Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۸۲ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪1648‬‬
                                                                                                                                                                                                         ‫جمعه ‪ 20‬تا پنجشنبه‪ 26‬مهرماه ‪1397‬خورشیدی‬

‫آزاده و مستقل‪ ،‬کوشید تا نظرات و‬              ‫دکترمح ّمدمص ّدق؛آسیبشناسییکشکست‬                                                                                                                            ‫گاهی فکر می‌کنم که چه‬
‫پیشنهادات خویش را به شاه ارائه دهد‪.‬‬                                                                                                                                                                      ‫جان‌هائی! چه جان‌های شیفته و‬
‫‪ ...« -‬اگر اعلیحضرت انتظار دارند‬             ‫بخش (‪)12‬‬                                              ‫* نگاهی به کارنامة سیاسی دکتر مح ّمد مص ّدق‬                                                           ‫شیدائی در حریق حزب توده سوختند‬
‫من هم مانند درباریان هر چه را‬                                                                                                                                                                            ‫و خاکستر شدند!‪ :‬مرتضی کیوان‪،‬‬
‫فرمودید تأیید کنم‪ ،‬مسالة دیگریست‪،‬‬            ‫علی میرفطروس‬                                           ‫* دکتر جلال متینی * ناشر‪ :‬شرکت کتاب‪ ،‬آمریکا‪1384 ،‬‬                                                    ‫عبدالحسین نوشین‪ ،‬لو ِرتا‪ ،‬خلیل‬
‫ا ّما اگر اعلیحضرت مایل هستند از‬                                                                                                                                                                         ‫ملکی و بسیاران دیگر ‪ ...‬پس طبیعی‬
‫واقعیات موجود اجتماعی ‪ -‬آن طور‬                               ‫=خلیل ملکی و عبدالحسین نوشین‪ ،‬پروردة جنبش مشروط ّیت و بالیدة تج ّدد نوپای ایران بودند‪.‬‬                                                      ‫است که در شرح حال و زندگی‬
‫که هست نه آن طور که مورد پسند‬           ‫=خلیلملکیباشهامتوجسارتاستثنائی‪،‬ضمنتائیداصلاحاتاجتماعیشاه‪،‬دعوتشاهرابرایملاقاتوگفتگوپذیرفتهبود‪.‬‬                                                                    ‫آنان بتوان سخ ِن ابوالفضل بیهقی را‬
‫است ‪ -‬اطلاع حاصل کنند‪ ،‬آنچه که‬          ‫=آن«روحتود ‌های»کهخلیلملکیازظهورشنگرانبود‪،‬سرانجامباانقلاباسلامی‪،57‬در«روحاللهخمینی»متج ّلیشد‪.‬‬                                                                     ‫بیاد آورد و ‪« :‬قلم را‪ ،‬لَختی بر وی‬
‫من عرض م ‌یکنم صحیح است‪ ...‬این‬
‫را انصاف م ‌یدهم که در تمام مواردی‬      ‫آن جهت حرکت م ‌ینمایند‪ ،‬و شما هم‬        ‫بازی نمود‌هاید‪ ،‬متوجه هستید که من‬      ‫در روی صحنه‪ ،‬یک فرد اجتماعی‬               ‫در آن اطاقک کوچک و مح ّقر چگونه‬                               ‫بگریانم»‪1.‬‬
‫که من مقاومت کردم و توضیح دادم‬          ‫نقش «لش» [یعنی‪ُ :‬رل نعش] را بازی‬        ‫امروز با حادث ‌های روبرو شد‌هام که هر‬  ‫و مبارزی را مج ّسم نمائید که تا دیروز‬     ‫لو ِرتا‪ ،‬همسر نوشین‪ ،‬سعی م ‌یکرد تا‬     ‫خلیل ملکی و عبدالحسین نوشین‬
‫بالاخره [شاه] قانع شدند! دربارة‬                                                 ‫نوعصراحتلهجةگستاخان ‌هایراتوجیه‬        ‫علیرغم تو ّجة تمام دوستان خود و‬           ‫کودک شیرخوارشان را آرام کند‪ .‬تأثیر‬      ‫پروردة جنبش مشروط ّیت و بالیدة‬
