Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۳۸ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره ۱۷۰۴
جمعه ۱تا پنجشنبه ۷آذرماه 139۸خورشیدی
شديدي به مسائل سياسي كشور انديشه و تازيانه :خاطرات اكبر محمدي ()۵ در مورد قتل زهرا كاظمي و
داشتم و به محض ورود به دانشگاه عاملين آن
وارد عرص ههاي سياسي شدم .اولين چگونگي بازداشت و قتل زهرا كاظمي
اقدام ،اعتراض من به وضعيت خوابگاه رئيس حفاظت زندان اوين آقاي
دانشجويان دانشگاه علوم بهزيستي به روايت سربازي كه شاهد ماجرا بود بخشيودادستانتهرانسعيدمرتضوي
و توانبخشي بود كه من خود در در قتل زهرا كاظمي صد درصد نقش
آن خوابگاه نبودم ولي به خاطر يكي از سربازها گفت :اين طور هم دل بخشي رئيس حفاظت زندان داشتند .چون زماني كه من براي
دوستانم دست به اعتراض زدم .از تمام آرام نگرفت .روسري را از سر زهرا كاظمي درآورد ،موي سرش را جراحي در بيمارستان طالقاني بستري
دانشجويان دانشگاه خوابگاه خواسته گرفته و محكم م يكوبيد به ديوار تا اينكه زهرا كاظمي بيهوش شد. بودم سربازهايي كه همراهم بودند
بودم كه تمام وسائل خودشان را جمع در ضمن سربازها گفتند زماني كه سرش را به ديوار م يكوبيد از خودشان به صراحت قرار كردند كه
كنند ،شب در دانشگاه بمانند و فرداي زهرا كاظمي در بيرون زندان داشت
آن روز سميناري در تالار دانشگاه برقرار سرش خون زيادي م يآمد. فيلم برداري از زندان م يكرد ،كه آقاي
بود .آن شب و فرداي آن روز تحصن بخشي رئيس حفاظت او را ديد و به
جلوي دفتر رياست دانشگاه و تالار رفتن و شكنجه شدن و به هلاكت رسيدنش به را كه در سينه داشت پنهان نكرد .نوشت و به چاپ آن زمـان كه بنهـادم سـر به پـاي آزادي حدود 10نفرسربازدستورداداينخانم
دست جلادان ندهد. سپرد تا سندي باشد از جناياتي كه در اين دوره دست خود ز جان شستم ،در هواي آزادي را فورا به هر طريقي شده دستگير كنيد
سينما برقرار شد. از تاريخ ايران و به نام اسلام و به دست مدعيان فرخي يزدي بياوريد داخل زندان .سربازها گفتند :ما
دومين كارم در دانشگاه اين بود كه اما او بر تصميم خود استوار ماند .چاپ شدن اكبر محمدي ،شهيد راه آزادي ،فرمان قتل خود چنين كاري كرديم چون مافوق دستور
يك تشكل سياسي به وجود بياورم. كتاب همان بود و قرار گرفتن در مسير مرگ همانا. حكومت اسلامي صورت گرفته است و م يگيرد. را با نوشتن خاطرات زندان و به چاپ رساندن آن
چون دانشگاه اجازه فعاليت هيچ بخشي از كتاب «انديشه و تازيانه» را كه اندكي انتشار كتاب«انديشه و تازيانه» وصيت نامه داد ما مجبور بوديم.
