Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۲۵ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪۱۶۹۱‬‬
                                                                                                                                                                                          ‫جمعه ‪ ۱‬تا پنجشنبه‪ ۷‬شهریورماه ‪139۸‬خورشیدی‬

                        ‫«هایزر» چه بود؟‬                                                     ‫دکتر امیراصلان افشار در گفتگو با علی میرفطروس‪)۴( :‬‬                                            ‫= وقتی که واقعۀ ‪ 17‬شهریور اتفاق افتاد‬

‫ـ سولیوان و ژنرال هایزر‪ ،‬نمایندۀ مواضع‬                                                       ‫کشمک ‌شهای کاخ سفید و‬                                                                        ‫انعکاس این خبر در کاخ سلطنتی چگونه‬
‫متضاد و کشمک ‌شهای کاخ سفید و وزارت‬                                                          ‫وزارت امور خارجه آمریکا‬
‫امور خارجۀ آمریکا بودند‪ ،‬ب ‌هطوری که هر روز‬                                                                                                                                                     ‫بود و خود شاه چه واکنشی داشت؟‬
‫توصی ‌ههای تاز‌های دریافت م ‌یکردند‪ .‬نقش‬                                                         ‫دربارۀ شاه و ایران‬                                                                       ‫ـ من اتفاقاً آن روز در تهران نبودم‪ .‬چون روز‬
‫هایزر البته بیشتر نظامی بود‪ .‬او م ‌یخواست که‬                                                                                                                                              ‫جمعه بود و من برای انجام کاری رفته بودم‬
‫ارتش را از دست زدن به خشونت و «اقدامات‬                                                        ‫سایرو ‌سونس دشمن شاه بود درحالی که‬                                                          ‫و وقتی برگشتم‪ ،‬خبر را از رادیوی اتومبیل‬
‫نسنجیده» بازدارد‪ .‬خود سولیوان در خاطراتش‬                                                    ‫برژینسکی سقوط شاه را برای آمریکا و منطقه‬                                                      ‫شنیدم‪ .‬آقای فرود هم همراه من بود که گفت‬
‫م ‌یگوید‪ :‬توصی ‌ههایی که از کاخ سفید و وزارت‬                                                                                                                                              ‫مثل اینکه با قدرت زد‌هاند و ب ‌هزودی خاموش‬
‫امور خارجۀ آمریکا م ‌یرسیدند‪ ،‬گاه آنچنان‬                                                               ‫«فاجع ‌هبار» م ‌یدانست‬                                                             ‫خواهد شد‪ .‬بنده اقلا ده جور روایت گوناگون‬
‫عجیب و متضاد بودند که گویی از مقامات دو‬                                                                                                                                                   ‫دربارۀ آن شنیدم‪ .‬حتی یک نفر از دوستان‬
‫شهر و یا دو کشور مختلف ارسال م ‌یشدند!‬          ‫در دوران زندگی سیاسی و دیپلماتیک‬            ‫اختلاف نظر اطرافیان جیم ‌یکارتر دربارۀ‬         ‫دکتر امیراصلان افشار‪ ،‬در خاطرات خود‬            ‫م ‌یگفت که در میدان ژاله دیده بود که زیر‬
‫در درون کاخ سفید‪ ،‬برژینسکی (مشاور امنیت‬         ‫خود‪ ،‬دارای مشاغل مهم و حساس‪،‬‬                ‫ایران‪ .‬خاطرات دکتر افشار‪ ،‬کتابی است‬            ‫از چند رویداد مهم که تأثیر زیاد در سرعت‬        ‫صندو ‌قهای انگور میو‌هفروش ‌یها‪ ،‬اسلحه پنهان‬