‫رفراندوم و دکتر صدیقی و دفاع من‬                                 ‫م ‌ینمائید‪.‬‬     ‫م ‌ینماید‪ .‬شما خوب متوجه هستید در‬      ‫علیرغم عقل و منطق‪ ،‬هنر و قریحة‬            ‫عاطف ِی دیدن این منظره سبب شد تا‬        ‫تج ّدد نوپای ایران بودند‪ ،‬از این رو‪،‬‬
‫از ایشان‪ ،‬قریب یک ساعت بحث شد‬           ‫اگر [هم] کسب و تجارت شما را‬             ‫این پیس [نمایشنامة] سیاسی که امروز‬     ‫خود را فدای سیاست‪ ،‬یعنی وکیل‬              ‫ملکی دعوت نوشین و دیگران را جهت‬         ‫پائی در فرهنگ ُکهنسال ایران و پای‬
‫و متقاعد شدند که صلا ِح شخص‬             ‫خیلی فراموشکار نموده باشد‪ ،‬حتماً‬        ‫در نهضت تود‌های ایران به قلم آقای‬      ‫شدن برای مجلس‪ ،‬نموده بود‪ ،‬ولی‬                                                     ‫دیگری در عرصة فرهنگ مدرن اروپا‬
‫ایشان نیز زیاد کردن شکاف ناشی‬           ‫فراموش ننمود‌هاید که علاوه بر اشخاص‬     ‫طبری نوشته م ‌یشود‪ ،‬و به کارگردانی‬     ‫امروز‪ -‬به عکس‪ -‬تمام عقاید سیاسی‬                 ‫پیوستن به حزب توده بپذیرد‪.‬‬        ‫داشتند‪.‬مؤلّف ‌ههایدیگرینیز‪-‬الب ّته‪-‬‬
‫از ‪ 28‬مرداد نیست بلکه پُر کردن‬          ‫نامبرده‪ ،‬یک شخص ساکت و آرام نیز در‬      ‫ایشان و شرکت دکتر یزد ‌یها و دکتر‬      ‫و اجتماعی خود را به تمام معن ِی کلمه‪،‬‬     ‫در حزب توده‪ ،‬عبدالحسین نوشین‬            ‫سرشت و سرنوشت مشترک خلیل‬
‫آنست‪ .‬بالاخره ایشان سفارشی را به‬        ‫اغلب جلسات ما حضور داشت‪ ،‬شخصی‬           ‫کشاورزها و قاسمی‌ها و ع ّمه مظفر‬       ‫فدای قریحه و هنر‪ ،‬یعنی فدای نتیجة‬         ‫از اعضاء مهم و ف ّعا ِل جنا ِح اصلاح‬    ‫ملکی و عبدالحسین نوشین را َر َقم‬
‫توسط من به سران جبهة م ّلی دادند‪.‬‬       ‫که نَط ّـاق خوبی نیست ولی متفکر و‬       ‫فیروزها و شوهر او‪ ،8‬و متأسفانه با‬      ‫حاصل از هنر‪ ،‬یعنی «پول» نموده است‪،‬‬        ‫طلب و از جمله دوستان نزدیک و‬            ‫زده بودند‪ .‬از جمله‪ ،‬هر دو در کودکی‬
‫او [شاه] م ‌یگفت‪ :‬برای من چه فرق‬        ‫قضاوت کنندة خوبی است‪ ،‬و من و شما‬        ‫شرکت خو ِد شما بازی م ‌یشود‪ ،‬نقش‬       ‫همان پولی که شما هنرمندانه بارها آن‬       ‫صمیمی ملکی بود‪ .‬نوشین که مانند‬          ‫پدر را از دست داده بودند‪ .‬هر دو‬
‫م ‌یکند که َعمرو یا زید باشد‪ ،‬من‬        ‫هر دو نسبت به او احترام و ارزش قائل‬     ‫خیانتکار به من و خام ‌های و جواهری و‬   ‫را در صحنة [تئاتر] معرفی نمود‌هاید‪،‬‬       ‫بعضی دیگر از اصلاح طلبان‪ ،‬انشعاب‬        ‫جزو نخستین گروه مح ّصلینی بودند‬
‫هر نوع اختیارات قانونی دارم و‬           ‫هستیم‪ .‬آری ‪ ...‬اگر خاطرات آن روز را‬     ‫سایر افراد شرافتمند تحمیل شده است‪.‬‬     ‫که با آن م ‌یتوان وجدان اخلاق ‌یترین‬      ‫را صلاح نم ‌یدانست با رضایت ملکی‬        ‫که توسط رضاشاه به اروپا اعزام شده‬
‫حال که مردم صال ‌حها و سنجاب ‌یها‬       ‫فراموش کرد‌هاید‪ ،‬و اگر جرأت دارید‪،‬‬      ‫خوب متوجه هستید که در این بازی‬                                                   ‫و دیگ ِر انشعابیون‪ ،‬درحزب توده ماند‪،‬‬    ‫بودند (خلیل ملکی برای تحصیل علم‬
‫را م ‌یخواهند‪ ،‬من حرفی ندارم‪ .‬او‬        ‫خواهش م ‌یکنم این سطور را برای‬          ‫تراژیک و کمیک‪ ،‬نقش لنین و استالین‬                          ‫مردم را خرید!‬         ‫ا ّما فشار رهبری حزب برای محکوم‬         ‫به آلمان رفت و عبدالحسین نوشین‬
‫[شاه] م ‌یگفت‪ :‬من از آنها فقط دو‬        ‫صادق هدایت بخوانید‪ .‬او فراموشکاری‬       ‫و غیره را دکتر یزدی و دکتر کشاورز‬      ‫باپولم ‌یتوانشجاعتاخلاقیانسان‬             ‫کردن انشعاب و شخ ِص ملکی‪ ،‬نوشین‬         ‫برای هنر تئاتر به فرانسه)‪ .‬هر دو با‬
