Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۳۳۳ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - ۱۴‬شماره ‪۱۷99‬‬
                                                                                                                                                                                                      ‫جمعه ‪ ۲3‬تا ‪ ۲۹‬مهرماه‪۱۴۰۰‬خورشیدی‬

‫=روحیهاش چگونه بود؟ در‬                                 ‫خاطرات «انیس نقاش» از «عماد مغنیه» (‪)۱‬‬                                                                                                       ‫عماد مغنیه در پانزده‬
‫مورد جنگ‪ ،‬آیا اعتقاد به پیروزي‬                                                                                                                                                                      ‫سالگی به اردوگاه آموزشی‬
                                       ‫من در تشکیلات «الفتح» مسؤول پرونده‬                                                                                                                           ‫ما پیوست و آخرین دیدار‬
                         ‫د اشت؟‬          ‫ارتباط فلسطینیها با ایرانیها بودم‬                                                                                                                          ‫ما یک سال پیش صورت‬
‫ـ اعتقاد به پیروزي بزرگ داشت‪.‬‬
‫مهمترین حرفهاي عماد این بود که‬         ‫دکتر شاپور بختیار‬                                                              ‫نام «انیس نقاش» بهدنبال نخستین سوء قصد علیه دکتر شاپور‬                                            ‫گرفت‬
‫اشتباهاتي را که در جنگ پیش آمده‬                                                                                                 ‫بختیار در پاریس (‪ ۱۸‬ژوئیه ‪ )۱۹۸۰‬بر سر زبانها افتاد‪.‬‬
‫بود جمع کرده بود و بررسي ميکرد‬                                                                                                                                                                      ‫=جناب آقاي نقاش‪ ،‬لطف ًا براي‬
‫و آنها را اصلاح کرده‪ ،‬تشکیلات بزرگي‬                                                                                   ‫او رهبری گروهی را برعهده داشت که مأمور ترور دکتر بختیار‬                       ‫ما بگویید که شما از کي «حاج‬
‫درست کرد و برنامهاي را براي آینده‬                                                                                     ‫بود اما یک رویداد کوچک و پیشبینی نشده‪ ،‬عملیات را با‬                           ‫رضوان» یا همان «عماد مغنیه» را‬
‫تنظیم نموده بود‪ .‬یکي از چیزهایي که‬                                                                                    ‫شکست روبرو ساخت و زن همسایه و یک مأمور پلیس در این‬
‫او از من آموخته بود این بود که وقتي‬                                                                                                                                                                                     ‫ميشناختید؟‬
‫او در جواني نزد من آمد‪ ،‬درگیري‬                                                                                                                               ‫ماجرا قربانی شدند‪.‬‬                     ‫ـ حدوداً سال ‪ ،۱3۵۵‬که من عضو‬
‫هایي میان لبنانيها در جبال لبنان‬                                                                                      ‫انیس نقاش ده سال در فرانسه زندانی بود و بهدنبال ساخت‬                          ‫«سازمان الفتح» به رهبري «یاسر‬
‫جریان داشت و من در این اثناء رفتم‬                                                                                     ‫و پاختی بین تهران و پاریس‪ ،‬از سوی فرانسوا میتران رئیس‬                         ‫عرفات» بودم و مسئولیت آموزش‬
‫جنوب لبنان و آنجا برنامهاي را تهیه‬                                                                                    ‫جمهوری فرانسه در سال ‪ ۱۹۹۰‬مشمول عفو قرار گرفت و به‬                            ‫نیروهایي را در اردوگاهي در جنوب‬
