Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۷۴ (دوره جديد
P. 12

‫خود بر جای گذاشت که بنا بر شرایط‬          ‫داریوشهمایونروزنام ‌هنگاریبرجسته‪،‬‬                                                                          ‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪174‬‬
                                      ‫موجود در خاورمیانه‪ ،‬بسیاری از آنها‬        ‫نظری ‌هپردازی جستجوگر و نوجو‪ ،‬و‬                                                                     ‫جمعه ‪ 26‬مردادماه تا پنجشنبه‪ 1‬شهریورماه ‪1397‬خورشیدی‬
                                      ‫همچنان معتبرند و گویی همین امروز‬          ‫سیاستمداری مل ‌یگرا و میه ‌ندوست‬
                                      ‫نگاشته شده‌اند‪ .‬مقالات قدیم ‌یوی‬          ‫بود که بر نقش موثر ایران در مناسبات‬         ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)82‬‬
                                      ‫در دهه‌های سی تا پنجاه خورشیدی‬
                                      ‫همچنین بازتاب مستند موقعیت‬                     ‫منطق ‌های و جهانی آگاهی داشت‪.‬‬                            ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1263‬‬
                                      ‫سیاسی و اجتماعی ایران هستند‪.‬‬              ‫وی سال‌های طولانی در روزنام ‌ههای‬
     ‫داریوش همایون‬                    ‫از همین رو ما به بازنشر گلچینی از‬         ‫معتبر ایران قلم زد و از بنیانگذاران‬                 ‫احمد احـرار‬                 ‫بعـدی نبودنـد مسـأله‌ای اسـت‬         ‫در همـان حـال کـه دربـار بـه‬
                                      ‫آثار داریوش همایون می‌پردازیم که‬          ‫اصلی روزنامه‌ی «آیندگان» بود‬                                                    ‫جداگانـه‪ .‬ولـی به‌هرحـال شـرط‬        ‫کانـون مخالفـت بـا دولـت تبدیـل‬
‫(‪۵‬مهر‪،۱۳۰۷‬تهران‪۸-‬بهمن‪،۱۳۸۹‬ژنو)‬        ‫در سال‌های تبعید پس از انقلاب ‪۵۷‬‬          ‫که صفح ‌ه‌ای نوین در تاریخچه‌ی‬              ‫پوشـیده نباشـد کـه قبـول ایـن‬       ‫انصـاف و نزاکـت ایـن اسـت کـه‬        ‫شـده بود‪ ،‬رئیس دولـت و اطرافیان‬
                                      ‫با کیهان لندن نیز همکاری نزدیک‬            ‫روزنامه‌نگاری ایران گشود‪.‬همایون‬             ‫خدمـت در چنیـن موقـع سـخت‬           ‫رئیـس دولـت صبـر کند تا ایشـان‬       ‫او نیـز در بدگویـی از شـاه پـروا‬
                                      ‫داشت‪ .‬مقالاتی که در این ستون‬              ‫مهارت روزنامه‌نگاری و تسلط خود‬              ‫مملکـت‪ ،‬در مقابـل امـر ملوکانـه و‬   ‫از سـفر اروپـا برگردنـد و طبق نظر‬    ‫نمی‌داشـتند‪ .‬وزیـر مختـار انگلیس‬
                                      ‫م ‌یخوانید‪ ،‬از آرشیو کیهان لندن‬           ‫بر زبان فارسی را با اید‌ههای سیاسی‬          ‫انتظـار هموطنـان‪ ،‬بـه تـوکل الهی‬    ‫خودشـان تصمیـم گرفتـه شـود‪.‬‬          ‫آنچـه را کـه شـخصاً از دهـان شـاه‬
                                                                                ‫خویش در هم آمیخت و از دهه‌ی ‪۳۰‬‬              ‫و حکـم وظیفه‌شناسـی بـوده و‬         ‫اعلی‌حضـرت بـا نظـر مـن موافقت‬       ‫و رئیس‌الـوزرا شـنیده بـود در‬
