Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۰۳ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره 166۹
جمعه 2۴اسفن دماه 1397تا پنجشنبه ۸فروردی نماه 139۸خورشیدی
را آزادانه مطرح كنم .با انتشار روزنامة ما كه م يخواستيم زمين را مهربان كنيم ،خود عجیب آدمهای اطرافم تغییر کرده
جامعه ،فضايي در عرصه مطبوعات به نتوانستيم مهربان باشيم بودند .این تغییر بیشتر از همه در
وجود آمد كه حرفهايي را كه نم يشد کسانی مشهود بود که قدرت تثبیت و
از راديو و تلويزيون بزنيم ،م يتوانستيم با «بهار» وداع كرديم زيرا در آنجا كرامت ا نساني ارزشي نداشت! یا برکناری اعضای تحریریه را داشتند.
در روزنامهها مطرح كنيم .اولين دو نفر از افرادی را که این اختیار را
نوشت هام در روزنامه جامعه منتشر شد. ژیلا اشاره داشتند در اینجا «آقای میم» و «آقای
مقال هاي درباره حقوق بشر بود .وقتي بنی یعقوب سین» نامیدهام .آنها حتی آهنگ
آقاي عبدالله نوري روزنام هاش ،خرداد اين روزها كه يورش بزرگ براي پايان دادن به حيات صدایشان تغییر کرده بود .لحنشان
را منتشر كرد مطالبم را به آنجا دادم. مطبوعات نيمه مستقل (آخرين بازماندگان روزنام ههاي
يادداش تها و مقال ههايي كه گاهي در دوم خردادي) جريان دارد ،رنجنامة «روزنام هنگاران» به خشک و نامهربان شده بود.
صفحه سياسي منتشر م يشد و گاه در قلم ژيلا بن ييعقوب همچون آئين هايست بازتاب دهنده آن روزها روزنام هنگاران زیادی بیکار
صفحه بي نالملل .ابتدا به صورت پاره سينة زخمين و دلهاي خونين قلم به دستان در ايران به بودند و همه شان هم در انتظار کار.
وقت با آنها همكاري ميكردم .بعدها بعضی وقتها «میم» و «سین» جوری
اين همكاري تبديل به تمام وقت شد. اصطلاح اسلامي. به بچ ههای تحریریه نگاه م یکردند
تمام وقتم را در خرداد م يگذراندم. که انگار به خود م یگفتند «هر لحظه
از صبح تا شب آنجا بودم .خرداد كه از دولت احمد ينژاد البته جز اين انتظاري نيست .دريغ ۱۳ اراده کنیم م یتوانیم هرکدام را که
تعطيل شد ،فعاليت روزنام هنگار يام كه در دولت «اصلاح طلبان» نيز مطبوعات و مطبوعاتيان بخواهیم اخراج کنیم و کسانی را
را در «فتح» ادامه دادم .مدتي هم مشمول ضر بالمثل معروف بودند :مرغي كه در عزا و که دوست داریم جایگزین کنیم .چه
دبير گروه سياسي آفتاب امروز بودم عروسي سرش را م يبرند! فراوان است خبرنگار ...خبرنگارانی که
كتاب «روزنام هنگاران» چاپ تهران ،نشر «روزنگار» چه بسا حاضرند با حقوق کمتری برای
و بعد… است.
سرش را پايين انداخت و سكوت ما کار کنند».
كرد .من هم سكوت كردم .فكر كردم كمرويي شهرستانياش را هنوز با صد دريغ و افسوس از روزنام ههاي بردار و از روزنامه برو بيرون… تو او نيست؟ تصميم شما چه تفاوتي با کسانی که تا دیروز با اصرار زیاد
دارد فكر ميكند تا جمل هاش را كامل حفظ كرده است .مصاحبه كردن با تعطيل شده حرف زد و بعد هم به بهار اخراجي. تصميم كساني دارد كه كي شبه تعداد از دوستانشان دعوت به همکاری
او خيلي سخت بود .با آن سادگي و زيادي روزنامه را توقيف كردند .هر دو میکردند و مراقب بودند آنها را
كند .سكوت كه طولاني شد ،گفت: سكوتش جانم را به لب رساند تا به رسيد و گفت: ـ من فقط پيام كسي را آورده بودم نرنجانند .حالا با کوچکترین بهان های
ـ همين ديگر… بعدش را هم كه سئوالاتم پاسخ داد .هرچه بيشتر سعي ـ اگر من مستندساز بودم حتما از كه سين او را اخراج كرده بود .من چه ريشه در كي نوع طرز تفكر دارد. به همراهان دیروزشان میگفتند:
كردم خودم را با او صميمي نشان بدهم تلاش اين بچ هها كه در شرايطي به ـ حقش بود .خبرنگار حق ندارد از «خداحافظ ،روزنامه دیگر نیازی به
خودتان م يدانيد .ديگر چه بگويم؟ تا راحت حرف بزند ،كمتر فايده داشت. اين دشواري روزنامه منتشر ميكنند، تقصيري دارم؟
ـ بعد از «فتح» چه كرديد؟ شايد ضبط صوتم او را ناراحت ميكرد. فيلم م يساختم .چند روز پيش به ـ همين كه گفتم! تو اخراجي! اين كارها بكند. شما ندارد».
