Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۲۶۰ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 1۲‬شماره ‪1۷۲۶‬‬
                                                                                                                                                            ‫جمعه ‪ ۱۹‬تا پنجشنبه‪ ۲5‬اردیبهشتماه ‪۱٣۹۹‬خورشیدی‬

‫تأملات بهنگام؛ در باب آن مرد مستطاب‪،‬‬                                                                                   ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)1۶8‬‬
    ‫نویسندهی «کتاب مستطاب…»‬
                                                                                                                       ‫احمد احـرار‬                          ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1349‬‬

‫نجف دریابندری؛ انتشار «کتاب مستطاب…» در نیمهی دوم دهه‬                      ‫= آنچه موجب وحد ِت‬                          ‫که مجلس پنجم عرصۀ کشمکش‬              ‫دارند‪ .‬نگارنده نیز جزو اشخاصی است‬     ‫مسأله دیگری که در ابتدای مجلس‬
‫‪ 13۷۰‬خورشیدی‪ ،‬به انحصار و یکهتازی طولانی کتاب رزا منتظمی‬                   ‫زلف پریشان آثار نجف‬                         ‫طرفداران مدرس و هواخواهان سردار‬      ‫که در ادای این رسم تعلل دارد بی آن‬    ‫پنجم رخ نمود و از شدت گرفتن‬
‫پایاندادوهمزمان‪«،‬معقولات»راوارددنیایآشپزیفارسیزبانانکرد‬                    ‫دریابندری است‪ ،‬شخصی ِت‬                      ‫سپه بود‪ ،‬در خارج مجلس غوغای‬          ‫که نظر خصوصی به کسی یا به کار‬         ‫کشمکشهای سیاسی خبر میداد‪،‬‬
                                                                           ‫مؤلف آنهاست‪ .‬دریابندری‬                      ‫جمهوریخواهی برخاست و طرفداران‬        ‫کسی داشته باشم زیرا سلطنتطلب‬
‫میان تنوعی مثالزدنی از دستورات‬        ‫بطالت بگذراند و سر آخر هم از دنیا‬    ‫انسانی یک بُعدی نبود که‬                     ‫جمهوری و مشروطه را بهجان هم‬          ‫نیستم و آرزو دارم روزی بیاید که‬           ‫اختلاف بر سر ادای سوگند بود‪.‬‬
             ‫غذایی‪ ،‬آورده شدهاند‪.‬‬     ‫و مافیها طلبکار باشد‪ .‬او برخلاف‬      ‫عمرش را صرف یکی دو کار‬                                                           ‫ملت ما بتواند برای ریاست عالی خود‬     ‫یحیی دولتآبادی‪ ،‬داستان را بدین‬
                                      ‫چنین جماعتی‪ ،‬در عین ذوقورزی‬          ‫و رشتهی مرتبط با هم کند‬                                             ‫انداخت‪.‬‬      ‫از روی امتیاز فضلی و قابلیت ذاتی‬
‫همچنانکه نجف دریابندری در‬             ‫و تنوعطلبی‪ ،‬هر کاری که به دست‬        ‫و مثل بسیاری از بهاصطلاح‬                    ‫این غوغا‪ ،‬از رویدادی در کشور‬         ‫کسی را انتخاب نماید و تمام استعداد‬                 ‫گونه حکایت میکند‪:‬‬
‫پیش گفتا ر خو ا ند نی « کتا ب‬         ‫میگرفت را چنان به انجام میرساند که‬   ‫« ا سا تید » بی خا صیت‬                      ‫همسایه تأثیر میگرفت‪ .‬درست در‬         ‫و قابلیتها را برای رسیدن به آن مقام‬   ‫«قصۀ مهمتری پیش میآید که‬
