Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۷۴ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪174‬‬
                                                                                                                                                                  ‫جمعه ‪ 26‬مردادماه تا پنجشنبه‪ 1‬شهریورماه ‪1397‬خورشیدی‬

‫اكثريتـي در مجلـس نداشـت بلكـه‬        ‫دکترمح ّمدمص ّدق؛آسیبشناسییکشکست‬                                                                                                                                      ‫‪ -4‬مص ّدق و دادگستری‬
‫بـه قـول دكتـر مصـ ّدق «دولتـش‬
‫بـر احساسـات عا ّمـة مـردم‪ ،‬م ّتكـي‬   ‫بخش (‪)4‬‬                                     ‫* نگاهی به کارنامة سیاسی دکتر مح ّمد مص ّدق‬                                                                              ‫دكتـر مصـ ّدق بـه عنـوان يـك‬
‫بـود»‪ .‬دكترمصـ ّد ‌ق‪ -‬به عنـوان كيي‬                                                                                                                                                                        ‫حقوقـدان برجسـته‪ ،‬بـه اهم ّيـت‬
‫از پاك‌تريـن و فسـادناپذيرترين‬        ‫علی میرفطروس‬                                 ‫* دکتر جلال متینی * ناشر‪ :‬شرکت کتاب‪ ،‬آمریکا‪1384 ،‬‬                                                                       ‫اسـتقلال قـوة قضائيه از قـوة مجريّه‬
‫نماينـدگان مشـروطه خواهي‪ -‬بـا‬                                                                                                                                                                              ‫واقـف بـود با اينهمـه‪ ،‬وي با تقاضای‬
‫مبـارزة قاطعانـه عليـه اسـتعمار‬       ‫=دکتر مص ّدق ‪ -‬عموم ًا‪ -‬در برزخ س ّنت و تج ّدد‪ ،‬اسلام و ایران‪ ،‬مذهب و مدن ّیت ـ سرگردان بود‪ .‬جبهة او ‪ -‬اساس ًا ‪-‬‬                                                     ‫«اختیـارات فـوق العـاده»‪ ،‬ضمـن‬
‫انگليـس و سـرانجام بـا ملـي كردن‬                                                                                         ‫جبهة «م ّلی‪ -‬مذهبی ها» بود!‬                                                       ‫گمـاردن شـخص ّيت نامو ّجهـي بنـام‬
‫صنعـت نفـت‪ ،‬رسـالت تاريخـي‬                                                                                                                                                                                 ‫لطفـي (معروف بـه شـيخ عبدالعلي‬
‫خويـش را انجـام داده و بـا حضـور‬      ‫=دکتر مص ّدق می گفت‪« :‬نخست وزی ِر مملکتی حقیر و بیچاره‪ ،‬باید ضعیف و رنجور به نظر بیاید و از این هنر‪ ،‬در پیش‬                                                          ‫لطفـي) بـه عنوان وزير دادگسـتري‪،‬‬