‫اطمینان م ‌یخواهم‪ .‬اولاً وضع خود را‬     ‫شما را جبران خواهد نمود! ‪10‬‬             ‫و ع ّمه فیروز مظفر و شوهرش بازی‬        ‫را خرید‪ ،‬البته تصدیق خواهید فرمود که‬      ‫را نیز ناگزیر کرد تا علیرغم میل خود‪،‬‬    ‫اندیشه و آرمانی انسانی به حزب توده‬
‫رسماً نسبت به احترام به قانون اساسی‬     ‫من پس از نوشتن این مراسله‪ ،‬حس‬           ‫کرده‪ ،‬و نقش خیانتکاران را خام ‌های و‬   ‫این نوع خریداری لازم نیست همیشه‬           ‫با آنان همساز شود و اعلام ّیة شدید و‬    ‫پیوستند و به عنوان «اصلاح طلبان»‬
‫(که منظور ایشان احترام به مقام‬          ‫م ‌یکنم که تمام نفرت من از شما تبدیل‬                                           ‫مستقیم باشد‪ ،‬غیرمستقیم هم‪ ،‬از لحاظ‬        ‫افتراءآمیز حزب توده علیه خلیل ملکی‬      ‫کوشیدند تا رهبری حزب توده را از‬
‫سلطنت بود) اعلام کنند؛ ثانیاً وضع‬       ‫بهمح ّبتوصمیم ّیتهمیشگیگردیده‬                     ‫جواهری بازی م ‌ینمایند!‬      ‫اخلاقی همان اثر و نتیجه را دارد‪7.‬‬                                                 ‫فساد و وابستگی و اطاعت کورکورانه‬
‫خود را نسبت به حزب توده مشخص‬            ‫و حس م ‌یکنم که در یکی از ش ‌بهای‬                                                                                                              ‫را امضا کند‪.‬‬      ‫برهانند‪ ،‬هر دو‪ ،‬روابط صمیمان ‌های با‬
‫سازند‪ .‬بعد گفت‪ :‬البته مطلب سومی‬         ‫هفته م ‌یتوانم شما را در روی صحنة‬                          ‫صادق هدایت‪ ،‬عبدالحسین نوشین‪ ...،‬و لورتا‬                       ‫نامة ملکی به نوشین‪ ،‬اندوه و‬             ‫صادق هدایت داشتند‪ ،‬هر دو از نجابت‬
‫هم هست که اختلافی در آن است‪.‬‬            ‫[تئاتر] ببینم و مانند گذشته‪ ،‬سعی‬                                                                                         ‫افسردگی یک اندیشمند معتقد به‬            ‫و فضیلت اخلاقی خاصی برخوردار‬
‫او تأکید کرد در صورتی که این دو‬         ‫م ‌یکنم در صف اول نشسته و از نزدیک‬      ‫دوست عزیزم آقای نوشین! گویا‬            ‫اگر یک فر ِد مبار ِز هنرمندی برای‬         ‫اخلاق را دربارة عم ِل ناروای یک دوست‬    ‫بودند‪ ،‬هر دو پایه گذار مکتب نوینی‬
‫مطلب روشن بشود برای من صال ‌حها‬         ‫به روی شما تماشا نمایم‪ .‬من بدون‬         ‫فراموش نموده‌اید این انحرافات‬          ‫رواج بازار تجارت هنرمندانة خود‪ ،‬و یا از‬   ‫عزیز و هنرمن ِد برجسته عیان م ‌یکند و‬   ‫در ایران بودند‪ :‬نوشین‪ ،‬پایه گذار‬
                                        ‫شرمساری و با وجدان راحت به روی‬          ‫خیانتکارانه که به من نسبت داده‬         ‫ترس کسادی بازار خود‪ ،‬اجازه دهد که‬         ‫در عین حال‪ ،‬صفای باطن‪ ،‬ادب و عاطفة‬      ‫تئاتر مدرن ایران‪ 2‬و خلیل ملکی‪ ،‬پایه‬
           ‫یا دیگران فرق ندارند»‪.‬‬       ‫شما نگاه خواهم کرد‪ ،‬زیرا با نوشتن‬       ‫م ‌یشود تاریخش‪ ،‬به عکس آنچه ادعا‬       ‫به نام او ‪ -‬و یا [با] سوءاستفاده ضمنی‬     ‫سرشا ِر خلیل ملکی را آشکار م ‌یسازد‪:‬‬    ‫گذار اندیشة سیاس ِی مستقل‪ ،‬م ّلی و‬
‫خلیل ملکی سپس از موض ِع‬                 ‫این سطور‪ ،‬دیگر هیچ اثری از نفرت و‬       ‫شده‪ ،‬از موقع انتشار کتاب «چه باید‬      ‫از نام و شخص ّیت او ـ قبی ‌حترین مردم‪،‬‬                                            ‫مدرن‪ .3‬هر دو‪ ،‬نسلی از هنرمندان‬
‫رهبران جبهة ملّی می‌نویسد که‬            ‫تحقیر در فکر من باقی نمانده‪ ،‬و ارزش و‬   ‫کرد» [اثر اپریم اسحق‪ ،‬اردیبهشت‬         ‫شری ‌فترین افراد را خیانتکار و منحرف‬         ‫دوست عزیز آقای نوشین!‬                ‫و نویسندگان برجسته را پرورش‬