‫ملی کارتر) سقوط شاه را برای آمریکا و منطقه‬      ‫ازجمله سفارت ایران در آمریکا و هلند‬         ‫در ‪ 720‬صفحه‪ ،‬شامل یک دورۀ ‪44‬ساله از‬            ‫گرفتن ماشین انقلاب و انتقال سلطنت‬              ‫کرده بودند که ب ‌هموقع آنها را بین افراد خودشان‬
‫«فاجع ‌هبار» م ‌یدانست و معتقد بود که به هر‬     ‫و اتریش‪ ،‬رابط سفارت ایران با دیوان‬          ‫ظهور فاشیسم هیتلری در آلمان تا ظهور‬            ‫از شاه به آخوند داشت‪ ،‬سخن م ‌یگوید‪:‬‬
‫وسیل ‌های باید از قدر ‌تگیری خمینی و سقوط‬       ‫داوری بی ‌نالمللی لاهه در دوران ملی شدن‬     ‫آی ‌تالله خمینی در ایران و حاصل مصاحبۀ‬         ‫واقعۀ هفدهم شهریور در میدان ژاله تهران‬                                     ‫پخش کنند‪.‬‬
‫رژیم سلطنتی جلوگیری کرد‪ .‬در واقع طرح‬            ‫صنعت نفت‪ ،‬رئیس شورای ح ّکام سازمان‬          ‫طولانی علی میرفطروس با آخرین رئیس‬              ‫ب ‌هدنبال اعلام حکومت نظامی در دولت‬            ‫در خاطرات یکی از انقلابیون آن روز‬
‫کودتا‪ ،‬سرکوب قاطع و «عملیات خاش»‬                ‫بی ‌نالمللیانرژیاتمیبودهاست‪،‬تاآخرین‬         ‫تشریفات دربار شاهنشاهی در سا ‌لهای‬             ‫شریف امامی‪ ،‬حادثۀ سینما رکس آبادان‬             ‫خواندم که نوشته بود‪« :‬در ‪ 17‬شهریور ‪57‬‬
‫از حمایت کامل برژینسکی برخوردار بود‪...‬‬          ‫روز زندگی محمدرضاشاه در کنار وی بود‬                                                        ‫که ب ‌هاستعفای دکتر جمشید آموزگار از‬           ‫در میدان ژاله بودم و م ‌یخواستم ببینم چه‬
‫همین جا بگویم وقتی که در قاهره بودیم آقای‬       ‫و از این دوران خاطرات ب ‌هیادماندنی دارد‪.‬‬                            ‫قبل از انقلاب‪.‬‬        ‫نخست‌وزیری منجر شد‪ ،‬بیماری شاه و‬               ‫خبر است‪ .‬از دور شلیک هوایی م ‌یشد که‬
‫کامبیز آتابای پیشنهاد کرد که مخفیانه به ایران‬                                               ‫دکتر اصلان افشار‪ ،‬دیپلمات باسابقه که‬                                                          ‫گفتند‪ :‬فلسطین ‌یها در لباس ارتش ‌یها بودند‬
‫برگردد و یک کودتای نظامی را علیه خمینی‬         ‫م ‌یآید که با خبرها و آتشسوز ‌یهایی که از‬                                                                                                  ‫و‪ ...‬ما‪ ،‬در خانۀ پدری مستخدمی داشتیم‬
‫تدارک ببیند که با توجه به تسلیم شدن ارتش‬       ‫شهر م ‌یرسید‪ ،‬در حضور تیمسار خسروداد‬                                                                                                       ‫ب ‌هنام اسماعیل و من وقتی که در آلمان بودم‬
‫توسط فردوست و قر‌هباغی‪ ،‬دیگر دیر شده بود‪.‬‬      ‫و تیمسار رحیمی‪ ،‬تیمسار معی ‌نزاده‪ ،‬تیمسار‬                                                                                                  ‫شنیدم که اسماعیل خان ما به آلمان آمده و‬
                                               ‫جهانبانی و دیگران‪ ،‬به اعلیحضرت التماس‬                                                                                                      ‫در شهر کلن است‪ .‬دنبالش گشتم تا به هرحال‪،‬‬
‫=با توجه به اختلافات موجود‪ ،‬شاه و شما‬          ‫کردم که‪« :‬اعلیحضرت! کاری بفرمایید! شهر‬           ‫= شما از بیماری شاه باخبر بودید؟‬           ‫چنین جنایتی بکند و اصلا برای چه سازمان‬         ‫پیدایش کردم که حالا شده بود «حاج اسماعیل‬
                                                                                                                                           ‫امنیت می‌بایستی دست به چنین جنایتی‬             ‫آقای اسلا ‌مدوست»‪ ...‬پرسیدم حاج اسماعیل!‬