‫در سـازمان ملـل و دادگاه لاهـه‪،‬‬                                                                               ‫بردن مقاصد سیاسی خود‪ ،‬استفاده کند»‪.‬‬                                                          ‫كوشـيد تـا «ديـوان عالـي كشـور»‬
‫تأثيرات شـگرفي در فضاي سياسـي‬                                                                                                                                                                              ‫(يعني عالي ترين و مهمترين مرجع‬
‫م ّلـی و بين المللـي (خصوصـاً در‬        ‫=مجلة کاویان (طرفدار دکتر مص ّدق)‪« :‬قانون مطبوعات دولت مص ّدق‪ ،‬حکومت مص ّدق را سرنگون خواهد ساخت»‪.‬‬                                                                 ‫قضائـي كشـور) را منحـل سـازد و‬
‫كشـورهاي نفت خيـز خاورميانـه)‬                                                                                                                                                                              ‫ديـوان عالي جديـدي به ميل و ارادة‬
‫باقـي گذاشـته بـود‪ ،‬بنابرايـن لازم‬    ‫«نظام مشـروطه بدون حزب منضبط‪،‬‬               ‫بـا هوشـمندی و درایـت بـی نظیـر‪،‬‬       ‫معارفـه بـا دکتـر مصـ ّدق‪ ،‬به نوشـتة‬     ‫کوهسـتانی نـژاد‪ ،‬صـص ‪140-153‬؛‬            ‫خـود تشـيكل دهـد‪ .‬دكتـر محمـد‬
‫بـود كـه او با آینـده نگـری و به دور‬  ‫مثل بنای بدون سـقف اسـت»‪ .‬حزب‬               ‫آدمـی مثـل اسـتالین را فریـب داد و‬     ‫دکتر محمد حسـین موسـوی (قاضی‬                        ‫م ّوحـد‪ ،‬ج ‪ ،2‬ص ‪)711‬‬          ‫حسـين موسـوي (كيـي از قضـات‬
‫از عصب ّي ‌تهـا و عواطف و احساسـات‬    ‫او (حـزب دموکـرات ایـران) جدائـی‬            ‫باعـث ختم غائلـة آذربایجـان گردید‪.‬‬     ‫دادگسـتری)‪ ،‬وقتـی بازرسـان قضائی‬                                                  ‫آن دوره كـه از نزديـك عبدالعلـي‬
‫حاكـم بـر جامعـه‪ ،‬مذاكـرات نهائـي‬     ‫دیـن از دولـت را سـرلوحة مبـارزات‬           ‫او بـه عنـوان نخسـت وزیـری کـه‬         ‫انتخـاب شـدند‪ ،‬در روز ُمعارفـه‪ ،‬دکتر‬       ‫‪ -6‬مریضی یا تمارض؟!‬                    ‫لطفي را مي شـناخت و در مباحثات‬
‫بـا شـركت نفـت را بـا عقلان ّيـت‬      ‫سیاسـی خـود قـرار داده بـود‪ .‬قـوام‬          ‫اکثریـت پارلمانـی را در مجلـس‬          ‫مص ّدق ـ در پاسـخ به سـؤال مستشار‬                                                 ‫و جلسـات كميسـيون هاي وزيـر‬
‫سياسـي بيشـتری به پيش بَـ َرد‪ ،‬اما‬    ‫السـلطنه‪ ،‬مخالف دخالـت روحانیون‬             ‫داشـت به محض بازگشـت از مسـکو‪،‬‬         ‫دیـوان کشـور ـ بـدون کوچـک ترین‬          ‫مح ّققان بسـیاری از بیمـاری دکتر‬         ‫دادگسـتري وقـت شـركت داشـت)‬
‫بررسـي رونـد مذاكـرات و حـوادث‬        ‫در سیاسـت بـود و از همیـن رو‪ ،‬آیت‬           ‫بـه شـریعت زاده‪ ،‬رئیـس فراکسـیون‬       ‫تأ ّملـی‪ ،‬همزمـان کـه لـب بـه سـخن‬       ‫مصـ ّدق یـاد کـرده انـد کـه منجـر به‬     ‫ضمـن نشـان دادن شـخص ّيت و‬
