Page 6 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۷۶ (دوره جديد
P. 6

‫صفحه ‪ - Page 6 - 6‬شماره ‪176‬‬
                                                                                                                                                              ‫جمعه ‪ 9‬تا پنجشنبه‪ 15‬شهریورماه ‪1397‬خورشیدی‬

‫بزرگ معاصر شکسپیر و پد ِر استقراء‬       ‫هفت اقتباس سینمایی شکسپیر که باید پیش از مرگ دید‬                                                                                                             ‫رضا پرچ ‌یزاده ‪ -‬از زمان اختراع‬
                   ‫مدرن‪ ،‬م ‌یداند‪.‬‬                                                                                                                                                                   ‫سینما تا به امروز آنقدر اقتباس‬
                                        ‫ارواح استفاده فراوان کرده این است‬     ‫خود را به عنوا ِن یک خارجی‪ ،‬یک‬           ‫خیانت و عدالت است‪ ،‬و به زیبایی‬         ‫برای تحریک حس میه ‌ندوستی از‬           ‫سینمایی از آثار شکسپیر شده که‬
‫کوزینتسف دو اقتباس سینمایی‬              ‫که جیمز اول پادشاه اسکاتلند ِی‬        ‫سیاهپوست‪ ،‬و یک سردا ِر جنگی جا‬           ‫هم به فیلم درآمده‪ .‬از قضا این فیلم‬     ‫آن استفاده م ‌یشود‪ .‬اتفاقا این اقتباس‬  ‫از شماره خارج است‪ .‬دیدن همه این‬
‫از دو نمایشنامه شکسپیر کرد– آن‬          ‫انگلستان در آن زمان خود به ارواح‬      ‫بیندازد‪ .‬پس اتللو از جنب ‌های مهم‬        ‫سیاه و سفید تنها اقتباس سینمایی‬        ‫خاص هم دقیقا به همین منظور در‬          ‫اقتبا ‌سها البته نه ممکن است و نه‬
‫دیگری شا‌هلیر است‪ ،‬که در زیر به آن‬      ‫علاقه خاصی داشته و به اصطلاح‬          ‫حکای ِت دشوار ‌یهای مهاجران در‬           ‫آمریکایی شکسپیر است که به‬              ‫سال ‪ ۱۹۴۴‬که متفقین م ‌یخواستند‬         ‫به وقت گذاشتن برایش م ‌یارزد‪ .‬در‬
‫خواهم پرداخت– که به نظرم هر دو‬                                                                                         ‫نظرم در رده اقتبا ‌سهای بزرگ قرار‬      ‫در نورماندی پیاده شوند با کم ‌کهزینه‬   ‫این میان‪ ،‬برخی از بهترین اقتبا ‌سها‬
‫بهترین اقتبا ‌سهای سینمایی از آن دو‬                    ‫خرافاتی بوده است‪.‬‬               ‫جامع ‌های جدید هم هست‪.‬‬          ‫م ‌یگیرد‪ .‬شکسپیر تا به امروز پرونده‬    ‫دولت وینستون چرچیل ساخته‬               ‫معمولا مهجور م ‌یمانند‪ .‬ب ‌هخصوص‬
‫نمایشنامه هستند‪ .‬این نسخه هملت‪،‬‬         ‫کوروساوا داستان اسکاتلندی مکبث‬        ‫سرگئی باندارچوک بازی درخشانی‬             ‫چندان موفقی در هالیوود نداشته‬          ‫شد‪ .‬به جز بازی درخشان اولیویه در‬       ‫این روزها که منبع اطلاعات بسیاری‬
‫هم از نظر بازیگری و هم از منظر‬          ‫را به ژاپن سامورای ‌یها در قرون‬       ‫در نقش سردار شکاک ارائه م ‌یدهد‪.‬‬         ‫است؛ چنانکه مثلا امروز کمتر کسی‬        ‫نقش هنری‪ ،‬شیوه روایت و طراحی‬           ‫از مردم عمدتا اینترنت شده‪ ،‬که‬
‫تکنیکی‪ ،‬اثری بسیار قدرتمند است‪.‬‬         ‫وسطا م ‌یبرد و به همان سیاهی هم‬       ‫ایناقتباسرنگیکهاکثرصحن ‌ههایش‬            ‫اورسن ولز و چارلتون هستون را به‬        ‫صحنه این اقتباس رنگی هم منحصر‬          ‫جنگلی درهم و برهم است که به‬
‫استفاده استادانه از مونتاژ‪ ،‬فیلمبرداری‬  ‫تصویرش م ‌یکند‪ .‬این فیلمی است که‬      ‫در کریمه و در کنار دریای سیاه‬            ‫خاطر اقتبا ‌سهای سینمای ‌یشان از‬       ‫به فرد است‪ .‬فیلم به شیوه نمایش‬         ‫راحتی آدم را در خود گم و گور‬