‫یادآو ِر موضع گیر ‌یهای این رهبران‬      ‫احترام همیشگی خود را نسبت به شما‬        ‫‪ ]1325‬نم ‌یباشد‪ .‬خیلی زودتر از آن‬      ‫و عامل امپریالیسم و همردیف تروتسکی‬        ‫چند ساعت پس از نصف شب است‬               ‫دادند‪ :‬نوشین (به همراه همسرش‬
                                        ‫بازیافت ‌هام‪ .‬من در عالم دوستی مو ّظف‬   ‫شروع شده‪ .‬البته فراموش نکرد‌هاید ‪ -‬و‬   ‫و غیره جلوه دهند‪ ،‬و او ساکت و آرام‬        ‫که این سطور را برای شما م ‌ینویسم‪.‬‬      ‫لو ِرتا‌هایراپتیان)‪ ،‬هنرمندانی مانند‬
        ‫در آستانة انقلاب ‪ 57‬است‪:‬‬        ‫بودم به تکلیف خود عمل کنم‪ ،‬و افکار‬      ‫اگر اشتغالات کسبی باعث فراموشی‬         ‫بنشیند که اسم او نیز به عنوان عضو‬         ‫خیلی دلم برای شما تنگ شده است‪،‬‬          ‫محمد علی جعفری‪ ،‬ع ّز ‌تالله انتظامی‪،‬‬
‫«من این مطلب را به آقایان‬               ‫خود را دربارة شما به خو ِد شما بنویسم‬   ‫شدهباشد‪،‬باکمیتأ ّملتصدیقخواهید‬         ‫هیئت اجرائ ّیه در این اتهامات به عنوان‬    ‫ولی ملاقات بایک نفر خائن و منحرف‬        ‫نصرت کریمی‪ ،‬توران مهرزاد‪ ،‬مهین‬
‫[جبهة م ّلی] اطلاع دادم‪ ،‬ولی در‬                                                 ‫نمود‪ -‬که طبری و قاسمی و کیانوری و‬      ‫اکثریت تا ّم و تمام [هیئت اجرائیه مو ّقت‬  ‫برای شما خیلی خوشایند نباید باشد‪.‬‬       ‫و مصطفی اسکوئی‪ ،‬ایرن و محمد‬
‫آن روزها بازا ِر منفی بافی مطلق‬                    ‫تا بتوانم استراحت نمایم‪.‬‬     ‫شما بودید که این فکر امروزی را که من‬   ‫حزب توده] مورد سوءاستفاده قرار‬            ‫گاهی خیال م ‌یکنم شما را در روی‬         ‫عاصمی را پرورش داد*‪ ،‬و خلیل‬
‫رواج داشت و رهبران نهضت‪ ،‬مانند‬                                                  ‫تعقیب م ‌ینمایم‪ ،‬در من تزریق نمودید‪.‬‬   ‫بگیرد‪ ،‬اسم این را چه م ‌یتوان گذارد؟‬      ‫صحنة تئاتر زیارت نمایم‪ ،‬ولی نم ‌یتوانم‬  ‫ملکی‪ ،‬نویسندگانی چون محمد علی‬
‫موارد گذشته‪ ،‬حتی عوام فریب هم‬           ‫دوست صمیمی شما‬                          ‫گویا فراموش نکرده باشید که من پس از‬    ‫آری دوست عزیزم ‪ ...‬نشان دادن‬              ‫خود را راضی کنم‪ .‬ایراد من [به شما]‬      ‫همایون کاتوزیان‪ ،‬داریوش آشوری و‬
‫نبودند بلکه فریفتة تمام و کمال عوام‬      ‫دربارة اصلاحات اجتماعی شاه‬             ‫شناختن افراد «اپورتونیست» در گوشة‬      ‫شخص ّیت یک همچو فر ِد « بی‬                ‫نه برای این است که شما امضائی برای‬      ‫هوشنگ وزیری را ‪ ،...‬هر دو با وجود‬
‫بودند‪ .‬متأسفانه سران جبهة م ّلی‪،‬‬        ‫خلیل ملکی بخاطر واقع بینی و‬             ‫خانة خود منزوی شده بودم‪ .9‬وقتی شما‬     ‫شخص ّیتی» در صحنة امروز بیشتر‬             ‫تقبیح عملی نموده‌اید که مس ّببین‬        ‫غنای فرهنگی‪ ،‬در سراسر زندگی‬
‫در عمل‪ ،‬نشان دادند که مردانی‬            ‫خصلت اصلاح طلبی خود‪ ،‬بحث‬                ‫از طبری تعریف و تمجید [کردید] و مرا‬    ‫از هر روز برای جامعة ایران مفید و‬         ‫حقیقی آن را بیشتر از من م ‌یشناسید!‬     ‫خویش در تنگدستی و فقر زیستند‪،‬‬
‫نیستندکهدرجریا ‌نهایسیاسی‬               ‫و مذاکره و گفتگو را بهترین شیوه‬         ‫به تبعیت از فکر خودتان تشویق نمودید‪،‬‬   ‫مؤثر است‪ .‬من خوب متو ّجة این‬              ‫برای این نیست که من نم ‌یخواهم و‬        ‫و سرانجام‪ :‬هر دو به گون ‌های متفاوت‬
‫آگاهانه دخالت کنند و با تدبیر و‬         ‫برای ح ّل مسائل و مشکلات سیاسی‬          ‫من ضع ‌فها و خودخواه ‌یهای او را که‬    ‫بی شخص ّیت ِی با شخص ّیت‌ترین‬             ‫نم ‌یتوانم حتی در روی صحنة [تئاتر]‬      ‫‪ -‬در حریق حزب توده سوختند‪:‬‬
