Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۴۲ (دوره جديد
P. 5
صفحه 5ـ Page 5ـ شماره ۱۷۰۸
جمعه ۲۰دسامبر ۲۰۱۹تا پنجشنبه ۲ژانویه ۲۰۲۰
سومین ناکامی پس از اسکار «فروشنده»؛ «در «سیما جان!» ما اینجا نخواهیم ماند
جستجوی فریده» از اسکار ۲۰۲۰جا ماند! [به عزی ِز شورانگیزم زندهنام:
محمدعاصمی]
«در جستوجوی فریده» = شرکت سینمای امروز رضا مقصدی و محمد عاصمی
ایران در مراسم اسکار رضا مقصدی -از نخستین نامهای
به حساب اعتبار داشتن جمهوری فرهادی و برای سومین بار پیاپی، به موضوع حیثیتی برای من هرگز جز با خندههای اش ِک، خاکسترشان دوباره و هزارباره سر بر که برایت خط کردم تا این نامه،
اسلامی میگذارند .آنها همواره کارت برندهای حتی برای حضور در مدیران وزارت فرهنگ و نخندیدهام ولی همیشه لبخندی بودهام میآوردند ُو بال میگشودند .برای دلی سالهای زیادی میگذرد .سالهایی
در تلاش بودهاند تا ثابت کنند که ارشاد اسلامی تبدیل شده که با فروتنی بسیار لبها را بوسیدهام. که حضو ِر خورشیدی درخشان را به که از زخم ُو زنجیر .از فراز ُو فرو ِد
اهدای جوایز بطور کلی و همچنین فهرست اولیه هم نداشت! و در تلاش هستند تا ثابت دلم میخواست یک ن ِت موسیقی باشم انتظار نشسته بود انگار هیچ چیزی عاطفههای سربلند .از پیروزیهای
اهدای اسکار به اصغر فرهادی ،نه به با وجود همهی انتقادها به معرفی کنند ،اهدای جوایز مختلف و در هر قلبی آشیان کنم و بدانم که مطمئنتر از آرزوهای پاک ُو تابناک نه چندان دلخواه ،از شکستهای
واسطهی زیرمتنها و اعتبار هنری شتابزده و حتی ظاهرا مخفیانهی به هنرمندان از جمله اسکار نبود .میدانستم آرزوهایی از این دست، استخوانسو ِز جانکاه .از غ ِم غری ِب
فیلمسازان برندهی جوایز ،بلکه به فیلم مستند «در جستجوی فریده» به اصغر فرهادی ،نه به چگونه باید بلرزانم». تکیهگاهی استوار ُو زیباست و هرچیز
دلیل ۴دهه مدیریت آنان بر سینمای به عنوان نماینده سینمای جمهوری واسطهی زیرمتنها و حتی «همهی لرزش دست ُو دلم» در آن غربت گذر کردهاند.
کشور بوده و در نتیجهی این مدیریت اسلامی در مراسم اسکار ،۲۰۲۰پس اعتبار هنری این فیلمسازان سالها از آمیخت ِن آئینهوارم با معنای زیبا شایستهی دلباختن است. امروز که به حیرت ،به سالهای رفته،
هنرمندانه است که محصولاتی که در از اعلام فیلمهای راهیافته به بخش بلکه به دلیل ۴دهه مدیریت مهربا ِن مفاهیمی از این دست بود و به گفتهی همولایت ِی ارجمندت درمینگرم از آن نامهی نخست تا این
جمهوری اسلامی ساخته میشوند فیلمهای غیرانگلیسی زبان ،مشخص آنان بر سینمای ایران بیشک آن ن ِت موسیق ِی دلخواهت بر نامه ،و از نخستین شعری که از من
میتوانند موفقیت کسب کرده و برنده شد که این فیلم حتی به فهرست بوده و و در نتیجهی این جانهای شیفتهی آن روزگار هنوز نیز «نیما»: در «مجله کاوه» چاپ کردهای چهل
اولیهی نامزدهای اسکار ۲۰۲۰هم راه مدیریت هنرمندانه است که «آنکه نشناخته زیبایی را سال میگذرد .یادت میآید؟ گمان
جایزه شوند! محصولاتی که در جمهوری به یادگار مانده است. نیست زیبایی ،در هیچ کجاش»
اما در سالهای اخیر ناکامیهای نیافته است. اسلامی ساخته میشوند اندو ِه سیا ِه تنهاییهای تو دست از با چنین معیاری از زیستن بود که نمیکنم.
