.‬‬     ‫نمایشخانه‪ ،‬شیپورچی به نشان ‌هی‬        ‫اقتباس سینمایی لارنس اولیویه شاید‬
‫ادبی ایران در آلمان و فرانسه و نیز‬     ‫هستند‪ .‬این رمان‌ها که جوایز ادبی‬           ‫«بخش ویژه»‪ ،‬ابتکاری نو‬            ‫د ِر صحن ‌ه عموما باز است‪ ،‬و این باز‬    ‫آماده شدن برای آغاز نمایش شیپور‬       ‫مشهورترین آنها باشد‪ .‬اولیویه که‬
‫جایگاه آثار نسل دومی‌های ایرانی در‬     ‫متعددی را نصیب نویسندگان‬              ‫مطالب این تازه‌ترین پُرتال‬             ‫بودنش و اصولا خود وجودش نشان ‌هی‬        ‫م ‌یزند؛ گروه موسیقی سر صحنه که‬       ‫ب ‌یتردید بزرگترین شکسپیرین قرن‬
‫متن ادبیات مهاجرتی هر یک از این‬        ‫خود کرده‌اند‪ ،‬در سال‌های ‪۲۰۱۶‬‬         ‫فرهنگی در برون‌مرز‪ ،‬که در هفت‬          ‫چیزی است‪ ،‬و آن اینکه پس و پیش‬           ‫زیر سقف طبق ‌هی آخر نمایشخانه‬         ‫بیستم بود‪ ،‬در اواخر جنگ جهانی‬
‫کشورهاست‪ .‬همکاران این بخش‪،‬‬             ‫و ‪ ۲۰۱۷‬به بازار کتاب کشورهای‬          ‫فصل خلاصه می‌شود‪ ،‬از تنوع‬              ‫صحنه همه جلوی روی ماست‪.‬‬                 ‫نشست ‌هاند– و رهبرشان چشم به اعلام‬    ‫دوم (‪ )۱۹۴۴‬و با خرج وزارت جنگ‬
‫علاوه بر مسئول آن‪ ،‬بهجت امید‬           ‫یادشده راه یافت ‌ه‌اند‪ .‬موضوع محوری‬   ‫خاصی برخوردار است و بخش‌های‬            ‫بدین ترتیب‪ ،‬دو دنیای پیش و پس‬           ‫شیپورچی دارد– شروع به نواختن‬          ‫انگلیس این نمایشنامه را به فیلم‬
‫(آلمان)‪ ،‬سرور کسمایی (فرانسه) و‬        ‫این آثار‪ ،‬زندگی ماجراجویانه‌ی حال‬     ‫شعر‪ ،‬داستان‪‌ ،‬مصاحبه‪ ،‬نقد ادبی‪،‬‬        ‫صحنه با هم آمیخته م ‌یشوند و مرز‬        ‫م ‌یکند؛ تماشاچیان دسته دسته وارد‬     ‫تبدیل کرد تا حین نبرد سنگین با‬
                                       ‫و گذشته‌ی مهاجران و تبعیدی‌های‬        ‫تاریخ‪ ،‬نقاشی‪ /‬طرح و معرف ‌یکتاب را‬     ‫میان آنها گم م ‌یشود‪ .‬نمایش کدام‬        ‫نمایشخانه م ‌یشوند؛ اعیان و آنهایی‬    ‫آلمان هم میه ‌ندوستی انگلیس ‌یها‬
       ‫بهروز رشید (سوئد) بوده‌اند‪.‬‬     ‫ایرانی در بزنگا‌ههای تاریخ معاصر‬      ‫در بر م ‌یگیرد‪ .‬از دو شماره‌ی پیش‪،‬‬     ‫است؟ واقعیت کدام است؟ کی دارد‬           ‫که دستشان به دهانشان م ‌یرسد‬          ‫را تحریک کند و هم پی ‌شدرآمدی‬
‫قسم ‌ت‌های دیگر و‬                      ‫این کشور از نگاه هستی‌شناسانه‌ی‬       ‫یک «بخش ویژه» به این تنوع افزوده‬       ‫بازی م ‌یکند؟ اصلا بازی چیست؟ و‬         ‫روی سکوهای مسقف (لُژ) م ‌ینشینند‬      ‫بسازد بر تهاجم فرانسه که قرار بود به‬
                                       ‫نسل دوم ‌یها است که اغلب خود را‬       ‫شده که در چارچوب آن تا کنون‬            ‫آیا بازی است یا واقعیت؟ اینها همه‬       ‫و تنگدستان در وسط نمایشخانه زیر‬       ‫زودی با هماهنگی نیروهای متفقین‬
