Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۳۷ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪۱۷۰۳‬‬
                                                                                                                                                                                ‫جمعه ‪ ۲۴‬تا پنجشنبه‪ ۳۰‬آبا ‌نماه ‪139۸‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ این کار َورزان غر ‌بستیز هنر‬                                                                           ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات درایران (‪)۱۴۵‬‬

‫بود تا هم خرج سفرش را درآ َو َرد و هم «ذهن استعمارزده» نداشتید‪ ،‬این را‬         ‫= فا ر غ ا ز بعضی‬                      ‫احمد احـرار‬                                               ‫( کیهان لندن شماره ‪) ۱۳۲۶‬‬
                                                                               ‫انگیز ‌ههای منفع ‌تطلبانه و‬
‫ایرانیان «فرهنگ‌دوست» آمریکای م ‌یفهمیدید!‬                                     ‫عقده‌گشایی‌های شخصی‬
                                                                               ‫این به‌اصطلاح هنرمندان‪،‬‬
‫شمالی را از چشمه لایزال استعداد به عنوان معترضه باید ذکر کنم که‬                ‫دو علت اصلی و رایج‬                     ‫خیر! زیرا در حدود اختیارات آنها مداخلاتی م ‌یشود‬          ‫ر و ز پنجشنبه د و ا ز د هم مهر ما ه ‪1 3 0 1‬‬
                                                                               ‫میان این جماعت‪ ،‬موجب‬                   ‫که نبایستی بشود و این هم در واقع هرج و مرج است‬            ‫معتمدالتجار‪ ،‬وکیل تبریز در مجلس شورای ملی‪،‬‬
‫چند سالی هست که دکان «مطالعات‬            ‫و هنرش‪ ،‬سیراب کند‪.‬‬                    ‫بر و ز چنین ر فتا ر ها ی‬               ‫و ابداً شایستۀ یک دولت مشروطه و حکومت ملی ایران‬           ‫نطقی ایراد کرد و نظامیان را هدف حمله قرار داد‪.‬‬
                                                                               ‫غر ب‌ستیز ا نه‌ا ی ا ست ‪.‬‬              ‫نیست‪ ...‬تا زود است مجلس باید چاره‌ای بکند و به‬            ‫او گفت «حقیقتاً خیلی ننگ‌آور و باعث تأسف است‬
‫فضای این مهمان ِی «فرهنگی»‪ ،‬پسااستعماری»( ‪postcolonial‬‬                         ‫علت اول‪ ،‬کم‌دانشی و‬                                                                              ‫که پس از هفده سال مشروطیت و آن همه قربانی‌ها‬
‫اوایل آرام و معقول بود اما به مرور ‪ )studies‬در دانشگاه‌های فرنگ‬                ‫بی‌سوادی این جماعت و‬                                                 ‫انقلاب میدان ندهد‪.‬‬          ‫که در راه آزادی داده شد‪ ،‬مجبور شویم که در عوض‬
