Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و ششم ـ شماره ۲۳۹ (دوره جديد
P. 14
صفحه - Page 14 - 14شماره ۱۷۰۵
جمعه ۸تا پنجشنبه ۱۴آذرماه 139۸خورشیدی
خريد و فروش و رهن را تهديد كرده انديشه و تازيانه :خاطرات اكبر محمدي (بخش پایانی) سومينمرحله
بودند كه به هيچ وجه جايي را به ما اجاره
ندهندوديگرموفقنشديمجاييرارهن من و برادرم منوچهر پاي هگذار دومينسالانتخابخاتميبهرياست
كنيم.قبل از آنكه دفتر اجاره كنيم ،آقاي نخستين انجمن سياسي در جمهوري بود كه در دانشگاه تهران
طبرزدي در دفتر خود چند اتاق به ما
داده بود كه به عنوان محل كار تشكيلات دانشگاه بوديم سخنراني داشت.
ما بود .از جمله سازمان روشنفكران ايران بعد از تظاهراتي كه برگذار شد ،از
و كميته دفاع دانشجويان از زندانيان اين انجمن را دوستان خائن به تشكيلاتي بدتر از بسيج طرف ميدان انقلاب تا نزديكي پارك
سياسي.هزين ههاي تشكيلات را مرحوم دانشجويي تبديل كردند لاله من و يك نفر ديگر به عنوان
فروهر ،بعد آقاي طبرزدي و تشكيلات هدايت كننده تظاهرات برعليه حكومت
رفتن و شكنجه شدن و به هلاكت رسيدنش به را كه در سينه داشت پنهان نكرد .نوشت و به چاپ آن زمـان كه بنهـادم سـر به پـاي آزادي عامل اصلي شناخته شديم و براثر حمله
مل يهام يپرداختند. دست جلادان ندهد. سپرد تا سندي باشد از جناياتي كه در اين دوره دست خود ز جان شستم ،در هواي آزادي مأمورين و حفاظت و اطلاعات نيروي
در ضمن 8ماه قبل از حادثه كوي از تاريخ ايران و به نام اسلام و به دست مدعيان فرخي يزدي انتظامي با ده نفر ديگر دستگير شديم.
دانشگاه تهران در سال 78منوچهر و اما او بر تصميم خود استوار ماند .چاپ شدن اكبر محمدي ،شهيد راه آزادي ،فرمان قتل خود اول ما را به مركز نيروي انتظامي
رضا به دعوت تشكيلات دانشجويي كتاب همان بود و قرار گرفتن در مسير مرگ همانا. حكومت اسلامي صورت گرفته است و م يگيرد. را با نوشتن خاطرات زندان و به چاپ رساندن آن نزديك ميدان فردوسي بردند و حدود
ايراني در دانشگاههاي اروپا و آمريكا و بخشي از كتاب «انديشه و تازيانه» را كه اندكي انتشار كتاب«انديشه و تازيانه» وصيت نامه يك ساعت بازجويي كردند .مرا به سلول
سازمانهاي سياسي خارج از كشور از قبل از كشته شدن اكبر محمدی در زندان انتشار اكبر محمدي و در عين حال حكم اعدام وي بود. در خارج از كشور امضا كرد. انفرادي انتقال دادند .نزديك به يك
جمله حزب سبز آلمان حدود چهار ماه بستگان و دوستانش اصرار كردند كه از اين كار او نيز مانند زنده ياد سعيدي سيرجاني ساعت در انفرادي بودم .بعد ما 12نفر
در خارج كشور بودند و سخنران يهاي يافت ،در چند شماره م يخوانيد. درگذرد و بهانه براي بازداشت مجدد و به زندان م يدانست كه با جان خود بازي م يكند ولي آنچه همه را چشم بند زدند ،سوار مين يبوس
زيادي داشتند.ضمناً هر سال از سال74 ناشر :شركت كتاب «كاليفرنيا» كردند به مركز نيروي انتظامي بردند.