‫مستطاب…» ذکر کرده‪ ،‬مؤلف این‬           ‫تا کمال مطلوب‪ ،‬فاصلهای کوتاه داشت‪.‬‬   ‫دانشگاه‪ ،‬با تَ َت ُّبع در یک‬                ‫همان روز که احمدشاه عازم فرنگ‬        ‫منیع تشویق کند و هم ملاحظه دارم‬       ‫مدتی مجلس را به خود مشغول‬
‫کتاب‪ ،‬آشپزی را همزمان با نقاشی‪،‬‬       ‫این کمالطلبی اما‪ ،‬نه او را به مرض‬    ‫موضوع خاص‪ ،‬عمرش را‬                          ‫شد و سردار سپه در مقام ریاست وزراء‬   ‫مبادا در میان این کشمکشها قانون‬       ‫میدارد درصورتی که در چهار مجلس‬
‫در میانهی دهه ‪ ۱٣٣۰‬خورشیدی‬            ‫وسواس دچار کرد و نه از او موجودی‬     ‫به بطالت بگذراند و سر‬                       ‫او را تا مرز بدرقه کرد (یازدهم بهمن‬                                        ‫پیش سابقه نداشته است‪ .‬برحسب‬
‫در اتاق شماره ‪ ۱۲‬زندان شماره ‪٣‬‬        ‫تلخ و منزوی ساخت‪ .‬آدمی شاد و‬         ‫آخر هم از دنیا و مافیها‬                     ‫ماه‪ )۱٣۰۲‬سلطان عبدالحمید پادشاه‬                    ‫اساسی پایمال شود‪.‬‬       ‫قانون نمایندگان مجلس شورای ملی‬
‫مجتمع زندانهای قص ِر قجر‪ ،‬آغاز‬        ‫سرزنده بود که در عین سختکوشی در‬      ‫طلبکار باشد‪ .‬او برخلاف‬                      ‫عثمانی از سلطنت کناره گرفت و نام‬     ‫به وطندوستی سردار سپه اگر‬             ‫بعد از گذشتن اعتبارنامۀ آنها باید به‬
‫کرده بود‪ .‬ممارست او در آشپزی اما‬      ‫کار و جدی گرفت ِن زندگی‪ ،‬در زیستن‬    ‫چنین جماعتی‪ ،‬در عین‬                         ‫کشور عثمانی به ترکیه تغییر کرد و‬     ‫اطمینان باشد به اشخاصی که اطراف‬       ‫قرآن سوگند یاد کنند که به قانون‬
‫پس از آزادی از زندان‪ ،‬ادامه یافت و‬    ‫سختگیر نبود و همزمان‪ ،‬سرزندگی و‬      ‫ذوقورزی و تنوعطلبی‪ ،‬هر‬                      ‫ژنرال مصطفی کمال پاشا (آتاتورک)‬      ‫او را گرفتهاند اعتمادی نیست‪ .‬از‬
‫منجر به فراهم آمد ِن یادداشتهایی‬      ‫طنازیاش را به تألیفات و ترجمههایش‬    ‫کاری که به دست میگرفت‬                                                            ‫طرف دیگر ملاحظه میشود برای‬                       ‫اساسی خیانت ننمایند‪.‬‬
‫شد که بنیان «کتاب مستطاب…»‬                                                 ‫را چنان به انجام میرساند‬                                 ‫رئیس جمهوری شد‪.‬‬         ‫خراب کردن بنیانهای بدبختی که‬          ‫در مجلسهای پیش رسم این کار‬
‫بر آنها قرار گرفته است‪ .‬فکر نوشتن‬                        ‫سرایت میداد‪.‬‬      ‫کهتاکمالمطلوب‪،‬فاصلهای‬                       ‫از عجایب این که محمدحسن میرزا‬        ‫بهدست پادشاهان عیاش بیعلاقه به‬        ‫با تشریفاتی که دارد بهطور عادی‬
‫این کتاب هم در عالم مستی (یا به‬       ‫بارزترین صفت نجف دریابندری‪،‬‬                                                      ‫ولیعهد‪ ،‬بیتأمل تلگرافی مخابره کرد‬    ‫مملکت و رجال خودخواه بیلیاقت و‬        ‫و بدون هیچ نظر مخالفی صورت‬
