Page 5 - (کیهان لندن - سال سى و هشتم ـ شماره ۳۴۵ (دوره جديد
P. 5
صفحه 5ـ Page 5ـ شماره 1811
جمعه ۱4تا پنجشنبه ۲۰ژانویه ۲۰۲۲
شاهزاده رضا پهلوی :ایرج پزشکزاد همیشه در ایرج پزشکزاد
آسمان ادبیات ایران میدرخشد خالق «دایی
جان ناپلئون»
ایرج پزشکزاد نویسنده ،طنزپرداز =شاهزاده رضا پهلوی ایرجپزشکزاددرکنارنادرنادرپور،محمدعاصمی،تورجفرازمند،هادیخرسندی مشهورترین
و نگارنده رمان مشهور «داییجان در ارتباط با درگذشت رمان فارسی
ناپلئون» چهارشنبه ۲۲دیماه ۱4۰۰ ایرج پزشکزاد ایرج پزشکزاد نویسنده و ایران نیز هست که به دامان انقلاب ایرج پزشکزاد کتاب «داییجان ناپلئون»
در غربت و در سن ۹4سالگی در پژوهشگر مشهور ایرانی اسلامی و افرادی مانند «عبدالقادر را پیشتر به صورت پاورقی در مجله و منتقد
لسآنجلس چشم از جهان فرو بست. شاهزاده رضا پهلوی پس از درگذشت در توئیتر نوشت« :ایرج بغدادی» درافتاد! اسدالله میرزا در فردوسی در سال ۱34۹با امضای تیزهوش
نویسنده و طنزپرداز و خالق شاهکار ایرج پزشکزاد نویسنده و پژوهشگر پزشکزاد با آثار خود بهویژه توضیح اینکه چرا از همسرش جدا مستعار «الف پ آشنا» منتشر کرد .این سیاست و
«داییجان ناپلئون» در سال ۱3۰۶ مشهور ایرانی و خالق اثر به یادماندنی رمان بینظیر «داییجان شده درباره زنی که زمانی همسرش رمان در بهمن ۱35۱به صورت رسمی جامعه
در تهران متولد شد .ایرج پزشکزاد «داییجان ناپلئون» در توئیتر نوشت: ناپلئون» در خاطره جمعی بود ولی با یک «مرد عرب» فرار کرد، به چاپ رسید و در زمان ساخت سریال
تحصیلات آکادمیک خود را در ایران «ایرج پزشکزاد با آثار خود بهویژه رمان توضیح میدهد« :من با ظرافت با زنم به چاپ ششم و تا زمان انقلاب به چاپ =ایرجپزشکزادنویسنده،
و فرانسه و در رشته حقوق به پایان بینظیر «داییجان ناپلئون» در خاطره ایرانیان ماندگار شد». حرف میزدم و او با زمختی و خشونت؛ مورخ ،حقوقدان و حالق
رساند و مدتی هم به شغل قضاوت =شاهزاده با اشاره به من روزی یکبار حمام میرفتم او ماهی دهم رسید. کتاب مشهور «داییجان
جمعی ایرانیان ماندگار شد». تبعید پزشکزاد پس از یکبار؛ من حتا پیازچه نمیخوردم ،او رمان «داییجان ناپلئون» در بین مردم ناپلئون» ۲۲دیماه در سن
مشغول بود. شاهزاده با اشاره به دوران تبعید انقلاب 57نوشت« :او 4۲ کیلو کیلو پیاز و سیر و ترب میخورد؛ زمانی بیشتر شناخته شد که مجموعه 94سالگی در لسآنجلس
پزشکزاد در ادبیات ایران به خاطر پزشکزاد پس از انقلاب 5۷نوشت: سال را به اجبار دور از من شعر سعدی میخواندم ،او باد گلو تلویزیونی آن به کارگردانی ناصر تقوایی
طنزهای دلنشیناش مشهور است. «او 4۲سال را به اجبار دور از وطنش وطنش سپری کرد با این در میکرد… آنوقت در چشم زنم من و بازیگری هنرمندان برجسته مانند درگذشت.
به ویژه رمان «داییجان ناپلئون» که سپری کرد با این آرزو که روزی آزادانه آرزو که روزی آزادانه به بیهوش بودم او باهوش! من بیشعور پرویز فنیزاده ،پرویز صیاد ،غلامحسین =ایرج پزشکزاد رمان
بسیاری آن را نخستین و پیشروترین به ایران باز گردد .هرچند که این آرزو ایران باز گردد .هرچند که بودم او باشعور! من زمخت بودم ،او نقشینه ،نصرتالله کریمی ،محمدعلی «دایی جان ناپلئون» را در
رمان طنز در ادبیات فارسی میدانند. محقق نشد اما نام پزشکزاد تا همیشه در این آرزو محقق نشد اما کشاورز ،پروین ملکوتی ،بهمن زرینپور سال 1349نوشت .این رمان
این رمان که در سال ۱34۹منتشر آسمان ادبیات و هنر ایران میدرخشد». نام پزشکزاد تا همیشه در ظریف!» و سعید کنگرانی در سال ۱355از از پرفروشترین کتابهای
شد ،آنقدر جذاب بود که در نهایت آسمان ادبیات و هنر ایران او در تبعید از همراهان دکتر شاپور ایرانی است که با طنزی
ناصر تقوایی را واداشت تا در سال بختیار بود و در انتشار روزنامه «قیام تلویزیون ملی ایران پخش شد. شوخ و گاه سیاه تیپهای
،۱355با اقتباس از این رمان ،یک میدرخشد». ایران» همکاری داشت .کتاب «مروری بر این مجموعه تلویزیونی پس از گذشت جامعه ایرانی و فرهنگ رایج
مجموعه تلویزیونی بسازد که مورد خاطرات ۱5خرداد »۱34۲را در همان نزدیک به 5۰سال نیز همچنان
استقبال گسترده قرار گرفت و جزو شاهزاده رضا پهلوی در پی درگذشت دوران نوشت .پزشکزاد همچنین مدتی صدرنشینمحبوبترینسریالهایطنز، را به ریشخند میگیرد.
ماندگارترین مجموعههای تلویزیونی ایرج پزشکزاد نویسنده اثر برجسته نیز مقالاتی در کیهان لندن مینوشت. سیاسی و اجتماعی است و شخصیتها، =شاید این سخنان
«داییجان ناپلئون» در یک پیام وی خود را وامدار فردوسی ،سعدی، موقعیتها و دیالوگها و عبارات آن «اسدالله میرزا» از
ایران به شمار میرود. توئیتری نوشت که آرزوی بازگشت ایرج حافظ و ولتر و مولیر میدانست و از آنها مانند «دروغ چرا تا قبر آآآ…»« ،کار شخصیتهای اصلی «دایی
«خانواده نیک اختر»« ،حافظ ناشنیده پزشکزاد به ایران تحقق نیافت ولی نام کار اینگلیساس»« ،سانفرانسیکو» و جان ناپلئون» که نقش یک
پند»« ،طنز فاخر سعدی» و «پسر پزشکزاد همواره در آسمان ادبیات و تأثیر گرفته بود. «مومنت» وارد فرهنگ عامه شده است. کارمند وزارت خارجه را
حاجی باباجان» از جمله دیگر آثار «حاج ممجعفر در پاریس» (خاطرات)، این سریال و همچنین کتاب «داییجان بازی میکرد بتوان یکی از
پزشکزاد و «شوایک سرباز پاکدل» هنر ایران خواهد درخشید. «ماشاءالله خان در بارگاه هارونالرشید» ناپلئون» پس از انقلاب ممنوع شد و نقاط اوج این رمان و یک
اثر یاروسلاو هاشک از جمله مهمترین (رمان)« ،بوبول»(طنزیات اجتماعی) هرگز اجازه پخش مجدد پیدا نکرد. پیشبینی بدیع در انتقاد از
«آسمون ریسمون»(طنزیات ادبی)، کارگردانش ناصر تقوایی نیز تا مدتها جامعهای دانست که به نوعی
ترجمههای اوست. «داییجان ناپلئون» (رمان)«ادب بازتاب سرنوشت تاریخ
مرد به ز دولت اوست تحریر شد» ممنوع از کار بود. معاصر ایران نیز هست که
«طناب دار» از توماج و بیلقب؛ پی ِر ناخلف! تولید (نمایشنامه)« ،انترناسیونال بچهپرروها» رمان «داییجان ناپلئون» به زبانهای به دامان انقلاب اسلامی و
ایرانم ،بیانقضا! جنازم هم نمیذاره بکنی بیتاریخم! (طنزیات سیاسی)« ،شهر فرنگ از دیگر دنیا از جمله انگلیسی ،ایتالیایی، افرادی مانند «عبدالقادر
همه رنگ» (طنزیات سیاسی و روسی و فرانسوی ترجمه و منتشر بغدادی» درافتاد! اسدالله
گوله میشه صدامون تو قلب این حصار توماج صالحی هنرمند رپ که درباره اجتماعی)« ،خانواده نیکاختر» (رمان)، میرزا در توضیح اینکه چرا
میبینیم همدیگه رو باز اونور دیوار مردم و مشکلات و آرزوها و امیدهای «رستمصولتان»(طنزیات اجتماعی)، شده است. از همسرش جدا شده درباره
رفیق کلید خون تو قفل آزادی بذار آنها میخواند ،بار دیگر نماهنگ یا ایرج پزشکزاد کار نویسندگی را در اوایل زنی که زمانی همسرش بود
میگیرمت تو آغوشم من با افتخار ویدئوموزیکی منتشر کرده که اگرچه دهه ۱33۰با نوشتن داستانهای کوتاه ولی با یک «مرد عرب» فرار
قلب را از اینکه چرا جوانانی باید به کرد ،توضیح میدهد« :من با
گوله میشه صدامون تو قلب این حصار ویدئو «طناب دار» فکر کنند سخت به درد ظرافت با زنم حرف میزدم و
میبینیم همدیگه رو باز اونور دیوار طناب خان میآورد اما در عین حال سبب امید او با زمختی و خشونت؛ من
قسم به پرواز هفت پنج دو ،به عدد منو ببر اونجایی که من تما ِم مام! به اکنون و آینده میشود؛ چرا که روزی یکبار حمام میرفتم او
طناب دار طناب دار طناب دار با صدای بلند وجود و حضور خیل ماهی یکبار؛ من حتا پیازچه
ب هزار و پونصد گل خونی توی یه سبد میگیرمت تو آغوشم من با افتخار جوانانی را یادآوری میکند که تولید نمیخوردم ،او کیلو کیلو
قسم به وطن ،قسم به این زندان ابد ایرانند؛ تاریخ انقضا ندارند؛ از چیزی پیاز و سیر و ترب میخورد؛
تا قتل عام خاوران برمیگردیم عقب برای رسیدن به حقوق انسانی خود و من شعر سعدی میخواندم،
عدالت نمیهراسند؛ چنین ایرانیانی او باد گلو در میکرد…
قسم ب اون لحظهای که گرفته بودنت همواره وجود داشتهاند که بسیاری آنوقت در چشم زنم من
کسی جلو نمیومد ،شعار دادن همه از آنها در نبردی به شدت نابرابر بیهوش بودم او باهوش! من
سینه سپر کردند و در دل خاک بیشعور بودم او باشعور! من
قسم به اون تیری که جا مونده تو تنت آرام گرفتند .اما هیچ سرکوبی از
پناه نبردی به کسی چون میفروختنت تیرباران و طناب دار تا شلیک در زمخت بودم ،او ظریف!»
خیابان و… آنها را از تلاش برای
قسم به طناب دار به شجاعت ستار رسیدن به آزادی خود و همنوعان ایرج پزشکزاد نویسنده و خالق کتاب
مادرای داغدار ،قسم به قتل افکار و هموطنانشان باز نمیدارد :هموط ِن «داییجان ناپلئون» مشهورترین کتاب
طنز فارسی در سن ۹4سالگی در
قسم به اونی که ایستاد جلوی جبار من ،تو وطنمی ،ما بیکرانیم!
که محاکمه کنیم حاکمو کف دربار لسآنجلس دور از وطن درگذشت.
قسم ب خونا که ریختی و تقاص ندادی ایرج پزشکزاد؛ ۲۲دی ۱3۰۶ - ۱4۰۰
ایرج پزشکزاد نویسنده ،مورخ ،حقوقدان
آدم به آدم میرسه راه فرار نداری و حالق کتاب مشهور «داییجان
هموط ِن من ،تو وطنمی ،ما بیکرانیم ناپلئون» ۲۲دیماه در سن ۹4سالگی
طنا ِب دارو میبوسم تا تو تنها نباشی.
در لسآنجلس درگذشت.
قسم به خون ،قسم به شی ِر مادرم ایرجپزشکزاددرکنارنادرنادرپور،محمدعاصمی،تورجفرازمند،هادیخرسندی نویسنده و طنزپرداز و خالق شاهکاری
خفهنمیمونمحتیوقتیکشیدهماشهرم همچون دایی جان ناپلئون در سال
جلو کفتار میمیرم ولی یه شی ِر با شرف «گلگشتخاطرات»(طنزیاتاجتماعی)، برای مجلهها و برگردان نوشتههای ولتر، ۱3۰۶در تهران متولد شد .ایرج
«پسر حاجی باباجان»(نمایشنامه)« ،به مولیر و چند رمان تاریخی آغاز کرد. پزشکزاد تحصیلات آکادمیک خود را
یه سیلی هم به من بزن پی ِر ناخلف یاد یار و دیار»(خاطرات) و «بلیط در ایران و فرانسه در رشته حقوق به
ببین رحم من تمامه ،سهمم از جهان خانعمو» (نمایشنامه) از جمله آثار او هنگام کار در وزارت امور خارجه، پایان رساند .او مدتی به عنوان قاضی
تو با هر چی میخوای بزن ،سنگرم دستام ستون طنز «آسمون ریسمون» در مجله و دیپلمات در وزارت خارجه پیش از
شاید حتی اشکم ببینی ،به خون بهجامانده از او هستند. فردوسی را نیز مینوشت .کتابهای
همچنین ترجمه کتابهای «روزولت» «ادب مرد به از دولت اوست»، انقلاب نیز فعالیت داشت.
آغشتهست نوشته سارا دلانو روزولت« ،ملک مقرب «ماشاءاللهخان در بارگاه هارونالرشید» ایرج پزشکزاد رمان «دایی جان ناپلئون»
ولیتسلیمنمیشم!مرگ؟جا ِنعشقاست در جمع شیاطین»« ،دختر گرجی»، و کتاب «انترناسیونال بچه پرروها» از را در سال ۱34۹نوشت .این رمان که از
صدام تو خیابونه ،خب خفم کنی «زندانی کازابلانکا» و «ماروا» نوشته پرفروشترین کتابهای ایرانی است ،با
موریس دوکبرا« ،دزیره» اثر آن ماری دیگر آثار او هستند. طنزی شوخ و گاه سیاه تیپهای جامعه
بیفایدهست سلینکو« ،افسونگران دریا» نوشته پزشکزاد روزنامهنگار و پژوهشگر نیز بود ایرانی و فرهنگ رایج را به ریشخند
ما میلیونها بذر کاشتیم ،آمادهی ایفای آلفرد ماشار« ،جمیله» از هانری بوردو، و علاقهاش به طنز باعث شد تا کتاب
«عدالت اجرا شدهاست» از ژان مکر، تحقیقی درباره طنز در آثار سعدی میگیرد.
نقش «دو سرنوشت» از ویلکی کالینز« ،فردا به «طنز فاخر سعدی» و «حافظ
بیسایه ،پخش مثل تیرای پخش ُک ِنت، گریه خواهم کرد» نوشته لیلیان راث ناشنیده» را به نگارش در آورد .او در
و «شوایک سرباز پاکدل» از یاروسلاو حالیکتابهایتحقیقیمتعددیدرباره
تَش فرهنگ ایران نوشت که مجبور به ترک
مترسکاتحلقآویزن،دونهدونهتیرایبرق هاشک توسط او منتشر شده است. کشورش شد و هرگز اجازه بازگشت به
خط،سمت،جناح،وصلبههیچجانیستم «مروری در تاریخ انقلاب روسیه»،
«مصدقبازمصلوب:چندمقالهسیاسی»، وطن خود را نیافت.
تولی ِد ایرانم ،بیانقضا ،بیخ تا ریشهام! «مروری در تاریخ انقلاب فرانسه»« ،طنز شاید این سخنان «اسدالله میرزا»
جنازم هم نمیذاره بکنی بیتاریخم فاخر سعدی»« ،حافظ ناشنیدهپند»، از شخصیتهای اصلی «دایی جان
حتی آتیش ،آهک ،اسید ،ذوب ،له کنیم، «مروری در انقلاب مشروطیت ایران» ناپلئون» که نقش یک کارمند وزارت
و «ریشههای اختلاف چین و شوروی» خارجه را بازی میکرد بتوان یکی از
یه جا هم در کارنامه ایرج پزشکزاد به چشم نقاط اوج این رمان و یک پیشبینی
یاتیکهتیکمکنی،هرتیکموبسپریبهخاک بدیع در انتقاد از جامعهای دانست که
دونه دونه سبز میشم نتونی بش ُمریم نگاه میخورد. به نوعی بازتاب سرنوشت تاریخ معاصر
من ،تما ِم من ،تما ِم من ،تما ِم مام
من؟ من؟ من ،تما ِم مام!
سر طناب دار ،آخرین سرپنامه ،آخ
که اگه برسه دستای بازم به اون طناب دار
میبوسمش ،طناب دار ،طناب جان،
وبسایت کیهان لندن به زبان انگلیسی