‫کردم‪ .‬من در آن جا هر برنامهاي را‬                                                                                      ‫تهران رفت و با احترامات و تشریفات زیاد مورد استقبال قرار‬                      ‫لبنان برعهده داشتم‪ ،‬او آمد پیش‬
‫که ميدادم و صحبت ميکردم گوشزد‬                                                                                         ‫گرفت و ظاهراً به تجارت بینالمللی پوست پرداخت اما در‬                           ‫من؛ سنش تقریباً پانزده سال و نیم‬
‫ميکردم که این برنامه را ما اکنون‬                                                                                      ‫حقیقت‪ ،‬بهعنوان مشاور عالی «عملیات جهادی» کار حرفهای‬                           ‫این طورها بود‪ .‬آن زمان اکثر گروههاي‬
‫آماده ميکنیم براي بعداً‪ ،‬الان مبارزه‬                                                                                                                                                                ‫مبارز‪ ،‬چپيها و کمونیستها بودند‪ ،‬و‬
‫نداریم‪ .‬این یک فکري شد که شما باید‬                                                                                                                             ‫خود را ادامه داد‪.‬‬                    ‫بچههاي مؤمن (مسلمان) در بیروت‬
‫جلو تر از صهیونیستها عمل بکنید‪.‬‬                                                                                       ‫بهدنبال کشته شدن عماد مغنیه‪ ،‬تروریست لبنانی‪ ،‬انیس نقاش‬
‫یعني شما نباید یک جایي بنشینید‬                                                                                                                                                                                       ‫خیلي کم بودند‪.‬‬
‫و وقتي اسرائیليها آمدند بگوئید الان‬                                                                                             ‫در مصاحبهای از روابط خود با وی حکایت کرده است‪.‬‬                      ‫عماد آمد و گفت‪« :‬ما یک گروه‬
‫چه کار کنم؟ شما باید جلوتر از همه‬                                                                                     ‫این مصاحبه اطلاعات دست اولی درباره سازماندهی و عملیات‬                         ‫از بچههاي مؤمن هستیم‪ ،‬به من‬
‫آماده کنید‪ .‬تشکیلاتتان باید آماده‬                                                                                     ‫سازمانهایی که بهروایتی «تروریستی» و بهروایت دیگر «جهادی»‬                      ‫آموزش نظاميبدهید‪ ،‬من ميخواهم‬
‫باشد‪ .‬نیروهایتان باید آماده باشد‪.‬‬
‫اطلاعات باید جمع کنید‪ .‬به محض‬                                                                                                                     ‫خوانده میشوند بهدست میدهد‪.‬‬                                 ‫با صهیونیستها بجنگم‪».‬‬
‫این که اسرائیل حمله ميکند و شما‬                                                                                       ‫مصاحبه با «پایگاه اطلاعات رسانی ساجد» انجام گرفته است و‬                       ‫من قبول کردم ولي او گفت‪« :‬آیا‬
‫ميخواهید جواب بدهید‪ ،‬امکاناتتان‬                                                                                                                                                                     ‫براي دیدن آموزش نظاميحتماً باید‬
‫باید آماده باشد‪ .‬حاج عماد ميدانست‬                                                                                                          ‫متن آن در سه شماره به نظرتان میرسد‪.‬‬
‫که این مرحله خیلي مهم است و بعد‬                                                                                                                                                                                    ‫عضو الفتح باشم؟»‬
‫از یک سال و نیم است که این طوري‬        ‫مشترکي با آن واحد انجام داده باشد‪.‬‬     ‫=به نظر شما علت این امر چه‬              ‫از الفتح امکانات ميگرفتند‪ .‬حتي‬          ‫گفتم که او عماد است و من او را‬        ‫که من گفتم‪« :‬لازم نیست شما‬