به بعد بر سر مزار دكتر مصدق با گروه مرا داخل تك سلول قرار دادند .بقيه
زيادي از دانشجويان م يرفتيم و آخرين 11شب ادامه داشت .يازده شب من و حدود بيست هزار دانشجو بود. رفت و شروع به سخنراني كرد كه فرداي آن روز دانشجويان زيادي جمع
بار با چندين اتوبوس از دانشجويان و منوچهر از دانشجويان خواستيم تحصن متاسفانه آن زمان مردم به صف دانشجويان بسيار هيجان زده شدند. شدند .منوچهر شروع به سخنراني كرد. با هم بودند.
از طرفداران اتحاديه ملي به سر مزار دانشجويان نم يپيوستند ولي در تيرماه بخصوصخان مهاكهنزديكبه10دقيقه منوچهر عادت دارد كه هرچه جمعيت زماني كه مرا گرفتند حدود 6نفر
شادروان مصدق رفتيم كه در آن محل را تمام كنند و به خوابگاه برگردند. 78مردم به دانشجويان پيوستند .بعد مرتبدستم يزدندوتشويقم يكردند بيشتر باشند سخنوري او بهتر م يشود. لباس شخصي سرم را چنان به زمين
همه قبول كردند .زماني كه نزديكي از چند دقيقه به چهارراه شهيد گمنام و هرچند دقيقه سخنراني منوچهر با منوچهر آنقدر در سخنراني عالي م يكوبيدند كه گيج شدم .من اعتراض
اكثرا طرفدار اتحاديه ملي بودند. خوابگاه دختران رسيديم ،دخترها همه دست زدن و تشويق دانشجويان دختر صحبت ميكند كه هر كس باشد شديدي كردم .يك نفر مأمور انتظامي
زماني كه به احمدآباد رسيديم شروع جلوي در خوابگاه تحصن كرده بودند و از رسيديم و آنجا را بستيم. و پسر مواجه م يشد.در اين هنگام طرفدار و شيفته صحب تهاي او م يشود كه لباس فرم داشت به دفاع از من آمد.
به خواندن سرود اي ايران كرديم كه آنها خواستيم اجتما عشان را تمام كنند. نيروي ضد شورش با لباسهاي دانشجويان دختر از منوچهر خواستند و هر كاري را كه بگويد انجام م يدهد. گفت خجالت بكشيد و مرا از دست آنها
مورد تعرض نيروي انصار حز بالله و همين كار را انجام دادند .اين تظاهرات ضدشورش وارد شدند ،اولين حمله در خوابگاه را بشكنند تا آنها هم همراه آن روز دانشجويان به طرف كوي حركت نجاتداد.بعدمراسوارمين يبوسكردند.
نيروهايحز باللهيواقعشديم.حملهبه شروع شد .دانشجويان داشتند فرار كردند و چند دقيقه بعد از سخنراني حدود 10نفر ديگر هم سوار شدند .يك
دانشجويان دختر و پسر را شروع كردند و در ماه رمضان بود. م يكردند كه منوچهر سخنراني كرد، ما به تظاهرات ادامه دهند. منوچهر تحصنكاملا سياسي شدهبود. نفر لباس شخصي كه عضو اطلاعات
نيروهاي انتظامي كه لباس ضد شورش تظاهرات در ماه رمضان در در موقع سخنراني چنان هيجان زده در اين موقع عدهاي از مأمورين كه به طرف كوي دانشگاه حركت كردند، نيروي انتظامي بود سوار شد و به من
بر تن داشتند اول ساكت بودند .زماني خوابگاه كوي دانشگاه بهشتي بود كه ترس دانشجويان ريخته شد صد در صد اطلاعاتي بودند گفتند كه دفتر مديريت كوي و سلف سرويس كه روي صندلي نشسته بودم گفت :بيا
كهديدنددانشجويانومردميكهحضور و برگشتند و مامورين ضدشورش در الان نزديك نيمه شب است و درست را داغان كردند و شعارها كاملا سياسي وسط مين يبوس بخواب .من اعتراض
داشتندمتقابلاعك سالعملنشاندادند، (ملي سابق) وسط قرارگرفتند .و حالا آنان بودند كه نيست كه دختران بيرون بيايند .اينها شده بود ،از فرداي آن روز عدهاي شروع كردم ولي چند نفر به زور مرا وسط