‫سیاه و سفید با دوربین متحرک و‬           ‫در هنگام دیدنش حتی ذر‌های طنز‪،‬‬        ‫فیلمبرداری شده به زیبایی ونیز اواخر‬      ‫شکسپیر– که لزوما بد هم نبود‌هاند–‬      ‫فیلمبرداری شده‪ .‬داستان از روی‬          ‫م ‌یکند‪ ،‬شناختن این اقتبا ‌سها بسیار‬
‫بازی با نور و سایه در محی ‌طهای خالی‬    ‫آرامش‪ ،‬و امید مشاهده نخواهید کرد‪.‬‬     ‫قرون وسطا را به تصویر م ‌یکشد‪.‬‬           ‫به خاطر م ‌یآورد‪ .‬این ظاهرا به‬         ‫صحنه «تئاتر گلوب» – یعنی تئاتری‬        ‫دشوار اگر نه ناممکن است‪ .‬در این‬
‫و دالا ‌نهای طولانی و هرا ‌سآفرینی از‬   ‫برای القای این وضعیت‪ ،‬کوروساوا‬        ‫جدا از بازی درخشان باندارچوک و‬           ‫این دلیل است که تبع بیننده عام‬         ‫که شکسپیر اکثر آثارش را در آنجا به‬     ‫مقاله دقیقا قصد دارم به معرفی چنین‬
‫سای ‌ههای پ ِس دیوارها این اثر را به‬    ‫عمده فیلم را در بالای کوه فوجی و‬      ‫موسیقی ارکسترال عالی خاچاتوریان‪،‬‬         ‫آمریکایی با درام کلاسیک سازگار‬         ‫روی صحنه م ‌یبرد– آغاز م ‌یشود و‬
‫نوعی اکسپرسیونیسم نزدیک کرده‬            ‫به طریقه سیاه و سفید فیلمبرداری‬       ‫مهمترین خصوصیت این فیلم بدون‬             ‫نیست؛ که خود نشان از تفاو ‌تهای‬        ‫تا آخر این وضعیت تئاتری را حفظ‬                       ‫اقتبا ‌سهاییبپردازم‪.‬‬
‫است‪ .‬بناهای عظیمی که پ ‌سزمینه‬          ‫کرده تا مه غلیظ و خاک تیره و ب ‌یبر‬   ‫شک همین جلو‌ههای بصر ‌یاش‬                ‫فرهنگی عمیق قاره جدید با قار‌ههای‬      ‫م ‌یکند‪ ،‬گرچه در صحن ‌ههای مختلف‬       ‫در باب اهمیت شکسپیر و به تب ‌عاش‬
‫صحن ‌هها قرار م ‌یگیرند‪ ،‬حقارت‬          ‫آتشفشانی‪ ،‬سیاهی این تراژدی را‬         ‫هستند‪ :‬دکور عظیم‪ ،‬طراحی لباس‬                                                    ‫میزان تئاتری بودن داستان بسته به‬       ‫اقتبا ‌سهای سینمایی از آثار او‪ ،‬باید‬
‫انسان را صدچندان جلوه م ‌یدهند‪ ،‬و‬       ‫بصری کند‪ .‬کوروساوا رگ ‌ههای گوتیک‬     ‫پر زرق و برق‪ِ ،‬س ‌تهای خیر‌هکننده‪،‬‬                            ‫قدیمی دارد‪.‬‬       ‫موقعیت مکانی کم و زیاد م ‌یشود‪.‬‬        ‫بگویم که شکسپیر بعد از چهارصد‬
‫حس تنهایی انسان و ب ‌یاطمینان ‌یاش‬      ‫و ترسناک را هم در این اقتباس به‬       ‫فیلمبرداری از زوایای مختلف‪،‬‬              ‫اما دلیل اینکه چطور این یکی‬            ‫مثلا صحنه کلیدی نبرد آژی ‌نکور‬         ‫و خرد‌های سال هنوز هم مهم است‪،‬‬
‫به همه چیز و همه کس را قوت‬              ‫نحو احسن وارد کرده‪ .‬صحن ‌ههای‬         ‫نورپردازی هوشمندانه و هدفدار‪ ،‬و‬          ‫در خود آمریکا هم محبوب است را‬          ‫(‪ )Agincourt‬در فرانسه کاملا در‬         ‫چرا که با دغدغ ‌ههای بنیادی بشری‬
‫م ‌یبخشند‪ .‬شوستاکوویچ هم استادانه‬       ‫حضور روح خبیث و ظهور روح میکی‬         ‫استفاده از مونتاژ با نواخت نسبتا‬         ‫فکر م ‌یکنم باید دقیقا در «عناصر‬                                              ‫دست و پنجه نرم م ‌یکند که تا به‬
‫برای هر صحن ‌های قطع ‌های موسیقی‬        ‫(بانکو) عالی هستند و در مای ‌ههای‬     ‫تند– که در اقتبا ‌سهای سینمایی‬           ‫هالیوودی» آن جست‪ .‬این فیلم‬                  ‫محیط خارج فیلمبرداری شده‪.‬‬         ‫امروز هم عمدتا دغدغ ‌ههای انسانی‬
‫ساخته که ج ّو آن صحنه را به بیننده‬      ‫ارواح کوایدان– که البته هشت سال‬       ‫شکسپیر معمول نیست‪ .‬اتللو از آن‬           ‫به سبک فیل ‌مهای تاریخی پرخرج‬          ‫طراحی صحنه این فیلم هم بسیار‬           ‫ماند‌هاند‪ .‬به عبارتی‪ ،‬لزومی ندارد که‬