وقتي از اوضاع و احوالش پرسيدم، كيي ـ دو نفر از دوستان مستندسازم ـ شما ميتوانستيد جور ديگري بعضیها به خاطر این که دچار
ـ بعدش هم روزنام هها را تعطيل تلفن كردم و گفتم بياييد از اين بچ هها اخراج! او را تنبيه كنيد .مثلا م يتوانستيد این سرنوشت نشوند ،وقت و ب یوقت
كردند و من بكيار شدم. فقط گفت« :خيلي ممنون». كه در كي مكان تنگ و تاركي ،در حقوق پانزده روزش را ندهيد .اگر دستبرسینهم یگذاشتندوچاپلوسی
با اين سئوال ميخواستم سر كي زيرزمين ،روزنام هشان را منتشر وداع با بهار خيلي عصباني بوديد و اين مجازات «آقای میم» و «آقای سین» را
ـ آقاي كرمي! گفتيد از بد حادثه صحبت را باز كنم .اما اين سئوال به با كار كردن در بهار فقط خودم را را ناكافي ميدانستيد ،ميتوانستيد
روزنام هنگار شديد .چرا اين حرف را كمك من نيامد .كي كلمه گفت و ميكنند فيلم بگيريد. عذاب م يدادم .يادداشتي براي سعيد حقوق كي ماهش را ندهيد .آخر چرا م یکردند.
زديد؟ از اين كه وارد اين عرصه شديد سكوت كرد .من هم سكوت كردم .انگار ا شا ر ه حا تمي يكا به بخش اخراجش كرديد؟ از همة اي نها گذشته ـ آقای ...شما چرا به صفحه بندی
كمرويي او روي من هم اثر گذاشته حروفچيني و صفحهبندي روزنامة پورعزيزي نوشتم و رفتم. آيا شيوة بهتري براي اخراجش وجود
پشيمانيد؟ بهار بود كه در كي زيرزمين كوچك آقاي پورعزيزي! شما خودتان نداشت؟ مثلا نم يشد او را به اتاق م یروید؟ تیترها را بدهید من ببرم.
ـ نه! نه!… اصلا پشيمان نيستم. بودِ .من و ِمن كردم و گفتم: و تاركي واقع بود و بچ ههاي بهار با پرعطوفت و مهربان هستيد! اما مديران سردبيري صدا كنيد و بگوييد به دليل ـ آقای ...اجازه بدهید چای برایتان
روزنام هنگاري بخشي از زندگي من ـ آقاي كرمي! خيلي خوشحالم كه زيردستتان براي حرمت و كرامت تخلفي كه كرده ،از ادامة همكاري با
است .اتفاقا بخش مهمي از زندگ يام مشقت زياد در آن كار ميكردند. انسا نها ذرهاي ارزش قائل نيستند. بیاورم.
هم هست .چرا بايد پشيمان باشم؟ با شما مصاحبه ميكنم. *** عذر مرا بپذيريد .اميدوارم در «بهاري» او معذوريد؟ ـ چهرهتان چقدر خسته است ،شما
روزنامه عرصهاي است كه هم با ـ من هم خوشحالم اما فكر نميكنم چند روز بعد ،آقاي سين ،سراغ كيي بروید استراحت کنید ،من کارتان را
سياست در ارتباط است و هم با حرف به دردبخوري براي شما داشته امروز آنچه از بهار در ذهنم مانده، ديگر همكارتان باشم. از خبرنگاران گروه اجتماعي را گرفت.
فرهنگ .كمتر جايي را پيدا ميكنيد فقط خاطرة روابط غيرانساني و وقتي از تحريريه بهار بيرون زدم ،با انجام م یدهم.
