Page 12 - (کیهان لندن - سال سى و سوم ـ شماره ۱۵۷ (دوره جديد
P. 12

‫صفحه ‪ - Page 12 - 12‬شماره ‪157‬‬
                                                                                                                                                                     ‫جمعه ‪ 31‬فروردی ‌نماه تا پنجشنبه‪‌6‬اردیبهش ‌تماه ‪1397‬خورشیدی‬

                                          ‫خود بر جای گذاشت که بنا بر شرایط‬          ‫داریوشهمایونروزنام ‌هنگاریبرجسته‪،‬‬       ‫دو قرن فراز و نشیب مطبوعات در ایران (‪)65‬‬
                                          ‫موجود در خاورمیانه‪ ،‬بسیاری از آنها‬        ‫نظری ‌هپردازی جستجوگر و نوجو‪ ،‬و‬
                                          ‫همچنان معتبرند و گویی همین امروز‬          ‫سیاستمداری مل ‌یگرا و میه ‌ندوست‬                                                 ‫( کیهان لندن شماره ‪) 1246‬‬
                                          ‫نگاشته شده‌اند‪ .‬مقالات قدیم ‌یوی‬          ‫بود که بر نقش موثر ایران در مناسبات‬
     ‫داریوش همایون‬                        ‫در ده ‌ههای سی تا پنجاه خورشیدی‬                                                           ‫احمد احـرار‬                      ‫شد که مستقیماً به عمارت حکومتی‬          ‫داستان دستگیری و اعدام نایب‬
                                          ‫همچنین بازتاب مستند موقعیت‬                     ‫منطق ‌های و جهانی آگاهی داشت‪.‬‬                                                                   ‫وارد شدید‪...‬‬        ‫حسین کاشی و پسرش ماشاءالله‬
‫(‪۵‬مهر‪،۱۳۰۷‬تهران‪۸-‬بهمن‪،۱۳۸۹‬ژنو)‬            ‫سیاسی و اجتماعی ایران هستند‪.‬‬              ‫وی سال‌های طولانی در روزنامه‌های‬        ‫حاکم کاشان شده بود قصد حرکت به‬                                                   ‫خان را ب ‌هروایت حسن اعظام قدسی‬
                                          ‫از همین رو ما به بازنشر گلچینی از‬         ‫معتبر ایران قلم زد و از بنیانگذاران‬     ‫تهران داشت و اعظا ‌مالوزاره را زیر بال‬   ‫صبح‪ ،‬از طرف ماشاءالله خان به‬
                                          ‫آثار داریوش همایون می‌پردازیم که‬          ‫اصلی روزنامه‌ی «آیندگان» بود‬                                                     ‫مخبرالدوله اظهار شد که چه وقت‬                  ‫(اعظا ‌مالوزاره) پی م ‌یگیریم‪.‬‬
                                          ‫در سال‌های تبعید پس از انقلاب ‪۵۷‬‬          ‫که صفح ‌ه‌ای نوین در تاریخچه‌ی‬                        ‫حمایت خود گرفت‪:‬‬            ‫تعیین م ‌ینمایید که ماشاءالله خان‬       ‫وی که از سفر مهاجرت بازگشته‬
                                          ‫با کیهان لندن نیز همکاری نزدیک‬            ‫روزنامه‌نگاری ایران گشود‪.‬همایون‬         ‫«شاهزاده عازم حرکت به تهران‬              ‫سردار کاشی ـ چون در تمام حوزه‬           ‫بود‪ ،‬در کابینۀ مستوفی الممالک‪،‬‬
                                          ‫داشت‪ .‬مقالاتی که در این ستون‬              ‫مهارت روزنامه‌نگاری و تسلط خود‬          ‫بودند و اگر من ب ‌هفکر حرکت از نطنز‬      ‫کاشان و نطنز از ایشان چه در صحبت‬        ‫زمانی که مخبرالسلطنه وزارت داخله‬
                                          ‫م ‌یخوانید‪ ،‬از آرشیو کیهان لندن‬           ‫بر زبان فارسی را با ایده‌های سیاسی‬      ‫نیفتاده بودم ممکن نبود سلامت مانده‬       ‫و چه در مکاتبه سردار کاشانی نام برده‬    ‫را برعهده داشت‪ ،‬با دریافت لقب‬
                                                                                    ‫خویش در هم آمیخت و از دهه‌ی ‪۳۰‬‬          ‫و از خاک کاشان به تهران برگردم مگر‬       ‫م ‌یشد ـ خدمت بیایند‪ .‬دو ساعت به‬        ‫«اعظام‌الوزاره» به حکمرانی نطنز‬
                                                              ‫انتخاب شد‌هاند‪.‬‬       ‫خورشیدی به این سو‪ ،‬نوشته‌هایی از‬        ‫آن که م ‌یرفتم اصفهان و از راه دیگر‬      ‫ظهر مانده معین و نایب‌حسین و‬
                                                                                                                            ‫به تهران م ‌یرفتم که آن هم خالی از‬       ‫ماشاءالل‌هخان و محق ‌قالدوله و مبصر‬                         ‫منصوب شد‪.‬‬
‫دمکراسی و نقش رهبری*‬                                                                                                        ‫اشکال نبود‪ .‬در هر حال اینجا هم خدا‬       ‫دیوان ـ پدر اللهیار خان صالح ـ وارد‬     ‫در حکم صادره آمده بود‪« :‬از این‬
                                                                                                                            ‫با من بود و ب ‌هاصطلاح شانس آوردم‪.‬‬                                               ‫تاریخ که پنجم برج سنۀ یونت ئیل‬
‫کیهان لندن شماره ‪ 11 - 1108‬خردادماه ‪1385‬‬                                                                                    ‫تا روز حرکت شاهزاده‪ ،‬حتی تا‬                                       ‫شدند‪...‬‬        ‫یکهزار و سیصد و سی و شش است‬
                                                                                                                            ‫پای کالسکۀ چاپاری‪ ،‬غیر از چند نفر‬        ‫در آن موقع ما با رفقا در اتاق خود‬       ‫آقای اعظا ‌مالوزاره ب ‌هسمت حکومت‬
‫يا پيش از دمکراسی‪ .‬در بافتار‬              ‫سبب‌شده است که مردم در چنين‬               ‫در ميان سوء تفاه ‌مهای مردمانی‬          ‫بخصوص کسی اطلاع نداشت ولی‬                ‫مشغول صحبت بودیم که پیشخدمت‬             ‫نطنز منصوب و مسئولیت این کار‬
‫دمکراتيک رهبری فرهمند هم پيش‬              ‫جامع ‌ههائی ياد نگرفته اند با هم کار‬      ‫تازه آشنا با مردمسالاری‪ ،‬مساله‬          ‫جمعی از طبقات و رؤسای دوایر برای‬         ‫آمد و پیغام مخبرالدوله را داد‪ .‬رفقا از‬  ‫ب ‌هعهدۀ مشارالیه محول و در ازای‬
‫م ‌یآيد اما نه چنان نياز حياتی به آن‬      ‫کنند؛ تا آنجا که همکار بودن برايشان‬       ‫رهبری از پيچيد‌هترين هاست‪ .‬آنها‬         ‫مشایعت تا جلو تلگرافخانه آمده بودند‬      ‫اتاق خارج و من به اتاق پذیرایی وارد‬     ‫این خدمت ماهی هشتاد تومان که‬
‫احساسم ‌یشودونهسهمآندربسيج‬                ‫بهترين فرصت بروز اختلاف و حتی‬             ‫م ‌یتوانند اعتبار رای اکثريت و حق‬       ‫و نیز نای ‌بحسین و ماشاءالل‌هخان و‬       ‫شدم‪ .‬ماشاءالله خان برخاست و صورت‬        ‫عبارت است از هشتصد قران از روز‬
‫عموم ‌یبه درجه نظا ‌مها و فرهن ‌گهای‬      ‫دشمن تراشی می‌شود‪ .‬بدون يک‬                ‫مردم را بر حکومت کردن برخود‪،‬‬            ‫برادرانش با عد‌های سوار که باید تا‬       ‫مرا بوسید و اظهار کرد یاد ایامی که‬      ‫ورود به محل در حق او برقرار است»‪.‬‬
‫غير دمکراتيک است‪ .‬در يک چهارچوب‬           ‫رهبری شايسته تقريبا هر کار جمعی‬           ‫با نفی هر پايگانی (سلسله مراتب)‬         ‫کاروانسرا شور ـ سرحد قم و کاشان‬          ‫در قصر شیرین (دوره مهاجرت) با‬           ‫اعظا ‌مالوزاره همراه با مخبرالدوله‬
‫دمکراتيک تکيه اصلی بر رهبران است‪،‬‬         ‫در اين جامع ‌هها به شکست م ‌یانجامد‬       ‫اشتباه کنند و منکر نقش رهبری‬            ‫ـ مشایعت نمایند‪ ،‬حاضر بودند‪ .‬درب‬         ‫چه وضعیت در سختی ارزاق بودیم‬            ‫ـ برادرزادۀ مخبرالسلطنه ـ که او‬
‫بر رهبری در سطح محلی‪ .‬جامعه‬               ‫و فرايند دمکراتيک را عق ‌بتر م ‌یبرد‪.‬‬     ‫شوند و هنگام ‌یکه بی نظم ‌یو توقف‬       ‫کالسکه باز و شاهزاده دست من را‬           ‫و شرحی در اوضاع و ب ‌ینظمی قصر‬          ‫نیز فرمان حکومت کاشان را دریافت‬
‫دمکراتيک‪ ،‬جامعه مدنی است‪ ،‬ترکيبی‬          ‫عاملرهبریدرجامع ‌ههایپيشرفت ‌هتر‬          ‫کا‌رها روی نمود از آن سر بيفتند و‬       ‫گرفت و به توی کالسکه هدایت کرد‪.‬‬          ‫مذاکره نمود‪ ...‬فردا صبح یک جفت‬          ‫داشته بود عازم محل مأموریت خود‬
‫از گروه بند ‌یهای مستقل از حکومت‪،‬‬         ‫نيز‪ ،‬نه به همان اندازه‪ ،‬اهميت دارد‪.‬‬       ‫رمه وار به جستجوی چوپان برآيند‪.‬‬         ‫همین که یک پای من بیرون و پای‬            ‫قالیچه برای اعظا ‌مالوزاره و یک جفت‬
‫که اگر هم به عنوان حزب يا ائتلافی‬         ‫تفاوت در اين است که در آن جامع ‌هها‬       ‫دمکراسی حق برابر مردمان بر اداره‬                                                 ‫قالیچه با یک منقل و لوازماتش با‬                                    ‫شد‪.‬‬
‫از احزاب به حکومت برسند زندگیشان‬                                                                                                                                                                             ‫ا عظا م‌ا لو ز ا ر ه د ر خا طر ا تش‬
‫بستگی به حکومت ندارد و به عنوان‬           ‫رهبر بيشتر به هماهنگ کردن فعاليت‬          ‫کارهای عموم ‌یدر هر سطح است؛‬            ‫مهد ‌یقلی هدایت (ملقب به مخبرالسلطنه)‬                                            ‫م ‌ینویسد «با مخبرالدوله قرار ملاقات‬
‫مخالف نيز آزادی عمل دارند‪ .‬جامعه‬          ‫جمعی می‌پردازد؛ در فرهنگ‌های‬              ‫و از آنجا که همگان نم ‌یتوانند يک‬                                                                                        ‫و قرار حرکت داده شد‪ .‬یک دستگاه‬
‫مدنی به معنی مشارکت مردم در امور‬          ‫غيردمکراتيکبيشترانرژيشرام ‌یبايد‬          ‫رای (متفق الرای) شوند رای اکثريت‬        ‫دیگرم توی کالسکه بود‪ ،‬ماشاءالله‬          ‫چوب وافور که بست طلا گرفته شده‬          ‫کالسکه کرایه و حرکت کردیم‪ ...‬در‬
‫عموم ‌یاست که البته همه افراد را در‬                                                 ‫به عنوان نظر عموم اعتبار م ‌یيابد‪ .‬اما‬  ‫خان نزدیک آمده دست مرا گرفته‬             ‫بود برای مخبرالدوله آوردند‪ .‬من با دو‬    ‫ناصرآباد عد‌های در حدود پنجاه نفر‬
‫همه موارد در بر نم ‌یگيرد ولی امکان‬         ‫در برطرف کردن اختلافات بگذارد‪.‬‬          ‫برابری همگان در حق تصميم گيری‬           ‫بیرون کشید که شاهزاده مجل ‌لالدوله‬       ‫سطر نامه‪ ،‬ب ‌هعنوان این که امانت پیش‬    ‫سوار به سرکردگی برادر ماشاءالله خان‬
‫آن را فراهم م ‌یآورد که هر تعداد‬          ‫نقش رهبر در بهترين تعبيرش‬                 ‫به معنی آن نيست که همه به بهترين‬        ‫مانع شده و مجدداً مرا فرستادند‬           ‫شما باشد که ا ‌نشاءالله وقتی به تهران‬   ‫ب ‌هنام منصور لشکر به استقبال حاکم‬
‫افراد بخواهند در امور عموم ‌یمداخله‬       ‫همان بيرون کشيدن بهترين‌های‬               ‫صورتی که م ‌یبايد و حتی در توانائی‬      ‫توی کالسکه و به ماشاءالل‌هخان اظهار‬      ‫خواستم بروم خواهم برد‪ ،‬قالیچه را‬
‫کنند‪ .‬در اين سازما ‌نهای مدنی يا‬          ‫گروهی است که او را در چنان پايگاهی‬        ‫خودشان است رفتار م ‌یکنند؛ و در‬         ‫کردند که این تلگراف رئیس‌الوزرا‬          ‫پس فرستادم و این عمل فوراً در‬                                ‫آمده بودند‪.‬‬
‫گروهبند ‌یهای داوطلبانه ( به زبان‬         ‫گذاشته است‪ .‬اما رهبر بسيار م ‌یتواند‬      ‫اينجاست که پای رهبری پيش م ‌یآيد‬        ‫است که باید ایشان را در تهران‬            ‫شهر منتشر و در مجالس و محافل‬            ‫ترتیب سیاست ماشاءالله خان این‬
‫ديگر گروهبندی‌های برخاسته از‬              ‫بدتري ‌نها را در فرد يا گروه تقويت‬        ‫و پيچيدگ ‌یهائی که در هر موقعيت‬                                                  ‫مورد مذاکره و تمجید قرار گرفت‪.‬‬          ‫بود که هر وقت حاکم برای کاشان‬
‫روحيه مدنی) در هر سطح است‬                 ‫کند‪ .‬تفاوت در نگرش به نقش رهبری‬                                                                      ‫تحویل دهم‪...‬‬          ‫اظهارشان این بود که سابقه ندارد که‬      ‫م ‌یآمد برادرش را ب ‌هعنوان استقبال‬
‫که رهبری دمکراتيک با توانائ ‌یاش‬          ‫است‪ .‬تکيه بيش از اندازه به رهبر مانع‬             ‫بشری کمتر و بيشتر هست‪.‬‬           ‫کالسکه حرکت کرد ولی ناگهان‬               ‫یادبود ماشاءالل‌هخان به مأمورین پس‬      ‫م ‌یفرستاد ولی در باطن دستور این‬
‫در جلب اعتماد‪ ،‬نقش خود را بازی‬            ‫رشد فضيل ‌تهای مدنی يا دمکراتيک‬           ‫رهبری در چهارچوب دمکراسی‪،‬‬               ‫غریب خان که یکی از تروریس ‌تهای‬                                                  ‫بود که حکومت را م ‌یبردند در باغ‬
                                          ‫ــ قضاوت مستقل‪ ،‬احساس مسئوليت‬             ‫حق نيست ــ چنانکه در فرهنگ‬              ‫قوی نای ‌ب حسین بود با موزر طلا‬                              ‫داده شود‪»...‬‬        ‫ماشاءالله خان ب ‌هنام فر ‌حآباد‪ ،‬در آنجا‬
                        ‫م ‌یکند‪.‬‬          ‫و بزرگ تر کردن «خود» در گروه‬              ‫غير دمکراتيک هست‪ .‬هيچ کس به‬             ‫جلد گرفته‪ ،‬پرید روی کالسکه‪ ،‬پهلوی‬        ‫روز بعد‪ ،‬مخبرالدوله و اعظا ‌مالوزاره‬    ‫حاکم را در واقع آزمایش م ‌یکردند‬
‫اين تجربه ده ‌هها کار سياسی و‬             ‫ــ م ‌یشود‪ .‬بهترين رهبری کمترين‬           ‫دليل آنکه نسبتی با ديگری دارد يا در‬     ‫دست سورچی نشست و کالسکه با‬                                                       ‫و راه به دست گرفتن افکار و وزن‬
‫اجتماعی در ميان ايرانيان است و تنها‬       ‫رهبری است‪ .‬اينهمه رهبر رهبر کردن‬          ‫طبقه اجتماعی معينی است يا لباس‬          ‫پنجاه سوار ب ‌هنام مشایعت حرکت کرد‪.‬‬           ‫در باغ فر ‌حآباد پذیرایی شدند‪:‬‬     ‫حاکم را معلوم م ‌یکردند و بعد‪ ،‬خود‬
‫دو مورد استثنائی م ‌یتوان نشان داد‪:‬‬       ‫ايرانيان‪ ،‬هم نشانه و هم عامل بی اثری‬      ‫ويژ‌های م ‌یپوشد حق رهبری به دست‬        ‫منزل اول از کاشان‪ ،‬ناصرآباد‬              ‫«تشریفات باغ از استخر بزرگ و‬            ‫ماشاءالله خان با عد‌های از نوکرهای‬
‫در مواردی که پای سود آنی يا مسلم‪،‬‬         ‫سياسی آنان است؛ اعترافی است به‬            ‫نم ‌یآورد‪ .‬رهبری دمکراتيک با مزيت‬       ‫است که در آنجا باید اسب عوض‬              ‫گلکاری بسیار جالب بود‪ .‬سرکرد‌ههای‬       ‫خود حاکم را م ‌یآوردند به اداره و‬
‫يا دشمنی سخت شخصی با کسانی‬                ‫اينکه رشد کافی نکرده اند و نياز به‬        ‫شخصی به دست می‌آيد؛ پاداشی‬              ‫شود‪ .‬ب ‌هدستور ماشاءالله خان در آنجا‬     ‫عده و قوای ماشاءالل‌هخان‪ ،‬دارای القابی‬  ‫عمارت حکومتی و از راه بازار هم‬
‫در ميان باشد که چندگاهی انگيز‌های‬         ‫دستی دارند که آنان را پا به پا ببرد‪ ،‬و‬    ‫است که ديگران تا وقتی ميل داشته‬         ‫قبلا تهیه چایی دیده شده بود ولی‬          ‫که از دفتر نای ‌بحسین صادر م ‌یشود‬      ‫می‌آمدند که معلوم شود ماشاءالله‬
‫به همان نيرومندی روحيه مدنی است‬           ‫از آن بدتر‪ ،‬معجزه وار‪ ،‬را‌هها را برايشان‬  ‫باشند به افرادی که چنان مزي ‌تهائی‬      ‫شاهزاده پیاده نشد‪ .‬او متوجه بود‪ ،‬ولی‬     ‫از قبیل صول ‌تنظام‪ ،‬بهادرالسلطنه‪،‬‬       ‫خان حاکم را برقرار و اجازه م ‌یدهد‬
‫و م ‌یتواند جايش را پرکند‪ .‬ما در صد‬       ‫هموار کند و د‌رها را بگشايد‪ .‬بهان ‌های‬    ‫دارند و بهر حال از پذيرش ديگران‬         ‫من توجه نداشتم‪ .‬غریب خان درب‬             ‫منصورلشکر‪ ،‬شجا ‌علشکر و امثال آن‪،‬‬
‫سالی که از انقلاب مشروطه م ‌یگذرد‬         ‫هم هست که دست به کا‌رهائی که از‬           ‫برخوردارند م ‌یدهند‪ .‬در گذشت ‌ههای‬      ‫کالسکه را باز و به شاهزاده تکلیف‬         ‫حاضر بودند‪ .‬لباس ماشاءالله خان‬                       ‫که در کاشان بماند‪...‬‬
‫نتوانسته ايم روحيه مدنی را به اندازه‬                                                ‫غيردمکراتيکوجامع ‌ههایواپسمانده‬         ‫چایی نمود‪ .‬شاهزاده با دست درب‬            ‫مانند صاح ‌بمنصبان ترک بود‪ .‬کلاه‬        ‫در حرکت از ناصرآباد با مخبرالدوله‬
‫کافی وارد فرهنگ سياسی خود کنيم‬                      ‫خودشان بر م ‌یآيد نزنند‪.‬‬        ‫امتيازات خانوادگی يا طبقاتی چنان‬        ‫کالسکه را بسته جواب دادند میل‬            ‫از پوست بره بخارایی بسیار عالی‬          ‫توی کالسکه فکر و نقشۀ ماشاءالله‬
‫و احساس نياز به رهبری فرهمند از‬           ‫رهبری دلخواه اين ايرانيان از نوع‬          ‫«حق»ی را به افراد و گرو‌ههای معينی‬      ‫ندارم و به سورچی تأکید کردند زود‬         ‫و هف ‌تتیر به کمر و عبا بر دوش و‬        ‫خان را به میان گذارده رأی دادم‬
‫همين روست‪ .‬ولی اگر چنان رهبريی‬            ‫دمکراتيک نيست‪ ،‬يعنی کسی که‬                ‫م ‌یداد و م ‌یدهد‪ .‬اين البته بدان معنی‬                                           ‫در برخورد با اشخاص محترم بسیار‬          ‫که شما مستقیماً به ادارۀ حکومتی‬
‫در ميان نيست مساله ملی ما ــ‬              ‫کوش ‌شهایجمعیرابهبهترينصورت‬               ‫نيست که نسبت خانوادگی يا امتيازات‬                ‫اسب بسته حرکت نمایید‪.‬‬                                                   ‫وارد شوید برای این که اولا کابینۀ‬
‫واپسماندگی‪ ،‬و حکومت اسلامی‌ــ‬             ‫بسيج کند و به مقصود برساند‪ .‬آرزوی‬         ‫مالی‪ ،‬مانع پذيرفته شدن از سوی‬           ‫اس ‌بها بسته و حرکت کردیم‪ .‬باز‬                 ‫خو ‌شمحاوره و خو ‌شاخلاق‪.‬‬         ‫مستوف ‌‌یالممالکاستومخبرالسلطنه‬
‫هست و هر روز تند و تيز تر م ‌یشود‪.‬‬        ‫آنان رهبری فرهمند ‪charismatic‬‬             ‫ديگران شود و برضد افراد به کار رود‪.‬‬     ‫هم غریب خان روی کالسکه پهلوی‬             ‫دستور ناهار چلوکباب در کنار‬             ‫هم در کابینه است‪ ،‬لذا ماشاءالله‬
‫ايرانيان آگاهتر نم ‌یتوانند دست روی‬       ‫به قول «ماکس وبر» است‪ ،‬کسی که‬             ‫هر چه باشد کسان م ‌یبايد موقعيت‬         ‫دست سورچی قرار گرفت‪ .‬در بین‬              ‫استخر داده شد‪ .‬بسیار سفرۀ رنگین‬         ‫خان از شما ملاحظه خواهد کرد‪.‬‬
‫دست انتظار بگذارند‪ .‬جامعه ايرانی در‬       ‫جاذبه نامش تود‌هها را به خيابان بريزد‪.‬‬    ‫رهبری را از مردم‪ ،‬از افرادی که با آنها‬  ‫راه شاهزاده اظهار کرد‪ :‬فلانی‪ ،‬من‬         ‫و خوراک و کبا ‌بهای مختلف و واقعاً‬      ‫بالاخره مخبرالدوله را حاضر کردم‬
‫خود ايران نيز پراکنده است و بسيج‬          ‫آنها يک رضا شاه سده بيست و يکم ‌یيا‬                                               ‫دیگر خودداری ندارم‪ .‬شما رویتان را‬        ‫چلوکباب عالی و مطبوعی بود‪ .‬بعد‬          ‫که مستقیماً وارد عمارت حکومتی‬
‫نير‌وهای سياسی و اجتماعی تنها با‬          ‫خمينی غير آخوند لازم دارند تا حرکت‬                   ‫سر و کار دارند‪ ،‬بگيرند‪.‬‬      ‫برگردانید‪ .‬در این موقع شروع کردند‬        ‫از ناهار‪ ،‬مجلس دو قسمت شد‪ .‬یکی‬          ‫شود‪ .‬رسیدیم مقابل تلگرافخانه ـ که‬
‫رهبران محلی‪ ،‬رهبرانی در هرسطح‪،‬‬            ‫کنند؛ رهبری که نه تنها به جای آنان‬        ‫با آنکه در برتری آشکار دمکراسی بر‬       ‫به ادرار کردن همان توی کالسکه‪.‬‬           ‫فوریون‪ ،‬از مخبرالدوله و ماشاءالل‌هخان‬   ‫آن روز در بیرون شهر بود ـ و جمعی‬
                                          ‫تصميم بگيرد بلکه عمل کند‪ .‬علاوه بر‬        ‫هر شيوه ديگر اجتماعات جای ترديد‬         ‫رسیدیم به کاروانسرا شور که آخرین‬         ‫و یکی دو نفر دیگر‪ ،‬و باقی مجلس‬          ‫منتظر حکومت بودند‪ .‬از کالسکه‬
                ‫ممکن خواهد بود‪.‬‬           ‫اين چنان رهبری بايد پس از پيروزی‬          ‫نيست زيرا با طبيعت امور سازگار‬          ‫پست امنیۀ ماشاءالله‌خان بود‪ .‬آن‬          ‫از کسانی که اهل فور نبودند و به‬         ‫خواستیم پیاده شویم‪ ،‬برادر ماشاءالله‬
‫ما امروز برای بزرگداشت آقای‬               ‫به گوشه ای بنشيند و در امری مداخله‬        ‫است (چگونه م ‌یتوان به مردم گفت‬         ‫طرف رودخانه گشت ‌یهای ژاندارمری‬          ‫بازی از قبیل تخته و آس مشغول‬            ‫خان مانع شد و به سوارها دستور داد‬
‫نريمان صابر‪ ،‬يکی از اين رهبران‪،‬‬           ‫نکند و مثلا در قم مجاور شود‪ .‬ايرانی‬       ‫حق مداخله در زندگی سياسی خود‬            ‫ایستاده بودند‪ .‬اینجا هم غریب خان‬         ‫گردیدند‪ .‬چه کند اعظام که در هر دو‬       ‫کالسکه را به طرف باغ حرکت دهند‪.‬‬
‫گرد آمد‌هايم و برگن در نروژ‪ ،‬شهری‬         ‫به اصطلاح زرنگ است و همه چيز‬              ‫را ندارند و ديگران بهر نام م ‌یبايد‬     ‫پیاده شد که درب کالسکه را باز کند‬        ‫قسمت تماشاچی بود! ماشاءالل‌هخان‬         ‫این حرکت به مخبرالدوله برخورد و‬
‫از ص ‌دها شهر جهان با يک اجتماع‬           ‫را با هم م ‌یخواهد‪ .‬اصل کار آن است‬        ‫برای آنها تصميم بگيرند؟) از کم و‬        ‫که شاهزاده با تغ ّیر و فحش او را رد‬      ‫فوق‌العاده تعجب و اظهار می‌کرد‬          ‫از کالسکه با تغ ّیر پیاده شد‪ .‬من هم‬
‫ايرانی قابل ملاحظه‪ ،‬نمونه خوبی است‪.‬‬       ‫که بهترين نتيجه با هزينه نزديک به‬         ‫کاست ‌یهای ترتيبات دمکراتيک‪ ،‬بويژه‬      ‫کرد و خواست ژاندار ‌مها را صداکند‬        ‫چ ‌هطور م ‌یشود انسان نه اهل دود و‬      ‫به دنبال ایشان با جمعیت از راه بازار‬
‫برگن را بيشتر ايرانيان نم ‌یشناسند و‬      ‫صفر به دست آيد و از پيش هم مسلم‬           ‫در مراحل کارآموزی آن‪ ،‬نم ‌یتوان‬         ‫که غری ‌بخان خود را عقب کشید و‬           ‫نه اهل مشروب و نه قمار باشد‪ ،‬چنین‬       ‫برای عمارت حکومتی روانه شدیم‪.‬‬
‫ايرانيان برگن م ‌یتوانستند تا ابد انتظار‬  ‫باشد‪ .‬اين آرزو البته برآوردنی نيست و‬      ‫گذشت و اينجاست که نقش رهبری‬                                                      ‫آدمی ب ‌هدرد حکومت نم ‌یخورد‪ ،‬مگر‬       ‫مردم اظهار خوشوقتی م ‌یکردند و‬
‫ظهور رهبری را بکشند که از وجود‬            ‫همه رويکرد ما به مساله رهبری نياز‬         ‫دموکراتيک‪ ،‬رهبری در چهارچوب‬                          ‫کالسکه حرکت کرد‪.‬‬            ‫برای مردم پیشنمازی کند‪ .‬خوشا‬            ‫ضمناً تعجب م ‌یکردند که چ ‌هطور‬
‫آنان آگاه شود و آنان را با دميدن‬                                                                                            ‫به آنطرف که رسیدیم شاهزاده تا‬            ‫ب ‌هحال نطنز ‌یها که چنین حکومتی‬        ‫ماشاءالله‌خان حکومت را به باغش‬
‫در شيپور خود مانند ايرانيان ديگر‬                      ‫به دگرگونی کلی دارد‪.‬‬                   ‫دمکراسی‪ ،‬آشکار م ‌یشود‪.‬‬        ‫انداز‌های جریان را به من اظهار نمودند‬
‫در هر جا به حرکت در آورد و متحد‬                      ‫***‬                            ‫جامعه پيش از دموکراسی‪ ،‬که ما‬            ‫و به رئیس پاسگاه گفتند به این جهت‬                        ‫خواهند داشت‪»...‬‬                              ‫نبرده است‪.‬‬
‫سازد‪ .‬گروه کوچکی از آنان ترجيح‬            ‫چنانکه گفته شد نخست م ‌یبايد‬              ‫هنوز هستيم‪ ،‬يک ويژگی عمده دارد‬          ‫از کاشان تا اینجا ابداً از کالسکه پیاده‬  ‫دیری نپایید که تفاهم حاکم‬               ‫وارد عمارت شدیم‪ .‬از طبقات‬
‫دادند خودشان دست به کار شوند‪.‬‬             ‫ببينيم که رهبری را در يک بافتار‬           ‫که مستقيما به زيان دموکراسی است‪.‬‬        ‫نشدیم چون غری ‌بخان برای کشتن‬            ‫نطنز و سردار کاشانی ب ‌هنقار کشید‪.‬‬      ‫مختلف جمع بودند‪ ...‬آقایان اظهار‬
‫از برگن نم ‌یشد جمهوری اسلام ‌یرا‬         ‫‪ context‬دمکراتيک بررسی م ‌یکنيم‬           ‫ضعف روحيه و سازمان‌های مدنی‬             ‫فلانی مأمور و تا این پست همراه‬           ‫اعظام‌الوزاره دریافت که جانش در‬         ‫داشتند چون دو حکومت از راه آمده‬
‫سرنگون کرد؛ از لوس آنجلس هم‬                                                                                                 ‫و جلوی کالسکه‪ ،‬پهلوی سورچی‬               ‫خطر است و تصمیم گرفت خود‬                ‫و خسته می‌باشند باید استراحت‬
‫نم ‌یشود‪ .‬اما در هر جا م ‌یتوان کارهائی‬                                                                                                                              ‫را به تهران برساند‪ .‬در این زمان‪،‬‬        ‫نمایند‪ .‬برای ملاقات و دیدن فردا‬
‫برای زنده نگهداشتن ايران و زنده‬                                                                                                                 ‫نشسته بود‪».‬‬          ‫مجل ‌لالدوله نیز که ب ‌هجای مخبرالدوله‬  ‫صبح‪ .‬جمعیت متفرق شدند جز‬
‫نگهداشتن مبارزه انجام داد‪ .‬م ‌یتوان‬                                                                                                                                                                          ‫چند نفر‪ .‬آقا سیدکاظم رئیس عدلیه‪،‬‬
‫به روشن شدن افکار عموم ‌یکمک کرد‬                                                                                                                                                                             ‫میرزا سید حسن خان زعیم رئیس‬
‫و ضرب ‌ههائی به جمهوری اسلامی‌زد‪.‬‬                                                                                                                                                                            ‫مالیه‪ ،‬سید محمدتقی‪ ،‬شیخ حسن‬
‫آقای صابر توانست اين گروه را نگهدارد‬                                                                                                                                                                         ‫امام و آقا صادق عضو عدلیه توقف‬
