Page 14 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۳۴ (دوره جديد
P. 14

‫صفحه ‪ - Page 14 - 14‬شماره ‪1800‬‬
                                                                                                                                                                                                    ‫جمعه ‪ 3۰‬مهرماه تا ‪ 6‬آبانماه‪۱4۰۰‬خورشیدی‬

‫نميکرد و ادعاي اسرائیليها را پذیرفته‬                      ‫خاطرات «انیس نقاش» از «عماد مغنیه» (‪)۲‬‬                                                                                                    ‫= به عنوان یک دوست‪ ،‬چقدر‬
                            ‫بود‪.‬‬                                                                                                                                                                            ‫به عماد علاقه مند بودید؟‬
                                        ‫عماد مغنیه با اسامی مختلف رفت و آمد میکرد‬
‫=بدنشهیدمغنیهبیشترازکدام‬                        ‫و هیچکس او را نمیشناخت‬                                                                                                                              ‫ـ فقط این را بگویم‪ :‬اگر کسي به من‬
‫ناحیه مورد اصابت قرار گرفته بود؟‬                                                                                                                                                                    ‫ميگفت که همه جان و وجودم را براي‬
‫ـ از پهلو‪ ،‬از بالا به پائین‪ ،‬کل بدنش‬                                                                                   ‫نام «انیس نقاش» بهدنبال نخستین سوء قصد علیه دکتر شاپور‬                       ‫یک ساعت از عمر او بدهم‪ ،‬این کار را‬
                                                                                                                                 ‫بختیار در پاریس (‪ ۱۸‬ژوئیه ‪ )۱۹۸۰‬بر سر زبانها افتاد‪.‬‬
     ‫پر از ترکش هاي ریز شده بود‪.‬‬                                                                                                                                                                         ‫براي کسي جز عماد نميکردم‪.‬‬
‫=آیا کس دیگري هم با او بوده‬                                                                                            ‫او رهبری گروهی را برعهده داشت که مأمور ترور دکتر بختیار‬                      ‫=احساس شما از شهادت عماد‬
                                                                                                                       ‫بود اما یک رویداد کوچک و پیشبینی نشده‪ ،‬عملیات را با‬
                           ‫است؟‬                                                                                        ‫شکست روبرو ساخت و زن همسایه و یک مأمور پلیس در این‬                                                   ‫چیست؟‬
‫ـ خیر‪ ،‬تنها بوده‪ .‬همان شب در‬                                                                                                                                                                        ‫ـ براي او خوشحال هستم که شهید‬
‫سفارت ایران در دمشق مراسمي بوده‬                                                                                                                               ‫ماجرا قربانی شدند‪.‬‬                    ‫شده‪ .‬شهادتي ارزشمند براي ایشان‬
‫است و آقاي «سیداحمد موسوي»‬                                                                                             ‫انیس نقاش ده سال در فرانسه زندانی بود و بهدنبال ساخت‬                         ‫بخصوص بعد از یک پیروزي‪ .‬بعد از‬
‫سفیر جدید ایران‪ ،‬بهمناسبت پیروزي‬                                                                                       ‫و پاختی بین تهران و پاریس‪ ،‬از سوی فرانسوا میتران رئیس‬                        ‫این پیروزي‪ ،‬کلي از مردم کشورهاي‬
‫انقلاب در آنجا مراسمي داشته است‪.‬‬                                                                                       ‫جمهوری فرانسه در سال ‪ ۱۹۹۰‬مشمول عفو قرار گرفت و به‬                           ‫عرب‪ ،‬او را قدر مينهند‪ .‬ميتوانم بگویم‬