‫موقعشناسیازفرص ‌تهااستفاده‬              ‫م ‌یدانست و لذا‪ ،‬در عصری که بسیاری‬      ‫در زندان دیده بودم برای شما تعریف‬      ‫افراد جامعة روشنفکران هستم و‬              ‫شما را ببینم! بلکه تن ّفر من از دیدن‬    ‫عبدالحسین نوشین‪ ،‬در غرب ِت غری ِب‬
‫کنند‪ .‬آنها نشان دادند که هدفشان‬         ‫از رهبران سیاسی و روشنفکران ایران‪،‬‬      ‫کردم‪ .‬شما خوب می‌دانید که فکر‬          ‫لزوم مبارزه با این بی شخص ّیتی‬            ‫شما به این جهت است که در مقابل‬          ‫مهاجرت (در تنهائ ِی بیمارستانی در‬
‫مجبوب القلوب بود ِن صرف است نه‬          ‫مبارزة مسلّحانه را «تنها ره رهائی»‬      ‫امروزی من عیناً همان فکر مشترکی‬        ‫را بخوبی درک م ‌ینمایم‪ .‬شما این‬           ‫این رو ِش بی شرفانه و ناجوانمردانه‪،‬‬     ‫مسکو)‪ ،‬و خلیل ملکی‪ ،‬در طوفان‬
‫اقدام و خدمت اجتماعی که محبوبیت‬         ‫می‌دانستند‪ ،‬ملکی تأکید می‌کرد‪:‬‬          ‫است که من و شما و طبری و قاسمی‬         ‫مبارزه را از صحنة [تئاتر] شروع کنید‪،‬‬      ‫سکوت اختیار نمودید‪ .‬شما که جرأت‬         ‫تهم ‌تهای حزب توده‪ ،‬در ُعزلت و‬
‫تاریخی بیاورد‪ .‬آنان در سنگر‬             ‫«ما تئوری مبارزه» [قهرآمیز] را بطور‬     ‫و کیانوری آن روز تعقیب م ‌ینمودیم‪،‬‬                                               ‫تقبیح علنی من و خام ‌های [و] جواهری‬
‫راح ِت منفی بافی موضع گرفتند‪.‬‬           ‫کورکورانه و جامد در شرایط و اوضاع و‬     ‫و گویا تنها من و خام ‌های‪ ،‬از آن عده‪،‬‬         ‫و از خودتان نیز شروع نمائید‪.‬‬       ‫و غیره را داشتید‪ ،‬ولی جرأت تقبیح این‬                        ‫انزوای وطن‪:‬‬
‫در آن زمان که هیأت حاکمه سخت‬            ‫احوال خا ّص جامعة ایران‪ ،‬قابل انطباق‬    ‫امروز نسبت به آن افکار شریف و عالی‬     ‫اگر من جرأت صراحت لهجة‬                    ‫روش را که خودتان نزدی ‌کتر از من به‬        ‫« کاشفان فروت ِن شوکران‬
‫متزلزل بود و همه گونه امتیاز را به نفع‬  ‫نم ‌یدانیم‪( .‬خاطرات‪ ،‬ص ‪ )358‬با این‬      ‫وفادار ماند‌هایم‪ ،‬و طبری و قاسمی و‬     ‫گستاخانه را پیدا کرد‌هام‪ ،‬البته تعجب‬      ‫قبح آن هستید ندارید‪ .‬اگر من فعل ًا‬
‫نهضتملّیم ‌یشدگرفت‪،‬اعلامکردن‬            ‫واقع بینی و خصلت اصلاح طلبی بود‬         ‫شوه ِر مریم [کیانوری] درست در عکس‬      ‫نخواهید نمود‪ .‬شما که لااقل در روی‬         ‫نم ‌یتوانم این افتخار را داشته باشم که‬             ‫جویندگان شادی‬
‫دو کلمه دربارة قانون اساسی و حزب‬        ‫که خلیل ملکی دربارة اصلاحات ارضی‬                                               ‫صحنه [تئاتر‪ ،‬نقش] «حادثه جو» را‬           ‫بازی هنرمندانة شما را روی صحنة تئاتر‬       ‫در ِمجر ِی آتشفشا ‌نها ‪...‬‬
‫تودهم ‌یتوانستوضعنهضتراازجنبة‬                                                                                                                                    ‫ببینم‪ ،‬دارای این افتخار هستم که بازی‬
‫داخلی و خارجی مش ّخص و روشن‬                      ‫و اجتماعی شاه معتقد بود‪:‬‬                                                                                        ‫هنرمندانة شما را در صحنة سیاست‬               ‫در برابر تُن َدر م ‌یایستند‬
‫سازد‪ .‬ولی رهبران این دو موضوع را‬        ‫« هر چند که بارها نوشت ‌هام‪ ،‬باز تکرار‬                                                                                   ‫تماشا م ‌ینمایم‪ .‬اگر من نم ‌یتوانم به‬          ‫خانه را روشن م ‌یکنند‬