                                                          ‫انتخاب شده‌اند‪.‬‬       ‫خورشیدی به این سو‪ ،‬نوشته‌هایی از‬            ‫یگانـه چیـزی کـه اعضـاء کابینه را‬                                        ‫گزارشـهای خود به لنـدن منعکس‬
                                                                                                                            ‫بـه قبـول ایـن خدمـت وامـی‌دارد‬                           ‫کردنـد»‪.‬‬
‫اگ ‌رهـا در تاريـخ‬                                                                                                          ‫همـان سـختی موقـع و ارادۀ قویه‬      ‫بدیـن سـان‪ ،‬در چهـارم تیرمـاه‬                              ‫می‌کـر د ‪.‬‬
                                                                                                                            ‫اعلیحضـرت اقـدس شاهنشـاهی‬           ‫‪ 1299‬وثـوق الدولـه کناره‌گیـری‬       ‫در گزارشـی به‌تاریـخ ‪ 23‬ژوئـن‬
‫کیهان لندن شماره ‪ 6 - 1154‬اردیبهشت ماه ‪1386‬‬                                                                                 ‫اسـت کـه کاملا معطـوف به اصلاح‬      ‫کـرد و در هفتـم تیرمـاه ( ‪24‬‬         ‫‪ 1920‬بـا قیـد «بسـیار مهـم و‬
                                                                                                                            ‫و بهبـودی اوضـاع موافـق مصالـح‬      ‫ژوئـن ‪ )1920‬میـرزا حسـن خـان‬         ‫فـوری»‪ ،‬نورمـن بـه لـرد کـرزن‬
‫فرو رفت ‌هاند‪ ،‬در کنار آزاد شدگان از‬  ‫گونه رفتار کرد و از اينجاست که اگ ‌رها‬    ‫با جای بزرگی که گذشته در‬                                                        ‫مشـیرالدوله مأمـور تشـکیل کابینه‬     ‫می‌نویسـد کـه شـاه بـه وی گفتـه‬
‫گذشته‪ ،‬نويد بخش آيند‌های هستند‬          ‫در تاريخ جای بسيار بالائی دارند‪.‬‬        ‫زندگی بسياری از ما يافته است‬                             ‫مملکـت می‌باشـد‪.‬‬                                            ‫اسـت از زمان بازگشت به کشور در‬
                                                                                ‫بحث تاريخ و گذشته و اگ ‌رهايش‬               ‫نظـر بـه ایـن اصـل و توجهـی‬                                   ‫شد ‪.‬‬       ‫حمایـت از کابینـۀ فعلـی کوشـیده‬
            ‫که ارزش مبارزه دارد‪.‬‬      ‫اگر درپی گمانپروری نباشيم آنگاه‬           ‫را نمی‌توان بی هنگام کوتاه کرد‪.‬‬             ‫کـه از طـرف هموطنـان مشـاهده‬        ‫وثوق‌الدولـه کـه در ادبیـات‬          ‫ولـی رئیس‌الـوزرا کامال به‌عکـس‬
‫اينکه ما نمی‌توانيم بسياری از‬         ‫نم ‌یتوانيم بگوئيم در بحث تاريخی‪،‬‬         ‫ما آن چنان مردمانی هستيم که در‬              ‫می‌شـود رجـاء واثـق دارم کـه‬        ‫دسـتی داشـت و دیـوان شـعری‬           ‫رفتـار کرده و هیـچ فرصتی را برای‬
‫بنديان تاريخ را در ميان خود ـ آنها‬    ‫اگر‌ها جائی ندارند‪ .‬تاريخ‪ ،‬بايگانی‬        ‫اين هنگامه بحرا ‌نها و خط ‌رها و در‬         ‫کوشـش و جـ ّد و جهـد اینجانـب‬       ‫هـم دارد‪ ،‬تلخکامـی خـود را از این‬    ‫حملـه بـه مقـام سـلطنت و هتـک‬