تشكلي را نم يداد .حتي براي انجمن قبل از كشته شدن اكبر محمدی در زندان انتشار اكبر محمدي و در عين حال حكم اعدام وي بود. در خارج از كشور امضا كرد. زماني كه زهرا كاظمي را به داخل
اسلامي دانشجويان .ولي با فشاري بستگان و دوستانش اصرار كردند كه از اين كار او نيز مانند زنده ياد سعيدي سيرجاني زندان آورديم ،آقاي بخشي رئيس
كه من شروع كردم و طوماري كه با يافت ،در چند شماره م يخوانيد. درگذرد و بهانه براي بازداشت مجدد و به زندان م يدانست كه با جان خود بازي م يكند ولي آنچه حفاظت با باتوم شروع به زدن زهرا
امضاي اكثريت دانشجويان تهيه كردم، ناشر :شركت كتاب «كاليفرنيا» كاظمي كرد ،بخصوص باتوم به سرش
مسئولين دانشگاه قبول كردند و با چند
نفر از دوستانم كه فكر م يكردم افرادي دردهايي دچار كرد .اميدوارم روزي در بشكني. شما هستند و افكار ما خيلي نزد مردم امضا كنيد. م يزد.
نترس هستند ،قبل از به وجود آمدن كشور ما چيزي به نام اعدام و يا شكنجه گفتم:درصورتيم يشكنمكهبهبند جايگاه دارد .شما خائنين به خودتان بخشي خودش امضا كرد به چهار يكي از سربازها گفت :اين طور هم
انجمن اسلامي گرد هم آمديم .آنها وجود نداشته باشد و كسي به خاطر ابراز عمومي برگردم و تلفن به منزل بزنم .اگر بياييد تا دير نشده از مردم تقاضاي نفر ديگر كه در دفتر او بودند داد3 . دل بخشي رئيس حفاظت زندان آرام
م يگفتند اكبر ما مثل تو فكر م يكنيم، عقيده زنداني نشود .بزرگترين آرزوي آنها آزاد شدند اعتصاب غذا را م يشكنم نفر امضا كردند .فقط سربازي به نام نگرفت .روسري را از سر زهرا كاظمي
حتي ايده سكولاري داريم و من اين من اين است كه نظام دموكراتيك و كه رئيس زندان دستور داد مرا به بند عفو كنيد. آقاي گلستاني آن را امضا نكرد و بخشي درآورد ،موي سرش را گرفته و محكم
افراد را به عنوان مؤسسين انجمن به آزادي به مفهوم واقعي در ايران برقرار پس از اين سخنان ،در همان روز با تندي تمام فحشهاي ركيكي به آن م يكوبيد به ديوار تا اينكه زهرا كاظمي
مسئولان دانشگاه معرفي كردم ولي با عمومي ببرند. اعلام كردم من در حال اعتصاب غذا سرباز داد .سرباز گفت :تو هرچه دلت بيهوش شد .بخشي به سربازها گفت:
فشار حراست پيشنهاد من تأييد نشد. شود. طي مراحل قانوني تا غروب آن روز هستم .حدود 12روز در اعتصاب غذا خواستبهمحمديگفتي،محمديجز اين را ببريد بهداري تا به هوش آيد .در
بقيه 6نفر ديگر تأييد شدند .آنها 2 بيشترين شكنجه براي من و برادرم طول كشيد ،به منزل زنگ زدم ديدم بودم ،روز هشتم بود كه قاضي ناظر دفاع از خودش و واقعيات چه چيزي ضمن سربازها گفتند زماني كه سرش را
ماه فرصت داشتند انتخابات آزاد برقرار منوچهر بود .بعد محمدرضا كسرايي. پدرم و خواهرم به قيد ضمانت و وثيقه زندان آمد مرا دوباره به اتاق افسر نگهبان به شما گفت؟ من اين كار را نم يكنم. به ديوار م يكوبيد از سرش خون زيادي