‫مسکوت گذاردند تا آن که سرانجام‬          ‫م ‌یکنم که تئوری اجتماعی شاه ایران‬                                                                                       ‫اندازة یک نفر از هزاران نفر تماشاچی‬
‫خود تبدیل به مدافع قانون اساسی‬          ‫راجع به تح ّول‪ ،‬مترقی است‪ ،‬هر چند‬                                                                                        ‫از شما و همکاران هنرمند شما تشویقی‬                 ‫و م ‌یمیرند‪)4( .».‬‬
‫و سلطنت مشروطه گشتند و به‬               ‫کافی نیست‪ .‬اگر مجریان و ط ّراحان‬                                                                                         ‫به عمل آرم‪ ،‬در عوض یک پیشنهاد‬
‫مناسبت تهمت‌هائی که از طرف‬              ‫برنامة تح ّول‪ ،‬ایمان به آن ندارند‪،‬‬                                                                                                                                   ‫نامة خلیل ملکی‬
‫سازمان امن ّیت به آنان زده م ‌یشد‬       ‫مسأل ‌های است جداگانه‪ .‬بخصوص ملی‬                                                                                                                ‫مفید دارم‪:‬‬        ‫به عبدالحسین نوشین‬
‫مجبور شدند بارها بر علیه حزب توده‬       ‫کردن آب‪ ،‬همواره یکی از هد ‌فهای ما‬                                                                                       ‫پس از « ُولپن»‪ 6‬شما نقشی را‬
‫و رادیوهای وابسته به شوروی اعلامیه‬                                                                                                                               ‫که امروز در صحنة سیاسی بازی‬             ‫این نامه چند ماه پس از انشعا ِب‬
‫بدهند‪ .‬حال آنکه اگر از اول وضع را‬            ‫بوده است»‪( .‬نام ‌هها‪ ،‬ص ‪.)414‬‬                                                                                       ‫م ‌یکنید در صحنة تئاتر بازی نمائید و‬    ‫دی ماه ‪ 1326‬از حزب توده‪( ،‬اوایل‬
‫روشن کرده بودند مجبور به چنین‬                                                                                                                                    ‫شخص ّیت سیاسی خودتان را به مردم‬
‫دنباله رو ‌یهائی نم ‌یشدند‪ .‬بهر صورت‬           ‫دیدار ملکی باشاه‬                                                                                                  ‫مج ّسم سازید؛ بی شک موفقیت بزرگی‬            ‫سال ‪ )1327‬نوشته شده است‪.‬‬
‫اگر درست عمل شده بود‪ ،‬ممکن بود‬                                                                                                                                   ‫خواهید داشت‪ .‬چون من «قریحة»‬             ‫عبدالحسین نوشین که از دوستان‬
‫جبهة م ّلی به جای دکتر امینی روی‬        ‫چنانکه دیدیم‪ ،‬خلیل ملکی معتقد‬                                                                                            ‫این نوع نویسندگی را ندارم‪ ،‬ممکن‬         ‫نزدیک صادق هدایت بود با جمعی‬
                                        ‫بود که «رهبر ِی واقع بین‪ ،‬در هدف‬                                                                                         ‫است این مشکل و حل آن را به عهدة‬         ‫دیگر از روشنفکرا ِن حزب توده به‬
         ‫کار بیاید ولی چنین نشد‪.‬‬        ‫و ایدئولوژی نباید سازشکار باشد‪ ،‬ا ّما‬                                                                                    ‫آقای [احسان] طبری‪ ،‬یا رفیق طبری‪،‬‬        ‫دیدن خلیل ملکی می‌رفتند و به‬
