Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۲۳ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪۱۶۸۹‬‬
                                                                                                                                                                                                ‫جمعه ‪ ۱۸‬تا پنجشنبه‪ ۲۴‬مردا‌دماه ‪139۸‬خورشیدی‬

‫به لبنان رفت و صحبت از حمل اسلحه شد‬                                                                ‫دکتر امیراصلان افشار در گفتگو با علی میرفطروس‪)2( :‬‬                                                ‫عجی ‌بترین مهمانان!!‬
‫تا شاید بعداً از آن در ایران استفاه شود‪ ،‬بعداً‬
‫به عراق رفت‪ .‬ایران روابط سیاسی با لبنان را‬                                                         ‫آخریندیدارهایمحمدرضاشاه‬                                                                                           ‫‪1‬ـ مرغ کنتاکی‬
‫قطع کرد‪ .‬دادگاه عالی دادرسی ارتش نیروهای‬                                                           ‫با میهمانان خارجی در تهران‬                                                                   ‫ب ‌ههنگام مراجعت رؤسای کشورها‪ ،‬اول تمام‬
‫مسلح شاهنشاهی تیمور بختیار را ب ‌هاتهاماتی‪،‬‬                                                                                                                                                     ‫همراهان رئیس کشور بایستی در هواپیما‬
‫غیاباً محکوم به اعدام نمود‪ .‬بختیار که رهبری‬                                                        ‫صدامحسینگفت‪:‬خوشحالمزمانیبهایرانآمد ‌هام‬                                                      ‫بنشینند‪ ،‬بعد‪ ،‬آخر از همه‪ ،‬رئیس کشوری که‬
‫گروه مخالفین شاه را بر عهده گرفته بود در‬                                                           ‫که ابرهای سیاه کدورت از آسمان عراق و ایران پاک‬                                               ‫مهمان است پس از خداحافظی از اعلیحضرت‬
‫مرداد ‪ 1349‬هنگامی که برای شکار به مرز‬                                                              ‫شده است و ما در محیطی پر از صلح و صمیمیت‬                                                     ‫وارد هواپیما م ‌یشود‪ .‬روزی که اعلیحضرت‪،‬‬
‫ایران و عراق رفته بود توسط عوامل نفوذی‬                                                                                                                                                          ‫«زیادباره» رئیس جمهور سومالی را در‬
                                                                                                        ‫م ‌یتوانیم دربارۀ کشورمان گفتگوکنیم‬                                                     ‫فرودگاه مهرآباد بدرقه م ‌یکردند و هواپیمای‬
                   ‫دولت ایران کشته شد‪.‬‬                                                                                                                                                          ‫رئیس جمهوری آمادۀ پرواز بود‪ ،‬هرچه منتظر‬
‫ب ‌هتدریج‪ ،‬تحریکات عراق علیه ایران شروع‬          ‫افرادی بود که با محمدرضاشاه همراه شد و با‬         ‫انتخابی مردم آذربایجان) پیشنهاد کرد تا‬         ‫خاطرات دکتر امیراصلان افشار کتابی است‬         ‫ماندیم‪ ،‬از همراهان رئیس جمهور سومالی‪،‬‬