‫شده است‪ .‬تشکیلات ما همهشان‬             ‫البته روابطش با عرفات شخصي بود‬                           ‫ميتواند باشد؟‬         ‫بعضيهایشان ميرفتند در فلسطین‬            ‫ميشناسم‪ .‬اما فهمیدم که او حتي به‬
‫آمدند جنوب لبنان و علیه اسرائیل‬        ‫و خیلي نزدیک‪ .‬سال ‪ ۱3۶۹‬وقتي‬                                                    ‫اشغالي براي الفتح اطلاعات ميآوردند‪.‬‬     ‫دوستان نزدیک خود هم‪ ،‬خودش را‬                   ‫رسماً عضو الفتح بشوید‪».‬‬
‫جنگیدند‪ .‬سال ‪ ۱3۵۶‬یعني یک‬              ‫از فرانسه آزاد شدم‪ ،‬رفتم تونس و با‬     ‫ـ علتش این است که حاج عماد‬              ‫با پاسپورت ایراني آن زمان ميشد‬          ‫به نام دیگري معرفي ميکند‪ .‬من این‬      ‫= شما آن زمان به نیروها‬
‫سال قبل از پیروزي انقلاب اسلامي‪،‬‬       ‫عرفات ملاقات کردم‪ .‬راجع به جنوب‬        ‫با تمام این گروهها ارتباط عملیاتي‬       ‫رفت اسرائیل‪ .‬روابط خودم با ایران از‬     ‫را محترم شمردم که این مسأله خوبي‬
‫اسرائیل آمد و جنوب لبنان را اشغال‬      ‫لبنان با او بحث داشتم‪ .‬آن زمان‬         ‫داشته است‪ .‬امکانات از او ميگرفتند‪.‬‬                                              ‫است‪ .‬منتها قبل از شهادتش‪ ،‬هیچ‬                        ‫آموزش ميدادید؟‬
‫کرد‪ .‬آن زمان من خودم قبل از‬            ‫مشکلات و درگیریهایي میان امل‪،‬‬          ‫تاکتیک از او یاد ميگرفتند‪ ،‬اطلاعات‬                      ‫این راه شروع شد‪.‬‬        ‫جا اشارهاي به آشنایيام با او نکردم و‬  ‫ـ بله‪ .‬من یک اردوگاه آموزشي‬
‫حزبالله‪ ،‬اولین تشکیلات مقاومت‬          ‫حزبالله و الفتح وجود داشت‪ .‬در مورد‬     ‫ميگرفتند‪ .‬روابطش محکم بوده است‪.‬‬         ‫من مسئو ل پر و ند ه ا ر تبا ط‬           ‫البته خیلي از خبرنگارهاي عربي که‬      ‫داشتم که گروههاي زیادي مثل‬
‫لبناني را درست کردم‪ .‬تشکیلاتي‬          ‫اشتباهاتي که کرده بودند با او بحث‬      ‫وقتي در سازمان الفتح با عماد‬            ‫فلسطینيها با ایرانيها بودم؛ همه‬         ‫از من درباره او ميپرسیدند‪ ،‬من انکار‬   ‫ما ر کسیست ها ‪ ،‬ما ئو ئیست ها ‪،‬‬
                                                                              ‫مرتبط بودم‪ ،‬کسان دیگري هم شاهد‬          ‫مبارزیني که از ایران ميآمدند‪،‬‬                                                 ‫ناسیونالیستها و گروهي هم از‬
                   ‫خارج از الفتح‪.‬‬                                                                                                                                                                   ‫بچههاي مسلمان «اخوان المسلمین»‬
‫=آن تشکیلات چه نام داشت؟‬               ‫انیس نقاش‬                                                                      ‫عماد مغنیه‬                                                                    ‫در آنجا آموزش ميدیدند‪ .‬تقریباً‬
‫ـ «حرکه لبنان العربي» (جنبش‬                                                                                                                                                                         ‫پانزده روز آموزش اسلحه و تاکتیک و‬
‫عربي لبنان)‪ .‬من یادم هست‪ ،‬آن‬           ‫و جدل کردم‪ .‬اصرارم هم این بود که‬       ‫بر این ارتباط بودند‪ ،‬و ميتوانند بعداً‬   ‫ميآمدند به اردوگاهي آموزشي در‬           ‫ميکردم و ميگفتم حتي نميدانم‬           ‫جنگ غیر متقارن و این جور آموزشها‬
‫موقع به ابوجهاد گفتم اسرائیل دیگر به‬   ‫الفتح با حزبالله همکاري کرده و در‬      ‫آن را فاش کرده باشند‪ .‬در این اردوگاه‬    ‫جنوب بیروت بنام «اردوگاه دامور»‬         ‫که او زنده است یا نه‪ .‬تا این حد من‬
‫فلسطین اکتفا نکرده و آمده به لبنان‬     ‫جنوب لبنان مبارزه کنند‪ .‬او ميگفت‪:‬‬      ‫که پنجاه نفر هم بودند مثل ًا هر کسي‬     ‫که البته حاج عماد هم آنجا بود‪ .‬توي‬                                                               ‫صورت گرفت‪.‬‬
‫و جنوب لبنان را هم گرفته است‪ .‬اگر‬      ‫«سخت است و امکان دارد نشود‪ ».‬تا‬        ‫که یادش باشد ميتوانسته این را‬                                                        ‫روابطم با او را پنهان ميکردم‪.‬‬    ‫بعدها روابط ما ادامه پیدا کرد و به‬