انصارحز باللهوبسيج يهاعقبنشيني يك هفته بعد از تظاهرات در كوي مورد خشم دانشجويان قرار گرفتند. منتظر بودند منوچهر بگويد در را به امضا گرفتن در طوماري كردند كه مين يبوس خواباندند .آن لباس شخصي
كردند .نيروهاي انتظامي به كمك دانشگاه تهران ،دانشگاه بهشتي شلوغ اكثر آنان سعي م يكردند به خان ههاي بشكنند بعد عدهاي از دختران را منوچهر را به عنوان نماينده خودشان با باتوم به سرم م يكوبيد ،من پاشدم
نيروهاي انصار حز بالله و حز بالله يها مردم بروند و پناه بگيرند و فرياد آنان به خودشان اذيت كنند بعد بگويند ،ببينيد شيشه مين يبوس را باز كردم و از مردم
آمدند و به جمعيت حمل هور شدند و شد .به طوري كه روزنام هها نوشتند: كه در جلو پارك لاله و اكثرا تظاهركننده
شروع به دستگيري كردند.در اين موقع «همان شعارهايي كه در كوي بودند كمك خواستم .در اين موقع يك
انصار حز بالله و نيروهاي حز باللهي دانشگاه تهران داده شد همان شعارها ستوان كه لباس فرم داشت به آن
هم مثل گرگهاي وحشي به دانشجويان كسي كه لباس شخصي داشت اعتراض
و مردم حمل هور شدند .حتي موي سر در دانشگاه بهشتي داده شده و صد در آسمان م يرفت.در اين موقع منوچهر منوچهرمحمديدنبالچهچيزياست. انتخاب كردند .اين طومار چند هزار امضا كرد و گفت شما به چه حقي وارد
خانمها را م يگرفتند و به در و ديوار صد همان كساني كه در كوي دانشگاه از دانشجويان خواهش كرد به آنهايي منوچهر از خان مها عذرخواهي كرد و داشت و همين طور مشكلات خودشان ماشين شديد ،حالا داريد اين جوان را
م يكوبيدند.تمام شيش ههاي ماشي نها تهران نقش شورشي داشتند در دانشگاه كه در خانه مردم پناه گرفتند كاري گفت:خودتانمتوجهشديدكهاينهاصد را در اين نامه نوشتند كه اگر ظرف دو م يزنيد.شماحقچنينكاريرانداريد.
و اتوبو سها را انصار حز بالله و نيروهاي بهشتي نيز هما نها از عاملان بودند». نداشته باشيد و آناني كه شما را دستگير در صد مامورين اطلاعا هستند و سوء هفته مشكلات حل نشود دست به هر آن لباس شخصي به ستوان نيروي
حز باللهي مثل وحش يها خرد كردند. روزنام هها راست م يگفتند .من و كردند اگر آنان بدي كردند شما نكنيد و نيت دارند ،من از همه شما م يخواهم اقدامي م يزنند .اين نامه را به دست انتظامي گفت :مرديكه خفه شو ،من
در اين موقع كورش صحتي را ديدم دوستا نمان نيز در «بهشتي» بوديم خواهش م يكنم همه اينها را آزاد كنيد. در خوابگاه جلوي درب خوابگاه تا زماني منوچهر دادند .منوچهر يك نسخه به اطلاعات نيروي انتظامي و سرهنگ
كه 20نفر انصار حز بالله به او حمل هور چون مسأله از غذا شروع شد و صنفي دانشجويان اين كار را كردند بعد كه ما در كوي يا خيابان تظاهرات دفتر مديريت كوي و يك نسخه به هستم و مافوق تو .آخرين بارت باشه
شدند و برغم مقاومت او به شدت بود ولي بعد مسأله كاملا سياسي شده متوجهشديمكهماموريناطلاعاتدارند ميكنيم شما هم تحصن كنيد كه رئيس دانشگاه تهران و يك نسخه به
مضروب شد .آن روز خيلي از دانشجويان بود .تظاهرات از خوابگاه به طرف دانشگاه ميان دانشجويان تفرقه م ياندازند كه همگي قبول كردند ،بعدما به طرف دفتر رياست جمهوري فرستاد .حدود كه چنين غلطي م يكني.
