Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۳۰ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره ۱۶۹۶
جمعه ۵تا پنجشنبه ۱۱مهرماه 139۸خورشیدی
من به علیاحضرت تلفن کردم و دکتر امیراصلان افشار در گفتگو با علی میرفطروس)۱۰( : =موضوع صحب تها چه بود؟
به ایشان گفتم :علیاحضرت! استدعا ـ من خبر ندارم .اینجا در نیس،
م یکنم که هرچه زودتر پاناما را ترک دولت بریتانیا با سفر پس از جریان پناهندگی تیمسار
کنید .برای اعلیحضرت خطرناک است پادشاه فقید به انگلستان شفقت (وزیر جنگ بختیار و استاندار
که در پاناما بمانند .این خبر ،بسیار اسبق آذربایجان) ،وقتی موضوع را به
ج ّدی و موثّق است ،استدعا م یکنم مخالفت کرد تیمسار شفقت گفتم ،گفتند :راست
است ،آقای آهنچیان به بختیار تلفن
آنجا را ترک کنید! اعلیحضرت از حوادثی که در ایران اتفاق م یافتاد سخت کرد و من به عنوان وزیر جنگ در دفتر
علیا حضر ت گفتند :من با و ر متأثر بودند و کمتر در جمع شرکت م یکردند آقای بختیار بودم و بختیار هم جلوی
نمیکنم ،برای این که اعلیحضرت من با تلفن صحبت کردند و بعد گوشی
امروز بعد از ظهر با رئیس جمهوری دوران زندگی سیاسی و دیپلماتیک خود ،دارای نظر اطرافیان جیم یکارتر دربارۀ ایران .خاطرات دکتر امیراصلان افشار ،در خاطرات خود از را گذاشت و بلافاصله به قرهباغی تلفن
پاناما یک ساعت ،یک ساعت و نیم مشاغل مهم و حساس ،ازجمله سفارت ایران دکتر افشار ،کتابی است در 720صفحه ،شامل چند رویداد مهم که تأثیر زیاد در سرعت گرفتن کرد و گفت شما چرا هیچ گزارشی از
در آمریکا و هلند و اتریش ،رابط سفارت ایران یک دورۀ 44ساله از ظهور فاشیسم هیتلری در ماشین انقلاب و انتقال سلطنت از شاه به آخوند کارها یتان به اعلیحضرت ندادید؟ من
توی باغ صحبت م یکردند. با دیوان داوری بی نالمللی لاهه در دوران ملی آلمان تا ظهور آی تالله خمینی در ایران و حاصل داشت،سخنم یگوید:واقعۀهفدهمشهریوردر نشنیدم ولی فکر م یکنم که گفت :به
گفتم :علیا حضر ت ،هما ن شدن صنعت نفت ،رئیس شورای ح ّکام سازمان مصاحبۀ طولانی علی میرفطروس با آخرین میدان ژاله تهران ب هدنبال اعلام حکومت نظامی من چه مربوط است ،شما نخست
رئی سجمهور م یتواند با گرفتن پول بی نالمللی انرژی اتمی بوده است ،تا آخرین روز رئیس تشریفات دربار شاهنشاهی در سا لهای در دولت شریف امامی ،حادثۀ سینما رکس وزیر هستید و شما باید مراتب را
یا نفوذ آمریکا کار استرداد اعلیحضرت زندگی محمدرضاشاه در کنار وی بود و از این آبادان که ب هاستعفای دکتر جمشید آموزگار از به اعلیحضرت گزارش بدهید .بعد
قبل از انقلاب. نخس توزیری منجر شد ،بیماری شاه و اختلاف بختیار با عصبانیت گفت :آخر شما
را انجام دهد. دوران خاطرات ب هیادماندنی دارد. دکتر اصلان افشار ،دیپلمات باسابقه که در به من چیزی دادید که من به عرض
سرانجام علیاحضرت با ناباوری و برسانم؟ شما میبایست از وضعیت
تردید بسیار ،از مجراهای دیگر مطلع هوای خیلی گرم و بد باعث تشدید اما نمیدانم شاید علیاحضرت و یا من که در آنجا خانه و زندگی دارم که تعجب فرمودند :مگر نم یدانید که این کشور به من گزارش م یدادید که من