پی در پی سینمای جمهوری اسلامی سینمای امروز ایران پس از کسب میتوانند موفقیت کسب سرم بر نمیداشت و مرا همسایهی آرزومندانه ،پای در راهی گذاشتم که خوب یادم نیست نخستین بار ِکی و
نشان میدهد که از این خبرها نیست اسکار در سال ۲۰۱۷توسط اصغر دیوار به دیوا ِر تنهاییهای دامنهدار زندگی را نه تنها برای خویش بلکه در کجا با نامت آشنا شدهام .اما این را
و کسب جایزه از جمله اسکار هیچ فرهادی با فیلم «فروشنده» ،در طول کرده و برنده جایزه شوند! تو میکرد و بر سئوالهای سردم برای جامعهی بشری زیبا میخواستم ُو میدانم که آشنایی با نامت ،همزمان
ارتباطی با سیستم مدیریت فرهنگی سه سال ،حتی به فهرست اولیه هم = د ر سا ل ها ی ا خیر پاسخهای سردتر میگذاشت و میخواهم و با همهی آواری که بر جان با زبانه گرفت ِن آت ِش عاطفههای انسانی
ندارد؛ بلکه برعکس! به دلیل همین راه پیدا نکرده است .عدم راهیابی نا کا می ها ی پی د ر پی نمیدانستم در ِد تنهاییهای تو از ُو جهانم ریخته شد هنوز نیز بر این در من بوده است .آتشی که از دیروز-
مدیریت ،هنرمندان خلاق و مستقل فیلمهای پیشنهادی به آکادمی سینمای جمهوری اسلامی چیست؟ یا از کیست؟ اما زمانی که باورم :داشت ِن آرزوهایی از این دست، دیرو ِز دوردست -تا هنوز در من،
از ارائه آثار خود به بازار جهانی باز اسکار ،دو تئوری را تقویت میکند: نشان میدهد که از این خود به چنین اندو ِه سیاهی دچار آمدم به زندگی ،معنا میبخشد و هستی را
یکی اینکه سینمای ایران به واسطهی خبرها نیست و کسب جایزه دانستم در تنهاییهای تو ،رازی ناگفته، از مفاهیم انسانی ،سرشار خواهد کرد دامنگستر است.
ماندهاند! مشکلات داخلی و سانسور اعمالشده، از جمله اسکار هیچ ارتباطی خفته بود که رندانه نخواستی پرده از یادم هست در آن سالها به
فهرست فیلمهای اعلام شده ،که محصول قابل عرضهای در سطح با سیستم مدیریت فرهنگی سیمایش برافکنی و شاید در خلو ِت وگرنه به گفتهی سعدی: جستجوی نام ُو نشانهات و نامهایی
پنج نامزد نهایی از میان آنها انتخاب استانداردهای مراسم اسکار ندارد؛ ندارد؛ بلکه برعکس! به دلیل «چه میا ِن نق ِش دیوار ُو میا ِن از این دست ،نشریا ِت پیش از مرداد
میشوند ،به نقل از وبسایت گلددربی، و دیگر اینکه همانطور که بسیاری همین مدیریت ،هنرمندان خامو ِش خویش بارها گفته باشی: ۳۲را با شوقی سرشار ورق میزدم تا
از ناظران همواره مطرح کردهاند، خلاق و مستقل از ارائه «که من آن راز ،توان دیدن ُو آدمیت» مگر ر ِد پایی از تو و کسانی چون تو را
از این قرار است: اساسا جایزه دادن به فیلمهایی که در آثار خود به بازار جهانی باز در آن سالها در هوای خاکستر ِی در آنها بیابم .شاید نسی ِم طراوتی تازه،
جمهوری اسلامی تهیه میشوند ،از گفتن نتوان» لاهیجان ُو لنگرود هر صفحهای از به جوانههای جانم بنشیند و پاییز ُو
جمهوری چک The Painted Bird جمله اسکار «جدایی نادر از سیمین» ماندهاند! «سیماجان! حق با توست من همیشه «سیماجان» -روشن و تابناک -با جانم
( )۲۰۱۲و «فروشنده» ( )۲۰۱۷به تنهایم .اما تنهاییهای من تنها نیستند. ورق میخورد چندانکه زمزمههای زلال بیبرگی ،از میان برخیزد.