‫یا آقای زاهدی در آن زمان حساس‪ ،‬آرایش‬                            ‫دارد در آتش م ‌یسوزد!»‬      ‫ـ زمانی که بنده سفیر ایران در اتریش بودم‪،‬‬      ‫بزند؟! یعنی برای همه تقریباً روشن بود که‬       ‫برای چه به کلن آمد‌های؟ گفت‪ :‬برای معامله!‬
                                                                                            ‫اعلیحضرت برای معاین ‌ههای پزشکی هر سال‬         ‫این شایعات همه ساختگی است‪ .‬صحبت روی‬            ‫گفتم‪ :‬آمدی معامله بکنی؟ گفت‪ :‬بله! از طرف‬
‫نیرو در کاخ سفید و وزارت امور خارجۀ‬            ‫= من شنیدم که عده‌ای از افسران‬               ‫به اتریش م ‌یآمدند‪ ،‬دکتر فلینگر اعلیحضرت‬       ‫ساواک م ‌یچرخید و تبلیغات آخوندها هم در‬
                                               ‫ارتش خصوص ًا فرمانده هوانیروز (تیمسار‬        ‫را معاینه م ‌یکردند‪ .‬اما به هی ‌چوجه از عمق‬    ‫منبرهایشان به این شایعه قوت م ‌یبخشید و‬                                    ‫دولت ایران!‬
              ‫آمریکا را چطور م ‌یدیدید؟‬        ‫خسروداد) طرح «خاش» را مطرح کردند‬             ‫بیماری ایشان خبر نداشتم‪ .‬عک ‌سهای ایشان‬                                                       ‫یک شب که با هم صحبت م ‌یکردیم‪ ،‬چون‬
‫ـ در کاخ سفید آقای برژینسکی‪ ،‬پشتیبان‬           ‫که بر اساس آن م ‌یبایستی حدود ‪200‬نفر‬         ‫در همان روزهای آخر در ایران‪ ،‬نشان م ‌یدهند‬                   ‫این خبر همه جا پخش شد‪.‬‬           ‫در بازار بود‪ ،‬از او پرسیدم‪ :‬حاج اسماعی ‌لآقا!‬
‫شاه بود و آقای «ونس» وزیر خارجه‪ ،‬مخالف‬         ‫از حضرات را دستگیر کنند و به «خاش»‬           ‫که اعلیحضرت سر حال هستند‪ .‬البته در آن‬                                                         ‫تو در روز ‪ 17‬شهریور کجا بودی؟ گفت‪ :‬آقا!‬
‫شاه‪ .‬آقای «ونس» اطلاعاتش را از گزارشات‬                                                      ‫روزها پزشکانی از فرانسه به کاخ م ‌یآمدند‪،‬‬           ‫= واکنش اعلیحضرت چگونه بود؟‬               ‫ما در ‪ 17‬شهریور توی میدان ژاله بودیم‪ .‬گفتم‬
‫آقای ویلیام سولیوان‪ ،‬سفیر آمریکا در تهران‬      ‫بفرستند‪ .‬حتی کشتن خمینی در خارج‬              ‫ولی گفته م ‌یشد که بیشتر برای ملکۀ مادر‬        ‫ـ فو ‌قالعاده در روح اعلیحضرت اثر گذاشت‪.‬‬       ‫چکار م ‌یکردی؟ گفت‪ :‬من مأموریت داشتم‬
‫م ‌یگرفت که دشمنی آشکاری با اعلیحضرت‬                                     ‫هم مطرح شد‪.‬‬        ‫است‪ .‬ب ‌هیاد داشته باشیم که اعلیحضرت در‬        ‫خوب یادم م ‌یآید روز اول که این خبر را‬         ‫که از مسجد بازار یک کامیونت کف ‌شهای‬
‫داشت‪ .‬خود ویلیام سولیوان با آقای برژینسکی‬                                                   ‫روز خروج از ایران بوئینگ ‪« 707‬شاهین» را‬        ‫شنیده بودند به من گفتند که هر اطلاعی از‬        ‫لنگ ‌هب ‌هلنگه‪ ،‬زنانه و مردانه و بچگانه را در فلان‬
‫اصلا میان ‌های نداشت‪ ،‬حتی دو نامه ب ‌هصورت‬     ‫ـ بله! درست است‪ .‬این طرح در اواخر دولت‬                                                                                                     ‫گوشۀ میدان ژاله خالی کنم‪ .‬گفتم‪ُ :‬خب‪ ،‬چه‬
‫گزارش به آقای برژینسکی نوشته بود که آقای‬       ‫آقای شری ‌فامامی بود‪ .‬همه خوشحال بودیم که‬                                                                                                  ‫شد؟ گفت‪ :‬آقا! بعداً که همه در تلویزیو ‌نها‬