‫ما تشکیلاتي خارج از الفتح درست‬         ‫آنجا که بعد از بحث زیاد گفت‪« :‬من‬                                                             ‫جاده خلده ـ بیروت‪.‬‬        ‫ولي ما مرتب با هم ملاقاتهایي‬          ‫مرور خیلي نزدیکتر شد‪ .‬او فکر ميکرد‬
‫کنیم‪ ،‬این جوري جذب لبنانيها‬            ‫وظیفهام را در مورد بازگشت به جنوب‬                             ‫فاش کند‪.‬‬         ‫یک اردوگاه دیگر در شهر صور‬              ‫راجع به فلسطین‪ ،‬اسرائیل و مبارزه‬      ‫که براي ورود به الفتح باید کاري انجام‬
‫بهتر ميشود و آنها هم ميآیند‪ .‬یعني‬      ‫لبنان انجام داده و بازميگردم و مبارزه‬  ‫=شما با همان اسم عماد آن را‬             ‫بود که خیلي از ایرانيها ميآمدند‪.‬‬        ‫داشتیم و من ميدیدم که الحمدلله‬        ‫دهد‪ ،‬لکن دید که آسانتر ميشود با‬
‫لبناني که ميآید‪ ،‬نميآید بگوید من‬       ‫ميکنم‪ ،‬ولي به یک شرط و آن هم این‬                                               ‫مخصوصاً از تشکیلات جلال الدین‬           ‫او پیشرفت زیادي کرده است‪ .‬هم‬          ‫من کنار بیاید و من به ایشان اختیار‬
‫براي فلسطین ميجنگم‪ ،‬بلکه براي‬                                                                     ‫ميشناختید؟‬          ‫فارسي و محمد منتظري که ميآمدند‬          ‫از لحاظ تاکتیک و هم از لحاظ‬           ‫دادم که مثل ًا گروه خودش را آموزش‬
‫کشور خودم مبارزه ميکنم‪ .‬من رفتم‬               ‫که حاج عماد موافقت کند‪».‬‬        ‫ـ خیر‪ .‬با اسم دیگري بود‪ .‬ولي‬            ‫اسلحه و مبارزه و مواد منفجره‬            ‫استراتژیکي‪ .‬با وجود اعتقادات بسیار‬
‫این تشکیلات را درست کردم و عماد‬        ‫من خودم تعجب کردم و از دهان‬            ‫ميدانستم که همه آن بچهها اهل‬                                                    ‫زیاد مذهبي که داشت‪ ،‬تفکرات نظامي‬                                 ‫دهد‪.‬‬
                                       ‫عرفات شنیدم که روابطشان چقدر‬           ‫جنوب لبنان هستند‪ .‬همه ميآمدند‬                               ‫ميآموختند‪.‬‬          ‫و مبارزه هم داشت و آدم خلاقي بود‪.‬‬     ‫آن زمان بحبوحه جنگهاي داخلي‬
    ‫هم شد جزوي از این تشکیلات‪.‬‬         ‫محکم است‪ .‬بعداًوقتي برگشتم لبنان‬       ‫پیش من و مثل ًا هر کس ميخواست‬           ‫الفتح حیطه ارتباطش خیلي باز‬                                                   ‫لبنان بود‪ ،‬اما من در این جنگها‬
‫=شما گفتید که زمان آشنایي‬                                                     ‫کار تجارت هم بکند‪ ،‬ميآمد پیش‬            ‫بود‪ .‬یعني به هر کس که ميآمد‬                   ‫این را خودش هم ميدانست‪.‬‬         ‫دخالتي نداشتم‪ .‬آن موقع جنوب‬
‫شما با عماد مغنیه سال ‪ ۱355‬بوده‬                     ‫از حاج عماد پرسیدم‪.‬‬       ‫من مشاوره ميگرفت‪ .‬هر کس هم‬              ‫کمک ميکرد‪ .‬بعد از این که عماد آمد‬       ‫همیشه ميگفت‪« :‬باید یک شیوه و‬          ‫لبنان از آرامش برخوردار بود‪ .‬آن هم‬
‫است‪ ،‬این درست مقطعي بوده که‬            ‫= این قضیه تقریب ًا مال چه‬             ‫ميخواست درس بخواند‪ ،‬ميآمد‪ .‬مثلا‬         ‫پیش من و فنون نظاميرا آموخت‪ ،‬به‬         ‫اسلوبي پیدا کنم که اسرائیليها توقع‬    ‫به خاطر جنگهاي داخلي که لبنانيها‬
‫«جنبش امل» بهعنوان یک سازمان‬                                                  ‫پانزده نفر از علماي لبنان که الان براي‬  ‫من گفت که اسلحه و امکانات دیگر‬                                                ‫را مشغول خود ميساخت‪ .‬من براي‬
‫شیعه نیز وجود داشته و حتي شاخه‬                        ‫مقطع زماني است؟‬         ‫خودشان کسي شدهاند‪ ،‬همهشان الان‬          ‫ميخواهد‪ .‬من گفتم‪ :‬خودم شخصاً‬                  ‫و انتظار آن را نداشته باشند‪».‬‬   ‫خودم برنامه ریزي کردم که مبارزه و‬
‫نظامي هم داشته‪ ،‬چرا عماد به سمت‬        ‫ـ دو هفته بعد از حمله صدام به‬          ‫در قم هستند‪ .‬اما من یک روز نگفتم‬        ‫امکاناتي ندارم و باید از «خلیل الوزیر»‬  ‫و در عملیاتهایي که داشت‪ ،‬همواره‬       ‫جنگ خودم را معطوف جنوب کنم‪.‬‬