               ‫ویژ ‌هنامه‌های آتی‬      ‫ساکنان خانه‌ی یک فرهنگ جهانی‬          ‫موضوع‌های محوری «تئاتر» و آثار‬         ‫پرس ‌شهایی است که آن در– فقط‬            ‫آسمان و جلوی صحنه م ‌یایستند؛‬         ‫غربی در سواحل نورماندی فرانسه بر‬
‫بخش شعر این شماره‌ی فصلنامه‌‬                                                 ‫«نویسندگان و شاعران ایرانی ساکن‬        ‫با بودنش– در برابر ما م ‌یگذارد‪.‬‬        ‫دخترک میو‌هفروش وارد شده سیب‬          ‫ضد اشغالگران نازی انجام شود‪ .‬با این‬
‫یکی از پربارترین آنهاست‪ .‬این‬                                   ‫م ‌یدانند‪.‬‬                                           ‫اولیویه حتی فراتر از این رفته و‬         ‫به مردم تعارف م ‌یکند؛ و دوربین‬       ‫وجود‪ ،‬فیلم چنان هنرمندانه ساخته‬
‫جمع‌بندی البته بدون ارزیابی‬               ‫نویسندگان زن در صف اول‬                      ‫کانادا» بررسی شده است‪.‬‬        ‫برای بر هم زدن منطق رئالیسم‪،‬‬            ‫بدون مکث زیاد روی هم ‌هی اینها‬        ‫شده که کمتر اثری از «تبلیغات‬
‫مضمونی و شکلی اشعاری است که‬            ‫این که تمامی این آثار به قلم‬          ‫شماره‌ی جدید‪ ،‬به معرفی‬                 ‫یک نفر را– که اصلا معلوم نیست‬           ‫م ‌یلغزد و حرکت م ‌یکند‪ :‬اولیویه‪ ،‬با‬
‫منتشر شد‌هاند‪ .‬اسد سیف‌‪ ،‬پژوهشگر‬       ‫«جن ‌س دومی»‌های ایران ‌یتبار‬         ‫«نویسندگان نسل دوم ایرانی در‬           ‫چکاره است– به شیو‌هی آناکرونیست‬         ‫بهر‌هی کامل گرفتن از فیلمبرداری‬           ‫جنگی» در آن مشاهده م ‌یشود‪.‬‬
‫و مدیر «آوای تبعید» با اشاره به‬        ‫نگاشته شده‪ ،‬شاهدی بر موفقیت‌های‬       ‫خارج از کشور» اختصاص دارد‪.‬‬             ‫(‪ )anachronistic‬عینک به چشم‬             ‫استادان ‌هی جک هیلدیارد‪ ،‬در‬           ‫در این مقاله قصد دارم در باب‬
‫اینکه «ایرانیان خود را سرآمد شعر‬       ‫چشمگیر زنان ایرانی در برو ‌نمرز‬       ‫فهیمه فرسایی‪ ،‬نویسنده و مسئول‬          ‫روی صحنه م ‌یگذارد‪ .‬عینک و اپتیک‬        ‫یک سکانس کوتاه نمایی گویا از‬          ‫جنب ‌های از هنری پنجم اولیویه‬
‫جهان م ‌یدانند» یادآور می‌شود‪:‬‬         ‫است‪ .‬سرور کسمایی‪ ،‬نویسنده و‬           ‫این بخش‪ ،‬با اشاره به اینکه نسل‬                                                 ‫نمایشخان ‌هی شکسپیری‪ ،‬طبقات‬           ‫بنویسم که تا به حال کمتر مورد توجه‬
‫«ب ‌یآنکه قصد توهین یا آزار کسی‬        ‫پژوهشگر ادبی‪ ،‬این روند را حاصل‬        ‫دومی‌ها‪ ،‬آثار خود را به زبان کشوری‬       ‫از اختراعات زمان شکسپیر نیست‪.‬‬         ‫اجتماعی الیزابتی و پوشاک آنها به‬      ‫قرار گرفته؛ جنب ‌های که به نوب ‌هی‬
‫را در سر داشته باشم‪[ ،‬می‌پرسم که]‬      ‫رشد مدرنیته در جامعه م ‌یداند‪ .‬او‬     ‫که در آن ب ‌ه دنیا آمده‌اند یا در‬      ‫اولیویه حتی بخشی از دشوار ‌یهای‬                                               ‫خود‪ ،‬جدا از ارزش متن نمایشنام ‌هی‬