‫نشـان مي‌دهـد كـه مصـ ّدق در‬          ‫الله کاشـانی را دسـتگیر و تبعید کرد‪،‬‬        ‫پارلمانـی حزبـش (حـزب دموکـرات‬         ‫مـی گشـود‪ ،‬دسـت در جیـب کـرد و‬           ‫مراجعـة دکتـر مص ّدق بـه «متخ ّصص‬        ‫عملكردهـاي غيرقانونـي عبدالعلـي‬
‫چنبـرة احساسـات حاكم بـر جامعه‬        ‫در حالیکـه مصـ ّدق‪ ،‬بـا عـدم علاقـه‬         ‫ایـران) گفـت از نماینـدگان مجلـس‬       ‫دسـتمالی در آورد و بلنـد گریـه کرد‪،‬‬      ‫امـراض َع َصبـی» گردیـده بـود‪ .‬ایـن‬      ‫لطفـي در پاكسـازي قضـات شـريف‬
‫و نيـز در اسـارت «حفـظ وجاهـت‬                                                                                                                                     ‫بیمـاری‪ ،‬در طـول زندگـی دکتـر‬            ‫و مسـتقل‪ ،‬مي نويسـد‪ ...« :‬بديـن‬
‫م ّلـ ِي» خـود‪ ،‬بـا نوعـي عصب ّيـت‪،‬‬                                                                                                                                                                        ‫ترتيـب در شـرايطي كـه كشـور نياز‬
‫عـدم انعطـاف و خصوصـاً عدم درك‬                                                                                                                                                                             ‫بـه آرامـش داشـت‪ ،‬بـا تصفيه هاي‬
‫تعـادل نيروهايـش (كـه بسـياري از‬                                                                                                                                                                           ‫خودسـرانه‪ ،‬بزرگترين قضات كشـور‬
‫آنـان وي را «خائـن»‪« ،‬هيتلـر» و‬                                                                                                                                                                            ‫عليـه مص ّدق و حكومت او برانگيخته‬
‫«چنگيـز» خطـاب مي كردنـد) در‬                                                                                                                                                                               ‫شـدند»‪( .‬میرفطـروس‪ ،‬برخی منظر‬
                                                                                                                                                                                                           ‫هـا ‪ ،...‬ص ‪ ،136‬به نقل از‪ :‬موسـوی‪،‬‬

                                      ‫از راست‪ :‬حسین مکی‪ ،‬دکتر مظفر بقائی‪ ،‬ابوالحسن حائری زاده‪ ،‬دکتر علی شایگان‪ ،‬عبدالقدیر آزاد‪ ،‬دکتر محمد مصدق و اللهیار صالح‬

‫آخريـن لحظات نتوانسـت سياسـت‬          ‫بـه تحـ ّزب و تشـکیلات حزبـی‪ ،‬مـی‬           ‫بخواهـد تـا بـا قـرارداد منعقـده بیـن‬  ‫طـوری کـه به زحمـت م ‌یشـد گفته‬          ‫مصـ ّدق‪ ،‬از وی شـخص ّیتی َع َصبـی و‬                    ‫صـص ‪)156-164‬‬