‫شد‪ .‬تعدادی از ایرانیان مقیم عراق را اخراج‬        ‫وفادار ‌یهایصمیمانه‪،‬تاآخرینلحظاتزندگی‬             ‫در تدوین و تنظیم خاطرات دکتر امیر اصلان‬        ‫در ‪720‬صفحه که در نخستین روزهای سال‬            ‫خبری نشد‪ .‬به آقای سررشته‌داری گفتم‬
‫کردند و بیش از ‪6‬هزار نفر از طریق مرز‬                                                               ‫افشار اقدام کنم‪ ،‬از این پیشنهاد استقبال‬        ‫جدید شمسی‪ ،‬از سوی «نشر فرهنگ» در‬              ‫ببینید چه خبر است‪ .‬اعلیحضرت و مهمانشان‬
‫خسروی به ایران آمدند‪ .‬ایران سفیر و ‪4‬‬               ‫شاه‪ ،‬همدم و همراه و همراز وی بوده است‪.‬‬          ‫کردم‪ .‬خدمات فرهنگی دکتر امیراصلان افشار‬        ‫کانادا به بازار عرضه شده است‪.‬کتاب حاصل‬        ‫همینطور ایستاد‌هاند برای اینکههمراهان رئیس‬
‫دیپلمات عراقی را از ایران اخراج کرد‪ .‬رادیو‬       ‫خاطرات دکتر افشار ـ شامل یک دورۀ‬                  ‫در شناساندن تاریخ و فرهنگ ایران در خارج‬        ‫گفتگوی طولانی (‪180‬ساعت) علی میرفطروس‬          ‫جمهور بروند توی هواپیما‪ ،‬کجا هستند اینها؟‬
‫بغداد اعلام کرد که دولت عراق تصمیم دولت‬          ‫‪44‬ساله ـ از ظهور فاشیسم هیتلری در آلمان‬           ‫از کشور (و ازجمله چاپ شاهنامۀ طهماسبی و‬        ‫نویسنده و پژوهشگر ورزیده و پرکار است با‬       ‫اصلا پیدایشان نیست! گفتند که همه رفت ‌هاند‬
‫ایران را در مورد لغو قرارداد ‪ 1316‬راجع به‬        ‫تا ظهور آی ‌تالله خمینی در ایران است‪ .‬این‬         ‫برگذاری کنگرۀ ایرانشناسان در آلمان) مورد‬       ‫آخرین رئیس تشریفات دربار شاهنشاهی در‬          ‫«سر پل تجریش» و الان به سوی فرودگاه در‬
                                                 ‫خاطرات‪ ،‬گنجین ‌های است از یادهای سیاسی‪،‬‬           ‫دیگری بود که علاقۀ مرا به این شخصیت‬            ‫آخرینسا ‌لهایسلطنتمحمدرضاشاهپهلوی‪.‬‬            ‫حرک ‌تاند‪ .‬ما تعجب کردیم که اینها سر پل‬
          ‫ش ‌طالعرب ب ‌هرسمیت نم ‌یشناسد‪.‬‬        ‫اجتماعی و تاریخی؛ اما شاید مهمترین بخش‬                                                           ‫دکتر افشار‪ ،‬دیپلمات باسابقه که در دوران‬       ‫تجریش چه می‌کنند‪ .‬اعلیحضرت و رئیس‬
                                                 ‫این خاطرات‪ ،‬مربوط به چرائی‌ یا چگونگی‬                       ‫سیاسی ـ فرهنگی بیشتر ساخت‪.‬‬           ‫زندگی سیاسی و دیپلماتیک خود‪ ،‬دارای‬            ‫جمهور سومالی در مقابل آشیانۀ سلطنتی‬
‫=اینقرارداد‪،‬شاملچهموضوعاتیبود؟‬                   ‫خروج محمدرضاشاه پهلوی از ایران در‬                 ‫مورد دیگری که این استقبال را دو چندان‬          ‫پس ‌تهای مهم و حساس از آن جمله سفارت‬          ‫ایستاده بودند که همراهان خیلی با عجله و‬
‫ـ این قرارداد با فشار انگلیس ‌یها به ایران‬       ‫آستانۀ انقلاب اسلامی باشد که دکتر افشار از‬        ‫کرد‪ ،‬سلامت شخصیت سیاسی و اهمیت‬                 ‫ایران در آمریکا و آلمان و اتریش‪ ،‬رابط سفارت‬   ‫ناراحت و عر ‌قریزان از اتومبی ‌‌لها پیاده شدند‬
‫تحمیل شده بود تا بر منابع نفتی عراق و‬            ‫آن ب ‌هعنوان «دام یا فریب بزرگ» یاد م ‌یکند‪.‬‬      ‫تاریخی خاطرات دکتر افشار بود که در آستانۀ‬      ‫ایران در هلند با دادگاه لاهه ب ‌ههنگام ملی‬
‫منطقه‪ ،‬تسلط بیشتری داشته باشند‪ .‬بر اساس‬          ‫این بخش ـ به‌عنوان روایتی دست اول از‬              ‫انقلاب ‪ 57‬و ظهور آی ‌تالله خمینی‪ ،‬از نزدیک‪،‬‬    ‫شدن صنعت نفت‪ ،‬رئیس شورای ح ّکام سازمان‬                        ‫و به طرف هواپیما دویدند‪.‬‬