‫که وظيفه اکنون و آينده را نگهداشتن‬    ‫نيست‪ ،‬سياست (زندگی) گذشته‬                 ‫هزاران کيلومتری ايران به ديگران‬             ‫و آقایانـی کـه در زمامـداری امـور‬   ‫وقایـع در قصیـدۀ معروفـش بیـان‬       ‫حرمـت پادشـاه فروگـذار نکـرده‬
‫و ساختن گذشته م ‌یدانند ـ به حال‬      ‫است و در زمان جريان م ‌یيابد‪ .‬هر‬          ‫تکليف م ‌یکنيم که دادگاه حقيقت‬              ‫و عهـده‌داری بار سـنگینی شـرکت‬                                           ‫اسـت‪« :‬اعلی‌حضرت مثل همیشـه‬
‫خود بگذاريم از احساس بستگی نسلی‬       ‫نسل‪ ،‬تاريخ را از نو م ‌ینويسد ـ که با‬     ‫ياب برای رسيدگی به جنايات سه‬                ‫جسـته‌اند در ایـن مقصـود عالـی‬                         ‫کـرده اسـت‪:‬‬       ‫بـا لحنـی ملایـم و خونسـردانه‬
‫و شرکت در تجربه مشترک‪ ،‬اگر چه‬         ‫اختراع کردن تاريخ تفاوت دارد ـ به‬         ‫چهار دهه پيش کسانی ديگر تشکيل‬               ‫کـه تزییـد امنیـت و رفاه ّیت اهالی‬                                       ‫صحبـت می‌کرد ولی آشـکارا دیده‬
‫در دو سوی ميدان‪ ،‬نيست‪ .‬حتی به‬         ‫اين معنی که در ‌سهای خود را از آن‬         ‫دهند‪ .‬به جای چاره‌جوئی برای‬                 ‫و سـعادت مملکـت اسـت بـا فضل‬        ‫چون بد آید هرچه آید‪ ،‬بد شود‬          ‫می‌شـد کـه احساسـات باطنـی‌اش‬
‫اين سبب نيست که آنها به حال پيکار‬     ‫م ‌یگيرد‪ .‬آينده را با بهتري ‌نها (و برای‬  ‫جلوگيری از جناياتی هرچه فجي ‌عتر‬                                                 ‫یک بلا ده گردد و ده‪ ،‬صد شود‬         ‫نسـبت بـه وثوق‌الدولـه تـا چه حد‬
‫همگانی ما سودمندند‪ .‬از اينجاست‬        ‫بيشتر جهان سوم ‌یها با ب ‌دتري ‌نها)‬      ‫و در ابعاد گسترد‌هتر که هر روز در‬                    ‫الهـی بی‌نتیجـه نمانـد‪.‬‬    ‫آتش از گرمی فتد‪ ،‬مهر از فروغ‬         ‫بـا نفـرت و انزجـار آمیختـه اسـت‪.‬‬
‫که آنها بهترين درس را می‌توانند‬       ‫ئی که گذشته دارد م ‌یسازد‪ .‬هيچ‬            ‫برابر چشمان مان روی می‌دهد با‬               ‫پـس از اظهـار ایـن مقدمـه‪ ،‬از‬        ‫فلسفه باطل شود‪ ،‬منطق دروغ‬           ‫به‌همیـن دلیـل یقیـن دارم کـه‬
‫به آيندگان بدهند‪ .‬چه در آنچه سی‬       ‫چيز به اندازه اگ ‌رهای تاريخی به کار‬      ‫نداشتن هيچ امکانات و اقتداری‬                ‫آنجـا کـه تشـکیل ایـن کابینـه‬                                            ‫آشـتی پایـدار و حقیقـی بیـن ایـن‬
‫چهل سال است کرد‌هاند و چه در‬          ‫درس گرفتن نم ‌یآيد‪ ،‬همان نقشی که‬          ‫در انديشه تعيين دادرسان و احضار‬             ‫مصـادف با زمانی اسـت که مجلس‬                ‫پهلوانی را بغلتاند خسی‬       ‫دو نفـر ممکـن نخواهد بود‪ .‬اگر هم‬
‫آنچه در سال‌های باقی مانده‌شان‬        ‫اگ ‌رها در زندگی شخصی نيز م ‌یتوانند‬      ‫متهمان و تعيين وکلای مدافع‬                  ‫شـورای ملی هنـوز منعقد نیسـت‪،‬‬          ‫پشه‌ای غالب شود بر کرکسی‬          ‫آشـتی ظاهـری میـان آنهـا صورت‬