‫آیا می‌توان شعر را مر ِض ایرانیان‬      ‫در مصاحبه‌ای با عنوان «کنکاشی‬         ‫آن زندگی م ‌یکنند‪ ،‬می‌نویسند‪،‬‬          ‫کار نمایش در نمایشخان ‌ههای عهد‬                     ‫تماشاچی ارائه م ‌یکند‪.‬‬    ‫شکسپیر‪ ،‬مهم و ارزشمند است‪ .‬آن‬
‫نیز محسوب داشت؟ این پرسش‬               ‫در روایت‌های نویسندگان نسل دوم‬        ‫«گسستگی زبانی» را عامل عدم‬             ‫الیزابت را نیز به ما نشان م ‌یدهد‪ .‬این‬  ‫وقتی همه در جای خود مستقر‬             ‫جنبه‪« ،‬فرانمایشی» بودن هنری‬
‫نامتعارف از آنجا به ذهنم می‌رسد‬        ‫ایران ‌یـ فرانسوی» که در این فصلنامه‬  ‫طرح پیوسته‌ی موفقیت‌های آنان‬           ‫نمایشخان ‌هها فقط گرداگردش مسقف‬         ‫شدند‪ ،‬شیپورچی شیپور دوم را به‬         ‫پنجم است‪ .‬اصطلاح فرانمایش‬
‫که شمار شاعران ایران را پانزده‬         ‫منتشر شده‪‌ ،‬می‌گوید‪« :‬تجربه‌ی‬         ‫در رسانه‌های فارسی‌زبان می‌داند‪ .‬او‬    ‫بود و باق ‌یاش مستقیم زیر آسمان‬         ‫نشان ‌هی آغاز نمایشنامه م ‌ینوازد‪.‬‬    ‫(‪ )meta-theater‬را لاینل آبل‪،‬‬
‫هزار نفر برآورد م ‌یکنند‪ .‬و این در‬     ‫مهاجرت در چهار دهه‌ی اخیر‬             ‫م ‌ینویسد‪« ‌:‬این «گسستگی» سبب‬          ‫قرار داشت‪ .‬او ِل صحن ‌هی دوم که‬         ‫پسربچ ‌های پلاکارد به ‌دست روی‬        ‫نمایشنام ‌هنویس و منتقد آمریکایی‪،‬‬
‫صورتی است که تیراژ کتاب‌های‬            ‫نشان داده است که زن‌های ایرانی‬        ‫شده که نسل دوم ‌یها در رسان ‌ه‌های‬     ‫م ‌یرسد‪ ،‬آسما ‌ن رعد م ‌یزند و رگبار‬    ‫صحنه م ‌یآید و نام نمایش را اعلام‬     ‫در سال ‪ ۱۹۶۳‬وضع کرد‪»Meta« .‬‬
‫شعر به بیش از صد نسخه نمی‌رسد‪.‬‬         ‫قابلیت و استعداد شگف ‌تانگیزی‬         ‫داخل و خارج فاقد «لابی» باشند و‬        ‫م ‌یگیرد‪ ،‬و در حالی که تماشاچیان‬        ‫م ‌یکند‪ ،‬تعظیم کرده و از صحنه‬         ‫پیشوندی یونانی به معنای «فرا»‬
‫به بیانی دیگر‪ ،‬شاعران خود شعر‬          ‫برای تطبیق خود با شرایط جدید‪،‬‬         ‫خبر انتشار آثار یا فعالیت‌های ادبی‬     ‫پای صحنه خودشان را جمع و جور‬            ‫خارج م ‌یشود‪ .‬بعد « ُکر» (‪)chorus‬‬     ‫است‪ .‬فرانمایش پدید‌های است که‬
                                       ‫محیط تازه و یادگیری زبان خارجی‬                                               ‫م ‌یکنند و به دیوارهای اطراف پناه‬       ‫که یک نفر بیشتر نیست از پشت‬           ‫یک اثر هنری– به خصوص اثر‬
                    ‫نم ‌یخوانند!»‬      ‫از خود نشان داده‌اند‪ .‬من نمونه‌های‬        ‫آنها کمتر به رسانه‌ها راه یابد‪».‬‬   ‫م ‌یبرند‪ ،‬بازیگران روی صحنه م ‌یآیند‬    ‫پرده بیرون آمده پرد‌هی جدید را‬        ‫نمایشی– از طریق آن به «نمایشی»‬
‫نعمت آزرم‪ ،‬اسماعیل خویی‌‪ ،‬رضا‬          ‫بسیاری را می‌شناسم که زن خانواده‬                                             ‫و زیر باران به کار خود ادامه م ‌یدهند؛‬  ‫جلو م ‌یکشد؛ تماشاچیان برایش‬          ‫بودن خود اشاره و اعتراف م ‌یکند‪ ،‬و‬
