Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۳۷ (دوره جديد
P. 12
صفحه - Page 12 - 12شماره ۱۷۰۳
جمعه ۲۴تا پنجشنبه ۳۰آبا نماه 139۸خورشیدی
تأملات بهنگام؛ این کار َورزان غر بستیز هنر دو قرن فراز و نشیب مطبوعات درایران ()۱۴۵
بود تا هم خرج سفرش را درآ َو َرد و هم «ذهن استعمارزده» نداشتید ،این را = فا ر غ ا ز بعضی احمد احـرار ( کیهان لندن شماره ) ۱۳۲۶
انگیز ههای منفع تطلبانه و
ایرانیان «فرهنگدوست» آمریکای م یفهمیدید! عقدهگشاییهای شخصی
این بهاصطلاح هنرمندان،
شمالی را از چشمه لایزال استعداد به عنوان معترضه باید ذکر کنم که دو علت اصلی و رایج خیر! زیرا در حدود اختیارات آنها مداخلاتی م یشود ر و ز پنجشنبه د و ا ز د هم مهر ما ه 1 3 0 1
میان این جماعت ،موجب که نبایستی بشود و این هم در واقع هرج و مرج است معتمدالتجار ،وکیل تبریز در مجلس شورای ملی،
چند سالی هست که دکان «مطالعات و هنرش ،سیراب کند. بر و ز چنین ر فتا ر ها ی و ابداً شایستۀ یک دولت مشروطه و حکومت ملی ایران نطقی ایراد کرد و نظامیان را هدف حمله قرار داد.
غر بستیز ا نها ی ا ست . نیست ...تا زود است مجلس باید چارهای بکند و به او گفت «حقیقتاً خیلی ننگآور و باعث تأسف است
فضای این مهمان ِی «فرهنگی» ،پسااستعماری»( postcolonial علت اول ،کمدانشی و که پس از هفده سال مشروطیت و آن همه قربانیها
اوایل آرام و معقول بود اما به مرور )studiesدر دانشگاههای فرنگ بیسوادی این جماعت و انقلاب میدان ندهد. که در راه آزادی داده شد ،مجبور شویم که در عوض
زمان ،با در گرفتن صحبت از اوضاع و دوباره رونق گرفته و هر آدم مفلوک دومی ،سرشت مذبذب حکومتهای نظامی باید از مرکز وسایر نقاط مرتفع اصلاحات اساسی ،از نقض قانون اساسی و اجرا نشدن
و تربیت حزب باد ِی این بشود ،به وزرا تذکر داده شود که به وظایف یکدیگر سایر قوانین شکایت کنیم .خطوطی (نامههایی) که از
احوال ایران و سیاهکار یهای حکومت شا خشکست های که از هم هجا رانده و کارورزان عرصه هنر است. مداخله نکنند .عواید دولتی باید از هر منبعی که باشد آذربایجان م یرسد ما را عصبانی و وادار به عرض این
توسط مأمورین مالیه به خزانۀ دولت وارد و از آنجا
و بدبخت یهای مردم ،ک مکم رو به مانده شده ،به این دکان سر م یزند یوسف مصدقی -مدتی است مطابق تصویب مجلس بهمصارف برسد .وزرا باید هر عرایض نموده است.
که برخی کار َورزان عرصه هنر، یک در اختیارات و مسؤولیت خود مشغول اصلاحات در ضمن عرایضی که راجع به پارهای قضایای آذربایجان
تنش گذاشت .سپس ،صحب تها به تا یک چندی در جمع سوت هدلان ،به باشند ...در مرکز و ولایات کسانی را که تحریکات برجسته سابقاً ب هعرض مجلس رسانیدم شرحی هم از کلیه اوضاع
برضد آزادی و مشروطیت ،قلماً و لساناً و عمل ًا م ینمایند آن ایالت عرض و ضمناً درخواست کردم نمایندگان
چند موسیقیدان و هنرپیشه کشید ضریح ادبیات پسااستعماری دخیل شدیداً تعقیب و بهمجازات برسانند .در حیرتم که چطور محترم که برای حفظ حقوق این ملت منتخب شدهاند
میشود در جلوی چشم مأمورین دولت مشروطه علناً
که همان ایام ،به دلیل مشکلاتی که ببندد و روزگار بگذراند .این اصطلاح برضد مشروطیت و قوانین اساسی قیام و بدگوئی کنند. عطف توجهی بفرمایند.
از آذربایجان که بهقصد تهران عازم بودیم با نهایت
از ناحیه حکومت برایشان پیش آمده «ذهن استعمارزده» هم از تولیدات
بود ،ایران را ترک کرده و به غرب این فرقه است و همچون چماقی
پناه آورده بودند .در میانه این بحث ،شب هآکادمیک برای حمله به کسانی
«استاد» هم که بعد از نوشیدن یکی که پرت و پلاهای این فرقه را به
دو گیلاس نجسی -واژهای که ایشان چالش م یکشند ،استفاده م یشود.
با نیش باز بجای نوشیدن یهای الکلی به باقی حکایت برگردیم .اینبار
غر بستیزی و حمله به ارز شهای غربی با استفاده از زبان و ادبیات مندرس چپ مدرس در بین برخی از نمایندگان مجلس
بدون تعارف و قدری تندتر از حد به کار میبرد -شنگول شده بود، بجای پرداختن به کار خود ،هوای چرا دولت این طور مأمورین وظیفهنشناس را تحت ذوق و شوق میآمدیم و خیال م یکردیم بهمجرد تشرف
معمول از «استاد» پرسیدم :اگر رشته سخن را به دست گرفت و روشنفکری و ُمصلِحی اجتماعی مسؤولیت خود نم یآورد و مؤاخذه و تنبیه نمینماید؟... در مجلس ،با مساعدت آقایان برای جبران مافات اقدام
شما اینقدر به میراث تخت هحوضی و انگار که روی صحنه مشغول اجرا برداشتهاند و در فضای مجازی به حقیقتاً وضع وکالت ما و این دورۀ تقنین ّیه چیز غریب و خواهیم کرد .متأسفانه بعد از ورود ،و مطالعاتی که در این
سیاهبازی مفتخرید ،پس چرا نمایش باشد ،از خوبیهای کار کردن در بهان ههای مختلف ،بنای سخ نپراکنی مضحکی است .ما نباید این طور و تا این اندازه در مقابل مدت کردهایم ،م یبینیم نسبت به امورات اساسی مملکت
فرنگ یمآب روی صحنه بردهاید؟ چرا ایران و در ذم مهاجرت هنرمندان گذاشتهاند تا مردمان سرزمین نقض قوانین و هزار بیقاعدگی ساکت و صامت باشیم و حملاتی که به اساس و ارکان آزادی و مشروطیت در
یک سیاهبازی َمشتی راه نم یاندازید به غرب گفت و بعد هم این حکم مصیب تزده ما را به خوب یها و مزایای و اوضاع حاضره را با کمال خونسردی تلقی نمائیم ...با این پایتخت م یشود ،مجلس ساکت و نمایندگان محترم
تا اذهان استعمارزده امثال من هم بدیع و عمیق را صادر کرد که :اصلا زیستن در وضع موجود آگاه کنند. آن که آقای رئیسالوزرا به آقایان متحصنین در مجلس عطف توجهی نمیفرمایند .جلسات گرانبهای مجلس
با میراث پر افتخار هنرمان آشناتر هنرمندی که از سنت و فرهنگش از مردهغریبیها و لوسبازیهای چندی قبل قول داده و تعهد کردند که حکومتهای تمام صرف جزئیات شده و اوقات ذیقیمت نمایندگان
شوند؟ از آن مهمتر ،چرا بجای اقامت فاصله بگیرد ،محکوم به نابودی معمول در حالات این «هنرمندان» نظامی را رفع و انجمنهای ایالتی و ولایتی را مفتوح و تلف م یشود ،دشمنان آزادی و استقلال مملکت لاینقطع
در فرنگ و خارج کردن ارز از ایران و است .سپس در تأیید این حکم ،بی که بگذریم ،مضمون محوری بیشتر در اجرای اصول قانون اساسی جداً مراقبت فرمایند ،جای در کار ،اتصالا نقشههای خودشان را توسعه م یدهند و
آوردن آن به آمریکای شمالی ،در آن هیچربطی در مقام سخن ،دست در لفاظ یها و شلتا قهای این جماعت، بسی تعجب و تأسف است که دایرۀ حکومت نظامی تا قریباً روزی میرسد که نه سر میماند و نه دستار .بساط
مملکت گل و بلبل و زیر سایه اسلام دامن مولانا جلا لالدین زد و با لحنی غر بستیزی و حمله به ارز شهای آخرین نقطۀ شمالی مملکت توسعه مییابد .آیا به مردم مشروطیت که برچیده میشود ،سهل است ،استقلال
نمیمانید و بجای ویسکی اسکاچ، غریب و آوایی بلندتر از حد طبیعی، غربی با استفاده از زبان و ادبیات نباید حق داد که به هیچ یک از اقوال دولت اطمینان
عرق دستسا ِز «ترس محتسب مملکت را م یبرند.
ترنُّم فرمود: مندرس چپ است. و اعتماد نکنند»... ترتیبات حالیه بنده را حق میدهد که نسبت به اوضاع
خورده» بالا نم یاندازید؟ هر کسی کو دور ماند از اصل خویش طنز ماجرا اما در این است که پس از آن که معتمدالتجار به سخنان خود خاتمه داد، حاضره بدبین و ظنین باشم .مجلس که حامی قوانین
«استاد» که توقع چنین برخوردی را بسیاری از این جماعت ،یا خود سید حسن مدرس لیدر اکثریت صحبت کرد و ابتدا چند اساسی است دلسرد ،شاه که حافظ و نگهبان قانون
در آن «مجلس اُنس» نداشت ،رنگش باز جوید روزگار وصل خویش مدتهاست شهروند یکی از ممالک کلمهای در تحسین و تجلیل از مجلس چهارم و وکلای اساسی و اصول مشروطیت است در خارج ،دیگران
از خشم کبود شد و چند لحظ های جماعت شنونده که مجذوب صوت فرنگ شدهاند و یا کارت اقامت دائم آن سخن گفت و سپس اظهار داشت «شما مگر ضعف در حالت ب یتکلیفی ،اهالی و موکلین بهخیال این که
ساکت ماند ،سپس جمع را مخاطب داودی «استاد» شده بودند ،چند فقره یکی از کشورهای غرب عالم را نفس دارید که این حرفها را میزنید و در پرده سخن وکیلشان در مجلس است و برای آنها کار میکند
قرار داد و با گل هگذاری از «ب یادبی» «درود بر شما» و «صحیح است» در جیب دارند .بخشی از آنها هم میگوئید .ما بر هر کس قدرت داریم .از رضاخان هم رفتهرفته بهفراغت خاطر برای نتیجۀ اقدامات منتظر
من ،بجای پاسخ مستقیم به سؤالات صادر کردند .چند لحظ های سکوت پناهندگان سابق و شهروندان لاحق هیچ ترس و واهمه نداریم .ما قدرت داریم پادشاه را عزل نشسته ،یکمرتبه ملتفت خواهند شد که خاک بر
کذایی ،منبری طولانی و جگرسوز در حاکم شد و در حین این سکو ِت فاخر، فرنگستان هستند که سالهاست از کنیم ،رئی سالوزرا را بیاوریم ،سؤال کنیم ،استیضاح کنیم،
باب رن جهای هنرمندان زیر حکومت بنده که حواسم به رعایت قواعد بازی همه نعمات کار و زندگی در این عزلش کنیم و همچنین رضاخان را استیضاح کنیم ،عزل سرشان شده است.
استبداد آخوندی ،رفت و در میان این نبود ،ب یمقدمه از «استاد» پرسیدم کنیم ،م یروند در خان هشان م ینشینند .قدرتی که مجلس مادامی که قانون اساسی اینقدر زیر پا انداخته شده و
منبر ،چند فقره فحش آب نکشیده که مگر این هن ِر تئاتر که شما از آن سرزمی نهای دنیا ،برخوردارند. دارد هیچ چیز نمیتواند در مقابلش بایستد .مجلس بر ابداً نشانی از او دیده نمیشود ،ما و شما وضع قوانین
هم نثار آخوندجماعت کرد تا نشان نان در م یآوردید ،ریشه در سنت و فا ر غ ا ز بعضی ا نگیز هها ی هر چیزی قدرت دارد .مجلس بهمنزلۀ سی کرور نفوس را برای کی میکنیم و کدام هیأت دولت مجری
بدهد هیچ همدلی با حکومت اسلامی «اص ِل» ما دارد؟ «استاد» که توقع منفعتطلبانه و عقدهگشاییهای است .آقایانی که در این مجلس بودند و آن وقایع بزرگ آن خواهد بود؟ مگر ملاحظه نمیفرمائید در خارج
ندارد .دوستان فرهن گدوست ما هم چنین جسارتی را از ناحیه یکی از شخصی این ب هاصطلاح هنرمندان، را دیدهاند ازقبیل آمدن محمدعلی میرزا و سالارالدوله نمایندگان و این مجلس تا چه درجه موهون شدهاند.
با همدلی و مهربانی« ،استاد» مورد اعضای آن جمع «با فرهنگ» نداشت، دو علت اصلی و رایج میان این با سی هزار نفر تا شش فرسخی تهران ،دیگر از این به هر مجلس و اجتماعی که میرویم ،و با هرکس
بحث را آرام کردند و ماجرا مثل همه قدری عاقل اندر سفیه به صاحب این جماعت ،موجب بروز چنین رفتارهای که ملاقات میکنیم ،از سکوت مجلس و مجلسیان
دورهم یهای «فرهنگی» ،به خوبی و صفح هکلید خیره شد و بعد از مزمزه غربستیزانهای است .علت اول، چیزها نمیترسند. شکایت میکنند ...اوضاع حاضره را قطعاً نمیتوان
کردن محتویات گیلاسش ،با لحنی ک مدانشی و ب یسوادی این جماعت و بنده عرض م یکنم مقاومت با این مجلس غیر ممکن مناسب و لایق و سزاوار اطلاق یک حکومت ملی دید.
خوشی ختم شد. «استادانه» پاسخ داد که :البته که دومی ،سرشت مذبذب و تربیت حزب است .چیزی که هست این است که باید تعیین صلاح را در حقیقت ،نمایشاتی میشود که خیلی اسباب وحشت
غرض از نقل این حکایت ،آوردن هنرهای نمایشی ریشه در سنت و باد ِی این کارورزان عرصه هنر است. نمود .آقای وزیر جنگ منافعی دارد و مضا ّری هم دارد. و پریشانی و نگرانی است .عملیاتی در مرکز مملکت
نمون های از رفتار پر تناقض و َم ِنش فرهنگ ما دارد! شما مگر چیزی از نگارنده بجای تحلیل این دو علت، اینها را باید سنجید ،دید منافعش بیشتر است یا مضا ّرش میشود که بهنظر بنده ممکن است در آتیه خیلی
ریاکا ِر بیشتر کارورزان هنر ایران است ترجیح م یدهد که یکی از مشاهدات وال ّا برای مجلس که سلطنت تغییر میدهد و کارهای نزدیک برای مملکت و ملت خطراتی را متوجه سازد.
که برای حفظ وضع موجود ،از گفتن تعزیه و شبی هخوانی نشنیدهاید؟! قدیم یاش را– که شامل هر دو این بزرگتر میکند تغییر دادن وزیر جنگ کاری ندارد .شما بدون مج ّوز قانونی جراید را میبندند و مدیران آنها را
هیچ یاوهای ابا ندارند و با وقاحت، دوستا ِن فرهن گدوست که از پاسخ علل است -از رفتار و سخنان یکی از توقیف ،حبس ،تبعید و زجر میکنند و میزنند .چرا؟
ب یسواد یشان را پشت ادا و اطوارهای «استاد» به بنده کیفور شده بودند، این «هنرمندان» (بدون ذکر نام و بنشینید ،تعیین صلاح و فساد را بکنید. برای آن که از کثرت ظلم و تعدی و انتخاب اشخاص
سنتگرایانه/چپگرایانه و واژگان لبخند به لب سر تکان دادند و موضوع نشان او) در ادامه این مطلب بیاورد. بنده میخواستم این عرایض را در اطاق تنفس بکنم بدسابقه برای مأموریتها و اختلاسها و هزار مظالم
توخال ِیمطنطنپنهانم یکنند.وقتی را تمام شده فرض کردند .بنده اما چند سال پیش ،در یکی از ولی حالا عرض میکنم که دوصد گفته چون نیم دیگر تنقید کرده و دولتیان را بهراه راست دلالت و
هم که عرصه بر آنها تنگ م یشود، کوتاه نیامدم و دوباره پرسیدم یعنی مهمان یهای آخر هفت های که میان کردار نیست .هی لایحه بخوانید ،حائریزاده هم بگوید نصیحت مینمایند .اینها عوض اصلاح احوال و مفاسد
بجای پاسخگویی و پذیرش تناقضات شما مجل ِس تعزیه و شبیه را ه مشأن ایرانیان مهاج ِر «فرهنگدوست» احسنت ،اینها کار نیست ،صلاح و فساد را بسنجید و خودشان ،متش ّبث به نقض قوانین میشوند .آیا برای