‫القاء م ‌یکند‪ .‬قطعه مرموز و ترسناک‬      ‫بعد از این فیلم ساخته شد– تصویر‬       ‫نمایشنام ‌ههای شکسپیر است که‬             ‫هالیوود در ده ‌ههای چهل و پنجاه و‬      ‫جالب است‪ .‬دکور پر از نقاش ‌یهای‬        ‫خواننده و بیننده حتما در انگلی ِس‬
‫او در سکانس ظهور روح شاه هملت‬           ‫شد‌هاند‪ .‬نقش واشیزو (مکبث) را‬         ‫بارها برای سینما اقتباس شده‪ ،‬و به‬        ‫شصت همچون ده فرمان و ب ‌نهور‬           ‫شبیه به هنر طراحی کتاب قرون‬            ‫زمان شکسپیر زندگی کرده باشد تا‬
‫به نظرم ب ‌ینظیر است‪ .‬گرچه نسخه‬         ‫توشیرو میفونه همیشه اخمو و‬            ‫دلیل مؤلف ‌ههای نژادی موجود در آن‪،‬‬       ‫ساخته شده‪ ،‬و به اصلاح ‪big‬‬              ‫وسطاست‪ ،‬که جنبه ادبی کار را‬            ‫آنچه را در نمایشنام ‌ههایش م ‌یرود‬
‫‪ ۱۹۴۸‬لارنس اولیویه در غرب از همه‬        ‫عصبانیبازیم ‌یکند‪.‬سکانسکلیدی‬          ‫کماکان هنوز هم مورد توجه قرار‬            ‫‪ budget production‬است‪ .‬در‬              ‫از لحاظ بصری افزایش م ‌یدهد‪.‬‬           ‫تجربه کند‪ ،‬چرا که عمده آنچه او‬
‫همل ‌تهای دیگر مشهورتر است و‬            ‫حرکت درختان «جنگ ِل عنکبوت» به‬        ‫م ‌یگیرد و بازارش گرم است‪ .‬در طول‬        ‫این سبک فیلم‪ ،‬خیلی از بازیگران‬         ‫بدین ترتیب‪ ،‬این اقتباس خاص در‬          ‫م ‌ینویسد و تصویر م ‌یکند مرزهای‬
‫کلی جایزه گرفته است‪ ،‬اما به نظرم‬        ‫سوی «قلعه تارعنکبوت»– که در‬           ‫تاریخ سینما هنرپیشگان بزرگی نقش‬          ‫مشهور نیم ‌هبرهنه– مردان با بد ‌نهای‬   ‫حقیق ‌تگون ‌های «متاتئاتر» است؛‬        ‫جغرافیایی و فرهنگی را درم ‌ینوردد‪.‬‬
‫به گرد پای نسخه کوزینتسف هم‬             ‫پیشگویی آمده نشانه سقوط واشیزو‬        ‫اتللو را ایفا کرد‌هاند‪ .‬از آن جمل ‌هاند‬  ‫عضلانی و روغ ‌نمالی شده و زنان با‬      ‫یعنی تئاتری که خودآگاهانه نشان‬         ‫از این منظر م ‌یتوان شکسپیر را با‬
‫نم ‌یرسد‪ .‬در جایی که اولیویه تنها‬       ‫است– به نظرم کوبند‌هترین سکانس‬        ‫اورسن ولز در نسخه خودش (‪،)۱۹۵۲‬‬           ‫آرایش زیبا و لباس فاخر– پرده را به‬     ‫م ‌یدهد که تئاتر است‪ .‬از این جهت‪،‬‬      ‫فردوسی و سعدی مقایسه کرد‪ ،‬که‬
‫روی جنبه روانی هملت تمرکز کرده‬          ‫در میان فراوان سکان ‌سهای کوبنده‬      ‫لارنس اولیویه در نسخه استوارت بِرج‬       ‫تسخیر خود درم ‌یآوردند‪ .‬جن ‌گهای‬       ‫این اقتباس را حتی م ‌یتوان به‬          ‫درونمایه آثارشان دغدغ ‌ههای بنیادی‬
‫بود‪ ،‬کوزینتسف جنب ‌ههای روانی‬           ‫فیلم است‪ .‬نکت ‌های که این نمایشنامه‬   ‫(‪ ،)۱۹۶۵‬و لارنس فیشبرن در نسخه‬           ‫عظیم و سیاه ‌یلشکر هم در آنها‬          ‫گون ‌های پس ‌تمدرن به شمار آورد‪ .‬در‬    ‫بشری است‪ ،‬اگرچه ظاهر و قالب‬
‫و سیاسی را با هم پرورش م ‌یدهد‪.‬‬         ‫و اقتبا ‌ساش را برای ما جال ‌بتر‬      ‫اولیور پارکر (‪ .)۱۹۹۵‬اما این بدون‬        ‫فراوان بود‪ .‬و ژولیوس سزار همه‬          ‫سال ‪ ۱۹۴۶‬فیلم در چهار رشته نامزد‬       ‫آثارشان ایرانی و مربوط به ایران است‪.‬‬
‫خود اولیویه بعدا این نسخه را بهترین‬     ‫م ‌یکند البته شباهت بسیارش به‬         ‫شک بهترین اقتباس سینمایی اتللو‬           ‫اینها را دارد؛ به علاوه اینکه خوانش‬    ‫اسکار شد– و هی ‌چکدام را نبرد– و‬       ‫از این مقدمه که بگذریم‪ ،‬در‬