شدند که موضوع حقیقتاً جدی و بیماری اعلیحضرت شد. خود اعلیحضرت فکر میکردند که متعلق به خود من هم هست ،من را هواپیما متعلق به من نیست و متعلق هم آن را به اعلیحضرت م یگفتم ...و
خطرناک است و بایستی اقدامی اگر به یک کشور دیگر بروند بیشتر به نیروی هوائی ایران است؟ ...و بعد با عصبانیت گوشی را گذاشت .بعد هم
بکنند .وقتی علیاحضرت خطر استرداد د ر آ نجا « د یو ید فر ا ست » مطابق میلشان است تا به اتریش که به انگلستان راه ندادند... گفتند که به خلبان و خدمۀ هواپیما که قرهباغی کار خودش را کرد و ارتش
را بهعرض اعلیحضرت رساندند و روزنام هنویس انگلیسی که قبلا چندین زبانش آلمانی بود .کمی امروز و فردا =فکر م یکنم که شاه در آن انعام بدهند و نیمه شب هواپیما را به
خصوصاً تأکید کردند که اصلان افشار بار به ایران آمده بود و از «خوان کردند و بالاخره مثل اینکه والاحضرت زمان ضمن داشتن خانه و زندگی، را تسلیم خمینی کرد.
هم تلفن کرده و ج ّدی بودن موضوع نعمت دربار» هم بهرهها برده بود ،با اشرف «باهاما» را تعیین کردند که عنوان «شهروند افتخاری کشور ایران ببرند. تیمسار شفقت به عقیدۀ من یک
را تأیید کرده ،اعلیحضرت راه دیگری اعلیحضرت مصاحبه کرد و با سؤال اعلیحضرت به «باهاما» مسافرت کنند. انگلیس» را از طرف دولت انگلیس =چرا نیمه شب؟ افسر وطنپرست ،وظیفهشناس و
نداشتند جز اینکه از علیاحضرت بیجایی ،نهایت پستی و بیاخلاقی =در آن زمان ،حال و سلامتی ـ برای اینکه وقتی به ایران رسیدند تحصیل کردۀ فرانسه بودند ،ایشان در
خواستند که در این مورد تلفنی با را نسبت به یک شخصیت بیمار و داشت! برای حفظ جانشان بگویند که ما اینجا بودند و من خیلی با کمال تأسف
خانم «جها نسادات» صحبت کنند که درحال مرگ ابراز کرد« .فراست» از شاه چگونه بود؟ ـ بله! با این حال ،با مسافرت هواپیما را بدون اجازه آوردیم .در باید عرض بکنم که در وضع بسیار
بعد ،خانم «جها نسادات» و خود آقای اعلیحضرت پرسید :اعلیحضرت؛ به ـ حال اعلیحضرت در «باهاما» اعلیحضرت به انگلیس مخالفت مورد انعام هم فرمودند :ببینید! اگر تنگدستی اینجا زندگی م یکردند .در
سادات از اعلیحضرت دعوت کردند تا شما نگفتند که چند وقت دیگر از خیلی خوب بود ،سلامت بودند ،شنا کردند! و این در حالی بود که خانم به اندازۀ کافی اسکناس ریال دارید، آپارتمان دو اطاق های زندگی م یکرد
م یکردند ،تنیس بازی م یکردند .در «تاچر» تقریباً چهار ماه قبل از خروج به آنها فقط ریال بدهید نه دلار! که دولت فرانسه در اختیار او گذاشته
به مصر بروند. عمرتان باقی است؟ اعلیحضرت از ایران ،به تهران آمدند تا در بازگشت در صورت بازجوئی بود و بعد هم یک کمک مالی خیلی
=چرا اصلا از اول در مصر اعلیحضرت گفتند :این با من بگویند که پول خودمان است و انعام ناچیز از دولت فرانسه میگرفتند
نیست ،با خداست .ممکن است امروز پادشاه فقید در پاناما نگرفتیم ...ملاحظه بفرمائید که شاه تا و سازمان سوسیال فرانسه هر روز
نماندید؟ باشد ،ممکن است فردا باشد و با چه اندازه در فکر امنیت و سلامتی غذای آماده برای ایشان و خان مشان
ـ برای اینکه از اول قرار نبود که پیشرف تهایی که در طب شده ممکن باهاما بود که آقای «دنیس رایت» و در کمیسیونی با مشاورین نفتی و آنها بود! سعی کردیم که از همراهان م یآوردند .تیمسار شفقت کسی بود