استونی Truth and Justice دلایل سیاسی و حتی تب ضدترامپ فیلم مستند بلند «در جستجوی در دنیای تنهایی خود شور ُو غوغایی آن ،جا ِن جوانم را با عط ِر عاطفههای این بود ُو بود تا «سیماجان» تو را
فریده» ساخته آزاده موسوی و دارم .این سکوت ُو خاموشی ،توفان انسانی ،پیوندی پایدار میزد و چونان یافتم .کتابی کوچک با عاطفههای
فرانسه Les Misérables دموکراتها بوده است. کوروش عطایی به عنوان نمایندهی میزاید .در ابرهای سیاه ،رعد میغ ٌرد جوشنی اطمینانآفرین ،مرا از میدا ِن بزرگ .که همواره همراهم بود و وقت
این در حالیست که شرکت یافتن سینمای امروز ایران ،از حضور در ُو برق میخندد .من هم مدتها کارزارهای غمگی ِن زمانه ،گذر میداد ُو بیوقت .در خانه ُو مدرسه .در کوچه
مجارستان Those Who فیلمهای ساخت ایران در مراسم رقابت اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی ابرآلودم .آسمان اندیشهام گرفته ُو در وتب ُو تابهای درونت را به تب ُو ُو بازار ،در محفلهای دوستانه گشوده
اسکار به یک موضوع حیثیتی برای زبان اسکار بازماند و بهفهرست اولیه هم است .اما تو خوب میدانی که این میشد .و با هم ،دستادست ُو مست
Remained مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد آسمان خواهد بارید و پس از باریدن، تابهای درونم میپیوست. از کوچهباغهای عاطفههای پُرشور ،از
اسلامی و نظام تبدیل شده و آن را راه نیافت. گلهای سرخ عشق ُو امید را خواهد «تب کردهام .گرمای سوزندهای از نور ،از غرور ،عبور میکردیم و من از
مقدونیهی شمالی Honeyland فیلم مستند بلند «در جستجوی رویاند .آسمان اندیشهام خلق میکند ُو درونم شعله میکشد .غیر از تب ،آت ِش زبان آن -تازه -تازه -سو ِز شعلههای
فریده» ساختهی آزاده موسوی و دیگرینیزدرجویبا ِر کبو ِد شریانهایم پنها ِن جان را میشناختم ُو آرام -آرام
لهستان Corpus Christi کوروش عطایی به عنوان نماینده میآفریند .ابر است و میبارد. میلغزد .این آتشی است که اسم آن را پا به ُگسترهی این دنیای شگفت
سینمای جمهوری اسلامی ایران سیماجان! بخند! بخندیم! غم گذاشتهام .این غم ،سالهاست
روسیه Beanpole در رقابت اسکار بهترین فیلم که درونم را میکاود ُو به هست ِی پُر میگذاشتم.
غیرانگلیسیزبان به فهرست اولیهی زیرا ش ِب تاریک را باید درخشان ماجرایم چنگ میاندازد و پیکرم را هرچند دوران جوانی ،زما ِن شادی
سنگال Atlantics نامزدهای اسکار ۲۰۲۰راه پیدا نکرد ساخت و تنهایی را به غوغایی شورانگیز در دست استخوانیاش میفشارد. ُو سرمستیست اما من این دوره را به
این ت ِب سالهاست که مرا میگدازد. شادمانی ُو سرمستی ،سپری نکردهام.