‫زمان‪ ،‬با در گرفتن صحبت از اوضاع و دوباره رونق گرفته و هر آدم مفلوک‬             ‫دومی‪ ،‬سرشت مذبذب‬                       ‫حکومت‌های نظامی باید از مرکز وسایر نقاط مرتفع‬             ‫اصلاحات اساسی‪ ،‬از نقض قانون اساسی و اجرا نشدن‬
                                                                               ‫و تربیت حزب باد ِی این‬                 ‫بشود‪ ،‬به وزرا تذکر داده شود که به وظایف یکدیگر‬            ‫سایر قوانین شکایت کنیم‪ .‬خطوطی (نامه‌هایی) که از‬
‫احوال ایران و سیاهکار ‌یهای حکومت شا ‌خشکست ‌های که از هم ‌هجا رانده و‬         ‫کارورزان عرصه هنر است‪.‬‬                 ‫مداخله نکنند‪ .‬عواید دولتی باید از هر منبعی که باشد‬        ‫آذربایجان م ‌یرسد ما را عصبانی و وادار به عرض این‬
                                                                                                                      ‫توسط مأمورین مالیه به خزانۀ دولت وارد و از آنجا‬
‫و بدبخت ‌یهای مردم‪ ،‬ک ‌مکم رو به مانده شده‪ ،‬به این دکان سر م ‌یزند‬             ‫یوسف مصدقی‪ -‬مدتی است‬                   ‫مطابق تصویب مجلس به‌مصارف برسد‪ .‬وزرا باید هر‬                                            ‫عرایض نموده است‪.‬‬
                                                                               ‫که برخی کار َورزان عرصه هنر‪،‬‬           ‫یک در اختیارات و مسؤولیت خود مشغول اصلاحات‬                ‫در ضمن عرایضی که راجع به پار‌های قضایای آذربایجان‬
‫تنش گذاشت‪ .‬سپس‪ ،‬صحب ‌تها به تا یک چندی در جمع سوت ‌هدلان‪ ،‬به‬                                                          ‫باشند‪ ...‬در مرکز و ولایات کسانی را که تحریکات برجسته‬      ‫سابقاً ب ‌هعرض مجلس رسانیدم شرحی هم از کلیه اوضاع‬
                                                                                                                      ‫برضد آزادی و مشروطیت‪ ،‬قلماً و لساناً و عمل ًا م ‌ینمایند‬  ‫آن ایالت عرض و ضمناً درخواست کردم نمایندگان‬
‫چند موسیقیدان و هنرپیشه کشید ضریح ادبیات پسااستعماری دخیل‬                                                             ‫شدیداً تعقیب و به‌مجازات برسانند‪ .‬در حیرتم که چطور‬        ‫محترم که برای حفظ حقوق این ملت منتخب شده‌اند‬
                                                                                                                      ‫می‌شود در جلوی چشم مأمورین دولت مشروطه علناً‬
‫که همان ایام‪ ،‬به دلیل مشکلاتی که ‌ببندد و روزگار بگذراند‪ .‬این اصطلاح‬                                                  ‫برضد مشروطیت و قوانین اساسی قیام و بدگوئی کنند‪.‬‬                                      ‫عطف توجهی بفرمایند‪.‬‬
                                                                                                                                                                                ‫از آذربایجان که به‌قصد تهران عازم بودیم با نهایت‬