و مردم به گناه احترام به يك مرد بعد به خيابان دانشجو و بعد به طرف شماچرافريبمحمد يهارام يخوريد؟ كوي دانشگاه حركت كرديم.جمعيت سه هفته گذشت ،هيچ خبري از جواب آن افسر ديگر سكوت كرد .همان شب
ميه ندوست و آزاد يخواه زخمي شدند ولنجك بعد هم تا خوابگاه ادامه يافت. يا مرا تهديد ميكردند كه شما به ما حدودا به بيست هزار نفري م يرسيد اول سردار نقدي رئيس حفاظت نيروي
و آنها را به بيمارستان انتقال داديم. نيروهاي ضدشورش آخرين لحظه دانشجويان بگوييد برگردند به خوابگاه و فكر نم يكنم هيچ كس در داخل طومار دانشجويان نشد. انتظامي آمد همه ما 12نفر را احضا
از جمله مصدومان منوچهر محمدي وارد شدند ولي كاري از پيش نبردند. وگرنه روزگارتان سياه است .من سعي و اتاقهاي خوابگاه بود ،همه به جمعيت در ماه رمضان در دومين مرحله كرد .زير گوش من و يك آقاي ديگر كه
و رضا بودند كه بچ ههاي سياسي آنان درگيري مختصري روي داد كه با تلاش م يكردم كه همه دست همديگر تظاهرات كوي دانشگاه نقش من و به قول همكارانش ما همه كاره بوديم
را به بيمارستان شريعتي انتقال دادند. را گرفته به صورت دستبند به هم متصل پيوسته بودند. منوچهر به عنوان عاملين اصلي بود.
نوه دكتر مصدق كه پزشك و در آنجا پيروزي دانشجويان پايان يافت. شوند تا وحشت مامورين بيشتر شود .در منوچهر در داخل كوي هم سخنراني من و چند نفر ديگر دوباره به تمام كشيده آبداري نواخت.
بود فورا به منوچهر و رضا اطلاع داد كه در ضمن چندين تظاهرات در كوي اين موقع ديدم مأمورين اطلاعات تلاش شديداللحني ايراد كرد .در آن موقع دانشجويان اطلاع داديم كه فردا شب به من گفت :اين نظام چقدر بايد از
حراست بيمارستان به نيروي انتظامي برقرار شد .ما برادران نقش موثري در زيادي م يكنند كه وارد گروه ما شوند. اطلاع دادند چندين ماشين مامورين غذا را تحويل نم يگيريم و غذا هرچه دستشماخائنينزجربكشد؟بعدگفت:
زنگ زده است تا شما را دستگير كنند، آن داشتيم و من در اكثر ميتين گها من فرياد زدم :دانشجويان! چند نفري اطلاعات آمده و داخل جمعيت شدهاند. بود م يريزيم دور .بعد تحصن در مقابل هركدام از شما مصاحبه تلويزيوني كند و
نيروي انتظامي وارد بيمارستان شدهاند كه كنار من هستند مامورين اطلاعات زماني كه سخنراني تمام شد داشتيم ساختمان ژئوفيزيك را شروع م يكنيم. بگويدمناشتباهكردمآزادشم يكنيم.
و شما بايد فورا از در خروجي پشت شركت م يكردم. هستند،اجازهندهيددرميانشماباشند به طرف خيابان حركت م يكرديم .من همين طور شد ،فردا غروب هيچ كس هشتنفرمصاحبهكردندوگفتندكه
بيمارستان خارج شويد .آنان با وضعيت درگيريدراحمدآبادبرسرمزار و تفرقه ايجاد كنند .كه آنها فورا از اطراف جلوي تظاهرات بودم .ديدم يك دفعه غذا تحويل نگرفت ،بعد ديگهاي غذا را ما اشتباه كرديم .آزادشان كردند .ما 4
پريشان مجبور شدند از در پشت روان شاد دكتر محمد مصدق (26 من دور شدند و داخل جمعيت رفتند. مامورينلباسشخصيبهطرفمنوچهر وارونه كردند و تحصن مقابل ساختمان نفر مانديم .زمان مصاحبه از من ،خود
من داخل جمعيت م يگشتم كه آنها را حمل هور شدند .چند تاماشين پاترول شروع شد .من و منوچهر پيشرو تحصن را با اسم و فاميل معرفي كردم و بعد
بيمارستان خارج شوند. ارديبهشت)78 پيد كنم و دانشجويان زيادي همراه من و بنز آمده بودند كه منوچهر را سوار بوديم ،بعد من و دانشجويان به طرف گفتم :واقعا شر مآور است .همان لحظه
ناگفتهنگذارمكههزينهاتوبو سهايي آخرين مرحله قبل از اينكه بر سر مزار بودند.مامورانمتوجهشدندوجمعيترا ماشينكنند.دراينهنگامدانشجويانبه كوي حركت كرديم .منوچهر هر چند دستگيري مثل وحش يها مرا تحت
كهشيش ههايآنهاتوسطانصارحز بالله دكتر مصدق برويم ،در ميدان انقلاب ترك كردند.هر لحظه حضور مأمورين با طرف ماشين و مامورين حمل هور شدند متر كه جلو م يرفتيم سخنراني م يكرد شكنجه قرار دادند .لعنت بر شماها و
خردشدهبودتوسطنيروهايجبههملي دفتري باز كرديم كه مقر اتحاديه ملي لباسهايضدشورشبيشترم يشدوهر و با شعار «اجنبي حيا كن ،مملكت را اين نظام ديكتاتوريتان .هر دفعه ما
تامين شد و آنان به منوچهر گفتند چنددقيقهمنوچهرسخنرانيم يكردو رها كن» به استقبال ماموران رفتند. و دانشجويان هيجان زده شده بودند. را شديدا با مشت و لگد م يزدند كه
ما هزينه تمام اتوبو سها را پرداخت دانشجويان فار غالتحصيل بود. آنها از ترس فورا سوار ماشين شدند نزديك خوابگاه فاطميه رسيديم، بگوييد ما اشتباه كرديم كه ما دوباره
مدت دو ماه در آن ميدان دفتر اراده دانشجويان قو يتر م يشد. و فرار كردند.دانشجويان دوباره داخل حدود 5هزار نفر دانشجوي خوابگاه برعليه آنان حرف م يزديم .تا اينكه
م يكنيم و اين كار را انجام دادند. داشتيم و با فشار وزارت اطلاعات به نيروي نظامي پيوسته وارد م يشدند كوي آمدند ،يكسره شعار ميدادند فاطميه داخل خوابگاه همه آمدند روز سوم ما چهار نفر را به دادگاه بردند.