‫برژینسکی اهمیت نداده بود‪ .‬در برابر این بی‬      ‫بالاخره دارد کاری انجام م ‌یشود‪ .‬قرار شد که‬                                                                                                ‫دیدند این انبوه کفش‌های لنگه به‌لنگه‪،‬‬
‫اعتنائی‪ ،‬آقای سولیوان به «ونس» نامه نوشته‬      ‫یک ارتشی شجاع و نترس ـ مثلا تیمسار اویسی‬                                                                                                   ‫نشانۀ هزاران زن و مرد و کودکی بود که در‬
‫بود که‪ :‬من به برژینسکی توضیح کافی داد‌هام‬                                                                                                                                                 ‫تظاهرات میدان ژاله توسط ارتش شاه کشته‬
‫ولی مثل اینکه او متوجه نم ‌یشود‪ .‬من دفعۀ‬                  ‫ـ نخس ‌توزیری را برعهده بگیرد‪.‬‬
‫دیگر نام ‌ههایم را به ایشان ب ‌هزبان لهستانی‬                                                                                                                                                                         ‫شده بودند!!»‬
‫خواهم نوشت!! آقای «ونس» همچنین تحت‬                      ‫= این حدود چه ساعتی بود؟‬                                                                                                          ‫روز بعد که به کاخ رفتم با سپهبد بدر‌های‬
‫تأثیر رئیس ادارۀ ایران در وزارت خارجۀ آمریکا‬   ‫ـ فکر م ‌یکنم حدود ساعت ‪ 6/5‬بعد از ظهر‬                                                                                                     ‫صحبت کردم که گفت‪ :‬ما کسی را نکشتیم و‬
‫(آقای «پرشت») بود که شدیداً تحت تأثیر‬          ‫بود‪ .‬تیمسار رحیمی و تیمسار خسروداد‪ ،‬واقعاً‬                                                                                                 ‫از طرف ما کسی کشته نشده چون افرادی را‬
‫تبلیغات کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در‬         ‫خیلی آماده و راضی و خوشحال بودند‪ ،‬اما‬                                                                                                      ‫که به محل م ‌یفرستیم‪ ،‬به آنها ب ‌هاندازۀ معینی‬
                                               ‫تیمسار بدر‌های (فرمانده گارد شاهنشاهی) به‬                                                                                                  ‫فشنگ م ‌یدهیم و بعداً فشن ‌گها را از آنها پس‬
                       ‫آمریکا قرار داشت‪.‬‬       ‫من گفت که اعلیحضرت از این طرح منصرف‬                                                                                                        ‫م ‌یگیریم تا معلوم بشود ای ‌نها تیر درکرد‌هاند یا‬
                                                                                                                                                                                          ‫نه‪ .‬ما چیزی را پیدا نکردیم که بگوییم حقیقتاً‬
‫= اصلا کاریر سیاسی سولیوان چه بود که‬                                            ‫شدند‪.‬‬                                                                                                     ‫ارتش در این کار دخالت داشته‪ .‬این‪ ،‬کار‬
                                                                                                                                                                                          ‫خودشان است‪ ،‬به همۀ را‌هها متو ّسل م ‌یشوند‬
‫به سفیرکبیری کشور استراتژیک و مهمی‬             ‫= در کتابی از نزدیکان شهبانو خواند ‌هام‬