‫قول خودش در پیشگفتار‪ …« :‬بطور‬         ‫خودآموختگی او بود‪ .‬توان بالای او‬                  ‫کوتاه داشت‪.‬‬                                                         ‫روحانینمایان ط ّما ِع از خدا بیخبر‬    ‫میگرفته است اما در این مجلس‪،‬‬
‫ناهشیار یا نیمههشیار»)‪ ،‬به سرش افتاد‬  ‫برای خودآموزی‪ ،‬به او آزادی عملی‬                                                          ‫و به آتاتورک تبریک گفت‪.‬‬      ‫برپا شده ملت را به روز سیاه خواری‬     ‫برای ادای این تکلیف محذوراتی در‬
‫و محمد زهرایی مدیر «نشر کارنامه»‬      ‫مثالزدنی بخشیده و باعث شده بود‬       ‫یوسف مصدقی‪ -‬یکشنبه گذشته‪،‬‬                   ‫عباس خلیلی در خاطرات سیاسی‬           ‫و ذلت نشانیده سرتاسر مملکت را‬         ‫کار است‪ ،‬گرچه سبب اشکال برای‬
‫پی آن را گرفت و طرحاش را چنان‬         ‫خارج از نظام بیانعطاف دانشگاهی‪،‬‬      ‫در نیمه راه اردیبهشت ‪۱٣۹۹‬‬                   ‫خود مینویسد «یکی از عجایب‬            ‫بهصورت ویرانهای درآورده است یک‬        ‫همۀ نمایندگان یکسان نمیباشد‪.‬‬
‫وسعت داد که از آن‪ ،‬دو جلد «کتاب‬       ‫فاصلهی میان زندگی روزمره و فرآیند‬    ‫خورشیدی‪ ،‬نجف دریابندری‪ ،‬پس از‬               ‫اتفاقات که حاکی از سوء سیاست و‬       ‫بازوی قوی و یک ارادۀ محکم لازم‬        ‫در آغاز تأسیس اساس حکومت ملی‬
                                      ‫آموزش را از میان بردارد و این دو را‬  ‫چند سال سکو ِت ناشی از بیماری‪،‬‬              ‫عدم لیاقت درباریان آن زمان بود این‬   ‫است که از یک طرف بدبختکنندگان‬         ‫که محمدعلی شاه قاجار بعد از مرگ‬
         ‫مستطاب…» حاصل شد‪.‬‬                                                 ‫به قول ابوالفضل بیهقی‪« ،‬کارش‬                ‫است که ولیعهد وقت‪ ،‬محمدحسن‬           ‫ملت را در هر کسوت بوده باشند‬          ‫پدرش با مشروطه مخالف شد و‬
‫از موضوعات نغزی که در پیشگفتار‬                          ‫بهم پیوند بزند‪.‬‬    ‫به آخر آمد» و به طایفه «شدگان»‬              ‫میرزا را وادار کردند که یک تلگراف‬    ‫بهجای خود نشانیده آنها را به حساب‬     ‫برای امضا کردن قانون اساسی حاضر‬
‫«کتاب مستطاب…» به آن پرداخته‬          ‫«کتاب مستطاب آشپزی از سیر‬            ‫پیوست‪ .‬در این چند روزی که از‬                ‫تبریک به شخص آتاتورک مصطفی‬           ‫و کتاب بخواند و از طرف دیگر معارف‬     ‫نمیشد و کار به معارضه و مجادله‬
‫شده‪ ،‬تکیهی دریابندری بر «آموز ِش‬      ‫تا پیاز» نتیجهی عالی و مثالزدنی‬      ‫مرگ او میگذرد‪ ،‬رفقا و ارادتمندان آن‬         ‫کمال مخابره کند و تبریک ریاست‬        ‫را وسعت داده مردان لایق برای‬          ‫کشید‪ ،‬در موقع صلح به این شرط‬
‫قریحه» است‪ .‬او هوشمندانه بر این‬       ‫چنین زیستنی است‪ .‬شکلگیری‬             ‫مرحوم مبرور‪ ،‬از ایشان ذکر خیر بسیار‬         ‫جمهوری را بگوید که خود آن‬                                                  ‫راضی شد قانون مزبور را امضا کند‬
‫نکته دست میگذارد که استعداد‬           ‫تدریجی این کتاب مستطاب‪ ،‬حاصل‬         ‫کردند و جملات باسمهای و حرفهای‬              ‫اقدام یک نحو استحقاق عمل اعلان‬                                             ‫که بهموجب یک ماده‪ ،‬بقای سلطنت‬