‫را بـه عنوان «هنـر تح ّق ِق ممكنات»‬   ‫خواسـت پیشوای همة اقشار و طبقات‬             ‫او و اسـتالین‪ ،‬مخالفـت کننـد و باعث‬    ‫هایـش را فهمیـد ‪ ...‬صـدای گریـة‬          ‫رنجـور سـاخته بود و دکتـر مص ّدق از‬       ‫‪ -5‬مص ّدق و آزادی مطبوعات‬
‫عرضـه نمايـد‪ ،‬بـه همين جهـت در‬        ‫باشـد‪ ،‬از ایـن رو‪ ،‬آیـت الله کاشـانی و‬      ‫برکناری وی از نخسـت وزیری شـوند‬        ‫نخسـت وزیـر و عدم تعـادل وی برای‬         ‫ایـن بیمـاری‪ ،‬بـه عنوان سـپری برای‬       ‫دکتـر مص ّدق بـا آنکه بـه اهم ّیت‬
‫يـك آشـفتگي‪ ،‬تناقـض‪ ،‬تـرس و‬           ‫طرفـداران وی‪ ،‬بدنـة اساسـی جبهـة‬            ‫تـا قـرارداد اسـتالین ـ قوام السـلطنه‬  ‫سـرپا ایسـتادن‪ ،‬وزراء و دیگـران را به‬    ‫پوشـاندن ضعف های سیاسی خویش‬              ‫مطبوعـات آزاد در تر ّقـی و تعالـی‬
‫ترديـد عملـي‪ ،‬سـرانجام‪ ،‬مذاكـرات‬      ‫ملّـ ِی دکتـر مصـ ّدق را تشـکیل مـی‬                                                ‫گرفتـن او کـه زمین نخورد‪ ،‬واداشـت‬        ‫اسـتفاده می کرد‪ .‬مهندس زیرک زاده‬         ‫جامعـه‪ ،‬آگاه بـود و ح ّتـی در ا ّولیـن‬
‫مربـوط بـه نفـت را بـه بن بسـت‬                                                                   ‫بی اعتبـار شـود ‪...‬‬     ‫‪ ...‬بدیـن ترتیـب دکتـر مصـ ّدق را بـه‬    ‫(یکـی از وفادارتریـن یـاران مصـ ّدق)‬     ‫روزهـای حکومت خود دسـتور داده‬
‫كشـانيد‪ .‬جـرج مك گـي (معـاون‬                                    ‫دادند‪.‬‬            ‫دکتـر مصـ ّدق ـ ا ّمـا ـ کـه در زمان‬   ‫اطـاق خـود بردنـد و مراسـم معارفه و‬                                               ‫بـود تا «از توقیف یـا تعقیب روزنامه‬
‫وزيـر امـور خارجـة آمريـكا) كـه‬       ‫برخالف قوام السـلطنه‪ ،‬مصـ ّدق ـ‬             ‫صـدور فرمـان مشـروط ّیت ‪25‬ـ‪26‬‬          ‫آشـنائی پایان یافت»‪( .‬موسوی‪ ،‬صص‬                               ‫می نویسـد‪:‬‬          ‫هایـی کـه بـه شـخص او اهانـت‬
‫بـه عنـوان بهتریـن دوسـت ايـران‬       ‫عمومـاً ـ در بـرزخ سـ ّنت و تجـ ّدد‪،‬‬        ‫سـاله بود‪ ،‬برخلاف هم سـن و سـالان‬      ‫‪150‬ـ‪ ،151‬مقایسـه کنیـد بـا روایت‬         ‫«دکتـر مصـ ّدق درتغییر قیافـه دادن‬       ‫می‌کننـد‪ ،‬خـودداری شـود» ا ّمـا‬
‫و بقـول مصـ ّدق «مثـل یـک بـراد ِر‬    ‫اسالم و ایـران‪ ،‬مذهـب و مدن ّیـت‬            ‫خـود (ماننـد میـرزا جهانگیرخـان‬        ‫م ّکـی ؛ خاطرات سیاسـی‪ ،‬ص ‪.)489‬‬                                                   ‫بـزودی‪ ،‬با قانون جدید مطبوعات‪ ،‬به‬
‫صمیمـی»‪ ،‬در ‪ 80‬سـاعت (‪20‬‬              ‫سـرگردان بـود‪ .‬جبهـة او ـ اساسـاً ـ‬         ‫صوراسـرافیل‪ ،‬دهخـدا‪ ،‬سـید حسـن‬                                                  ‫مهـارت خاصـی دارد‪ ،‬بـه موقـع‪ ،‬خود را‬     ‫تعطیـل و توقیف نشـریات و روزنامه‬
‫روز) مذاكـرات مهمـي بـا مصدق در‬       ‫جبهـة «ملّـی ـ مذهب ‌یها» بـود و این‬        ‫تقـی زاده‪ ،‬عـارف قزوینی‪ ،‬محمد تقی‬      ‫‪ -7‬مص ّدق در جلسـات هیأت‬                                                          ‫هـای مخالـف پرداخـت بطوریکـه‬