‫از ناحیه حکومت برایشان پیش آمده «ذهن استعمارزده» هم از تولیدات‬

‫بود‪ ،‬ایران را ترک کرده و به غرب این فرقه است و همچون چماقی‬

‫پناه آورده بودند‪ .‬در میانه این بحث‪ ،‬شب ‌هآکادمیک برای حمله به کسانی‬

‫«استاد» هم که بعد از نوشیدن یکی که پرت و پلاهای این فرقه را به‬

‫دو گیلاس نجسی‪ -‬واژ‌های که ایشان چالش م ‌یکشند‪ ،‬استفاده م ‌یشود‪.‬‬

‫با نیش باز بجای نوشیدن ‌یهای الکلی به باقی حکایت برگردیم‪ .‬این‌بار‬

‫غر ‌بستیزی و حمله به ارز ‌شهای غربی با استفاده از زبان و ادبیات مندرس چپ‬                                                           ‫مدرس در بین برخی از نمایندگان مجلس‬

‫بدون تعارف و قدری تندتر از حد‬            ‫به کار می‌برد‪ -‬شنگول شده بود‪،‬‬         ‫بجای پرداختن به کار خود‪ ،‬هوای‬          ‫چرا دولت این طور مأمورین وظیفه‌نشناس را تحت‬               ‫ذوق و شوق می‌آمدیم و خیال م ‌یکردیم به‌مجرد تشرف‬
‫معمول از «استاد» پرسیدم‪ :‬اگر‬             ‫رشته سخن را به دست گرفت و‬             ‫روشنفکری و ُمصلِحی اجتماعی‬             ‫مسؤولیت خود نم ‌یآورد و مؤاخذه و تنبیه نمی‌نماید؟‪...‬‬      ‫در مجلس‪ ،‬با مساعدت آقایان برای جبران مافات اقدام‬
‫شما اینقدر به میراث تخت ‌هحوضی و‬         ‫انگار که روی صحنه مشغول اجرا‬          ‫برداشته‌اند و در فضای مجازی به‬         ‫حقیقتاً وضع وکالت ما و این دورۀ تقنین ّیه چیز غریب و‬      ‫خواهیم کرد‪ .‬متأسفانه بعد از ورود‪ ،‬و مطالعاتی که در این‬
‫سیا‌هبازی مفتخرید‪ ،‬پس چرا نمایش‬          ‫باشد‪ ،‬از خوبی‌های کار کردن در‬         ‫بهان ‌ههای مختلف‪ ،‬بنای سخ ‌نپراکنی‬     ‫مضحکی است‪ .‬ما نباید این طور و تا این اندازه در مقابل‬      ‫مدت کرد‌هایم‪ ،‬م ‌یبینیم نسبت به امورات اساسی مملکت‬
‫فرنگ ‌یمآب روی صحنه برد‌هاید؟ چرا‬        ‫ایران و در ذم مهاجرت هنرمندان‬         ‫گذاشته‌اند تا مردمان سرزمین‬            ‫نقض قوانین و هزار بی‌قاعدگی ساکت و صامت باشیم‬             ‫و حملاتی که به اساس و ارکان آزادی و مشروطیت در‬
‫یک سیا‌هبازی َمشتی راه نم ‌یاندازید‬      ‫به غرب گفت و بعد هم این حکم‬           ‫مصیب ‌تزده ما را به خوب ‌یها و مزایای‬  ‫و اوضاع حاضره را با کمال خونسردی تلقی نمائیم‪ ...‬با‬        ‫این پایتخت م ‌یشود‪ ،‬مجلس ساکت و نمایندگان محترم‬
‫تا اذهان استعمارزده امثال من هم‬          ‫بدیع و عمیق را صادر کرد که‪ :‬اصلا‬      ‫زیستن در وضع موجود آگاه کنند‪.‬‬          ‫آن که آقای رئیس‌الوزرا به آقایان متحصنین در مجلس‬          ‫عطف توجهی نمی‌فرمایند‪ .‬جلسات گرانبهای مجلس‬
‫با میراث پر افتخار هنرمان آشناتر‬         ‫هنرمندی که از سنت و فرهنگش‬            ‫از مرده‌غریبی‌ها و لوس‌بازی‌های‬        ‫چندی قبل قول داده و تعهد کردند که حکومت‌های‬               ‫تمام صرف جزئیات شده و اوقات ذی‌قیمت نمایندگان‬