‫ِصرف از هیچکس هنرمند نمیسازد‪.‬‬         ‫سالها زیست ِن توأم با خودآموز ِی‬     ‫تکراری فراوانی در مناقب این مترج ِم‬
‫آنچه قریحهی آشپزی را بدل به هنر‬       ‫دریابندریباهمسرشفهیمهراستکار‪-‬‬        ‫مقالهنوی ِس ویراستا ِر طنا ِز نقا ِش آشپز‪،‬‬  ‫مصطفیکمال (آتاتورك)‬
‫آشپزی میکند‪ ،‬آموزش حواس بویایی‪،‬‬       ‫آن صداپیشهی کمنظیر‪ -‬بود‪ .‬اینکه‬       ‫در رسانههای جمعی و فضای مجازی‬
‫بینایی و چشایی آدم صاحب قریحه‬         ‫زن و شوهری اهل ذوق و فرهنگ‪،‬‬                                                      ‫جمهوری در ایران بود‪ .‬مثل این که‬      ‫امور کشوری و لشکری بهاقتضای‬           ‫در خانوادۀ او تثبیت گردد و این ماده‬
‫است‪ .‬انسان با استعدادی که حواسش‬       ‫میان همهی کارهایشان‪ ،‬به تدریج‬                               ‫پراکندند‪.‬‬            ‫وادار کرده بودند که ولیعهد گور‬       ‫احتیاجات کنونی مملکت آماده سازد‪.‬‬         ‫متأسفانه جزو قانون اساسی شد‪.‬‬
‫را آموزش ندهد‪ ،‬هیچ قوهاش به فعل در‬    ‫گنجینهای از دستورات غذایی را‪-‬‬        ‫البته هیچ آدمیزاد عاقلی نباید‬               ‫سلطنت را بهدست خود حفر کند که‬        ‫خلاصه در این اندیشهها امرار وقت‬
‫نمیآید چه رسد به اینکه در عرصهای‬      ‫همراه با زمینه‪ ،‬تاریخچه‪ ،‬مکتب‪،‬‬       ‫مخالف نَقل مکرر فضائل فرهیختگان‬             ‫بعد از آن سخت پشیمان شده بود و‬       ‫کرده نمیداند به چه صورت میتواند‬       ‫بعد از خلع محمدعلی شاه که مل ّیون‬
‫به مقام «هنرمندی» برسد‪ .‬همچنانکه‬      ‫فلسفه‪ ،‬اقتصاد‪ ،‬فرهنگ و آدا ِب دنیای‬  ‫درگذشته باشد؛ چه این تکرار مکررات‪،‬‬          ‫در حین ملاقات نویسنده (خلیلی)‬        ‫خود را از میان دو محذور درآورد‪ .‬نه‬    ‫قدرتی بسزا داشتند و میتوانستند‬
‫اگر کسی بیناییاش را آموزش ندهد و‬      ‫بیانتهای آشپزی‪ -‬فراهم آورند‪ ،‬جز از‬   ‫نهتنها موجب آفت نیست‪ ،‬بلکه در‬                                                    ‫با قانون اساسی میشود بازی کرد چه‪،‬‬     ‫زمام کار ریاست عالی مملکت را‬
‫دیدن را یاد نگیرد‪ ،‬از تشخیص عکس‬       ‫راهچنینزیست ِنخودآموزانهایحاصل‬       ‫کوتاهمدت‪ ،‬سبب اشاعه نام آن فقید‬                    ‫عمل خود را تقبیح میکرد‪.‬‬       ‫این شرط امانت و انصاف نیست و نه‬       ‫بهدست سزاوارترین اشخاص علماً و‬
                                                                           ‫سعید‪ ،‬بر زبان عوام و خواص جامعه‬             ‫اینک آن تلگراف نقل میشود‪:‬‬            ‫میشود دست روی دست گذارده همه‬          ‫اخلاقاً بسپارند‪ ،‬تنها و تنها به رعایت‬
      ‫‪ ۶×۴‬خودش هم ناتوان است‪.‬‬                                ‫نمیشود‪.‬‬       ‫میشود‪ .‬و صد البته‪ ،‬اینگونه اشاعه‪ ،‬به‬        ‫جناب غازی مصطفی کمالپاشا‬             ‫را از قضا و قدر انتظار داشت و تنها‬    ‫قانون اساسی طفلی را که بهگفتۀ‬