جاری در رفتارشان ،مجلس شبیه و و برابر تراژد یهای فرنگی م یدانید؟ شهرهای آمریکای شمالی رایج است، عمل کنید .بنده تقدیس میکنم این مجلس را که جلوگیری از خطرات متصوره ،نمایندگان ملت چه
تعزیه راه م یاندازند و با مظلو منمایی چهره «استاد» در هم رفت و نگاهی به بزرگواری برخوردم که از سوی از اول خدماتی کردهاند و لااقل ضرری نرساندهاند... تصمیمی اتخاذ مینمایند؟ قانون اساسی بهغیر از یک
و روض هخوانی ،از مهلکه م یگریزند. به گیلاس خال یاش انداخت و بعد میزبان و جمعیت حاضر« ،استاد» باوجود این عقیدۀ من در باب وزیر جنگ این است لفظ و یک کتابچه مطبوع ،آن هم در کتابخانهها و در
اگر این روزها ،در شبکههای با بیمیلی و خشم در جواب من خطاب میشد .تخصص ایشان در که منافعش اساسی و مضارش فرعی است .بایستی خانهها ،عجالتاً چیز دیگری نیست .همان مظالمی که
اجتماعی و فضای مجازی ،آدمی از خروشید که :من یک مجلس تعزیه هنرهای نمایشی بود و در این حوزه سعی کرد که مضارش رفع شود تا منافعش بیشتر در ادوار فترت میشد ،همان خلاف قانونها که در
طایفه طرب و نمایش را دیدید که را با تمام تراژد یهای فرنگی عوض اسم و رسمی هم داشت (و دارد). آن اوقات مرتکب میشدند ،حالا هم میشوند و این
به بهانه حمله به ابتذال یا تحریم این «استاد» ،ساکن و شاغل در عاید مملکت گردد». مظالم و نقض قوانین باز زمینههائی برای انقلابات در
یا هر موضوع دیگری ،غر بستیزی نم یکنم! ایران بود (و هست) و فقط گاهی رئیس مجلس ـ مؤتم نالملک ـ تذکر داد« :آقای مدرس مملکت تهیه کرده و میکند ...و به اینطور ،همیشه
پیشه کرده ،فرض کنید که او هم من که تازه دستم آمده بود با برای گذراندن تعطیلات و پر کردن در ضمن فرمایشاتشان بهواسطۀ حرارت فوقالعاده، این مملکت در جزر و م ّد و انقلاب و همیشه مردم در
به احتمال زیاد ،هرچند در خلوت، چه موجود فرهیختهای سر و کار زمان لازم برای حفظ کارت اقامت نسبت به مقام سلطنت فرمایشاتی فرمودند که بنده گمان
ویسکی اسکاچ را به عرق دس تساز دارم معطل نکردم و پرسیدم :با این دائم در «بلاد کفر» ،همراه خانواده میکنم مطابق قانون اساسی نیست زیرا سلطنت هم در زحمت بوده ،روی راحت نخواهند دید»...
مجیدیه ترجیح م یدهد اما در َجل َوت، حساب یک نمایش تخت هحوضی و به خارجه تشری ففرما میشد (و قانون اساسی حقوقی دارد و مذاکراتی که مجلس با مقام بهدنبال این کلیات ،سخنران قبل از دستور ،وزیری
خوب میداند که نفعاش ایجاب سیاهبازی هم از تمام کمد یهای میشود) .آندفعه ،البته ایشان در سلطنت میکند البته موافق مواد قانون اساسی است». را که هدف گرفته بود آشکارا در معرض حمله قرار
م یکند که مردمان را به زیستن در فرنگی سر است؟ «استاد» در حالی حین گذراندن تعطیلات ،برای چند مدرس توضیح داد که من منکر سلطان مشروط هخواه داد و گفت «حالا اگر نمایندگان محترم بخواهند از
که سلانه سلانه به سمت بار م یرفت روزی ،نمایشی هم روی صحنه برده نیستم و غرضم این بود که هر سلطانی را برخلاف قانون وزارتخان ههای داخله و مالیه و غیره سؤالی و استیضاحی
وضع موجود ،قانع کند. تا گیلاسش را پر کند از س ِر لج فرمایند آیا جواب ُمسکت میشنوند؟ بهعقیدۀ بنده
پاسخ داد :بعله آقا .شما هم اگر اساسی و مشروطه باشد برم یداریم.
« ادامه دارد»