كه اين هر دو ويژگ ي را با هم داشته خودم گفتم آيا ما يا روزنام هها يمان ـ میزم را به میز شما چسباندهام
تا هر لحظه که کاری داشتید آماده
باشد. ابراهیم حاتمی یکا آخرین شماره روزنامه بهار در دست یک روزنامه فروش
ـ درابتداي حرفهايتان گفتيد خدمتگزاری باشم.
چون نم يتوانستيد از طريق صدا و باشم. مناسبات ناصحيح نيست .من هرگز م يتوانيم به مردم كمك كنيم ،حتي دختر جواني كه به دليل بيماري دو بعض یهای دیگر هم به بدگویی از
سيما حر فهايتان را بزنيد به سراغ ـ نه ،حرفهاي شما خيلي هم به زحمتهاي بيدريغ كساني را كه وقتي نميتوانيم به خودمان كمك روز بود به روزنامه نيامده بود .كيي از کسانی م یپرداختند که «آقای میم»
روزنام هنگاري رفتيد .آيا معنايش اين در آن شرايط سخت از جان و دل همكاران به سين يادآور شد كه او بيمار و «آقای سین» دل خوشی از آنها
است كه فقط به دنبال كي تريبون درد م يخورد. مايه گذاشتند تا چراغ مطبوعات كنيم؟ است .سين گفت« :به او از طرف من
ميگشتيد و اگر تريبون بهتري از ـ نه! نه! خاموش نشود ،از ياد نخواهم برد. به يادشعري از «برتولت برشت» بگوييد حالا كه دو روز نيامده ،لازم نداشتند.
مطبوعات پيدا ميكرديد ،ممكن بود افرادي همچون سعيد رضويفقيه، … آه! بچ هها! ما فقط براي اين به
خندهام گرفت .مصاحب هام داشت داود محمدي ،سعيد درودي ،كسرا افتادم: نيست بعد از اين هم بيايد». دنيا نيامدهايم كه حتما و به هر قيمت
اصلا روزنام هنگار نشويد؟ تبديل به تعارفات روزمره م يشد .تا «افسوس ،ما كه م يخواستيم زمين خبرنگاري كه پيام را براي آن در كي روزنامه كار كنيم .بچ هها! ما
با همان خندة خجالت ياش گفت: حرف زدن سخ تتر نشده بود ،بايد نوري و… را آمادة مهرباني كنيم ،خود نتوانستيم خبرنگار برده بود ،فردا پيامي از طرف فقط براي اين زندگي نميكنيم كه
ـ خانم بني يعقوب! قرار نبود آنها به نوبة خود قهرمان بودند. هر جور شده ناممان در كي روزنامه
سئوا لهاي سخت بپرسيد و ما را اذيت سئوالاتم را م يپرسيدم. «رومن رولان» م يگفت« :قهرمان آن مهربان باشيم». او براي آقاي سين آورد. چاپ شود .تا دوستان و آشنايان آن
كنيد .من كه كرباسچي نيستم كه با ـ اول از همه بگوييد ا صلا چطور كسي است كه همان چيزي را كه از از پل هها كه پايين م يآمدم ،تصميم ـ خانم … گفت بهتان بگويم او را بخوانند و از ما تعريف كنند ،تا ما
دستش بر م يآيد انجام دهد .ديگران گرفتم به ابراهيم حاتميكيا ،كارگردان به دعوت شما نيامده بود كه به حرف احساس كنيم هر لحظه داريم بزرگ
سئوا لهاي سخت مرا بپيچاني. شد كه روزنام هنگار شديد؟ سينما ،كه آن روزها مشغول ساختن
ـ راحت باشيد دوست عزيز! من مبهوت به من نگاه كرد .بعد روي همين را انجام نم يدهند». فيلم آخرش «موج مرده» بود ،سري شما برود. و بزرگتر م يشويم.
اصلا قصد اذيت كردن شما را ندارم. صندلي جابجا شد و پس از كي سكوت بزنم .حاتميكيا آن روزها در طبقة دوم چند دقيقه بعد ،اقاي ميم، و كساني هم غمگين از آنچه در بهار
من فقط سئوالي را كه در ذهنم نقش از بد حادثه! ساختمان بهار ،در دفتر كي شركت خبرنگاري را كه پيام آقاي سين را م يگذشت هر روز بيشتر از پيش در
طولاني گفت: مهران كرمي از در وارد شد و روي سينمايي مشغول رتق و فتق امور به همكارش رسانده بود به گوش هاي خود فرو م يرفتند و بدون هيچ شور
بست بر زبان آوردم. ـ از بد حادثه. كي صندلي نشست .با آن چهره نجيب و شوقي كار ميكردند .اثري از زنده
ـ مطبوعات رسانه هستند و رسانه ـ منظورتان چيست؟ فيلمش بود. فراخواند و گفت: دلي و نشاط در تحريريه ديده نم يشد.