كنند .من اميدوار بودم حالا كه اينها من،منوچهر،كسرايي،مهرانعبدالباقي بردند .اين قاضي ناظر ريش بسيار عاقبت آقاي گلستاني هم مجبور م يآمد .همچنين يكي از هم اتاق يهاي
تأييد شدند انتخابات آزاد برقرار كنند. و نمازي افرادي بوديم كه بيشترين آزاد شدند. بلندي داشت .اسمش يادم نيست. شد امضا كند ولي من جسارت اين ما در بند 350كه جديدا به آنجا انتقال
ولي متأسفانه مرا هم رد صلاحيت شكنج هها را متحمل شديم و همين بعد از آزادي آنان من اعتصاب غذا حدود يك ماه بود كه «قاضي ناظر» بود سرباز را تحسين م يكنم و هيچ وقت داده شده بود در زماني كه داشتيم براي
كردند و افرادي را تأييد كردند كه طور خانم دكتر جيلاني هم زياد را شكستم .در ضمن منوچهر هم روز ملاقات م يرفتيم هنگامي كه نزديك
عضو بسيج دانشگاه بودند و خودشان يادم نم يرود. بهداري رسيديم ،گفت :من در بهداري
شكنجه شد. زهرا کاظمی بعد دستور داد كه مرا به انفرادي حضور داشتم كه زهرا كاظمي به هوش
هم شركت كردند. انتقال دهند كه در اين موقع من به آمده بود و به يكي از مامورين كه ريش
من علت رد شدن خودم را از انتقال من و منوچهر به قبل از آن از انفرادي 325سپاه بعد از ولي خيلي خوش اخلاق و بسيار شوخ بخشي گفتم :بدبخت ،اين صندل يها بلند و هيكل بزرگي داشت گفته بود:
دوستانم سئوال كردم ،يكي از بچ هها زندان ساري و قائم شهر 45روز به بند عمومي آمد. طبع بود. براي هيچكس وفا ندارد ،بخصوص «من تمام اين رفتار ناشايست شما را
گفت :ما چهار نفرتان را تأييد كرديم. براي شما كه راه باطل را انتخاب به دولتمردان كانادا و سازمانهاي حقوق
2نفر رد صلاحيت كردند و گفتند كه به خاطر بياني ههايي كه از داخل بعد از آن اعتصاب غذا بود كه به بعد از احوالپرسي به طنز گفت :چرا كرديد ،بترسيد از آينده شوم خود. بشراطلاعم يدهم.آنگاهشماچهجوابي
فلاني دشمني علني خودش را به رهبر زندان ميداديم و كنار نيامدن با بيماري داخلي دچار شدم .اولين عمل غذا كوفت نم يكني؟ او در جواب من گفت :اين نظام 100 خواهيد داشت؟» و در همين لحظه زهرا
اعلام كرده و فردي ضد انقلاب واقعي مسئولين زندان ،در سومين سال جراح يام همراه با مامور در بيمارستان سال دوام دارد؟! من هم اين صندلي را كاظمي را داخل برانكارد توسط سربازها
است .ما اجازه نم يدهيم چنين كساني زنداني شدن ما بود كه منوچهر حدود طالقاني انجام شد ولي ناموفق بود چون من گفتم :چي شد آن لهجه غلظ به بهداري انتقال م يدهند .آن آقايي كه
45روز به زندان قائم شهر برده شد و هم عمل جراحي بد بود و هم استرس به كاشانيت؟ حفظ م يكنم. ريش بلند داشت ،به سربازها دستور
انجمن را قبضه كنند. من را حدود يك ماه به زندان ساري اعضاي ديگر كشيده شده بود .بعد از 9 من حرف آخرم را به او گفتم :بدبخت م يدهد زهرا كاظمي را محكم ببنديد.
من به دو نفر از دوستانم گفتم شما انتقال دادند ولي با فشار خانواده و ماه عمل اول به عمل دوم داخلي كشيد. گفت:خدا نكنه من كاشاني باشم. سربازها هم از ترس اين كار را كردند.