‫آمركيا داشـت‪ ،‬ضمـن اینکه مص ّدق‬       ‫ـ در واقع ـ «چشـم اسـفندیا ِر» دکتر‬         ‫بهـار و ده هـا تـن دیگـر) نقشـی در‬                           ‫د و لت‬             ‫بـه کری مـی زند‪ ،‬عصبانی می شـود‪ ،‬یا‬      ‫دکتر فاطمی (معاون نخسـت وزیر و‬
‫را «نخسـت وزیـر گریـان» م ‌ینامد‪،‬‬                                                 ‫انقلاب مشـروط ّیت نداشـت بلکه پس‬                                                                                         ‫سـخنگوی دولت مص ّدق) محرمعلی‬
‫ايـن آشـفتگي ها‪ ،‬تر ‌سها‪،‬ترديدهـا‬           ‫مصـ ّدق بـه شـمار می رفـت‪.‬‬            ‫از بـه تـوپ بسـتن مجلـس‪ ،‬کشـتن‬         ‫بـه ع ّلـت ضعـف و پیـری دکتـر‬            ‫قـاه قـاه مـی خنـدد‪ .‬ح ّتی اگـر بخواهد‪،‬‬  ‫خـان (سانسـورچی معـروف دوران‬
‫و تناقض گوئي هـاي دكتـر مصـ ّدق‬                                                   ‫آزادیخواهان و در اوج اسـتبداد صغیر‪،‬‬    ‫مصـ ّدق و تـرس شـدید او از ُکشـته‬                                                 ‫رضـا شـاه) را احضـار کـرد و بـه‬
‫و سـوء ظن او نسـبت به همراهانش‬        ‫وجـه مشـخ ّصة دیگـر ایـن دو‬                 ‫بـا کسـب اجـازه از محمـد علی شـاه‬      ‫شـدن (کـه به ع ّلـ ِت بیمـاری مص ّدق‪،‬‬    ‫حالـش بهم مـی خو َرد‪ ،‬مریض م ‌یشـود‬      ‫وی گفـت‪« :‬محرمعلـی خـان! اینهـا‬
‫و سـرانجام‪ ،‬شكسـت مذاكـرات را به‬      ‫شـخص ّیت بر جسـته ‪ :‬ا ر جح ّیـ ِت‬           ‫قاجـار‪ ،‬بـه قصـد ادامة تحصیـل عازم‬     ‫چونـان کابوسـی بـر سراسـر زندگـی‬                                                  ‫روزنامـه هائـی هسـتند کـه اجـازة‬
‫خوبـي نشـان داده اسـت (نگاه كنيد‬      ‫«وجاهـت م ّلـی» در نزد دکتر مص ّدق‬                                                 ‫سیاسـی او حاکم بود)‪ ،‬جلسات هیأت‬          ‫و غـش می کند‪ .‬روزی (مصـ ّدق) به من‬       ‫انتشـار ندارند‪ .‬همیـن الآن می روی‬
‫بـه‪ :‬نشـرية مهرگان‪ ،‬شـمارة ‪ 3‬و ‪،4‬‬     ‫و اهم ّیـت یا اولویّـت «منافع م ّلی» در‬                         ‫اروپـا گردید‪.‬‬      ‫وزیـران‪ ،‬غالباً در خانة مصـ ّدق برگذار‬                                            ‫چاپخانـه هایشـان را پیـدا می کنی‬
‫خصوصـاً صفحـات ‪219-213‬؛ سـه‬           ‫نـزد قوام السـلطنه بود‪ ،‬هـم از این رو‪:‬‬      ‫بنابرایـن‪ ،‬گذشـتة سیاسـی مص ّدق‬        ‫م ‌یشـد و او‪ ،‬پیژامه به تن‪ ،‬روی تخت‬      ‫گفـت‪« :‬نخسـت وزیـ ِر مملکتـی حقیر و‬      ‫و جلـوی انتشارشـان را مـی گیری‪،‬‬
                                      ‫قـوام السـلطنه ـ ب ‌یسـودای ننـگ و‬          ‫در انقالب مشـروط ّیت و اصـرار و‬        ‫خـواب آهنـی‪ ،‬در زیـر یـک پتـو یـا‬                                                 ‫ایـن حکـ ِم قانونـی توقی ِف آنهاسـت‪.‬‬
     ‫گـزارش‪ ،‬صـص ‪.)142-120‬‬            ‫نـام ـ مـر ِد میدان هـای پرخطـر و در‬        ‫پافشـاری دکتـر مصـ ّدق (در حفـظ‬        ‫ملافـه‪ ،‬دراز م ‌یکشـید یا می نشسـت‬       ‫بیچـاره‪ ،‬بایـد ضعیـف و رنجـور بـه نظر‬    ‫(همـان‪ ،‬ص ‪ ،318-320‬بـه نقـل از‪:‬‬