‫می‌توانند؛ اگر آن تکان اخلاقی و‬                                                 ‫و هيات منصفه باشند‪ .‬من بسيار‬                ‫ناچار به‌وسـیلۀ ایـن مختصر بعضی‬        ‫کور گردد چشم عقل کنجکاو‬           ‫گیـرد زودگـذر خواهـد بـود و یک‬
‫سياسی لازم را ـ لازم برای نسلی که‬                        ‫داشته باشند‪.‬‬           ‫درباره گذشته زيان و بازماندگانی که‬          ‫از خطـوط رئیسـه منظـورات دولت‬          ‫بشکند گردونه‌ای را شاخ گاو‬        ‫هفتـه یـا ده روز بعـد روابطشـان‬
‫چنين بدهی سنگينی به تاريخ دارد‬        ‫نياز به گفتن ندارد که تاريخ‬               ‫در يک دوره‪ ،‬گاه در يک شخصيت‪،‬‬                ‫را به‌اطالع عامـه می‌رسـانم تـا‬        ‫نیک‌بختان راست ابر فرودین‬         ‫بـاز دسـتخوش بحـران می‌شـود‪.‬‬
‫ـ به خود بدهند‪ .‬آن تکان اخلاقی و‬      ‫يا امر روی داده را نمی‌توان تغيير‬         ‫يخ زد‌هاند گفت ‌هام ولی اين تاز‌هترين‬       ‫هموطنـان از مشـی دولـت در‬               ‫زیب‌بخش باغ و م ّشاط زمین‬        ‫اکنون برایم مسـلم شـده اسـت که‬
‫سياسی را در اين بافتار ‪context‬‬        ‫داد‪« .‬اعتبار امر مختوم» به زبان‬                                                       ‫غیـاب مجلـس قرین اطلاع باشـند‪.‬‬
                                      ‫حقوقدانان جای سخن ندارد‪ .‬ولی‬                                                                                                  ‫تیره‌بختان راست باران بهار‬
                                                                                                                                                                ‫سیل خرمن‌شوی و برق شعله‌بار‬
                                                                                                                                                                 ‫آن یکی را آب‪ ،‬سیل‌ خانه‌کوب‬

                                                                                                                            ‫مشیرالدوله (حسن پیرنیا)‬                                                  ‫احمدشاه قاجار‬

‫در يک جمله م ‌یتوان خلاصه کرد‬         ‫ما در اينجا از جبر تاريخ سخن‬              ‫پرده نمايش درماندگی نسل انقلاب‬              ‫راجـع بـه سیاسـت خارجه‪ ،‬مشـی‬         ‫این یکی را مرکب سهل‌الرکوب‬          ‫هـر نـوع کوششـی بـرای برقـراری‬
‫ـ اينکه به جای بهره برداری سياسی‬      ‫می‌گوئيم‪ ،‬از اينکه آيا در يک‬              ‫را در بدبين‌ترين لحظه‌هايم نيز‬              ‫دولـت بـر حفـظ و تشـیید مبانـی‬                                           ‫تفاهـم و التیـام دادن روابـط ایـن‬
‫در پی درس گرفتن از تاريخ باشند‪.‬‬       ‫موقعيت مفروض جز آنچه روی‬                  ‫تصور نم ‌یکردم‪ .‬به نظر م ‌یرسد که‬           ‫وداد و تحکیـم روابـط دوسـتانه‬          ‫راستی ماهیت تقدیر چیست‬            ‫دو نفـر بی‌فایـده اسـت و به‌هیـچ‬
‫آنگاه به هر انگشت اتهامی که رو به‬     ‫داده چار‌های نبوده است يا می‌شد‬           ‫شکس ‌تهای پياپی در سطح ملی و‬                ‫بـا دول متحابّـه اسـت‪ .‬راجـع بـه‬                                         ‫وجـه نمی‌تـوان معظم‌لـه را وادار‬