واقعا دغل بازيد ،تا ديروز م يگفتيد دوستان سياسي و فشارهاي سازمانهاي عمل جراحي دوم دربيمارستانكسري گفتم :پس اهل كجا هستي؟ روسياه به زودي آينده تو را م يبينم. در ضمن سربازها به من گفتند شما
ما همفكر شما هستيم ،حالا حراست حقوق بشر ما را دوباره به زندان اوين انجام شد و همين طور عمل بيني ،كه گفت :من اصفهاني هستم. آنگاه يك مامور و يك سرباز مرا هر زمان بگوييد ،ما حاضريم بياييم
دانشگاه چقدر فشار آورده كه شما اين هميشه از ناحيه بيني خونريزي داشتم. به انفرادي انتقال دادند .هنگام رفتن عليه «بخشي» رئيس حفاظت شهادت
طوري از موضع خودتان عقب نشيني برگرداندند. عمل جراحي انجام دادم .قبل از عمل گفتم :برايت متاسفم ،مردم اصفهان به انفرادي به مامور حافظت ،آقاي بدهيم .البته اگر جان ما حفظ شود.
جراحي ،دكتر صادقيان گفت :چرك همه آزاديخواه هستند. اميني ،كه همراه من بود گفتم تو چرا چون حكومت با كسي شوخي ندارد.
كرديد و مرا خائن فرض م يكنيد. پسردايي يا پسرعمه زده به سرت ،شانس آوردي زود آمدي وجدان خودت را به خاطر «بخشي» به هرحال زماني كه بخشي رئيس
ثانياً اكثريت مرا تأييد كردند و شما كاووسي قاضي پروند هام وگرنه چرك سر م يزد به مغزت كه آن در جواب من گفت :يعني من مزدور حفاظت مرا احضار كرد ،به دفتر او
زمان كاري از دست كسي ساخته نبود. و جيرهخوار رژيم هستم؟ يعني من م يفروشي؟ رفتم .چش مبند هم داشتم .بعد بخشي
دو نفر در اقليت هستيد. زماني كه منوچهر را از زندان قائم 2/5ساعت در بيهوشي بودم تا در جواب من گفت :من اگر حرف رئيس حفاظت آمد .بايد بگويم كه
در جواب من گفتند :حراست دانشگاه شهر به اوين آوردند حدود دو ماه در چرك سرم و شكستگي بين يام دست … خر هستم. بخشي را گوش نم يكردم درجا حكم صداي بخشي را من كاملا م يشناختم
م يگويد درباره محمدي راي اقليت بند مالي سالن 6بود .در آنجا بود كه شود .حالا ديسك كمر داشتم كه آنگاه او و افسر نگهبان و نگهبانان با اخراج مرا م ينوشت .الان توي اين چون هر روز وارد بندها م يشد .صدايش
درست است و اجازه نم يدهد محمدي پسردايي يا پسرعمه آقاي كاووسي پزشكان گفتند چند هفته استراحت اين حرفش شروع به خنديدن كردند. جامعه كه 20ميليون بيكار داريم من كاملا آشنا بود .در ضمن 2سرباز و 2
قاضي من و منوچهر در آن سالن با مطلق بكن و بعد با ورزش اگر درد كم بعد از من خواست اعتصاب غذا را همبدبختم يشدم.وگرنهمنهمهيچ نفر پرسنل هم در دفتر بخشي بودند.
شركت كند!؟ منوچهر آشنا شد .به منوچهر گفت: نشد تنها راه اين است كه در خارج از دل خوشي از بخشي و امثال بخش يها بخشي به محض ورود حرفهايي
آري ،با خيانت دوستان محافظ هكارم زماني كه كاووسي حكم سنگين به اكبر كشور جراحي شوي .خونريزي كليه بشكنم. ندارم و الان متاسفم چنين برخورد ركيك مانند :آشغال ،خائن ،تو به
انجمني به وجود آوردند كه از بسيج و شما داد 90درصد از فامي لهاي آقاي هم داشتم .چش مهايم تمام تصويرهاي گفت :تو را به بند عمومي م يبريم. مسئولين عزيز ما جسارت م يكني،
كاووسي با او قطع رابطه كردند از جمله تلويزيون را تار م يديد .و شنوايي گوش گفتم :تا خواهرم و پدرم آزاد نشوند ناشايستي با شما م يشود. من شكنج هات م يكنم ،من تو را اعدام
دانشگاه هم بسيج يتر بودند. برادرش كه هنوز هم با هم قهر هستند. راستم حدود 50درصد كم شده بود مرا به انفرادي انتقال دادند و يك روز م يكنم و سخناني مانند اينها بر زبان
دوستان خائن كار را به جايي رساندند آنان به كاووسي گفتند :تو به خاطر كه پزشكان كسري گفتند ،بعد از اعتصاب غذايم را نم يشكنم. بعد از انفرادي آقاي بخشي آمد .مرا به
كه دهنمكي معاون انصار حز بالله كشور موقعيت خودت دست به جنايت زدي. ديسك كمر مراجعه كن .بايد بگويم گفت:منتلاشم يكنماينهاآزادشوند. اتاق افسر نگهبان بردند ،افسر نگهبان و آورد.