‫اما عماد به آنجا نرفته است‪ .‬اینها‬                                                                                      ‫تهران رفت و با احترامات و تشریفات زیاد مورد استقبال قرار‬                     ‫حتي ‪ ۹۹‬درصد از بچههاي حزبالله‬
‫ميخواهند بگویند که ما دانستیم‬                                                                                          ‫گرفت و ظاهراً به تجارت بینالمللی پوست پرداخت اما در‬                          ‫او را در حالي که رهبر نظاميحزبالله‬
‫رفته است پیش سفیر و از نزد او آمده‬                                                                                     ‫حقیقت‪ ،‬بهعنوان مشاور عالی «عملیات جهادی» کار حرفهای‬                          ‫بود‪ ،‬نميشناختند‪ .‬الان این ملتها که‬
‫است‪ .‬در حالي که این دروغ است‪.‬‬                                                                                                                                                                       ‫براي گرامیداشت او به خیابانها آمدند‪،‬‬
‫آنها فقط ميدانستند که او در آنجا‬                                                                                                                                ‫خود را ادامه داد‪.‬‬                   ‫اولین بار است که اسم او را ميشنوند‪،‬‬
                                                                                                                       ‫بهدنبال کشته شدن عماد مغنیه‪ ،‬تروریست لبنانی‪ ،‬انیس نقاش‬                       ‫یا عکسش را ميبینند‪ .‬بهخاطر چي؟‬
                   ‫آپارتماني دارد‪.‬‬                                                                                                                                                                  ‫به خاطر این که بعد از شهادتش‬
‫=آیا عماد با خودش اسلحه حمل‬                                                                                                      ‫در مصاحبهای از روابط خود با وی حکایت کرده است‪.‬‬                     ‫فهمیدند که او چقدر بزرگ بود‪ .‬الان‬
                                                                                                                       ‫این مصاحبه اطلاعات دست اولی درباره سازماندهی و عملیات‬                        ‫مرتب صدها نفر ميآیند بر سر مزار او‪،‬‬
                         ‫ميکرد؟‬                                                                                        ‫سازمانهایی که بهروایتی «تروریستی» و بهروایت دیگر «جهادی»‬                     ‫گریه ميکنند‪ ،‬قرآن ميخوانند‪ .‬از بچه‬
‫ـ بله! ایشان اصل ًا بدون اسلحه‬
                                                                                                                                                   ‫خوانده میشوند بهدست میدهد‪.‬‬                                      ‫بگیرید تا پیرمردها‪.‬‬
                 ‫حرکت نميکرد‪.‬‬                                                                                          ‫مصاحبه با «پایگاه اطلاعات رسانی ساجد» انجام گرفته است و‬                      ‫= این بحث عملیات تروریستي‬
                                                                                                                                                                                                    ‫که غربيها آن را به عماد نسبت‬
        ‫=اسلحهاش چي بود؟‬                                                                                                                    ‫متن آن در سه شماره به نظرتان میرسد‪.‬‬
‫ـ یک قبضه کلت «رولور» داشت‪.‬‬                                                                                                                                                                                        ‫ميدهند‪ ،‬چیست؟‬
‫یک بار به او گفتم که من رولور دوست‬                                                                                                                                                                  ‫ـ براي این که آنها به ضررشان است‬