‫مقصدی‪ ،‬محمود فلکی‪ ،‬افشین‬               ‫خیلی زودتر از مرد به خود آمده و‬       ‫دوردست‌های شگرف پرواز کنند‪.‬‬            ‫که نشان م ‌یدهد امر خطیر نمایش در‬       ‫کف م ‌یزنند؛ او تعظیم م ‌یکند و‬       ‫بدین ترتیب «واقعی» بودن خود را به‬
‫بابازاده‪ ،‬اسماعیل نوری‌علاء‪ ،‬میرزاآقا‬  ‫توانسته در اینجا گلیم خود را از آب‬    ‫پس اولیویه تماشاچیانش را به‬            ‫هیچ حالی تعطی ‌لبردار نیست‪ .‬از این‬      ‫شروع م ‌یکند به معرفی نمایش‪ .‬در‬       ‫چالش م ‌یکشد‪ .‬به عبارتی‪ ،‬با استفاده‬
‫عسگری و مجید نفیسی از جمله‌‬            ‫بیرون بکشد‪ .‬خب‪ ،‬اینها مادرهای‬         ‫سفری دور و دراز در «زمان» و‬            ‫جهت نمایش هم مثل زندگی است‪.‬‬             ‫همین حین‪ ،‬پشت صحن ‌هی شلوغ را‬         ‫از ادوات فرانمایشی‪ ،‬نمایشنامه‬
‫شاعرانی هستند که کارهایشان در‬          ‫همین نسل دومی‌ها هستند و نقش‬          ‫«مکان»– به لندن و پاریس و کاله و‬       ‫ولی شاید هم نه؛ نمایش عملا فراتر از‬     ‫م ‌یبینیم که هر کس در آن به کاری‬      ‫مرز میان «واقعیت» و «تخیل» را‬
                                       ‫الگو و سرمشق را برای فرزندانشان‬       ‫آرفلر و آژی ‌نکور دو سده قبل‪ ،‬که با‬    ‫زندگی است‪ :‬تماشاچیان نشست ‌هاند و‬                                             ‫درم ‌ینوردد و بدی ‌ن وسیله تماشاچی‬
       ‫این بخش منتشر شده است‪.‬‬                                                ‫احتساب زمان کنونی حدود ششصد‬                                                                        ‫مشغول است‪.‬‬        ‫را در جریان خود شرکت داده به‬
‫با بخش‌های داستان و نقد و‬                                    ‫داشت ‌هاند‪».‬‬    ‫سال قبل می‌شود– م ‌یبرد‪ ،‬و آنها را‬                 ‫بازیگران مشغول کارند!‬       ‫اولیویه‪ /‬هنری پنجم را اولین بار‬       ‫بخشی از نمایش تبدیل م ‌یکند‪ .‬آبل‬
‫بررسی این شماره همچنین‪،‬‬                            ‫پار ‌ههای ویژ ‌هنامه‬      ‫در ماجراها‪ ،‬شوخی‌ها و دلاوری‌های‬       ‫بدین ترتیب‪ ،‬هرچه روایت جلوتر‬            ‫اینجاست که م ‌یبینیم‪ ،‬و نه روی‬        ‫دون کیشوت را بزرگترین شخصیت‬
‫مرضیه ستوده‪ ،‬علی رستانی‪ ،‬پرویز‬         ‫«بخش ویژه‌»‌ی فصلنامه‪ ،‬تنها‬           ‫هنری و یارانش شریک م ‌یکند‪.‬‬            ‫م ‌یرود‪ ،‬تمرکز فیلم روی تماشاچیان‬       ‫صحنه به عنوان پادشاه‪ .‬او ناگهان از‬    ‫فرانمایشی م ‌یداند که مدام به‬
‫احمد ‌ینژاد‪ ،‬محسن حسام‪ ،‬شهروز‬          ‫شامل معرفی‪ ،‬نقد و بررسی آثار‬          ‫آخرش هم رومانس و عروسی داریم‪.‬‬          ‫کمتر م ‌یشود‪ ،‬تا اینکه در نهایت در‬      ‫سمت چپ وارد قاب بست ‌هی دوربین‬        ‫نمایشی بودن موقعیت خویش اعتراف‬
‫رشید‪ ،‬س‪ .‬سیفی‪ ،‬ابراهیم محجوبی‪،‬‬         ‫نویسندگان یادشده نیست‪ .‬خود این‬        ‫و اینجا– در انتهای نمایش– است که‬       ‫ابتدای پرد‌هی دوم آنها کاملا حذف‬        ‫م ‌یشود‪ ،‬و با وجودی که جام ‌هی‬
