Page 11 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۷۹ (دوره جديد
P. 11

‫صفحه ‪ 11‬ـ ‪ Page 11‬ـ شماره ‪79‬‬                                                                                            ‫قاتل با پریدن از طبقه دوم دادسرا خودکشی کرد‬
‫جمعه ‪ 30‬سپتامبر تا پنجشنبه ‪ 6‬اکتبر ‪2016‬‬

  ‫بالاخره قرار شد زنان کارتن خواب عقیم شوند‬

‫سازمان بهزیستی در این زمینه‬            ‫تهران روزانه چهار نوزاد معتاد به‬       ‫عقیم‌سازی اجباری زنان کارتن‬               ‫خاطر اعتیاد از من طلاق گرفت‪،‬‬           ‫و دوست شده بودیم‪ ،‬روزی احمد‬              ‫چندی پیش مردی هنگام پیاده‬
‫هماهنگی داشته باشند و نوزاد بعد‬        ‫دنیا آمده و اغلب رها می‌شوند‪ ،‬تا‬       ‫خواب معتاد سال گذشته مطرح شد‬              ‫مدتی بعد او را در خیابان ملاقات‬        ‫به من گفت‪ :‬من همسرم را دوست‬              ‫شدن از اتومبیل خود در خیابان‬
‫از تولد به بهزیستی تحویل داده شود‬      ‫جائی که در بیمارستان‌ها تولد این‬       ‫اما با واکنش منفی فعالان حقوق‬             ‫کردم دیگر مواد مخدر را ترک‬             ‫داشتم او اکنون با مرد پولداری‬            ‫چمن مشهد با ضربات چاقوی‬
‫و مادران هم به مراکز ترک اعتیاد‬        ‫نوزادان تبدیل به مسأله‌ای طبیعی‬        ‫زنان و وزارت بهداشت روبرو گردید‪.‬‬          ‫کرده بودم اما همسر سابقم گفت‪:‬‬          ‫ازدواج کرده من هم به خاطر احمد‬           ‫یک مهاجم به شدت زخمی شد‬
                                       ‫شده است‪ .‬رها شدن نوزادان در‬            ‫هاشمی وزیر بهداشت این عمل را‬              ‫زندگی خوبی دارد و حتی سیصد‬             ‫تصمیم به قتل این مرد گرفتم‪.‬‬              ‫و ساعاتی بعد در بیمارستان‬
                   ‫فرستاده شوند‪.‬‬       ‫بیمارستان نشانه این است که‬                                                       ‫هزار تومان به من داد ماجرا را برای‬     ‫چند روز او را تعقیب کردیم تا‬
‫زمانی که مسأله پیشگیری از‬              ‫تولدشان به خواسته مادر نبوده و‬            ‫مخالف «کرامت انسانی» دانست‪.‬‬            ‫میثم تعریف کردم و تصمیم به قتل‬         ‫محل زندگی‌اش را یاد گرفتیم‪ .‬روز‬                                 ‫درگذشت‪.‬‬
‫تولد این نوزادان مطرح شد وزارت‬         ‫بیمارستان برای آنها بسیار امن‌تر از‬    ‫اما به دنبال سخنان شهیندخت‬                                                       ‫حادثه با یک موتورسیکلت که از‬             ‫تحقیقات نشان داد مقتول‬
‫بهداشت از مراکزی نام م ‌یبرد که زیر‬                                           ‫مولاوردی‪ ،‬معاون امور زنان و‬                                ‫شوهر او گرفتیم‪.‬‬       ‫یک سارق خریدم اتومبیل رجبعلی‬             ‫‪ 65‬ساله که رجبعلی نام داشت‬
‫نظر دانشگاه علوم پزشکی‪ ،‬وسائل‬                ‫محل زندگی خود آنان است‪.‬‬          ‫خانواده رئیس جمهوری بار دیگر این‬          ‫هفته پیش مأموران میثم را‬               ‫را تعقیب کردیم و هنگامی که در‬            ‫همسر آلمانی داشته و در کار‬
‫پیشگیری از بارداری توزیع م ‌یکنند‪،‬‬     ‫بعد از فوت یک نوزاد معتاد در‬           ‫مسأله مورد توجه قرار گرفته است‪.‬‬           ‫به دادگاه بردند تا اتهامات خود‬         ‫خیابان چمن از ماشین پیاده شد‬             ‫خرید و فروش املاک و مستغلات‬