                                       ‫کویت‪ .‬تقریباً ماه اکتبر ‪ .۱۹۹۰‬حاج‬                                              ‫(ابوجهاد) ـ معاون یاسر عرفات ـ اجازه‬    ‫موفق هم بود‪ .‬تا آن که آخر رسید به‬     ‫آنجا تشکیلاتي از بچهها را درست‬
               ‫این سازمان نرفت؟‬        ‫عماد به من گفت‪« :‬بله‪ ،‬هنوز هم من‬             ‫تا الان که با او رابطه داشتهام‪.‬‬                                            ‫این که فرمانده نظاميحزبالله شد‪.‬‬      ‫کردم و به محض این که جنگ‬
‫ـ اصل ًا نیروهاي سازمان امل هم‬         ‫با عرفات ارتباط دارم‪ ،‬لکن نصیحت‬        ‫=رابطه شهید مغنیه با یاسر‬                                         ‫بگیرم‪.‬‬        ‫ما آن زمان به همه گروههاي مبارز‬       ‫داخلي لبنان آرام شد‪ ،‬تشکیلات ما‬
‫پیش ما آموزش ميدیدند‪ .‬یعني آن‬          ‫نميکنم به او که به لبنان برگردد‪ ،‬به‬                                            ‫رفتم پیش ابوجهاد و گفتم‪:‬‬                ‫کمک ميکردیم‪ .‬خیلي از تشکیلات‬          ‫رفت در جنوب و علیه اسرائیل وارد‬
‫زمان اگر کسي ميخواست عملیات‬            ‫خاطر این که مهمترین چیزي که در‬                       ‫عرفات چگونه بود؟‬          ‫«یک گروه خارج از الفتح امکاناتي‬         ‫لبناني ميگفتند که ما الفتح نیستیم‬     ‫عمل شد‪ .‬حاج عماد هم جزوي از این‬
‫نظامي انجام دهد‪ ،‬ميآمد پیش الفتح‬       ‫مورد اسرائیل در جنوب لبنان هست‪،‬‬        ‫ـ رابطهاش با عرفات درجه یک‬                                                      ‫ولي ميخواهیم از شما یاد بگیریم‪ .‬از‬    ‫تشکیلات بود که در جنوب متمرکز‬
‫‪ .‬البته باید توجه داشته باشید که آن‬    ‫این است که باید بچه جنوب لبنان در‬      ‫بود‪ .‬اختلاف سیاسي داشت‪ ،‬لکن‬                       ‫ميخواهند براي مبارزه‪».‬‬        ‫شما امکانات بگیریم‪ .‬الفتح هم به آنها‬  ‫شدند‪ .‬مرتب با من در تماس بود و‬
‫زمان جنبش امل به عنوان سازماني‬         ‫خود لبنان مبارزه کند و فلسطینيها‬       ‫حاج عماد ميگفت این عرفات اصل ًا‬         ‫او گفت‪« :‬آیا ميخواهند با‬                ‫اسلحه و امکانات و غیره ‪ ...‬ميداد‪ .‬به‬  ‫فنون جنگي را ميآموخت‪ .‬کم کم‬
                                       ‫هم در داخل فلسطین‪ .‬به این خاطر‬         ‫خائن نیست و فرد با جرأتي است و‬                                                  ‫شرط این که علیه اسرائیل کار کنند‪.‬‬     ‫تشکیلات و گروهي که با او بودند‬
                ‫مومن مطرح نبود‪.‬‬        ‫که من ميدانم این زمین مال من‬           ‫من ميتوانم با ایشان برخي از کارها‬                   ‫صهیونیست بجنگند؟»‬           ‫حتي به مبارزین و سازمانهاي دیگر در‬
‫درست است که امل شیعه بود‪ ،‬اما‬          ‫است و دهات و شهرک و غیره را بهتر‬       ‫را انجام دهم‪ .‬تا آخرین روز زندگي‬        ‫گفتم‪« :‬بله‪ ».‬او گفت‪« :‬اشکالي‬                                                              ‫تجربهشان بیشتر شد‪.‬‬
‫مثل حزبالله نبود‪ .‬شیعه بودند‪ ،‬اما‬                                             ‫عرفات‪ ،‬روابطشان محرمانه و خوب‬           ‫ندارد اسلحه به آنان بده‪ .‬روزي خواهد‬              ‫خارج از فلسطین و لبنان‪.‬‬      ‫=گروهي براي خودش تشکیل‬
‫خواندن یا نخواندن نماز براي شان‬                     ‫از دیگران بلد هستم‪.‬‬                                               ‫آمد که آنان‪ ،‬خودشان علیه اسرائیل‬        ‫من خودم هم به این واسطه با‬
‫مهم نبود‪ .‬درحالي که عماد پیش از‬        ‫=شما در عملیات خاصي هم با‬                                          ‫بود‪.‬‬                                                ‫ایران مرتبط شدم‪ .‬یعني مبارزین‬                                 ‫داده بود؟‬
‫آن و زماني که با آقاي فضلالله رفت‬                                             ‫=این که برخي ميگویند مغنیه‬                           ‫مبارزه خواهند کرد‪».‬‬        ‫ایراني مخالف شاه ميآمدند لبنان‬        ‫ـ او اول رفته بود پیش «علامه‬
‫و آمد داشت‪ ،‬مؤمن بود‪ .‬نماز ميخواند‬            ‫حاج عماد شرکت داشتید؟‬           ‫عضو نیروي ‪ ۱۷‬و محافظ عرفات بود‬          ‫این یک جمله تاریخي است‪.‬‬                 ‫مثل شهید «محمد منتظري»‪« ،‬جلال‬         ‫فضلالله» و دروس مذهبي ميآموخت‪.‬‬