‫آن قرارداد‪ ،‬حقوق حقۀ ایران بر «اروندرود» از‬      ‫انقلاب ‪ 57‬ـ ب ‌ه خاطرات دکتر افشار تازگی‬          ‫شاهد گفتگوها‪ ،‬مذاکرات و تحولاتی بود که‬         ‫بی ‌نالمللی انرژی اتمی در وین بوده است از‬     ‫حالا چرا سر پل تجریش رفته بودند؟ دیدیم‬
‫میان رفت و تمام مالکیت «اروندرود» به عراق‬        ‫سخن‪ ،‬ارزش سیاسی و اهم ّیت تاریخی خاصی‬             ‫سرانجام‪ ،‬باعث خروج محمدرضاشاه از ایران‬         ‫سال ‪ 1355‬تا سال ‪ 1357‬رئیس تشریفات‬             ‫هرکدام از این آقایان با یک سطل پلاستیکی‬
‫واگذار گردید‪ .‬در فروردین ماه ‪ 1348‬ب ‌هتوصیه و‬    ‫م ‌یدهد که اگر با اسناد و مدارک دیگر همراه‬        ‫(‪ 26‬د ‌یماه ‪ )1357‬و سپس‪ ،‬موجب بازگشت‬           ‫دربار شاهنشاهی و از نزدیکترین محارم شاه‬       ‫قرمزرنگ به طرف هواپیما م ‌یدوند‪ .‬از آقای‬
‫رهبری شاهنشاه‪ ،‬دولت ایران اعلام کرد که این‬       ‫شود‪ ،‬روای ‌تهای رایج دربارۀ علل خروج شاه‬                                                                                                       ‫سررشت ‌هداری پرسیدم این سط ‌لها چه بود؟‬
‫قرارداد ظالمانه را باطل م ‌یداند‪ .‬ژنرال اسراوی‬   ‫از ایران و عوامل انقلاب اسلامی را مورد تردید‬          ‫آی ‌تالله خمینی گردید (‪ 12‬بهمن ‪.)1357‬‬                                        ‫ایران بود‪.‬‬  ‫گفت‪ :‬ای ‌نها رفته بودند «سر پل تجریش»‬
‫(معاون سابق رئیس جمهور عراق) به ایران‬                                                              ‫از این گذشته‪ ،‬انتشار خاطرات مجعولی از‬          ‫او همچنین از معدود کسانی است که تا‬            ‫مرغ سر ‌خشدۀ کنتاکی بخرند و سط ‌لها را از‬
‫پناهنده شد‪ .‬وزیر خارجۀ ایران گفت قرارداد‬                        ‫یا تأ ّمل جدی قرار خواهد داد‪.‬‬      ‫دکتر امیراصلان افشار در ایران ب ‌هنام «سروها‬   ‫واپسین روزهای زندگی محمدرضاشاه در‬             ‫مرغ کنتاکی پر کرده بودند تا با خودشان به‬
‫استعماری ‪ 1316‬مورد قبول ایران نیست‪،‬‬              ‫دکتر افشار در سراسر این گفتگوها‪،‬‬                  ‫در باد» و در نتیجه ضرورت انتشار یک روایت‬       ‫ملازمت وی ب ‌هسر م ‌یبرد و کمتر کسی چون او‬
‫ش ‌طالعرب آبراه بی ‌نالمللی بین دو کشور است‬      ‫اعتدال‪ ،‬انصاف و مدارا را دربارۀ شخصی ‌تهای‬        ‫دست اول و دقیق از خاطرات وی‪ ،‬دلیل دیگری‬        ‫م ‌یتواند اوضاعدربارووقایعمنجربه رفتنشاه‬                                ‫سومالی ببرند!‬
‫و نم ‌یتواند فقط مال یک کشور باشد؛ ضمناً‬         ‫مورد بحث‪ ،‬رعایت کرده است‪ .‬تنها در دو جا‬           ‫برای تدوین و انتشار کتاب حاضر بوده است‪.‬‬        ‫وآمدنخمینیرابرایضبطدرتاریخبازگوکند‪.‬‬
‫وزیر خارجه اعلام کرد که کشتی «ابن سینا»‬          ‫کلام دکتر افشار ب ‌هتندی و تلخی و سرزنش‬           ‫دکتر امیراصلان افشار ـ ب ‌هعنوان آخرین‬         ‫علی میرفطروس در مقدمۀ کتاب م ‌ینویسد‪:‬‬                ‫‪2‬ـ قند پارسی در چین!‬
‫با پرچم ایران در سراسر «اروندرود» به حرکت‬        ‫م ‌یگراید‪ :‬یکی دربارۀ اسدالله علم و دیگری‬         ‫رئیس کل تشریفات دربار شاهنشاهی ـ‬               ‫وقتی دکتر محمدحسین موسوی (سناتور‬
‫درآمده و بدون توجه به قرارداد تحمیلی ‪1316‬‬                                                          ‫به‌هنگام خروج شاه از ایران‪ ،‬از معدود‬                                                         ‫=از مهما ‌نهای متعددی که در آستانۀ‬