‫بهروز مطل ‌بزاده و ابراهیم هرندی‬       ‫قل ‌مبه‌دستان نیز در مصاحب ‌ه‌هایی‪،‬‬   ‫همه چیز دومرتبه به نمایشخانه‌ی‬         ‫م ‌یشوند‪ ،‬و نمایشنامه به فیلم تبدیل‬     ‫سلطنتی به تن کرده و تاج بر سر‬                                  ‫م ‌یکند‪.‬‬
‫همکاری کرد‌هاند‪ .‬در قسمت «تاریخ‪،‬‬       ‫دیدگا‌هها و انگیزه‌هایشان را برای‬     ‫کنار رود تمز و به میان تماشاچیان‬       ‫م ‌یشود‪ .‬گویی تماشاچیان بطور‬            ‫دارد‪ ،‬با تردید م ‌یایستد‪ ،‬از میان در‬  ‫پدید‌هی فرانمایش بطور عمده‬
‫نقد و بررسی» اسد سیف‪ ،‬ب‪ .‬ب ‌ینیاز‬      ‫نگار ‌ش تجربیات خود در چارچوب‬                                                ‫کامل در نمایش مستحیل شده و‬              ‫نگاهی به صحنه م ‌یاندازد‪ ،‬سرف ‌های‬    ‫با تئاتر مدرنیست و پسامدرنیست‬
                                       ‫ژانرهای ادبی گوناگون و شیوه‌های‬                             ‫بازم ‌یگردد‪.‬‬     ‫با آن یکی شد‌هاند‪ .‬و این دقیقا با‬       ‫کرده سینه صاف م ‌یکند‪ ،‬و سپس‬          ‫ب ‌هخصوص با برتولت برشت و‬
      ‫و آرمین لنگرودی قلم زده‌اند‪.‬‬     ‫تحقیق و کالبد‌شکافی رویدادهای‬         ‫چنین است که اولیویه آن سرنخ‬            ‫توصی ‌هی پُرحرارت ُکر در ابتدای‬         ‫وارد صحنه م ‌یشود‪ .‬دوربین با اولیویه‬  ‫ساموئل بکت شناخته م ‌یشود تا با‬
‫در «پیش درآمد» این شماره از آن‬         ‫تاریخی ایران با خواننده در میان‬       ‫فرانمایشی شکسپیری الیزابتی– در‬         ‫هر پرده م ‌یخواند که تماشاگران را‬       ‫روی صحنه نم ‌یرود‪ ،‬بلکه م ‌یچرخد‬      ‫کلاسیسیس ‌تهایی همچون اولیویه‪ .‬با‬
‫گذشته آمده است که شماره‌ی هفتم‬         ‫گذاشت ‌هاند‪ .‬به عنوان مثال نوا‬        ‫قالب ُکر– را گسترش م ‌یدهد تا در‬       ‫تشویق به تأمل در نمایش م ‌یکند و‬        ‫و از میان در باز او را دنبال م ‌یکند‬  ‫این وجود‪ ،‬به نظرم اولیویه در هنری‬
‫فصلنامه به بررسی آثار «شاعران زن‬       ‫ابراهیمی در رابطه با پیوند واقعیت‬     ‫دوران خودش– و بلکه ما– رئالیسم‬         ‫از آنها م ‌یخواهد– در غیاب جلو‌ههای‬     ‫که به لب ‌هی صحنه م ‌یرود‪ ،‬و در حالی‬  ‫پنجم یکی از بهترین نمون ‌ههای‬
‫ایرانی در خارج از کشور» اختصاص‬         ‫و تخیل در رمان و شباهت خود‬            ‫تلخ و فل ‌جکننده را به چالش بکشد‪.‬‬      ‫ویژ‌هی مدرن– محدودی ‌تهای صحنه‬          ‫که تماشاچیان برایش کف م ‌یزنند‪،‬‬       ‫فرانمایش در طول تاریخ تئاتر را به‬
‫داده شده و «تران ‌هسرایی» موضوع‬        ‫با شخصیت اول داستان «مونا»‬            ‫چنانکه شکسپیر به خوبی م ‌یدانست‪،‬‬       ‫را فراموش کرده و آنچه نمایش در‬          ‫اولیویه‪ /‬هنری پنجم به تماشاچیان‬       ‫تصویر کشیده است‪ .‬جادوی اولیویه‬