‫و معتقداتي داشت و این گونه ميدید‬                              ‫ـ خیر‪.‬‬                                                  ‫به خاطر این عماد مغنیه الان‬             ‫الدین فارسي»‪ ،‬شهید «محمدصالح‬          ‫اما مسائل نظامي و انقلابي را از طرف‬
‫که امل به دردش نميخورد‪ .‬امل‬                                                                       ‫صحیح است؟‬           ‫در فلسطین معروف است‪ .‬چون‬                ‫حسیني»‪ ،‬شهید «دکتر چمران»‪.‬‬
‫بعداز پیروزي انقلاب اسلاميایران‬         ‫=آخرین بار کي او را دیدید؟‬            ‫ـ نه‪ ،‬درست نیست‪ .‬عماد همکاري‬            ‫فلسطینيها ميگویند این حاج عماد‬          ‫همهشان ميآمدند در لبنان‪ .‬نه براي‬                       ‫ما یاد گرفته بود‪.‬‬
‫بود که اکثریتش مؤمن شدند‪ .‬آن‬           ‫ـ بعد از جنگ ‪ 33‬روزه‪ ،‬حدود یک‬          ‫و روابطي با افرادي که در تشکیلات‬        ‫پیشتر در فتح آموزش دیده است براي‬        ‫زندگي‪ ،‬بلکه براي مبارزه‪ .‬ميآمدند‬      ‫بعداً من سال ‪ ۱3۵۸‬رفتم فرانسه و‬
‫ایام‪ ،‬اکثریت احزاب لبناني یعني حدود‬                                           ‫نیروي ‪ ۱۷‬بودند داشت‪ ،‬اما جزو این‬                                                                                      ‫دیگر خبري از او نداشتم‪ .‬البته وقتي‬
‫هفتاد درصدشان شیعه بودند‪ ،‬اما‬                                ‫سال پیش‪.‬‬         ‫تشکیلات نبود‪ .‬امکان دارد کارهاي‬                          ‫آزادي فلسطین‪.‬‬                                                ‫که انقلاب اسلاميپیروز شد‪ ،‬او خیلي‬
‫شیعههایي کمونیست و ناسیونالیست‪.‬‬                                                                                                                                                                     ‫دلش ميخواست به ایران بیاید و‬
‫رهبران این احزاب مسیحي بودند‪،‬‬                                                                                                                                                                       ‫با امام خمیني بیشتر آشنا بشود‪ .‬او‬
‫لکن تشکیلات آنان هفتاد درصدشان‬                                                                                                                                                                      ‫از من درباره انقلاب اسلاميایران‬
‫شیعه بودند‪ .‬اما نه شیعههایي مؤمن‬                                                                                                                                                                    ‫ميپرسید‪ .‬عکس و پوسترهاي امام را‬
                                                                                                                                                                                                    ‫پخش ميکرد و بعد از آن با سفارت‬
                        ‫و معتقد‪.‬‬
‫اما بعد از پیروزي انقلاب این‬                                                                                                                                                                                          ‫ایران آشنا شد‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                    ‫وقتي که من رفتم فرانسه و در‬
                      ‫عوض شد‪.‬‬                                                                                                                                                                       ‫عملیات اعدام انقلابي «شاهپور‬
‫اینها را شما باید بدانید که امام‬                                                                                                                                                                    ‫بختیار» ـ که نیروهاي ضد انقلاب‬
‫خمیني فقط در ایران نیست‪ ،‬فقط در‬                                                                                                                                                                     ‫را براي انجام کودتا علیه انقلاب‬