‫با برافراشتن پرچم ایران به عبور ادامه داده است‪.‬‬      ‫دربارۀ ساواک و سپهبد نعم ‌تالله نصیری‪.‬‬                                                                                                     ‫انقلاب ‪ 57‬به ایران آمدند‪ ،‬جالبترین‬
‫در تاریخ اسفند ‪ )1975( 1353‬در الجزایر‬
‫بین ایران و صدام حسین توافقنام ‌های ب ‌هامضا‬     ‫یک ساعت مذاکره‪ ،‬اعلیحضرت و صدام برای‬              ‫همدیگر‪ ،‬شخصی ‌تهای مملک ‌تهای دیگر به‬                ‫با همدیگر ترتیب این دیدار را بدهیم‪.‬‬                ‫خاطر ‌های که دارید‪ ،‬چیست؟‬
‫رسید که پیروزی بسیار بزرگی برای ایران بود‪.‬‬       ‫صرف ناهار‪ ،‬پیاده در باغ نیاوران ب ‌هراه افتادند‪.‬‬                           ‫ایران م ‌یآمدند‪.‬‬      ‫گفتم م ‌یدانی چکار کنیم؟ من به شاه می‬         ‫ـ در آن موقع در چین آقای محمود‬
                                                 ‫صدام همیشه سعی م ‌یکرد که شانه به شانۀ‬                                                           ‫گویم که رئیس جمهور آلمان‪ ،‬آقای شل‪،‬‬            ‫اسفندیاری سفیر بودند و قبل از او‪ ،‬آقای عباس‬
   ‫=آخرین مهمان خارجی کی بود؟‬                    ‫شاه حرکت نکند و نی ‌مقدمی خودش را عق ‌بتر‬            ‫«صدام حسین» در تهران‬                        ‫علاقمند هستند در راه چین‪ ،‬دیداری از‬           ‫آرام بودند‪ .‬آقای «هواکوافونگ»‪ ،‬رئیس جمهور‬
‫ـ آخرین مهمان‪ ،‬رئیس جمهور چین بود‪.‬‬               ‫نگ ‌هم ‌یداشت که اعلیحضرت دست روی شانۀ‬                                                           ‫اعلیحضرت بکنند و تو هم بگو که اعلیحضرت‬        ‫چین وقتی به ایران آمدند که درست ماه محرم‬
‫موقع آمدن رئیس جمهور چین ناآرام ‌یهای‬            ‫صدام م ‌یگذاشت و او را به جلو م ‌یآورد اما‬        ‫در آغاز دوران نخس ‌توزیری آقای جمشید‬           ‫مایل هستند که شما وقتی از چین برم ‌یگردید‬     ‫بود و دیگر نم ‌یشد مسافرتشان را بهم زد چون‬
‫تهران شروع شده بود و در روزنامه اطلاعات و‬        ‫فاید‌های نم ‌یکرد و صدام روی احترام به شاه‪،‬‬       ‫آموزگار‪ ،‬روزی در دفترم (همجوار دفتر کار‬        ‫به ایران بروید‪ .‬هر دو طرف البته قبول خواهند‬   ‫از کشور دیگری به ایران م ‌یآمدند‪ .‬چند روزی‬
‫کیهان مرتب از مطبوعات خارج از کشور نقل‬                                                             ‫اعلیحضرت) دیدم صندلی دسته‌دار بزرگی‬                                                          ‫قبل از عاشورا بود‪ .‬با آقای امیررستم بختیار‬
‫م ‌یکردند و گزارشاتی را از تظاهرات و خود‬                                                                                                                                                        ‫رفتیم به مسجد ارک‪ ،‬روبروی کاخ گلستان‬
‫خمینی که چه کسانی دنبال او راه افتاد‌هاند و‪...‬‬                                                                                                                                                  ‫که محل اقامت رئیس جمهور بود‪ ،‬استدعا‬
‫منتشر م ‌یکردند‪ .‬به آقای فرهاد مسعودی تلفن‬                                                                                                                                                      ‫کردیم که صدای اذان را فقط برای دو شب‬