‫اما چندان منطقی به نظر نمی‌رسد‬         ‫بیمارستان بار دیگر پرونده این‬          ‫مولاوردی م ‌یگوید‪ :‬این طرح باید‬           ‫را برای قاضی تکرار کند اما او‬          ‫چند ضربه چاقو به او زدم و فرار‬           ‫بوده است‪ .‬ادامه تحقیقات روشن‬
‫که این افراد با پای خودشان بروند و‬     ‫نوزادان باز شد و توجه مسئولان و‬        ‫به طور اساسی برنامه‌ریزی شود و به‬         ‫ناگهان در حالی که دستبند به‬            ‫کردم‪ ،‬من و احمد با کلاه کاسکت‬            ‫کرد رجبعلی با یک دختر جوان‬
‫این وسایل را دریافت کنند‪ ،‬بنابراین‬     ‫رسانه‌ها را به خود جلب کرد و در‬        ‫طور تخصصی و کارشناسی بررسی‬                ‫دست داشت فرار کرد و خود را از‬          ‫و شال صورت‌هایمان را پوشانده‬             ‫ایرانی هم ازدواج کرده بوده است‪.‬‬
‫این اقدام کمکی در کم شدن آمار‬          ‫نهایت دستورالعملی به عنوان پرونده‬      ‫گردد و عقیم شدن با رضایت خود‬              ‫طبقه دوم دادسرا پرت کرد‪ .‬وی‬                                                     ‫گفتگوی پلیس با همسر ایرانی‬
‫تولد نوزادان معتاد نکرده است‪ .‬اما‬      ‫«کودکان معتاد» و «کودک آزاری»‬                                                    ‫را به بیمارستان رساندند همان‬                                     ‫بودیم‪.‬‬         ‫مقتول به جائی نرسید‪ ،‬چند ماه‬
‫حالا نگاه مسئولان تغییر کرده و‬         ‫به سازمان بهزیستی و بیمارستان‌ها‬                 ‫زنان معتاد صورت بگیرد‪.‬‬          ‫بیمارستانی که رجبعلی با ضربات‬          ‫«احمد» هم در اعترافات خود‬                ‫بعد کارآگاهان سرنخی از یک تلفن‬
‫زمزم ‌ههائی از عقیم‌سازی زنان معتاد‬    ‫ابلاغ شد‪ ،‬به این ترتیب قرار شد‬         ‫محسن روش ‌نپژوه معاون پیشگیری‬             ‫چاقوی او جان باخته بود‪ .‬میثم در‬        ‫گفت‪ :‬من همسرم را دوست داشتم‬              ‫موبایل بدست آوردند که با هویت‬
                                       ‫بیمارستان‌ها با مراجع قضائی و‬          ‫و درمان اعتیاد سازمان بهزیستی‬                                                    ‫اما او به تحریک بستگانش و به‬             ‫جعلی و آدرس غلط ثبت شده بود‬
                ‫به گوش می‌رسد‪.‬‬                                                ‫هم گفت‪ :‬واقعیت این است که در‬                          ‫بیمارستان درگذشت‪.‬‬                                                   ‫و شخصی از این خط برای رجبعلی‬
                                                                              ‫گروه‌های پر خطر مانند معتادان‬                                                                                             ‫پیامی به این مضمون فرستاده‬
                                                                                                                                                                                                        ‫بود (معامله باغ کنسل شد)‪ ،‬با‬
                                                                                 ‫امکان «عقیم‌سازی» وجود دارد‪.‬‬                                                                                           ‫بدست آمدن این اطلاعات پلیس‬