اعلیحضرت به کشوری «پناهنده» است که انسان بیشتر از آن که فکر (سفیر سابق انگلیس در ایران) با اسم رئیس شرکت نفت ،آقای هوشنگ اعلیحضرت تقاضای ریال بکنیم تا در که در مراسم تاجگذاری اعلیحضرت
شوند! همانطور که خدمتتان دیگری ،با ریش و سبیل ناشناس به انصاری ،شرکت کرده بودند و آقای مقابل ،دلار به آنها بپردازیم .سرکار در 4آبان ،1346تاج پادشاهی را روی
عرض کردم ،با شروع ناآرامیها و م یکند ،عمر بکند. «باهاما» آمدند و به اعلیحضرت گفتند انصاری نطق مفصلی در مورد ایران فریده خانم دیبا و خانم دکتر پیرنیا و بالش حمل م یکردند و به اعلیحضرت
خصوصاً «بیداد ب یب یسی» (به قول بعد «دیوید فراست» با کمال که من از طرف دولت انگلیس آمدم و و ترقیات ایران کردند که خیلی هم آقای امیررستم بختیار و من مقداری دادند .خود تیمسار ناراحتی کمر خیلی
اعلیحضرت) ،قرار شد که اعلیحضرت ب یادبی پرسید :مگر شما خدا را هم متأسفانه آمدن شما فعلا به انگلستان جالب بود .همین خانم «تاچر» گفته ریال جمعآوری کردیم که به آنها سختی داشت و نشستن برایش مشکل
برای مذاکره با دولتمردان آمریکا میسر نیست .این آقای «دنیس رایت» بودند که اعلیحضرت اگر بخواهند پرداخت شد .در مقابل ،اعلیحضرت بود و یک کمربند آهنی همیشه به کمر
به آن کشور سفر کنند تا به آنها م یشناسید؟ در طول سا لهای سفارت در ایران م یتوانند به انگلستان بیایند .همین دو چ کهای بانک مراکش را امضاء کردند داشت که هر روز م یآمدند زیر آن
بفهمانند که با چه آتشی دارند بازی شاه گفت :البته که من به خداوند همیشه از «خوان نعمت» ایرانیان و روئ یها را کشورهای دیگر هم داشتند. تا از حساب شخص یشان پرداخت شود. کمربند را تمیز م یکردند و خان مشان
م یکنند .در این میان آقای کارتر باور دارم ،من همیشه با خدا راز و نیاز خصوصاًخانوادۀ فرمانفرمائیان بهرهمند در این میانه به اعلیحضرت عرض متأسفانه آقای بهبهانیان (مسؤول مالی هم متأسفانه یواش یواش علائم آلزایمر
به اعلیحضرت توصیه کردند که در شده بود ،حال با این «نم کنشناسی» کردم که اگر اجازه م یفرمایید من دربار) از واریز کردن پول شخصی در او پیدا شده بود .یعنی بدبختی
مسیر سفر به آمریکا ،قبلا سفری به م یکنم! مسافرتی بکنم به وین ،ببینم که اعلیحضرت به این بانک خودداری از هر طرف به او فشار م یآورد .من
مصر داشته باشند و با سادات دربارۀ خلاصه «دیوید فراست» شخص به حضور اعلیحضرت آمده بود! آیا اتریش که اینهمه روابط نزدیک کرده بودند و این باعث سرشکستگی مرتب به دیدن آنها م یرفتم که تنها
روند صلح مذاکره کنند و با گزارشی ُمهملی بود که من بعداً در لندن، =در مهاجرت ،شاه هیچگاه با اعلیحضرت داشت اجازه میدهد شده بود که هر وقت به بانک مراجعه نباشند .آقای دکتر موسوی هم چون
از مذاکرات مصر ،به آمریکا بیایند .این، جلوی پسر عمویم ،امیرخسرو افشار، از تکیۀ بیش از اندازه به آمریکا که اعلیحضرت به اتریش بروند؟ م یکردیم ،م یگفتند« :پولی در حساب هم ولایتی بودند او هم م یآمد و با