‫چنانکه دیدیم‪ ،‬قیام ملّی ‪ 30‬تیر‬                                                    ‫مقـام نخسـت وزیـری به هـر قیمت)‬        ‫و دیدارهای رسـمی را عمدتاً در همان‬
‫‪ 1331‬در آستانة ‪ 28‬مرداد ‪،1332‬‬                   ‫«تیـرر ِس حادثـه» بـود‪*.‬‬          ‫و گذشـتة سیاسـی قوام السـلطنه‬          ‫اطـاق و روی همان تخت خواب انجام‬          ‫بیایـد و از ایـن هنـر‪ ،‬در پیـش بـرد ِن‬         ‫بهـزادی‪ ،‬صـص ‪)526-528‬‬
‫دیگر از نَ َفس افتاده بود زیرا نه‬     ‫مـا مردمـی هسـتیم دوسـتدار‬                  ‫و توصیـة او جهـت برکنـاری وی از‬        ‫می داد که الب ّته برای خارجیان بسیار‬                                              ‫اجـرای قانون جدید مطبوعات‪،‬‬
‫جبهة ملّی آن جبهة ملی سابق بود‪،‬‬       ‫پیروزی‌هـا و کامیابی‌هـای بـزرگ‬             ‫نخسـت وزیری را وقتی با هم مقایسه‬       ‫عجیـب می نمود و بـرای ایرانیان نیز‪.‬‬      ‫مقاصـد سیاسـی خـود اسـتفاده کنـد»‪.‬‬       ‫موجی از مخالفت و اعتراض در میان‬
‫نه مص ّدق آن عزم و اراده و نفوذ‬       ‫و در عیـن حـال آسـان‪ ،‬و آنجـا کـه‬           ‫کنیـم‪ ،‬می بینیم که نـه دکتر مص ّدق‬     ‫وی در جلسـات هیأت وزیـران‪ ،‬کمتر‬                                                   ‫مدیـران و گـروه هـای مطبوعاتـی و‬
‫سیاسی سابق را داشت‪ ،‬نه کارگران‬        ‫دچـار شکسـت و ناکامـی م ‌یشـویم‪،‬‬            ‫خالی از قدرت طلبی‪ ،‬ضعف و اشـتباه‬       ‫شـرکت می کرد و در موارد استثنائی‬         ‫(همـان‪ ،‬ص ‪ ،501‬بـه نقـل از‪ :‬زیـرک‬        ‫جریانات و گروه های سیاسـی ایجاد‬
‫و تود‌ههای خروشان ‪ 30‬تیر در کنار‬      ‫به جای نگریسـتن بـه خویش و درک‬              ‫بـوده و نه قوام السـلطنه خائن و وطن‬    ‫هـم کـه در هیـأت وزیـران شـرکت‬                                                    ‫کرد بطوریکه دکتر سـنجابی و حزب‬
‫مص ّدق بودند و نه حزب توده (که‬        ‫کمبودهـا و کـم کاری‌هـای خـود‪،‬‬                                                     ‫مـی نمـود‪ ،‬عمومـاً بـا عبـا حضـور‬                            ‫زاده‪ ،‬ص ‪)124‬‬         ‫ایـران (هـوادار مصـ ّدق) به مخالفت‬
‫شعار سرنگونی سلطنت و استقرار‬          ‫متو ّسـل به «تئوری توطئه»‪« ،‬دسـت‬                     ‫فـروش و قـدرت پرسـت ‪...‬‬       ‫مـی یافـت‪ .‬او‪ ،‬گاه‪ ،‬ح ّتـی بـا پیژامه و‬  ‫وقت�ی ب�ه دع�وت تروم�ن( (�‪Tru‬‬            ‫با آن برخاسـتند‪ .‬دکتـر بقائی گفت‪:‬‬
‫«جمهوری دمکراتیک» از نوع اروپای‬       ‫انگلیسـی‌ها» و «عوامـل خارجـی»‬              ‫قـوام السـلطنه بـه نهـاد مجلـس‬         ‫دم پائـی در جلسـات هیـأت دولـت و‬         ‫‪ ،)man‬دکتـر مصـ ّدق بـه واشـنگتن‬         ‫«ایـن قانـون یـک مـاده کـم دارد‪،‬‬
‫شرقی را می‌داد) ‪ ...‬بر زمینة این‬      ‫م ‌یشـویم ‪ ...‬نمونـ ‌هاش را در دو واقعـة‬    ‫شـورای ملّـی‪ ،‬احتـرام فراوان داشـت‬     ‫مجلس شـورای م ّلی شرکت می کرد‪،‬‬           ‫رسـید‪ ،‬اچسـن (وزیـر امورخارجـة‬           ‫و آن مـاده ایـن اسـت کـه هرکـس‬