‫شوند؟ از آن مهمتر‪ ،‬چرا بجای اقامت‬        ‫فاصله بگیرد‪ ،‬محکوم به نابودی‬          ‫معمول در حالات این «هنرمندان»‬          ‫نظامی را رفع و انجمن‌های ایالتی و ولایتی را مفتوح و‬       ‫تلف م ‌یشود‪ ،‬دشمنان آزادی و استقلال مملکت لاینقطع‬
‫در فرنگ و خارج کردن ارز از ایران و‬       ‫است‪ .‬سپس در تأیید این حکم‪ ،‬بی‬         ‫که بگذریم‪ ،‬مضمون محوری بیشتر‬           ‫در اجرای اصول قانون اساسی جداً مراقبت فرمایند‪ ،‬جای‬        ‫در کار‪ ،‬اتصالا نقشه‌های خودشان را توسعه م ‌یدهند و‬
‫آوردن آن به آمریکای شمالی‪ ،‬در آن‬         ‫هیچ‌ربطی در مقام سخن‪ ،‬دست در‬          ‫لفاظ ‌یها و شلتا ‌قهای این جماعت‪،‬‬      ‫بسی تعجب و تأسف است که دایرۀ حکومت نظامی تا‬               ‫قریباً روزی می‌رسد که نه سر می‌ماند و نه دستار‪ .‬بساط‬
‫مملکت گل و بلبل و زیر سایه اسلام‬         ‫دامن مولانا جلا ‌لالدین زد و با لحنی‬  ‫غر ‌بستیزی و حمله به ارز ‌شهای‬         ‫آخرین نقطۀ شمالی مملکت توسعه می‌یابد‪ .‬آیا به مردم‬         ‫مشروطیت که برچیده می‌شود‪ ،‬سهل است‪ ،‬استقلال‬
‫نمی‌مانید و بجای ویسکی اسکاچ‪،‬‬            ‫غریب و آوایی بلندتر از حد طبیعی‪،‬‬      ‫غربی با استفاده از زبان و ادبیات‬       ‫نباید حق داد که به هیچ یک از اقوال دولت اطمینان‬
‫عرق دست‌سا ِز «ترس محتسب‬                                                                                                                                                                                       ‫مملکت را م ‌یبرند‪.‬‬
                                                              ‫ترنُّم فرمود‪:‬‬                  ‫مندرس چپ است‪.‬‬                                            ‫و اعتماد نکنند‪»...‬‬        ‫ترتیبات حالیه بنده را حق می‌دهد که نسبت به اوضاع‬
          ‫خورده» بالا نم ‌یاندازید؟‬      ‫هر کسی کو دور ماند از اصل خویش‬        ‫طنز ماجرا اما در این است که‬            ‫پس از آن که معتمدالتجار به سخنان خود خاتمه داد‪،‬‬           ‫حاضره بدبین و ظنین باشم‪ .‬مجلس که حامی قوانین‬
‫«استاد» که توقع چنین برخوردی را‬                                                ‫بسیاری از این جماعت‪ ،‬یا خود‬            ‫سید حسن مدرس لیدر اکثریت صحبت کرد و ابتدا چند‬             ‫اساسی است دلسرد‪ ،‬شاه که حافظ و نگهبان قانون‬
‫در آن «مجلس اُنس» نداشت‪ ،‬رنگش‬                ‫باز جوید روزگار وصل خویش‬          ‫مدت‌هاست شهروند یکی از ممالک‬           ‫کلمه‌ای در تحسین و تجلیل از مجلس چهارم و وکلای‬            ‫اساسی و اصول مشروطیت است در خارج‪ ،‬دیگران‬
‫از خشم کبود شد و چند لحظ ‌های‬            ‫جماعت شنونده که مجذوب صوت‬             ‫فرنگ شده‌اند و یا کارت اقامت دائم‬      ‫آن سخن گفت و سپس اظهار داشت «شما مگر ضعف‬                  ‫در حالت ب ‌یتکلیفی‪ ،‬اهالی و موکلین به‌خیال این که‬