‫ندارم‪ ،‬ولي او گفت‪ :‬این اسلحه سریع‬                                                                                                                                                                   ‫که چهرهاي اینچنین از او نشان بدهند‪.‬‬
‫شلیک ميکند‪ .‬که گفتم من دوست‬                                                                                                                                                                         ‫اصل ًا او چه کار تروریستي انجام داده‬
‫ندارم و بیشتر از کلت برتا استفاده‬                                                                                                                                                                   ‫است؟ مبارزه علیه نیروهاي مارنیز در‬
            ‫ميکردم‪.‬‬                                                                                                                                                                                 ‫بیروت؟ مگر این زمین‪ ،‬زمین من‬
‫=آیا عماد قبل از این ترور شده‬           ‫دکتر شاپور بختیار‬                                                                                                                                           ‫نیست؟ پس آنان خودشان شروع‬
                                                                                                                                                                                                    ‫کردهاند‪ .‬حتي عملیات هواپیماربائي‬
                            ‫بود؟‬        ‫منطقه اکباتان تهران در دمشق داشت‪.‬‬       ‫در فلسطین روحیهاي عجیب ایجاد‬           ‫چي آماده کردهام و توضیح ميداد؛ تا‬      ‫نه بابا تیمشان بيحال بود‪ .‬انگار نان‬   ‫کویت هم هست‪ .‬وقتي حکومت‬
‫ـ خیر‪ .‬البته خیلي سعي کردند ولي‬         ‫ساختمانهاي زیادي دورادور است که‬                               ‫شده است‪.‬‬         ‫جایي که من گفتم الله اکبر! دیگر بس‬     ‫نخورده بودند و خرجشان نکرده بودند‪.‬‬    ‫کویت میلیاردها دلار به حکومت صدام‬
            ‫هیچ گاه موفق نشدند‪.‬‬         ‫وسط آن هم پارکینگي بزرگ است‪.‬‬                                                   ‫است‪ .‬یعني فهمیدم که این یک جنگ‬          ‫= طرفدار تیم خاصي هم بود؟‬            ‫حسین ميداد‪ ،‬براي چه این کار را‬
‫=آیا در نبردي زخميهم شده‬                ‫پارکینگ آن عموميبود یعني هرکسي‬          ‫فلسطینيها و مسلمانان عرب که‬            ‫معمولي نیست‪ .‬در این شش سال از‬          ‫ـ خیر‪ ،‬همین جوري در تشکیلات‬           ‫ميکرد؟ براي شعلهورتر کردن آتش‬
                                        ‫ميآمد و جائي خالي پیدا ميکرد‪،‬‬           ‫در آنجا هستند‪ ،‬وقتي فهمیدند یک‬         ‫آزادي جنوب لبنان در سال ‪۱3۷۹‬تا‬                                               ‫جنگ میان مسلمانها‪ .‬آیا این کار خوبي‬
            ‫بودند؟‬                      ‫پارک ميکرد‪ .‬عماد از آپارتمان که‬         ‫نفر عرب مسلمان به این سن و سال‪،‬‬        ‫سال ‪ ،۱3۸۵‬یک تحولات بزرگي شده‬                      ‫خودشان بازي ميکرد‪.‬‬        ‫است؟ این یک کار تروریستي نیست؟‬
            ‫ـ خیر‪.‬‬                      ‫خارج ميشود‪ ،‬مجبور است مقداري‬            ‫زماني در الفتح آموزش دیده است و‬        ‫بود‪ .‬من مطمئنم که بین سال‪ ۱3۸۵‬تا‬       ‫یک خاطره جالب دیگر هم برایتان‬         ‫که بعد از آن هم صدام خودش کویت‬
‫= آ یا خو د ش مستقیم د ر‬                ‫راه را طي کند تا به پارکینگ برسد‪.‬‬       ‫در حزبالله این قدر بزرگ شده است‪.‬‬       ‫الان هم تحولاتي را که عماد در لبنان‬    ‫بگویم‪ .‬یک روز من در تهران‪ ،‬در‬
                                        ‫نزدیک این راه‪ ،‬یک ماشین پارک شده‬        ‫ميگویند چرا ما این قدر جدي کار‬         ‫اجرا کرده‪ ،‬یک چیز تعجبآوري است‪.‬‬        ‫خیاباني نزدیک خانهام بودم که ناگهان‬                       ‫را اشغال کرد‪.‬‬
‫شناسایيها شرکت داشت؟‬                    ‫بوده که وقتي ميخواسته از آپارتمان‬                                              ‫=آیا با عماد رفت و آمد خانوادگي‬        ‫یک نفر بي هوا از پشت سر دستهایش‬       ‫یعني این قدر احمق بودند که‬