‫اختلافات و آشفتگ ‌یها و بی تکیه‬       ‫بسـیار نزدیـک بهـم می تـوان دیـد‪:‬‬           ‫و بـه همیـن جهـت‪ ،‬کوچـک تریـن‬          ‫هـم از ایـن رو‪ ،‬او را «نخسـت وزیـر‬       ‫آمریـکا)‪ ،‬مک گـی (معـاون او) و سـه‬       ‫روزنامـه بنویسـد بلافاصلـه تیرباران‬
‫گاهی‌ها و خصوصاً خستگی‌ها و‬           ‫یکـی جریـان ‪30‬تیـر ‪1331-‬کـه بـه‬             ‫مذاکرات خود با استالین و نمایندگان‬     ‫پیژامه پـوش» مـی نامیـده انـد‪ .‬ایـن‬      ‫تـن دیگـر‪ ،‬از مصـ ّدق و همراهـان او‬      ‫مـی شـود‪ .».‬آیـت الله کاشـانی نیـز‬
‫سرخوردگ ‌یهای عموم مردم و اعتماد‬      ‫عنـوان «قیـام ملّی» از آن سـتای ‌شها‬        ‫دولـت شـوروی را به مجلـس گزارش‬         ‫امـر‪ ،‬شـاید نشـانة دیگـری از خصلت‬                                                 ‫در اعلامیـه ای‪ ،‬دکتـر مصـ ّدق را‬
‫خوشباورانة مص ّدق به کمک‌های‬          ‫م ‌یکنیـم ‪ -‬و دیگـری‪ :‬جریـان ‪28‬‬             ‫مـی داد‪ ،‬در حالیکه مص ّدق به مجلس‬                                                               ‫اسـتقبال کردنـد‪:‬‬         ‫«ص ّیـاد آزادی ایـران» نامیـده بـود‪.‬‬
‫دول ِت آمریکا بود که وقایع ‪ 28‬مرداد‬   ‫مرداد ‪ 1332‬اسـت ‪ -‬که از آن بعنوان‬           ‫اعتمـادی نداشـت و لـذا در طـول‬              ‫پوپولیسـتی دکتـر مصـ ّدق بود‪.‬‬       ‫«اچسـن‪ ،‬پیشـاپیش دیگ ِر اسـتقبال‬         ‫مشـفق همدانی‪ ،‬مدیـر مجلة کاویان‬
                                      ‫«کودتـای انگلیسـی ‪ -‬آمریکائی» نام‬           ‫مذاکـرات مربـوط بـه نفـت‪ ،‬گـزارش‬
              ‫‪ 32‬به قوع پیوست‪.‬‬                                                    ‫روشـن و شـ ّفافی بـه مجلس شـورای‬          ‫‪ -8‬مص ّدق و قوام السلطنه‬              ‫کننـدگان بـود و هـم او گفتـه اسـت‪:‬‬           ‫(طرفـدار مصـ ّدق) نیز نوشـت‪:‬‬
‫«ادامه دارد»‬                                                 ‫می بریـم‪.‬‬
                                      ‫در آن هنـگام‪ ،‬جبهـة ملّـي‬                                     ‫ملّـی ارائـه نداد‪.‬‬   ‫قـوام السـلطنه شـخص ّیتی اسـت‬            ‫وقتـی مص ّدق م ‌یخواسـت از قطار پایین‬    ‫«ایـن قانـون‪ ،‬حکومـت مصـ ّدق را‬
                                                                                  ‫قوام السـلطنه ـ اساسـاً ـ به تشکیل‬     ‫کـه فرمـان مشـروطیت بـه خـط او‬
‫* برای تحقیقی تازه دربارة قوام السلطنه‪ ،‬نگاه کنید به‪ :‬تیرر ِس حادثه (زندگی سیاسی‬  ‫و گسـترش حـزب و نهادهـای حزبـی‬         ‫نوشـته شـده و در واقعـة آذربایجـان‬       ‫بیایـد‪ ،‬حالـت پیرمرد بیمـار و ضعیفی را‬   ‫سـرنگون خواهـد سـاخت»‪( .‬همـان‪،‬‬
                            ‫قوام السلطنه) حمید شوکت‪ ،‬نشر اختران‪ ،‬تهران ‪.1385‬‬      ‫معتقـد بـود‪ .‬بـه نظـر قوام السـلطنه‪:‬‬