                                               ‫که این تغییر تصمیم شاه ب ‌هخاطر دخالت‬                                                                                                             ‫ب ‌هخاطر اینکه ارتش ما را بدنام کنند‪.‬‬
            ‫مثل ایران منصوب شده بود؟‬                                                                                                                                                      ‫صبح شنبه دربارۀ آن حادثه با اعلیحضرت‬
‫ـ آقای سولیوان به‌قول خودش‪« :‬قبل‬                                          ‫شهبانو بوده‪...‬‬                                                                                                  ‫صحبت کردم‪ .‬گفتند‪ :‬بله‪ ،‬همۀ اتفاقات را‬
‫از اینکه عازم ایران شود‪ ،‬هیچگونه تجربه‬         ‫ـ نه! نه! اصلا! فکر نمی‌کنم‪ ،‬من وقتی‬                                                                                                       ‫درست م ‌یکنند و تقصیر را به گردن ارتش‬
‫و شناختی از ایران و منطقه نداشت»‪ ...‬با‬         ‫از تصمیم اعلیحضرت در انتخاب تیمسار‬
‫چنین ب ‌یاطلاعی و عدم شناختی بود که آقای‬       ‫ازهاری مطلع شدم‪ ،‬تقریباً با نوعی عصبانیت‬                                                                                                                             ‫و ما م ‌یاندازند‪.‬‬
‫سولیوان ب ‌هزودی در شخصیت آی ‌تالله خمینی‬      ‫به اعلیحضرت گفتم‪ :‬اعلیحضرت! پس تیمسار‬                                                                                                      ‫اینها (انقلابیون) فو ‌قالعاده وارد بودند و از‬
‫یک «گاندی» کشف کرد که در عین‌حال‬               ‫اویسی چه م ‌یشود؟! فرمودند‪ :‬به او تلفن کنید‬                                                                                                ‫یک جایی تعلیم م ‌یگرفتند و م ‌یدانستند که‬
‫سیاس ‌تهای ضد کمونیستی آمریکای ‌یها را‬                                                                                                                                                    ‫چطور دروغ بگویند و این درو ‌غهای بزرگ را‬
‫با ایجاد یک «کمربند سبز» برآورده م ‌یکرد!‬                               ‫که کاری ندارم!‬                                                                                                    ‫«فاجعۀ بزرگ» جلوه دهند‪ .‬آقای اکبر گنجی‬
                                                                                                                                                                                          ‫که از پای ‌هگذاران رژیم اسلامی آی ‌تالله خمینی‬
‫=گفتید سفر ژنرال «هایزر» به ایران جنبۀ‬         ‫=واکنشافسرانیمانندتیمسارخسروداد‬              ‫سینما رکس آبادان‬                                                                              ‫بودند‪ ،‬اخیراًدر اظهارات تکا ‌ندهند‌های گفت ‌هاند‪:‬‬
                                                              ‫و تیمسار رحیمی چه بود؟‬                                                                                                      ‫«ما دروغ م ‌یگفتیم‪ ،‬ما به دروغ م ‌یگفتیم‬
                          ‫نظامی داشت‪...‬‬                                                     ‫شخصاً تا حریم هوائی عربستان سعودی هدایت‬        ‫این موضوع ب ‌هدست م ‌یآورید به من بگویید‪.‬‬      ‫حکومت شاه ‪150‬هزار زندانی سیاسی دارد‪ ،‬ما‬
‫ـ بله! مأموریت «هایزر» بیشتر جنبۀ‬              ‫ـ ب ‌هخوبی ب ‌هیاد دارم که تیمسار خسروداد‬    ‫کردند و بعد‪ ،‬خلبانی هواپیما را به سرهنگ‬        ‫اطلاعات من هم از طریق تلف ‌نهایی بود که‬        ‫به دروغ م ‌یگفتیم حکومت شاه صمد بهرنگی‬