‫ديگران م ‌یگيرند نگاهی نيز به خود‬     ‫بر راه‌های ديگری رفت؟ اهميت اين‬           ‫بين المللی‪ ،‬کسانی را در پافشاری‬             ‫قـراردادی کـه موسـوم به قـرارداد‬    ‫یا که با تقدیر بد‪ ،‬تدبیر چیست؟‬       ‫بـه همـکاری بـا نخسـت‌وزیری‬
                                      ‫سخن در دو جاست‪ :‬در اينکه اگرچه‬            ‫برآنچه بود‌هاند مصم ‌متر ساخته است‪.‬‬         ‫ایـران و انگلیـس از تاریـخ نهم اوت‬  ‫مشـیرالدوله کابینـۀ خـود را در‬       ‫کـرد کـه از او نفـرت دارد و به‌گفتۀ‬
                 ‫خواهند انداخت‪.‬‬       ‫رويدا ‌دها تکرار نم ‌یشوند‪ ،‬موقعي ‌تها‬    ‫پيش از آنکه اين چنگ زدن‌ها‬                  ‫‪ 1919‬اسـت چـون بدیهـی اسـت‬          ‫سـیزدهم تیرمـاه بـه ایـن شـرح‬        ‫خـودش‪ ،‬به‌حدی اعتمـادش از وی‬
‫يک سودمندی و زيبائی بررسی‬             ‫می‌توانند در بافتار ‪c‌ ontext‬های‬          ‫در گذشته برای جلوگيری از هر‬                 ‫کـه قـرارداد مزبـور بایـد به‌تصویب‬                                       ‫سـلب شـده اسـت کـه بـه هیـچ‬
‫انتقادی تاريخی‪ ،‬پی بردن به سهمی‬       ‫ديگری پيش آيند؛ و نيز در اين است‬          ‫حرکتی به پيش‪ ،‬برای جلوگيری از‬               ‫مجلـس شـورای ملی موکول شـود‬                 ‫برگزیـد و معرفـی کـرد‪:‬‬       ‫وجـه نخواهـد توانسـت در آینده با‬
‫است که کسان و گرو‌هها نه تنها در‬      ‫که سرتاسر نگرش انسان به عمل‬               ‫هر دگرگونی‪ ،‬روان را تيره کند و‬              ‫بنابرایـن عجالتاً عملیات اجرائی آن‬  ‫مشـیر ا لد و له ر ئیس‌ا لـو ز ر ا ـ‬
‫ويرانی خود بلکه در شکل دادن به‬        ‫سياسی‪ ،‬به خود زندگی‪ ،‬بستگی به‬             ‫اميد ما را يکسره از آن نسل بر گيرد‪،‬‬         ‫موقـوف می‌مانـد و مسـاعدتی کـه‬      ‫حشـمت‌ا لد و له و ز یـر د ا خلـه‬                        ‫او کار کنـد»‪.‬‬
‫دشمنان و مخالفان خود داشت ‌هاند‪.‬‬      ‫آن دارد‪ :‬آيا انسان زنجيربند اوضاع و‬       ‫بازگشت به گفتاری که به پار‌های از‬           ‫راجـع بـه مسـائل مطروحـه مابین‬      ‫ـ مشارالسـلطنه وزیـر خارجـه ـ‬        ‫وزیـر مختـار انگلیـس در حالـی‬
‫سه ‌مها طبعا يکسان نيست و با قدرت‬     ‫احوال است يا اوضاع و احوال فرصتی‬          ‫ما ياری خواهد داد بجا خواهد بود‬             ‫دولتیـن‪ ،‬از طـرف دولـت فخیمـۀ‬       ‫مصدق‌السـلطنه وزیـر عدلیـه ـ‬         ‫کـه دیگر بـه دوام دولـت و کارآیی‬
‫نسبت مستقيم دارد‪ ،‬ولی پی بردن به‬      ‫به انسان م ‌یدهد که نيروی آفريننده‬        ‫تا بلکه زنجير يک دوره تاسف آور‬              ‫انگلیـس و وزیـر مختـار محترم آن‬     ‫وثوق‌السـلطنه دادور وزیـر جنـگ‬       ‫وثوق‌الدولـه امیـد نداشـت نگـران‬
‫اين حقيقت به ما همه کمک م ‌یکند‬       ‫خود را بکار اندازد و جهان را بسازد‪.‬‬       ‫تاريخ از دست و پ‌اها گشوده شود‪.‬‬             ‫دولـت بـا کابینـۀ حاضـره به‌عمـل‬    ‫ـ مخبرالسـلطنه وزیـر مالیـه ـ‬        ‫سرنوشـت قـرارداد بـود‪ .‬در جریان‬
‫که نگرش يک سويه و جبری به تاريخ‬       ‫در پنجاه هزار سالی که از پديدار‬           ‫دربرابر کسانی که دست و پا زنان و‬            ‫آمـد باعـث خرسـندی و موجـب‬          ‫ن ّیرالملـک وزیـر پسـت و تلگراف ـ‬    ‫مذاکـره بـا احمدشـاه‪ ،‬صحبـت‬