‫در دورة حکومت دکتر امینی‬                ‫در سیاست روز‪« ،‬سازشکاری» برای‬                                                                                            ‫بگذاریم که رفاقت چهارده سالة خود را‬     ‫او اصرار م ‌یکردند تا به حزب توده‬
‫نیز فرصت نوع دیگری وجود داشت‬            ‫رسیدن به قسمتی از هد ‌فهای اعلام‬                                                                                         ‫با [انور] خام ‌های مخصوصاً به حد کمال‬   ‫بپیوندد و برای اصلا ِح راه و روش و‬
‫و میان هیأت حاکمه شکاف افتاده‬           ‫شده نه تنها ُمجاز‪ ،‬بلکه ضروری است‪»...‬‬                                                                                                                            ‫رهبری آن حزب‪ ،‬آنان را یاری دهد‪.‬‬
‫بود و به آسانی م ‌یشد پس از امینی‬       ‫با چنان درک مدرن و واقع بینانه‬                                                                                                       ‫هنرمندی رسانده است‪.‬‬         ‫ملکی به دلی ِل رفتارهایی که از برخی‬
‫حکومت ملّی تشکیل داد‪ ،‬اما رهبران‬        ‫از سیاست بود که در سال ‪1339‬‬                                                                                                                                      ‫رفقایش (که اکنون در دستگاه رهبری‬
‫جبهه با اشتباه کار ‌یهای حیرت انگیز‬     ‫خلیل ملکی دعوت شاه را برای دیدار‬                                                                                                                                 ‫حزب توده بودند) در زندان «پنجاه و‬
‫این فرصت را نیز از دست دادند ‪» ...‬‬      ‫و گفتگو پذیرفت و بسان یک متف ّکر‬                                                                                                                                 ‫سه نفر» دیده بود‪ ،‬از این کار اکراه‬
                                                                                                                                                                                                         ‫داشت‪ .‬ا ّما بالاخره یک عامل عاطفی‬
          ‫(نام ‌هها‪ ،‬صص ‪.)79 ،77‬‬                                                                                                                                                                         ‫در ارتباط با نوشین سبب شد که‬
‫«ادامه دارد»‬                                                                                                                                                                                             ‫پیشنهاد او و دوستانش را بپذیرد و در‬
                                                                                                                                                                                                         ‫حزب توده به آنان بپیوندد‪ .‬به قولی‪،5‬‬
                                                                                                                                                                                                         ‫روزی که خلیل ملکی برای دیدار‬
                                                                                                                                                                                                         ‫نوشین به خان ‌هاش رفته بود‪ ،‬دید که‬

‫حزب توده آشنا شده بود و لذا پس از آزادی‪ ،‬از‬                                     ‫باشرف‌ها (قدرت الله بزرگی) و اسرار گنج د ّرة ‪1072-1073‬‬                           ‫‪ -1‬تاریخ بیهقی‪ ،‬به تصحیح علی اکبر ف ّیاض‪( ،‬بالزاک) و ‪ ...‬شرکت داشت‪.‬‬