‫نظامی داشت؛ هدف او منفعل کردن ارتش‬             ‫دس ‌تهایش را چنان به سرش کوبید که من‬                                                        ‫این طرف و آنطرف م ‌یکردم و از فرماندار‬         ‫را کشت‪ ،‬ما ب ‌هدروغ م ‌یگفتیم حکومت شاه‬
‫یا بهتر بگویم تسلیم ارتش بود و همین کار‬                                                                               ‫مع ّزی سپردند‪.‬‬       ‫آبادان به‌دست می‌آمد‪ .‬استاندار خوزستان‪،‬‬        ‫دکتر شریعتی را کشت‪ ،‬همۀ این درو ‌غها را‬
‫را هم کرد! دولتمردان آمریکا نم ‌یخواستند‬                             ‫صدایش را شنیدم‪.‬‬                                                       ‫آقای محمدباقر نمازی و دیگران‪ ،‬همه مات و‬        ‫گفت ‌هایم‪ ،‬آگاهانه هم گفت ‌هایم‪ ...‬رو ‌شهایمان‬
‫تأسیسات نظامی آمریکایی به دست رو ‌سها یا‬                                                    ‫=در همان زمان شایع شده بود که روی‬              ‫مبهوت بودند که چه سازمانی ممکن است این‬         ‫اخلاقی نبود‪ ،‬چیزی که نشده بود‪ ،‬آمدیم و‬
‫کمونیس ‌تها بیفتد! (که البته با روی کار آمدن‬   ‫=در اینجا نقش «سولیوان» و ژنرال‬              ‫میز کار شاه اعلامی ‌های گذاشته بودند که‬        ‫جنایت هولناک را کرده باشد‪ .‬در آن شرایط‬
                                                                                                                                           ‫روزی اعلیحضرت در دفتر کارشان قدم م ‌یزدند‬                          ‫آگاهانه دروغ گفتیم‪».‬‬
           ‫خمینی‪ ،‬ب ‌هدست رو ‌سها افتاد‪).‬‬                                                    ‫روی آن نوشته شده بود‪« :‬مرگ بر شاه»‪.‬‬                                                          ‫آقای عمادالدین باقی هم ضمن ارائۀ آمار و‬
‫م ‌یدانید که آمریکا با ‪ 190‬کشور رابطۀ‬                                                       ‫ـ نه! تا لحظۀ آخر‪ ،‬تمام خدمتکارها‪ ،‬وفادار‬                         ‫و هی تکرار م ‌یکردند‪:‬‬       ‫ارقام‪ ،‬تعداد کشت ‌هشدگان میدان ژاله را حدود‬
‫سیاسی دارد‪ .‬وزیر خارجۀ یک مملکت‬                                                             ‫بودند‪ .‬کسی نبود که اقدام به چنین کاری بکند‪.‬‬                                                   ‫‪60‬نفر اعلام م ‌یکند که با رقم ‪4‬ـ‪ 5‬هزار نفر‬
‫هیچوقت نم ‌یتواند تمام جزئیات یک کشور‬                                                       ‫در آن روزها‪ ،‬وضعیت ب ‌هگون ‌های بود که اگر هم‬           ‫= ارتجاع سیاه! ارتجاع سیاه!‬           ‫آی ‌تالله خمینی و آقای بن ‌یصدر و جبهۀ ملی‬
 ‫را بداند مگر کشوری که برایشان مهم باشد‪.‬‬                                                    ‫چنین کاری م ‌یکردند‪ ،‬اعلیحضرت م ‌یگفتند‬        ‫پس از گذشت ‪30‬سال‪ ،‬معلوم شده که‬                 ‫و حزب توده‪ ،‬تفاوت فاحشی دارد‪ .‬متأسفانه‬
‫من‪ ،‬در زمان سفارت خودم‪ ،‬هر وقت که‬                                                           ‫که درست کرد‌هاند‪ .‬خود اعلیحضرت به من‬           ‫ای ‌نها چه کسانی بودند و از چه کسانی دستور‬     ‫رادیو ـ تلویزیو ‌نهای ما ـ با آن امکانات عظیم‬
‫با وزیر خارجۀ آمریکا کار داشتم‪ ،‬مستقیماً با‬                                                 ‫گفتند که مگر صدای مرا درست نکردند؟ قبل‬         ‫گرفته بودند‪ ،‬از همین حضراتی که امروز سر‬        ‫و گسترده ـ چنان ضعیف عمل کردند که گاهی‬
‫شخص وزیر‪ ،‬آقای راجرز‪ ،‬مذاکره م ‌یکردم که‬                                                    ‫از همین نطق معروف «من صدای انقلاب شما‬          ‫کار هستند و رسماً هم اعلام کرد‌هاند‪ .‬دکتر‬