‫اقتباس هملت دانسته بود‪ .‬این فیلم به‬     ‫وضعیت رژیم جمهوری اسلامی و‬            ‫است‪ .‬یوتک ‌هویچ برای این فیلم جایزه‬      ‫کارگردان از شکسپیر هم بسیار ساده‬       ‫اولیویه برای کارگردانی‪ ،‬تهی ‌هکنندگی‬   ‫این مقاله قصد دارم هفت اقتباس‬
‫زیبایی به فارسی دوبله شده‪ ،‬و زند‌هیاد‬   ‫برخی سردمداران آن است‪ .‬این فیلم‬       ‫بهترین کارگردانی را از جشنواره کن‬        ‫و سرراست است‪ .‬احتمالا به همین‬          ‫و بازیگری اسکار افتخاری گرفت‪ .‬این‬      ‫سینمایی از آثار شکسپیر را که نزدیک‬
‫کاووس دوستدار به جای هملت– با‬           ‫به فارسی دوبله شده‪ ،‬و در آن زند‌هیاد‬  ‫در ‪ ۱۹۵۶‬دریافت کرد‪ .‬این فیلم به‬          ‫دلایل باشد که این نسخه در میان‬         ‫فیلمی بود که باعث شد شکسپیر‬            ‫به مت ِن نمایشنامه هستند بررسی‬
‫بازی اینوکنتی اسموکتونوفسکی–‬            ‫ایرج ناظریان به جای واشیزو حرف‬        ‫فارسی دوبله شده‪ ،‬و پرویز بهرام به‬        ‫مخاطبان عام آمریکایی محبوب‬             ‫بالاخره در سینما گل کند‪ .‬تا قبل از‬     ‫و معرفی کنم‪ .‬م ‌یگویم «نزدیک به‬
                                                                              ‫جای اتللو و ایرج ناظریان به جای یاگو‬     ‫شده‪ ،‬که در نهایت به مشهور شدنش‬         ‫آن بسیاری از آثار شکسپیر به روی‬        ‫متن» برای اینکه بسیاری اقتبا ‌سها‬
                    ‫حرف م ‌یزند‪.‬‬                                 ‫م ‌یزند‪.‬‬                                              ‫انجامیده است‪ .‬صحنه چاقو خوردن‬          ‫پرده رفته بودند‪ ،‬اما هیچکدام موفق به‬   ‫هم وجود دارند که به زمان و مکان‬
             ‫‪ .۶‬شاه لیر (‪)۱۹۷۱‬‬                       ‫‪ .۵‬هملت (‪)۱۹۶۴‬‬                              ‫حرف م ‌یزنند‪.‬‬         ‫سزار در صحن سنا (و عبارت معروف‬         ‫کسب اقبال عمومی نشده بودند‪ .‬این‬        ‫و حتی به ترتی ِب وقایع و تاکیدهای‬
‫ساخته گریگوری کوزینتسف‪ ،‬بر‬              ‫ساخته گریگوری کوزینتسف‪ ،‬با‬            ‫‪ .۴‬سریر خون‪ /‬قلعه تارعنکبوت‬              ‫«تو هم‪ ،‬بروتوس؟!») و سخنرانی‬           ‫فیلم سینماروها را با شکسپیر آشتی‬       ‫مت ِن اصلی نزدیک نیستند و با این‬
‫اساس ترجمه بوریس پاسترناک‬               ‫موسیقی دیمیتری شوستاکوویچ‪،‬‬                                                     ‫سیاستمدارانه مارک آنتونی در مقابل‬      ‫داد‪ .‬با وجودی که چهار دهه بعد ِک ِنت‬   ‫وجود هنوز هم «اقتباس» از شکسپیر‬
‫(‪ ،)۱۹۴۹‬و با موسیقی عصب ‌یکننده‬         ‫محصول شوروی سابق‪ .‬هملت‬                                        ‫(‪)۱۹۵۷‬‬           ‫سنا (دوستان‪ ،‬رومیان‪ ،‬ه ‌ممیهنان!)‬      ‫برانا هم نسخه خوبی از هنری پنجم‬        ‫محسوب م ‌یشوند‪ .‬مثلا ریچارد سوم‬
‫دیمیتری شوستاکوویچ‪ ،‬محصول‬               ‫داستان شاهزاد‌های دانمارکی است که‬     ‫ساخته آکیرا کوروساوا‪ ،‬محصول‬              ‫مهم است‪ .‬این فیلم به فارسی دوبله‬       ‫(‪ )۱۹۸۹‬را به روی پرده برد‪ ،‬اما به‬      ‫(‪ )۱۹۹۵‬ریچارد لانکرین و رومئو و‬
‫شوروی سابق‪« .‬شا‌هلیر» داستان‬            ‫عمویش و مادرش با هم سر و س ّری‬        ‫ژاپن‪ .‬این فیلم ژاپنی ب ‌یشک بهترین‬                                              ‫نظرم این نسخه تا به امروز بهترین‬       ‫ژولیت (‪ )۱۹۹۶‬باز لورمن که یکی‬
‫پادشاهی مجیزدوست در بریتانیای‬           ‫پیدا کرده و پدرش‪ ،‬شا‌ههملت‪ ،‬را به‬     ‫اقتباس سینمایی مکبث است‪ .‬این‬                                        ‫شده‪.‬‬        ‫اقتباس سینمایی هنری پنجم است‪.‬‬          ‫در انگلی ِس دهه سی و دیگری در‬