‫‪-5‬نام ‌ههایخلیلملکی‪،‬مقدمةامیرپیشداد آنان کناره گرفته و منزوی شده بود‪.‬‬                                                  ‫در ‪ 13‬مهرماه ‪( 1313‬در زمان رضاشاه) به ج ّنی (ابراهیم گلستان)‪.‬‬                     ‫ص ‪.795‬‬

‫‪ -10‬صادق هدایت هرگز به عضویت حزب‬             ‫‪ -2‬در این باره نگاه کنید به مقالة مختصر هنگام برگذاری کنگرة «هزارة فردوسی»‪ ،‬لورتا به زبان‌های ارمنی‪ ،‬روسی و فرانسه و محمدعلی همایون کاتوزیان‪ ،‬ص ‪.20‬‬

‫ا ّما جامع هوشنگ ات ّحاد‪ :‬پژوهشگران معاصر سه تابلو (بر اساس داستان‌های «رودابه و تس ّلط داشت و با زبان آلمانی نیز آشنا بود‪ ،Volpone -6 .‬قهرمان نمایشنامه‌ای به توده در نیامد‪ ،‬اما در چند سال اول تشکیل‬
‫ایران (صادق هدایت)‪ ،‬صص ‪ . 608-623‬دربارة زال»‪« ،‬رستم و قباد» و «رستم و تهمینه») بعد از انقلاب اسلامی‪ ،‬او بلافاصله به اتریش همیننامازنویسندةانگلیسی‪،‬بنجانسون(‪ B.‬آن حزب‪ ،‬به جناح اصلاح طلب آن متمایل‬
‫لورت‌اهایراپتیان (همسر نوشین) و نقش خل ّاق به کارگردانی نوشین و بازی هنرمندانة لورتا مهاجرت کرد و سرانجام در هشتم فروردین ‪ )Johnson‬با خصلتی روباه گونه و فریبکار‪ .‬بود‪ ،‬و به همین دلیل بسیاری از جلسات‬
‫او در تئاتر نوین ایران‪ ،‬متأسفانه‪ ،‬تحقیق به صحنه رفت که مورد تو ّجه و تشویق ‪ 1377‬در کنار تنها یادگار عبدالحسین ‪ -7‬گویا در آن زمان‪ ،‬حزب توده به نوشین این جناح در اطاقی که او در خانة پدری‌اش‬

‫مست ّقلی در دست نیست‪ .‬لورتا در سال ‪ 1290‬خاورشناسان قرار گرفت بطوریکه مو ّفق به نوشین (کاوه) در شهر وین چشم از جهان و همسر هنرمندش لورتا وعده داده بود تا این داشت‪ ،‬در حضور خود او (به عنوان ناظر)‬

‫خورشیدی در تهران چشم به جهان گشود‪ .‬دریاف ِت مدال مخصوص جشنواره شدند‪ .‬فروبست‪( .‬با استفاده از مقالات کوتاه دو را برای شرکت در مراسمی به چکسلواکی تشکیل می‌شد‪ ،‬به این دلیل است که ملکی‬

‫او اولین زنی است که با وجود محدودیّت‌های اهم ّیت حضور و نقش خل ّاق لورتا در عرصة هوشنگ اتّحاد و سهیل آصفی‪ -‬دانشنامه بفرستد‪ .‬از این گذشته‪ ،‬تبلیغات حزب توده در او را به شهادت می‌گیرد‪( .‬نامه‌ها ‪ ...‬مق ّدمه‪،‬‬

                                        ‫اجتماعی آن زمان بطور حرفه‌ای پا به صحنة هنر تئاتر ایران چنان بود که احمد شاملو ‪ -‬به ایرانیان ارمنی به کوشش ژانت د‪ .‬لازاریان‪ .‬رونقکارتئاترسعدی(وابستهبهنوشین)بسیار ص ‪.)25‬‬

‫* دکتر محمد عاصمی‪ ،‬همکار و همراه‬                                                ‫مفید و مؤثّر بود‪.‬‬                      ‫تئاتر گذاشت‪ .‬او – به همراه عبدالحسین سال ‪ 1329-‬شعر معروف «تئاتر» را به لورتا صص ‪)432-431‬‬

‫نوشین – در نمایشنامه‌های مشهوری مانند تقدیم کرد‪ .‬لورتا پس از بازگشت از مهاجرت ‪ -3‬در این باره نگاه کنید به مق ّدمة مف ّصل ‪ -8‬اشارهبهمریمفیروزوهمسرش(نورالدین نوشین و لورتا در گفتگوی بلندی با نگارنده‪،‬‬
‫خاطرات جالبی از فضل و فضیل ‌تهای این دو‬                                         ‫توپاز (مارسل پانیول)‪ُ ،‬ولپن (جانسون)‪ ،‬پرندة جانکاه ِ شوروی به ایران‪ ،‬در چند فیلم م ّهم‪ ،‬محمد علی همایون کاتوزیان‪ :‬خاطرات سیاسی کیانوری) است‪.‬‬

‫‪ -9‬اشاره به اینکه خلیل ملکی در زندان با هنرمندبرجستهاظهارداشتهکهبزودیمنتشر‬                         ‫آبی (مترلینگ)‪ ،‬اتل ّلو (شکسپیر) ُرزماری نقش آفرین بود که عبارت بودند از‪ :‬شب اعدام خلیل ملکی‪ ،‬چاپ دوم‪ ،‬تهران‪.1368 ،‬‬

‫(برکلی)‪ ،‬در اعماق (گورکی) اوژنی گرانده (داود مل ّاپور)‪ ،‬معرکه (روبیک زادوریان)‪ -4 ،‬احمد شاملو‪ ،‬مجموعه اشعار‪ ،‬ج ‪ ،2‬صص بسیاری از ضع ‌فها و فرصت طلب ‌یهای رهبران خواهد شد‪.‬‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18