‫محوری هشتمین شماره‌ی آن است‪.‬‬           ‫م ‌ی‌گوید‪« :‬بسیاری از احساساتی‬        ‫اولیویه هم خوب م ‌یداند که رئالیسم‬     ‫نقاط دوردست تاریخ و جغرافیا تصویر‬       ‫تعظیم م ‌یکند‪ .‬نمای ِش دره ‌مریختگی‬   ‫شاید در این باشد که بر خلاف امثال‬
‫بر اساس این نویدها می‌توان امیدوار‬     ‫که در این رمان بازگو شده‪ ،‬واقعی‬       ‫چارچوب تنگی دارد که روح‬                ‫م ‌یکند را جلوی روی خود ببینند و‬                                              ‫برشت و بکت‪ ،‬فرانمایشش توی ذوق‬
‫بود که نشر «آوای تبعید» دست‬            ‫و احساس من است‪ ،‬ولی رویدادها‬          ‫ماجراجوی انسان جستجوگر را ارضاء‬                                                             ‫نق ‌شها شاهکار است‪.‬‬      ‫بیننده نم ‌یزند و او را گیج و گنگ– و‬
‫کم تا دو شماره آتی ادامه دارد و در‬     ‫و ماجراها ساختگی است‪ .‬مونا در‬         ‫نم ‌یکند‪ .‬دنیای رئالیست حقیقتا‬           ‫اصلا خود را در آنجاها تصور کنند‪.‬‬      ‫کمی بعد‪ ،‬هنگامی که هنری اسقف‬          ‫به اصطلاح برشت– «ازخودبیگانه»‬
‫شش ماه‌ آینده به سرنوشت نشریات‬         ‫چارچوب این ماجراهای ساختگی‬            ‫دنیایی تیره و تار است‪ ،‬اگر کاملا‬       ‫به قول کولریج‪ُ ،‬کر از تماشاچیان‬         ‫اعظم کانتربری را احضار م ‌یکند‪،‬‬       ‫(‪ )estranged‬نم ‌یکند‪ .‬به عبارتی‪،‬‬
‫ادب ‌یـ هنری‌ ک ‌هـ مانند دفتر انجمن‬                                         ‫خطرناک نباشد‪ .‬برای غالب آمدن‬           ‫م ‌یخواهد خودآگاهانه اذهان‌شان را‬       ‫دوربین از روی صحنه به سوی در‬          ‫بیننده م ‌یتواند هم با نمایش سرگرم‬
‫قلم ایران در تبعیدـ هنوز اعلام‬                                               ‫بر تیرگ ‌یاش باید ذهن را از بندش‬       ‫از غل و زنجیر رئالیسم رها کرده‬          ‫صحنه م ‌یچرخد و ماموری که به‬          ‫شود و از آن لذت ببرد و هم چیز یاد‬
‫فعالیت نکرده تعطیل می‌شوند‪ ،‬دچار‬                                             ‫آزاد کرد و به پرواز درآورد‪ ،‬کاری که‬    ‫(‪willing suspension of‬‬                  ‫دنبال اسقف فرستاده شده را دنبال‬       ‫بگیرد و آگاهانه بداند که «حقیقت»‬
                                                                                                                    ‫‪ )disbelief‬با او به گذشته‌ها و‬                                                ‫ممکن است متفاوت از محتوای‬
                     ‫نخواهد آمد‪.‬‬                                                   ‫اولیویه استادانه انجام م ‌یدهد‪.‬‬
                                                                             ‫هنری پنجم اولیویه به فارسی دوبله‬                                                                                                     ‫نمایش بوده باشد‪.‬‬
                                                                             ‫شده و اولین بار اوایل ده ‌هی هفتاد‬                                                                                   ‫هنری پنجم با نمایش پوستر‬