‫باستاناستکهم ‌یخواهدسهدخترش‬             ‫قتل م ‌یرسانند‪ .‬روح پدر بر هملت‬       ‫نمایشنامه که سیا‌هترین تراژدی‬                           ‫‪ .۳‬اُتِللو (‪)۱۹۵۵‬‬       ‫سخنرانی روز سنت کریسپی ِن هنری‬         ‫آمریکای دهه نود م ‌یگذرد از این‬
‫را شوهر بدهد و سرزمی ‌ناش را بین‬        ‫ظاهر م ‌یشود و از او م ‌یخواهد که تا‬  ‫شکسپیر است‪ ،‬داستان سقوط اخلاقی‬           ‫ساخته سرگئی یوتک ‌هویچ‪ ،‬با‬             ‫قبل از جنگ که ب ‌یشک مایه الهام‬        ‫قسم هستند‪ .‬با این وجود‪ ،‬برای من‬
‫آنها تقسیم کند تا سر پیری هر ثلث از‬          ‫انتقامش را نگرفته آرام ننشیند‪.‬‬   ‫انسان در اثر وسوسه و جا‌هطلبی را‬         ‫موسیقی متن کلاسیک آرام‬                 ‫این مدل سخنران ‌یها در بسیاری از‬       ‫آن اقتبا ‌سهایی اهمیت داشت ‌هاند که‬
‫سال را به دور از مسئولیت حکومت در‬       ‫هملت در اثر شک و تردید‪ ،‬انتقام‬                                                 ‫خاچاتوریان‪ ،‬محصول شوروی‬                ‫حماس ‌ههای هالیوودی بوده هم از‬         ‫به نظرم دید ‌نشان از جه ِت تجربه‬
‫نزد یکی از آنها سپری کند‪ ،‬اما دختر‬      ‫را تا لحظه آخر به عقب م ‌یاندازد‪،‬‬                        ‫روایت م ‌یکند‪.‬‬        ‫سابق‪ .‬منابع غیررسمی از دست‬             ‫لحاظ کارکردی مهم است‪ .‬این فیلم‬         ‫دراماتیک به دیدن شکسپیر نزدی ‌کتر‬
‫کوچک و صادقش او را م ‌یرنجاند‬           ‫و در نهایت هم خودش و هم تمام‬          ‫مکبث امیر و فرماندهی در اسکاتلند‬         ‫داشتن بوریس پاسترناک در نوشتن‬                                                 ‫است‪ .‬در این بین به برخی جزئیات‬
‫و لیر هم ب ‌یمهریه او را م ‌یراند و‬     ‫نزدیکان و دشمنانش قربانی تردید‬        ‫قرون وسطا است که در اثر دلاوری‬           ‫فیلمنام ‌هاش گفت ‌هاند‪ .‬اتللو داستان‬                ‫به فارسی دوبله شده‪.‬‬       ‫مربوط به اقتبا ‌سها که از شرایط‬
‫سرزمین را بین دو دختر متمل ‌قاش‬         ‫او م ‌یشوند‪ .‬این نمایشنامه در درجه‬    ‫مورد عنایت شاه دانکن قرار م ‌یگیرد و‬     ‫سردا ِر سیاهپوس ِت مراکشی در‬                 ‫‪ .۲‬ژولیوس سزار (‪)۱۹۵۳‬‬            ‫سیاسی‪ /‬اجتماعی‪ /‬فرهنگ ِی عصر و‬
‫و شوهرانشان تقسیم م ‌یکند‪.‬‬              ‫اول درباره تردید فلسفی است‪ ،‬و‬         ‫ترفیع مقام داده م ‌یشود‪ ،‬اما به دنبال‬    ‫خدمت ارتش ونیز است که از خود‬           ‫ساخته جوزف ال‪ .‬منکی ‌هویتس‪،‬‬            ‫تاریخ خودشان نشأت گرفت ‌هاند که به‬
‫بعدا که نزد دخترانش م ‌یرود‪،‬‬            ‫اینکه چگونه تردید باعث م ‌یشود‬        ‫طمع ابتدا دانکن را و سپس بهترین‬          ‫دلاور ‌یها نشان داده مورد احترام‬       ‫با موسیقی حماسی میکلوش روژا‪،‬‬           ‫آفرینش نسخه موجود انجامیده هم‬
‫آنها که پیشتر مدام مجیز وی را‬           ‫عمل درست آنقدر به عقب بیفتد تا‬        ‫دوستش بانکو را به قتل م ‌یرساند؛ و‬       ‫ونیزیان قرار م ‌یگیرد؛ اما افسر مادون‬  ‫محصول آمریکا‪ .‬نمایشنامه ژولیوس‬
‫م ‌یگفتند‪ ،‬به او ب ‌یمهری م ‌یکنند‬      ‫در نهایت کار از کار بگذرد و هرچه‬      ‫بعد برای اینکه این قت ‌لها را بپوشاند‬    ‫او‪ ،‬یاگو‪ ،‬به او حسادت م ‌یورزد و مدام‬  ‫سزار داستان روزهای آخر زندگی‬                             ‫خواهم پرداخت‪.‬‬
‫و او را م ‌یرانند و کشور را به جنگ‬      ‫هست و نیست از دست برود‪ .‬تردید‬         ‫دست به زنجیر‌های از قت ‌لها م ‌یزند‬      ‫در گوشش م ‌یخواند تا به همسر‬           ‫این سردار بزرگ رومی در دوران‬           ‫برای اینکه ُشبهه قضاوت درباره بهتر‬