عین واقعیت است و بر همین اساس، به او گفتم :حالا خوشحال هستید که اعلیحضرت گفتند :بد نیست ،بروید و هم ترکی صحبت م یکردند و سعی
هم اعلیحضرت و هم ما ،فقط وسایل با کارهایتان مملکت و شاهی را از بین صحبتی نکردند؟ امتحان کنید .من هم به اتریش رفتم. اعلیحضرت نیست!» میکردیم که روزهایشان مشکل
مختصری برداشتیم .وقتی در مصر بردید؟ ملتی را به بدبختی کشاندید؟... ـ چرا! در مراکش از اعلیحضرت آقای کرایسکی صدراعظم اتریش بود روزی که خلبا نها و مهماندارها را به
با امتناع دولتمردان آمریکا از سفر هیچ نگفت .بالاخره اینها از این راه نان سؤال کردم که تصور نم یکنید که که یک سوسیالیست بود .با ایشان ایران م یفرستادیم ،موقع خداحافظی نباشد.
به آمریکا روبرو شدیم ،آقای سادات م یخورند .این آقای «دیوید فراست» شما تمام تخم مر غهای سیاست را صحبت کردم که آقای کرایسکی به پای اعلیحضرت افتادند و دو نفر =با توجه به دوستی شاه با
از اعلیحضرت خواهش کرد که در همین مصاحبهاش را 200ـ 300 در یک سبد گذاشتید و آن هم سبد گفت« :فردا یا پسفردا به رئیس به حال گریه گفتند :اعلیحضرت! ملک حسن و خصوص ًا کم کهای
اسوان بمانند و از مصر نروند .گفتند هزار دلار به تلویزیون آمریکا فروخت. آمریکا بود و انگلیس را کمی فراموش پلیس اتریش م یگویم که بیاید و با ما م یرویم و انتقام شما را خواهیم مالی و نظامی شاه به مراکش ،آیا
اینجا مملکت خودتان است ،شما داماد کرده بودید؟ فرمودند« :من چ هجوری هم صحبت کنیم »...بعد از یک روز ،به گرفت ...اعلیحضرت هم به آنها محبت در مدت اقامت شما ،ملک حسن یا
ما مصر یها هستید (اشاره به ازدواج تقاضای استرداد شاه به انگلیس را فراموش نکنم ،من از من خبر دادند که بیایید صدراعظم را کردند و آنها هم رفتند و هواپیما را به ملکۀ مراکش از شاه یا علیاحضرت
والاحضرت فوزیه) .در آن شرایط ایران انگلیس چی بخرم؟ من از همه بیشتر ببینید .به دیدن آقای صدر اعظم رفتم
خطرناک که عرض کردم ،با سؤال با آمریکا معاملات اسلحه م یکردم و که رئیس پلیس آقای Holaubeck ایران بردند. دیدار کردند؟
علیاحضرت ،آقای سادات گفتند :الان = در همین زمان بود که معاملات دیگر را با کشورهای دیگر هم آنجا بود .به من گفتند :خیر ،به بقیه ،همان ملاقاتهای ملک ـ وقتی به فرودگاه مراکش رسیدیم،
هم مملکت ،مملکت خودتان است... استرداد شاه به ایران مطرح شد؟ انجام میدادیم .با انگلستان چکار هیچ وجه مانعی نیست که اعلیحضرت حسن و مذاکرات بین خودشان ملک حسن و ملکۀ مراکش در فرودگاه
ازقرار معلوم ،در این موقع آقای کارتر ـ بله! در این موقع جمهوری اسلامی میتوانستم بکنم؟ یعنی بیشتر از به اتریش بیایند .رئیس پلیس گفت که بود .یک روز در مراکش با سلطان از اعلیحضرت استقبال کردند و
به آقای سادات تلفن کرده بود که بهتر تقاضای استرداد شاه را کرده بود تا این که تمام تان کهای چیفتن ارتش اعلیحضرت بیایند و در اینجا بمانند حسن راه میرفتیم ،سلطان حسن این امر ،بسیار نادر بود چون ملکۀ
است اعلیحضرت به مصر نروند ،اما شاه به ایران تحویل داده بشود .حتی و برای حفاظ تشان ما چند نفر از به اعلیحضرت گفت« :رضا! یکی از مراکش به ندرت به استقبال شخصی
آقای سادات به کارتر گفت« :جیمی! در این مورد چند وکیل فرانسوی هم خودمان را از انگلستان خریدیم؟ پلیسهای بازنشستهمان را تعیین اشتباهات تو این بود که تو ایران را م یرفت .یک روز هم ملکۀ مراکش
من ب هعنوان برادری اسلامی ،وظیفه گرفتند و همه از اروپا به پاناما رفتند م یکنیم که البته حقوقشان را باید بیشتر از ایران یها دوست داشتی»... به دیدن علیاحضرت آمد .البته بعد
دارم که برادرم را دعوت کنم که به تا با کمک آمریکا شاه را دستگیر شاه گروگان و خبرنگار اعلیحضرت با ناراحتی فرمودند« :من از آمدن خمینی و اینکه تکلیف ما
کنند .آمریکا هم بالاخره به اینها روی گستاخ! اعلیحضرت پرداخت کنند. هر دو را دوست م یداشتم ،هم ایران معلوم نبود که چی هست ،کمکم
کشور خودش (مصر) بیاید.». خوش نشان داد ،ب هدلیل اینکه حدود اتریشیها خیلی محبت کردند. را و هم مردم ایران را .تمام کارها و حس م یکردیم که «مهمان ناخوانده»
قبل از اینکه اعلیحضرت دوباره به 52نفر گروگان آمریکایی در ایران = در واقع شاه در این زمان، یعنی تقریباً تنها کشوری بود که اقدامات من آیا برای رفاه و آبادی و هستیم .نم یخواهم بگویم که پذیرایی
مصر تشریف ببرند ،آقای «هامیلتون بودند و م یخواست که به هر نحوی گروگان آمریکای یها بود. قبول کرد اعلیحضرت به آنجا بروند. نم یشد ،همه چیز خیلی مرتب و خوب
ُجردن» مشاور ویژۀ رئیس جمهور که شده ،حتی ب هقیمت تحویل دادن سربلندی مردم ایران نبود؟!»... بود و دوستان علیاحضرت از پاریس
آمریکا بهاتفاق یک نفر دیگر به یا کشتن شاه ،گروگا نها آزاد شوند تا ـ بله! کاملا! در واقع اعلیحضرت را روزها همینطور م یگذشت تا اینکه م یآمدند ایشان را ملاقات م یکردند
دیدن اعلیحضرت آمدند و با ایشان آقای کارتر بتواند در انتخابات دورۀ به آنجا تبعید کردند ،چون در جزیرهای فرزندان اعلیحضرت به مراکش آمدند و در هتل مأمونیه زندگی م یکردند
مذاکره کردند .کارتر به هر قیمتی در «پاناما» ب هنام «کونتادورا» آب و و همه در آنجا جمع شدند و تصمیم و ...فقط اعلیحضرت بودند که خیلی
بود نمیخواست که اعلیحضرت از دوم پیروز شود. گرفته شد که عجالتاً در مراکش بمانند خیلی تنها بودند .یادم هست روزی که
«پاناما» خارج شوند! «جردن» در =حال و روز شاه پس از شنیدن تا برنامهای برایشان تعیین شود. بسیاری از دوستان علیاحضرت آمده
خاطراتش م ینویسد :از اینکه «شاه خیلی هم مشکل بود برای اینکه جائی بودند ،در باغ ،میز ناهاری چیده بودند و
شاهان» و«وارث تخت و تاج کوروش» خبر استرداد شاه چگونه بود؟ پیدا نمیشد که اعلیحضرت بروند. از آنجا غذا بر م یداشتند و سر میزهای
را در یک اتاق کوچک و مح ّقر ،در یک ـ من آن موقع برای انجام کاری روزی اعلیحضرت به من فرمودند که: کوچک م ینشستند ،اعلیحضرت در
پایگاه نظامی دیده ،حیرت کرده بود، در نیس بودم چون مادرم شدیداً یک روز از سفیر انگلیس در تهران گوش های میز و صندلی پیدا کردند و به
در حالی که دو سال پیش ـ در سفر به بیماری سرطان مبتلا شده بود. پرسیدم که اگر خمینی که الآن در من گفتند« :از آنجا کمی غذا برای من
شاه به آمریکا به سال 1977ـ باوجود طبیعی بود که موضوع استرداد شاه پاریس است بخواهد به انگلیس بیاید بیاورید ،خیلی کم ،ولی چرب نباشد»...
تبلیغات و تنفرهای اولیه از دیکتاتوری باعث وحشت شده بود .علیاحضرت آیا شما به او اجازه خواهید داد؟ سفیر برا یشان بردم .گفتند :بنشینید و من
شاه ،وی را سخنرانی آگاه و صاح بنظر در کتابشان نوشت هاند« :ما اطلاع پیدا انگلیس جواب داد« :البته! برای اینکه هم نشستم .گفتم :اعلیحضرت ،بین
در مسائل بی نالمللی دیده بود که «در کردیم که اقداماتی در جریان است که اگر گذرنامۀ ایرانی معتبر داشته باشد مهمانان نم یروید؟ گفتند :من بروم
نوع خود ،شاهکار بود» .او در خاطراتش شاه را تحویل بدهند» ،اما علیاحضرت ویزا هم که لازم نیست م یتواند وارد چی بگویم ،اینها که همه دوستان
از پیشنهاد قطبزاده ،در «کشتن فراموش کردند این را بنویسند که انگلستان بشود و میتواند سه ماه علیاحضرت هستند ...اعلیحضرت
شاه توسط سازمان سیا با یک آمپول خبرنگار رویتر که با من خیلی دوست آنجا بماند و اگر بخواهد بیشتر بماند دچار افسردگی شدیدی بودند و این
س ّمی»یادم یکند!«هامیلتونجردن» بود (ب هخاطر نسبتی که با خواهر خانم باید تقاضا بکند که بیشتر بماند ،ولی افسردگی مرتب شدیدتر میشد.
برای انجام نقشۀ شیطانی خودش ،به من داشت) به من تلفن کرد و با تأکید هیچ مانعی نیست که بیاید» .بعد =خلبانی که شاه و شهبانو و
شاه گفته بود« :برای چه م یخواهید بر پنهان ماندن نامش ،گفت :اصلان! اعلیحضرت با اندوه بسیار گفتند« :ولی شما را از ایران آورده بود ،هنوز
چنین مسافرت طولانی به مصر بکنید! م یخواهند شاه را تحویل بدهند .این
اینجا که ناراحت نیستید و اگر هم خبر ،بسیار ج ّدی است .به اعلیحضرت با شما بود؟
عمل جراحی لازم داشته باشید در این بگو که از پاناما بروند چون آنجا برای ـ بله! بعداً اعلیحضرت فرمودند که
منطقه (در منطقۀ ویژهای که آمریکا هواپیما به ایران برگردد .به اعلیحضرت
در پاناما دارد) میتوانید با بهترین او محل خطرناکی است. عرض کردم که این هواپیمای
دکترها عمل جراحی را انجام دهید. خصوصی را برای مسافرتهای
مطمئن باشید که خیلی بدون دردسر آیندهتان نگهدارید .اعلیحضرت با
م یتوانید در پاناما بمانید».
ادامه در صفحه ۱۷