                                                                                                                                                                                                ‫از بلندگو پخش نکنند که البته قبول کردند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                ‫باور بفرمایید مترجمینی که همراه رئیس‬
                                                                                                                                                                                                ‫جمهور چین بودند‪ ،‬فارسی را آنقدر فصیح و‬

‫محمدرضا شاه پهلوی و جمشید آموزگار در جلسه اوپک‬                                                                                                                                                  ‫تیمور بختیار‬

‫کردم که این دو روز را یک کمی کوتاه بیایید‬        ‫مرتب خودش را عقب م ‌یکشید‪ .‬ناهار خیلی‬             ‫قرار داد‌هاند‪ .‬علت را جویا شدم چون صندلی‬       ‫کرد و چون هر دو طرف قبول کنند این کار‬         ‫عالی و بی لهجه صحبت م ‌یکردند که خیال‬
‫و گزارشاتی در این مورد در روزنام ‌ههایتان‬        ‫دوستان ‌های صرف شد‪ .‬نطقی هم ایراد نشد‪،‬‬            ‫فرم خاصی داشت و هم سنگین و بدقواره بود‪.‬‬        ‫عملی خواهد شد‪ .‬به همین صورت هم عمل‬            ‫م ‌یکردیم ب ‌هاصطلاح‪ ،‬در قلب تهران یا شیراز‬
‫چاپ نکنید‪ .‬او قول داد‪ .‬رئیس جمهور چین‬            ‫ولی صدام از سفرش به ایران فو ‌قالعاده اظهار‬       ‫از یکی از کارمندان پرسیدم این صندلی چرا‬        ‫شد‪ .‬بالاخره ما دو نفر باعث شدیم که رئیس‬       ‫بزرگ شد‌هاند! در میان آنهمه سفرها‪ ،‬من اولین‬
‫که وارد تهران شد‪ ،‬به میدان شهیاد رفتیم و در‬      ‫رضایت م ‌یکرد و گفت‪ :‬خوشحالم زمانی به‬             ‫اینجاست؟ گفت امروز صبح این صندلی را از‬         ‫جمهور آلمان به ایران آمدند و پذیرایی بسیار‬    ‫باری بود که دیدم مترجمین اینقدر خوب و زیبا‬
‫آنجا آقای شهرستانی نطقی کردند و خو ‌شآمد‬         ‫دیدار اعلیحضرت آمده‌ام که ابرهای سیاه‬             ‫سفارت عراق به اینجا آورد‌هاند‪ .‬زیرا صدام حسین‬  ‫عالی هم از ایشان شد‪ .‬مرد فو ‌قالعاده سمپاتیک‬  ‫و فصیح به فارسی صحبت م ‌یکنند‪ ،‬فرقی که‬
‫گفتند و کلید شهر را به ایشان داد و بعد وارد‬      ‫کدورت از آسمان عراق و ایران پاک شده و ما‬          ‫ناراحتی کمردرد دارد و باید هنگام شرفیابی‬       ‫و زنده‌دلی بود‪ .‬آقای رئیس جمهور آلمان‬          ‫با ما داشتند فقط چش ‌مهای بادامی آنها بود!‬
‫شهر شدیم‪ .‬وقتی رسیدیم دیگر غروب بود‬              ‫در محیطی پر از صلح و صمیمیت م ‌یتوانیم‬            ‫روی این صندلی بنشیند‪ .‬قبل از آمدن صدام‬         ‫با خان ‌مشان وقتی از هواپیما پیاده شدند و‬     ‫رئیس جمهور آلمان به چین رفته بود‪ .‬رئیس‬
‫و روزنامۀ اطلاعات هم درآمده بود‪ .‬روزنامه‬                                                           ‫حسین مطلب را ب ‌هعرض رساندم‪ ،‬فرمودند‪:‬‬          ‫اعلیحضرت و علیاحضرت هم برای استقبال از‬        ‫تشریفات او آقای ‪ Scholler‬که خیلی با من‬
‫را برداشتم دیدم در یک چهارم صفحۀ اول‪،‬‬                         ‫دربارۀ کشورمان گفتگو کنیم‪.‬‬           ‫هیچ اشکالی ندارد‪ ،‬بیاورند اینجا بگذارند‪.‬‬       ‫آنها تا پای هواپیما رفته بودند‪ ،‬من هم آنجا‬    ‫دوست بود و در آلمان خیلی با هم صمیمی‬