‫لبنان نیست‪ .‬الان شما در اروپا ميبینید‬                                                                                                                                                               ‫اسلاميگردآوري کرده بود ـ مجروح و‬
‫که بعد از قضیه سلمان رشدي و فتواي‬                                                                                                                                                                   ‫اسیر شدم‪ ،‬آنها مثل خیلي از دوستان‬
‫امام‪ ،‬انقلاب جدیدي در دنیا شده است‪.‬‬                                                                                                                                                                 ‫راه خود را ادامه دادند‪ .‬حاج عماد از‬
‫فتواي امام علیه سلمان رشدي‪ ،‬خودش‬                                                                                                                                                                    ‫این بچه هایي بود که خیلي مراقبت از‬
‫شاید چیز کوچکي باشد‪ ،‬لکن از بس که‬                                                                                                                                                                   ‫مشي مبارزاتي ميکرد و کاري جدي‬
‫درگیري تبلیغاتي شد بین غرب و بین‬                                                                                                                                                                    ‫را در پیش گرفته بود و دل شان به‬
‫اسلام‪ ،‬هر مسلماني که در اروپاست‪،‬‬
‫فکر ميکند حتي اگر شده خودش‬                                                                                                                                                                            ‫امام و انقلاب اسلاميچسبیده بود‪.‬‬
                                                                                                                                                                                                    ‫بعد از ده سال من اخبارش را در‬
        ‫تنها باید از اسلام دفاع کند‪.‬‬                                                                                                                                                                ‫روزنامهها مطالعه ميکردم که مبارز‬
                                                                                                                                                                                                    ‫بزرگي شده و در تشکیلات حزبالله‬
‫ادامه دارد‬                                                                                                                                                                                          ‫است‪ .‬سال ‪ ۱3۶۹‬وقتي که من از‬
                                                                                                                                                                                                    ‫زندان فرانسه آزاد شدم‪ ،‬مجدداً عماد‬
                                                                                                                                                                                                    ‫را دیدم؛ پس از این چند سال‪ ،‬او‬
                                                                                                                                                                                                    ‫خودش را به نام دیگري معرفي کرد‬
                                                                                                                                                                                                    ‫و فکر کرد که من او را نميشناسم‬
                                                                                                                                                                                                    ‫و فراموشش کرده ام‪ .‬ولي من به او‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18