                                                                              ‫احمد حاجبی رئیس اداره اعتیاد‬                                                                                              ‫در تلاش‌های خود متوجه شد‬
                                                                              ‫وزارت بهداشت هم تأکید کرده‪ :‬هیچ‬                                                                                           ‫فردی به نام «میثم» از مجرمان‬
                                                                              ‫اقدامی در این زمینه از طرف وزارت‬                                                                                          ‫سابقه‌دار در ماجرای قتل رجبعلی‬
                                                                              ‫بهداشت انجام نگرفته‪ ،‬اما این به این‬                                                                                       ‫دخالت داشته و شخصی به نام‬
                                                                              ‫معنا نیست که ما برنام ‌های در ای ‌نباره‬                                                                                   ‫احمد شوهر سابق همسر رجبعلی‬
                                                                              ‫نداریم‪ .‬مقامات بالاتر اگر با این طرح‬                                                                                      ‫همزمان با میثم به اتهام دزدی در‬
                                                                              ‫موافقت کنند‪ ،‬م ‌یتوانیم از وجود‬
                                                                                                                                                                                                           ‫همان زندان بسر می‌برده است‪.‬‬
                                                                                 ‫برنام ‌های در این مورد خبر بدهیم‪.‬‬                                                                                      ‫احمد و میثم تحت بازجوئی قرار‬
                                                                              ‫بررس ‌یها نشان م ‌یدهد در ده‬                                                                                              ‫گرفتند‪ ،‬میثم به پلیس گفت من به‬
                                                                              ‫سال اخیر تعداد زنان معتاد چهار‬                                                                                            ‫خاطر احمد دست به این جنایت‬
                                                                              ‫برابر شده است‪ ،‬ضمن آنکه یک سوم‬                                                                                            ‫زدم ما در زندان با یکدیگر آشنا‬
                                                                              ‫کارتن خواب‌های تهران را بانوان‬
                                                                              ‫تشکیل م ‌یدهند‪ .‬براساس آمار‪ ،‬در‬

‫سر بریده روی صندلی اتومبیل‬                                                    ‫سهزنتهرانیدریکروزناپدیدشدند پدر سنگدل پسرش را از روی‬

‫م ‌یکرد کمین کردم و دنبال فرصت‬         ‫چندی پیش جوانی که املاک‬                ‫پل به پائین پرت کرد‬                                                              ‫دیگر را هم ببیند‪ ،‬همین مسائل باعث‬        ‫به دنبال ناپدید شدن سه خانم در‬
‫مناسبی بودم که او بیاید زمانی که‬       ‫زیادی در شیراز داشت ناگهان ناپدید‬                                                                                       ‫اختلاف بین ما شد‪ .‬چند روز پیش او‬         ‫روزهای اخیر پلیس به دنبال یافتن‬
‫اتومبیل او را از دور دیدم کنار خیابان‬  ‫شد‪ .‬تلاش دوستان و خانواده برای‬         ‫فرزندش را به پائین پل انداخته است‪.‬‬        ‫پدری هفته گذشته به پلیس‬                ‫مثل همیشه به آرایشگاه رفت اما دیگر‬       ‫ردپائی از آنهاست‪ .‬گفته م ‌یشود دو‬
‫آمدم تا مرا سوار کند‪ ،‬وی تا مرا دید‬    ‫یافتن وی آغاز گردید‪ ،‬آنها پلیس را‬      ‫او گفت پس از آنکه از همسرم جدا‬            ‫گفت پسر هشت سال ‌هاش به قصد‬            ‫برنگشت وقتی از تأخیرش نگران شدم‬          ‫نفر آنان که جوان هستند به دلیل‬
‫توقف کرد پس از سوار شدن و کمی‬          ‫در جریان قرار دادند چند روز گذشت‬       ‫شدم چون پسرم با مادرش نم ‌یساخت‬           ‫خودکشی خود را از روی پل به پائین‬       ‫به محل کارش رفتم اما خبری از او‬          ‫داشتن ارتباط پنهانی احتمالا ایران را‬
‫گفتگو با هم درگیر شدیم چندین‬           ‫اما خبری از او بدست نیامد‪ .‬در همین‬     ‫با من زندگی م ‌یکرد اما از کارها و‬        ‫پرت کرده و کشته شده است‪ .‬این‬           ‫نبود‪ ،‬فکر م ‌یکنم با صاحب آرایشگاه‬       ‫ترک کرد‌هاند‪ ،‬اما علت مفقود شدن‬
‫ضربه چاقو به وی زدم غرق در خون‬         ‫حال دو نفر به پلیس خبر دادند اتومبیل‬   ‫بهان ‌هگیریهایش خسته شده بودم‪ .‬پس‬         ‫مرد پس از دیدن جسد فرزندش در‬                                                    ‫نفر سوم که بانوی میانسالی است را‬
‫شد و گوش ‌های توقف کرد سرش را‬          ‫سوخت ‌های را در یکی از خیابا ‌نهای‬     ‫از طلاق من و مادرش خیلی اعتراض‬            ‫سردخانه گفت که کودک به دلیل‬                           ‫به ترکیه رفته باشد‪.‬‬
‫بریدم و روی صندلی گذاشتم و به‬          ‫شهر دید‌هاند که سر بریده شخصی‬          ‫م ‌یکرد و دو بار از خانه فرار کرد‪ ،‬یکبار‬  ‫ناراحتی روحی پس از جدائی من‬            ‫همزمان با این شکایت جوان دیگری‬                              ‫کسی نم ‌یداند‪.‬‬
‫گوشه خلوتی رفتم تن وی را بیرون‬         ‫روی صندلی عقب آن دیده م ‌یشود‪.‬‬         ‫به حرم امام رضا رفته بود و بار دوم در‬     ‫و مادرش دست به خودکشی زده‬              ‫هم همان روز از ناپدید شدن مادرش‬          ‫همسر یکی از زنان ناپدید شده به‬
‫انداختم و بنزین روی جسد و اتومبیل‬      ‫کارآگاهان پس از مدتی به‬                ‫پارک دانشجو پیدایش کردم‪ ،‬خست ‌هام‬         ‫است‪ .‬پدربزرگ کودک هم حر ‌فهای‬          ‫خبر داد‪ ،‬وی گفت من و مادرم با هم‬         ‫پلیس گفت‪ :‬پس از آنکه مدتی دنبال‬
‫پاشیدم و پس از آتش زدن آن فرار‬         ‫سرن ‌خهائی دست یافتند و متوجه‬                                                    ‫پسرش را تأیید کرد‪.‬برای پلیس این‬        ‫زندگی م ‌یکنیم صبح طبق معمول به‬          ‫خانم گشتم و نتوانستم او را پیدا کنم‬
                                       ‫شدند مقتول در ساعات آخر حیات‬                                   ‫کرده بود‪.‬‬         ‫سوال همچنان باقی مانده بود که‬          ‫سرکار رفتم اما وقتی به خانه برگشتم‬       ‫دوستانم گفتند وی به تازگی با مرد‬
                           ‫کردم‪.‬‬       ‫خود با برادرزاد‌هاش دیده شده است‪.‬‬      ‫روز حادثه او را سوار موتورسیکلت‬           ‫پسربچه هشت ساله چگونه به فکر‬           ‫متوجه شدم مادر در خانه نیست‪.‬‬             ‫خیاطی دوست شده و احتمالا با اوست‪.‬‬
‫قاتل اختلاف مالی را انگیزه جنایت‬       ‫این فرد به پلیس گفت در آن روز‬          ‫کردم و به بالای پل امام حسین بردم‬         ‫خودکشی افتاده است؟ چطور او از‬          ‫ابتدا فکر کردم برای خرید بیرون رفته‬      ‫ساعاتی بعد جوان دیگری به‬
‫اعلام کرد و گفت برادرش در این‬          ‫درباره مسائل ملکی با عمویش صحبت‬        ‫کمی ایستادم تا روی پل خلوت شود‬            ‫بلوار هفت تیر خود را به پل امام حسین‬   ‫اما تا شب منتظرش ماندم بازنگشت‬           ‫دادسرای جنائی تهران رفت و از ناپدید‬
‫ماجرا با او همدست بوده است‪.‬‬            ‫کرده و دیگر خبری از او ندارد اما در‬    ‫و ماشینی نیاید وقتی مطمئن شدم‬             ‫رسانده و از آن مهمتر چگونه به پائین‬    ‫همسای ‌هها و فامیل هم از مادر خبر‬        ‫شدن همسرش خبر داد‪ .‬او گفت‪:‬‬
‫تحقیقات بعدی پلیس نشان داد یک‬          ‫ادامه بازجوئ ‌یها به قتل عموی خود‬      ‫کسی روی پل نیست و مرا نم ‌یبینند‬          ‫پریده بدون هیچگونه جلب توجهی‪.‬‬          ‫ندارند‪ ،‬شاید اتفاقی برایش افتاده‬         ‫از وقتی همسرم در یک آرایشگاه‬
‫زن نیز هنگام وقوع جنایت همراه وی‬       ‫اعتراف کرد و گفت در روز حادثه در‬       ‫در یک لحظه او را به پائین انداختم و‬       ‫بازجوئی کارآگاهان ادامه یافت و‬         ‫است‪ ،‬او هیچوقت بدون اطلاع بیرون‬          ‫مشغول به کار شد صاحب آرایشگاه‬
‫بوده است‪ .‬تحقیقات پلیس در این‬          ‫مسیری که عمویم همیشه رفت و آمد‬         ‫سریع از محل دور شدم‪ .‬بازجوئی از‬           ‫سرانجام پدر کودک اعتراف کرد‬            ‫نم ‌یرفت‪ .‬تحقیقات پلیس در این باره‬       ‫زیر پای او نشست که بهتر است به‬
                                                                                                                                                                                                        ‫کشورهای خارج سفر کنی و دنیای‬
                  ‫رابطه ادامه دارد‪.‬‬                                                        ‫پدرسنگدل ادامه دارد‪.‬‬                                                                       ‫ادامه دارد‪.‬‬

‫مردی همسرش را آتش زد‬                                                          ‫سه خودکشی در یاسوج‬                                                               ‫بازهمجوانیباپریدنازبلندیخود راکشت‬

‫زمانیکه پیغام را باز کردم با تصویر‬     ‫پلیس تهران این هفته مردی را که‬         ‫به فاصله چند روز از این ماجرا دو‬          ‫رئیس پلیس کهگیلویه و‬                   ‫هفته سه نفر در فاصله کوتاهی در‬           ‫= خودکشی تحفه رژیم‬
‫حکم طلاق غیابی روبرو شدم که در‬         ‫اخیرا همسر خود را در شهر رضائیه‬        ‫جوان نیز در جاده سروک یاسوج‬               ‫بویراحمد در ایران گفته است‬             ‫منطقه کهگیلویه و بویراحمد داوطلبانه‬               ‫سرکوب و اختناق‬
‫آن آمده بود که شیوا به صورت غیابی‬      ‫(ارومیه) آتش زده بود دستگیر کرد‪.‬‬       ‫دواطلبانه جان خود را گرفتند‪.‬‬              ‫دلیل مرگ سه نفر که در روزهای‬           ‫جان خود را گرفتند‪ .‬پسر جوانی نیز‬
                                       ‫این مرد که رامین نام دارد پس از‬        ‫متأسفانه این دو جوان خودکشی‬               ‫اخیر در این منطقه اتفاق افتاده‬         ‫در حالیکه مانتوی زنانه به تن داشت‬        ‫در هیچ زمانی مردم ایران برای رهائی‬
             ‫از من جدا شده است‪.‬‬        ‫آتش زدن شیوا همسرش به تهران‬            ‫کرده و پلیس حتی مغازه‌داری را‬             ‫خودکشی بوده است‪ ،‬در فوت این‬            ‫خود را از طبقه پنجم ساختمانی در‬          ‫از ناملایمات و مشقات زندگی این‬
‫شبانه به سمت ارومیه حرکت کردم؛‬         ‫فرار کرده بود‪ .‬رامین به کشتن‬           ‫که طناب دار به آنان فروخته بود‬            ‫سه تن هیچکس دخالت نداشته و‬             ‫بلوار کوثر مشهد به پائین انداخت و‬        ‫همه به خودکشی فکر نم ‌یکردند آن‬
‫صبح روز بعد به منزل پدر همسرم‬          ‫شیوا ‪ 32‬ساله اعتراف کرد و گفت‪:‬‬                                                   ‫هر سه آنها با طناب دار خود را‬          ‫درگذشت‪ .‬ساکنان محل با شنیدن‬              ‫هم در شهرهای مذهبی مانند مشهد‬
‫رسیدم‪ ،‬پدر شیوا در را باز کرد و به‬     ‫همسرم بدون اطلاع بنده در حالیکه‬                         ‫پیدا کرده است‪.‬‬                                                  ‫صدای وحشتناکی از خان ‌ههای خود‬           ‫که ایران ‌یها معمولا برای یافتن را‌هحل‬
‫دنبالش خود شیوا به مقابل در خانه‬       ‫من از حدود چهار ماه پیش در تهران‬       ‫وی گفت‪ :‬گاهی خودکشی‌هائی‬                                 ‫حلق‌آویز کرده‌اند‪.‬‬      ‫بیرون آمدند و پسری را که بعد معلوم‬       ‫رفع مسائل خود به آنجا م ‌یروند‪.‬‬
‫آمد او با نشان دادن حکم دادگاه در‬      ‫مشغول مسافرکشی بودم‪ ،‬بطور غیابی‬        ‫را شاهد بوده‌ایم که با انگیزه‌های‬         ‫سرهنگ پاکروان گفت‪ :‬در مورد‬             ‫شد بیست و پنج سال داشته دیدند‬            ‫این هفته مردم این شهر باز هم‬
‫را باز کرد گفت از من طلاق گرفته‬        ‫اقدام به گرفتن حکم طلاق کرد من‬         ‫بسیار ضعیف شکل گرفته که برای‬              ‫مرگ مشکوک یک مغازه‌دار که در‬           ‫نیمه جان در خیابان افتاده است‪ ،‬او را به‬  ‫شاهد پریدن جوانی از یک ساختمان‬
‫و دیگر حاضر به ادامه زندگی نیست‪.‬‬       ‫از این کار او اطلاع نداشتم تا آنکه‬     ‫خود ما نیز جای تعجب داشته در‬              ‫خیابان جمهوری شغل کباب‌فروشی‬           ‫بیمارستان رساندند اما دقایقی بعد جان‬     ‫بلند برای گرفتن جان خود در این‬
‫دو روز در ارومیه ماندم تا شاید با‬      ‫چند روز پیش در خیابان در حال‬           ‫اینکه چرا تحمل مردم نسبت به‬               ‫داشت‪ ،‬تحقیقات گسترده‌ای به‬             ‫باخت‪ .‬دوستان و بستگان پسر جوان‬           ‫شهر بودند‪ .‬در هفت ‌ههای اخیر دو‬
‫صحبت با او و درخواست کمک از‬            ‫مسافرکشی بودم که متوجه آمدن‬            ‫گذشته بسیار کم شده ما معتقدیم‬             ‫مدت ده شبانه‌روز انجام گرفت‬            ‫گفت ‌هاند او از تألمات روحی و روانی و‬    ‫جوان دیگر با پریدن از طبقات بالای‬
‫بستگان و دوستان وی را به زندگی‬         ‫یک پیام از سوی همسرم شدم؛‬              ‫باید کارشناسان چنین اتفاقاتی را‬           ‫که به این نتیجه رسیدیم که او‬           ‫نگران ‌یهای گوناگون رنج م ‌یبرده است‪.‬‬    ‫ساختما ‌نهای مشهد به زندگی خود‬
‫بازگردانم اما متأسفانه حاضر به ادامه‬                                                                                    ‫«خودکشی» کرده است‪ .‬او گفت‬                                                       ‫خاتمه دادند‪ .‬یکی از آنها چند روز‬
‫زندگی با من نشد چند روز بعد یک‬          ‫مادرم را با کوبیدن‬                                        ‫بررسی کنند‪.‬‬                                                     ‫مادر دیوانه سر‬                        ‫پیش از طبقه دوم دادسرای این شهر‬
‫ظرف بنزین در اتومبیل گذاشتم به‬                                                                                                                                                                          ‫و دیگری دو ماه قبل از یک عمارت‬
‫خانه پدر شیوا رفتم او را مقابل در‬        ‫بلوک سیمان به‬                        ‫‪ 35‬هزار نفر در انتظار دریافت عضو‬                                                    ‫پسرش را برید‬                          ‫دیگر خود را به پائین پرت کردند‪.‬‬
‫خانه پدرش دیدم و با وی شروع به‬                                                                                                                                                                          ‫نسل جوان بیکار‪ ،‬ب ‌یپول و سرخورده‬
‫صحبت کردم اما صبح ‌تهای ما به‬              ‫سرش کشتم‬                           ‫شد‌هاند استفاده کرد‌هاند‪ .‬دکتر هاشمی‬      ‫در کنفرانس اهدا عضو که این‬             ‫مادری در شهر هیرمند در ایران‬             ‫ایران در فضای سرکوب و خفقان‬
‫درگیری لفظی کشیده شد در این‬                                                   ‫وزیر بهداشت هم در این جلسه گفت‪:‬‬           ‫هفته در تهران برگذار گردید دکتر‬        ‫به دلیلی که روشن نیست این هفته‬           ‫کنونی از حداقل آزاد ‌یهای اجتماعی‬
‫موقع به سراغ ظرف حاوی بنزین‬            ‫چند روز پیش پسری در جریان‬              ‫تا به حال چهل و سه هزار عمل پیوند‬         ‫نوبخت رئیس انجمن اهدا عضو گفت‪:‬‬         ‫چاقوی آشپزخانه را روی گردن فرزند‬         ‫و سیاسی برخوردار نیست خیلی آسان‬
‫رفته و مقداری از آن را روی دستان‬       ‫مشاجره با مادر خود در شیراز با کوبیدن‬  ‫کلیه‪ ،‬چهار هزار پیوند کبد‪ ،‬هشتصد‬          ‫سالانه ‪ 20‬تا ‪ 25‬هزار نفر در حوادث‬      ‫دو سال ‌هاش گذاشت و سر او را گوش‬         ‫کارد به استخوانش م ‌یرسد و با پریدن‬
‫خود ریختم که ناگهان همسرم ظرف‬          ‫بلوک سیمانی به سر او مادر را به قتل‬    ‫پیوند قلب‪ ،‬یکصد و سی و سه پیوند‬           ‫جاد‌های در ایران آسیب م ‌یبینند که‬     ‫تا گوش برید‪ .‬اطرافیان این زن که نام‬      ‫از بلندی خود را از ادامه زندگی پر از‬
‫حاوی بنزین را از من گرفت و وآن را‬      ‫رساند‪ .‬پسر مادرکش به پلیس گفت من‬       ‫ریه‪ ،‬بیش از هشت هزار پیوند مغز و‬          ‫‪ 5‬تا ‪ 8‬هزار نفر آنها دچار مرگ مغزی‬     ‫او اعلام نشده گفت ‌هاند وی به بیماری‬     ‫رنج و غصه و نگرانی راحت م ‌یکند‪.‬‬
‫روی خودش ریخت در همان لحظه با‬          ‫و مادرم مدام بر سر موضوعات مختلف‬       ‫استخوان و بیش از پنج هزار پیوند‬           ‫م ‌یشوند‪ .‬پنجاه درصد این افراد یعنی‬    ‫روانی مبتلا است‪ .‬بعد از این حادثه‬        ‫این روزها پ ‌لهای فراوانی که برای‬
‫روشن کردن فندک قصد آتش زدن‬             ‫با هم درگیر م ‌یشدیم‪ ،‬روز حادثه تلفن‬   ‫قرنیه چشم در ایران انجام شده است‪.‬‬         ‫حدود چهار هزار نفر م ‌یتوانند اعضای‬    ‫کودک به بیمارستان منتقل شد اما‬           ‫حل مشکلات ترافیک ساخته شده و‬
‫هر دو نفرمان را داشتم به ناگهان‬        ‫همراهم در خانه گم شده بود از این‬       ‫او گفت اگر در دولت روحانی شورای‬           ‫بدن خود را به دیگران اهد کنند‪ ،‬اما در‬  ‫برای نجات او دیگر خیلی دیر شده بود‪.‬‬      ‫ساختما ‌نهای چند طبقه کار کسانی را‬
‫لبا ‌سهای او شعل ‌هور شد و بداخل‬       ‫موضوع عصبانی بودم و با او درگیر شدم‪.‬‬   ‫عالی اهدا عضو تشکیل نم ‌یشد یک‬            ‫سال گذشته تنها اعضای بدن هشتصد‬         ‫دکتر صوفی رئیس بیمارستان هیرمند‬          ‫که از ناملایمات زندگی به تنگ آمد‌هاند‬
‫خیابان دوید بسیار ترسیده بودم و به‬     ‫گم شدن موبایل مرا بسیار عصبانی کرده‬    ‫میلیارد و ششصد میلیون دلار هزینه‬          ‫نفر از این تعداد در اختیار نیازمندان‬   ‫گفته است این زن دیوانه است او‬            ‫برایپایاندادنبهسخت ‌یهاآسانکرده‬
‫سرعت محل را ترک کردم از ترس‬            ‫بود با او شروع به جر و بحث کردم باهم‬   ‫این پیوندها م ‌یشد که باید در خارج‬        ‫به عضو قرار داده شده است‪.‬وی یادآور‬     ‫حتی هنگام انتقال میکائیل پسرش به‬         ‫است‪ .‬اما زنان و دخترها که در حکومت‬
‫دستگیری توسط پلیس از شهر فرار‬          ‫درگیر شدیم پس از خاتمه دعوا مادرم‬      ‫از ایران صورت م ‌یگرفت‪.‬او اضافه کرد‬       ‫شد در حال حاضر تقریبا سی و پنج‬         ‫بیمارستان همراه وی نبود و متأسفانه‬       ‫واپسگرا و ضد زن جمهوری اسلامی به‬
‫کردم و به سلماس رفتم بعد به تهران‬      ‫نشست اما من بلوک سیمانی را به‬          ‫با وجود آنکه تجهیزات زیادی داریم‬          ‫هزار نفر منتظر دریافت قلب و کبد بسر‬    ‫تلاش پزشکان به جائی نرسید چون‬            ‫مراتب بیش از پسرها در فشار هستند‬
‫آمدم و پلیس دستگیرم کرد‪ .‬پلیس‬          ‫سرش زدم و کشته شد‪.‬پسر جنایتکار‬         ‫تعداد منتظران انجام عمل پیوند کلیه‬        ‫م ‌یبرند چون مشکل کلیه پیوندی به‬                                                ‫در خوزستان‪ ،‬ایلام و کهگیلویه برای‬
‫تهران رامین را برای ادامه تحقیقات‬      ‫که سن و نامش اعلام نشده زندانی شد‪.‬‬     ‫بسیار است و ما فقط ده درصد آنها را‬        ‫شکلی در ایران حل شده است‪ .‬پنجاه‬           ‫امکان نجات کودک وجود نداشت‪.‬‬           ‫رساندن صدای اعتراضشان به جامعه‬
                                                                              ‫م ‌یتوانیم حمایت کنیم زیرا در این‬         ‫و شش درصد از نیازمندان به کلیه از‬                                               ‫جهانی خود را آتش م ‌یزنند‪ .‬این‬
    ‫در اختیار پلیس رضائیه قرار داد‪.‬‬                                                                                     ‫کلیه اشخاصی که دچار مرگ مغزی‬
                                                                                    ‫زمینه فرهنگسازی نشده است‪.‬‬
   6   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16