                                                 ‫حالا که صحبت از عراق شد لازم به‬                   ‫صندلی را مقابل صندلی اعلیحضرت قرار‬             ‫در جلو صف مستقبلین ایستاده بودم‪ .‬رئیس‬         ‫بودیم‪ ،‬به من تلفن کرد گفت‪ :‬اصلان‪ ،‬تو‬
                ‫عکس خمینی چاپ شده!‬               ‫ذکر است که این ناراحت ‌یها از کجا شروع‬            ‫دادند اما وقتی صدام حسین وارد دفتر شاه‬         ‫جمهور آلمان با نخس ‌توزیر‪ ،‬رئیس مجلس و‬        ‫م ‌یدانی که من عاشق ایران هستم ب ‌هخاطر‬
‫تلفن کردم به فرهاد مسعودی‪ ،‬گفتم‪ :‬فرهاد‬           ‫شد‪ .‬هنگامی که در سفارت واشنگتن بودم‪،‬‬              ‫شد و اعلیحضرت تعارف به نشستن کردند‪،‬‬            ‫بعد با وزیر دربار دست داد‪ ،‬ولی وقتی به من‬     ‫اینکه من ‪ 5‬سال از عمرم را در ایران گذراندم‬
‫جان‪ ،‬من از شما خواهش کرده بودم‪ ...‬گفت‬            ‫اعلیحضرت به من فرمودند به مقامات‬                  ‫ب ‌هخاطر احترامی که صدام حسین برای شاه‬         ‫رسید با تعجب و خوشحالی گفت‪ :‬اعلیحضرت‪،‬‬         ‫و بهترین دورۀ زندگی من بوده‪ .‬رئیس جمهور‬
‫معذرت م ‌یخواهم‪ ،‬این اداره دیگر در اختیار‬        ‫آمریکایی بگویید اگر ما نیروها ‌یمان را در‬         ‫قائل بود‪ ،‬روی صندلی خودش ننشست بلکه‬            ‫شما چرا دوست خوب ما را از آلمان احضار‬         ‫دارد به چین م ‌یرود‪ ،‬م ‌یتوانی ترتیبی بدهی‬
                                                 ‫مرز عراق مستقر کرد‌هایم قصد جنگ و تجاوز‬           ‫کنار اعلیحضرت روی صندلی دیگری نشست‪.‬‬            ‫کردید؟ اعلیحضرت هم خندیدند و گفتند‪:‬‬           ‫که شل دیداری هم از ایران بکند؟ بخصوص‬
                             ‫من نیست‪.‬‬            ‫نداریم اما با بودن مرد خائنی چون تیمور بختیار‬                                                                                                  ‫بعد از آن جریانات که اعلیحضرت دیگر به‬
‫در اینجا اضافه کنم‪ :‬این ضیافت و دیدار که‬         ‫در خاک عراق‪ ،‬ما باید مراقب وضع خودمان از‬          ‫= نحوۀ برخورد صدام حسین با شاه‬                        ‫ایشان اینجا هم دوست شما هستند‪.‬‬         ‫آلمان نرفتند و هیچکس هم دیگر از آلمان به‬
‫در حقیقت آخرین دیدار رسمی رئیس جمهور‬                                                                                          ‫چگونه بود؟‬          ‫حقیقتاً جای تعجب است! در این سالی‬             ‫ایران نیامد‪ ...‬گفتم‪ :‬بله‪ ،‬ولی ما از هیچ جا خبر‬
‫یک کشور خارجی از ایران بود در یک ج ّوی‬                                    ‫هرجهت باشیم‪.‬‬                                                            ‫که تقریباً همه جا صحبت از این بود که در‬       ‫نداریم که ایشان علاقه داشته باشند‪ .‬گفت‪ :‬نه‪،‬‬
‫برگذار شد که دیگر آن روحیۀ مهمانداری در‬          ‫تیمور بختیار ب ‌هاتفاق شخصی ب ‌هنام شاپور‬         ‫ـ همانطور که عرض کردم‪ ،‬نسبت به شاه‬             ‫ایران وضع متشنج است‪ ،‬باوجود این‪ ،‬ب ‌هاندازۀ‬   ‫من م ‌یخواهم از تو بپرسم اگر تو علاقه داری‪،‬‬
‫آن حاکم نبود‪ ،‬گو اینکه اعلیحضرت نهایت‬            ‫زندنیا (که بعداً مجله تلاش را برای هویدا‬          ‫حالت تواضع و احترام فراوان داشت‪ .‬پس از‬         ‫سال ‪ 1963‬که قبلا عرض کردم‪ ،‬پشت سر‬
‫احترام را به ایشان گذاشتند‪ .‬ادامه دارد‬           ‫منتشر م ‌یکرد) از سویس به فرانسه و از فرانسه‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18