‫با آقای اردشیر زاهدی دوست بودند و ایران‬                                                     ‫را شنیدم»‪ ،‬صدای اعلیحضرت را تقلید کرده‬                                                               ‫اوقات دچار تعجب و تردید م ‌یشویم!‬
‫را دوست داشتند‪ .‬هر مطلبی که اعلیحضرت‬                                                        ‫بودند و ب ‌هصورت کاست همه جا پخش کرده‬                         ‫هوشنگ نهاوندی نوشت ‌هاند‪:‬‬
‫م ‌یگفتند‪ ،‬مستقیماً به وزارت خارجه م ‌یرفتم‪.‬‬                                                ‫بودند که در آن‪ ،‬گفته بودند من خیلی شما را‬      ‫«‪ ....‬تحقیقات پلیس به‌ویژه‪ ،‬مسؤولیت‬                 ‫سینما رکس آبادان و آتش‬
‫این در حالی بود که لازم بود قبلا رئیس ادارۀ‬                                                 ‫اذیت کردم‪ ،‬من خیلی به ملت خیانت کردم‪،‬‬          ‫ارتکاب این جنایت را متوجه اطرافیان رو ‌حالله‬                         ‫ایرا ‌نسوز‬
‫ایران با وزیر خارجۀ آمریکا صحبت کند تا وزیر‬                                                 ‫الان متوجه آن شدم و امیدوارم که ملت مرا‬        ‫خمینی یافت‪ .‬اما مقامات دولتی و رسمی‪،‬‬
‫خارجه از موضوع اطلاع کامل داشته باشد‪ ...‬در‬                                                                                                 ‫برای آرام ساختن مردم‪ ،‬حقایق مربوط به این‬       ‫سؤال بعدی‪ ،‬درباره آتش گرفتن یا آتش‬
‫اینجا باید اضافه کنم که در زمان سفارت من‪،‬‬                                                                                ‫ببخشد و‪...‬‬        ‫پروندۀ هشداردهنده را ب ‌هاطلاع مردم نرساندند‪.‬‬              ‫زدن سینما رکس آبادان است‪:‬‬
‫رئیس ادارۀ ایران «جاک میکلوس» (‪Jack‬‬                                                                                                        ‫(مقامات دولتی) نمی‌خواستند روحانیون‬
‫‪ )Miklos‬از دوستان بسیار نزدیک من بود‬                                                                      ‫عملیات «خاش»‬                     ‫ناراحت شوند‪ ...‬مطبوعات بی ‌نالمللی و در صدر‬    ‫= شما در مرداد‪ 1356‬تا‪ 26‬د ‌یماه‪1357‬‬
‫و بعد هم‪ ،‬نفر دوم سفارت آمریکا در ایران‬                                                                                                    ‫آنها چند نشریۀ چاپ پاریس‪ ،‬اسلامیون را متهم‬
‫شد‪ .‬علاوه بر این‪ ،‬در زمان ریاست جمهوری‬                                                      ‫=در این آشفتگی‌ها و ندانم‌کاری‌ها‪،‬‬                                                            ‫رئیس تشریفات بودید‪ .‬در ‪ 28‬مرداد ‪1357‬‬
‫آقای نیکسون ما کوچکترین ناراحتی با وزارت‬                                                    ‫مسائلی در درون دربار م ‌یگذشت‪ ،‬ازجمله‬                   ‫به این جنایت وحشتناک کردند‪».‬‬
‫امور خارجۀ آمریکا نداشتیم و از همکار ‌یهای‬                                                  ‫سولیوان م ‌یگوید که اردشیر زاهدی معتقد‬         ‫رویهمرفته م ‌یتوانم بگویم که از این تاریخ‬      ‫فاجعۀ سینما رکس آبادان اتفاق افتاد‪.‬‬
‫متقابل برخوردار بودیم‪ ،‬ولی با آمدن کارتر و‬                                                  ‫به شدت عمل بود‪ .‬این مسأله‪ ،‬در خود‬              ‫ب ‌هبعد‪ ،‬روحی ‌هها خیلی پایین آمد و ضعیف شد‪.‬‬
‫عوض شدن رئیس ادارۀ ایران در وزارت امور‬                                                      ‫خاطرات اردشیر زاهدی هم آمده‪ .‬دوم اینکه‬         ‫شاید بیماری اعلیحضرت هم مزید بر علت شده‬        ‫انعکاس روانی این فاجعه در درون دربار‬