‫صاحب این صفحهکلید‪ -‬که خود‬             ‫تا پیش ا ز ا نتشا ر « کتا ب‬          ‫هیچ وجه کمکی به شناخت شخصیت‬                 ‫رئیس جمهوری ترکیه ـ بهمناسبت‬         ‫بهعنوان تجددخواهی و آزادیطلبی‬         ‫روزنامهنویسان خارج در آن عهد‬
‫آشپزی قابل است و بخش بزرگی از‬         ‫مستطاب…»‪ ،‬کتاب «هنر آشپز ِی»‬         ‫تازهدرگذشته نمیکند و تنها چند‬               ‫اعلان جمهوری ترک و انتخاب‬            ‫خشنود بود‪ .‬در این صورت‪ ،‬اکنون‬         ‫گریه میکرد و مادرش را میخواست‬
‫این قابلیت را از برکت خواندن معقولات‬  ‫بانو ُرزا منتظمی‪ ،‬یکهتاز عرصهی‬       ‫روزی بهانهای میشود برای وراجیها‬             ‫آن جناب بهریاست جمهوری‪ ،‬در‬           ‫که سردار سپه زمام قوای مملکت‬
‫«کتاب مستطاب…» دارد‪ -‬بر این‬           ‫آموزش آشپزی در زبان فارسی بود و‬      ‫و خودنماییهای همان و عوام خوا ِص‬            ‫غیاب اعلیحضرت اقدس شهریاری‬           ‫را در دست دارد و از درهم شکستن‬                          ‫سلطنت دادند‪.‬‬
‫باور است که برای خواندن بسیاری از‬     ‫تیراژش (چه رسمی و چه چاپهای‬          ‫فوقالذکر‪ .‬زشتتر آنکه‪ ،‬چندی پس‬               ‫تبریکات صمیمانۀ خود را تقدیم آن‬      ‫نفوذهای شخصی و جمعی خانخانان‬          ‫سلطان احمدشاه تا صغیر بود‬
‫بخشهای«کتابمستطاب…»نیازی‬              ‫مختلف بیمجوز) به قرآن و دیوان‬        ‫از این ماجرا‪ ،‬با انتشار خبر مرگ آدم‬         ‫جناب نموده شوکت دولت ترکیه را‬        ‫و پیشوایی مقدس روحانی باک ندارد‬       ‫نایبالسلطنههای او که بهموجب‬
‫به ذوق و همت آشپزی نیست‪ .‬لذت و‬        ‫حافظ پهلو میزد‪ .‬این کتاب برای چند‬    ‫مشهور دیگری‪ ،‬نام متوفای جدید‪،‬‬               ‫مسألت مینمایم ـ محمدحسن قاجار‪،‬‬       ‫باید او را تشویق و تقویت نمود تا بر‬   ‫قانون اساسی به آن مقام رسیده بودند‬
‫بهرهای که خواندن حواشی و مقدمات‬       ‫دهه جزء اسباب و جهیزیهی بیشتر‬        ‫به سرعت و به همان صورت‪ ،‬جای‬                                                      ‫مشکلات فائق آمده بتواند مانعهای‬       ‫قانون را احترام میکردند‪ .‬بعد از آن‬
‫این کتاب به خوانندهاش میدهد‪ ،‬فرای‬     ‫نوعروسان طبقهی متوسط ایران بود‬       ‫اسم مرحوم سابق را میگیرد و این‬                                ‫ولیعهد ایران»‪.‬‬     ‫ترقی و تعالی ملک و مملکت را‬           ‫که خود متصدی امور سلطنت شد‬
‫پخت و پز است‪ .‬راستش را بخواهید‬        ‫و نقشی انکارناپذیر در تدوین فرهنگ‬    ‫رویه نامیمون ادامه مییابد‪ .‬حال‬              ‫زمزمۀ جمهوریخواهی در اوایل‬                                                 ‫بهظاهر دم از قانونخواهی میزد بی‬
‫هنوز هم بسیار اتفاق میافتد که‬         ‫غذایی نوین در خانوادههای ایرانی‬      ‫اگر نخواهیم به جرگهی و ّراجان و‬             ‫اسفندماه صورت جدیتری بهخود‬                              ‫برطرف سازد‪.‬‬        ‫آن که در واقع اهمیتی به آن بدهد‬
‫نگارنده برای مرور دستور یک غذا به‬                                          ‫خودنمایان بپیوندیم‪ ،‬بهتر است بجای‬           ‫گرفت و نظامیان که راه را برای‬        ‫روزی سردار سپه مرا طلبیده‬             ‫چون که خود را بر مرکب آرزوها سوار‬
‫«کتاب مستطاب…» مراجعه کند و‬                                    ‫داشت‪.‬‬       ‫تکرار مکررات‪ ،‬نگاهی به آثار شخصیت‬           ‫حذف سلطنت و تصرف تمام قدرت‬           ‫میگوید هیأت علمیه مجلس تازه رام‬       ‫میدید و معارضی در کار نبود‪ .‬وقتی‬
‫بجای آن‪ ،‬برای مدتی طولانی‪ ،‬مشغول‬      ‫کتاب بانو منتظمی اما چیزی جز‬         ‫درگذشته بیاندازیم و بر مبنای آنها‪،‬‬          ‫هموار میدیدند فعالانه به تقویت آن‬    ‫شده و کارها دارد به جریان میافتد‪.‬‬     ‫که حریفی مانند سردار سپه بهمیدان‬
‫دوبارهخوانی بخشهایی از حواشی نغز‬      ‫مجموعهی پر و پیمان و رنگارنگ‬         ‫فهم خود را از پدیدآورندهی آن آثار‪،‬‬                                               ‫فقط آنها از تعلل کردن یک عده از‬       ‫آمد از ترس تجاوز کردن او به حدود‬
                                      ‫از دستورات غذایی متنوع نبود که‬                                                                         ‫پرداختند‪.‬‬      ‫نمایندگان که ازجمله شما هستید در‬      ‫سلطنت او‪ ،‬خود اول طرفدار لزوم‬
                  ‫این کتاب شود‪.‬‬       ‫البته به برکت انقلاب نکبتبار بهمن‬                        ‫ارزیابی کنیم‪.‬‬           ‫در همان حال که مجلس گرم‬              ‫کار سوگند خوردن دلتنگ میباشند و‬       ‫رعایت حدود قانون اساسی گشت‬
‫نوآوریها و باریکاندیشهای‬              ‫‪ ،5۷‬مشمول ممیزی هم شده بود و‬         ‫در مورد نجف دریابندی‪ ،‬این کاری‬              ‫رسیدگی به اعتبارنامهها بود‪،‬‬          ‫تقاضا کردهاند از شما و از دیگر رفقای‬  ‫درصورتی که بواسطۀ سستعنصری‬
‫دریابندری در «کتاب مستطاب…»‬           ‫یکشبه انواع اغذیه و اشربهی حرا ِم‬    ‫است سهل و ممتنع‪ .‬سهل است از این‬             ‫طرفداران سردار سپه جمعی از‬           ‫قسمنخورده بخواهم در ادای این رسم‬      ‫و طمعکاری که دارد‪ ،‬تجددخواهان‬
‫فراوان است؛ برای نمونه‪ ،‬توضیح‬         ‫مندرج در آن یا حذف شده بودند و یا‬    ‫رو که تقریبا هر آنچه او نوشته یا ترجمه‬      ‫محصلین مدارس سیاسی و حقوق‬            ‫تعجیل نمایند که غائله برطرف شود‪.‬‬      ‫مملکت به او و بساطش علاقه ندارند‬
‫اصطلاح «بُنبریز کردن» در تهیه‬         ‫با بدیل حلال و شرعیشان‪ ،‬جایگزین‬      ‫کرده‪ ،‬به فارسی روان و همهفهمی‬               ‫و طب دارالفنون را به منزل رئیس‬       ‫جواب میدهم چون نمایندگی‬               ‫و قطع دارند با وجود او و وجود رجال‬
‫خورشهای ایرانی‪ -‬که با آن به‬           ‫شده بودند‪ .‬از این رو‪« ،‬هنر آشپز ِی»‬  ‫نوشته شدهاند که «در عین حال»*‬               ‫دولت بردند و مخالفان سردار سپه در‬    ‫را پذیرفتهام ناچار باید وظایف و‬       ‫کمجرأت محافظهکار که اطراف او‬
‫زیبایی ترکی ِب پیاز داغ‪ ،‬زردچوبه و‬    ‫منتظمی‪ ،‬کتابی «خواندنی» نبود بلکه‬    ‫فاخر و با صلابت هستند‪ .‬ممتنع‬                ‫واکنش به این حرکت‪ ،‬جمعی دیگر از‬      ‫تشریفات آن را بهجا بیاورم اما به‬      ‫هستند‪ ،‬دولت یک قدم هم رو به‬
‫فلفل را توصیف میکند و این ترکیب‬       ‫مثل اکثر قریب به اتفاق کتابهای‬       ‫است‪« ،‬از این لحاظ»* که تنوعی‬                ‫محصلین را در مخالفت با جمهوری‬        ‫شخص شما میگویم که اگر رفتم به‬         ‫اصلاحات اساسی برنخواهد داشت‬
‫را ویژگی ذاتی خورش ایران میداند–‬      ‫آشپزی‪ ،‬مجموعهای درجه یک از‬           ‫غریب دارند و سطح و عمق آنها به‬                                                   ‫کرسی خطابۀ مجلس و قسم یاد کردم‬        ‫و از این رو نمایندگان حقیقی ملت‬
‫یا شرح مفصلی که از آداب سفرهی‬         ‫دستورالعملهای کارآمدی بود که‬         ‫هیچ روی برابر نیستند‪« .‬به عبارت‬                                 ‫بسیج کردند‪.‬‬      ‫از حدود قانون اساسی تجاوز نکنم‬        ‫نمیخواهند به قانونی قسم بخورند که‬
‫ایرانی عهد قاجار‪ -‬و رقابتی که بر سر‬   ‫نوآموزان این عرصه را به وقت ضرورت‪،‬‬   ‫دیگر»*‪ ،‬اینهمه کتاب خواندنی که از‬           ‫در بازار تهران نیز بین طرفداران و‬    ‫دیگر به کاری که مخالف این قانون‬       ‫لازمهاش باقی بودن بر آن چیزی است‬
‫تقدم و تأخر قلیان کشیدن میان اعیان‬                                         ‫فلسفهی غربی تا فوت و فن آشپزی را‬            ‫مخالفان جمهوری زد و خورد درگرفت‬      ‫باشد اقدام نخواهم کرد‪ .‬سردار سپه‬      ‫که تاکنون بوده است و تصور میکنند‬
‫آن دوره در میگرفت و یکبار موجب‬                           ‫مدد میرساند‪.‬‬      ‫در بر میگیرند‪ ،‬نهتنها تصویر یکدستی‬          ‫و رئیس شهربانی‪ ،‬فوجی پاسبان‬          ‫با بشرۀ برافروخته میگوید این چه‬       ‫مملکت باستانی آنها با عظمت تاریخی‬
‫تر ِک دو ِد مستوفیالممالک شد‪-‬‬         ‫انتشار «کتاب مستطاب…» در‬             ‫از بانی آنها به خوانندگان محترم ارائه‬       ‫پیاده و سواره را برای برقراری نظم‬    ‫حرفی است؟ امروز این اقتضا را دارد‪،‬‬    ‫که دارد بیش از این نباید از قافلۀ ترقی‬
‫میدهد‪ ،‬همگی به یاد ماندنی هستند‪.‬‬      ‫نیمهی دوم دهه ‪ ۱٣۷۰‬خورشیدی‪،‬‬          ‫نمیکنند بلکه ممکن است موجب‬                                                       ‫رفتار میکنید‪ ،‬فردا هم هرچه اقتضا‬      ‫و تعالی ملل عقب بماند و اصلاحات‬
‫از «کتاب مستطاب…» که بگذریم‪،‬‬          ‫به انحصار و یکهتازی طولانی کتاب‬      ‫این تصور شوند که مؤلف آنها‪ ،‬آدمی‬                                  ‫اعزام کرد‪.‬‬     ‫کرد همان را خواهید نمود‪ .‬دیگران‬       ‫اساسی را بهدست هرکس بشود و‬
‫نگاهی به فهرست مطول و پر و پیمان‬      ‫رزا منتظمی پایان داد و همزمان‪،‬‬       ‫شلخته و دمدمی بوده که به هر چیزی‬            ‫بهار مینویسد‪« :‬این واکنشها‬                                                 ‫بیگانه در آن دخالت نداشته باشد‬
‫آثار دریابندری‪ ،‬نکتهای دیگر را هم بر‬  ‫«معقولات» را وارد دنیای آشپزی‬        ‫نوکی زده و بدون ژرفاندیشی‪ ،‬سراغ‬             ‫پیدرپی بهوقوع میپیوست اما قوت‬                 ‫هم همین کار را میکنند‪.‬‬       ‫مغتنم میشمارند‪ .‬دستۀ دیگری هم‬
‫ما آشکار میکند‪ .‬شما از هر فرقه و‬      ‫فارسیزبانان کرد‪ .‬همانطور که پیش از‬   ‫عرصهای دیگر رفته است‪ .‬صاحب این‬              ‫و عظمتی نداشت و خطرناک نبود‪.‬‬         ‫فردای آن روز قسم یادنکردگان‬           ‫هستند که این نظر اساسی را ندارند‬
‫سلیقه که باشید‪ ،‬میان این تألیفات‪،‬‬     ‫این اشاره شد‪« ،‬کتاب مستطاب…»‪،‬‬        ‫صفحهکلید‪ -‬که آنقدر بختیار بوده که‬           ‫اکثریت مجلس معتقد بود که با‬          ‫بعضی با یک توریه (= پردهپوشی) و‬       ‫بلکه فقط چون میدانند سردار سپه‬
‫حتما محبوبی را خواهید یافت که‬         ‫یک کتاب آشپزی ِصرف نیست‬              ‫قریب به اتفاق آثار نجف دریابندری را‬         ‫قدرتی که دارد بهمحض آمادگی‬           ‫بعضیبهطورصراحتقسمیادمیکنند‬            ‫هوای سلطنت در سر دارد و مانع او‬
                                      ‫بلکه مجموعهای خواندنی و طنازانه‬      ‫خوانده (برخی را چند بار)‪ -‬نهتنها او را‬      ‫و حاضر آمدن نصف بهعلاوۀ یک‬           ‫و این غائله هم رفع شده مجلس‬           ‫تنها یک ماده از قانون اساسی است‬
                   ‫دلشادتان کند‪.‬‬      ‫از باریکاندیشیهای نویسنده و‬          ‫متفننی سطحی ارزیابی نمیکند بلکه‬             ‫نمایندگان‪ ،‬پیشنهاد تغییر رژیم را‬     ‫رسمیت مییابد و بهکار میپردازد»‪.‬‬       ‫محض اظهار تقرب به او از سوگند‬
                                      ‫همکارش‪ ،‬در عالَم اغذیه است که‬        ‫ایشان را در مجموع آدمی ژرفاندیش‬             ‫از مجلس خواهد گذراند»‪ .‬اما سیلی‬      ‫از طرف دیگر‪ ،‬در همان حال‬              ‫یادکردن بر حفظ قانون خودداری‬
‫ادامه در صفحه ‪1۷‬‬                                                           ‫میداند که در طول عمر پربارش‪ ،‬هیچ‬            ‫خوردن مدرس از احیاءالسلطنه‬
                                                                                                                       ‫بهرامی‪ ،‬فضای بحرانی را به فضای‬
                                                                                     ‫کاری را سرسری نگرفت‪.‬‬
                                                                           ‫چون نیک بنگریم‪ ،‬آنچه موجب‬                                 ‫طوفانی تبدیل کرد‪.‬‬
                                                                           ‫وحد ِت زلف پریشان آثار اوست‪،‬‬
                                                                           ‫شخصی ِت مؤلف آنهاست‪ .‬دریابندری‬
                                                                           ‫انسانی یک بُعدی نبود که عمرش را‬
                                                                           ‫صرف یکی دو کار و رشتهی مرتبط با‬
                                                                           ‫هم کند و مثل بسیاری از بهاصطلاح‬
                                                                           ‫«اساتید» بیخاصیت دانشگاه‪ ،‬با تَ َت ُّبع‬
                                                                           ‫در یک موضوع خاص‪ ،‬عمرش را به‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17