‫ساکت ماند‪ ،‬سپس جمع را مخاطب‬              ‫داودی «استاد» شده بودند‪ ،‬چند فقره‬     ‫یکی از کشورهای غرب عالم را‬             ‫نفس دارید که این حرفها را می‌زنید و در پرده سخن‬           ‫وکیلشان در مجلس است و برای آنها کار می‌کند‬
‫قرار داد و با گل ‌هگذاری از «ب ‌یادبی»‬   ‫«درود بر شما» و «صحیح است»‬            ‫در جیب دارند‪ .‬بخشی از آنها هم‬          ‫می‌گوئید‪ .‬ما بر هر کس قدرت داریم‪ .‬از رضاخان هم‬            ‫رفته‌رفته به‌فراغت خاطر برای نتیجۀ اقدامات منتظر‬
‫من‪ ،‬بجای پاسخ مستقیم به سؤالات‬           ‫صادر کردند‪ .‬چند لحظ ‌های سکوت‬         ‫پناهندگان سابق و شهروندان لاحق‬         ‫هیچ ترس و واهمه نداریم‪ .‬ما قدرت داریم پادشاه را عزل‬       ‫نشسته‪ ،‬یکمرتبه ملتفت خواهند شد که خاک بر‬
‫کذایی‪ ،‬منبری طولانی و جگرسوز در‬          ‫حاکم شد و در حین این سکو ِت فاخر‪،‬‬     ‫فرنگستان هستند که سال‌هاست از‬          ‫کنیم‪ ،‬رئی ‌سالوزرا را بیاوریم‪ ،‬سؤال کنیم‪ ،‬استیضاح کنیم‪،‬‬
‫باب رن ‌جهای هنرمندان زیر حکومت‬          ‫بنده که حواسم به رعایت قواعد بازی‬     ‫همه نعمات کار و زندگی در این‬           ‫عزلش کنیم و همچنین رضاخان را استیضاح کنیم‪ ،‬عزل‬                                           ‫سرشان شده است‪.‬‬
‫استبداد آخوندی‪ ،‬رفت و در میان این‬        ‫نبود‪ ،‬ب ‌یمقدمه از «استاد» پرسیدم‬                                            ‫کنیم‪ ،‬م ‌یروند در خان ‌هشان م ‌ینشینند‪ .‬قدرتی که مجلس‬     ‫مادامی که قانون اساسی اینقدر زیر پا انداخته شده و‬
‫منبر‪ ،‬چند فقره فحش آب نکشیده‬             ‫که مگر این هن ِر تئاتر که شما از آن‬       ‫سرزمی ‌نهای دنیا‪ ،‬برخوردارند‪.‬‬      ‫دارد هیچ چیز نمی‌تواند در مقابلش بایستد‪ .‬مجلس بر‬          ‫ابداً نشانی از او دیده نمی‌شود‪ ،‬ما و شما وضع قوانین‬
‫هم نثار آخوندجماعت کرد تا نشان‬           ‫نان د‌ر م ‌یآوردید‪ ،‬ریشه در سنت و‬     ‫فا ر غ ا ز بعضی ا نگیز ه‌ها ی‬          ‫هر چیزی قدرت دارد‪ .‬مجلس به‌منزلۀ سی کرور نفوس‬             ‫را برای کی می‌کنیم و کدام هیأت دولت مجری‬
‫بدهد هیچ همدلی با حکومت اسلامی‬           ‫«اص ِل» ما دارد؟ «استاد» که توقع‬      ‫منفعت‌طلبانه و عقده‌گشایی‌های‬          ‫است‪ .‬آقایانی که در این مجلس بودند و آن وقایع بزرگ‬         ‫آن خواهد بود؟ مگر ملاحظه نمی‌فرمائید در خارج‬
‫ندارد‪ .‬دوستان فرهن ‌گدوست ما هم‬          ‫چنین جسارتی را از ناحیه یکی از‬        ‫شخصی این ب ‌هاصطلاح هنرمندان‪،‬‬          ‫را دید‌هاند ازقبیل آمدن محمدعلی میرزا و سالارالدوله‬       ‫نمایندگان و این مجلس تا چه درجه موهون شده‌اند‪.‬‬