کره جنوبی Parasite و حذف شد. بدل کرد». تب عشق ،به هرچه زیباست ،به شاید بیآنکه خود بدانم ،وار ِث آرزوهای
به این ترتیب سینمای امروز ایران آیا یکی از جلوههای آن غوغای هرچه خوب ُو به هرچه پاک است. به بار ننشسته ،غرورهای شکسته و
اسپانیا Pain and Glory پس از اسکار ۲۰۱۷برای اصغر شورانگیز ،اجرای « ِدکلمه»ی شعر پُر تو خوب میدانی «سیماجان» که یک عاطفههای آتشگرفته بودهام .وگرنه
ماجرایت« :اشک هنرپیشه» با صدای دریا اشک ُو رنجم .دریایی که طغیان دلیلی نداشت در جوانسالی که
آنا کارینا ستارهی موج نو سینمای فرانسه درگذشت هوش ُربا ِی شاهین سرکیسیان نبود هرچه رنگی از شوخی ُو شنگی دارد
که نسل ما را به نوعی ُمبتلای خویش خواهد کرد». «سیماجان»اتآنگونهمرابهدلخستگی
آنا کارینا بازیگر مشهور موج نوی سینمای فرانسه = کارینا در دهه شصت کرده بود؟ شعری که شهر به شهر و من که تنها چند صدا با بندر ُو شیدایی ،به دنبال داشته باشد و آنجا
میلادی با بازی در آثار ژان دست به دست ُو سینه به سینه ورق «چمخاله» و موجهای سربلندش که از انسانهای دلخواه ،از آه ،از تب
ساختهی گدار بود و پس از بازی در زندگی» و «زن ،زن است»« ،آلفاویل» لوک گدار فیلمساز مهم میخورد و ساعا ِت انشاء مدرسهها را فاصله داشتم معنا ِی ُمستعا ِر طغیا ِن ُو تابهای شورانگیز سخن میگفت
فیلم «زن ،زن است» با گدار ازدواج از تأثیرگذارترینهایشان هستند. موج نو سینمای فرانسه به از عط ِر عاطفههای سربلند خویش، آن دریای درون را در مییافتم و خود آتش به جا ِن جوا ِن من در افک َن َد.
کرد .بازی در این اثر ،جایزه بهترین وزیر فرهنگ فرانسه با انتشار توئیتی شهرت جهانی دست پیدا را -در خیال -به دریای طغیانیات خوب یادم نیست «سیماجان»ات تا
بازیگر زن جشنواره فیلم برلین را درباره مرگ کارینا نوشت« :سینمای کرد .حاصل سالها همکاری میآکند؟ میانداختم و به زمزمه با خود ِکی با من بود و در چه هنگام ،سیمای
در سال ۱۹۶۱برای او در سن ۲۱ فرانسه یتیم شد ،سینمای ما یک کارینا و گدار هفت فیلم بلند تا جایی که هنوز وقتی گوش به صمیمانهاش در گرد ُو غبا ِر سالهای
سینمایی و یک فیلم کوتاه دیوا ِر زمان میخوابانم صدای فریبای میخواندم:
سالگی به همراه آورد. هنرپیشه افسانهای را از دست داد». داستانی است که «پییرو «فریده» از لاهیجان و صدای صمیمی حادثه ،پنهان گشت.
روابط عاشقانهی ژان لوکگدار و آنا آنا کارینا در سال ۱۹۴۰در دانمارک دیوانه»« ،گذران زندگی» و ما زنده از آنیم که آرام نگیریم اما به یاد میآورم وقتی که خش ِم
کارینا جزو روابط بحثبرانگیز دنیای به دنیا آمد و در سن ۱۷سالگی برای «زن ،زن است»« ،آلفاویل» «سیما» از لنگرود به گوش میرسد: موجیم که آسودگ ِی ما عد ِم خروشا ِن جوانانه در زبان ُو زندگ ِی
هنر و سینماست که فراز و فرودهایش فعالیت به عنوان بازیگر راهی پاریس از تأثیرگذارترینهایشان ما راه یافت و فریادهای سیلوارهی ما
در آثار مشترک آنها مشهود است. شد .پیش از اینکه توسط گدار کشف «گریم تمام شده بود ماست «دیوار یا سی ِم خاردار» نمیدانست
کارینا و گدار در سال ۱۹۵۶از هم شود ،یک مدل موفق در پاریس بود. هستند. هنرپیشه ،آمادهی رفتن به تو را به تنهایی ،نما ِد اب ِر دنبالهدا ِر و هرچه را از زشت ُو زیبا -هرچند
جدا شدند ولی همواره روابط خوبی با گدار اولین بار به آنا کارینا بازی در فیلم یک نسل میشناختم با همهی صادقانه اما گیج ُو گ ُنگ -میسوخت
هم داشتند.او در بیش از هفتاد فیلم سینمایی «از نفسافتاده» را پیشنهاد آنا کارینا بازیگر و ستارهی موج نو صحنه بود سرشت ُو سرنوش ِت بارانیاش .هر چند ُو خاکستر میکرد یکچند ،چهرهی
سینمایی ایفای نقش کرد و «بیگانه» داد که او حاضر به بازی در آن نشد. سینمای فرانسه بر اثر ابتلا به سرطان، خبر مر ِگ کودکش را شنید» همچون مظاه ِر زندهی زندگی ،زمینی «انعطاف»پذی ِر آن نیز از چشمهای ما
ساخته لوکینو ویسکونتی از دیگر اولین فیلم او که در سال ۱۹۶۰ در سن ۷۹سالگی درگذشت .او با آری ،این نامهها که «مظه ِر دردهای بودی اما انگار آسمان ،با ِر امانتی را بر
ساخته شد« ،سرباز کوچک» بازی در آثار ژان لوک گدار بخش عمیق ُو سوزا ِن» یک نسل است به دو ِش استوارت گذاشته بود تا جایی پنهان ماند.