‫و آشوب م ‌یکشانند‪ ،‬و لیر در نهایت‬       ‫فلسفی که گریبان هملت را رها‬           ‫و حمام خون به راه م ‌یاندازد‪ ،‬تا در‬      ‫سفیدپوس ِت زیباش دزدمونا شک‬            ‫دیکتاتور ‌یاش و ترورش به دست‬           ‫یا بدتر بود ‌ن اقتبا ‌سها پیش نیاید آنها‬
‫پس از تحمل مشقات بسیار و روبرو‬          ‫نم ‌یکند‪ ،‬به اصطلا ِح تئاتر کلاسیک‬    ‫نهایت به دست مخالفانش کشته شود‪.‬‬          ‫کند و او را به قتل برساند و در نهایت‬   ‫تعدادی از سناتورها و دوستش‬             ‫را بر اساس تاریخ تولید شمار‌هگذاری‬
‫شدن با حقیق ِت خود و اطرافیانش از‬       ‫«نقص تراژیک» (‪)tragic flaw‬‬            ‫از خو ِد مکبث خطرنا ‌کتر و ب ‌یرح ‌متر‬                                          ‫بروتوس‪ ،‬و انتقام مارک آنتونی‪ ،‬دوست‬     ‫کرد‌هام‪ .‬بدون تردید م ‌یتوان به این‬
                                        ‫اوست‪ .‬اما این نمایشنامه بطور عام‬      ‫البته همسرش‪« ،‬بانو مکبث» است‪،‬‬                              ‫خودکشی کند‪.‬‬          ‫دیگر سزار و سردار بزرگ دیگر روم‪ ،‬از‬    ‫فهرست تعدادی دیگر از اقتبا ‌سهای‬
                     ‫دنیا م ‌یرود‪.‬‬      ‫درباره درد اگزیستانسیالیستی بشر نیز‬   ‫که پش ِت اکث ِر تصمی ‌مهای مرگبار‬        ‫اتللو اول از هر چیز داستان حسودی‬                                              ‫سینمایی شکسپیر را هم اضافه‬
‫عمده زمان این اقتباس سیاه و‬             ‫هست‪ ،‬و اینکه از کجا آمده و آمدنش‬      ‫مکبث قرار دارد‪ ،‬و در حقیقت نیروی‬         ‫و حر ‌فدرآوردن و دها ‌نبینی و تبعا ِت‬               ‫آنها را روایت م ‌یکند‪.‬‬    ‫کرد‪ ،‬اما در آن صورت مقاله خیلی‬
‫سفید با زیرمای ‌ههای مارکسیستی‬          ‫بهر چه بوده و به کجا خواهد رفت‪.‬‬       ‫پی ‌شبرند‌هی وی است‪ .‬بدی ‌نترتیب‬         ‫تراژی ِک آن است‪ .‬اما در لای ‌ههای‬      ‫سزار البته نقش کوتاهی در این‬           ‫طولانی خواهد شد؛ و به هر ترتیب‬
‫و ضدفئودالیستی‪ ،‬در میان فقرا و‬          ‫این فلسف ‌یترین اثر شکسپیر است‪ .‬با‬    ‫او یکی از ترسنا ‌کترین و در عین‬          ‫زیرین‪،‬اتللوحکای ِتظهو ِرمرکانتالیسم‬    ‫نمایشنامه‪ /‬فیلم دارد‪ ،‬و نق ‌شهای‬       ‫این هفت مورد به نظرم کلید ‌یترین‬
‫آوارگان و در بیغول ‌هها و خراب ‌هها و‬   ‫این وجود‪ ،‬نظری ‌های هست معروف در‬      ‫حال تاثیرگذارتیرین ز ‌نهای تاری ِخ‬       ‫و جایگزین شد ِن ارز ‌شهای حماسی‬        ‫اصلی را بروتوس (جیمز میسون)‬            ‫اقتبا ‌سهای نزدیک به متن تا به‬
‫بیابا ‌نها و باتلا ‌قها و در کشاکش‬      ‫دنیای ادبیات که خال ِق این اثر را نه‬  ‫درام است‪ .‬از قضا نمایشنامه هم پر‬         ‫فئودالی با ارز ‌شهای اقتصاد ِی دوران‬   ‫و مارک آنتونی (مارلون براندو)‬          ‫امروز هستند‪ .‬یادآوری این نکته را‬
‫توفان و باران م ‌یگذرد‪ ،‬که به خوبی‬      ‫شکسپیر که فرانسیس بیکن‪ ،‬فیلسوف‬        ‫از ارواح و اشباح و مکا ‌نهای ترسناک‬      ‫رنسانس نیز هست‪ .‬اتللو دقیقا در‬         ‫بازی م ‌یکنند‪ .‬این داستانی درباره‬      ‫لازم م ‌یدانم که در متن مقاله تنها به‬
‫حس نکبت و فلاکت را القاء م ‌یکند‪.‬‬                                             ‫است‪ .‬اینطور م ‌یگویند که دلی ِل‬          ‫چنین جامع ‌های است که م ‌یخواهد‬        ‫دموکراسی‪ ،‬میه ‌ندوستی‪ ،‬افتخار‪،‬‬         ‫بارزترین درونمای ‌ههای نمایشنام ‌هها و‬
‫یوری یار ِوت با مشخصات فیزیکی‬                                                 ‫اینکه شکسپیر در این نمایشنامه از‬                                                                                       ‫اقتبا ‌سهای سینمای ‌یشان پرداخت ‌هام‪،‬‬
‫کاملا مناسب‪ ،‬با چش ‌مهای درشت و‬                                                                                                                                                                      ‫و بسیاری درونمای ‌هها و موتی ‌فها‬
‫صورت تکیده و اندام لاغر و کشیده‪ ،‬به‬                                                                                                                                                                  ‫را– باز به هوای اینکه مقاله طولانی‬
‫زیبایی هرچه تما ‌متر نقش لیر احمق و‬                                                                                                                                                                  ‫نشود– از قلم انداخت ‌هام‪ .‬خودتان‬
‫تمل ‌قجو‪ ،‬راند‌هشده و سپس دیوانه را‬
                                                                                                                                                                                                                  ‫ببینید و کشف کنید‪.‬‬
                    ‫بازی م ‌یکند‪.‬‬                                                                                                                                                                            ‫‪ .۱‬هنری پنجم (‪)۱۹۴۴‬‬
‫به خاطر ایفای این نقش‪ ،‬یاروت‬                                                                                                                                                                         ‫ساخته لارنس اولیویه‪ ،‬محصول‬
‫جایزه ویژه جشنواره جهانی تهران را‬                                                                                                                                                                    ‫انگلستان‪ .‬این نمایشنامه تاریخی‪،‬‬
‫در سال ‪ ۱۹۷۲‬نصیب خود کرد‪ .‬در‬                                                                                                                                                                         ‫داستان لشکرکشی هنری پنجم‪،‬‬
‫همین سال او در شاهکار سینمایی‬                                                                                                                                                                        ‫پادشاه انگلستان در اوایل قرن‬
‫دیگری به نام سولاریس به کارگردانی‬                                                                                                                                                                    ‫پانزدهم میلادی‪ ،‬به فرانسه و پیروزی‬
‫آندری تارکوفسکی نق ‌شآفرینی‬                                                                                                                                                                          ‫او بر فرانسو ‌یها با وجود خستگی‬
‫زیبایی کرد‪ .‬بعد از او‪ ،‬نقش دلقک‬                                                                                                                                                                      ‫و ک ‌متعداد بودن افرادش را روایت‬
‫که شوخی شوخی به او کنای ‌ههای‬
‫جد ‌ی م ‌یزند از همه نق ‌شهای دیگر‬                                                                                                                                                                                            ‫م ‌یکند‪.‬‬
‫برجست ‌هتر است‪ .‬سکانس ابتدای ِی‬                                                                                                                                                                      ‫البته در آن زمان بر اساس‬
‫تقسیم مملکت و مجیزگویی دو دختر‬                                                                                                                                                                       ‫فرمو ‌لهای موروث ِی فئودالی‪ ،‬قسمتی‬
‫بزرگ و دستبوسی خدم و حشم و‬                                                                                                                                                                           ‫از خاک فرانسه جزو املاک پادشاهان‬
‫صداقت دختر کوچک و اِر ِل ِکنت‬                                                                                                                                                                        ‫انگلستان به حساب م ‌یآمد‪ ،‬و بنابراین‬
‫به نظرم بهترین سکانس این فیلم‬                                                                                                                                                                        ‫هنری در اصل به فرانسه لشکرکشی‬
‫و یکی از بهترین سکان ‌سهای همه‬                                                                                                                                                                       ‫کرده بود تا بر تعلق آن قسمت از‬
‫اقتبا ‌سهای سینمایی شکسپیر است‪.‬‬                                                                                                                                                                      ‫فرانسه به انگلیس تاکید کند‪ .‬کارکرد‬
‫سکان ‌سهای ک ‌ممحلی کردن دخترها‬                                                                                                                                                                      ‫این نمایشنامه پر از ماجرا و جنگ‬
‫و واکنش لیر هم عالی است‪ .‬این فیلم‬                                                                                                                                                                    ‫و حادثه و در عین حال خودکاوی‬
‫به زیبایی به فارسی دوبله شده‪ ،‬و در‬                                                                                                                                                                   ‫در ذهنیت انگلیسی چیزی است‬
‫آن منوچهر اسماعیلی به جای شا‌هلیر‬                                                                                                                                                                    ‫در مای ‌ههای برخی داستا ‌نهای‬
                                                                                                                                                                                                     ‫شاهنامه– ب ‌هخصوص داستا ‌نهای‬
                    ‫حرف م ‌یزند‪.‬‬                                                                                                                                                                     ‫رستم– در ذهنیت ایرانی؛ و معمولا‬

‫ادامه در صفحه ‪17‬‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9   10   11