را به سخنراني در تالار دانشگاه دعوت آن هم درباره دو جوان كه به خاطر قبل از دستگيري من حتي يك دانه گفتم :هر زمان آزاد شوند من چند نفر نگهبان در آنجا حضور داشتند. بعد متوجه شدم كه دارد به طرفم
كردند .در آن سخنراني دهنمكي خيلي قرص نخورده بودم ولي متاسفانه زمان آن موقع رضا عاملي از گروه مهدويت حمل هور م يشود كه من پا شدم گفتم
از آي تالله كاشاني و روحانيت دفاع كرد آزاديخواهي به زندان افتاده بودند. بازجويي در توحيد و آن شكنج ههاي اعتصاب غذايم را م يشكنم. در سلول انفرادي بود كه بخشي آمد .به قسم به خدا اگر يك ضربه به من بزنيد
كه من تحملم تمام شد .اجازه خواستم شما به خاطر منافع خودت دست به قرون وسطايي بازجويان مرا به چنين روز دوازدهم اعتصاب غذا بود كه من گفت :تو فقط بگو من اشتباه كردم، نه تنها چش مبند را باز م يكنم بلكه اگر
رئيس زندان آقاي دوست محمدي آمد يك ضربه بزني من صد ضربه به شما
جوابش را بدهم. اين جنايت زدي. دفتر افسر نگهباني 240انفرادي .مرا به من تو را م يفرستم به بند عمومي. م يزنم .بعد ادامه دادم شما هر چه الفاظ
انجمن اسلامي موافقت نم يكرد. كاووسي در جواب آنان گفت :من خيلي ناراحت شدم و با صداي بلند ركيك و تند از دهانت آمد به من گفتيد،
بالاخره با فشار و حمايت دانشجويان هيچ كاره بودم حكم آنان مستقيم از پيش او آوردند. كه تمامي كساني كه در انفرادي بودند شما حق جسارت به من نداريد ،من
جلوي ميز تريبون رفتم و درباره فساد شوراي عالي امنيت ملي صادر شده آقاي دوست محمدي به من گفت: از جمله رضا عاملي شنيدند .گفتم متهمي هستم كه حكم قطعي دارم و
روحانيون و چند سال حكومت كذايي بود آنان حكم را به رهبرپور ابلاغ كردند خواهر و پدر تو آزاد شدند و همين طور خائنيني امثال تو بايد از ملت درخواست من حق و حقوق دارم و همان قانون كه
آنان و گروه فشار حز بالله توضيح دادم و رهبرپور هم به من ابلاغ كرد و من پرونده شما را به دادگاه نم يفرستم و پوزش كنيد .به خاطر جنايتهايي كه شما معتقد هستيد صريحا گفته است
كه دانشجويان آن چنان هيجان زده ممنوع از تلفن كردن نيستي .حالا كه حق كوچكترين جسارت نداريد و اگر
شدند كه حدود 5دقيقه با دست زدن هيچ كاره بودم. از شما م يخواهم اعتصاب غذايت را كردهايد. كسي چنين كاري انجام دهد محاكمه
مرتب حمايت خودشان را از من و افكار برادرش و بستگان او در جواب گفتند كساني كه حرفهاي مرا شنيدند
توم يتوانستيبگوييمنچنينكاريرا بعدا به من گفتند :اكبر ،احسنت بر تو، خواهد شد.