‫ـ بله‪ .‬اکثر مواقع با بچهها مستقیماً‬                                                                    ‫نميکنیم‪.‬‬                                               ‫را دورم حلقه کرد و با این کار من را‬   ‫نميفهمیدند به چه کسي پول‬
‫در متن شناسایيها بوده است‪ .‬من‬                                                   ‫این روحیهاي که الان در غزه‬                                                                                          ‫ميدهند؟ چه کسي را تقویت‬
‫هم همین گونه بودم‪ .‬وقتي در رأس‬                                                                                                                                                                      ‫ميکنند؟ این تلاشها فایدهاي ندارد‬
‫گروهها در جنوب لبنان بودم‪ ،‬دو بار‬                                                                                                                                                                   ‫و مردم دلشان با حاج عماد است‪.‬‬
‫هم زخميشدم‪ .‬در فرانسه دکتر از من‬                                                                                                                                                                    ‫الان بچهاي که به دنیا ميآید‪ ،‬نام او‬
‫پرسید در جنگي زخميشدهاي؟ گفتم‬
‫بله اینجا حاصل انفجار است‪ ،‬اینجا‬                                                                                                                                                                           ‫را رضوان یا عماد ميگذارند‪.‬‬
‫حاصل از گلوله‪ .‬گفت‪ :‬از کجا آمدهاي‬                                                                                                                                                                   ‫=ماجراي ترور ایشان به چه‬
‫از ویتنام؟ گفتم بدتر از آن‪ .‬از بیروت!‬
‫البته او سال ‪ ،۱36۱‬چندین ماه‬                                                                                                                                                                                             ‫صورت بود؟‬
‫مخفیانه در منطقه اشغالي جنوب‬                                                                                                                                                                        ‫ـ من شنیدم که این پنج ماه آخر‪،‬‬
‫لبنان زندگي کرده بود‪ .‬زیر یک‬                                                                                                                                                                        ‫کارش تقریباً در خارج لبنان بوده و‬
‫وان حمام‪ ،‬اتاقي درست کرده بود و‬                                                                                                                                                                     ‫روي تشکیلاتي غیر لبنان کار ميکرد‪.‬‬
‫شبها با بچهها ارتباط داشت و تردد‬                                                                                                                                                                    ‫مثل عراق و فلسطین و سوریه‪ .‬فلذا‬
            ‫ميکرده است‪.‬‬                                                                                                                                                                             ‫در جاهاي دیگر مجدانه مشغول بود‪.‬‬
‫=آخریندیدارهایتانبااوکيبود؟‬                                                                                                                                                                         ‫امنیت سوریه احتیاطاتش مثل لبنان‬
‫ـ سال گذشته‪ ،‬قبل از جنگ ‪33‬‬                                                                                                                                                                          ‫نبود‪ .‬امنیت سوریه تا بخشي ميتواند‬
‫روزه با ایشان ملاقات کردم که توي‬                                                                                                                                                                    ‫این کار را بکند‪ ،‬لذا این یک نقطه‬
‫اتاق عملیات‪ ،‬مفصل به من توضیح‬                                                                                                                                                                       ‫ضعف بود‪ .‬دیگر این که عواملي که‬