‫با همدلی و مهربانی‪« ،‬استاد» مورد‬         ‫اعضای آن جمع «با فرهنگ» نداشت‪،‬‬        ‫دو علت اصلی و رایج میان این‬            ‫با سی هزار نفر تا شش فرسخی تهران‪ ،‬دیگر از این‬             ‫به هر مجلس و اجتماعی که می‌رویم‪ ،‬و با هرکس‬
‫بحث را آرام کردند و ماجرا مثل همه‬        ‫قدری عاقل اندر سفیه به صاحب این‬       ‫جماعت‪ ،‬موجب بروز چنین رفتارهای‬                                                                   ‫که ملاقات می‌کنیم‪ ،‬از سکوت مجلس و مجلسیان‬
‫دورهم ‌یهای «فرهنگی»‪ ،‬به خوبی و‬          ‫صفح ‌هکلید خیره شد و بعد از مزمزه‬     ‫غرب‌ستیزانه‌ای است‪ .‬علت اول‪،‬‬                                          ‫چیزها نمی‌ترسند‪.‬‬           ‫شکایت می‌کنند‪ ...‬اوضاع حاضره را قطعاً نمی‌توان‬
                                         ‫کردن محتویات گیلاسش‪ ،‬با لحنی‬          ‫ک ‌مدانشی و ب ‌یسوادی این جماعت و‬      ‫بنده عرض م ‌یکنم مقاومت با این مجلس غیر ممکن‬              ‫مناسب و لایق و سزاوار اطلاق یک حکومت ملی دید‪.‬‬
                ‫خوشی ختم شد‪.‬‬             ‫«استادانه» پاسخ داد که‪ :‬البته که‬      ‫دومی‪ ،‬سرشت مذبذب و تربیت حزب‬           ‫است‪ .‬چیزی که هست این است که باید تعیین صلاح را‬            ‫در حقیقت‪ ،‬نمایشاتی می‌شود که خیلی اسباب وحشت‬
‫غرض از نقل این حکایت‪ ،‬آوردن‬              ‫هنرهای نمایشی ریشه در سنت و‬           ‫باد ِی این کارورزان عرصه هنر است‪.‬‬      ‫نمود‪ .‬آقای وزیر جنگ منافعی دارد و مضا ّری هم دارد‪.‬‬        ‫و پریشانی و نگرانی است‪ .‬عملیاتی در مرکز مملکت‬
‫نمون ‌های از رفتار پر تناقض و َم ِنش‬     ‫فرهنگ ما دارد! شما مگر چیزی از‬        ‫نگارنده بجای تحلیل این دو علت‪،‬‬         ‫اینها را باید سنجید‪ ،‬دید منافعش بیشتر است یا مضا ّرش‬      ‫می‌شود که به‌نظر بنده ممکن است در آتیه خیلی‬
‫ریاکا ِر بیشتر کارورزان هنر ایران است‬                                          ‫ترجیح م ‌یدهد که یکی از مشاهدات‬        ‫وال ّا برای مجلس که سلطنت تغییر می‌دهد و کارهای‬           ‫نزدیک برای مملکت و ملت خطراتی را متوجه سازد‪.‬‬
‫که برای حفظ وضع موجود‪ ،‬از گفتن‬              ‫تعزیه و شبی ‌هخوانی نشنید‌هاید؟!‬   ‫قدیم ‌یاش را– که شامل هر دو این‬        ‫بزرگتر می‌کند تغییر دادن وزیر جنگ کاری ندارد‪ .‬شما‬         ‫بدون مج ّوز قانونی جراید را می‌بندند و مدیران آنها را‬
‫هیچ یاو‌های ابا ندارند و با وقاحت‪،‬‬       ‫دوستا ِن فرهن ‌گدوست که از پاسخ‬       ‫علل است‪ -‬از رفتار و سخنان یکی از‬                                                                 ‫توقیف‪ ،‬حبس‪ ،‬تبعید و زجر می‌کنند و می‌زنند‪ .‬چرا؟‬
‫ب ‌یسواد ‌یشان را پشت ادا و اطوارهای‬     ‫«استاد» به بنده کیفور شده بودند‪،‬‬      ‫این «هنرمندان» (بدون ذکر نام و‬                      ‫بنشینید‪ ،‬تعیین صلاح و فساد را بکنید‪.‬‬         ‫برای آن که از کثرت ظلم و تعدی و انتخاب اشخاص‬