من نشان دادند. انجام نم يدهم حتي اگر اخراجم كنيد. در اين موقع بخشي گفت :من خودم
در اين موقع نيروهاي انصار حز بالله گفت :من اشتباه كردم ،حكمي صادر كولاك كردي. قانون هستم ،قانون يا قرآن كيلويي
كه حدود 50نفر بودند م يخواستند به شده و در ديوانعالي كشور هم تأييد شده به بخشي گفتم :آنگاه ممكن است چند است؟! من فقط به مسئولين نظام
طرف من حمله ور شوند .ولي بسيج ولي به خاطر اين عمل ،من استعفا ملت شما را ببخشند كه برويد و از معتقد هستم .بعد ادامه داد :من تو را
دانشگاه به نيروهاي انصار هشدار داد م يدهم و اين كار را انجام داد .و الان اين شغل كثيف دست برداريد .تا بيش بيچاره م يكنم .من هم با تندي تمام
كه جو سالن را ببينيد كه همه طرفدار دفتر وكالت باز كرده است .پسردايي از اين دستتان به جنايت آلوده نشده، به او گفتم :بدان ديگر كارهاي غلط
سرسخت اكبر محمدي م يباشند و يا پسرعم هاش گفت هنوز هم اكثر بدان كه اين حكومت ظلم به زودي سالهاي 60تا 67تكرار نخواهد شد
اين كار به ضرر شما تمام م يشود. فامي لهاي او و برادرش با او قهر هستند. و شكنج ههاي 78تكرار نخواهد شد.
آنها مجبور شدند سكوت كنند و ديگر بايد بگويم وقتي اين خبر به گوش رفتني است. ديگر حكومت جرات اينگونه كارهاي
انجمن اسلامي تا زماني كه من دستگير من رسيد خيلي خوشحال شدم. و او باز گفت :اين نظام صد سال
شدم جرأت نداشت افراد حكومتي را به خوشحال از اينكه مردم ما چقدر پايدار است و مردم همه با نظام هستند. غلط را ندارد.
بيدار هستند و مدافع حق و حقانيت من گفتم :كشور در حالت حكومت بعد گفتم :بدان حكومت كفر ممكن
دانشگاه دعوت كند. م يباشند .در ضمن شماره تلفن محل نظامي است و شما تا دندان مسلح است كه پايدار بماند ولي حكومت
زماني كه دستگير شدم فيلم كاركاووسيكهپسرعمهياپسرداي ياش هستيد ولي ديديد الان نزديك به يك
سخنراني دهنمكي و مرا كه انتقاد تند از به منوچهر داد نم يدانم تغيير كرده يا ماه است تمام شهرها با اين وضعيت ظلم هرگز.
دهنمكي را نشان م يداد ،تحويل وزارت نه اين است( :در تهران)2227477 : نظامي شلوغ است و الان 5هزار نفر از در اين لحظه بخشي به دو نفر سرباز
من قبل از ورود به دانشگاه علاقه دستگيرشدگان را فقط به اوين آورديد. و مامور گفت :شنيديد محمدي چه
اطلاعات دادند. الان زندانهاي كل تهران و بازداشتگاهها حرفهاي تندي در جمع ما بر عليه
در ضمن هر سال در انتخابات انجمن را خدا م يداند چقدر پر كرديد پس نظام و مسئولين نظام گفت؟ من الان
اسلامي حداكثر 70نفر بيشتر شركت م يبينيد كه 90درصد مردم مخالف تمام اين مطالب را نوشتم و شما بياييد
نم يكردند ،چون همه حرفشان اين
بود كه در انجمن اسلامي دانشجويان،
ماامثالمحمديرام يخواستيمنهيك
عده خائن و ترسو را .
دنباله دارد