‫داد و وضعیت را تشریح کرد که‬                                                                                                                                                                         ‫در شبکه هاي مختلف کار ميکنند‬
‫چقدر آمادگي دارند براي مقابله با‬                                                                                                                                                                    ‫و دیگر این که در سوریه امنیت مثل‬
‫حملات اسرائیل‪ .‬این که چه سلاحي‬                                                                                                                                                                      ‫لبنان نبود‪ .‬یعني او وقتي به ایران هم‬
‫آماده کردهاند‪ ،‬چه تاکتیکي در نظر‬                                                                                                                                                                    ‫ميآمد‪ ،‬به او ميگفتم مواظب خودت‬
‫گرفتهاند‪ ،‬و از لحاظ تاکتیکي چه کار‬                                                                                                                                                                  ‫باش‪ ،‬اینجا این قدر هم امن نیست‪،‬‬
‫ميخواهند بکنند‪ .‬من از او تقدیر کردم‬                                                                                                                                                                 ‫درست است کشور جمهوري اسلامي‬
‫و گفتم‪« :‬مطمئناً اگر جنگي بشود‪،‬‬                                                                                                                                                                     ‫است‪ ،‬اما ممکن است چهار پنج تا‬
            ‫پیروز ميشوید‪».‬‬                                                                                                                                                                          ‫منافق که براي آمریکا کار ميکنند‪،‬‬
‫این قدر که طرح آماده و مستحکمي‬          ‫خارج شده و به سوي ماشینش برود‪،‬‬          ‫ميبینیم به چه صورت است؟ اسرائیل‬                             ‫هم داشتید؟‬        ‫غافلگیر کرد‪ .‬روشش این بود که هر جا‬    ‫درحالي که ایراني هم هستند بیایند‬
‫داشت‪ .‬همین طور هم شد‪ 33 .‬روز‪،‬‬                    ‫آن ماشین منفجر ميشود‪.‬‬          ‫نميتواند به این آساني به غزه حمله‬      ‫ـ بله‪ ،‬با خانوادهام آشنا بودند‪.‬‬        ‫دنبالش ميگشتي‪ ،‬پیدایش نميکردي‬         ‫و شما را ترور کنند‪ .‬البته ایران هم‬
‫بحمدالله و با همین برنامه‪ ،‬تقریباً عمل‬                                          ‫کند‪ .‬این اسرائیل که در سال ‪۱3۵۲‬‬                                               ‫ولي هر گاه او ميخواست‪ ،‬به راحتي‬       ‫آن امنیت را نميتواند پیاده کند‪.‬‬
‫شد و اسرائیل لطمه خورد‪.‬‬                 ‫=یعني ماشین منفجر شدهاي‬                 ‫به چهار کشور عربي حمله کرد و زمین‬               ‫خودش و زن و بچههایش‪.‬‬                                                ‫آنجا کشور خودشان است‪ .‬یعني در‬
‫بعدازاینجنگ‪،‬عماداصل ًااستراحت‬           ‫که تصاویر آن منتشر شده‪ ،‬متعلق‬           ‫چهار تا کشور را گرفت‪ ،‬الان نميداند با‬        ‫=همسر او لبناني است؟‬                               ‫پیدایت ميکرد‪.‬‬       ‫لبنان بهتر ميتوانند مسائل امنیتي‬
‫نداشت‪ .‬فهمیده بود که اسرائیل‬                                                                                           ‫ـ بله‪ .‬او سه تا بچه دارد‪ .‬دخترش‬          ‫=شهید مغنیه شوخ هم بود؟‬
‫نميخوابد و ساکت نمينشیند‪ .‬بعد از‬                           ‫به عماد نبوده؟‬             ‫حزبالله باید بجنگد یا با غزه‪.‬‬    ‫ازدواج کرده و الان نوه هم دارد‪ .‬دو تا‬  ‫ـ اتفاقاً شوخ بود‪ ،‬لطیفه تعریف‬                            ‫را پیاده کنند‪.‬‬
‫لطمه اي که خورده است‪ ،‬باید کاري‬         ‫ـ نخیر‪ ،‬ماشین خودش نبوده است‪.‬‬           ‫روح شهادت که آمد در منطقه‪ ،‬همه‬         ‫پسر دارد که یکيشان به تازگي ازدواج‬     ‫ميکرد و روحیه شادي داشت‪ .‬امکان‬        ‫=آیا شهید مغنیه در رفت و‬