فیلمهای مهم او به شمار میرود. مهمی از تاریخ سینمای جهان را نسلی دیگر انتقال یافته بود .نسلی که در این میان ،تو را از برداشتن بار اما من -و به یقین کسانی دیگر-
شکل داد.آنا کارینا بازیگر و ستارهی که دستافشان ُو پایکوبان میرفت دیگران نیز اِبایی نبود .به یقین ،معنای هرگاه در فاصلهی دو خشم فریا ِد
موج نو سینمای فرانسه ،کارگردان و تا کامیابیها ُو ناکامیها ،یأسها ُو حادثهبار ،کمر راست میکردیم،
فیلمنامهنویس بر اثر ابتلا به سرطان در امیدهای تازهای را خود به تجربه مهربا ِن شعر «نیما» بر تو میتا بید: چهرهی پُر عاطفهی «سیما»یت از
سن ۷۹سالگی در پاریس درگذشت. بنشیند .نسلی که باران ُو عشق را «ماهمه ،بار به دوشا ِن همیم» میا ِن آنهمه هیاهوی تاریک ،به روشنی
کارینا در دهه شصت میلادی با بازی دوست میداشت و از بیباری ُو «سیماجان! نه آتشم ،ونه اشکم. بر ما میتابید و از دوردست ،دستی به
در آثار ژان لوک گدار فیلمساز مهم بیبرگی ،بیزار بود و در یگانگیهای سیاه ِی اندوهم که بسا ِن ابری تیره
موج نو سینمای فرانسه به شهرتی شورانگیز «به یکی آری» می ُمرد «نه به میبارم و آنسان که دیدهای زی ِر دوستی ،به جان ِب ما تکان میداد.
جهانی دست پیدا کرد .حاصل سالها زخ ِم صد خنجر» و «طلس ِم دروازهاش رگبارهایم سرخ ِی گلهای عشق را
همکاری کارینا و گدار هفت فیلم بلند میپرورانم… تو خوب میدانی که اگر بگویم« :سیماجان» برای من،
سینمایی و یک فیلم کوتاه داستانی کلا ِم کوچک دوستی بود». برای نسل من– که دل به آرزوهای
است که «پییرو دیوانه»« ،گذران آبی بسته بود -به لحا ِظ حضو ِر پرشو ِر
ادامه در صفحه ۲3 عاطفههای ناب در آن ،آن زمان نقطهی
عطفی بود ،باور کن!
«سیماجان! آرزوهای بشری نباید
محدود باشند وگرنه خواهند پوسید
ُو خاکستر خواهند شد .جلوی سیل
را نمیتوان گرفت .صدای توفان را
نمیتوان پوشاند و بر عشقهای بزرگ
ُو پاک نمیتوان سدی بست ولو اینکه
این سد از خون ُو آتش باشد .آرزوها
از خاکستر شان نیزبه وجود خواهند
آمد».
آرزوهای تو به ققنو ِس افسانهای
شباهت میبردند که از درو ِن
وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی