Page 4 - (کیهان لندن - سال سى و دوم ـ شماره ۶۷ (دوره جديد
P. 4

‫صفحه ‪ - Page 4 - 4‬شماره ‪۶۷‬‬
                                                                                                                                                                                         ‫جمعه ‪ 18‬تا پنجشنبه‪ 24‬تیرماه ‪1395‬خورشیدی‬

‫در فقر هستند و از این معیارهای‬                        ‫سهم شما از دنیای لبخند چقدر است‬                                                                                                    ‫سارا دماوندان‪ -‬در سال ‪۲۰۱۳‬‬
‫رفاهی برخوردار نیستند‪ .‬عامل اصلی‬                                                                                                                                                         ‫موسسه «گالوب» گزارشی مبنی‬
‫می‌تواند آزادی باشد‪ ،‬آزادی بیان‪،‬‬     ‫تحصیلی و غیره در شاد بودن نسبی‬      ‫و قدرشناس است‪ .‬اساس یک‬              ‫م ‌یگوییم یعنی از خوشبختی‬           ‫هر جای که دنیا زندگی کنیم از هر‬         ‫بر بررسی وضعیت خشنودی و‬
‫آزادی پوشش‪ ،‬آزادی افکار و غیره‬       ‫ما می‌توانند نقش داشته باشند‬        ‫انسان شاد شکرگزاری و قدردانی‬                                            ‫نژاد و طبق ‌های که باشیم هدف ما‬         ‫خوشحالی در بین ‪ ۱۳۸‬کشور‬
‫که مجال را به شخص برای شادی‬          ‫ولی مطلق نیستند‪ .‬شما می‌توانید‬      ‫از داشت ‌ههای خود است‪ .‬به دنبال‬                       ‫حرف م ‌یزنیم؟‬     ‫از زندگی آین هست که شاد باشیم‪.‬‬          ‫منتشر کرد که بنا به این گزارش‪،‬‬
                                     ‫در کشورهای مرفه ببینید که آمار‬      ‫کمبودها نمی‌گردد چون راضی‬           ‫‪-‬طبق تجارب و آموخت ‌ههای من‬         ‫به نظر من شادی روند ایجاد و خلق‬         ‫عراق نخستین کشور غمگین جهان‬
         ‫حتی شادی نسبی ندهد‪.‬‬         ‫افسردگی شخصی بالاست در حالی‬         ‫نبودن از داشت ‌هها بیشتر باعث‬       ‫در واقع دو نوع شادی و خوشبختی‬       ‫کردن احساسات خوب در بدن‪ ،‬فکر‬
‫البته ییک دیگر از عوامل مهم شاد‬      ‫که از لحاظ زندگی در رفاه هستند‪.‬‬     ‫زیاد‌هخواهی است که خود سبب غم‬       ‫وجود دارد‪ .‬شادی نسبی و شادی‬         ‫و ذهن خود و یا بهتر بگویم خود‬                          ‫معرفی شده است‪.‬‬
‫نبودن در ایران می‌تواند حضور قوی‬     ‫بستگی به این دارد که نگاهمان به‬     ‫در شخض می‌شود‪ .‬در لحظه و حال‬        ‫مطلق‪ .‬در نوع اول یعنی شادی‬          ‫شخص است لحظه به لحظه‪ ،‬و یا اگر‬          ‫بعد از عراق‪ ،‬کشورهای ایران‪،‬‬
‫و مداوم مذهب در زندگی مردم‬           ‫شادی و شاد زیستن چگونه است‬          ‫زندگی می‌کند‪ .‬زندگی در گذشته‬        ‫نسبی‪ ،‬شادمانی ما به عوامل خارجی‬     ‫بخواهم از زاویه دید دیگری بگویم‬         ‫مصر‪ ،‬یونان و سوریه به ترتیب به‬
‫باشد‪ .‬متاسفانه مذهب غم و گریه را‬                                                                             ‫یعنی بیرون از خودمان وابسته است‬                                             ‫عنوان ناشادترین کشورهای جهان‬
‫رواج می‌دهد‪ .‬تعداد برگزاری مراسم‬                                                                                                                                                         ‫معرفی شد‌هاند‪ .‬ممکن است بارها‬
‫سوگواری و کفن و دفن بیش از‬           ‫دکتر پریس رز‬                                                                                                                                        ‫از خودمان پرسیده باشیم آخرین‬
‫جش ‌نهای شادی و تولد است و نقش‬                                                                                                                                                           ‫باری که با صدای بلند و از ته دل‬
‫بزرگی در ترویج سنت گریه دارد و‬       ‫و معیار چیست‪ .‬البته این به این‬      ‫و آینده چه مثبت چه منفی سبب‬         ‫مثل محیط‪ ،‬دوستان و خانواده و‬        ‫شادی تجربه کردن زندگی هر لحظه‬           ‫خندیدیم چه زمانی بود؟ از زندگیم‬
‫به طور ناخودآگاه گرایش افراد به غم‬   ‫معنی نیست که کشورهای جهان‬           ‫می‌شود حال را ازدست بدهیم و شاد‬     ‫اندازه خانه و ماشین و حساب بانیک‬    ‫با عشق‪ ،‬صلح و آرامش و قدردانی‬           ‫لذت کافی می‌برم؟ نگاه دیگران به‬
‫بیشتر می‌شود‪ .‬فرهنگ غلط آغشته‬        ‫سوم و فقیر از لحاظ مالی و شرایط‬     ‫نباشیم‪ .‬شو ‌خطبع است‪ .‬قدرت این‬      ‫و غیره ‪ .‬آن زمان احساس شادمانی‬                                              ‫من به عنوان یک انسان شاد است یا‬
‫به مذهب که خیلی از عوامل شادی‬                                            ‫را دارد که از ته دل بخندد و در هر‬   ‫می‌کنیم چون می ‌لها و آرزوهای ما‬                               ‫است‪.‬‬         ‫افسرده؟ ثروت و اندوخته مالی تا چه‬
‫مثل خنده عمیق و خنده بلند دختر‬          ‫اجتماعی مردمی شادتر هستند!‬       ‫شرایط می‌تواند شوخی و جوک را در‬     ‫بر آورده شده و یک احساس رضایت‬       ‫=نقش گذشته در میزان غم و‬                ‫اندازه می‌تواند بر شادی و افسردگی‬
‫و غیره عامل مهمی در شاد نبودن‬        ‫=یک اصطلاح رایج در میان‬             ‫هر چیزی پیدا کند‪ .‬اعتماد به نفس‬     ‫به ما دست می‌دهد‪ .‬با اینکه این نوع‬
                                                                         ‫به توانایی‌های خود دارد‪ .‬سازگاری‬    ‫شادی یک حس رضایت و شادی به‬                 ‫شادی به چه ترتیب است؟‬                         ‫ما تاثیر داشته باشد؟‬
                 ‫ایرانیان هستند‪.‬‬     ‫مردم جا افتاده است که افرادی‬        ‫با محیط دارد‪ .‬زندگی خیلی تغییر‬      ‫ما می‌بخشد ولی این حس همیشگی‬        ‫‪-‬نکته مهمی که می خواهم به آن‬            ‫مجموع ‌های از پرس ‌شهای‬
‫=شرایط سیاسی و‬                                                           ‫می‌کند‪ ،‬بیش از آن که ما فکرش‬        ‫و ماندنی نیست‪ .‬همه چیز و شرایط‬      ‫توجه کنیم این است که‪ ،‬شادی در‬           ‫اینچنینی همیشه ذهن بشر را درگیر‬
                                     ‫با ظاهر شاد انسا ‌نهای غمگین و‬      ‫را می کنیم‪ .‬افراد شاد کسانی‬         ‫اطراف ما تغییر می‌کند اطرافیان ما‬   ‫گذشته و یا آینده وجود ندارد بلکه‬        ‫خود کرده است‪ .‬برای برخی از افراد‬
‫تصمی ‌مگیر ‌یهای حکومتی تا چه‬                                            ‫هستند که در مشکلات و موانع غرق‬      ‫تغییر می‌کنند‪ .‬این نوع شادی و‬       ‫فقط در موقعیت و حالت ما در زمان‬         ‫تعریف شاد بودن و شاد زیستن در‬
                                     ‫پررنجی هستند‪ .‬چقدر این ایده‬         ‫نمی‌شوند بلکه در این شرایط به‬       ‫خوشبختی با تغییر در عوامل خارج‬      ‫حال وجود دارد و ای ‌ن که چگونه با‬       ‫خنده خلاصه می‌شود و برای برخی‬
‫اندازه م ‌یتواند در میزان شادی و‬                                         ‫دنبال راهی بهتر بیرون از این موانع‬  ‫از خودمان و اطرافیان به راحتی به‬    ‫چال ‌شهای روزمره زندگی برخورد‬           ‫دیگر آرامش روح و روان‪ .‬گاهی‬
                                                ‫م ‌یتواند درست باشد؟‬     ‫هستند‪ .‬خو ‌شبین و مثب ‌تاندیش‬                                           ‫می کنیم‪ .‬مسئل ‌های به نام زندگی‬         ‫سفر و داشتن رفاه اجتماعی و نبود‬
           ‫غم نقش داشته باشد؟‬        ‫‪-‬من اصلا با این نظر موافق نیستم‪.‬‬    ‫هستند و قدرت مثب ‌تنگری در هر‬                 ‫شکست تبدیل می‌شود‪.‬‬        ‫بدون مشکل وجود ندارد‪ .‬مشکلات‬            ‫دغدغه مالی موجبات شادی را فراهم‬
‫‪-‬بدون شک‪ ،‬این تصمی ‌مگیر ‌یها‬        ‫اگر باطن کسی غمگین است او شاد‬       ‫شرایطی را دارند‪ .‬ارز ‌شهای نامشهود‬  ‫شادی و خوشبختی مطلق زمانی‬           ‫غیرقابل اجتناب هستند اما چگونه‬          ‫می‌کند و برای گروهی دیگر آزادی‬
‫در شادی نسبی فرد بی تاثیر نیستند‪.‬‬    ‫نیست بلکه تظاهر می‌کند که شاد‬       ‫را می‌بینند‪ :‬مثل ارز ‌شهای دوستی‬    ‫است که ما در وجود خود پیدا کنیم‬     ‫ما به این تجربیات واکنش نشان‬            ‫بیان و آزاد زندگی کردن می‌تواند به‬
‫هدیه الهی به بشریت آزادی است‪ ،‬در‬     ‫است و این خود منبع غمگین بودن‬       ‫خانواده و غیر مادی‪ .‬در کارهایشان‬    ‫و این با هیچ چیز خراب نمی‌شود‬       ‫می‌دهیم به ما بستگی دارد‪ .‬در‬
‫چگونه زیستن و چگونه فکر کردن و‬       ‫او خواهد بود چرا که انسان شاد‬       ‫به دنبال پاداش مادی نیستند و‬        ‫و فقط زنده بودن و تنفس در این‬       ‫واقع همینطور فلسف ‌ههای خوب‬                ‫معنای داشتن زندگی شاد باشد‪.‬‬
‫اگر این نعمت از او گرفته شود‪ ،‬شاد‬    ‫نمی‌تواند باطنی غمگین داشته باشد‪.‬‬   ‫زندگیشان را روی این موضوعات‬         ‫دنیای زیبا منبع شادی برای ما‬        ‫زیستن مثل بودیسم به ما آموزش‬            ‫برای یافتن پاس ‌خهای قانع‌کننده‬
‫بودن برایش سخ ‌تتر خواهد شد‪ .‬د‬       ‫=در تحقیقات به دست آمده‬                                                 ‫می‌شود ومهم نیست اگر کمبودی در‬      ‫می‌دهندکه ما خودمان مسئول‬               ‫به این پرس ‌شها‪ ،‬با دکتر «پریس‬
‫ولی به طور مطلق شاد بودن از درون‬                                                        ‫متمرکز نمی‌کنند‪.‬‬     ‫زندگی داریم‪ .‬با وجود هر اتفاقی که‬   ‫شادی خودمان هستیم‪ .‬شادی و‬               ‫ُرز» در لندن به گف ‌توگو پرداختم‪.‬‬
‫است و این که فرد در شرایط مشکل‬       ‫در خصوص کشورهای شاد‪ ،‬ایران‬          ‫=رفاه اجتماعی‪ ،‬تحصیلات‬              ‫در اطراف ما صورت بگیرد کماکان‬       ‫خوشبختی در درون خودمان پیدا‬             ‫او دارای مدرک دکترای همیوپاتی و‬
                                                                                                             ‫این احساس شادی و نشاط و رضایت‬       ‫می‌شود نه در خارج‪ .‬یک ارزش والا‬         ‫مشاور بهداشت طبیعی و همچنین‬
  ‫روزمره چگونه واکنش نشان دهد‪.‬‬       ‫رتبه ‪ ۱۱۵‬را به خود اختصاص داده‬      ‫شرایط مالی‪ ،‬خانوادگی‪ ،‬تا چه‬                                             ‫در قلب ما هست‪ .‬در دوردس ‌تها و‬          ‫عضو انجمن پزشیک همیوپاتی‬
‫=به نظر شما راهکارهای‬                                                                                          ‫در ما باقی است و تغییر نمی‌کند‪.‬‬   ‫درون دیگری نمی‌توانیم پیدایش‬
                                               ‫است‪ ،‬به نظر شما چرا؟‬      ‫اندازه م ‌یتواند در شاد بودن فرد‬    ‫=یک انسان شاد چه‬                    ‫کنیم‪ .‬اگر ضعف های خودمان را به‬                         ‫بریتانیا و اروپاست‪.‬‬
‫مناسب برای داشتن یک زندگی‬            ‫‪-‬آمارهایی که موسسات تحقیقاتی‬                                                                                ‫چالش نکشیم نمی‌توانیم شاد باشیم‪.‬‬        ‫=گف ‌توگو را با این پرسش‬
                                     ‫دنیا مثل ‪ Forbes‬می‌گیرند‬                           ‫نقش داشته باشد؟‬      ‫ویژگ ‌یهایی م ‌یتواند داشته باشد؟‬
                    ‫شاد چیست؟‬        ‫معیارهایی مثل موقعیت اجتماعی‪،‬‬       ‫‪-‬فکر می‌کنم تا حدودی به پاسخ‬                                            ‫=آیا وقتی از شادی سخن‬                   ‫آغاز کنیم که تعریف شما از شادی‬
‫‪-‬در هر شرایطی باید مشخصات‬            ‫شغلی و تحصیلی‪ ،‬سلامت و بهداشت‬       ‫این پرسش اشاره کردم‪ .‬آنچه مسلم‬      ‫‪-‬چند خصوصیات بارزی که یک‬
‫یک فرد شاد را حفظ کرد‪ ،‬لحظه‬          ‫و آزادی بیان و از این قبیل را در‬    ‫است رفاه اجتماعی و وضعیت‬            ‫انسان شاد دارد این است‪ :‬شکرگذار‬                                                                     ‫چیست؟‬
‫به لحظه‪ .‬در حال زندگی کرد‪ .‬شاد‬       ‫نظر می‌گیرند که متاسفانه با وجود‬
‫بودن را در قلب خودمان در وجود‬        ‫اینکه ایران کشور ثروتمندی است‬                                                                                                                       ‫‪-‬به نظر من و بسیاری دیگر از‬
‫خودمان پیدا کنیم نه در محیط و‬        ‫در این معیارها بسیار پایین است‬                                                                                                                      ‫محققین شناخته شده‪ ،‬شادی هم‬
‫اطرافیان ودر مقایسه با سایر افراد‬    ‫و بجز قشری از اجتماع بسیاری‬                                                                                                                         ‫مثل موفقیت‪ ،‬عشق‪ ،‬اعتماد به‬
‫و جامعه و اندازه خانه و نوع ماشین‬                                                                                                                                                        ‫نفس و حتی استرس‪ ،‬افسردگی‬
‫و لباس و غیره ‪.‬شادی شاد زیستن‬                                                                                                                                                            ‫و غیره به صورت یک پدیده و یا‬
‫فراتر از اینهاست‪ .‬این فرمول شادی را‬                                                                                                                                                      ‫یک کلمه وجود ندارد‪ ،‬بلکه یک‬
‫که در ادامه یادآوری می‌کنم تمرین‬                                                                                                                                                         ‫پروسه هست که در لینگو یستیک‬
‫کنیم‪ .‬نه تنها برای حال بلکه تا آخر‬                                                                                                                                                       ‫یا زبا ‌نشناسی به آن یک اسم داده‬
‫عمرمان و برای همیشه‪ .‬در خودمان‬                                                                                                                                                           ‫شده تا محسوس باشد و به راحتی‬
‫احساس بهتری ایجاد کنیم‪ .‬داستان‬                                                                                                                                                           ‫بتوان درباره آن صحبت کرد‪ .‬وقتی‬
‫بهتری را از خودمان تعریف و به‬                                                                                                                                                            ‫به این آگاهی رسیدیم که شادی یک‬
 ‫دانست ‌ههای درونی خود عمل کنیم‪.‬‬                                                                                                                                                         ‫روند است و نه یک چیز‪ ،‬آ ‌ن زمان‬
‫این فرمول در رابطه با سه بعد‬                                                                                                                                                             ‫است که می‌توانیم روی آن تسلط‬
‫شادی ماست‪ :‬شادی روحی و‬                                                                                                                                                                   ‫داشته باشیم‪ .‬به این معنی که آیا‬
‫احساس در رابطه با احساسمان‪.‬‬                                                                                                                                                              ‫می‌توانیم انجامش بدهیم؟ می‌توانیم‬
‫شادی با قضاوت در رابطه با‬                                                                                                                                                                ‫در آن بهتر بشویم و پیشرفت داشته‬
‫قص ‌ههایی که در ذهنمان می‌سازیم‬                                                                                                                                                          ‫باشیم؟ این دو مورد درست در مورد‬
‫و در آخر شادی اخلاقی در رابطه با‬                                                                                                                                                         ‫شاد زیستن هم صدق می‌کند‪ .‬در‬

               ‫دانست ‌ههای درونی‪.‬‬

   ‫کردیم نه تنها این کار را انجام دهد بلکه خوانندگان‬                                    ‫وی ساکن هستند‪.‬‬       ‫در سال ‪ 1390‬آریا از اندونزی با بخش «نظر شما برای‬                 ‫سرورقی زنده زندگی‬
‫کیهان لندن را تا پایان اینکه ماجرای مهاجرتش به‬        ‫خواننده دیگری این یادداشت آریا را خواند و حاضر‬         ‫ما مهم است» سایت کیهان لندن‪ ،‬کیهان آنلاین‪ ،‬تماس‬         ‫ماجرایی از نسل تازه موج مهاجرت ایرانیان‬
‫استرالیا به کجا خواهد رسید‪ ،‬با خود همراه کند‪.‬‬         ‫شد هزینه اشتراک کیهان را برای آریا و دیگر ایرانیان‬     ‫گرفت و پس از ابراز مهر و علاقه به این روزنامه‪ ،‬خواهش‬
‫حال با انتشار نسخه پی دی اف کیهان لندن‪ ،‬هر هفته‬                                                              ‫کرد مطالب کیهان لندن در فرماتی برایش فرستاده شود‬        ‫اول با من به جاکارتا بیایید!‬
‫بخشی از ماجرای مهاجرت آریا و خانواد ‌هاش به استرالیا‬                  ‫کمپ پناهجویان در اندونزی بپردازد‪.‬‬      ‫که بتواند با امکانات اندکی که در آنجا دارد بخواند و در‬
                                                      ‫ضمناآریاابرازعلاقهکردماجراهاییراکهازسرگذرانده‬          ‫اختیار دیگر پنا ‌هجویان ایرانی قرار دهد که در کمپ‬
 ‫را به همان زبانی که خودش بیان م ‌یکرد‪ ،‬م ‌یخوانید‪:‬‬   ‫با خوانندگان کیهان در میان بگذارد‪ .‬ما از او خواهش‬

‫قرآن میاره و به زنش میگه قسم بخور‬    ‫كه با شك بردن زنش میگه نرگس‬         ‫اما شاهكار سهیل خان این بود كه‬      ‫هرچى میگم زن طاقت داشته باش‬         ‫و براش قرص سردرد خریده‪ .‬قراره‬             ‫بخش شصت و هفتم‪:‬‬
‫كه جایى نگى و میگه راستش امروز‬       ‫اسم دختر كوچیك همكارمه و‬            ‫هر سه تا رو تو سه طبقه یك واحد‬      ‫ولى این چندمین باره كه بلد نیست‬     ‫دوشنبه یوان با آى او ام بیاد اونجا‪.‬‬
‫دختر خواهرت رو دیدم با مردى زدم‬      ‫مجبور میشه اسم نرگس رو به الهام‬     ‫مسكونى گذاشته بود و به خوشى و‬       ‫خودش رو از جلوى ماشی ‌نهاى ترمز‬     ‫حین حرف زدن با على یكى از‬               ‫وضع بد ما و ماجرای‬
‫تو صورتش اما به خاطر اینكه شوهر‬      ‫تغییر بده كه گیر نیفته‪ .‬روزى آقا‬    ‫خرمی ‌روزگار می‌گذراند و همیشه‬      ‫بریده رد كنه و برای من كه از سر و‬   ‫خان ‌مها كه اونجا بود گوشى رو از على‬
‫داره قسم خوردم كه چیزى نگم‬           ‫سهیل با زن دومش دست تو دست‬          ‫به مسعود می‌گفت مردن من دیدن‬        ‫صدا بیزارم مشكل درست میكنه بهش‬      ‫گرفت و با من حرف زد می‌گفت اینجا‬           ‫سهیل سه زنه!‬
‫تو هم نگو! برای این ترسیده و این‬     ‫صبح تو پارك ملت با دخترش الهام‬      ‫داره‪ .‬فقط زن سومش از اون دوتا‬       ‫میگم سعى كن طورى رفتار كنى كه‬       ‫وض ‌عمون خیلى بده و چند دقیقه ای‬
‫داستا ‌نها رو درست كرده كه لو نره!‬   ‫داشت قدم می‌زد كه دختر خواهر زن‬     ‫خبر داشت و زن دومى هم فقط فكر‬       ‫طرف با رفتارت شرمنده بشه اما فكر‬    ‫درددل كرد‪ .‬می‌گفت ما درخواست‬            ‫دیروز تو كمپ «بكن بارو»‬
‫زن ساده هم زنگ میزنه آبروی دختر‬      ‫اولش مچش رو میگیره و به سهیل‬        ‫می‌كرد به غیر از خودش فقط زن‬        ‫كنم من اشتباه می‌كنم چون ترقه‬       ‫دادیم ببرنمون «بگور» یا «سیساروا»‬       ‫پناهجویان اعتصاب كرده بودند‪ .‬على‬
                                     ‫میگه تف تو صورتت و تو خیابون‬        ‫اولى وجود داره و تنها زن اول از كل‬  ‫درست شده برا پُكیدن و از شانس‬       ‫كه امیدوارم كارشون نتیجه بده الان‬       ‫دوستم گفت كه دیشب یه خانواده‬
               ‫خواهرش رو میبره‪.‬‬      ‫زنگ میزنه به خال ‌هاش‪ .‬آقا سهیل‬                                         ‫بد من همسر من نمى تونه گذشت‬                                                 ‫رو تو دستشوی ‌ىها به مدت بیست‬
‫مسعود گفت سهیل می‌گفت باید‬           ‫تنها شانسى كه آورده بود این بود‬                 ‫موضو ‌عها بى خبر بود‪.‬‬   ‫داشته باشه و حتما باید بد طرف‬              ‫هم هنوز تو خیابون هستند‪.‬‬         ‫و چهار ساعت زندانى كرده بودند‬
‫یه نقشه اساسى بكشم كه گیر نیفتم‬      ‫كه دختر خواهرزن اولش‪ ،‬زن دومش‬       ‫از زن اول دو پسر بزرگ با یه دختر‬    ‫رو با بد جواب بده‪ .‬خدا رحم كنه‪.‬‬     ‫وضعیت ما هم به هم ریخته است‬             ‫و الان كه دارم می‌نویسم به نشانه‬
‫و یه نقشه اساسى میكشه‪ .‬دو هفت ‌های‬   ‫رو تو مجتمع مسكونى ندیده بود و‬      ‫به اسم الهام داشت و از زن دوم یه‬    ‫خوب برگردیم سر داستان آقا‬           ‫هم با افغان ‌ىها حرف نم ‌ىزنیم و هم از‬  ‫اعتراض اومدند تو خیابون نشستند‬
‫خودشو ناراحت نشون میده و چون‬         ‫چند متر پایی ‌نتر كه زنش به مغازه‬   ‫دختر به اسم نرگس داشت و زن سوم‬      ‫سهیل‪ .‬مسعود گفت شاه داماد سهیل‬      ‫شانس ما خانم یكى از پناهجویان كرد‬       ‫می‌گفت كه هشت خانواده ایرانى كه‬
‫زن اولش از همه بى خبرتر بوده و‬       ‫زنگ میزنه آقا سهیل که حرف ‌های‬      ‫كه هفده سال داشت بچه نداشت‪.‬‬         ‫با هر ترفندى كه بود مخ سه تا زنش‬    ‫كه مشكل روحى شدید پیدا كرده‪ ،‬یه‬         ‫جمعا بیست و چهار نفر هستند مدت‬
‫سهیل از زن اولش خیلى می‌ترسیده‬       ‫بوده تلفن مغازه رو وصل كرده بود رو‬  ‫چند بار پیش زن اولش ‪ ،‬دخترش‬         ‫رو به قول مسعود تلیت كرده بود‬       ‫جورهایى مشكل برای ما هم درست‬            ‫سه ماهه كه تو یه اتاق بیست و چند‬
‫زنش میگه چته دمغى؟ اونم میگه‬         ‫موبایلش و به زنش میگه كه مغاز‌هام‬   ‫الهام رو به اشتباه نرگس صدا میزنه‬                                       ‫كرده‪ .‬واقعا اینكه میگن چند صد نفر‬       ‫مترى تو هواى گرم و شرجى بدون‬
‫تازگی‌ها یه همزاد پیدا كردم و میره‬   ‫مشترى دارم زنش جریان رو میگه و‬                                                                              ‫مرد با هم كنار میان ولى دوتا خواهر با‬   ‫پنكه زندگى می‌كنند شرایط خیلى‬
‫به اسم من از مغاز‌هها جنس میگیره‬     ‫آقا سهیل میگه زن مشترى دارم زنگ‬                                                                             ‫هم نم ‌ىسازند لااقل در ایران و كسى‬      ‫بدى دارن و ش ‌بها كه می‌خوابند با‬
‫و كلى طلبكار اومده در مغازه الان‬     ‫میزنم و زن دومش سریع با ماشین‬                                                                               ‫كه در ایران بزرگ شده انگار حقیقت‬        ‫ملافه اتاق رو تقسیم بندى می‌كنند‬
‫می‌ترسم بیاد خونه بلایى سرت بیاره‬    ‫میره خونه پدرش تا آبها از آسیاب‬                                                                             ‫داره‪ .‬از روزى كه اومدیم اینجا نود‬       ‫و شب اگه كسى بخواد بره دستشویى‬
‫از این به بعد اسم رمز بهت میدم‬       ‫بیفته و آقا سهیل میرسه مغازه و‬                                                                              ‫و پنج درصد مشكلات رو خان ‌مها به‬        ‫باید از بالاسر همه رد بشه و بره‬
‫وقتى اومدم اول اسم رمز رو ازم‬        ‫زنگ میزنه به زنش میگه زن من از‬                                                                              ‫وجود آوردند یكیش همسر خودم به‬           ‫دستشویى و برای بیست و چهار‬
‫بپرس بعد كه جواب دادم در رو باز‬      ‫ساعت هشت مغاز‌هام و انكار میكنه و‬                                                                           ‫خاطر وابسته بودن به خانواده كم‬          ‫نفرشون فقط یك دستشویى هست‪.‬‬
‫كن! خلاصه‪ ،‬حدود ده سال همه رو‬        ‫بعد به زنش میگه به دختر خواهرت‬                                                                              ‫آورده و با كوچ ‌كترین مسئله مثل‬         ‫امشب كه به على زنگ زدم گفت‬
‫مى پیچونه و با این ترفند از مشكلات‬   ‫بگو آقا سهیل خیلى مرده و دهنش‬                                                                               ‫ترقه مى پُكه و همش باید حواسم رو‬        ‫الان دو شبه كه تو پیاد‌هرو می‌خوابیم‬
‫بعدى پیشگیرى میكنه تا اینکه یه‬       ‫قرصه و به كسى نمیگه‪ .‬زنش میگه‬                                                                               ‫جمع كنم كه درگیر نشه‪ .‬اكثرا هم‬          ‫و خبرنگارها و عكا ‌سها اونجا اومدند و‬
‫روز پن ‌جشنبه آقا سهیل سكته میكنه‬    ‫موضوع چیه؟ سهیل میگه هیچى‬                                                                                   ‫طاق ‌تشون به خط قرمز رسیده و ج ّو‬       ‫گزارش تهیه می‌كنند‪ .‬على گفت یكى‬
‫و دار فانى رو وداع میگه و سر قبرش‬    ‫فقط بهش بگو خودش میدونه! وقتى‬                                                                                                                       ‫از خبرنگارها كه آدم مهربونى بود برای‬
‫چنان دعوایى میشه که نگو و نپرس!‬      ‫برمیگرده خونه زنش بدجور گیر میده‬                                                                                              ‫بد جور ملتهبه‪.‬‬        ‫بچ ‌هها شیر خریده و برای بزرگترها‬
‫مسعود گفت فکر می‌کنم سهیل‬            ‫كه موضوع چیه آقا سهیل هم میگه‬                                                                               ‫الان كه دارم می‌نویسم بدجور سرم‬         ‫قهوه آورده به همراه آب و بیسكویت‪.‬‬
‫طبق گفته خودش زیر خاك داشت‬           ‫استغفرالله‪ ،‬زن ول كن‪ .‬اونم دست‬                                                                              ‫درد میكنه تازه بعد از دعواى دیروز‪.‬‬      ‫على گفت دیروز سردرد عجیبى‬
                                     ‫بردار نیست تا اینکه سهیل خان‬                                                                                ‫آدم وقتى خودشو از بحث و دعوا دور‬        ‫داشتم همون خبرنگار مهربان رفته‬
               ‫بهشون م ‌ىخندید!‬                                                                                                                  ‫نگه میداره تازه دیگران مثل ماشین‬
‫ادامه دارد‪...‬‬                                                                                                                                    ‫ترمز بریده میان و بهت می‌زنند‬
   1   2   3   4   5   6   7   8   9