‫کند تا آن را جبران نماید‪ .‬به همین‬       ‫روزنامه «ساندي تایمز» هم اشتباه‬         ‫فهمیدند که براي آزادي فلسطین باید‬        ‫کرده است؛ حدود چهار ماه پیش‪.‬‬         ‫نداشت در جلسهاي حاضر بشود و اول‬
‫خاطر عماد شروع کرد به تغییرات‬           ‫نوشته است و من هم به آنها گفتم‪.‬‬         ‫جدي کار کرد‪ .‬ایران در ایجاد این‬        ‫= آ یا خا نم ا یشا ن خا نم‬             ‫دو تا سه تا شوخي با این و آن نکند‪.‬‬         ‫آمدهایش محافظ هم داشت؟‬
‫تاکتیکي و استراتژیک در مناطق و‬          ‫لکن آنها قبول نکردند‪ .‬اسرائیل‬                                                  ‫«سعدي بدرالدین»‪ ،‬خواهر آقاي‬            ‫بهترین ملاقات و دیدارم با او‪ ،‬قبل از‬  ‫ـ به خاطر این که کسي عکسي از‬
‫آماده کردن هزار تا هزار تا نفرات جدید‬   ‫ميخواهد بگوید که مثلا با مهارت در‬             ‫روحیه خیلي تأثیرگذار است‪.‬‬        ‫«مصطفي بدرالدین» از مبارزان‬            ‫جنگ بود‪.‬در جلسهاي که قبل از جنگ‬       ‫او نداشت و چهره او را نميشناختند‪،‬‬
‫براي جنگ احتمالي در آینده‪ .‬همین‬         ‫ماشین خود او بمب را کار گذاشتهاند‬       ‫= بر خي سا یت ها ي غر بي‬                                                      ‫داشتیم؛ با توجه به مصاحبههایي‬         ‫او به راحتي ميرفت و ميآمد‪ .‬با‬
‫الان مطمئنم که پس از گذشت یک‬            ‫یعني زیر صندلي که این غلط است‪.‬‬          ‫نوشتهاند که ربوده شدن دو تن‬                       ‫قدیميحزبالله است؟‬           ‫که من در تلویزیون داشتم‪ ،‬فکر آن‬       ‫اساميمختلف ميآمد و اصل ًا شما‬
‫سال و نیم از این جنگ که تمام شده‬        ‫وقتي من در بیروت بودم ساندي‬             ‫از اتباع فرانسوي در بیروت در‬                        ‫ـ بله!! درست است!!‬        ‫را ميکردم که حزبالله جنگي را با‬        ‫نميدانستي که این چه کسي است‪.‬‬
‫است‪ ،‬تقریباً برنامهشان را در لبنان‬      ‫تایمز با من تماس گرفت و گفت‪:‬‬            ‫سال ‪1365‬توسط سازمان جهاد‬                                                                                            ‫=براي ما از علاقههاي خاص او‬
‫تمام کردهاند و الان حزبالله و مقاومت‬    ‫«خبرنگار ما در اسرائیل این گونه‬         ‫اسلاميکه فرماندهي آن با شهید‬           ‫=شهید «فواد» برادر دیگر عماد‪،‬‬                      ‫اسرائیل خواهد داشت‪.‬‬
‫در لبنان‪ ،‬صد در صد آماده شدهاند‬         ‫ميگوید‪ ،‬نظر شما چیست؟ آیا تأیید‬         ‫مغنیه بود‪ ،‬به خاطر دوستي ایشان‬                               ‫چگونه بود؟‬       ‫=این دیدار قبل از گرفتن اسراي‬                                  ‫بگویید‪.‬‬
‫و اگر جنگ شروع شود‪ ،‬مطمئناً‬                                                     ‫با شما بود که در آن وقت در زندان‬                                              ‫اسرائیلي توسط حزبالله بود یا بعد‬      ‫ـ فکر کنم جالب باشد که بگویم‬
‫صدمهاي بزرگ براي اسرائیل خواهد‬                                ‫ميکنید؟»‬          ‫فرانسه بودید تا آنها را با شما مبادله‬  ‫ـ فواد جزو مبارزین قدیميهم بود‪،‬‬                                              ‫عماد خیلي فوتبال دوست داشت‪.‬‬
‫بود و اسرائیل دیگر تحمل این صدمه‬        ‫گفتم‪« :‬نخیر این یک دروغ است‪ .‬من‬                                                ‫اما مثل ایشان نبود‪ .‬ميشود گفت دو‬                                  ‫از آن؟‬     ‫مثل ًا در خود منطقه ضاحیه جنوبي‪ ،‬در‬
‫را نخواهد داشت‪ .‬لبنان یک کشور‬           ‫جنازه عماد را دیدهام‪ ،‬سر او سالم بود و‬                             ‫کنند؟‬       ‫کاره بود‪ .‬هم براي حزب الله مبارزه‬      ‫ـ قبل از آن بود‪ .‬عماد از صحبتهاي‬      ‫قالب تیم هاي محلي بازي ميکردند‪.‬‬
‫استثنایي است‪ .‬مثل کشورهاي دیگر‬          ‫ترکشهاي ریزي به او اصابت کرده بود‬       ‫ـ گرفتن گروگانهاي فرانسوي فقط‬                                                 ‫من در تلویزیون خوشش آمده و از‬         ‫شاید یک یا دو نفر ميدانستند این کي‬
‫نیست‪ .‬اسرائیل به مجرد خوردن یک‬          ‫و حتي سوختگي اش درجه سه بود‪».‬‬           ‫بهخاطر من نبود بهخاطر خیلي از‬              ‫ميکرد و هم کار تجارت داشت‪.‬‬         ‫این مسأله راضي بود‪ .‬با هم در مورد‬     ‫هست‪ ،‬ولي بقیه که مرتب با او بازي‬