‫را بدور اندازيم‪ .‬ما حتی م ‌یتوانستيم‬  ‫شدن انسان فرزانه بر اختر زمين‬             ‫با وامگيری از ادبيات روضه خوانی‪،‬‬            ‫امیـدواری اسـت‪ .‬رجـاء واثـق دارم‬    ‫اعتلاءالسـلطنه وزیـر فوائـد عامه ـ‬   ‫از تعییـن جانشـین در صـورت‬
‫دشمنان خود يا دست کم رفتارشان‬         ‫می‌گذرد اين نگرش دومی‪ ،‬ما را از‬           ‫اشتباهات هلاکت بار گذشته را به‬              ‫کـه بـا حسـن نیتـی کـه از طـرف‬      ‫حکیم‌الملـک وزیر علـوم و اوقاف ـ‬     ‫اسـتعفای وثوق‌الدولـه پیـش آمـد‬
                                      ‫پيروزی به پيروزی بزرگ‌تر رسانده‬           ‫گردن هماوردان خود می‌اندازند‬                ‫اولیـای دولـت ایـران و انگلسـتان‬    ‫مسـتوفی‌الممالک و مؤتمن‌الملـک‬       ‫و نورمـن گفـت کـه رئیـس دولـت‬
                ‫را نيز بهتر سازيم‪.‬‬                                              ‫م ‌یتوان اين پرسش را کرد‪ :‬آيا با همه‬        ‫مشـاهده می‌شـود روابـط وداد و‬                                            ‫آینده باید کسـی باشـد کـه اعتماد‬
‫برگسون به همه ماندگان در جبر‬                    ‫است‪ ،‬با همه شکست‌ها‪.‬‬            ‫مسئوليت انکار ناپذير ديگران خود ما‬          ‫همسـایگی در تزایـد و رشـته‌های‬                       ‫وزرای مشـاور‪.‬‬       ‫و حمایـت ملـت را جلـب کنـد و‬
‫تاريخ ـ ضرورت آنچه روی داد و جز‬       ‫ايرانيانسیسالپيشم ‌یتوانستند‬              ‫ناگزير از کوتاه ‌یها و کژرو ‌یهامان‬         ‫مـو ّدت و حم ّیـت محکمتـر گـردد‪.‬‬    ‫نظـر دولت جدیـد دربارۀ قرارداد‬       ‫مقدمـات افتتـاح مجلـس شـورای‬
‫آن نمی‌شد ـ کمک بزرگی کرده‬            ‫تسليم اوضاع و احوال خودشان‪ ،‬هر‬            ‫بود‌هايم و آيا باز به ناچار در کوتاه ‌یها‬   ‫راجـع بـه سیاسـت داخلـه‪ ،‬در‬         ‫ایـران و انگلیـس‪ ،‬چنـد روز بعد در‬    ‫ملـی را جهـت تصویـب قـرارداد‬
‫است‪ .‬او از جبر ناظر بر گذشته سخن‬      ‫کدام در جهتی‪ ،‬نشوند و به اين‌هاويه‬        ‫و کژرو ‌یهای ديگر ولی از همان ريشه‬          ‫میـان موضوعـات مهمه کـه مربوط‬       ‫بیانیـه‌ای خطاب به «حـکام ایالات‬     ‫فراهـم سـازد‪ .‬شـاه پرسـید چـه‬
‫م ‌یگويد‪ .‬تا امری به گذشته نپيوسته‬    ‫نيفتند‪ ،‬امروز نيز م ‌یتوانند خود را‬                                                   ‫بـه ایـن قسـمت می‌باشـد تسـریع‬      ‫و ولایـات» به‌امضـای رئیس‌الـوزراء‬   ‫کسـی واجد این مشـخصات اسـت‪.‬‬
‫باشد از جبری سخن نم ‌یتوان گفت‪.‬‬       ‫بجای رها کردن در اکنون يا گذشته‬                       ‫و بنياد خواهيم افتاد؟‬           ‫انعقـاد مجلـس شـورای ملـی و‬                                              ‫نورمـن از مشـیرالدوله نـام بـرد و‬
‫اين نگرش به جبر همان است که ما‬        ‫از اي ‌ن هاويه بيرون بکشند‪ .‬شرطش‬          ‫مردمانی ناشاد از روزگار خود در‬              ‫تشـیید مبانـی مشـروطیت‪ ،‬موافق‬                ‫بدین شـرح اعلام شـد‪:‬‬        ‫شـاه نیـز بـر همیـن عقیـده بـود‪.‬‬
‫برای آزاد کردن نير‌وهای آفرينندگی‬     ‫آن است که پار‌های مخالفان فعال‬            ‫هر فرصت به ياد گذشته م ‌یافتند‪ ،‬و‬           ‫قانـون اساسـی و تزایـد امنیـت و‬     ‫«بسـمه تعالـی ـ در ایـن موقـع‬        ‫نو ر مـن د ر گـز ا ر ش خـو د‬