‫سنت‌گرایانه‪/‬چپگرایانه و واژگان‬           ‫لبخند به لب سر تکان دادند و موضوع‬     ‫نشان او) در ادامه این مطلب بیاورد‪.‬‬     ‫بنده می‌خواستم این عرایض را در اطاق تنفس بکنم‬             ‫بدسابقه برای مأموریت‌ها و اختلاس‌ها و هزار مظالم‬
‫توخال ِیمطنطنپنهانم ‌یکنند‪.‬وقتی‬          ‫را تمام شده فرض کردند‪ .‬بنده اما‬       ‫چند سال پیش‪ ،‬در یکی از‬                 ‫ولی حالا عرض می‌کنم که دوصد گفته چون نیم‬                  ‫دیگر تنقید کرده و دولتیان را به‌راه راست دلالت و‬
‫هم که عرصه بر آنها تنگ م ‌یشود‪،‬‬          ‫کوتاه نیامدم و دوباره پرسیدم یعنی‬     ‫مهمان ‌یهای آخر هفت ‌های که میان‬       ‫کردار نیست‪ .‬هی لایحه بخوانید‪ ،‬حائری‌زاده هم بگوید‬         ‫نصیحت می‌نمایند‪ .‬اینها عوض اصلاح احوال و مفاسد‬
‫بجای پاسخگویی و پذیرش تناقضات‬            ‫شما مجل ِس تعزیه و شبیه را ه ‌‌مشأن‬   ‫ایرانیان مهاج ِر «فرهنگ‌دوست»‬          ‫احسنت‪ ،‬اینها کار نیست‪ ،‬صلاح و فساد را بسنجید و‬            ‫خودشان‪ ،‬متش ّبث به نقض قوانین می‌شوند‪ .‬آیا برای‬
‫جاری در رفتارشان‪ ،‬مجلس شبیه و‬            ‫و برابر تراژد ‌یهای فرنگی م ‌یدانید؟‬  ‫شهرهای آمریکای شمالی رایج است‪،‬‬         ‫عمل کنید‪ .‬بنده تقدیس می‌کنم این مجلس را که‬                ‫جلوگیری از خطرات متصوره‪ ،‬نمایندگان ملت چه‬
‫تعزیه راه م ‌یاندازند و با مظلو ‌منمایی‬  ‫چهره «استاد» در هم رفت و نگاهی‬        ‫به بزرگواری برخوردم که از سوی‬          ‫از اول خدماتی کرده‌اند و لااقل ضرری نرسانده‌اند‪...‬‬        ‫تصمیمی اتخاذ می‌نمایند؟ قانون اساسی به‌غیر از یک‬
 ‫و روض ‌هخوانی‪ ،‬از مهلکه م ‌یگریزند‪.‬‬     ‫به گیلاس خال ‌یاش انداخت و بعد‬        ‫میزبان و جمعیت حاضر‪« ،‬استاد»‬           ‫باوجود این عقیدۀ من در باب وزیر جنگ این است‬               ‫لفظ و یک کتابچه مطبوع‪ ،‬آن هم در کتابخانه‌ها و در‬
‫اگر این روزها‪ ،‬در شبکه‌های‬               ‫با بی‌میلی و خشم در جواب من‬           ‫خطاب می‌شد‪ .‬تخصص ایشان در‬              ‫که منافعش اساسی و مضارش فرعی است‪ .‬بایستی‬                  ‫خانه‌ها‪ ،‬عجالتاً چیز دیگری نیست‪ .‬همان مظالمی که‬
‫اجتماعی و فضای مجازی‪ ،‬آدمی از‬            ‫خروشید که‪ :‬من یک مجلس تعزیه‬           ‫هنرهای نمایشی بود و در این حوزه‬        ‫سعی کرد که مضارش رفع شود تا منافعش بیشتر‬                  ‫در ادوار فترت می‌شد‪ ،‬همان خلاف قانون‌ها که در‬
‫طایفه طرب و نمایش را دیدید که‬            ‫را با تمام تراژد ‌یهای فرنگی عوض‬      ‫اسم و رسمی هم داشت (و دارد)‪.‬‬                                                                     ‫آن اوقات مرتکب می‌شدند‪ ،‬حالا هم می‌شوند و این‬
‫به بهانه حمله به ابتذال یا تحریم‬                                               ‫این «استاد»‪ ،‬ساکن و شاغل در‬                                         ‫عاید مملکت گردد‪».‬‬            ‫مظالم و نقض قوانین باز زمینه‌هائی برای انقلابات در‬