‫لطمه بزرگ متلاشي خواهد شد‪ .‬مردم‬         ‫یعني این طور که شما ادعا ميکنید‪،‬‬        ‫مسائل دیگر نیز بود‪ .‬البته خودم هم در‬   ‫=فواد چگونه به شهادت رسید؟‬             ‫فلسطین‪ ،‬آینده‪ ،‬احتمالات جنگ و ‪...‬‬
‫آنجا مثل دیگر مردم نیستند‪.‬‬              ‫در درجه اول باید سر ایشان ميرفت‪.‬‬        ‫زندان مذاکره کردم‪ .‬مثلا یک میلیارد‬     ‫ـ با مواد منفجره‪ .‬در حالي که دنبال‬                                                 ‫ميکردند‪ ،‬او را نميشناختند‪.‬‬
‫چون از کشورهاي دیگر آمدهاند‪،‬‬            ‫بعداً هم یکي از بچه هاي حزبالله که‬      ‫دلار از اموال ایران را که گرفتهاند‬     ‫حاج عماد بودند و فکر کرده بودند که‬                       ‫صحبت کردیم‪.‬‬         ‫=لطفا یک خاطره جذاب و جالب‬
‫نميتوانند آن را تضمین کنند‪ .‬فلذا‬        ‫از دمشق برگشته بود‪ ،‬در صحبتي که‬         ‫پس بدهند‪ .‬یا ‪ ۲‬نفر از معارضین و‬        ‫آنها الان ملاقات دارند‪ ،‬اما حاج عماد‬   ‫به من گفت‪« :‬بیا ببین من چي آماده‬      ‫از عماد که براي خودتان زیباست‪،‬‬
‫الان اسرائیل خیلي جدي عمل کرده‬          ‫با من داشت‪ ،‬این را تأیید کرد و گفت‬      ‫مخالفین صدام را که فرستادهاند عراق‪،‬‬    ‫نیامد و ماشین حامل بمب منفجر شد‬        ‫کردم‪ ».‬و این لحظه برایم مهمترین‬
‫و ميخواهد تاکتیک خودش را عوض‬            ‫که ماشین در مسیر راه او منفجر شده‬       ‫باید به فرانسه برگردند والا صدام آنها‬                                         ‫لحظه بود که این حاج عماد‪ ،‬که در‬                         ‫براي ما بگویید‪.‬‬
‫کند‪ .‬لکن من مطمئنم که بچههاي‬            ‫است‪ .‬به خبرنگار ساندي تایمز گفتم‪:‬‬       ‫را اعدام ميکند‪ .‬مجاهدین خلق هم‬                   ‫و عماد به شهادت رسید‪.‬‬        ‫اردوگاه من بود و نکات جنگ اسرائیل‬     ‫ـ یک روز عماد به خانهام در بیروت‬
‫حزبالله‪ ،‬هم از لحاظ روحي و فکري‬         ‫«آیا ميشود شما این را رسماً تکذیب‬       ‫باید فرانسه را ترک کنند‪ .‬همه این‬       ‫=نگاهتان به حزبالله بعد از‬             ‫را یادداشت ميکرد‪ ،‬الان براي من‬        ‫آمد که خیلي خوشحال هم بود‪ .‬گفتم‪:‬‬
‫آمادهاند و هم از لحاظ تاکتیکي و‬                                                                                        ‫عماد مغنیه چیست؟ فکر ميکنید‬            ‫تانک مرکاوا را تشریح ميکرد که‬         ‫چه خبر است که این قدر خوشحال‬
            ‫عملیاتي‪.‬‬                                             ‫کنید؟»‬          ‫مذاکرات در سلول زندان انجام شد‪.‬‬                                              ‫این قدر ضخامت دارد‪ ،‬به آرپي چي‬        ‫هستي؟ گفت‪ :‬در فوتبال برنده شدهام‪.‬‬
‫ادامه دارد‬                              ‫گفت‪« :‬خیر‪ .‬اگر شما بخواهید ما‬           ‫= لطفا آن چه را از ماجراي ترور‬              ‫حزب الله ضربه خورده است؟‬          ‫هفت جواب نميدهد و باید موشک‬           ‫یعني کسي به عظمت او ميگفت‬
                                        ‫ميگوییم یکي از عناصر حزبالله این‬        ‫شهید مغنیه متوجه شدید براي ما‬          ‫ـ اول من فکر کردم که خسارتش‬            ‫«کورنت» به آن زد و دانه دانه برایم‬    ‫مثل ًا من سه دور برنده شدهام‪ .‬گفتم‪:‬‬
                                                                                                                       ‫بزرگ است‪ ،‬اما موقعیتي که الان در‬       ‫توضیح میداد‪ .‬این هواپیما نوع چیست‬     ‫تیمشان چه بود‪ ،‬قوي بودند؟ گفت‪:‬‬
                                                           ‫را گفته است‪».‬‬                              ‫هم بگویید‪.‬‬       ‫حزبالله هست‪ ،‬موقعیتي فوق العاده‬        ‫و بعد رفت سر بحث تشکیلات که من‬
                                        ‫ساندي تایمز در لندن این را قبول‬         ‫ـ عماد یک آپارتمان در جائي مثل‬         ‫است‪ .‬یعني هزاران نفر ميخواهند مثل‬
                                                                                                                       ‫حاج عماد باشند‪ .‬لبنان را فراموش‬
                                                                                                                       ‫کنید‪ ،‬حزبالله را فراموش کنید!‬
   9   10   11   12   13   14   15   16   17   18