‫خود لازم داريم‪ .‬در آنچه امروز‬         ‫رژيم از گذشته شان بيرون بيايند و‬          ‫باي ‌دها و نباي ‌دهائی که اگر م ‌یتوانستند‬  ‫رفاهیـت مملکـت و اهالـی بـوده و‬     ‫کـه زمامـداری ایـن مملکـت از‬         ‫می‌افزایـد «خدمـت اعلی‌حضـرت‬
‫می‌کنيم جبری در ميان نيست‪.‬‬            ‫توده مردم به اکنون خود تن درندهند‪.‬‬        ‫در آن گذشته تغيير م ‌یدادند‪ :‬اگر آن‬                                             ‫طـرف قریـن الشـرف اعلیحضـرت‬          ‫عـرض کـردم کـه بـه نظر مـا هیچ‬
‫ما محکوم به باز زيستن گذشت ‌هها‬       ‫پيام ‌دهای گذشته ديگر به هيچ ترفند‬        ‫خطا را نرفته بودند؛ اگر آن چاره را‬              ‫جالـب فعالیـت خواهـد بـود‪.‬‬      ‫اقـدس شاهنشـاهی روحنـا فداه به‬       ‫صحیـح نیسـت وزیـر امـور خارجه‬
‫نيستيم‪ ،‬نامش را هر چه بگذارند‪ .‬ما‬     ‫توجيه پذير نيست؛ و توده مردم تنها‬         ‫انديشيده بودند‪ .‬در زندگی شخصی‬               ‫در خاتمـه توفیقـات هیئـت وزرا‬       ‫عهـدۀ ایـن کابینـه گذارده شـده و‬     ‫فعلـی تغییـر کنـد و نخسـت‌وزیر‬
‫م ‌یتوانستيم بهتر از اين باشيم و باز‬  ‫با ساختن آينده م ‌یتوانند از رنج امروز‬    ‫با اين اگر‌ها می‌توان خيالبافی و‬            ‫را در خدمتگـزاری بـه ذات اقـدس‬      ‫ابتـدای اشـتغال هیئـت وزراء بـه‬      ‫آینـده بایـد قبال متعهـد شـود‬
‫م ‌یتوانيم‪ .‬اينجاست که «اگر ‌»های‬     ‫خود رهائی يابند‪ .‬آنها که در نسل‬           ‫گمانپروری کرد يا از آنها پند گرفت‬           ‫شـاهانه و ملـت از خداوند خواهانم‪.‬‬   ‫امـور مملکتـی اسـت‪ ،‬لازم اسـت‬        ‫کـه پرنـس فیـروز را از مقـام خـود‬
‫تاريخی به کار م ‌یآيند‪ .‬با شناخت‬      ‫جوان تر نه غم گذشته خود را دارند‪،‬‬         ‫و آينده را بهتر از گذشته گردانيد‪ .‬در‬                                            ‫مطالـب ذیـل را بـرای اسـتحضار‬        ‫برنـدارد‪ .‬البتـه اگـر خـود حضـرت‬
‫آنهاست که در خود دگرگون ‌یهای‬         ‫نه تا گردن در غرقاب دشوار ‌یهای روز‬       ‫زندگی سياسی نيز می‌توان همان‬                ‫حسن مشیرالدوله ـ رئیس‌الوزراء‬       ‫هموطنـان خـود متذکـر شـوم‪.‬‬           ‫والا مایـل بـه عضویـت در کابینـۀ‬
                                                                                                                                                                ‫تصـور می‌کنـم کـه بـر اکثـر از‬
                 ‫لازم را م ‌یدهيم‪.‬‬                                                                                                                              ‫هموطنـان کـه آگاهـی بـر اوضـاع‬
                                                                                                                                                                ‫کنونـی ایـران دارنـد و از احـوال‬
                                                                                                                                                                ‫اعضـاء ایـن کابینه اطلاع نداشـتند‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17