                                                                                                                                                                  ‫داشـت کـه روی بـازوی پسـرش تکیـه‬         ‫صـص ‪ 320‬و ‪ ،350‬بـه نقـل از‪:‬‬

                                                                                                                                                                  ‫کـرده‪ ،‬بـا زحمـت به کمک عصـا راه می‬

                                                                                                                                                                  ‫رفـت‪ ،‬ولـی وقتـی مرا شـناخت‪ ،‬راسـت‬

                                                                                                                                                                  ‫ایسـتاد و عصـای خود را به دسـت یکی‬

                                                                                                                                                                  ‫از همراهانـش داد و مانند یک جوان ‪20‬‬

                                                                                                                                                                  ‫سـاله بـا چابکـی از قطـار بیـرون پرید»‬

                                                                                                                                                                  ‫(همـان‪ ،‬ص ‪ ،264‬به نقل از‪ :‬صفائی‪ ،‬ص‬

                                                                                                                                                                  ‫‪ ،200‬همچنیـن نـگاه کنیـد بـه گزارش‬

                                                                                                                                                                  ‫جـرج مـک گـی‪ ،‬در نشـریة مهـرگان‪،‬‬

                                                                                                                                                                       ‫شـمارة ‪ ،1380 ،4 - 3‬ص ‪.)220‬‬
                                                                                                                                                                  ‫در انتخابـات دورة هفدهم و انتخاب‬
                                                                                                                                                                  ‫یک بازرس ناظر از قضات دادگسـتری‬
                                                                                                                                                                  ‫بـرای هـر حـوزة انتخابـی‪ ،‬بـه هنگام‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18