‫یا هر موضوع دیگری‪ ،‬غر ‌بستیزی‬                                   ‫نم ‌یکنم!‬      ‫ایران بود (و هست) و فقط گاهی‬           ‫رئیس مجلس ـ مؤتم ‌نالملک ـ تذکر داد‪« :‬آقای مدرس‬           ‫مملکت تهیه کرده و می‌کند‪ ...‬و به این‌طور‪ ،‬همیشه‬
‫پیشه کرده‪ ،‬فرض کنید که او هم‬             ‫من که تازه دستم آمده بود با‬           ‫برای گذراندن تعطیلات و پر کردن‬         ‫در ضمن فرمایشاتشان به‌واسطۀ حرارت فوق‌العاده‪،‬‬             ‫این مملکت در جزر و م ّد و انقلاب و همیشه مردم در‬
‫به احتمال زیاد‪ ،‬هرچند در خلوت‪،‬‬           ‫چه موجود فرهیخته‌ای سر و کار‬          ‫زمان لازم برای حفظ کارت اقامت‬          ‫نسبت به مقام سلطنت فرمایشاتی فرمودند که بنده گمان‬
‫ویسکی اسکاچ را به عرق دس ‌تساز‬           ‫دارم معطل نکردم و پرسیدم‪ :‬با این‬      ‫دائم در «بلاد کفر»‪ ،‬همراه خانواده‬      ‫می‌کنم مطابق قانون اساسی نیست زیرا سلطنت هم در‬                      ‫زحمت بوده‪ ،‬روی راحت نخواهند دید‪»...‬‬
‫مجیدیه ترجیح م ‌یدهد اما در َجل َوت‪،‬‬     ‫حساب یک نمایش تخت ‌هحوضی و‬            ‫به خارجه تشری ‌ف‌فرما می‌شد (و‬         ‫قانون اساسی حقوقی دارد و مذاکراتی که مجلس با مقام‬         ‫به‌دنبال این کلیات‪ ،‬سخنران قبل از دستور‪ ،‬وزیری‬
‫خوب می‌داند که نفع‌اش ایجاب‬              ‫سیاه‌بازی هم از تمام کمد ‌ی‌های‬       ‫می‌شود)‪ .‬آندفعه‪ ،‬البته ایشان در‬        ‫سلطنت می‌کند البته موافق مواد قانون اساسی است‪».‬‬           ‫را که هدف گرفته بود آشکارا در معرض حمله قرار‬
‫م ‌یکند که مردمان را به زیستن در‬         ‫فرنگی سر است؟ «استاد» در حالی‬         ‫حین گذراندن تعطیلات‪ ،‬برای چند‬          ‫مدرس توضیح داد که من منکر سلطان مشروط ‌هخواه‬              ‫داد و گفت «حالا اگر نمایندگان محترم بخواهند از‬
                                         ‫که سلانه سلانه به سمت بار م ‌یرفت‬     ‫روزی‪ ،‬نمایشی هم روی صحنه برده‬          ‫نیستم و غرضم این بود که هر سلطانی را برخلاف قانون‬         ‫وزارتخان ‌ههای داخله و مالیه و غیره سؤالی و استیضاحی‬
           ‫وضع موجود‪ ،‬قانع کند‪.‬‬          ‫تا گیلاسش را پر کند از س ِر لج‬                                                                                                         ‫فرمایند آیا جواب ُمسکت می‌شنوند؟ به‌عقیدۀ بنده‬
                                         ‫پاسخ داد‪ :‬بعله آقا‪ .‬شما هم اگر‬                                                               ‫اساسی و مشروطه باشد برم ‌یداریم‪.‬‬

                                                                                                                      ‫« ادامه دارد»‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17