‫و تاثيرفعالي ‌تهای گروه را با هماهنگ‬                                                                                                                                                                         ‫کردند‪ .‬مخبرالدوله اظهار کردند که‬
‫کردن آن چندين برابر سازد‪ .‬رسواکردن‬                                                                                                                                                                           ‫چون آقایان از دوستان و جلسه هم‬
‫رشوه گيری پسر رفسنجانی از شرکت‬                                                                                                                                                                               ‫دوستانه است اجازه خواهند داد برای‬
‫نفتی دولتی نروژ يکی از نمايان ترين‬                                                                                                                                                                           ‫رفع خستگی یک بستی زده شود‪ .‬در‬
                                                                                                                                                                                                             ‫این موقع بساط منقل حاضر گردید‪،‬‬
                 ‫اين اقدامات بود‪.‬‬                                                                                                                                                                            ‫چون وافور متعدد بود ب ‌هاصطلاح «یک‬
‫برگن م ‌یتواند در ص ‌دها شهر ديگر‬                                                                                                                                                                            ‫بستی ‌»ها هم معطل نشده مشغول‬
‫تکرار شود و آنگاه خلائی که ايرانيان از‬                                                                                                                                                                       ‫دود کردن شدند‪ .‬در این موقع از‬
‫آنم ‌ینالندوبيگانگانبهرخم ‌یکشند‪،‬‬                                                                                                                                                                            ‫هر دری صحبت ب ‌همیان آمد‪ .‬آقای‬
                                                                                                                                                                                                             ‫آقا سید کاظم و آقا سید محمدتقی‬
           ‫ديگر حس نخواهد شد‪.‬‬                                                                                                                                                                                ‫بیشتر در اطراف سیاست ماشاءالله‬
                                                                                                                                                                                                             ‫خان مذاکره کردند و ضمناً اظهار‬
‫*سخنرانیدربزرگداشتنريمان‬                                                                                                                                                                                     ‫خوشوقتی م ‌یشد که چ ‌هقدر خوب‬

                ‫صابر ‪ 26‬مه ‪2006‬‬
   7   8   9   10   11   12   13   14   15   16   17