عدهاي از دانشجويان و مردم كه صاحب آن محل كه اگر اين محل را از ولي دانشجويان با سنگ و چوب به طرف «ما دانشجويان همه با شما هستيم. جلوي درب خوابگاه.ما همه دانشجويان فكر م يكنم حدود 17تا 19هزارتومان
دستگير شده بودند بعد از چند روز آزاد محمد يهاپسنگيري،ماشمارازنداني نيروهايي كه لباس ضدشورش و باتوم محمدي قهرمان حمايتت م يكنيم» ژئوفيزيك حدود 3هزار نفر بوديم .ما
شدند .همچنين در آن روز عكس آقاي م يكنيم و به درخواست آقاي صاحب و اسلحه داشتند حمل هور م يشدند و يكسره شعارشان بود .بعد دوباره به طرف جريمه شدم و بقيه كمتر.
عباساميرانتظامرابهعنوان يكزنداني محل كار كه از ما خواهش كرد و گفت مامورينپابهفرارم يگذاشتندوتحصن خيابان حركت كرديم و حدود 5ساعت در خيابان ،خان مها در داخل خوابگاه. من و ديگران يك كلمه اعتراف
سیاسي كه سالهاي زيادي در زندان بود مرا تهديد كردند شما محل را تخليه در چهارراه شهيد گمنام از 6غروب تا چهارراه شهيد گمنام را بستيم .جمعيت ناگهان در خوابگاه را قفل كردند. نكرديم و ميگفتيم ما هيچ نقشي
تهيه كرديم و در دست دانشجويان بود و كنيد ،ما اين كار را انجام داديم .ولي باز دانشجويان از منوچهر خواستند نداشتيم به خاطر همين بعد از سه روز
در شعارها خواستار آزادي ايشان و ديگر هم براي رهن و يا اجاره به محل ديگري سخنراني كند .منوچهر بالاي ماشين
م يرفتيم .ماموران اطلاعات بنگاههاي با جريمه آزاد شديم.
زندانيان سياسي شده بوديم. يعني زماني آزاد شدم كه همان روز
من و فرشيد رضايي درآن روز خيلي منوچهر محمدي و طبرزدي و سفري و
فعال بوديم و متوجه مامورين اطلاعات سلامتي و امامي از طرف جبهه متحد
و نيروي انتظامي بوديم .چند نفر از دانشجويي در پارك لاله سخنراني
آنان دنبال ما راه افتادند تا ما را دستگير داشتند كه اولين سخنران سفري و
كنند .ما فورا به داخل جمعيت رفتيم دومين سخنران منوچهر بود .زماني كه
و لبا سها يمان را با دوستا نمان عوض منوچهر در آن سخنراني بيهوش شد،
كرديم.آن موقع بود كه نيروي انتظامي توسط دوستان خودش به بيمارستان
بههمهحمل هورشدند.اطلاعاتونيروي آريا منتقل شد .چند ساعت بعد از
انتظامي هم وارد عمل شدند .بعد به آن ميتينگ مرا آزاد كردند .در آن روز
داخل اتوبوس رفتيم كه اتوبوس در حال درگيري،عدهزياديازمردمودانشجويان
حركتبودكهانصارحز باللهشيش ههاي و همين طور انصار حز بالله آزاد شدند.
اولين مرحله تظاهرات كوي
آن را كاملا خرد كردند. دانشگاه و نقش من و منوچهر به
اين بود مختصري از آنچه كه در
سالهاي اخير به ويژه در زندانهاي مخوف عنوان عاملين اصلي
رژيم بر من گذشت كه متأسفانه تنها اولين نشستي كه من و منوچهر و
چند نفر دوستان داشتيم در گروهي
بخشي از آن در خاطرم مانده است. به نام گروه روشنفكران در ساختمان
اميدوارم روزي سايه شوم ظلم و ستم ژئوفيزيك بالاتر از كوي دانشگاه بود كه
و ديكتاتوري از سرزمين ما رخت بربسته جزو كوي دانشگاه است .در اين زمينه
و آفتاب آزادي و دموكراسي بر پهنه ايران صحبت كرديم كه چطور دانشجويان را
بهحركتدرآوريم.قرارگذاشتيم(بخاطر
زمين بتابد. وضعيت خوابگاه و غذا) دست به تحصن
«پايان» اعتراضي بزنيم.