                                                                             ‫خورشیدی در برنام ‌هی تلویزیونی‬                                                                                       ‫تبلیغاتی نمایشنامه آغاز م ‌یشود‬
                                                                             ‫«هنر هفتم» به کارگردانی اکبر‬                                                                                         ‫که با باد در آسمان چرخ م ‌یخورد‬
                                                                             ‫عالمی پخش شده است‪ .‬دوبل ‌هی این‬                                                                                      ‫و م ‌یآید و به لنز دوربین م ‌یچسبد‪.‬‬
                                                                             ‫فیلم از دوبل ‌ههای فاخر ادبی به زبان‬                                                                                 ‫روی پوستر نوشته «نمایشنام ‌هی‬
                                                                             ‫فارسی است‪ .‬پرویز بهرام در نقش‬                                                                                        ‫هنری پنجم و نبرد او در آژی ‌نکور‬
                                                                             ‫ُکر (لزلی بَنکس) دکلم ‌هی موزون‬                                                                                      ‫در فرانسه امروز اول ماه مه ‪۱۶۰۰‬‬
                                                                             ‫(در بُحور َر َمل و متقارب) م ‌یکند‪ ،‬و‬                                                                                ‫در نمای ‌شخان ‌هی گلوب توسط گروه‬
                                                                             ‫ایرج دوستدار در نقش اسقف اعظم‬                                                                                        ‫مردان لُرد چمبرلین اجرا م ‌یشود»‪.‬‬
                                                                             ‫کانتربری (فیلکس آیلمر) و ژرژ‬                                                                                         ‫گلوب (‪ )Globe‬نمایشخان ‌های بود‬
                                                                             ‫پطرسی به جای هنری (اولیویه)‬                                                                                          ‫که کمپانی هنری شکسپیر‪« ،‬مردان‬

                                                                                                 ‫حرف م ‌یزنند‪.‬‬

                                                                             ‫وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10