يعني كي ارتباط دو سويه .در واقع ـ من در صدا و سيما كار ميكردم. و خندة خجالت ياش. وقتي وارد شركت سينمايي شدم، ـ شنيده ام كه باعث ناراحتي آقاي
مطبوعات به عنوان كيي از اركان در بخش تحقيق و تفسير خبر .اما هيچ حاتميكيا مشغول خواندن بهار بود. … شدهاي .همين حالا يكفت را ***
جامعه مدني اين وظيفه را دارد وقت نم يتوانستم ديدگاههاي خودم كي روز كيي از خبرنگاران سرويس
كه هم مطالبات مخاطبان خود را سياسي موقع ورودش به «بهار» با
به سطوح قدرت منتقل كند و هم ممانعت نگهبان در ورودي مواجه
اطلاعاتي را از سطوح قدرت به مردم ميشود كه اجازه نميدهد وارد
منتقل كند .مطبوعات به عنوان
ركن چهارم چنين وظيفهاي دارد. روزنامه شود.
مهم انجام اين رسالت و رساندن ـ ببخشيد! شما حق نداريد وارد
پيام است .حالا ممكن است بهترين
وسيلة آن گاه مطبوعات باشد و گاه روزنامه شويد.
رسانهاي ديگر .من در صدا و سيما به ـ فكر كنم شما تازه به اينجا آمدهايد
عنوان كارشناس سياست و حكومت كه مرا نميشناسيد .من خبرنگار
آمركيا مشغول به كار بودم .احساس
من هميشه اين بود كه در زمينة سرويس سياسي هستم.
شناخت سياس تهاي آمركيا و تنظيم ـ من شما را ميشناسم .خيلي
ديپلماسيمان نسبت به اين كشور هم م يبخشيد كه نم يتوانم راهتان
دچار كاستيهاي زيادي هستيم. بدهم .اما به من گفتهاند كه شما
مردم حق دارند كه از سياستهاي را به داخل روزنامه راه ندهم .واقعا
آمركيا نسبت به خودشان مطلع معذرت م يخواهم .مرا ببخشيد .من
باشند و ديپلماسي كشورشان را
در برابر آن بشناسند .من كه هم چارهاي ندارم.
دغدغة اين را داشتم كه در اين ـ چه كسي به شما گفته مرا راه
باره به مردم اطلاعات كافي بدهم
و هم دغدغة منافع مليمان را ،قلم ندهيد؟
برداشتم تا به نيازهاي مردم براي ـ آقاي… همين امروز صبح به
دانستن پاسخ بدهم .البته روزنامه
خودش آنقدر جاذبه دارد كه سواي من گفت.
از همة اينها دوست داشتني باشد .من خبرنگار ناگهان عرق كرد .پاهايش
روزنام هنگاري را دوست دارم .خيلي سست شد و چش مهايش سياهي رفت.
دستش را به ديوار گرفت تا تعادلش به
هم دوست دارم.
هم نخورد و نقش زمين نشود.
تأسف من هرگز كافي نخواهد بود از ميم پرسيدم« :چرا خبرنگار
كه نم يتوانم حس عميقي را كه در سرويس سياسي را امروز به داخل
واژههاي مهران كرمي جاري بود به
شما منتقل كنم .شما بايد صداي آرام روزنامه راه ندادهايد؟»
او را م يشنيديد تا م يفهميديد با همة ـ ديروز به جاي اين كه براي تهيه
سكوت و كم حرف ياش چقدر احساس خبر به حوزه خبر ياش برود ،براي
و هيجان در جمل ههايش وجود دارد. شركت در كلاس درس به دانشكدهاش
«دنباله دارد» رفته بود.
ـ اين كار او كي نوع ب ينظمي تلقي
م يشود و بايد هم تنبيه م يشد .اما آيا
فكر نميكنيد مجازات درنظر گرفته
شده متناسب با جرمش نبود… هر
بار كه روزنامهاي را توقيف كردند
فريادزديم :بستن كي روزنامه به منزلة
اعدام كي روزنامه است .آيا اخراج كي
روزنام هنگار شديدترين مجازات براي