                                                                                            ‫اردشیر زاهدی معتقد بود که شاه نباید از‬         ‫بود‪ .‬من یادم م ‌یآید که روزی اعلیحضرت‬
              ‫خارجۀ آمریکا‪ ،‬ورق برگشت‪.‬‬                                                      ‫ایران خارج بشود‪ .‬سولیوان مدعی است که‬           ‫آمدند و پشت میز نشستند‪ ،‬دیدم چند قرص‬                                        ‫چگونه بود؟‬
                                                                                            ‫در درون دربار‪ ،‬اردشیر زاهدی شخصی بود‬           ‫رنگارنگ از جیبشان درآوردند و روی میز‬           ‫ـ خیلی خیلی فاجعۀ ناراحت‌کننده و‬
‫=ظاهراً بعد از لغو «عملیات خاش» و‬                                                                                                          ‫ریختند و گفتند‪« :‬اینها هم نقل و نبات من‬        ‫هولناکی بود‪ .‬وقتی شنیدیم که حدود ‪500‬نفر‬
                                                                                                   ‫که مسأله کودتا را مطرح کرده بود‪.‬‬                                                       ‫در آن سینما سوخت ‌هاند و درها را بسته بودند‬
‫انتخابازهاریبودکهشاه آنپیاممعروفش‬                                                           ‫ـ بله‪ ،‬کاملا! ن ‌هتنها اردشیر‪ ،‬بلکه من خودم‬               ‫هستند که هر روز باید بخورم‪».‬‬        ‫تا مردم نتوانند فرار کنند‪ ،‬اصلا مات و مبهوت‬
                                                                                            ‫هم معتقد به ایستادگی و مقاومت بودم‪ .‬یادم‬                                                      ‫بودیم‪ ،‬حتی در «اردوگا‌ههای مرگ ناز ‌یها»‬
‫را داد‪« :‬من صدای انقلاب شما را شنیدم!»‬                                                                                                                                                    ‫هم اینطور انسا ‌نها را آتش نزدند‪ .‬اول آنها‬
                                                                                                                                                                                          ‫را می‌کشتند و بعد جنازه‌ها را در کوره‌ها‬
‫ـ بله! کاملا! در آن شرایط حساس‪ ،‬انتخاب‬                                                                                                                                                    ‫م ‌یسوزاندند ولی زند‌هزنده کسی را آتش نزدند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                          ‫همان روزی که خبر آمد‪ ،‬هنوز هیچ‬
‫ازهاری‪ ،‬بدترین انتخاب بود‪ .‬او در اولین نطقش‬                                                                                                                                               ‫چیز برای کسی روشن نبود و هرکس و هر‬
                                                                                                                                                                                          ‫دستگاهی برای خودش تعبیر و تفسیر م ‌یکرد‪.‬‬
‫در مجلس شورای ملی نشان داد که مرد میدان‬                                                                                                                                                   ‫بعد معلوم شد که ممکن نیست سازمان امنیت‬

‫ادامه دارد‬  ‫مقابله با بحران نیست!‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18